• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • تااینجا این عمومات خلل از اجزاء شرایط اینها و چیز ها یی كه مرسوم بود گفته شد و حالا مقصد دیگر قضیه مشكوك است و شك یك وقت در وارد دو اصل مقصد بشویم بعضی از مسائل كلامی كه در همه مواردش مشكوك مورد ابتلاء ما خواهد شد به طور اختصار عرض می كنیم. من جمله این كه مثلا شكوك را یك وقت شك بعد الوقت یك وقت شك بعد صلاة یك وقت شك بعد الفراق یك وقت شك بعد المحل این ها شكوكی است كه انسان می كند آیا هر یك از این ها هر عنوانی از این عناوین یك قاعده مستقله است ما یك قاعده داریم آن هم شك بعد از تجاوز محل یك قاعده دیگر شك بعد الفراق یك قاعده دیگری شك بعدالسلام یك قاعده دیگر شك بعد الوقت یا نه همه این ها جزئیات یك قاعده است تعبیرات مختلفه ای هم من جمله كه شده است این ها بیان مصادیق یك قاعده است و آن قاعده تجاوز است  ما بیش از یك قاعده تجاوز از ادله نمی توانیم اثبات كنیم و بیش از یك قاعده نمی توانیم بفهمیم منتها همین قاعده تجاوز كه مقصود تجاوز از محل است كه بعد عرض می كنیم و یك وقت این است كه تجاوز كرده از محل جزء قرائت را وارد و مثلا سوره شده و شك در قرائت می كند محل سوره بعد از قرائت است بحسب جعل شرعی یا شك در ركوع می كند وارد در سجده شده است محل در ركوع قبل از سجده است و كسی كه وارد مسجد شد محل شرعی ركوع تجاوز شده است یك وقت این است  كه تجاوز نسبت به اجزا ماهیت حساب می شود این تجاوز از محل اجزا از محل اجزا این است كه وارد در محل جز دیگری بشود اگر بعد از نماز هم شك در همین جز بكند این هم شك كرده است بعد از تجاوز از محل مقرر یك وقت هم شك می كند در ركعات نماز ركعت نماز تجاوزش این است كه انسان از نماز سلام گفته باشد و تمام كرده باشد نماز را در بین نماز اگر شك درركعات نماز بكند محلش باز باقیست و اما بعد از نماز اگر چنان چه بعد از سلام اگر چنان چه شك بكند در ركعت این جا محلش گذشته است یك وقت هم شك می كند در اصل  نماز اصل هم تا وقت هست محلش باقی است وقتی وقت گذشت محلش تمام شد گذشت تجاوز كرد از محل بنابراین شك بعد از سلام شك بعد فراق از هر عمل است شك بعدالوقت همه این ها همان شك بعد تجاوز است وقتی متجاوز شد گاهی هم شارع قیدی در باب تجاوز مثلا ذكر كرده مثلا در باب وضو اگر در بین وضو من شك بكنم فی ما سماه الله تعالی یعنی راجع غسل است راجع به غسل صورت اگر من شك بكنم آنجا بحسب نص باید اعتنا بكنم وقتی كه از محل وضو تمام شد آن وقت اعتنا بكنم این یك تقیدی است در قاعده تجاوز است كه در قاعده تجاوز هم كه تجاوز به این است و نمی توانم حالا بگویم كه یك قاعده تجاوز كه در قاعده تجاوز هم یك تقیدی هم شده است كه تجاوزش هم این طوریست و لشارع این كه تفعید بكند بنابر این مطلب است كه ما هستیم یك قاعده تجاوز البته گاهی وقتها محل اثر هم هست اگر دو قاعده قرار بدهیم مثل همان مسئله سابق كه شك سببی ومسببی پیدا شد عرض كردیم كه قاعده تجاوز باهم تعارض می كنند قاعده فراق باقی می ماند اگر ما دو تا قاعده حساب بكنیم گاهی وقت ها اثر هم دارد .
