• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • روایاتی كه در باب و قواعدی كه راجع به صحت صلاه در صورت زیادی ركوع یا سجده بلكه  ركعت بود خوب عرض كردیم و البته بعض روایاتش طرفین قضیه می شود به آن استدلال كرد مثل روایتی كه در نسخه كافی كم دارد در نسخه تهذیب ندارد كسی با  روایت كافی استدلال بكند به اینكه  آنی كه مضر است ركعت است ركوع مضر نیست زیادیش وسجده مضر نیست زیادیش و به روایت شیخ اینها  به اطلاقش استدلال كند به اینكه زیاده اینطور است این روایات هم كه دیروز عرض كردیم اگر چنانچه ركعتا را به معنای همان ظاهر ركعت بگیریم باز با آن تعبیری كه عرض كردیم دلیل بر این است كه آن كه مضراست ركعت اگر چنانچه ركعت زیاد نشود به حسب قاعده باید باطل نباشد بطلان مستند به ركوع باشد یا مستند به سجدتین باشد  دیگه وجهی ندارد كه بگویم ركعت این دلیل براین است كه   آنی كه مضر  است ركعت است و اگر ركعت را به آن تعبیری كه عرض كردیم معنای ركوع بگیریم  آن وقت آن دلیل می شود به اینكه ركوع مضر است .
    و اما قضیه من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده كه در روایت ابی بصیربود یا اطلاق من استیقن انه زاد فی صلاته عرض شود كه در روایت شیخ بود طریق شیخ بود اینها را مستقصاء ازآن بحث كردیم و كیفیت و معارضه اش را با حدیث لاتعاد و عدم حكومت حدیث لا تعاد براو اینها همه مستقصاء بحث شد دیگر آن بحث را نباید اعاده كنیم و همینطور روایت سفیان بن سمط كه كل زیاده من سجده سهو این معارضه اش با من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده اینها دیگر بخشش زیادی است و نباید بحث بكنیم حالا یك جمله ای از روایت است كه اگر اینها دلالتشان را بتواند درست بكند خصوص سجدتین خصوص ركعت را ،ركعت ركوع را با اینها درست بكنیم كه باطل است ولو اینكه فرموده اند كه دلیلی بر بطلان چیز نیست بر بطلان زیادی ركوع و سجود نیست الی الاجماع و شهرت و البته اگر اجماع شهرت ثابت بشود اینجا جاهایی است  كه معتبر است اگر مستند بعضی روایات هم باشد حالا بعضی روایات هست كه از راه آنها می توانیم با استفاده مطلب را بكنیم جمله ای از روایات در این باب  است كه لسان سجدتین اینهاست كه حالا ما می خوانیم ببینیم ازآن استفاده مسئله زیاده می توانیم بكنیم یكی روایت معلی بن خنیس است كه این هم مرسل است ضعیف هم هست.
     قال سالت ابالحسن ماضی(ع) فرجل ینسی سجده من صلاته
    این سجده یعنی اصلا سجده را فراموش كرده نه اینكه سجده واحد قال این راجع به نسیان سجده است
     قال ان ذكرها قبل ركوعه سجدها و بنا علی صلاه ثم یسجد سجد سهو بعد انصرافه و ان ذكرها بعد الركوعه
     اگر چنانچه كسی سجدتین را فراموش كرد و بعد از ركوع یادش آمد كه سجدتین را فراموش كرده است
    اعاده صلاة و نسیان سجده فی اولین و اخیرتین سواء
     كسی كه سجدتین را ، ركوع را فراموش كرده و  سجدتین را آورده فرموده اند كه  اگر بر سجدتین مطلع شد براین معنا یا بعد از ركوع نسیان سجده  را كرده و بعد از ركوع یادش آمد  مسئله بعد این است آنجا فرموده اند كه بعد از ركوع یادش آمد این نمازش را باید اعاده كند .
    ما عرض می كنیم كه خب چرا اعاده  كند  اگر بنا باشد كه زیادی سجده مضر نباشد خب دوتا سجده این كرده است و پا می شود و ركوعش را به جا می آورد بعد هم دوتا سجده دیگر می كند زیادیش مضر نیست.
