• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • اگر خلال واقع شد در صلاه زیادی ركعت این كه مشهور است در اینجا قضیه تمام بجای قصه خواندن و نص هم همین است لكن ما دایرهاش را توسعه می دهیم و زیادی در نماز را بحسب ركعت بحسب قاعده حسابش می كنیم و بعد روایاتی كه وارد شده است در باب زیادی عرض می كنیم و بعد راجع به قصد اتمام روایت خاصی كه وارد شده است بعد عرض میكنیم كسی نماز ظهر را پنج ركعت می خواند یا شش ركعت می خواند زیاد كرد ركعت یا ركعتین را یا بیشتریك وقت عمدا این كار  را می كند و یك وقت سهوا یا جهلا یا با اعذار ما حالا عمومش را حساب بكنیم اگر در عمد نباشد كه قاعده اقتضاء كند عدم اتیان را دیگر آنها كسی عمدا باید نماز ظهر را چهار ركعت بخواند عمدا پنج ركعت خوانده یا شش ركعت خوانده این وقت عمدا تشهد و سلام را یا سلام را  هم می گذارد در ركعت اخری كه زیاد كرده است باید در ركعت اخری تشهد بگوید و سلام این در ركعت ششم عمدا در ركعت ششم یا پنجم سلام و تشهد را میگویدیك صورت هم این است كه عمد درآن جهت كه زیادی است  دارد لكن یادش میرود تشهد سلام را و پا می شود می داند كه چهار ركعت  خوانده است لكن غفلت می كند از تشهد و سلام و پا می شود ان زیادی را بجا می آورد یك وقت متنبه به این می شود كه تشهد باید بگوید و می گذرد حالا آن صورتی كه عمدا زیادی ركعت یا ركعتین كرده است و عمدا هم سلام و تشهد را گذاشته است آخر این ركعاتی كه اتیان كرده است آیا بحسب قاعده باطل است نماز یا خیر دلیلی بر بطلان بحسب قاعده نیست تا برسیم به روایات كه در باب ركعات وارد شده است  ما سابقا البته مسئله زیادی را بحث كردیم لكن حالا یك اجمالی  از زیادی ركعت عرض بكنیم  كه یك صحبت در اینجای كه عمدا ركعات را زیاد كرده است راجع زیادی ركعات بحث هست یك صحبت دیگر اینكه آن كسی كه عمدا تشهد را و سلام را هم گذاشته است و بعد از ركعات بجا آورده وضعش چه جور است اما راجع به زیادی ركعت بحسب قاعده اولی نباید مضر باشد یا اینكه مامور به علی ما هو علیه اتیان كرده زیادتر هم آورده اگر چنانچه دلیلی قائم بشود به دلیل مثلا ركعات باید درآن زیاد واقع نشود یا مشروط لا هست یا عرض بكنم كه زیاده مضر است ان حالا اگر دلیل قائم شدمی گویم اما چنانجه دلیلی بر این قائم نشد كه نماز مثلا شرط لای ازركعات اعتبار شده است اگر صحیح باشد این مطلب به شرط لاجایزباشدیا خیر زیاد مضر است و مزاحم است كه ما عرض كردیم در جاهایی كه زیاده است باید مزاحمت قائل بشویم نباید شرط لا قائل بشیم و دیگران می گویند شرط لا اگر دلیلی حالا قائم نشده است فرض این است كه قواعد ما می خواهیم بحث كنیم دلیلی قائم نشده است