    و این معنایی كه گفته شده است به این كه قاعده تجاوز یك قاعده است مخصوص به باب صلاة است و قاعده فراق یك قاعده عمومی است نسبت به همه مواردی كه شارع مقدس تشخیص دارد این مطلب هم هیچ دلیلی ندارد كه قاعده تجاوز راجع به خصوص صلاة باشد كلّما شككت یا كلما شككت فی مامضی فلیس اگر حالا در یك روایتی وارد شد من وجوهك و طهورك این دلیل بر این نیست كه این مخصوص به كبریات كلیه می داند لهذا شما در باب استصحاب با این كه روایات آن خصوص موارد است بعد كبری كلی را گفته است اختصاص ندادید به همان مورد كه مثال زده شده یا سوال شده است اینجا هم همین طور است حتی همان صحیحه زراره كه شك در اذان هم می گوید بعد ما دخل فی اما در شك بعد القامه را می گوید بعد ما دخل فی صلاة شك قرائت را می گوید بعد ما دخل فی ركوع الی آخر همه اینها را می فرماید كه بعضی بعد می فرماید كه یازراره كل شی شككت فیه فی ما قد مضی فلیس بشی .
    بناءً علیه این طور نیست كه ما این را زراره این طور ذكر كرده و جواب داده اند هم كبری كلی را بگویم نه این مربوط به باب صلاه است مربوط به باب مثلا چی هست این قاعده تجاوز مخصوص به باب صلاه نیست و یك قاعده دیگری هم نداریم كه آن اسمش فراق باشد وبه همه ابواب جاری باشد همین قاعده تجاوز در همه موارد جاری است اگر چنانچه فرض كنید كه معامله‌ای كه تمام شده است بعد از این كه معامله تمام شد اینجایی كه باید من اعتابر شرایط را بكنم خلاصه گذشت از آن محل اش من شك كردم در اینكه آیااعتبار قیدی كه درآن شده اعتبار كردم اینها را قاعده تجاوز می‌گیرد كه این عملت صحیح است بنابر این یك صحبت اینبود كه ما یك قاعده داریم و ان قاعده تجاوز است و این ساریست در همه ابواب و در همه این اقسام شكوكی كه ذكر كردیم هم هست و اگر یك روایتی یوهم این كه مثلا اختصاصی هست در قاعده تجاوز به محلی یایوهم به انیكه قاعده فراقی هم دارد اینها موهومات است اینها دلالتی نیست كه انسان بگوید برای آنكه قاعده تجاوز بعد صلاه هم همین قاعده تجاوز هستش دیگر این بلا اشكال قائلند به اینكه قاعده تجاوز در صلاه است،در صلاة طهور بی اشكال است كه هست منتها محل اشكال است كه آیا توسعه دارد یا نه در همین روایتی كه راجع صلاه هستش ذكر بعد مافرق من صلاه است ،بعد از اینكه فارغ شدی و ما بخواهیم بگویم كه قاعده و اصل هست و قاعده تجاوز نیست خوب اگر چنانچه بعد از اینكه فارغ شدم قاعده تجاوز هم دارم و دیگر قاعده فراغ معنی چه قاعده تجاوز مقدم بر قاعده فراق است اگر باشد در این موردی كه من قاعده تجاوز دارم دیگر قاعده فراق معنا ندارد مضافا به اینكه اصل اشكال ثبوتی هم دارد كه قاعده فراق یك قاعده جعلی باشد این یك مطلب است كه در این جا باید معلوم شود .
