• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • عرض كرديم كه در تكبيرة الحرام زيادى تصور ندارد امكان ندارد نه سحواًونه عمداً اما عمدش اصلاً امكان ندارد قصد زياده براى اينكه معناش اين است كه امر كند كه یك دفعه وارد در نماز بشود اين غير معقول است ودر عمد وسحوش هم از باب اينكه دو مرتبه ورود در صلاة امكان ندارد اگر سحواً هم فرض كنيد كه قصد بكند تكبيرة الحرام را تكبيرة الحرام نيست تكبيرات با هم در صورت متفق اند همه الله اكبرند اما ماهيت تكبيرة الحرام عبارت از يك ماهيتى است كه به او افتتاح مى شود صلاة تكبير ركوع تكبير سجود اينها همچنين چيزى نيستند به آنها افتتاح بشود صلاة .
    بناءً عليه اگر كسى قصد بكند عنوان تكبيرة الحرام از باب اينكه غفلت دارد در موضوع از باب اينكه الان افتتاح صلاة هست ونماز فرض اين است كه مى خواهيم زياده باشد معناش اين است كه در عين حالى كه محفوظ است آن تكبيرة الحرام اول وما وارد هستيم در نماز يك تكبيرة الحرام ديگرى هم واقع بشود وموجب مثلاً زيادى بشود تا ببينيم يا زياده مبطل است يا نه اين امكان ندارد كه دو دفعه وارد نماز بشود يك ركوع خدا براى نماز قرار داده لكن من مى خواهم يكى زياده بخوانم عرض كردم كه اگر جلوى اين زيادى را نگرفته بوده اند شايد مقدسين ده تا ركوع كرده بودند ضرر كه ندارد كه خدا فرموده يكى ، يكى كه انجام داديم ده تا هم ما بخوانيم ، جلويش را گرفته اند وإلا اين طور نبود كه ركوع را زياد كردنش اشكالى در نظرشان داشته باشد نقيصه اشكال دارد كه فرموده ومن نمى كنم اين معناش اين است كه نماز نمى خوانم اما من نماز مى خواهم بخوانم فرموده يك ركوع بكن من دو تا مى كنم ركوع يك مطلبى‌است كه در اين نمى خواهيم بگويم كه خدا دو تا ركوع قرار داده تا بگوى يك همچنين چيزى نمى شود تا من بگويم ركوع الهى‌است مى خواهم اين را بگويم مى خواهم بگويم نماز من عبارت از آنى است كه يك ركوع دارد هر ركعتى بحسب فعل شرعى لكن من مى خواهم زياد كنم يك ركوع ديگرى من از قبل خودم مى خواهم زياد كنم ركوع ديگرى نمى خواهم به شرع نسبت بدهم افتتاح صلاة مى شود اين جور باشد.
     ركوع يك معناى است كه عبارت از قيام مثلاً فرض كنيد تا اين حد رفتن است فرض كنيد براى خدا اين ركوع براى خدا هم نباشد ركوع اسمش اين ماهيت ركوع عبارت از اين است ومن مى توانم كه بگويم كه خداى تبارك وتعالى يك ركوع قرار داده براى نماز لكن من يكى زيادى كنم يكى هم من زياد مى كنم.
     يك ركوع خدا براى نماز قرار داده ولكن من مى خواهم كه يكى هم زياد كنم عرض كردم كه اگر جلوى اين زيادى را نگرفته بودند شايد مقدسين ده ركوع كرده بودند ضرر كه ندارد خدا فرموده يكى ، يكى كه انجام داديم ده تا هم ما مى كنيم جلوش را گرفته اند وإلا اين طور نبود كه ركوع را زياد كردنش اشكالى در نظرشان داشته باشد نقيصه اشكال دارد خوب بگويد فرموده ومن نمى كنم اين معناش اين است كه نماز نمى خواهم بخوانم اما من نماز مى خواهم بخوانم فرموده يك ركوع من دو تا ركوع مى كنم ركوع يك مطلبى است كه در اين نمى خواهم بگويم خدا دو تا ركوع قرار داده تا بگوى يك همچنين چيزى نمى شود من مى خواهم بگويم اين ركوع الهى است نمى خواهم اين را بگويم مى خواهم بگويم نماز من عبارت از يك آنى است كه ركوع دارد در هر ركعتى بحسب جعل شرعى لكن من مى خواهم زياد كنم يك ركوع ديگرى اين از قبل خودم مى خواهم زياد كنم يك ركوع ديگرى نمى خواهم به شرع نسبت بهدهم نمى خواهم تشریع بكنم هيچ اينها نيست مى خواهم در يك مصداقى كه مى خواهم تحويل بدهم او گفته يك ركوع ونه گفته يك ركوع بشرط لا تا اينكه بگويم مضر به صلاة است گفته است ركوع بكن اين ركوع شما من يك ركوع ديگر هم مى كنم چه بهتر دو تا ركوع ديگر هم مى كنم چه بهتر اينها همه اش ركوع است وركوع در اين مصداق صلاة هم هست جزء اين مصداق صلاة هم واقع شد ه است اينها همه اش وحدانى است بله ركوع تشريع شرعى كه شارع يك همچنين تشريعى كرده باشد يك همچنين تشريعى نيست زيادى صلاة است زيادى در ركوع مرتين است من ركوع را زياد كردم اين در باب ركوع صحيح .
