• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • بحث ما در مورد اخبار (من بلغ) است. اخبار من بلغ را به مناسبت مسئله‌ي پيشين مي‌خوانيم، يعني يك عبادت محتمله‌اي هست كه (المحتمل بين الوجوب و غير الاستحباب)، والاّ اگر محتمل مردد بين وجوب و استحباب باشد حتماً امر دارد. عبادتي است محتمل، احتمال وجوبش هست، احتمال هم هست كه مباح باشد و عبادت نباشد، آيا ما مي‌توانيم اين را به عنوان عبادت بياوريم و به عبارت ديگر احتياط در عبادت ممكن است؟ در اينجا پنج طريق را خوانديم كه در طريق ششم مي‌خواهيم بر اين عبادت محتمله و بر اين عمل تقربي احتمالي امري را درست كنيم، از چه طريقي؟ از طريق اخبار (من بلغ)، اخبار من بلغ را مرحوم شيخ حر عاملي در جلد اول وسائل در مقدمات عبادات باب 18 آورده است، نه روايت نقل كرده است:

    1- سه روايت از هشام بن سالم نقل كرده است و آن هم عن ابي عبدالله (ع)، آيا اين سه روايت است و يا يك روايت است و سه طريق دارد؟ يكي از كارهايي كه در فقه مجتهد بايد انجام بدهد توحيد الكثرات است، گاهي يك باب بيست روايت دارد كه اگر كسي محقق باشد مي‌داند كه اين بيست روايت ممكن است كه به هفت روايت برگردد. در اينجا هم ايشان سه روايت از هشام بن سالم نقل مي‌كند، آيا واقعاً اين سه روايت است؟ علّت اينكه اين سه روايت جلوه كرده اين است كه چون سه نفر نقل كرده است، يعني صدوق نقل كرده، كليني نقل كرده و صاحب كتاب محاسن هم نقل كرده است، سه موءلّف نقل كرده‌اند اما روايت به يك نفر كه هشام بن سالم باشد مي‌رسد، اين يك روايت است، ولي نقل سه موءلف يك روايت را سه روايت نمي‌كنند. نكته‌ي ديگر اينكه اين روايتي كه از هشام بن سالم مي‌خوانيم، يك جا دارد عن هشام بن سالم عن صفوان عن ابي عبدالله(ع)، اما در دو جاي ديگر صفوان نيست و فقط عن هشام بن سالم عن ابي‌عبدالله(ع) دارد. اين صفوان (صفوان بن يحيي) نيست، چون صفوان بن يحيي از اصحاب امام رضا(ع) است و وفاتش در سال 208 است و صفوان بن يحيي از امام صادق روايت ندارد، اين صفوان (صفوان جمال) نه صفوان بن يحيي. نكته‌ي سوم اينكه چه كنيم كه در دو جا بين هشام و امام صادق(ع) صفوان نيست، ولي در يك جا صفوان است؟ ما فكر مي‌كنيم كه در همه جا صفوان بوده، ولي از قلم افتاده است، اين يك احتمال. احتمال هم دارد كه هشام بن سالم گاهي از امام مستقيماً شنيده است و يك جا هم از امام به واسطه‌ي صفوان شنيده است. در هر صورت اين دو احتمال وجود دارد كه يا در همه جا صفوان بوده و از قلم افتاده است و احتمال هم دارد كه هشام بن سالم گاهي مستقيماً از امام نقل كرده باشد و گاهي هم به واسطه‌ي صفوان. پس سه روايت مال هشام بن سالم است و در واقع يك روايت است و سه مولّف دارد. ( باب 18، روايت 1، 3 و 6) روايت هشام در اين سه جا هست و ما اول روايت صدوق را مي‌خوانيم._

    روايت صدوق:

    محمد بن علي بن بابويه في كتاب ثواب الاعمال عن ابيه، عن علي بن موسي _ اين علي بن موسي كمداني است، قبل از آنكه اسلام در قم بيايد به قم كمدان يا كمزان مي‌گفتند و يك نهر كمدان هم الآن موجود است و در ضمن اين علي بن موسي كمداني جزء آن عده است كه گاهي كليني مي‌گويد: (عده من اصحابنا) يكي از آن عده علي بن موسي كمداني است _ عن احمد بن محمد _ اين احمد بن محمد بن عيسي قمي است _ عن علي بن الحكم _علي بن حكم يك نفر است كه گاهي مي‌گويند علي بن حكم كوفي، گاهي القاب ديگر به او مي‌دهند و مي‌گويند علي بن حكم ابن الزبير_ عن صفوان، عن ابي عبدالله(ع) قال: ((من بلغه شئي من الثواب علي شئي من الخير فعمله كان له اجر ذلك و ان كان رسول‌الله لم يقله)).

