• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه
  • بسم الله الرحمن الرحيم
    خلاصه درس 632:
    موضوع: معناى ايمان
    1. برخى از قدما براى اثبات شرطيت ايمان در نكاح به اجماع تمسك كرده‏اند
    جواهر: ايمان به معنى شيعه 12 امامى اصطلاح جديد است و در كلمات سابقين به اين معنا استعمال نشده است چون سابقين در مقابل عامه ادعاى اجماع بر ايمان كرده‏اند كه پيش همه مقبول است...الكفاوة المعتبرة فى النكاح امران: الايمان و اليسار....
    استاد: در خلاف وغنيه مسأله اجماع بر اشتراط ايمان مطرح گرديده و كتب ديگر را مى‏توان به اين دو ملحق دانست زيرا مبسوط و خلاف آراء مسلمين را مطرح ساخته‏اند و بايد ايمان در هر دو به يك معنا باشد، در سرائر ايمان مقابل كفر قرار داده شد در ناصريات نيز چون مسأله ازدواج مؤمنه با كافر مطرح است ايمان آنجا به معنى اسلام است.
    * والسلام *
  •  متن
  • بسم الله الرحمن الرحيم

    خلاصه درس اين جلسه: بحث درباره معناى ايمان در كلمات قدماء و روايات است.
    در اين جلسه عبائر چند تن از قدماء را درباره شرطيت ايمان زوج براى صحت نكاح نقل كرده و باتوضيحى درباره آنها، استدلال صاحب جواهر جهت اثبات اسلام بودن مراد قدماءاز ايمان را ناتمام مى دانيم.
    بيان نظر ايشان درباره معناى ايمان در روايات، واستدلال صاحب حدائق به روايت على بن مهزيار جهت اثبات شرطيت ايمانبالمعنى الاخص بخش ديگرى از مباحث امروز را تشكيل مى دهد كه با بيان آن،پاسخ صاحب جواهر و تحقيق بيشتر درباره آن را به جلسه آينده واگذار خواهيمكرد.