    آيا در سلام هم شما مى توانيد يك همچنين كارى بكنيد كه بگويد كه خداى تبارك وتعالى سلام يكى قرار داده است واين سلام را آن طرف گفته است يعنى وقتى تو سلام دادى بيرون نماز ى لكن من مى خواهم در نماز دو تا سلام بدهم براى شما امكان دارد اين كه بگويد كه خير همان طور كه ركوع امكان داشت ركوع كه انسان را از نماز بيرون نمى كند همان طور كه ركوع امكان داشت كه من دو تا ركوع بكنم سلام هم امكان دارد كه من دو تا سلام بدهم یك سلام عليكم كه اخراج مى‌كند انسان را امكان دارد براى ما كه بگوييم كه شارع فرموده است يك سلام بجا بياورد اين سلام هم فرموده است كه تو وقتى گفتى ديگر نماز نيست تمام شد نماز من در نمازم مى خواهم دو تا سلام بجا بياورم براى شما امكان ندارد يك همچنين چيزى براى‌اينكه سلام اول را گفتى تو بيرون نمازى تو هر چه سلام بزنى هر چه سينه بزنى بيرون نمازى ديگر تو نماز نيستى اين راجع به سلام رابع افتتاحش هم شارع فرموده است كه تكبير افتتاح صلاة است ولتفتتح صلاة إلا بتكبيره و من تكبير را گفتم تكبير را كه گفتم حكم شرعى اش اين است كه من تو نماز وارد شدم الان تو نماز هستم شما بگويد من يك تكبيره افتتاح ديگر مى‌گويم يعنى يك تكبيره ديگرى مى گويم كه با آن هم وارد نماز مى شود امكان دارد براى شما كه يك تكبير بگويد وارد نماز بشويد يك تكبير ديگر هم بگويد يا وارد نماز بشويد ورود نماز بيشتر از يك دفعه امكان ندارد.
     بناءً عليه تكبيره وتسليم با ساير اجزاء صلاة فرق دارد تكبيره افتتاح من نمى خواهم حالا بگويم قيدش است افتتاح تكبيره لا يفتتح إلا به اين مال حكمش است اما وقتى من الله اكبر گفتم تو نمازم حكم است ديگر من الان تو نمازم منى‌كه تو يك بيت هستم مى توانم يك دفعه ديگر توى بيت بيايم ورودش را مى توانم دوباره واردش بشوم اگر نيست تكبيره افتتاح نيست تكبيره افتتاح اين است كه يفتتح به صلاة .
