• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه
  • خلاصة درس 50:
    بررسي ادلة عامه حرمت نظر موضوع اين جلسه مي باشد.
    الف) دليل اول: قبل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم...
    ب) دليل دوم: «لايبدين زينتهن الا....
    ج) دليل سوم: روايات
    «والسلام»
  •  متن

  • 17/9/1377سه شنبه

    درس شماره (50)

    سال اول

    كتاب النكاح

    خلاصه جلسه قبل و اين جلسه:

    در جلسه گذشته در باره ادله عامه وجوب ستر صحبت كرديم و سرّ دليلى را كه
    ادعا شده بود، بررسى كرديم و به اين نتيجه رسيديم: دليل عامى كه بر وجوب ستر دلالت كند، نداريم و ادله خاصه به بعد موكول شد.
    اينك ادله عامّه حرمت نظر را بررسى مى كنيم تا معلوم شود آيا دليلى عامى داريم كه بر حرمت نظر به وجه و كفين دلالت كند يا نه؟

    بحث امروز ما در ادله عامه اى است كه بر حرمت نظر دلالت مى كند تا در مخصصاتش بحث شود و در باره ادله خاصه در آينده بحث خواهد شد.

    الف - دليل اوّل:

    «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم .
    و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ» مرحوم آقاى داماد اين آيه را از ادلّه عامه تحريم نظر مى دانند.
    و از نظر ايشان تفاوتى نمى كند كه «مِن» تبعيضيه باشد يا غير تبعيضيه! ما بر عكس فرمايش ايشان، قائل شديم كه «مِن» براى تبعيض باشد يا غير تبعيض، آيه چنين دلالتى ندارد زيرا اگر براى تبعيض باشد، معناى آيه شريفه آن است كه از عين و بصر خائنه بايد چشم پوشيده چون «مِن» بر سر «بصر» آمده كه اسم براى
    «ديده» است و چون ما دو نوع ديده و عين داريم، عين خائنه و غير خائنه، مثل يد امينه و يد خائنه، لذا آيه شريفه مردم را از چشم خيانتكار بازداشته و فرموده كه چشم خود را پايين بياندازد و مشاهده نكند.
    اما اين كه چشم خيانتكار، چه چشمى است؟ بايد از سنت معلوم گردد.
    مثلاً اگر از روى شهوت باشد، چشم خيانتكار است يا نه؟ يا چنانچه به مو و بدن و عورت نگاه كند، چشم خيانتكار است يا نه؟ اگر به وجه و كفين نگاه كرد، آيا چشم خيانتكار است يا نه؟ به سنت بايد مراجعه كرد و از آيه شريفه استفاده نمى شود.
    و اگر «مِن» براى تبعيض نبود - كما هوالمختار - مثل «واغضض من صوتك»
    است.
    در لغت هم غالب اهل لغت گفته اند: «غضّ طرفه» و «غضّ من طرفه» و هر دو را به يك معنا دانسته اند.
    و چون مى دانيم آيه شريفه امر به چشم پوشى از همه موجودات نكرده است، بلكه به تناسب حكم و موضوع، حدّ و حدودى دارد و بنظر ما آن حدّ همين است كه از آنچه كه دستور ستر داده شده، بايد چشم پوشى كرد.
    امر به ستر، مقدمه براى نيفتادن چشم ديگران است، لذا ديگران هم نبايد نگاه كنند.
    مراد، چشم پوشى از چيزهايى است كه شارع مقدس عنايت به مستور بودنش داده و اما اينكه چه چيزهايى دستور ستر دارد؟ آيه به آن نظر ندارد.
    لذا نمى توان از آيه شريفه استفاده كرد كه پس وجه و كفين استثناء نيست.

