• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • آن قدرى كه معلوم است اين است كه اگر كسى در حال تكبيرة الحرام قائم نباشد تكليفش نماز عن قيام بوده است اين نمازش باطل است وبايد بايستدو تكبيرة الحرام بگويد آن قدر هم موثقه دلالت دارد وهم مورد تسلم است.
     لكن ببينيم كه اين احتمالاتى كه در اينجا مى رود كدام احتمالات رااز روايت رامى فهميم و آيا جمع ما بين احتمالات هم امكان دارد ويا نه يك احتمال اين است كه اين قيام در حال تكبيره الحرام لكن به ماانه قيام اين شرط از براى نماز است و ركن هم هست كه اگر كسى ترك بكند اين قيام را قيام ركنى كه اعتبار شده است در نفس صلاة ترك كرده است و اما تكبيرة الحرامش نقصى ندارد وبطلان زير سر اين ترك ركن است كه عبارت از قيام باشد.
     يك احتمال هم اين است كه قيام شرط باشد از براى تكبيرة الحرام بطور اينكه اگر چنانچه تكبيرة الحرام را بدون شرط ايجاد بكند باطل وتكبيرة الحرام واقع نمى شود لبطلانه حالا ما با قطع نظر از ادله خاصه تصورات را عرض مى كنيم اين هم يك احتمال است كه شرط باشد .
    احتمال ثالث هم همان احتمالى بود كه كه ما در جاى ديگر هم عرض كرديم كه اينكه جزء صلاة قرار داده شد است تكبيرة الحرام متقيد  به قيام باشد به حيث كه اگر چنانچه قيام  نباشداصلاً تكبير الحرام مجعول بصلاة راترك كرده است آن جاى كه شرط باشد تكبيرة الحرام خودش يكى از مجعولات است وشرط هم يكى جعل ديگرى دارد وتكبيرة الحرام را آورده است لكن شرطش را چون نياورده است باطل است ولهذا در مواردى ‌كه شرط بود مثلاً چيز شرط ركن باشد اگردليل خاصى نباشد گفته مى شود كه حديث لا تعاد كافى است براى صحت براى اينكه اصل ركن  راكه آورده ولو شرطش را نياورده ولو با قطع نظر از لا تعاد بايد باطل واقع شود اين هم يك احتمال است.
    يك احتمال ديگر اين است كه نه شرط تكبيرة الحرام باشد ونه شرط چيز باشد ونه خودش مستقلاً فى نفسه در نماز مجهول شده باشد نه قيد به آن شرط تفويت  باشد اينها هيچكدام نباشد .
    اين شرط افتتاح صلاة باشد افتتاح صلاة يك معنا است تكبيرة افتتاح يك معناى ديگرى است به تكبيرة الحرام افتتاح مى شود صلاة كأنه يك چيزى كه بسته است سرش باز مى شود افتتاح صلاة كه مى‌خواهد حاصل بشود به تكبيرة الحرام اين شرط افتتاح صلاة است نه شرط تكبيرة الحرام ونه شرط از براى‌خود صلاة يعنى فى نفسه قيام براى نفس صلاة مستقلاً ونه تقيد بلكه افتتاح صلاة وقتى كه مى خواهد بشود عن قيام بايد باشد اين هم يك احتمال است كه اگر افتتاح صلاة عن قيام نباشد اين موجب بطلان است.
     ویمكن كسى فرق بگذارد ما بين آن جاى كه قرار بدهيم كه افتتاح صلاه بايد عن قيام باشد يا شرط تكبيرة الحرام اين است كه عن قيام باشد فرق بگذارد به اين كه اگر تكبيرة الحرام شرطش اين است كه عن قيامٍ باشد يا در صلاة معتبر است كه حال تكبيرة الحرام عن قيام باشد يا تقيد باشد از اولی كه الف الله اكبر را مى خواهد بگويد بايد قائم باشد تا آخرى كه رائش تمام شد اين قائم بايد باشد تا على آن فرض ركن آمده باشد على آن فرض است مشكوكى كه متقيد مشكوك به اين شرط آمده باشد وعلى آن فرض هم ماهيت متقيده تحقق پيدا كرده باشد.