    در لایعقل حالا ما می نشینیم بحث می كنیم  شما قبول داريد كه لا يعقل اينكه دو دفعه آدم اول نمازش باشد اول نماز دو دفعه باشد اين را اگر قبول كنيد ما آن وقت مى آيم بحث مى كنيم كه آيا تكبيره افتتاح يعنى آن تكبيرى اول صلاة اگر زياد شد چطور تكبيره اول صلاة زياد مى شود امكان ندارد همچنين چيزی آنی كه زياد می شود باشد ركوع می شود مطلق تكبير می شود  ده تا تكبير بگويم تو باشد يا نباشد اما تكبيری كه تكبير اول صلاه تكبير افتتاح است تكبيره الاحرام است شما می توانيد يك دفعه لبيك بگويد محرم بشويد ثانيا باز يك لبيكی بگويد برای اينكه بازم بشوید امكان ندارد برای اينكه محرم شديد آدمی كه محرم شده ديگر نمی شود محرم بشود می توانيد بگويد لبيك لبيك اما لبيكهای فقط بی اثر است آنی كه موثر بود عبارت از آن لبيك اولی است كه با لبيك اول شما محرم شديد الله اكبر اول صلاه آنی كه شما وارد كرد در نماز عبارت از آن الله اكبری بود كه شما اولی كه پا شد يد به قصد نماز گفتيد الله اكبر در ارتكاذت  هم اين بود كه ما با اين الله اكبر شروع می خواهيم بكنيم به نماز تكبيره افتتاح واقع شد تكبيره شروعی را می خواهيد اسمش را بگذاريد تكبيره افتتاح تكبيره الاحرام هر چی كه دلتان می خواهد تكبيره اول صلاه هر چی كه می خواهيد بگذاريد هر عنوانی از اين عناوين را كه حساب بكنيد تكرار ندارد شروع در شيئ نمی شود دو دفعه من شروع كنم در اين شيئ ابتدا نمی شود دو دفعه ابتدا بكنم شيئ دو دفعه اول ندارد دو دفعه افتتاح ندارد احرام دودفعه امكان ندارد.
     بنا براين حالا ما بیاییم دوباره بحث بكنيم بعد از اينكه امكان ندارد بعد از آنكه قبول داريم امكان ندارد بيایيم بگوييم كه زيادی تكبيره افتتاح آيا مضر نيست اين جور بحث نمی شود.
     بله می شود اين بحث را كرد كه اگر كسی تكبير را به عنوان تكبيره افتتاح بياورد ولو تكبيره افتتاح نيست اما سهوا به عنوان تكبيره الفتتاح بياورد آيا موجب بطلان است اين حرف ما لا يكون تكبيرالاحرام ومالا يكون زياده احرام لكن كل زيادی كرده ام وآن نيست كه تكبير ديگری به عنوان تكبيره الاحرام گفت اند ولم يقع تكبيره الاحرام آيا اين مضر است برای صلاه يا مضر نيست اين بحث را می شود كرد.
     يك بحث ديگری هم می شود كرد آن هم می شود اما درست نيست وآن اين است كه بگوييم كه اصل ذات صالح تكبيره الاحرام بحث بكنيم در اين كه تكبير صالح بود اين تكبيری كه من گفتم برای اين كه تكبيره الاحرام بشود اگر قصدش كرده بودم تكبيره الاحرام مي شد اگر اول صلاه بود تكبيره الاحرام مي شد ما يكون صالح سيرت في تكبيره الاحرام اگر من اتيانش بكنم اين مضر به صلاه است يا مضر به صلاه نيست اين بحث هم مي شود كرد كه خوب ليكن اين بحث فسادش واضح است  ولي خوب تكبيره ركوع است  هم صالح هست برای تكبيره الاحرام تكبيره سجود هم صالح است صالح به اين معنا كه به معنای اگر كه اگر اين تكبير  اينجا نگفته بودم ما اول نماز گفته بودم اين صار تكبيره الاحرام آيا تكبيره الركوع را بحث مي كنيم كه آيا مضر است یا نه  براي اينكه اين صالح به يسير تكبيره الاحرام علي اي حال بحث اين بحثی كه شده است اين بحث صحيح نيست ما آنجور بحث مي توانيم بكنيم ثم اين عنوان زياده را كه عرض كردم كه اگر انسان غافل باشد می تواند اين كاررا بكند اگر غافل نباشد اصلا  تشريعش هم امكان ندارد تشريع به همان ممكن جاهای ديگر امكان ندارد برای اينكه جاهای ديگر من يك چيزی را می آوردم مثل اینكه كه امكان داشت خودش ذات ونسبت اش مى دادم به شرع ومى‌گفتم شارع فرموده من پاشم جدا د در فعلم هست جداً دو تا ركوع بكنم بعنوان  اينكه در اين نماز هست در نماز افتراً در نماز لا به همان تشريع به همان معنا كه نمى توانیم بكن افتراً كه دو تا تكبير ه را مى‌خوانم يكش هم از شارع يكى هم شارع فرموده من دو تا مى‌كنم كه اين آدم خيال كند كه دو تا تكبير دو تا ركوع دارد  نماز افتراً على‌الله وإلا تشريع به معنا ى كه  تشريع باشد كه امكان ندارد كه انسان قصد جديش شد اين اينكه زيدو عمرو محال است همچين چيزى‌غير از افتراء وكذباً ممكن است ومى شود در اينجا من پاشم دو تا ركوع بكنم و به اين آدم اول بگويم كه صل كما أن صله آن وقت پاشم دو تا ركوع بكنم دو تا سجده بكنم چهار تا سجده يك سجده بكنم حالا اين طور چيزا وافتراء على الله باشد اين مى شود ولو جدش نمى شود و افتراء مى شود دروغ افتراء مى شود در تكبيرة الحرام افتراش هم امكان ندارد براى‌اينكه شما بگوييد افترا مى زنم بخدا كه دو دفعه اول نماز داريم اينكه افترائی نمى شود زد دو تاى اول آن محال است افتراء مى زنم كه خدا مثلاً نعوذ بالله فرموده است كه دو تا الله اول دارد دو تا اخر دارد اين افتراش هم نمى شود.