    ب - دليل دوم:

    آيه شريفه «لايبدين زينتهن الا ماظهر منها .
    ولايبدين زينتهن الاّ لبعولتهنّ أو .
    ».
    استدلال آقاى خوئى(1) آقاى خوئى در استدلال به آيه فوق(2)، بيانى دارند كه از خود آيه شريفه حرمت نظر به نحو الاطلاق استفاده مى شود.
    مى فرمايند: «بداء» به معناى «ظهر» است، آيه «بدا
    لهما سوأتهما» يعنى ساتر از آدم و حوا از بين رفت و مكشوف العورة شدند (ظهر لهما).
    «و ابدى » يعنى عريان شدند، به طورى كه اگر كسى هم نباشد و شخص عورتش را آشكار نمايد، «ابدى » صدق مى كند، و به عبارت ديگر «ابدى » كنار زدن ساتر است به طورى كه اگر كسى بخواهد نكاح كند، مانعى نباشد.
    پس استعمال «ابدى » بالفعل ملازمه ندارد كه كسى هم حاضر باشد، اگر كسى هم نباشد، باز اين لغت، صادق است و گفته مى شود: «ابدى سوأته»، ولى «ابدى لشخص» در جايى استعمال مى شود كه حتماً شخصى در كار باشد و بدون وجود شخص گفته نمى شود «ابدى له» بر خلاف «ابدى
    وجهه يا ابدى يده يا ابدى فرجه» كه اعم از اين است كه فردى باشد تا ببيند يا نباشد.
    در آيه شريفه، ابتدا مى فرمايد «لايبدين زينتهن الاّ ماظهر منها» يعنى ابداء ماظهر بلامانع است ولى ابداء غير ماظهر و زينت پنهانى، حرام است.
    تناسب حكم و موضوع در اين تعبير اقتضا مى كند كه در فرضى كه يقين داريم ناظرى در كار نيست، ابداء حرام نباشد چون وجوب ستر نفسى نيست، ولى در فرضى كه يقين به نبودن ناظر نداريم و احتمال وجود ناظر را مى دهيم، پوشاندن لازم و ابداء حرام است و اگر كسى به بهانه اينكه يقين به وجود ناظر نداريم، بدن خود را نپوشاند و به كوچه برود، به خطاب «لايبدين زينتهن الا ماظهر منها» عمل نكرده است.
    پس احتمال وجود ناظر كافى
    است تا لزوم ستر، ثابت باشد.
    البته اينكه «ماظهر» چيست؟ بعداً بحث خواهيم كرد، ولى اگر به حسب روايات آن را وجه و كفين دانستيم، معنايش اين است كه وجه و كفين مانند ساير بدن و عورت نيست(3)، چون با وجود احتمال ناظر هم شخص حق ندارد با بدن عريان به كوچه برود، ولى پوشاندن وجه و كفين به صرف احتمال وجود ناظر لازم نيست و كشف آن جايز است و تنها در فرض يقين به وجود ناظر، بايد بپوشاند.
    اما در بخش ديگر آيه شريفه «لايبدين زينتهن الاّ لبعولتهن» فرض وجود ناظر و
    رؤيت او شده است، منتهى ناظرين را دو دسته مى كند، و يكدسته از آنها را از حرمت ابداء زينت، استثناء مى نمايد.
    لذا اگر كسى بداند، ناظرى در كار است و شخص ناظر از افراد مورد استثناء نيست، ابداء زينت جايز نيست و حتى در اين فقره، «ماظهر» استثناء نشده است، يعنى حتى ابداء وجه و كفين (بنابر اينكه «ماظهر»، وجه و كفين باشد) هم جايز نيست، ما دليلى بر استثناء نداريم چون نهى شده كه نسبت به اشخاص ابداء زينت كند و هيچ عضوى هم استثناء نشده، گر چه از حيث ناظر بعضى از ناظرين استثناء شده اند.
    سپس مى فرمايند: جواز كشف با جواز نظر ملازمه ندارد، چه بسا كه كشف
    جايز باشد ولى نگاه كردن حرام باشد، - چنانچه آقاى داماد هم مى فرمودند - ولى بين وجوب ستر و حرمت نظر ملازمه هست، چون ستر جنبه مقدمى براى ترك نگاه دارد، اگر گفتند: كشف بر شما حرام است، براى آنست كه ديگران نبينند و نگاه كردن بر ديگران حرام است.
