• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  •                        فایل صوتی

    صفحه 18 سطر 8 قوله *« و اما البلغم »*

    نكته مربوط به جلسه قبل: در مره محیه گفته می شود كه معده وقتی گرم باشد مقداری از كیلوس را تبدیل به بلغم می كند و با صفرایی كه در معده موجود است مخلوط می كند و ایجاد مره محیه می كند و اگر صفرای طبیعی كه در معده وجود دارد به واسطه شدت گرمای معده بخشی از آن احتراق پیدا كند و با صفرای طبیعی مخلوط شود از آن صفراء كراثیه تولید می شود.
    بحث امروز: بلغم به دو قسم طبیعی و غیر طبیعی تقسیم می شود. بلغم طبیعی بخشی از اخلاط اربعه است و در عروق جریان دارد و هر وقت بدن دچار كم خونی شود طبیعت مدبره بدن این بلغمی كه در رگ ها وجود دارد را بواسطه گرمای مناسبی كه به آن می دهد آن را تبدیل به خون می كند و بدلِ خون تحلیل رفته قرار می گیرد.
    در كتاب شرح الموجز صفحه 49 آمده *« اذا فقد البدن الغداء الواصل الیه من المعده و الكبد »* زمانی كه بدن فاقد می شود از غذایی كه از طریق معده و كبد به بدن می رسد *« و احتاجت الطبیعه الی التغذیه »* و طبیعت مدبره بدن احتیاج به تغذیه پیدا می كند *« فاقبلت علیه بحرارتها الغریزیه »* طبیعت مدبره بدن اقبال به این بلغم می كند به واسطه حرارت غریزیه ای كه دارد *« و اتمت نضجه »* این بلغمی كه نضج كامل پیدا نكرده تا گرم بشود را نضج كامل می دهد *« و صیّرته دما كامل النضج »* تا تبدیل به دم صالح شود *« و تغذّت به »* و طبیعت به واسطه این، تغذیه كند *« و لذلك لم یجعل له مفرغه كما للمرتین »* و به خاطر اینكه بلغم همان دم است كه نضج نیافته و اگر نضج بیابد تبدیل به دم صالح می شود لذا همانطور كه برای دم در بدن ظرف و جایگاهی وجود ندارد برای بلغم هم در بدن ظرف و جایگاهی وجود ندارد اما برای دو خلط دیگر ظرف و جایگاهی در بدن وجود دارد زیرا برای صفراء كیسه صفرا است كه صفراهای اضافی در آن جا جمع می شود و برای سوداء، طحال است كه سوداهای اضافی در آن جا جمع می شود.

    توضیح عبارت

    *« و اما البلغم الطبیعی فهو الذی یصلح لان یصیر دما كاملا »*
    بلغم طبیعی آن است كه صلاحیت دارد برای اینكه تبدیل به دم شود و این تبدیل شدنش، تبدیل شدنِ كامل است.
    « دما كاملا »: وقتی غذایی پخته می شود اگر به آن غذا دمای ملایم داده شود این غذا به صورت كامل می پزد اینطور نیست كه بخشی از آن بپزد و بخشی نپخته باشد و بخشی از آن بسوزد در ما نحن فیه هم وقتی بلغم نضج پیدا می كند و تبدیل به دم می شود به صورت كامل تبدیل به دم می شود.
    *« و كانه دم قاصر عن تمام النضج »*
    گویا بلغم، خونی است كه نضجِ تمام و كمال پیدا نكرده است و وقتی بدن به آن نیاز پیدا كند آن را نضجِ تمام و كمال می دهد تا تبدیل به دم شود.
    *« و اما غیر الطبیعی فاصنافه خمسة »*
    بلغم غیر طبیعی: در كتاب مفرح القلوب صفحه 61 به اینصورت تعریف كرده است *« بلغم غیر طبیعی یعنی بلغمی كه بعید از مستحیل شدن به خون بود یا غیر ممكن الاستحاله به خون باشد خواه تولد او در كبد بود و خواه در غیر آن چون معده و ماساریقا »* یعنی بلغمی كه در عروق و رگ ها جاری است و باید طبیعت مدبره بدن در وقت نیاز آن را تبدیل به دم كند گاهی این بلغم طوری است كه طبیعت بدن نمی تواند به صورت معمول آن را تبدیل به خون كند یا محال است كه تبدیل به دم شود و اگر بخواهد تبدیل در آن صورت بگیرد به سوداء یا صفرا تبدیل می شود.
    نكته: در دم بیان شد كه  غیر طبیعی بودن از چهار جهت ملاحظه می شود:
    1 _ لون.
    2 _ رائحه.
    3 _ طعم.
    4 _ قوام.
