آیا دخول در غیر در قاعده تجاوز معتبر است یا معتبر نیست علی فرض اینكه معتبر باشد این قید كه باید انسان داخل آن عند باشد تا شك اعتبار نداشته باشد آیا آن قید داخل درركن است آیا ركن اختصاص به ركن دارد تا داخل ركن نشده است باید برگردد وقتی داخل ركن شد آن وقت اعتناء نكند یا اعم از ركن است اجزاء واجبه اگر چنانچه در اجزاء مستحبه وارد شد شك كرد باید برگردد لكن اگر د راجزاء واجبه وارد شد بعد شك كرد لازم نیست بگردد یا خیر مطلق اجزاء صلاه كه واجب چه مستحب لكن مقدمات این اجزاء دیگه باید برگردد مثلاً اگر چنانچه در آنچه از سجده طرف قیام بعد شك كه باید برگردد اگر فقط میرود بد ركوع و شك كند د رمثلاً حمد و یا سوره باید برگردد و با اینكه خیر مطلقاً اگر ما اعتبار دخول در غیر را گفتیم مطلق چه اجزاء صلاه باشدچه مستحب باشد چه ركن باشد چه مستحب نباشد و مثل نحوض مثل هوی باشد این مطلق آن قید فرق ندارد این اینها .
بنابراین دو تا مطلب را ما باید صحبت كنیم یك مطلب اینكه آیا قصد دخول در غیر معتبر است یا اصلاً دخول در غیر معتبر نسبت ثم بعد از اینكه فراق شدیم از این معنا اگر بنا گذاشتم كه دخول درغیر معتبر نیست دیگر بحث دومش خیلی برای ما مفید نیست كلن علی مبنا كه شاید كسی مبنایش این باشد ما بحث میكنیم قاعده تجاوز بعضیها هم یكی فرقهای ما بین قاعده تجاوز و قاعده فراق همین را قرار دادهاند كه در قاعده تجاوز دخول در غیر معتبر است در قاعده فراق دخول در غیر معتبر نیست و اینهم علی فرض اینكه قاعده خراق قائل باشیم این تفضیل هم درست نیست برای اینكه روایاتی كه اعتبار دخول در غیر را كرده است هم در باب قاعده فراق خیال آنها روایاتی كه مال قاعده فراق است بقول آنها و هم در روایتی كه قاعده تجاوز هست در هر دو این تعبیر اذا خرجت من شی و دخلت فی غیره هر دوشان هست وقتی در هر دو باشد دیگه وجهی ندارد كه ما یا قیدیت را القاء میكنیم خوب در هر دو باید القا كنیم بگویم كه دخول در عند لازم نیست یا القاء نكینم تا بدهد قائل بشویم علی ای حالا اینكه مد نظر ماست این است كه ما بعد از اینكه یك قاعده بیشتر نداریم و آن قاعده تجاوز است آیا تجاوز و مضی كفایت میكند یا خیر باید در آن شیئ دیگری حالا هر چه هست داخل باشد و اگر شك كرد بعد از تجاوز و بعد دخول در غیر یابد بجا بیاورد .
در باب قاعده تجاوز كه بحسب ادله اعتبار به آن دادهاند قاعده تجاوز یك قاعده شرعیهای است یك احتمال این است كه این كه شارع مقدس این قاعده را فرموده است تأسیس فرموده است برای این است خوب ابتلاء به شك زیاد است و اسباب زحمت مردم میشود هیچ كسی حالا الان نمیتواند علم پیدا بكند به اینكه نمازی كه در دیروز خوانده است یا در پارسال خوانده است این نماز را تمام اجراء شرائطش را دست بجا آورده خوب شك زیادی میشود یك كسی شك نكند اصلا در این طور امور و در امور ثابتش شك نكند انی كم است و نوعاً موضوع شك واقع میشود انسان كسی بگوید كه نكته اینكه قاعده تجاوز را شارع اعتبار دادده تسیهلاً علی است و بواسطه سهولت این كار را فرموده است این یك احتمال است در قاعده تجاوز .