    بنابر اين از فقره ثانيه در آيه شريفه يعنى «لايبدين زينتهن الا لبعولتهن» به ضميمه مقدمه فوق استفاده مى شود كه با فرض قطع به وجود ناظر، بر زن، ستر بدن بدون استثناى عضوى، واجب است و بالملازمه نظر هم بر مرد حرام است.
    پس اين آيه از ادله عامه حرمتِ نظر است.
    نقد استدلال آقاى خوئى توسط استاد - دام ظلّه - بنظر ما فرمايش ايشان تمام نيست، نه «لابيدين زينتهن الاّ ماظهر منها» اختصاص به صورت احتمال و شك دارد و نه «لايبدين زينتهن الا لبعولتهن» ناظر به صورت قطع و يقين است و هر دو اعم هستند، همانطور كه در علم اصول ملاحظه كرده ايد، احكام به «موضوعات واقعى» تعلق مى گيرد نه «موضوعات معلومه»، علم شرط تنجز تكليف است نه شرط فعليت.
    آيه شريفه «ولايبدين زينتهن الا لبعولتهن» در مقام بيان حكم واقعى است و صورتى را فرض كرده كه ناظرى باشد، ولى اينكه وجود ناظر معلوم باشد يا مشكوك؟ دخالتى در اين حكم ندارد و آيه در صدد آن نيست، «كشف» در مقابل ناظر، مبغوض شرع است، چه علم به وجود ناظر داشته باشد و چه احتمال وجود ناظر را بدهد، البته مقام تنجز، مقام ديگرى است و مربوط به صورت علم است و در اين صورت، اگر شخص كشف نمود، مجازات مى شود، ولى قيد «أن يكون معلوماً» جزء موضوع نيست.
    وجداناً چنين نيست كه «لايبدين زينتهنّ الاّ ماظهر منها» صورت شك را متعرض باشد و صورت قطع هم بالاولويه فهميده شود، بلكه صورت شك و علم به وجود ناظر در بيان حكم ملاحظه نشده است، در هر صورت شخص مشمول حكم «لايبدين
    زينتهن» هست(4)، لذا اختصاص استثناء «ماظهر» به صورت شك به وجود ناظر وجهى ندارد، همانطور كه مستثنى منه شامل هر دو صورت مى شود، اطلاق مستثنى هم، هر دو صورت را شامل مى شود، پس ابداء زينت آشكار حرام نيست چه در فرضى كه يقين به وجود ناظر هست و چه در فرضى كه وجود ناظر مشكوك است و تنها در معرض نگاه ديگران قرار مى گيرد.
    «لايبدين زينتهن» مطلق است، نه اطلاق، عموم سلب است نه سلب العموم، يعنى زينت مخفى را حق ندارى آشكار كنى، چه علم به وجود ناظر داشته باشى، و چه در معرض نگاه ناظر قرار دهى هر چند علم به وجود ناظر
    نداشته باشى، ولى زينت آشكار (ماظهر) استثناء شده و اطلاقش اقتضاء مى كند كه صورت علم و شك آن يكسان باشد چه علم به وجود ناظر داشته باشى و چه علم نداشته باشى و تنها در معرض قرار دهى، زينتِ آشكار بلامانع است.
    پس اينكه آقاى خوئى فرمودند استثناء (ماظهر) در آيه اول، در آيه دوم نيست، ناتمام است، زيرا بعد از اينكه فرمود: «لايبدين زينتهنّ الا ماظهر منها»، چه با علم به وجود ناظر و چه با شك به وجود ناظر، در آيه «لايبدين زينتهن الا لبعولتهن» به استثناى در آيه قبل اكتفا شده و نيازى به تكرار نيست.
    مثل اين است كه بگوييد: «ربا با اين خصوصيات - مثلاً همجنس - حرام
    است»، سپس بگوييد: «ربا بين والد و ولد استثناء است» يا «ربا بين زوج و زوجه استثناست» يعنى همان ربايى كه قبلاً خصوصيات و استثنايش قبلاً ذكر شد، در اين دو مورد استثناست، نيازى نيست خصوصياتى كه قبلاً براى رباى محرم ذكر گرديد، دوباره در اينجا تكرار كنيد.
    پس اين آيه هم از ادله عامه حرمت نظر نيست و بايد از جاى ديگر بحث اينكه ماظهر در آيه چيست؟ را روشن كنيم.