كه چها ر ركعت شرط لای از زیاده یا زیاده مثلا دلیل داشته باشیم  كه مضر لصلاه مزاحم لالمسئله اگر دلیل نداشتند باشیم براین و بخواهیم قواعد بحسب قواعد اولی بحث بكنیم بحسب قواعد اولی زیاده زیادی بر مامور به نفس مامور به عقلا مخالف با صحت است اگر شارع فرموده سه ركعت او گفت من دو ركعت می خوانم این مامور به ایتان نكرده اما تنازع فرموده سه ركعت بخوان من سه ركعت خواندم یك ركعت هم اضافه كردم دو ركعت اضافه كردم این بحسب قاعده نباید ضرر داشته باشد مگر اینكه دلیلی برآن قائم بشود كه بعد می خوانیم و اما راجع به تشهد راجع سلام كه یك فرض این بوده كه زیاده این تشهد سلام را می گذارد آخر می خواند و عمدا هم اینكار را می كند این هم بحسب قاعده نباید مضر باشد بر اینكه مضر بودن از ناحیه این است كه كسی بگوید كه دیگر این فصلی كه واقع شد سلام بین سلام و چی ماهی صورت است یا مثلا شارع اعتبار كرده جوری كه باید اینها متربت به هم و پهلوی هم واقع بشود فرض این است كه ما دلیلی بر این مطلب نداریم  كه پهلوی هم واقع بشود و نماز هم اگر یك نماز دیگر پهلوش گذاشتم صورتش به هم نمی خورد مثل افعال اجنبی نیست ذكر است و دعا و سجده و ركوع یك چیزی هم داخل خودش است اگر چنانچه بیاورند یك مقداری كه چیز هست این مضر به اینكه نماز از دست من برود هیات اتصالیه نماز برود بر فرض اینكه حالا من شك در این معنا بكنم كه آیا شارع اعتبار كرده است اتصال تشهد سلام را بهمین ركعت كه فاصله حتی بذكر هم نشود حتی به دعا هم نشود حتی ركعت صلاه هم نشود به اجزاء صلاه هم نشود اگر ما شك در این معنا هم كردیم جای برائت هست البته قضیه برائت به همان معنا كه عرض كردم كه اگر شعار من یك همچین كاری كردم نماز را خواندم وسلامش را گذاشتم در ركعت آخر سلام دادم از طرف شارع هم دلیلی نرسید كه نباید آن كار را بكنی بعد بخواهد عقاب بكند بر ترك نمازعقاب بر ترك تشهد كه معنا ندارد عقاب بر ترك صلاه است اگر صلاه من باطل است چرا صلاه بجا نیاوردی این عقاب بلا بیان قبح عقاب جلوش را می گیرد.
     بناء علیه بحسب قاعده اگر ما در بعضی فروع مسئله كه بعد عرض می كنم شك كردیم كه آیا در این ادله هست یا نه یا نتوانستیم از این ادله خاصه همه فروع را استفاده بكنیم به حسب قاعده می گویم كه نماز صحیح است اگر زیاد كند در نمازش مثل نقیصه نیست كه آنجا عیب قاعده باطل  است دلیل می خواهد بر صحت اینجا بحسب قاعده صحیح است مگر دلیلی وارد بشود به اینكه نه نماز محدود به حد خاص است و نباید درآن زیاده بشود و نباید درآن نقصان بشود نقصان آنكه قاعده است زیاد نباید می باشد این تا دلیلی قائم بر این مطلب نشده است بحسب قاعده باید صحیح باشد.