     حالا ما  كه اگر چنانچه زيادى تكبيرةالاحرام را ممتنع دانستيم بعضى از اين استدلالتى كه فرموده شده است از براى‌بطلان اين اساسش به هم مى ريزد از جمله اينكه اجماع قائم شده است براى‌اينكه تكبيرة الاحرام ركن است از آن طرف  هم   اجماع قائم شده است بر اينكه ركن آنى است زياد ونقيصه اش عمداً وسحواً موجب ابطال است ما اگر فرض كنيم دو تا همچنين اجماعى ما داريم يك اجماع داريم به اينكه تكبيره الاحرام ركن است ويك اجماع هم داريم كه كل ركن زياده ونقيصه اش موجب بطلان است اينها  همه اگر اين است والا غير همچنين چيزهاى‌است اگر  هم اين طور باشد  عقلاً تقيد مى شود به غير تكبيرة الحرام براى‌اينكه محال است همين اجماعى تعلق بگيرد براى‌محال عقلاً در ساير اركان اين را بايد برويم سراغ ساير اركان بر اينكه تكبيرة الاحرام چون امتناع دارد براى‌اينكه تكبيرة الاحرام چون امتناع دارد زياده اش عقلاً از اين جهت در فرض اينكه ما اجماع اين دو اجماع ها را قبول بكنيم ما راجع به اينكه كل ركن تكبيرة الاحرام ركن است قبول بكنيم خوب اجماعش مانع ندارد اگر اجماع باشد قبول اما اگر اجماعى قائم بشود در خود تكبيرة الاحرام مضى وارد بشود اجماعى وارد بشود كه تكبيرة الاحرام دو تا است ما نصش را نمى توانيم عمل بكنيم  اجماعش هم بايد تاويل ببريم تاويلا لازم است نمى توانيم روى‌اين عمل كنيم براى اينكه يك امر ممتنعى اجماع برآن قائم باشد يك امر ممتنعى نصى بر آن وارد شد اين بايد حتماً تاويل ببريم .
    بناءً عليه حالا در خصوص تكبيرة الحرام كه اجماعى نيست در همين بحسب اين بيان اين است كه كليه گفته اند اين ركن كليتاً گفته اند كل ركن زيادته ونقيصه موجب للابطال و مثلاً دعوى اجماع بر اينها شده است در عوى‌اجماع بر حجيت اين مانع ندارد اگر ثابت بشود دعوى‌اين اجماع بر اين كل هم مانع ندارد لكن عقلاً تقيد مى شود به غير تكبيرةالاحرام.
     بناءعليه با اين نمى توانيد اين دعوى كه شده است كه چون ركن است وكل ركن زيادته ونقيصته اجماعاً كذاست با اين نمى‌توانيد شما اثبات مدعا تون را بكند با آنكه مدعى شما امر محال را نمى شود اثبات بكنيم با اين حرفها .