    الف) تحقيق درباره معناى ايمان در كلمات قدماء: برخى از قدماء براى اثبات شرطيت ايمان زوج - به عنوان يكى از شرايط صحتنكاح - به اجماع تمسك كرده اند.
    مرحوم صاحب جواهر با استفاده از كلمات چندتن از آنان، ايمان را به معناى اسلام دانسته و ايمان بالمعنى الاخص (= اعتقاد بهدوازده امام) را اصطلاح جديدى شمرده است و مى گويد: از اشتراط ايمان در لسان
    مجمعين نمى توان اعتقاد به دوازده امام را شرط دانست.
    براى ارزيابى نظر صاحبجواهر و بررسى صحت و سقم مدعاى ايشان درباره كلمات آن بزرگواران لازم استعبارات آنها را مورد مطالعه قرار دهيم.
    1- متن كلمات چند تن از قدماء: كلام مبسوط: الكفاءة معتبرة فى النكاح و هى عندنا شيئان: الايمان و امكان القيام بالنفقة.
    عبارت خلاف: در خلاف نيز همين تعابير آمده، ليكن ذيل آن مى افزايد: و ما ذكرناه مجمع عليه كلام غنيه: الكفاءة تثبت عندنا بامرين: الاول الايمان و امكان القيام بالنفقه بدليل الاجماع المشار اليه و لان ما ذكرناه مجمع على اعتباره و ليس على اعتبار ما عداه دليل. فرمايش سرائر(1): البناء عندنا ان الكفاءة المعتبرة فى النكاح امران: الايمان و اليسار بقدر ما يقوم بأمرها و الانفاق عليها، و لايراعى ما عدا ذلك من الانساب و الصنائع.
    و الاولى أن نقول:
    ان اليسار ليس بشرط فى صحة العقد و انما للمرأة الخيار اذا لم يكن موسراً بنفقتها، و لايكون العقد باطلاً بل الخيار اليها و ليس كذلك خلاف الايمان الذى هو الكفر(2) اذا بان كافراً فان العقد
    باطل و لايكون للمرأة الخيار كما كان لها فى اليسار.
    كلام سيد مرتضى در مسائل ناصريه: الذى يذهب اليه اصحابنا ان الكفاءة فى الدين معتبرة لانه لاخلاف فى انه لايجوز ان تتزوج المرأة المسلمة المؤمنة بالكفار.
    2- فرمايش صاحب جواهر: ايشان پس از نقل كلمات مذكور، در پاسخ به كسانى كه ايمان را به معناى اعتقادبه دوازده امام دانسته اند مى فرمايد:والجميع كما ترى انما يراد من الايمان فيها المرادف للاسلام، لاالمعنى الاخص، بقرينة استدلالهم على نفى الزيادة عن ذلك فى مقابل الشافعى و غيره من العامة ممن اعتبر فى الكفاءة
    ازيد من ذلك بكون المجمع عليه ذلك، و الاصل عدم الزيادة و لاريب فى ان الايمان المعتبر عند الجميع الاسلام.
    ضرورة عدم معنى اخص للايمان عندهم بل يؤيده ايضا تفريع بعضهم
    على ذلك عدم جواز تزويج المسلمه غير المسلم(3).
    مى فرمايد: از اينكه اين بزرگان در مقابل عامه - كه كفايت در نكاح را منحصر بهايمان و يسار نكرده، بلكه امور ديگرى را به آن ضميمه كرده اند - به وسيله اجماع برشرطيت ايمان و نفى شرطيت بيش از اين دو امر كه مقبول نزد هر دو طايفه استاستدلال نموده اند، روشن مى شود كه مراد آنان از ايمان، اسلام بوده و اصولاً ايمان
    به معناى اعتقاد به دوازده امام در بين آنها مصطلح نبوده است.
    و اينكه برخى از آنهااز اجماع بر عدم جواز تزويج مسلمه مؤمنه با كافر مسأله لزوم كفايت در دين رااستنتاج نموده اند نيز مدعاى ما را تأييد مى كند.
    3- توضيح استاد مدظله: در مبسوط اشاره اى به اجماع نشده، ولى در ذيل عبارت خلاف، جمله ما ذكرناه مجمع عليه آمده است.
    غنيه براى اثبات اعتبار ايمان و تمكن از نفقه، و عدم اعتبار امور ديگر، به صورتعقد ايجابى و سلبى به دو اجماع استدلال كرده (يكى اجماع مشار اليه كه همان اجماع طائفه است، و ديگر اجماع مسلمين كه از توافق شيعه و سنى بر اعتبار آن دوحكايت مى كند) و مى فرمايد: به آنچه مورد اتفاق همه است اخذ مى كنيم و چون برمازاد آن دليل نداريم، مقتضاى اطلاقات (دليل اجتهادى) يا اصول عمليه عدماعتبار شرطى مازاد بر آن است.
    سرائر نخست شرطيت ايمان و يسار و عدم اعتبار شغل و نسب - كه اهل تسنن بهآن اعتقاد دارند - را به عنوان فتواى ما (= خاصه) مطرح ساخته، سپس مى گويدتمكن از نفقه (= يسار) در صحت عقد معتبر نيست و مى فرمايد: چنانچه مرد قادر بهپرداخت نفقه نباشد، عقد باطل نبوده، بلكه زن خيار دارد.