    روايت محاسن:

    احمد بن ابي عبدالله البرقي، عن علي بن الحكم، عن هشام بن سالم عن ابي عبدالله(ع): ((من بلغه عن النّبي شئي من الثواب فعمله كان اجر ذلك له و ان كان رسول‌الله لم يقله)).

    روايتِ كليني:

    محمد بن يعقوب كليني عن علي بن ابراهيم قمي، عن ابيه _ابراهيم بن هاشم قمي_ عن ابن ابي عمير محمد بن زياد _متوفي 217_ عن هشام بن سالم عن ابي عبدالله(ع): (( من سمع شيئاً من الثواب علي شئي فصنعه كان له و ان لم يكن علي ما بلغه)).

    هر سه روايت يكي است و عبارت‌ها به هم نزديك هستند هر چند عين هم نيستند، چون راوي كه نمي‌تواند عين عبارت را نقل كند، گاهي نقل به معنا كرده‌اند، اما بالاخره معنا يكي است و هر سه هم صحيحه هستند و در صحت اين سه روايت شك نكنيد.

    دو روايت هم داريم كه مال محمد بن مروان است، متأسفانه محمد بن مروان متعدد است و ما احتمال مي‌دهيم كه اين محمد بن مروان حنّاط باشد كه ثقه است، محمد بن مروان متعدد است، برخي از آنهايي كه در عصر امام عسكري(ع) بودند مورد بحث ما نيست، بلكه منظور ما از محمد بن مروان، همان محمد بن مرواني است كه در عصر امام صادق(ع) بوده است و لعلّ اين محمد بن مروان حناط است كه ثقه بوده. (باب 18، روايت 4 و 7):

    روايت 4 : و عن ابيه _ اين ابيه به صاحب محاسن يعني احمد بن محمد بن خالد برمي‌گردد كه پدرش محمد بن خالد است، گاهي از پدر نقل مي‌كند و گاهي از غير پدر، مثل علي بن ابراهيم كه گاهي از پدر نقل مي‌كند و گاهي از غير پدر _ و عن ابيه _ يعني صاحب محاسن احمد از پدرش محمد بن خالد نقل مي‌كند_ عن احمد بن النضر _ احمد بن نضر خراز الكوفي الثقه_ عن محمد بن مروان حناط_كه ثقه است_ عن ابي عبدالله(ع) قال: (( من بلغه من النبي شئي من الثواب ففعل ذلك طلب قول النبي كان له ذلك الثواب و ان كان النبي لم يقله)).

    روايت 7 : عن محمد بن يحيي عطار قمي _اين ثقه است_ عن محمد بن الحسين _اين محمد بن حسين بن اباالخطاب است كه در 262 فوت كرده است_ عن محمد بن سنان _ضعيف است_ عن عمران زعفراني _مجهول است_ عن محمد بن مروان حناط _كه ثقه است_ عن ابي عبدالله(ع) قال: (( من سمع شئي من الثواب علي شئي فصنعه كان له و

    و ان لم يكن علي ما بلغه)). سند اين روايت ضعيف است.

    پس سه روايتِ هشام بر مي‌گردد به يك روايت و دو روايت هم از محمد بن مروان است كه يك روايت محسوب مي‌شود، چرا؟ چون هم راوي يكي است، يعني محمد بن مروان، و هم( مروي عنه) يكي است كه امام صادق(ع) باشد. بنابراين پنج روايت به دو روايت بر گشت. سه تا هم روايت مرسله داريم، يعني روايت (8 ، 9).

    روايت 9 : علي بن موسي بن جعفر بن الطاووس في كتاب الاقبال عن الصادق(ع): (( من بلغه شئي من الخبر فعمل به كان له ذلك و ان لم يكن الامر كما بلغه)).

    روايت 8 : احمد بن فهد في عده الداعي قال: روي الصدوق عن محمد بن يعقوب بطرقه الي الائمه (ع): ((انُّ من بلغه شئي من الخبر فعمل به كان له من الثواب ما بلغه، و ان لم يكن الامر كما نقل اليه)).

    يك روايت ديگر هم هست كه مرحوم ابن فهد در كتاب (عده الداعي) نقل كرده است:

    (( من بلغه من الله فضل و اخذ بها اجابه لله و رجاءاً ثوابه اعطاه‌الله ذلك و ان لم يكن كذلك)).