    بناءً عليه از اين رهها نمى‌شود حالا ما خودمان ببينيم بايد چى بگويم لا تعاد را ما عرض كرديم نسبت به نقيصه تكبيره الافتتاح ادله تكبيره الافتتاح مقدم بر لا تعاد است تا آن كه آنجا موضوعش صلاة است لا تعاد صلاةواین لاتفتتح صلاه الا بتكبيره احرام مفتاح صلاه تحريم صلاه ادله صلاه وآن لا تفتتح صلاه الا به تكبيره الحرام اين توى نمازاست تو توى‌نماز نيستى  باز لا تعاد صلاه می گوید بايد توى نماز باشی  نماز بر آن صدق مى كند در نماز باشى كه اين نمازى‌را كه مى خوانى اين اگر فلان جزئش را دوباره فلان جزئش ترك كرديم لا تعاد الا خمس اخبار اين مى گويد كه تو اصلاً وارد نماز نيستى‌تو بيرونى تو الان هر كارى كه بكنی بيرون اين محوطه دارى انجام مى‌دهی باز در  محوطه صلاه وارد نشدی نسبت به نقيصه اين حرف ،اما نسبت به زياده كه اين حرف نيست .
    حالا ما فرض مى كرديم كه زياد امكان داشت واگر فرض مى كرديم كه زياده مثلاً عنوان زياده كه امكان دارد عنوان زياده مثلاً ببينيم چه جورى‌است يا عنوان تكبيره بعد تكبيره الاحرام چه جوري است وضیعش ولو تكبيره الاحرام نباشد بفرض اينكه  اينكه ما تصور اين معنا هم بكنيم كه زيادى تكبيره الاحرام صحيح است يعنى‌مى شود زياده داشته باشد لكن  لا تعاد صلاه را زياده را هم نمی تواند حتما زياده عدميه اما زيادى سهويه كه معلوم نيست واما زيادی عمديه ما كه عرض كرديم دليل انصراف دارد از عمد راجع نقيصه انصراف دارد براى‌اينكه نقيصه اين طورى است كه مردم می بينند كه نماز خوب گفته اند نماز را ده جزء دارد بگويد كه يك جزئش آن جزئش آن جزئش ، آن جزئش می آوری عيب ندارد اين ولو محال نيست عقلاً تعدد مطلوب می شود تصور كرد لكن انصراف دارد دليل اما در زيادى كه بنظر عرف بنظر عقلاء زياده ضررى ندارد خوب گفتی يك چراغ بگذارد اين جا اگر نياورد خوب عمل نكرده دو سه تا چراغ بگذارد اينجا بهتر گفتى يك ركوع بكن من سه تا ركوع كردم نگفتى فقط يك ركوع وبشرط لا كه نگفتى گفتی ركوع دارد صلاه من سه تا ركوع مي كنم در نماز زياده در نظر عرف عقلاء مضر به صلاه نيست ما احتمال می دهيم كه بحسب شرع مضر به صلاه باشد چون اين احتمال را می دهيم بايد ببينيم كه آيا دليل قائم هست يا نه بر آن لا تعاد مي گويد كه لا تعاد صلاه إلا من خمس اين زيادی تكبيره الحرام بر فرض تصور وساير زيادی های كه تصور كردی زيادی ركوع زيادی، سجده زيادی اينها ،اينها همه شان در مستثنی منه لا تعاد صلاه واقع مي شود مگر اينكه دليل قائم باشد به اينكه مثلاً خودشان باطل آن وقت تقيد تقيد.
     بناءً عليه حديث لاتعاد ومناسبت می كند كه اگر تكبيره الحرام را ما فرضش كرديم ما زياده كرديم لكن مضر نيست اشكالى ندارد زيادتر بشود مثلاً همان طوری كه آنجا گفتيم می خواهيم تشريع بكنم می خواهم زياد بكنم خودم از قبل خود  می خواهم زياد بكنم اگر تصور هم كردی كه زياده  دارد چنانچه در ركوع اينها تصور می كردی دليل لا تعاد از زياده انصراف ندارد از نقيصه انصراف دارد كه همه عقلاء می گويند بدون اين نمی شود نماز مگر دليل قائم بشود از نقيصش انصراف دارد كه عمداً من بخواهم نماز را بخوانم چند تا جزئش هم را رها كنم از اين هم گفتيم انصراف دارد اما از زياده گفتيم  انصراف ندارد عرف ، عقلاءهم گفتيم در نظرشان اشكال ندارد.