    سبب اين دوگانگى بين صدر و ذيل - همچنان كه سابقاً يادآور شده ايم - اين استكه در گذشته در بعضى از كتب از جمله سرائر چنين معمول بوده كه نخست نظرمشهور (يا فتواى شيخ طوسى به عنوان شيخ الطائفه) را مطرح كرده و سپس نظرخود را كه به منزله حاشيه و تعليقه اى بر مطلب قبل بوده است، ذيل آنمى آورده اند.
    در اينجا نيز اعتبار ايمان و يسار در صدر در واقع نظر شيخ، و عدماعتبار يسار در صحت عقد در ذيل نظر خود ابن ادريس مى باشد.
    بعد از اين توضيح بايد عرض كنيم: نسبت دادن استدلال به وسيله اجماع مسلمين به پنج كتاب خالى از مسامحه نيست.
    زيرا دليل اجماع مسلمين تنها در دوكتاب خلاف و غنيه مطرح گرديده است.
    البته كتب ديگر را نيز به اين اعتبار كه مراداز ايمان در همه آنها يك معنا (= اسلام) بيشتر نيست، مى توان جهت اثبات مدعاىايشان به اين دو كتاب ملحق دانست، زيرا با توجه به اينكه مبسوط مانند خلاف،آراء عامه و همه مسلمين را مطرح ساخته، احتمال اينكه شيخ در مبسوط اصطلاحديگرى داشته و ايمان را در اين دو كتاب به دو معنا به كار برده باشد، احتمالىعقلائى به نظر نمى رسد.
    صاحب جواهر نيز گويا به همين جهت براى اثبات اينكهمراد شيخ از ايمان در مبسوط معناى مقابل اسلام نيست به استدلال خلاف و تصريح به اجماعى بودن مسأله اكتفا كرده است.
    از سرائر نيز به جهت آنكه ايمان رادر مقابل كفر قرار داده، مى توان به اين نتيجه رسيد كه مراد از ايمان همان معنايىاست كه در كتب ديگر اراده شده است.
    در مورد ناصريات نيز بايد گفت: با توجه بهاينكه شرطيت ايمان بالمعنى الاخص، به مسأله ازدواج مؤمنه با كافر مرتبط نيست،بلكه مربوط به ازدواج او با فرقه هاى ديگر مسلمين مى باشد، لذا تعبير المرأةالمسلمة المؤمنه در اين كتاب را نيز نبايد جز به همان معنايى دانست كه در سايركتب اراده شده است.
    زيرا اگر مراد از اين تعبير، زن معتقد به دوازده امام باشد، كلامسيد مرتضى، شرطيت اعتقاد به دوازده امام را براى فرقه هاى ديگر مسلمين، و ابطال ازدواج مؤمنه با آنان را اثبات نمى كند.
    همچنان كه حكم عدم جواز ازدواجمسلمه با كافر نيز كه مورد اتفاق مسلمين است، از آن روشن نمى گردد.
    بنابراين،علت قرار دادن عدم جواز ازدواج مسلمه مؤمنه با كافر براى اعتبار كفايت در دين درناصريات نيز مؤيد اين مطلب است كه مراد از دين و ايمان، اسلام است و مؤمنه درعبارت سيد مرتضى عطف تفسيرى مسمله است.
    و منظور از آن بيان مسأله مورداتفاق مسلمين يعنى عدم جواز ازدواج مسلمه با كافر مى باشد.
    4- نقد استاد مدظله
    استدلالات صاحب جواهر تمام به نظر نمى رسد.
    زيرا ايمان همچنان كه پيشتر بهتفصيل گفته ايم متأخرين داراى يك معنا بيشتر نبوده است.
    لازمه اراده معناى اخص(دوازده امامى) براى مؤمن، عدم ايمان مسلمان صدر اسلام است كه هنوز امرولايت بر آنها عرضه نشده بود و يا سلب ايمان از زراه و امثال اوست كه ائمه پس ازامام زمان خود را نمى شناختند.
    ايمان به معناى اسلام نيز همچنانكه به زودى به آناشاره مى كنيم، به مفاد نصوص سازگار نبوده، و حمل كلام اين بزرگان خصوصا سيدمرتضى بر آن نيز خالى از تكلف نمى باشد.
    نه اسلام، مراد قدماء از ايمان بوده، و نهاعتقاد به دوازده امام نزد متأخرين از معانى ايمان شمرده شده است، بلكه ايمان در
    لغت به معناى مطلق اعتقاد، و در اصطلاح كه مراد سابق ولا حق و مصطلح مسلميندر همه اعصار بوده - عبارت است از اعتقاد لازم و پاى بندى به امورى كه موجبنجات انسان در آخرت مى گردد.
    بنابراين، اگر اهل تسنن ايمان را در اعتقاد به دواصل توحيد و نبوت خلاصه كرده اند، و شيعيان اعتقاد به امامت را از اركان ايماندانسته اند، و مثلاً شيخى ها اعتقاد به شيوخ خود را نيز به عنوان ركن چهارم به آنافزوده اند، اين اختلاف نه جهت اختلاف در مفهوم ايمان، بلكه به خاطر اختلاف درمصاديق اعتقاد لازم است كه از اعتقادات مختلف فرق مسلمين سرچشمه مى گيرد.
    بر اين اساس، ادعاى اتفاق مسلمين در غنيه و خلاف در مورد شرطيت ايمان،
    مؤيد نظر صاحب رياض است كه ايمان به معناى اعتقاد لازم را معتبر دانسته، و بههيچ وجه دليل بر مختار صاحب جواهر نمى باشد.
    و معناى آن نيز اين است كهشيعه و سنى اعتقاد لازم براى نجات در آخرت را شرط حصول كفويت و صحتنكاح دانسته، و فقدان آن در زن يا مرد را به مثابه فاقد بودن زوجيت از شرط كفايتمى دانند.
    مراد ابن ادريس نيز از ايمان، اسلام نبوده، و اگر ايمان را در مقابل كفر داده، به ايندليل است كه ايشان كسانى را كه عقيده لازم و نجات بخش (= اعتقاد به دوازده
    امام) نداشته باشند، كافر مى داند.
    مراد سيد مرتضى در ناصريات از مسله مؤمنه نيز - بر خلاف نظر صاحب جواهر -عبارت از زن مسلمانى است كه اعتقاد لازم براى نجات در آخرت را دارا باشد، وبدون جهت نبايد مؤمنه را عطف تفسيرى از مسلمه به حساب آورد.
    بنابراين، هيچ يك از شواهد صاحب جواهر، مدعاى ايشان را به اثباتنمى رساند، و حق در مسأله اين است كه ايمان هم نزد قدماء و هم از نظر متأخرين بهمعناى عقديه لازم بوده است.
    و فرض دارا بودن دو معنا براى آن ناشى از خلطىاست كه بين مفهوم و مصداق رخ داده است.