    اما در بلغم بیان می شود كه از جهت لون و رائحه نمی تواند غیر طبیعی باشد و وقتی اقسام غیر طبیعیِ آن بیان می شود در غیر از لون و رائحه كه طعم و قوام است بیان می شود این مطلب در كتاب مفرح القلوب صفحه 61 و 62 آمده است.
    علت اینكه نمی توان بلغم را از نظر لون تقسیم كرد این است كه بلغم به سفیدی می زند و اگر سفیدی با رنگ دیگری مخلوط شود آن شیء منتسب به آن رنگ دیگر می شود و گفته نمی شود این، سفیدی مایل به زردی است بلكه گفته می شود این، زردی مایل به سفیدی است یعنی جزء اقسام زردی به حساب می آید لذا از جهت لون، بلغم تقسیم نمی شود و در اقسام دیگر قرار می گیرد مثل صفرا غیر طبیعی كه عبارت از مره الصفرا و مره المحیه بود كه در هر دو، صفرا با بلغم مخلوط می شد.
    علت اینكه نمی توان بلغم را از نظر رائحه تقسیم كرد این است كه چون بلغم، بارد رطب  است و صفت برودت در آن بسیار زیاد است لذا مانع از ایجاد حرارت می شود. یعنی جایی كه هوا سرد باشد بو كمتر پخش می شود تا جایی كه هوا گرم باشد.
    در اینجا مصنف بلغم را از طریق طعم به 5 قسم تقسیم می كند *« و از طریق قوام در كتب مفصله تقسیم شده و چون در اینجا به آن اشاره نشده ما هم بیان نمی كنیم »*.
    *« احدها الحلو و هو الذی یخالطه قدر من الخط الحلو »*
    قسم اول از اقسام بلغم غیر طبیعی *« بلغم حلو »*: اگر بلغم طبیعی با بخشی از خون مخلوط شود *« كه نحوه مخلوط شدن در صفرا غیر طبیعی توضیح داده شد »* مزه و طعم بلغم را به شیرینی سوق می دهد لذا بلغم حلو می شود.
    در كتاب مفرح القلوب صفحه 62 آمده *« این قسم در اكثر كتب نیست »* یعنی در اكثر كتب طب این قسم مطرح نشده حتی در كتاب قانون جزء  اقسام غیر طبیعی بلغم بیان نشده.
    ترجمه: قسم اول، بلغم حلو است و آن بلغمی است كه با آن مقدار كمی از خلط حلو « یعنی دم طبیعی » مخلوط شده است.
    *« الثانی المالح و هو الذی یخالطه مرة محترقة و هو اسخن اصناف البلغم »*
    قسم دوم از اقسام بلغم غیر طبیعی *« بلغم مالح »*: اگر بلغم با مرحه محترقه مخلوط شود بلغم مالح به وجود می آید. در جلسه قبل بیان شد كه به صفرا، مره می گویند و اگر صفرا طبیعی محترق شود به آن مره محترقه می گویند كه از اقسام غیر طبیعی صفرا می شود.
    سبب ملوحت آن در كتاب مفرح القلوب بیان شده. اگر كسی خواست به آنجا مراجعه كند.
    نكته: چون مزاج صفرا حار یابس است و مزاج بلغم بارد رطب است وقتی این دو با هم مخلوط شوند مزاج بلغم به سمت گرمی می رود یعنی از مزاج برودت و رطوبتی كه برای بلغم به سمت حرارت و یبوست می رود و لذا این قسم از اقسام پنجگانه بلغم غیر طبیعی، گرمترین اصناف بلغم غیر طبیعی می شود.
    سوال: بلغم بارد رطب است چگونه این قسم، گرمترین اصناف بلغم است برودت با حرارت نمی سازد.
    جواب: جواب این در كتاب مفرح القلوب صفحه 63 آمده است.
    جواب اول: بلغم، بارد رطب است اما نسبت به غیر بلغم بارد رطب است یعنی بلغم به تمام اقسامش « چه طبیعی و چه غیر طبیعی » دارای خصوصیت برودت و رطوبت است. اما خود اقسام بلغم هم دارای مراتبی هستند كه یكی از این اقسام بلغمِ غیر طبیعی گرمترین آن است و یكی از این اقسام هم سردترین اقسام است.
    جواب دوم: اینكه گفته می شود بلغم، بارد رطب است مراد طبیعت و ذات بلغم است اما ممكن است به خاطر عوامل و موانعی دارای طبیعت عَرَضی شود مثلا به خاطر مخلوط شدن با صفرا، طبیعتِ عرضی گرفته. مثلا طبیعت آب بارد رطب است ولی وقتی گرم شود علاوه بر برودت و رطوبت ذاتی كه برای آب است حرارت هم برای آب ایجاد شده ولی حرارتش عرضی است پس اشكال ندارد كه ذاتا دارای یك كیفیت باشد و عرضا دارای كیفیت دیگر باشد.