    یك مطلب دیگری كه باز فایده دارد در همه موارد این است كه این قاعده تجاوز یك قاعده واقعی است این آیا اماره است آیا اصل است آن هم كه اصل شد آیا اصل محرز است این چی هست .بحسب روایات اشعاراتی دارد كه هر اشعاری احتمال می‌رود كه از اینها باشد مثلا آن كسی كه قائل است به اینكه اماره است اگر كسی قائل باشد می‌گوید كه از این روایت كه دارد شده است كه حین وضوء اذكراز آن روایتی كه وارد شده الی اقرب الی الحق از این می‌فهمیم كه آن كسی كه می خواهد نماز را بخواند می‌خواهد وضو را بگیرد می خواهد یك عملی را انجام بدهددر آن حالی كه هستش آن تذكرش درآن حال بیشتر است چون اینطور است یك ظن نوعی مثلا پیدا می‌شود در اینكه اتیان كرده است و شارع خواسته همین ظن نوعی را اعتبار به آن بدهد و اماره قرار بدهد آن كسی كه قائل لپاست به اینكه نه باب اواره نیست واصل است آن هم اصل محرز این اذكر نه معناش این است كه ظن نوعی را به آن اعتبار داده‌اند تا اماره باشد این علمهای غفلت است یعنی تو غافل نوبدی غافل نبودی اعم از این است كه اماره باشد یا شارع تعبد به این كرده است كه تو غافل نبودی بنابراین بگذار كه غافل نبودی بنابر اتیان بگذار اماره است از آن ساقط نمی‌شود و آن كه می‌گوید كه اصل محرز است می‌گوید كه روایات كه وارد شده است كه مثلا بلی قد ركعت ركوع كردی این نوع تعبیرات دلیل بر این است كه می خواهد تعبد به وجود بكند كه این این طور است كه تو اگر شك كردی در این كه ركوع را كردی ركعت یعنی بنابر وجودبگذار بنای بر تحقق بگذار آن وقت نه این كه این هم یك قاعده شك محرزی باشد مطلق مثل باب استصحاب كه بنای به وجود است مطلق احتمال می‌دهد مطلق باشد اگر مطلق باشد مثلا من اگر شك كردم اینكه بعد از نماز شك كردم كه وضو گرفتم یا نه با قاعده تجاوز بگیم كه وضو محقق شده است یا بنای بر وجود بگذارد دیگه برای نماز عصر هم وضو لازم ندارم برای سایر جاها هم وضصو لازم ندارم .
    و اما اگر چنانچه اینطور نباشد و اصل محرز حیثی باشد یعنی در همین موردی كه به آن احتیاج به آن دارد احراز كرده باشد آن وقت این همان مقدار را احراز می‌كند كه در موردش هست كه مثلا طهور را برای همان نماز تعبد به احراز می‌كند نه احراز مطلق كه بعدش هم باید ما به همان ترتیب اثر بدهیم احراز حیثی یعنی برای این نمازی كه تو می‌خوانی برای این نماز محرز است این احراز حیثی هستش و آن كه می‌گوید كه نه اینها هم نیست همان اصل است چیز دیگری نیست مثل اینكه گفته می‌شودكه شكك لیس بشی فامضه كما هو این یعنی بگذر آن دیگر این طور نیست كه بخواهد  یك اصل محرزی درست كند نه اصل عملی نه اینكه دیگر ترتیب آثار صحت بگذار اعتنای به شك نكن وشكت اعتنا ندارد نه اینكه شك نیست شكك لیس بشیئ شك چیزی نیست اعتنا بشكت نكن این تعبیر كه شكك لیس بشئ در بعضی روایات وارد شده است این منشاء این شده است كه ما قائل بشویم به اینك قاعده تجاوز حكومت وارد بر استصحاب نه اینكه می‌فرمایند كه از باب اینكه اگر مقدمش نداریم لغو می‌شود از این باب نیست در استصحاب می‌گوید كه اگر شك كردی لا تنقض الیقین شك موضوع را شك قرار می‌دهد این می‌گوید شك تو چیزی نیست شكت القاء كن لیس بشیئ شك لا تعتن عن الشك این لسان ،لسان حكومت است كه در موضوع كرده.