    ب) بررسى معناى ايمان در روايات : 1- كلام صاحب جواهر: ايشان فرموده است: نظر به اينكه در گذشته ايمان مرادف اسلام بوده،استعمالات آن در نصوص نيز در همين معنا بوده است.
    لذا استدلال به رواياتجهت اثبات شرطيت اثناعشريت براى نكاح حاصلى در بر نخواهد داشت.
    البته درمواردى كه اسلام فقط در معناى تسليم شدن خارجى به كار رفته - همچنانكه درسوره مباركه حجرات، آيه 14 چنين است - در اين موارد نادر، ايمان در مقابلاسلام قرار گرفته است، ليكن نوع استعمالات ايمان در همان معناى متبادر از اسلام كه اعتقاد به دو اصل توحيد و نبوت است مى باشد، و در اطلاقات روايات، مؤمن بهكسى گفته مى شود كه به اين دو اصل اعتقاد داشته باشد.
    بنابراين، استدلال بهنصوص و از آن جمله به المؤمنون بعضهم اكفاء بعض و روايت على بن مهزيارجهت اثبات شرطيت ايمان بالمعنى الاخص براى نكاح ناتمام خواهد بود.
    2) استدلال صاحب حدائق به روايت على بن مهزيار(4):على بن مهزيار مى گويد: امام جواد عليه السلام در پاسخ به على بن اسباط - كهدر باب پيدا نكردن همانند براى دختران خود از آن حضرت سؤال كرده بود-
    نوشتند:.
    رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند كه
    اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوّجوه الّا تفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبير .
    صاحب حدائق كه ايمان به معناى اعتقاد به دوازده امام را معتبر مى داند، براىاثبات نظر خود به برخى از اخبار از جمله اين روايت استدلال كرده و مى فرمايد:بنابر فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله، ميزان براى تزويج دختر به كسىكه براى خواستگارى مى آيد، مرضّى و پسنديده بودن دين اوست.
    و چون كسى كهدر مورد ائمه معصويمن عليهم السلام با ما مخالف است، دينش مرضّى نيست،بنابراين، تزويج دختر به او جايز نمى باشد.