یك احتمال دیگراین است كه نكته اینكه قاعده تجاوز را به آن اعتبار دادهاند همان اصالت عدم غفلت است كه پیش عقلاء هست نكته این معنا كه گفتهاند وقتی متجاوز شدی یا وقتی داخل درغیر شدی اعتنا به شك نكن این برای این است كه كسی كه میخواهید یك مركب را بجا بیاورد مشغول اتیان شی است در آن حالی كه توجه به این دارد كه تكلیف خودش را ادا بكند غلفت از این شی عمد اگر كه حتماً بجا نمیآورد غلفت هم نمیكند و در آن حال است كه توجه دارد تذكر دارد وجه عمل متوجه به كیفیت عمل است و غفلت از این معنا عمداً كه حتماً ترك نمیكند كسی كه بخواند تكلیف را ادا كند عملاً ترك نمیكند باقی می ماند كه سهو نسیان اشتباه اینطور چیزها باشد خوب آن هم كسی كه متذكر به این است كه نمازش رابجا میاورد متوجه به اجزاء عرض بكنم كه شرائط صلاه است وقتی كه میخواهی نماز را بجا بیاورد. این لا بداً توجه به این شی دارد و غفلت از این شی نمیكند و نباید این آدم در آن حال غفلت كند مگر نادر غفلت بكند و إلا بحسب نوع غفلت نمیشود. اینهم یك احتمال است.
حالا ببینم این دو تا احتمال كدامیكی در روایاتی كه ما داریم این كدامیك از این دو تا را ترجیح میدهد روایاتی كه ما داریم در آن جهت كه برای تسهیل است اصلا صحبت ازآن در روایات به هیچ وجه نیست یك جای مثلاً باشد یك چیزی است كه ما خیال میكنیم. و إلا در روایات یك جائی باشد كه در آنجا ذكر دشه باشد كه برای خاطر تسهیل عباد استفاده به این معنا باشد اصلا نیست اما آن طرفش هست در باب وضو هر حین یتو ضو اذكر منه حین یشك این نه این است كه اخبار به این است كه از طرفی یك قاعدهای كانه میخواهد بفرماید كه كسی كه میخواهد وضو بگیرد آن وقت ذكر در حال عمل كه میخواهد اشتغال به عمل پیدا كند میخواهد كار انجام بدهد آن وقت بحسب قاعده متذكر از اذكر هست از حالا كه دیگر گذاشته و از این روایت استفاده این معنا میشود كه آنی كه نكته است از برای تأسیس قاعده تجاوز همین اصالت عدم غفلت است كه غفلت نمیشود آدمی كه میخواهد نماز بجا بیاورد اجزاء نماز را وضویی بیاورد اجزاء وضو را میخواهد تكلیف ار از خودش ساقط بكند صلاه را بجا بیاورد این بخواهد عمداً ترك می كند همچنین كاری نمیكند آدمی كه میخواهد تكلیف بجا بیاورد بخواهد كه ترك كده باشد سهواً اشتباهاً اینها در حالی كه داده وضو میگیرد ذكرش زیاد است ذكر است از حالات بعدی كه حالا دارد شك میكند. نكته این است كه بحسب قاعده ذكر است نه اخبار به ذكریت است میخواهد است بگوید همه كس ذكر است همین مثل اصالت عدم غفلت است كه آنجا هم آن طور سنت كه بخواهد نفی غفلت از كافه بود م بكند لكن چون غفلت در بین مردم راجع به كارهای كه انجام دهند حالی كه میخواهند كار امجام بدهند غفلت نادر است و مردم توجه دارند به این كاری كه میخواهند انجام بدهند ولی خواهند خوشان از تكلیف نجات بدهند یا فرض كنید كه یك كار عقلانی كه میخواهند بكنند در آن كاری كه میخواهند بكنند به اجزاء شرائط اینها به كیفیات عمل توجه دارند بحسب نوع و كسی غافل بشود در آن حال از عمل این نادر است از این جهت یك اصلی پیش عقلا هست و آن اصالت عدم غفلت نه اینكه این اصل اثبات این معنا را میكند كه غافل نیست لكن این نوعیت دارد از این جهت یك