    ترجمه: قسم دوم از اقسام غیر طبیعی، بلغم مالح است و آن بلغمی است كه با آن مره محترقه مخلوط شده و این بلغم مالح، گرمترین اصناف بلغم است.
    *« الثالث الحامض و هو بلغم قد عملت فیه حرارة ضعیفه »*  
    قسم سوم از اقسام بلغم غیر طبیعی *« بلغم حامض »*: بلغم حامض بلغمی است كه حرارت ضعیفه در آن عمل كرده است اگر حرارت بدن به اندازه كافی در بلغم اثر نگذارد تا باعث شود این بلغم نضج كامل پیدا كند تبدیل به بلغم حامض می شود. در كتاب شرح الموجز اینگونه مثال زده شده *« كالعصارات اذا اثرت فیها حراره الصیف »* یعنی وقتی آب میوه را در تابستان در زیر نور خورشید قرار دهید گرمایی كه خورشید بر این آبمیوه می گذارد چون كم است باعث ایجاد حموضت و ترشی آن می شود اما همین آبمیوه را اگر بر روی آتش بگذارید همینطور جوش می آید و غُل غُل می خورد و آب آن كم می شود اما ترش نمی شود ولی اگر آن آتشی كه در زیر این آبمیوه است خیلی كم باشد این آبمیوه را ترش می كند.  
    ترجمه: قسم سوم بلغم حامض است و آن، بلغمی است كه در این بلغم حرارت ضعیفه اثر می كند *« یعنی وقتی حرارت به طور تمام و كمال در چیزی اثر نگذارد »*.
    سبب حموضت بلغم در كتاب مفرح القلوب صفحه 64 بیان شده است.
    *« الرابع العَفِص و هو الذی یغلب علیه الجوهر الارضی »*
    قسم چهارم از اقسام بلغم غیر طبیعی *« بلغم عفص »*: تعریف « عفص » در كتاب بحر الجواهر صفحه 271 آمده: *« طعم یقبض ظاهر اللسان و باطنه معا »* یعنی یك نوع طعمی است كه باعث ایجاد قبض ظاهر زبان و باطن زبان با هم می شود. در كتاب مفرح القلوب *( عفص )* را ترجمه به *« زمخت »* كرده است مثل خرمالو كه وقتی خورده شود دهان قبض پیدا می كند.
    وقتی جوهر ارضی با بلغم ملخوط شود این بلغم تبدیل به بلغم عفص می شود. در كتاب مفرح القلوب به این صورت بیان شده كه اگر بر بلغم برودت شدید استیلا پیدا كند باعث می شود مائیتی كه در بلغم هست منجمد شود و مستحیل به ارضیت شود یعنی حالت و ویژگی ارض *« و به تعبیر دیگر سوداء »* را پیدا كند. در اینصورت بلغم، عفص می شود. مثل میوه هایی كه تازه پیدا شده و هنوز حرارت ضعیفه در آن اثر نكرده تا باعث حموضیت آن شود و حرارت قویه ضعیفه در آن اثر نكرده تا باعث شیرینی آن شود. در آن وقت این میوه، زمخت است.
    ترجمه: بلغم عفص بلغمی است كه جوهر ارضی بر آن غلبه پیدا می كند.
    *« و هو اكثف الاصناف »*
    بلغم عفص چون برودت زیادی دارد این برودت زیاد باعث می شود اجزایش تبدیل به جوهر ارضی شود و خصوصیت ارضی پیدا كند یعنی خود بلغم بارد رطب است و مائیتی كه در آن وجود دارد باعث می شود برودت این بلغم، بیشتر شود و وقتی برودت زیاد شود باعث  ایجاد كثافت می شود و اجزایش جمع می شود. مراد از *« كثیف »* در مقابل *( تخلخل )* است مثلا اسفنج و سنگ پا را متخلخل می گویند اما اگر جای خالی و منافذی در آن وجود نداشته باشد مثل سنگ، به آن متكاثف می گویند.
    « الخامس التفه و هو الذی لا طعم له و یغلب علیه الجوهر المائیة و هو ابرد اصناف البلغم »
    قسم پنجم از اقسام بلغم غیر طبیعی *« بلغم تفه »*: به این بلغم، بلغم مسیح هم گفته می شود این نوع از بلغم، كثیر الفجاجه و بعید از مستحیل شدن به خون است.
    علت تفه بودن آن در كتاب مفرح القلوب صفحه 66 بیان شده است.