     اما اگر افتتاح صلاة حال قيام باشد شرط باشد در افتتاح صلاة حال قيام چه بسا كسى بگويد اگر كسى سهواً نشسته وشروع كرد به الله اكبر ويك وقت ملتفت شد وايستاد آخر الله اكبرش اين در حال قيام بود واين تحقق پيدا كرده بر اين كه مادامي كه تمام نشود الله اكبر افتتاحج نشده صلاة آنی كه شرط است شرط در خود تكبير نيست ركن در صلاة نیست قيام حال تكبير بلكه شرط در افتتاح صلاة يعنى اين صلاة اگر بخواهد افتتاح پيدا كند واگر بخواهد اين تكبيرة الحرام تاثیر بكند در اين افتتاح الصلاه حال افتتاح باید قائم باشد كه اگرچنانچه افتتاح قائم باشد اما حالی كه على هذا الفرض مضر نيست مثلاً ما اگر فرض مى كرديم كه افتتاح صلاة بعد از اين كه تكبيرة الحرام را بگوید  يك دقيقه بعدش صلاة مفتتح مى شود اين در حال تكبيرة الحرام از اول تا آخرش هم اگر چنانچه قائم نباشد وبعد از تكبيرة الحرام بايست تا آن يك دقيقه بعد كه تحقق پيدا كرد افتتاح صلاة تحقق پيدا بكند اين شرط را عمل كرده ونمازش بايد صحيح باشد وچون ما بين اين سبب  مسبب جداى نيست يعنى  آخر اين سبب وقتى تحقق پيدا كرد سبب تحقق پيدا مى كند بايد يك جزء آخرش در حال قيام باشد تا اينكه افتتاحش در حال قيام باشد چون تقطيع ما بينهما نيست از اين جهت  بايد يك جزءولو همان راه آخر باشد اين در حال قيام باشد تا اينكه افتتاح صلاة عن قيام در حال قيام باشد اينها احتمالات است .
    حال آيا مى شود كسى البته اين فرض آخرى ‌جمع اش با آنها نه نمى شود لكن اينكه گفته شده است كه منافات ندارد بين اين كه اين قيام ركن باشد ودر صلاة معتبر باشد ركن يا شرط وهمين طور علاوه بر اين كه ركن است شرط تكبيرة الحرام هم باشد حالای كه تكبيرة الحرام را در حال قيام نگفته است بطلان مسبب از امرين است یكی اینكه ركن را ترك كرده یكی اینكه شرط تكبیره الحرام كه اینهم ركن است  ترك كرده .
    آيا جمع ما بين اين دوتا صحيح است در مواردى كه شرطى وشرط ديگر از قبيل بحسب مورد عام من وجه است مثلاً گفته است كه نمازت بايد در لباس طاهر باشد ونمازت بايد مستقبل القبله باشد يا نمازت هم بايد در ثوب مؤكول لحم اگر چنانچه هست باشد كه مى شود نماز آدم بخواند ودر ثوب غير مؤكول لحم باشد لكن طاهر باشد.
     وبعضى مواقع هم هر دو اينها با هم مجتمع هستند در اين جا صحيح است اين معنا كه يك جعلى روى طبيعت اين عنوان بكند شرط قرار بدهد اين عنوان را روى‌طبيعتش بگذارد يك طبيعت ديگرى هم شرط بكند آن هم روى عنوان آن شرط قرار بدهد در خارج هم اينها گاهى‌با هم مجتمع اند گاهى با هم متفرق اين اشكالى ندارد اين جعل اشكالى ندارد.
     ودر باب صلاة آيا شرايط صلاة اينها همه آنها اعتبارات جعل است اين جور نيست كه يك حقايق غيبيه اى باشد كه آن حقايق غيبيه راما البته اينجا مصلحت دارد اما اين جور نيست كه يك حقايق غيبه اى باشد كه كشف عنه الشارع و ديگه آن حقايق غيبيه تحت جعل هيچ نباشد اين امور، امور جعليه است.