     و از این روایت بعضی چیزهایی كه بعضی مشایخ فرموده اند هم ظاهر می شود كه اینطور نیست كه آقایان می گویند آقایان در بعضی از زیادت ها گفته اند كه این روایت من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده معناش این است كه آن وقتی كه می آورد زیاد می شود مثل اینكه كسی یك ركوع را كرده است بعد یك ركوع دیگر بكند این ركوع دیگری كه می كند همین حال اتیان زیاد است و اما اگر چنانچه این فرض كنید  جزء را كه آورده آن جزئی را كه كرده آن وقت زیاد نبود  بعد دومی را اتیان كرده اولی مستند زیاد شده اینجا گفته اند دلیل بر بطلان ندارد ما عرض می كنیم كه این روایت دلیلی بر بطلانش است  این الان فرض این است كه ركوع كرده است در صورتی كه سجدتین را هم نكرده بوده است ركوع كرده خوب این ركوع قبل از سجدتین محل خودش واقع نشده  این الان چون بر محل خودش برای نماز واقع نشده این لا یسمی زیاده لكن اگر چنانچه بعد از سجدتین را به جا بیاورد  و بعد ركوع بكند آن ركوع ،ركوع صلاتی واقع می شود و آن ركوع اولی حالا متصف می شود به زیاده از حالا متصف می شود به زیاده این دلیل براین است كه ولو اینكه جزئی ركوع سجده ای بعد از اینكه موجود شد بعد متصف بشود به زیاده در حال وجودش زیاده نباشد بعد متصف به زیاده بشود این هم موجب بطلان است.
     بناء علیه ما از این روایت چند تا مطلب می فهمیم یك مطلب این است كه اگر چنانچه وارد ركوع نشده باشند این برگردد و سجده را بجا بیاورد نمازرا تتمه اش را بجا بیاورد آن سجده را كه بجا آورد آن وقت برگردد آن بقیه نماز را بجا بیاورد تا برسد به  ركوع اگر ركوع را بجا نیاورده این معلوم می شود كه این طور زیادی ها اشكالی ندارد زیادی غیر ركنی اشكال ندارد.
     و یك مطلب دیگر این است كه می فهمیم این را كه این بطلان صلاة زیرسرزیادی ركعت است یعنی الان نمی تواند نمازش را اصلاح كند این الان كه زیادی نكرده الان ركوع می شود سجدتین هم نكرده این از باب اینكه اگر برگردد و سجدتین را بجا بیاورد خوب نمی تواند ركوع را دیگر بجا نیاورد این باید ركوع را بجا بیاورد وقتی باید ركوع را بجا بیاورد این موجب بطلان می شود پس الان آن علاج برای نمازش ندارد برای اینكه بخواهد همین طوری تمام بكند كه درست نیست سجدتین ندارد بخواهد برگردد و سجدتین را بجا بیاورد و ركوع را بجا نیاورد كه ركوع مترتب بر ركعت است نمی تواند ركوع جلوی را پای این ركعت حساب كند بخواهد ركوع بجا بیاورد و ركوع هم زیادی مبطل است .
    پس بناء علیه این نماز باطل است باید از سر بخواند برای اینكه علاج ندارد از این استفاده این  معنا می شود كه ركوع ولو اینكه متصف بزیاده بشود بعد وجوده این زیادی ركنی ولو بعد وجوده متصف بزیاده بشود موجب بطلان است منتها این روایت ، روایت ضعیفه است  حالا ببینیم سایر روایات چه جوری هست این فرض روایت معلی نسیان سجدتین السجده یعنی السجده را ترك كرده اصل سجده را ترك كرده صحیح اسماعیل بن جابر كه شیخ در تهذیب ،استبصار نقل می كند صحیحه است
    عن ابی عبدالله (ع) فی رجل نسی عن یسجد سجده
    دریك  نسخه هم السجده دارد لكن بحسب حكم آن معلوم می شود  سجده واحد است
     نسی أن یقصد سجده من ثانی یا سجده ثانی رجل نسی ان یسجد سجده من ثانی حتی قام فذكر و هو قائم انه لم یكن
    متوجه شد سجده نكرده
     قال فلیسجد ما لم یركع فاذا ركع  فذكر بعد وقوعه به لم یسجد فلیمضی علی صلاته ان
     دیگر نباید برگردد سجده واحده خوانده دیگر نباید برگردد خوب اگر قبل از ركوع من ملتفت شده بودم خوب باید برگردم چرا برای اینكه قبل از ركوع این ها ركن نبوده اینها و زیادیش اشكال نداشته است روی اشكال نداشته است روی اشكال نداشتن زیاده من باید برگردم و سجده ام را بجا بیاوردم و محل نگذاشته از باب اینكه اینها زیادش از  باب اشكالی نمی شود اگر بنا بود زیادی ركوع هم مثل زیادی حمد بود مثل زیادی سوره بود آنجا هم باید بفرمایید برگردد و بجا بیاورد این دلیل بر این است كه این نمی شود  این كار را بكند چرا برای اینكه اگر بخواهد دوباره برگردد سجده بجا بیاورد نماز را تمام كند ركوع را بجا بیاورد این زیادی