    آنگاه مى فرمايد: ذكر كلمه خلق نيز بر خلاف نظر صاحب مسالك، خللى به ايناستدلال واردنمى كند.
    زيرا گرچه خلق از نظر لغت به معناى سجية و طبيعت است،ليكن آنچنانكه اهل لغت و از آن جمله قاموس و مجمع البحرين گفته اند، خلق بهمعناى دين نيز به كار مى رود.
    بنابراين، عطف دين بر خلق، در واقع عطف مرادف وتفسير است.
    و نبايد ذكر خلق را به اعتبار معناى سجّيه، قرينه اى بر اين دانست كهروايت در مقام بيان شرط كمال نكاح است نه شرط صحت، زيرا استعمال آن درمعناى دين، اين قرينيت را از بين برده، و شرطيت ايمان براى صحت نكاح اثبات
    مى گردد.
    (5)3) پاسخ اجمالى استاد مدظله و صاحب جواهر: به نظر ما ايمان در روايات نيز نه به معناى اعتقاد به دوازده امام، و نه مرادف بااسلام است.
    بلكه معناى ايمان همچنانكه در مورد كلمات قدما عرض شد، عبارتاز اعتقاد لازم و پاى بندى به امورى است كه نجات بخش انسان از عذاب اخروىباشد.
    پاسخ صاحب جواهر به صاحب حدائق و ادامه بحث را به جلسه آيندهواگذار مى كنيم.

    والسلام

    1) - در جواهر پس از نقل عبارت غنيه، اشتباهاً به جاى تعبير و فى السرائر كلمه ولكن نوشته شده است.
    2)
    - كلمه الكفر نيز در جواهر به غلط الكف چاپ شده است.
    3) - جواهر الكلام، ج 30، ص 96.
    4) - وسائل - ج 20 - باب 28 از ابواب مقدمات نكاح - ح 1
    5) - حدائق - ج 24 - ص 55.

  •   پرسش و پاسخ
  • -شماره632:



    1-به نظر صاحب جواهر قده ايمان در کلام قدماء اصحاب در چه معنايي به کار رفته است و نقد استاد دام ظله به آن چيست؟


    ج-صاحب جواهر مي فرمايد: ايمان در اصطلاح متأخر داراي دو معناي اعم و أخص است اما در کلام قدماء به معناي اعم است چنانچه از ادعاي اجماع بين مسلمين و از برخي تفريعات استفاده مي شود. لکن فرمايش ايشان قابل مناقشه است زيرا ايمان همواره (چه در کلام قدماء و چه در کلام متأخرين) داراي يک معنا بوده است و آن اعتقاد و پايبندي به اموري که موجب نجات اخروي انسان شود. لکن مصاديق چيزي که بايد به آن ايمان داشت بر اساس مذاهب مختلف و بر اساس اختلاف أزمنه (مثل زمان پيامبر گرامي اسلام (ص) و زمان امام صادق عليه السلام و زمان ما) فرق مي کند. بنابراين ايمان داراي دو اصطلاح به معناي أعم و أخص نيست و تصور دو معنا براي آن ناشي از خلط بين مفهوم و مصداق است . بنابراين عبارت قدماء که مورد استشهاد صاحب جواهر است ايماني که موجب نجات اخروي است را نظر دارد و ناظر به ايمان به معناي اعم به تعبير صاحب جواهر نيست.