     ببينيم آيا مى شودكه شارع مقدس متوجه به همه اطراف قضايا جعل بكند قيام را ركن از براى صلاة له قيام خاص حال تكبيرة الحرام اين را ركن قرار بدهد كه اگر نماز را بودن اين قيام بياورد وهمه خصوصيات هم بياورد باطل است ركن از دست رفته است ودر اين حال در همين مورد خاص بيايد وجعل بكند ركنيت چيز راتكبيره افتتاح را واين را شرط قرار بدهد  براى‌آن شرط ركن بحيث كه اگر چنانچه اين شرط نيايد نمازت باطل است در يك  مورد جعل بكند ركنيت كه اگر اين نيايد در اين مورد باطل است و در همين موارد جعل بكند همين را كه با فقدانش نماز باطل است جعل بكند شرطاً از براى يك شى ديگرى كه وقتى آن هم نيامد باطل است اين جعل اگر امكان هم داشته باشد صحيح است يعنى جعل عقلائى است يا جعل لغوى است مى تواند يك كسى اگر چنانچه شارع مقدس جعل بكند اين را ركناً حال تكبيرة الحرام ركناً اين مى تواند كه فرار بكند از اين وآن تكبيرة الحرام را بياورد در صورتى كه فرار كرده باشد از اين تخلف يا امكان ندارد از آن واگر چنانچه اين را شرط بكند از براى او از براى اين تكبيرة الحرام بفرمايد كه با نبود اين شرط حتى در حال سهوباطل است نماز تو آيا من مى توانم كه تخلف بكنم از اين تا محتاج باشد به اين كه يك جعلى هم روى آن بيايد براى ركنیت يا خير من نمى توانم تخلف بكنم حالا يك وقت اين بوده كه روى احتمال شرطيت ما مى گفتيم صحيح است بخاطر لا تعاد اما بعد از اين كه دليل وارد شده است كه احتمال شرطيت  باشد باطل است ،احتمال جزئيت  قيديت باشد باطل است ،احتمال ركنيت باشد باطل است، به همه اين احتمالات را غير آن احتمالات اخير اين است كه اگر من وبنشينم وتكبير بگويم باطل است اين نماز من آن وقت شارع بگويد اينكه باطل است من اين كه جعل كردم براى اين است كه وقتى اينها هميشه مستند به اين دو تا اين جعل اصلاً غلط نيست كه خوب چرا جعل كردى كه بگوى مستند مستند به اين دو تا به چه دليل جعل ركنيت كردى به چه دليل جعل هم ركنيت وهم چيز را كردى خوب اين را اگر جعل ركنيت كردى كافى بود جعل دوم لغو اگر جعل شرطيت به همان معناى كه ركنيت شرط باشد با نبودش بطلانش اصلاً نماز باطل باشد كه موثقه دلالت دارد اگر آن را جعل كرده بودى‌آن نماز باطل بود ومن نمى توانستم تخلف از او بكنم مثل عامين من وجه نيست كه مواردى اين طرف مختلف است مواردى آن طرف مختلف است گاهى هم با هم وجتمع مى شوند اين لهذا حال اجتماع را چيز نمى‌كند تا بگويد شما در حال اجتماع ديگر چرا جعل شده براى افراد حال اجتماع نشده جعل روى طبيعت است لا تصل فيها بر ما لا يكلف
     از آن طرف هم جعل روى طبيعت است كه كسى طهور نداشته باشد نمازش درست نيست اينها روى طبيعت است طهور بسيارى از اوقات اتفاق مى افتد اين شرط نيست بطلان مستند به اين است بسيارى واقع شده اين شرط نيست بطلان مستند به آن است گاهى هم اتفاق مى افتد كه اينها همه با هم هستند اينجا كه با هم هستند
     اگر جعل خاصى بود آن وقت مى گفتيد كه خوب اينجا هم صحيح نيست كه يك جعلى بكند كه اين كافى است براى جعليت لازم نيست كه رفیقش باشداز باب اين كه جعل خاصى اينها نداردو انطباق به واقع يك اتفاق است نه اين است كه جعل كرده است روى اين همه حالات در حال جعل ملاحظه كرده است .