    این نوع از بلغم، طعمی ندارد و جوهر مائی بر آن غلبه دارد و جوهر مائی بارد رطب است اما در بلغم عفص جوهر ارضی غلبه داشت و جوهر ارضی بارد یابس بود. اما برودتِ در جوهر ارضی كمتر از برودتِ جوهر مائی است و چون جوهر مائی همراه با رطوبت است این رطوبت مانع از تكاثف می شود.
    وقتی جوهر مائی در بلغم تفه غلبه دارد چون جوهر مائی بدون طعم است این بلغم هم بدون طعم خواهد بود.
    ترجمه: قسم پنجم بلغم تفه است و آن بلغمی است كه طعمی برای آن نیست و بر آن جوهر مائی غلبه پیدا می كند و این باردترین اقسام بلغم است.
    *« و اما السوداء الطبیعیة فهو عكر الدم الطبیعی »*
    سوداء هم به دو قسم طبیعی و غیر طبیعی تقسیم می شود.
    سوداء طبیعی: در كتاب مفرح القلوب صفحه 68 آمده *« نسبت سوداء به باقی اخلاط همچون نسبت ارض است به باقی اركان و تمیّز وی از اخلاط همچون تمیّز ارضیت است از اجسام سایله »* سوداء طبیعی آن است كه از خون محمود رسوب می كند یعنی بخشی از خون طبیعی كه رسوب كند سوداء طبیعی گفته می شود اما اگر خون، غیر طبیعی باشد رطوباتی هم كه از آن واقع می شود رسوبات غیر طبیعی می شود.
    سوال: چرا مصنف تعبیر به *« عكر الدم الطبیعی »* كرده است؟ یعنی چرا فقط رسوب دم طبیعی، سودا می شود و رسوب بلغم و صفرا، سوداء طبیعی نمی شود؟
    جواب: در كتاب مفرح القلوب بیان شده كه بلغم به خاطر غایت لزوجتی كه دارد اجزاء ارضیه ای كه با بلغم مخلوط است رسوب نمی كنند چون وقتی چیزی می خواهد رسوب كند باید اجزائی كه در راه او قرار دارد را خرق و پاره كند تا به سمت پایین برود.
    اما علت اینكه صفرا رسوب نمی كند یكی از آن علتها این است كه وقتی ماده صفرا دائم الحركه است *« چون حرارت صفرا زیاد است لذا همیشه در حال حركت است »* اجزاء ارضیه از آن رسوب نمی كند مثل رودخانه ای كه جریان پیدا می كند آبش گِل آلود است و گِل ها رسوب نمی كنند. پس سوداء طبیعی فقط از دم طبیعی رسوب می كند.
    ترجمه: اما سوداء طبیعی، دُردِی و رسوب و ته نشین شده ی دم طبیعی است.
    *« و اما غیر الطبیعیة فهو خلط محترق »*
    سوداء غیر طبیعی: سودای غیر طبیعی خلطی است كه محترَق و سوخته شده باشد.
    معنای « محترق » در شرح الموجز صفحه 59 و در مفرح القلوب صفحه 69 توضیح داده شده. در كتاب مفرح القلوب آمده *« هر خلطی از اخلاط اربعه كه محترق شود یعنی اجزاء لطیفه ی او به تحلیل رود و كثیفه باقی ماند »* یعنی اخلاط اربعه دارای بخشی هستند كه لطیف است و بخشی كه كثیف است وقتی این خلط سوخته شود اجزاء لطیفش تحلیل می رود و اجزاء كثیف آن باقی می ماند و به صورت رسوب به سمت پایین می آید و باعث ایجاد سوداء غیر طبیعی می شود.
    در كتاب شرح الموجز مطلبی بیان شده و آن این است *« و یسمی هذا الصنف الاحتراقی بالمرة السوداء »* به این صنف، مره سوداء می گویند *« و هذه المرة یختلف حالها فی الرداءة »* حالِ این مره سوداء در ردائت مختلف است چون بستگی به این دارد كه از كدام یك از اخلاط چهارگانه محترق شده باشد اگر از دم محترق شده باشد به اینكه دم به جای اینكه به صورت طبیعی رسوب كند به وسیله محترق شدن رسوب كرد اقل رداءةً است زیرا دم انسب برای حیاه انسان و صحت انسان است اما صفرا اگر سوخته شود اشد رداءةً و اسرع رداءةً است چون خود صفرا حادّ است و وقتی محترق شود بر این تیزی و حدّتش افزوده می شود و چون لطیف است وقتی سوخته شود بخش لطافتش بیشتر می شود و لذا اسرع النفوذ در اجزاء بدن می شود و در نتیجه ضررش بیشتر می شود اما اگر چه ضررش زیاد است ولی به خاطر لطافتی كه دارد سریع علاج پیدا می كند.
    ترجمه: اما سودای غیر طبیعی، خلطی است كه سوخته شده است.