    2-استدلال صاحب حدائق براي اعتبار ايمان به معناي اخص چيست؟


    ايشان به روايت نبوي که در آن به تزويج با کسي که دين او پسنديده است امر شده ، استدلال مي کند و مي فرمايد: مخالف دينش مرضي نيست بنابراين دختر دادن به او براي ما جايز نيست. آنگاه از شبهه صاحب مسالک که فرموده:«ذکر خلق در روايت شاهد بر اين است که روايت در مقام بيان شرط کمال نکاح است » جواب مي دهد به اينکه طبق تصريح اهل لغت ، خلق ، به معناي دين و ايمان نيز استعمال مي شود و عطف آن در روايت از باب عطف تفسيري است . و نبايدعطف خلق بر دين را قرينه بر اين دانست که روايت در مقام بيان شرط کمال است زيار استعمال خلق به معناي دين اين قرينيت را از بين مي برد.


  •   خودآزمایی
  • 1 - خودآزمايى 632:
    2 - دلايل صاحب جواهر مبنى بر اينكه مراد قد ما از ايمان همان اسلام مى‏باشد چيست؟
    3 - چه قرائنى در كلمات علماء وجود دارد كه دلالت مى‏كند بر اينكه مراد آنها از ايمان اسلام مى‏باشد؟
    4 - استاد چه تفسيرى از كلمه ايمان دارند و دليل ايشان بر اين تفسير چه مى‏باشد؟
    5 - بنا به تفسير استاد از ايمان آيا اين كلمه در نزد قدما و متأخرين درايا دو معنا مى‏باشد يا يك معنا؟
    6 - چرا صاحب جواهر كلمه ايمان در نزد قدما و متأخرّين را به دو معنا گرفته‏اند و اين اشتباه ناشى از چه امرى مى‏باشد؟
    7 - به نظر صاحب جواهر كلمه ايمان در چه مواردى مرادف ايمان و در چه مواردى مقابل آن مى‏باشد؟
    8 - تقريب صاحب حدائق مبنى بر شرطّيت ايمان بمعناى اخص از روايت على بن مهزيار چيست؟
    9 - كسانى كه روايت على بن مهزيار را در سدد بيان شرط صحت نكاح مى‏دانند چگونه عبارت آنرا معنا مى‏كنند؟ و چه توجيهى براى ضميمه شدن كلمه خلق به دين دارند؟
    10 - اگر قائل شويم كه روايت على بن مهزيار دالّ بر شرط كمال است چه اشكالى بر ما وارد خواهد شد؟
    11 - استاد چه تفسيرى از روايت على مهزيار دارند؟ * والسلام *
  •   تمرین
  • 1 - مختار استاد دام ظله اين است که ايمان تنها يک معنا دارد و مصاديق چيزي که به آن بايد ايمان داشت بر اساس مذاهب و از منه فرق مي کند ، بيان کنيد أولا چه قرائني بر اين مطلب وجود دارد و ثانيا چه ثمراتي بر اين نظريه مترتب است.
    2 - تحقيق کنيد که آيا ادعاي استعمال خلق به معناي دين قابل قبول است يا آنکه مواردي که ادعاي استعمال مذکور در آنها شده قابل جواب است.
  •   طرح تحقیقاتی
  • 1 - بررسي کنيد که اولا در قرآن کريم براي هر يک از اسلام و ايمان و کفر چه اطلاقاتي وجود دارد. و ثانيا اين اطلاقات از باب اشتراک لفظي است يا از باب اشتراک معنوي و اختلاف در مصاديق است.