    نباءًعليه جمع ما بين اين دو تا كه اين سه تا يعنى سه احتمال كه ركنيت باشد يا شرطيت از براى اين بطورى كه بطلان بياورد ولا تعاد را كنار بگذاريم به واسطه اين موثقه قيديت به آن معنا كه عرض كرديم اينها همه آن احتمال مى رفت و جمع ما بينهما احتمال نمى رود كه ما بگوييم اينها منافات ندارد ما بين اين كه جعل ركنيت بكند هم ركن باشد در نماز هم شرط باشد در تكبيرة الحرام اين جمع ما بينهما جمع صحيحى نيست بر فرض اين كه تصور داشته باشد لكن نمى شود لغو است ونمى شود كه شارع مقدس يك همچين جعلى را بكند .
    حالا ما ببينيم از اين روايت چه مى فهميم آنى كه مهم است اين معنا است كه آيا جعل يكى از اين سه قسم است يا آن آخرى است اگر آن احتمال آخرى نبود اينها ديگر فايده ندارد انسان مباحثه كند به اينكه جعل اينجورى خلاف این  باطل بود ما جعل اينطور باشد يا جعل آن طور باشد  يا جعل يك فائده درستى معلوم نيست داشته باشد اما آن احتمال آخرى را كه عرض كردم اگر باشد خوب اثر شرعى دارد اثر دارد براى اين كه روی اين سه تا احتمال از اول تكبيرة الحرام تا آخر بايد قائم باشد روى آن يك احتمال نه از اول آن لازم نيست قائم باشد اگر چنانچه سهواً جالس بود شروع كرد به تكبيرة الحرام ملتفت شده الله گفت ملتفت شد بلند شد گفت اكبر اين نمازش صحيح است براى اين كه شرط آنى كه كه شرطين است افتتاح صلاة مشروط است به اين و افتتاح صلاة متأخر از تكبيرة الحرام متأخر از تكبير افتتاح است حالا ما ببينيم از اين روايت چه مى توانيم بفهميم
    وعن رجل وجبت عليه صلاة من قعود ونسى حتى قام وفتتح صلاه وهو قائم ثم ذكر ،قال يقعد و يفتتح صلاة وهو قاعد و كذلك إن وجب صلاة من قيامٍ ونسى حتى افتتح صلاة وهو قاعد و فعليه أن يقطع صلاة و هو يقوم ويفتتح صلاة وهو قائم أو و لا يعتد به
    افتتاحى كه آن هم معنايش همان است وهوقاعد
     حالا ما آن احتمال آخر را اجالتاً كنار مى گذاريم روى اين دو سه احتمال ديگرى بود كه آيا اين شرط اين قيام شرط براى تكبيرة الحرام است و بنابراين كه  بگذاریم عجالتاً كه افتتح صلاة يعنى تكبيرة الحرام بگذارد كنايه از گفتن تكبيرة الحرام كه آيا شرط تكبيرة الحرام است يا خير اين شرط از براى صلاة است يعنى جزءصلاة است و جزء ركنى اين كدام بعد از اين كه دو احتمال با هم عرض كرديم كه صحيح نيست وجعل شارع اين طور جعل نمى شود اين يكى ازاين سه تا احتمال است كه يا متقيد باشد يا شرط باشد يا ركن صلاتى باشد يا شرط از براى ركن باشد كه عبارت از تكبيرة الحرام است و ما اين افتتح هاى كه در اينجا واقع شده است همه را كنايه بگيريم از گفتن الله اكبر افتتح صلاة ، يفتتح صلاة بگوييم يعنى الله اكبر گفته وتكبيرة الحرام گفته اينها را همه را اينجورحالا عجالتاً بنا كنيم .
    وجبت عليه صلاة من قعود و نسى حتى قام وفتتح صلاة يعنى قال الله اكبرو هو قائم ثم ذكر كان يقعد ويفتتح صلاة‌وهو قائد و بنشيند وافتتاح كند نماز را وهو قاعدٌ يعنى در حالى كه قاعداست افتتاح كند صلاة‌اگر ما به شمائيم اين طور نمى فهميم كه اين كه اشكال پيدا كرده افتتاح صلاة است وهو قاعد چون اين الله اكبر گفته قائم بوده است از اين جهت نه اين اعتنا به اين نكند الله اكبر بگويد ودر حال قيام باشد اين اگر ذهن انسان مشوش به يك مسائلی نباشد خودش بخواهد اين روايت را بى سبق ذهن به يك مطالبى بفهمد غير از اين مى فهمد كه اشكال سر اصلاً اشكال سؤال هر دو سر اين است كه افتتح صلاة وهو قاعد آدمى كه نباش بر يك نمازش ، نماز قعودى‌بوده افتتح صلاة وهو قائم در حال قيام نبوده است چيز كرده است افتتاح كرده است گفته نه اين را بايد كنار بگذارد و يفتتح صلاة وهو قاعد و بعد در جزء آخرش هم همين جمله ها را مى گويد بعد آخرش مى گويد ولا يعتد به افتتاحى و هو قاعد اين ظاهر اين است كه اين شرطيت از براى تكبيرة‌الحرام را دارد.