     بناءًعليه لا تعاد وهمين طور حديث رفع ،  حديث رفع هم كه ما مي گفتيم كه نسبت به نقيصه تكبيره احرام باز نمی شود عمل اش كرد برای اينكه اين وارد نماز نيست در تكبيره احرام وحديث رفع ، رفع می كند اثبات نمی كند رفع كرده تكبيره احرام را اما اثبات اينكه تو توی نماز هستی چيز ديگری را نمی تواند بكند ولهذا با حديث رفع هم نمي تواند مطلب را تمام بكنيم در زياديش اشكال ندارد بر اينكه من وارد نماز دو تا تكبيره الاحرام زيادي هم فرض كنيد امكان دارد زياد كردم رفع سهواً ، سهواً نه عمداً حديث رفع هم مانع ندارد عمدش را با لا تعاد مانع ندارد عمد ، سهو هم هم لا تعاد وهم حديث رفع بحسب اينها مانع ندارد آن وقت اين قضيه ای هم كه فرموده اند كه ركن حالا اين را كلى عرض مي كنم كه در اينجا ش كه عرض كردم اينكه قائم شده است مثلاً اجماع بر اينكه فلان چيز ركن اين ركن يعنی چه اگر ما فرض كنيم يك همچنين عنواني واقع شده باشد ركن فعل عبارت از آن چيزى است كه قيام اين شى بأنه به او است با او سر پا ايستاده است مثلاً ركن اين حيات ركن اين منزل اين ديوارها را ركن بايد بهش گفت ديوارها را اركان بايد بهش گفت برای اينكه اين سقف اين هيأت اينها به او است جزء العظم اين را در لغت مي گويند اين چيزي كه آن قائم بشرط است اين را ركن بهش گفته مي شود خوب اگر بخواهد اجماع فرض كنيد بر اينكه ركن فلان چيز ی را نص واجماع هم قائم شود كه ركن مثلا اگر چنا نچه د رآن يك اشكالی پيدا بشود ركن باطل است اگر اجماع قائم باشد بر اينكه اين ركن است وما بگوييم كه ركن است چه زيادی چه نقيصه درست نيست برای اينكه ركن معنايش نقيصه است اصلا در نقيصه ركن است يعنی اين خانه ركن دارد ركنش وقتی نباشد منهدم می شود اما يك ركن ديگر پهلويش بگذارند اين مفهوم نمی شود قائم به اين شيئ است به نبوداش اسباب فسادش می شود نبودش وزياديش اسباب فساد می شود اصلا عنوان ركن با نقيصه از اين جا مي خواهم عرض كنم كه آن اجماع دوم اجماع نيست اين همين هست كه ركن است اما ركن مايفسد صلاه زيادته ونقصه اين صحيح نيست واجماع هم نيست برآن اين ركوع بودن است اين معنايش اين است ماهيت ركن عبارت از اين است كه قائم شيئ به ،آن شيئ قياسش به اين است جزء اعظم است اين ،اين طور چيزهای كه اگر نباشد منهدم می شود اين اگر اين ركن نباشد اين دين منهدم می شود اما اگر اين ركن ما يك ديواری پلويش مي گذاريم مي رسد به آن ديگر انهدامي پيدا نمی شود از بين نمی رود كه مگر شارع بيانی بكند اين را والا ركنيت با اصل ركوعيت نمی تواند زياده دليل برزياده نيست
    بناءعليه از اين جا ها نمی شود چنانچه من زاده صلاته فعليه ما سابقا بحثش را مستقصاء كرديم گفتيم كه صالح نیست اين روايت از برای جلو گيری اينها اشكال در آن هست معارضه است نه تقديم تاخير نسبت معارضه است متقدم است لاتعاد اينها براو ما صحبتهايش راسابقا كرديم .