     حالا می خوانیم این روایاتی كه راجع به زیادی ركعت می شود از آن استدلال كرد ببینیم كه از این روایات استفاده می شود همه فروعی كه ما مبتلای به آن هستیم اگر چنانچه كسی به عهدش قصر بود تمام كرد اگر كسی فرض كنیم كه نماز ظهرش را اشتباها چهار ركعت را پنج ركعت خواند غفلتا اینكار را انجام داد وقتی بنا شد كه بحسب قاعده عمدش هم مضر نباشد خوب بلكه ما عرض كردیم لا تعاد در عمدش هم لا تعاد هست و در نقیصه عمدیه عرض كردیم لا تعاد منصرف است كه كسی نمازش را پا شد یك ركعت كم بخواند این یا یك سجده ازش كم كند یا تشهد ازش كم بكند ولو بحسب اطلاق  است لكن انصراف دارد اطلاق اما در زیاده انصراف ندارد انجام قاعده عقلیه جلوش را می گرفت قاعده عقلیه و عقلاء جلوش می گرفت انصراف از ان ناحیه بود اما زیاده یك آدمی است خیلی هم آدم خوبی است عبادت خدا را زیاد بكند خدا فرموده است چهار ركعت نفرموده است كه زیادتر نیار من ده ركعت میخوانم من می خواهم برای زیادی ثواب ده ركعت بخوانم نماز را نفرموده كه نخوان چهار ركعتی را كه او فرموده من اتیان كردم ولی بهتر این كه دو و سه ركعت خودم اضافه بخوانم ایشان كه نفرموده است نكن من اتیان می كنم لا تعاد عمدش را هم می گیرد كه اگر عمدا كسی زیاده ركعات را بكند برای اینكه در نقیصه اش اگرركعت را ناقص بخواند خوب با لا تعاد هم مخالف است برای اینكه ركوع و سجده و اینها رااستثناء كرده بر كسی كه ركعت را بجا نیاورد در ركوع هم نیاورده است سجده هم نیاورده و اما در زیاده ركوع زیاده می كند بلكه مقتضای ذیل حدیث لاتعاد كه تشهد سنه وقرائت سنه ولاتنقض سنه الفریضه این آز آن ثابت می شود كه هر چیزس كه با سنت باسنه نبوی ثابت شد این تركش مضر به صلاه نیست وزیادی ركعت زیادی ركوع اینها با قرآن ثابت نشده آنی كه باكتاب ثابت شد تو كتاب ثابت شده اتیان ركوع بكن سجده بكن اینهاست واما زیادی نكن ،سجده را زیاد نكن اینها همه اش سنت ثابت شده
    بناءعلیه اگر لاتعاد هم بخواهیم به آن تمسك كنیم درغیر مورد سهو در موردسحو نسیان اینها مه معلوم است در غیر مورد سهونسیانش هم در عمدش هم لاتعاد از زیادی عمدی انصراف از نقیصه عمدی هم البته انصراف دارد ولو عقلاصحیح است می شود اما انصراف دارد اما زیادی عمدیش لاتعاد هم هست در موارد جهل نسیان اینها است حدیث رفع هم هست بحسب قواعد اولیه چه قاعده عقلیه  برائت باشد و چه قواعد شرعیه مثل لاتعاد حدیث رفع اینها باشد باید زیادی مضر نباشد حالا بحسب روایات ببینم روایات چون محل اختلاف هست یا محل خلاف هم هست مسئله ما حالا روایات زیادی در ركعات را می خوانیم آن روایتی كه راجع به این است كه كسی تمام را بجای قصر خوانده ما به آن علی حده است و علی حده می خوانیم این حالا راجع مطلق زیاده است نه از باب قصر اتمام كسی در نمازش شش ركعت خوانده پنج ركعت خوانده حالا چه قصر باید بخواندچند ركعت چهار ركعت بخواند و چه تمام باید بخوانده  حالا صحبت سر این است این روایات كلی یكی موثقه ای بصیر است كه سابقا هم باز  مستثنی از آن بحث شد حال
     ابو عبدالله (ع)  من زاد فی صلاه  فعلیه العاده ،زاد فی صلاته اعم از آن است كه زیادی ركعت باشد زیادی ركوع باشد زیادی  تشهد باشد زیادی هر یك از اجزاء باشد خوب اذا زاد فی صلاه فعلیه العاده این یجب علیه العاده خوب این تخصیص اكثر است آنی كه بر فرض اینكه  ما و خوب را قائل بشویم در ركعت است و ركوع سجدتین یا تكبیره الحرام مثلا علی چیز اینهااست اما آنها اجزاء زیادی دارد كه در نماز هست این اموری كه در نماز زیادتر هست زاده فی صلاه فعلیه العاده مگر نیست ولو عمدی باشد این را.
     یك احتمال این است كه حمل كنیم به عمد بگوییم من زاد فی  صلاته عمدا فعلیه العاده.
     یك احتمال هم این است كه نعم مستحب است اعاده كسی كه زیاد كه در نمازش راجع این است نمی توانم حمل كنیم  به معنای الزامی و اطلاقش هم اخذ كنیم نسبت به همه اجزاء نسبت به همه چیزهای كه در نماز  هست بخوانیم عمدی آن را بگویم اعم از عمد بگیریم  و همه اجزاء را هم بگیریم نمی شود و دلیل هم نداریم كه در ركوع مقصود است یا در صلاه مقصود است یك ركعت مقصود است .