     نباءً عليه كه اين معناى ركن است خود قيام اين طور نيست كه بگويم باشد كه اين روايت دلالت بر اين داشته باشد دلالت بر اين كه داشته باشد منافات ندارد با اين كه خود آن هم ركن باشد على حده ركن باشد ما عرض كرديم نمى شود اين اگر اين دلالت كرد بر اين معنا نفى حكميت مى كند نفى حكميت قيام را از براى نفس صلاة مى كند به اين روايت موثقه ما مى فهميم كه آنى كه هست اين است كه بلا اشكال باطل است نماز بدون قيام حال تكبيرة الحرام كسى كه بايد قائم باشد اين نمازش باطل است اين اشكالى در اين معنا نداريم از روايت استفاده مى‌شود كه اين بطلان از باب اين است كه افتتح كه تكبيرة‌الحرام گفته است وهو قاعدواين تكبيرة الحرامى كه گفته است و هو قاعد به آن اعتنا نكند اين عرف از آن نمى فهمد كه اين اشكال در تكبيرة‌الحرام پيدا شده است كه اعتناى به اين تكبيرة الحرام نكند از باب اين كه خود آن قطعیه از قيام اين خود او ركن است و چون ركن بوده است وتكبيرة الحرام هم هست  باطل شده است پس اعتنا نكند بحسب ظاهر اين طور به نظر مي آيد كه شرطيت باشد
    حالا بريم سراغ آن احتمال آخري صلاة يفتتح صلاة اينها معنای حقيقتش اين است كه محرم شده باشد ديگر حال احرام تكبيرة الحرام،تكبيرةافتتاح يعني تكبيری است كه به اين تكبيرنماز مفتوح می شود.انسان محرم مي شود تا تمام اين تكبير گفته مي شود انسان محرم نيست و صلاة هم باز مفتوح نشده افتتاح صلاة ،احرام صلاة اينها تا يكی هستند تكبيرة الحرام و تكبيرة افتتاح يعنی تكبيری كه ازش احرام حاصل مي شود نه تكبيری خودش احرام مي شود و تكبيری  كه ازش افتتاح حاصل می شود نتيجه صلاة اگر معنی حقيقی آن اين معنا شد و ما توانستيم حمل كنيم به معنای حقيقی او مي توانيم كه به معنای كنائی او حمل كنيم بگويم نتيجه صلاة يعنی مقصود خود الله اكبراست يا يفتتح به الله اكبر معناش اين است كه الله اكبری ما داريم ومسبب از الله اكبرخود الله اكبرتكبيرة افتتاح يعنی خوب دو احتمال در تكبيرة افتتاح است يكی اينكه تكبيرة هو اول صلاة يكی هم اينكه اين تكبيرة افتتاح را نبايد بگويند تكبيرة الحرام معناش اين است كه اين تكبيرة‌ مثل لبيكی كه دراحرام هست و  آنجا هم مثل اينكه شبيه كردن به اينجا آن لبيك ها خودش احرام نيست بعد از اينكه لبيك ها را بحسب ما هو مقرر گفتم آن وقت مي شويم محرم يك امری است حاصل اعتباری حاصل بعد از اين تكبيرات بعد از اين لبيك ها
     قضيه محرم شدن به احرام صلاة مثل محرم شدن به احرام حج است همان طوريكه وقتی محرم شد به احرام حج محرم عليه امری منتها آنجا نفسی اينجا وقتی كه محرم شد به احرام صلاتی يعنی تكبيرة الحرام را وقتی گفت يسير محرما يعنی از جهت جهات تكليفی محرم است اگر چنانچه عمداً بخواهد باطل كند حرام نفسی است و باز محروم است از جهات ديگری كه حق ندارد كه پشت به قبله كند حق ندارد كه ذبح بكند ،حق ندارد چه بكند همه اينها شرائط اند و محروم است از جهاتی و اين الآن صار محرما و حرم