    يك مطلب ديگر كه دراينجا گفته شده است ومن طرحش می كنم وتامل در آن بكنيم اين است كه گفته شده است آن آدمي كه يك مطلبی زائد براين گفته شده است كه اين تكبيره الاحرام زيادي عمديش باطل ،مبطل اما باطل براي اين كه تشريع محرم واما مبطل براي اينكه زيادي درمثلا مكتوبه است عرض می كنيم اين تشريع محرم است يعنی فعل محرم است می خواهيد از اين راه استلال بكنيد كه اين فعل محرم است اگر من چيزي را تشريع كردم خود فعل حام مي شود مثلا اگر چنانچه من يك كاسه خامی را مباح است خوردنش به عنوان اينكه شارع مقدس اين را واجب كرده است  بخورم آيا شرب اين حرام می شود ماء مباح بر ميگردد به ماء محرم يا نه آنی كه محرم است عبارت از اين را اقتضاء به اين اگر كسی گفت يا او مثلا وانمود كردن تشريع حرام است تشريع عنوانی نيست ماء عنوان ديگر است اينها اگر هم به هم منطبق باشند كه اين تشريع به اين كرده است تشريع به اين حرام است نه خود اين حرام است
    بناء عليه تكبيره ثانيه اين كه بگوييم تشريع ومحرم وبطلان را از ناحيه تشريع محرم بياوريم اين وجهی ندارد كه از ناحيه محرم محرم نيست كار من التزامی من يا اتيان به عنوان صلاتی به عنوان كذا مثل قضيه قصد می ماند كه دو عنوان دارد يك عنوان ذاتي خودش دارد آن هم مباح كسائر مباحات يك عنوانی هم دارد كه من روش گذاشتم وآن عنوان اين است كه اين به عنوان اينكه شارع مقدس فرموده است تشريعش محرم است نه خودش محرم است
    بناء عيله تكبيه الاحرام تشريع محرم تكبيره الاحرام خودش محرم نيست كاری كه شما كرديد اين محرم باشد اين اسباب بطلان نيست لكن تكبيره ثاني از باب اينكه جزء صلاه نيست از اين جهت لايقراء جزء لصلاه چون صلاه نيست جزء صلاه نيست بطلان به اين معنا صحيح است كه تكبيره دوم ديگر تكبيره الهي نيست  تكبيره است كه امر برآن نشده تكبيرهايست كه مال صلاه باشد شما يك تكبير ای گفتيد كه ربطی به صلاه ندارد ولم يقع جزء لصلاه مشهود اين به اين معنايش مانع ندارد اما آنی كه من عرض كردم كه طرحش بكن بعد بحثش بكنيد اين ،اين است كه آيا در صورت عمد مثلا اگر كسی عمدا بخواهد تكبيره الاحرام را دودفعه بگويد اين عزمي كه كرده است كه بگويد مبطل لتكبير اولي ولو اينكه از مبحث خارج مي شود آن بحثهای ديگري مطرح كرده نمي شود اگر مبطل باشد اين زيادی در تكبيره الاحرام  نسبت لكن خوب حالا صحبت سر اين است كه اذا كبر به عنوان افتتاح ثم كبر به عنوان افتتاح بطل اولي وثانيا اين مورد فتوي است حالا ما فرض كنيم جائز است كه امكان دارد كه كبر به عنوان افتتاح او لا وكبر به عنوان افتتاح ثانيا زياد بشود لكن حالا اگر گفتيم زياده نمي شود.
    اما اينكه مي شود از آن احراز كند تكبيره ديگر كبر بعنوان افتتاح اولا ثم عرض عنه وكبر به عنوان افتتاح آيا بمجرد اينكه احراز از آن فعل كرد آن ساقط مي شود واين يك بحث سيال است در همه جا مثلا يك مشت آب ريختم به صورت برای وضو اين صورت را شستم بعد احراز بكنم از اين احراز بكنم و ثانيا صورت ر بعنوان وضو بشورم باحراز من ودست برداشتن از اين وضوی اولی آيا از بين مي رود اين وضو اين غسله ازبين مي رود يا خير غسله اول حاصل بشده است شما صد دفعه احراز بكنید نه اين هستش مگر اينكه  طولاني بشود كه باطل است يا جهت ابطال ديگري بيايد كه طولاني بشود يا خشك بشود محل يا جهت ابطال ديگري بيايد اما تا جهت ابطال ديگري نيامده مجرد احراز شما آيا موجب ابطال مي شود تايك مطلب وسيعي در ست بشود وآن اين است كه يك ركوع مي كنم بعد احرازش مي كنم بعد يك ركوع دوتا ركوع نكردم من احراز كردم با احرازم ازبين حال ركوع مي كنم آيا با احراز از تكبيره الاحرام تكبير اولي ازبين مي رود واين تكبير ثاني كه من مي گويم تكبير ابتدائي من مي شود وصحيح يا نه به اين احراز از بين نمي رود وبااين عزمم از بين نمي رود اگر با اين عزم از بين نرفت آيا با عزم واشتغال به تكبير الاحرام يا اتمام به تكبيره الاحرام ثاني بفرض اينكه زياده است امكان داشته باشد آيا باطل مي شود آن تكبيره الاحرام اولی يا تكبير ثاني كه آمد بازهم باطل نمی شود يك مطلبی است كه تاملی لازم دارد