ركوع می شود و زیادی ركوع مضر است از این جهت نمی شود  یك مسئله سر بسته تعبدی نیست مسئله ای است كه مناطش معلوم است در مثل  حمد سوره اینها با اینكه آورده است و حالا باید بیاورد باز زیاده اسمش هست باز هم به عنوان صلاه دارد می آورد زیاده است در مثل حمدو سوره اینها را گفته اند یا قیام همه اینها را گفته اند اگر چنانچه ماقبل از ركوع است باید بر گردد و بجا بیاورد ثم سجده را بجا بیاورد ثم تمام كند نمازش را همچنین كه پای ركوع بجا آمد می گوید  كه ركوع كرده ركوع نه دیگه وطلب گذاشت این باید  نمازش را تمام   بكند  و بعد این سجده را قضا بكند این دلیل برای این است كه جوری شده كه دیگه مطلب نمی شود درستش بكند اگر  بناء بود كه ركوع هم مثل حمد سوره بود كه زیاده اش مانعی نداشت اینجا هم می فرموده اند كه باید برگردد و بجا بیاورد و نمازش را تمام بكند این هم دلیل بر این هست و چند تا روایت دیگر دلیل بر این است كه زیادی ركوع قابل این نیست كه نماز راتمام بكند باز زیادی ركوع ،زیادی ركوع مبطل صلاه است .
    بناء علیه همین مطلب استفاده می شود كه اگر چنانچه یك جزء را  حالا اتیان كرده و بعد یتصف بزیاده موجب بطلان می شود و یكی هم استفاده می شود و یكی هم استفاده می شود كه ركوع زیادی موجب بطلان است نظیر این روایت چند تا روایت هم دیگه خواندن ندارد اینها هم همین طور است كه اگر تاركوع نكرده یك سجده را اگر چنانچه چیز كرده باشد تا ركوع نكرده بعد برگردد اتیان بكند وقتی ركوع كرد دیگه گذشته است بعضی جاها هم گفته قضاء شده است این دلیل براین است كه نمی شود دیگر جا ندارد كه چنان كند واگر جا داشت معنا نداشت این مطلب این راجع به زیادی ركوع .
    راجع  زیادی سجده هم نظیر اینها بعض روایات هست حسین بن سعید عن سفان عن منصور عن ابی عبدالله (ع) صحیحه است
    قال اذا عین رجل انه ترك ركعتا من صلاه وقد سجد سجدتین وترك ركوع استانف صلاة
     البته این یك ابهامی دارد لكن مراد معلوم است وبعدها روایت دیگری هست
    ایقن انه ترك ركعت من صلاة
     مقصود ركوع است برای اینكه بعد خودش می گوید.
    وقد سجد سجدتین وترك  ركوع
     این بیان این است كه آن كه می گوید ركعت را ترك كرده چون ركعت در ركوع استعمال می شود این اینطور كرده است كه سجدتین وترك استانف صلاه خوب این هم همان حرف می آید اگر چنانچه كسی سجدتین را كرده باشد وركوع را ترك كرده باشد چرا استانف صلاة این برای این است كه اگر بخواهد چیز را بجا بیاورد دوباره سجده را بجا بیاورد آن سجدتین زیاد می شود یعنی سجده ای می شود كه جلوی آن زیادی می شود ینطبق علی زیاده این سجدتین را فرض كند آورده است ركوع را نیاورده اگر چنانچه این قابل اصلاح بود خوب می گفتند كه ركوع را بكند وبعد هم سجدتین رابكندواین زیادی نیست چنانچه در سجده واحده خوب این حرف هست ولو محل اشكال است وما هم احتیاط كردیم لكن این حرف است كه اگر كسی وارد شد در سجده اولی ودر سجده ثانیه وارد نشد شاید كسانی بگویند به اینكه نه اینهم باید برگردد ولعل اینهم صحیح تر باشد لكن  ما احتیاط كردیم در اینجا باز روایتی دیگر صحیحه رافعه است
      عن ابی عبدالله (ع) قال :سالته عن رجل نسی عن یركع حتی یسجد ویقوم
    یعنی سجدتین را بجا نیاورد وبلند شد قال یستقبل از سر نمازش را بخواند نمازش باطل است چرا روی همین ضمینه است برای اینكه این آدمی كه نسیان كرده ركوع كرده تا سجده كرده اگر قبل از سجده ملتفت شده بود خوب بلند شود ركوع بكند این اگر بعد از سجدتین مرتب براین است واگر بخواهد ركوع كند سجدتین را بجا بیاورد نمازش موجب بطلان است واگر سجدتین موجب بطلان نبود علاج داشت این چیز بلند می شود ركوع را بجا می آورد بعد هم سجدتین را بجا می آورد این هم دلیل براین است كه زیادی سجدتین موجب بطلان است وانطباق زیاده براین سجدتین هم بعد از وجوده  باز همین طور است یعنی باز موجب بطلان است برای اینكه زیاده است اولی زیاده واقع می شود دومی كه مرتب است وسرجای خودش واقع می شود این سجدتینی را كه كرده بود بعد از وجودش آنوقت بعد از اتیان این ینطبق زیاده علی اداء در این هم موجب زیاده می شود.