    بله شیخ ما (رض) فرموده است این مطالبی كه سابق هم عرض كردیم كه زادفی صلاه این مثل زادفی عمد هست یكی صلاه برصلاه اضافه بكند یعنی ركعت اضافه كند ركعت صلاه اما اجزاء صلاه نیستند این ازروایات زادفی صلاه  ركعتا مثل فی عمده  می ماند ما عرض كردیم كه زادفی عمده با اینجا قیاس مع الفارق هست برای اینكه او یك معنای است كه زیادی در آن جهات دیگر ندارد همین است كه ممتد بشود.
     اما نماز یك امری است مركب از اجزاء است چیزی كه مركب از اجزاء است همان طوریكه زادفی سجدتا صحیحا زادفی تكبیرتا صحیح هست همه اینها صحیح اینطور نیست كه زاد چون آن جا كه قرینه قطعیه هست كه زاده فی عمره دیگر غیر از آن راهی ندارد زیادی در آن یعنی طولانی آن قسم در  صلاه كه این طور نیست صلاه امر اعتباری است  كه می شود قوی آن زیادی بكنند می شود توی آن این مثل این است كه اگر در یك خانه ای زیاد بكند می شود فریضه یك خانه ای كه ده اتفاق دارد یكی اتاق دیگر هم می سازد این  یكی امربر كسی اعتباری صلاتی  مركب اعتبار است كه اولش تكبیر آخرش سلام است و اجزاء دارد در این بین تكبیر و بین سلام كه یك اجزاء خاصی دراد اگر چنانچه زیاد كرد دلیل حالا ركوع  زیاد بكند شهد زیاد  تشهد زیاد بكتد فرقی ما بین این نیست
    بناء علیه  قیاس كه فرموده اند  قیاس مع الفارق است خوب اگر بنا  شد كه من زاد صلاته حمل  بر من زادفی صلاته ركعتا نتوانیم بكنیم و معناهم اطلاقش مخالف با اوست قرینه ندارد بر مطلب و بخواهیم كه اطلاقش را اخذ بكنیم و حمل بكنیم بر عمد این یك احتمال.
     یك احتمال هم این است كه هیات را حمل كنیم بر استجاب علیه اعاده این علیه اعاده همچنین نیست كه علیه را در مستحبات نگویم در باب غسل جمعه هم  علیه دارد علیه اعاده یعنی برش اعاده است  یعنی بكنند  نه این كه این بحسب علیه اعاده یا اینكه دین علیه این علیه العاده مثل اینكه باید اعاده بكند این حمل بر استحباب آن می شود كه دلالت بر مطلبی ندارد حمل بر عمدش می شود كرد كه بگویم عمدا آن وقت این صورت عمدش را با این روایت درست كنیم باقی صورش روی قواعد باشد لكن چون مردد است مابین امرین كه آیا هیئت علیه العاده را ما حمل كنیم بر استحباب تا اصلش دلالت بر مطلب نكندیا خیر علیه العاده رو حمل كنیم بر معنای ظاهر خودش كه بر آن هست لازم است بكند و اطلاق را از آن دست برداریم خوب آنجا اطلاق را باید دست ازآن برداریم اینجا هیئت را ازآن دست برداریم فرقی ما بین این دوتا نیست مردد مابین این دوتاست وقتی مردد مابین این دوتا باشد نمی توانیم به آن استدلال كنیم بر بطلان ، محتمل است مستحب باشد این روایات كه تفصیل آن هم سابقا عرض كردم یك روایت دیگری است كه صحیحه عمر ازینه عن زراره ابن اعین عن ابی جعفر(ع) اذا استیقن له زاد فی صلاته المكتوبه لم یعتد بها و مستقبل صلاته استقبال اذا استیقن استیقان این بحسب روایت استبصار تهذیب از كافی اینها از كافی نقل كرده اند شیخ(علیه الرحمه) از استبصار و در تهذیب نقل می كند محمدبن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابی در روایاتی كه اینها از كافی نقل كرده اند عبارت این است كه از استیقن انه زاد فی صلاته المكتوبه لم یعتد بها استقبل صلاته استقبال حرفش مثل حرف او