    _اين مراسيل يا به روايات هشام بن سالم بر مي‌گردد و يا به روايات محمد بن مروان بر مي‌گردد و روايت جداگانه‌اي نيستند و در حقيقت دو روايت داريم كه يكي روايتِ هشام بن سالم به سه سند است و ديگري روايت محمد بن مروان به دو سند است و سه تا هم روايت مرسله داريم، ابن فهد دو مرسله دارد و مرحوم ابن طاووس هم يك مرسله دارد. _ دو نكته را متذكر مي‌شويم:

    نكته‌ي اول:

    نكته‌ي اول اينكه هدف اين روايات چيست؟يكي از علما كتابي نوشته است به نام (الصحيح من الكافي)، ولي در آن كتاب اين روايات را انكار كرده است و گفته است كه اين روايات اگر حجت باشد مردم را به جعل حديث دعوت مي‌كند و مي‌گويد اين احاديث زمينه‌ي جعل روايت را درست مي‌كنند كه ابو هريره‌ها جعل روايت كنند و عوام هم به آنها عمل كنند. ايشان از اين ديد به روايات( من بلغ) نگاه كرده است، ولي اين يك جواب واضحي دارد و آن هم اين است كه اين روايات براي حفظ احاديث رسول اكرم(ص) است، اگر محدثين فقط به احاديث صحيح اكتفا مي‌كردند شايد مقدار زيادي از سنن النبي از بين مي‌رفت، اگر محدثين به رواياتي كه اسانيدشان صحيحه هست اكتفا مي‌كردند بخش عظيمي از سنن النبي حذف مي‌شد، اين روايات مي‌گويد كه حتي آن احاديثي كه سنن النبي را نقل مي‌كند و سندش ضعيف است، از اينكه پيغمبر مي‌گويد شما عمل كنيد و ثواب به شما مي‌دهم تا آن سنن النبي محفوظ بماند، چون روايت ضعيف به معناي روايت باطل نيست، چه بسا ممكن است آن روايات ضعيف بهترين روايات باشند، چون ما نمي‌شناسيم مي‌گوييم خبر ضعيف است. روايات( من بلغ) كه مي‌گويد هر كسي از پيغمبر(ص) برايش حديث و ثوابي رسيد به آن عمل كند به او اجر مي‌دهم مردم را تشويق به نقل روايات مي‌كند كه روايات نبي اكرم(ص) را نقل كنند تا( سنن النبي) از بين نرود، ممكن است كه بخشي از( سنن النبي) در همين روايات ضعاف باشد، روايات ضعاف به معناي روايات باطل نيست. اين روايات در واقع يك نوع پيشگيري است تا( سنن النبي) از بين نرود، فلذا بايد هر دو بخش روايت نقل بشود، يعني هم بخش صحاح و هم بخش ضعاف و ممكن است قسمت اعظم سنن در احاديث ضعاف باشد.

    نكته‌ي دوم:

    نكته‌ي دوم اينكه آيا اين مسئله‌ي ما مسئله‌ي فقهي است يا كلامي ويا مسئله‌ي اصولي است؟ اين بستگي دارد به اينكه ازكدام زاويه ودريچه بنگريم ، اگر از اين دريچه بنگريم‌كه آيا در مستحبات، شرائطِ حجيت لازم است يا نه؟ در واجبات و محرمات راوي حتماً بايد ثقه و شناخته شده باشد، آيا در اسانيد مستحبات هم شرائط حجيت بايد باشد يا ديگر در مستحبات شرائط حجيت لازم نيست، اگر از اين ديدگاه نگاه كرديم مسئله اصولي مي‌شود. اما اگر از اين ديد نگاه كرديم كه آيا اخبار( من بلغ) مستحباتي را كه سند ندارد مستحب مي‌كند يا فقط پاداش مي‌دهد. فرض كنيد روايت داريم (من سرح لحيته فله كذا و كذا) سندش هم روشن نيست و ضعيف است، آيا اخبار من بلغ فقط ثواب را ثابت مي‌كند يا به اين عمل جامه‌ي استحباب مي‌پوشاند و اين عمل مي‌شود عملِ مستحب، آيا اخبار( من بلغ )اعمالي كه سند ضعيف دارند را مستحب مي‌كند، اگر از اين زاويه بحث كرديم مسئله مسئله‌ي فقهي است، اما اگر از اين نظر بحث كرديم كه آيا ثواب مي‌دهند يا ثواب نمي‌دهند كه در اين صورت مسئله مسئله‌ي كلامي مي‌شود، چون متكلّم بحثش (عن الله و افعاله) است و يكي از افعالش ثواب و عقاب است، بستگي دارد كه به اين مسئله از كدام ديد بنگريم. ما به اين مناسبت وارد اخبار من بلغ شديم كه خواستيم العباده المحتمله را، يعني در (الاحتياط في عباده المحتمله) چه كنيم، چون عبادت امر مي‌خواهد؟ دنبال امر بوديم، جواب ششم گفت من يك راه حلّي پيدا كرده‌ام و آن اينكه اخبار من بلغ امر درست مي‌كند، و مستحبش مي‌كند. اينجا است كه بايد روايات را ببينيم كه آيا حق با شيخ است كه مي‌گويد اخبار( من بلغ ) امر درست نمي كند كه روايات ضعيف را مستحب كند، بلكه اخبار من بلغ فقط به انسان ثواب مي‌دهد ولو خلاف واقع باشد ثواب مي‌دهد. يا حق با محقق خراساني است كه اخبار من بلغ علاوه بر اثبات ثواب اثبات استحباب هم مي‌كند؟