     بناء علیه این كه فرموده اند كه ما دلیل نداریم بر زیادی سجده زیادی سجده ركوع این یا مثلا صاحب و مسائل ادله ای را كه برای زیادی ركوع آورده آن ادله ایست كه زیادی ركعت را فرموده است ولو اینها در بعضی اش بحث لكن نه ما این ادله هم داریم این روایات هم الا بر مطلب است .
    بناء علیه آن مطلبی را كه فرموده اند آن تمام نسبت و ما محتاج به روایت من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده یا من استقین انه زاد فی صلاته فعلیه الاعاده محتاج به آنها  هم در این نیستیم و اگر این روایات نبود غیر از اجماع دیگر نمی تواستیم برای اینكه من زاد فی صلاته فعلیه العاده این اشكالات زیادی بود كه داشت ولو اینكه بالا تعاد ما عرض كردیم اینها تعارض دارند لاتعاد بر من زاد فی صلاه فعلیه العاده برای اینكه هر كدام یك عنوان اعاده آمده لاتعاد می گوید اعاده نكنید این هم می گوید اعاده بكن چه لا اعاده بكن را ما كنایه از بطلان صحت بگیریم این می گوید باطل است آن می گوید صحیح است  یا نه عنوانش را بگیریم آن می گوید اعاده دارد آن می گویداعاده ندارد لاتعاد بر سایر اجزاء شرائط حكومت دارد نه بر مثل اینكه زاد فی صلاه فعلیه الاعاده بر این حكومت ندارد لكن در آنجا عرض كردیم در عین حالی كه  حكومت ندارد و اینها با هم متعارض هستند اگر حكومت داشت چون تخصیص اكثر لازم می آید اگر ما بخواهیم خارج بكنیم با تعارض است در اینجا شهرت با لاتعاد بود اگرتعارض واقع شد راجع به این حكم در اینجا شهرت در آن طرفاست كه لاتعاد می گویداعتنا نكن آن می گوید باطل است .
    منتها یك اشكال اگر مطلب برگشت به اینجا یك صحبت اشكال پیش می آید و آن این است كه اگر چنانچه یك حكمی در بعضی مفاد شهرت آنطرف بود در بعضی مفادش شهرت آنطرف بود و مادر آن حكم به شهرت آنطرف اخذ بكنیم در این حكم به شهرت این طرف اخذ بكنیم در یك روایت آیا می توانیم این مطلب را بگویم یا نه آ ن شهرت در جایی است كه روایت واحد باشد حكم واحد باشد اینها ما آنجایی كه یك روایت یك تكه اش شهرت از این بردارد یك تكه اش شهرت از آن بردارد مثلا نمی توانیم شهرت را جابر بگیریم بنابر آنطوری كه ما اعتقاد داریم این است كه هر روایتی كه چند تا حكم داشته باشد چند تا روایت است ولو با یك لفظ نقل شده است اگر چند تا حكم را در یك روایت نقل كرده اند این چند تا روایت است یعنی راوی روایت كرده از امام (ع) این حكم را و همین راوی روایت كرده امام (ع) این حكم را و آن حكم را ولی در آن جا لاتعاد صلاة الا من خمس یك روایت است و لاتعاد الا من خمس است مگر جمله الا من خمس جمله او را هم باز بخواهیم این دو حساب كنیم این هم محل اشكال می شود .
    و اما ما بحسب این طوری كه عرض كردیم محتاج به این حرفها نیستیم و این روایات دلالت بر این است كه زیادی ركوع و زیادی ركعت موجب بطلان است .