     بناء علیه این احتمالات هست در قاعده تجاوز و آن كه بنظر دلیل دارد و اقرب می‌رسد از سایر احتمالات همان اثر محرز حیثی است كه در همین مورد احراز شده است این می سازد با همه اینها شكست لیس بشیئ امضی بلی قدركعت این معنا این است كه ركوع كرده است از بلی قدركعت این مقدار می‌فهمیم كه احراز ركوع الآن شده است و خصوصیت در ركوع نیست در سجودهم همین طور است در هر شكی در هر جزئی از اجزاء صلاه شك بكند از این استفاده می‌شود كه تحقق پیدا كرده است اما اماره این را تحقق وارده است نه هر و حین وضو اذكر یا هو اقرب الی حق این از آن استفاده نمی‌شود كه ظنت را ما اماره قرار دادیم بر واقع باطنی كه اداره است تقویت كردیم و ما اعتبار به آن دادیم همین مقدار است كه كسی كه اقرب الی الحق است لا بد آورده حالا بناء بر آوردن است لابد آن كسی كه اقرب الی حق است آورده این كه نوعا این منشاء از برای جعل قاعده است كه نوعا اینها كسی كه در محل است بجا می‌آورد آن منشاء این شده است كه بگویند كه این ركعت بلی قدركعت بنابراین ازآن استفاده اماریت نمی‌شود و بلی قدركعت ظهور در این دارد كه این محقق شده است بنابر تحقق بگذارداین تعبد است برای اینكه محتمل است نكرده باشد قد ركعت تعبد به وجود ركوع است اماریت از او ثابت نشد آنها هم كه می گویند فامضه كما هو یا امثال ذلك منافات با این ندارد.بناءعلیه قدركعت همین مقدار كه بنای برركوع بگذار اما بنای بر ركوع بگذار حتی در همه جهات یا بنای بر وجود بگذار در مطلق جهات این هم قاصرند روایات كه اثباتش كنند این مقدار مسلمی  كهاز قاعده تجاوز مامی فهمیم این است كه هر جای كه من شك كردم در یك جهتی از جهات مثلا وارد بعد از نماز شك كردم در اینكه آیا وضو داشتم یا نه بنا بگذارد كه وضو داشتی اما بنا بگذار كه وضو داشتی برای همین نمازی است كه شك كردی حالا در نمازت شك كردی كه وضو داشتی یانه در همین نماز بنا بگذار وضو داشتی اما مثل استصحاب یست كه لا تنقض الیقین بشك اطلاق می گوید كه باید هر جا هم كه بشود این بیش از این نیست كه بنابر وجود بگذارد و اینش آن مقداری كه ثابت است همین است كه بنای بر وجوددر همین محل بگذاار بنابراین ،این یك قاعده،قاعده تجاوز یك قاعده است كه اصل محرز است اماره نیست اصل محرز است آن هم محرز حیثی كه در همین حیث آن چیزی كه هستش در همین مقدار ثابت نمی‌شود و بیشتر از این دلیل بر ثبوتش نداریم این هم یك  مطلبی است كه ما بعد ها محل احتیاجمان در باب شكوك می‌شود .
    مطلب دیگر این است كه آیا این تجاوز از محل ،محل عادی است یعنی اعم از محل شرعی است با همان خصوص محل شرعیست اگر چنانچه محل شرعی باشد ما وقتی كه این تجاوز كردیم از آن محلی كه شارع برای این مقرر كرده است وقتی تجاوز كردیم از آن محلی كه شارع مقرر كرده است آنجا باید اعتنا به شك نكنیم اما اگر از محلش شرعی نگذشتیم وارد شدیم در یك چیزی كه عادتا انسان وقتی كه این عمل را كرده است مشغول آن كار می‌شود مثلا شما دارید حوله را برداشتید كه صورتتان را خشك كنید شك می‌كنیم كه مسح كشیده‌اید یا نه محل عادیش این است كه انسان بعد از اینكه وضو بگیرد مسح بكشد بعد برود سراغ مثلا حوله این طور چیزها این آیا كلما شككت فیه مما قد مضاء مضی از محل عادی است یعنی اعم از عادی شرعی است یا خصوص معنی از محل شرعی است اگر چنانچه خصوص محل شرعی باشد آن وقت اگر كسی مثلا نماز ظهر یا عصر را خوانده است و حالا شك می‌كند در وقت است شك می كند كه نماز ظهر را خوانده یا نه اگر اعم ازعادی باشد باید قاعده تجاوز نسبت به ظهر هم جاری بشود چون كه عادتا نماز ظهر باید قبل از عصر باشد و اگر نه محل شرعی باشد تربیت چون ترتیب ظهوری است محل چیز نماز نگذشته وقت نماز باقی است محلی بریا نماز قرار داده است ظهر تا غروب است مثلا الان بین روز است این آیا محل شرعیست تا ما مقید باشیم به آنجائی كه متجاوز از محل شرعی شدیم یا اعم از این است و محل عادی تا سرایت بدهیم به محل عادی خیلی از موارد محل حاجت است این مطلب باشد تا یك تأملی در آن بكنیم.