است مثل من زاد فی صلاته فعلیه العاده ، این هم اذا زاد فی صلاته المكتوبه فعلیه العاده یا استقبل استقبالا این حرفهایش همین حرفی می شود كه حمل بخواهیم بكنیم بمعنی ظاهریش در هر دو جهت حمل به طرف نادر است بخواهیم حمل بر چیز بكنیم عمدش بكنیم عیب ندارد لكن خوب احتمال می رود كه حمل بشود به استحباب اطلاق را اخذ بكنیم و حمل بر استحباب بكنیم یا اطلاق را تقیید بكنیم هیئت را حمل بر وجوب بكنیم این ترجیح ما بین این دوتا نیست اگر نگوید اطلاق قوه اش بیشتر از هیئت است هردوشان مثل هم است و بعضی ها قائلند به اینكه خوب اطلاق قوه اش زیادتر است لكن مثل هم هستند اینها ، نمی توانیم یكی را اخذ كنیم، یكی را رها كنیم و امر دائر بین اینهاست كه یا هیئت را به ظاهرش حفظ كنیم ظاهرش را اطلاق را تقیید كنیم بگویم عمد را و یا هیئت را به معنای رجحان بگیریم و اطلاق را اخذ كنیم كه هركس در نماز زیاد كرد این اعاده براو هست اعاده براو هستند واجب است اعاده مستحب است كه اعاده بكند یا استقبال كند استقبالا لكن در خود كافی در كافی از غیر راهی كه شیخ(علیه الرحمه) نقل می كند در خود این كافی این است كه اذا استیقن انه قد زاد فی صلاته المكتوبه ركعتا لم یعتد بها اگر چنانچه امر دائر بود بین مثلا یك روایتی كه شیخ خودش نقل می كند یا یك روایتی كه كافی نقل می كند آن وقت این صحبت پیش می آمد كه كافی اضبط است این را می گویند كه كافی اضبط است حالا برما خیلی اظهر چیز نشد اما می فرمایند كافی اضبط است اما اینها از كافی  می كنند معلوم می شود كه كافی پیش شیخ این جور بود عبارت كافی این جور بوده كه من زاد فی صلاه اذا استیقن انه زاد فی صلاه المكتوبه دیگر ركعتا نداشته نسخه دیگر این است كه دونسخه است یك از ركعتا است كه درآنی بوده كه پیش شیخ نبوده یك نسخه هم كه پیش شیخ بوده ركعتا ندارد ومحتمل است كه در تهذیب ودراستبصار مثلا ركعتا اشتباه افتاده باشد اینها محتمل است كه در كافی زیادشده باشد نسخهها زیاد كرده باشند همه اینها محتمل اند ونمی شود گفت كه از زیادی ركعت قدر متیقن است برای اینكه زاد فی صلاته خوب این هم می گیرد زاد فی صلاه ركعتا هم این را می گیرد پس اینقدر متیقن است این را نمی شود اینجا آورد براینكه زاد فی صلاته اگر باشد ماهیت را كه استقبل استقبالا خصوصا با این تعریف استقبل استقبالا این را حمل می كنیم به كراهت امر دائر مابین امر به استجابت است ویا داشتن ركعت وحمل مثلا ولزوم وچون امر دائر مابین حفظ كردن این را یك نسخ از آن استفاده می شود كه اگر كسی زیاد كرد درنمازش باید نمازش را اعاده كند كه این را نمی توانیم اخذ بكنیم ودار امرمابین تقید اطلاق حمل هیات برخلاف ظاهر كه هیچ كدام ترجیح ندارد یك نسخه هم این است كه ركعتا است كه این را می شود اخذ ش بكنیم اگر ركعتا بود ما اخذش می كردیم لكن نمی توانیم بگوییم كه خیر ركعتا درست است وآن نسخه ای كه بی ركعتا بوده درست نیست وچون هم هردو از كافی نقل می كنند این نمی شود گفت كه خود كافی نقل كرده این در كتاب كافی این طور نیست كه اینها خوب در كتاب كافی نقل می كنند از جای دیگر كه نقل نمی كنند آنها هم از شیخ نقل می كنند از كتاب كافی یا از طریق كه خودشان برمحمد بن یعقوب داشته اند نقل می كنند .