عليه وضع يك اموري كه مضربه صلاة است و حرم عليه تكليفاً يك چيز های كه خود نماز را بخواهد بكند بنابرين تكبيرة الحرام، تكبيرة افتتاح اينها معناش عبارت از اين است كه دين تكبيرة الحرام آدم را وارد نماز می كند اين يك احتمال است كه  اگر اين احتمال بحسب این روايت چيز باشد افتتاح اوست بله خوب اوله تكبير هم روايت دارد كه اول صلاة تكبير است اين مانع ندارد كه اول تكبير باشد اين افتتاح است كند واين اولش باشد مثل تكبيرات قبل از صلاة اين تكبيرات وقتی كه من تكبير را گفتم اين ها جزء نمازند اينها هم جزءهاي مستحبی هستندجزءهای مستحبي صلاة گاهي بعد از صلاة است يعنی بعد از طبيعت صلاة است مثل و رحمة الله و بركاته كه بلااشكال اين طور نيست و السلام و رحمة الله بركاته كه اگر چيز را گفته باشد السلام علينا را گفته باشد اين ديگه از نماز از طبيعت نماز خارج شد والسلام عليكم را اگر گفته باشد بی اشكال از نماز بيرون رفته در عين حالی كه از طبيعت خارج شده كه مصداق باز دستش است اگر و رحمة الله و بركاته را گفت اين جزء مصداق می شود اين جزء كه بعد از گفتنش اين جزء مصداق می شود جزء صلاة می شود يعني صلاتش حالا اين تتمه هم دارد كه و رحمة و براكاته است در تكبيرات افتتاحی هم كه افتتاحيه اگر بنا گذاشتيم كه آن آخری عبارت است از تكبير افتتاح باشد چنانچه همين طور هم هست آن تكبير آخری افتتاحی است لكن همه آنها تكبيرات افتتاحيه است يعنی اينها بعد از آنكه آن تكبير را ما گفتيم و وارد و صلاة شديم اينا هم جزء صلاة اند نه اين است كه اينها از اثرات اجنبيه اند يا از مقومات صلاة هستند
    بناء عليه مانع ندارد كه تكبيرة افتتاحيه باشد و جزء صلاة به اين معنا باشد كه يك جزئي است كه تا صلاة مفتتح شد اين هم جزئيت آن حساب مي شود اين هم جزئش حساب مي شودبحسب ظاهر اين روايت كه اگر ما بخواهيم جمود كنيم به اين ظاهر و بگوييم كه ظاهر اين است كه معنی حقيقی افتتاح را چيز كرده است اين است كه بايد يفتتح صلاة و هو قائم باشد و اين فرموده است قام و چيز بكند به اين است اين معنا تحقق بكند نه اين است كه قيام قبلش هم يك دخالتی دارد خوب عيب آدمی كه ملتفت است كه بايد قائم باشد مي گويد باشد چی بكند و يفتتح صلاة و هو قائم ولا يعتد به آن چيزي كه گفته است و هو قائدتاً نمي شود و را اعتبار بكنداين هم يك احتمالی است كه عرض كرديم با قطع نظر از جهات خارجی مثلاً فتوی اينها بنظر انسان اين چيزی مي رسد كه افتتح صلاةمعنى حقيقى آن اين باشد كه بحسب اين روايت آنى كه مضر است اين است كه افتتاح صلاتش بايد با اين باشد واگر چنانچه كلمه اولش را بگويد وكلمه دوم را حال ايستاده باشد بحسب قاعده بايد مضر به صلاة نباشد اين محصل حرف را جمع تكبير افتتاحى تا ببينيم آن وقت لسان علما در باب اين معنا چى است البته شهيد يك تفصيلى داده است لكن ما نمى توانيم هر چى شهيد فرمود قبول كنيم ازایشان بايد ببينيم كه لسان علما در اين باب چى هست چى مى خواهند بفرمايند.