    بناء علیه این روایات هم یك روایتی كه ما بتوانیم به آن احتیاج بكنیم برای بطلان صلاه به ركعت از این روایات هم نمی توانیم احتجاج بكنیم این هم این روایت این دوتا روایتهایش یكی اش موثق  است یكی صحیح است  این روایت زیر  شحام ضعیف است برای جمیل مفضل بن صالح كه یقال انه كذاب ووضاع من حدیث وحدیثش هم مشتمل برچیزی است كه در آن خلاف است او می گوید سالت عن رجل صلی عصر خمس ركعات قال ان استیقن انه یصلی خمس او ستا فلیعد تا اینجاش اگر روایت اشكالی در آن نبود از حیث سند از حیث متن كه بعد عرض می كنم تا اینجا دلالتش خوب بود كه اگر كسی شش ركعت خواند یا پنج ركعت خواند باید اعاده بكند این اخذ طریق به آن شد لیكن بواسطه ضعف سند ش نمی توانیم احتجاج به آن بكنیم وبواسطه اشتمالش  براینكه می گوید كه آخرش می گوید بین آنها هم یك قدری چیز دارد و ان كان لایدری ازاد ام نقص كه نمی داند زیاد  كرده یا نقص كرده فلیكبروهو جالس ثم یركع ركعتین و یقراء فیها بفاتحه الكتاب فی آخر صلاته ثم یتشهد مثلا نافله است خوب بحث بعضی روایات دیگر تا اینجاش هم خیلی چیز نیست وان هم استیقن صلی ركعتین او ثالث می داند كه دو ركعت خوانده می داند سه ركعت باید چهارركعت بخواند كمتر خواند ثم ان صرف فتكلم رفته وتكلم هم كرده وفلم یعلم انه لم یتم صلاته وانها علیه ان فیتم صلاته مابقی منها حالا تو بازار یادش افتاده كه یك ركعت نمازش را نخوانده همان جا بایستد نمازش را تمام كند فان نبی (ص) بالناس بركعتین ثم نسی قبل ان صرف فقال ذو شمالین یا رسول الله اعد صلاته شیئ فقال ایها الناس اصدق ذی شمالین فقال نعم لم یصلی الا ركعتین فقام فاتم مابقی صلاته خوب علاوه براین كه  حرف مزخرف نامربوطی است وپیغمبر همچنین ترك نماز نمی كند علاوه براین  خوب نماز را گفته برگشته همین جوری فریاد كرده ایها الناس راست می گوید این آیا دروغ می گوید گفته اند  نخیر راست می گوید این همه صحبت كرده از آنها صحبت كرده اند پاشده است ودوباره نماز خوانده ودوباره نماز خواندی این معلوم است كه یك ساختگی است  بی سلیقه هم بوده در ساختن یك ساختگی از روی بی سلیقگی  ساخته  همین جاست كه می گویند  كذاب حدیث است كذاب است و وضاع حدیث است ممكن است كه ایشان این مطلب را درست كرده باشد پس این روایت هم كه دلالتش تا آن حدودش عیب نداشته لكن به ضعف سند اشتمالش بعد از چیزی كه لم نقل به این در مقابل این روایت كه عرض كردیم كه اینها هیچ كدامشان نتوانستیم حجت قرار بدهیم بر خلاف قواعد كه حجت باشد بر اینكه لا یجوزصلاتش باطل است یك روایت دیگری هم است كه از آن طرف است كه تفصیل ما بین جلوس به قدر تشهد اینها داده اند یك جا گفتند صحیح است یك جا گفته اند صحیح نیست اینها را بعد بخوانیم ببینیم كه بعد باید چه بكنیم