    ج - دليل سوم: روايات

    به رواياتى(5) هم چون «النظر سهم من سهام ابليس»، «النظر زنا العين»، «كم من نظرة اورثت حسرة طويلة» براى اثبات حرمت نظر به عنوان ادله عامه - صرفنظر از موارد استثناء - استدلال شده است.
    هم چنين رواياتى كه مى گويد: كسى كه به خانه همسايه نگاه كند و چشمش به موى زن يا بدن او بيفتد، لعنت خداوند بر او باد.
    در روايت محمد بن سنان مى گويد: علت اينكه نگاه به مو حرام شده، بخاطر آن است كه مردان تهييج مى شوند.
    لذا مو و آنچه تشبيه به مو است، حرام است.

    آقاى خوئى(6) در باره روايت «النظر سهم من سهام ابليس» مى فرمايند، اينكه نگاه به تير تشبيه شده، بخاطر آن است كه تيرى كه تيرانداز پرتاب مى كند، دو صورت دارد، گاهى به هدف اصابت مى كند و گاهى به خطا مى رود «نگاه هم چنانچه نگاه از روى ريبه باشد، شيطان به هدف مى رسد و شخص به زنا مبتلا ميشود و گاهى به هدف نمى رسد يعنى مبتلا به زنا نمى شود.
    پس اين روايت مربوط به مواردى است كه از نگاه كردن، خوف وقوع در زنا باشد و آن نگاه از روى ريبه است، پس تشبيه به سهم، موضوع نظر را، نظر خاصى مى گرداند.
    شيخ انصارى روايت را ظاهر در نگاه شهوانى دانسته اند و البته وجه آن را بيان
    نفرموده اند.
    نقد معناى مورد نظر آقاى خوئى بنظر مى رسد حمل روايات فوق بر معناى مورد نظر آقاى خوئى، حمل دو روايت بر فرد نادر باشد.
    چون نگاه شهوانى البته نادر نيست، ولى نگاهى كه منتهى به زنا شود، بسيار نادر است هر چند عواملى چون ترس از حكومت يا خوف آبرو ريزى و امثال آن مانع ارتكاب زنا شود، البته نگاه براى لذت بردن شايع است مگر آنكه شخص متقى و خداترس باشد، ولى نگاههايى كه منتهى به تقبيل يا زنا و امثال آن شود، به ندرت اتفاق مى افتد.
    البته اگر «النظر» در روايت مقيد به «عن ريبة» بود، مى توانستيم بر معناى مورد نظر آقاى خوئى حمل كنيم، ولى اينكه موضوعى را مطلق ذكر كنند ولى حكمى را كه بر آن مترتب مى كنند، تنها مربوط به افراد نادر باشد و سبب شود كه ما موضوع را متضيّق كنيم، صحيح نيست.
    البته معناى مورد نظر شيخ انصارى، حمل روايت بر مورد نادر نيست، ولى وجهش را ذكر نكرده اند.
    معناى روايت بنظر استاد - مد ظلّه - معلوم نيست مراد از تشبيه در روايت، معناى مورد نظر آقاى خوئى باشد، بلكه مقصود اين است كه نظر، تير شيطان است كه به شخص اصابت مى كند و شخص با نگاه كردن، در واقع صيد شيطان مى شود و در اختيار او قرار مى گيرد.
    بنابر اين منحصر به نگاهى كه خوف وقوع در زنا دراو باشد، نمى شود.
    بنظر ما همان تناسب حكم و موضوع كه در آيه غضّ ايجاب مى كرد كه متعلق غضّ را همه موجودات ندانيم، چرا كه نگاه به بعضى از چيزها مطلوب و مورد سفارش است.
    مثل نگاه به - مثلاً - شتر «افلا ينظرون الى الابل كيف خلقت» ، يا نگاه به قرآن كه ثواب فراوانى دارد يا نگاه به عالم و امثال آن، بلكه غرض آن است كه براى نگاه افراد حدّ و حدودى معين كند، مثل اينكه از آنچه سترش واجب است، غضّ بصر كنند.
    در اينجا هم «النظر» در روايت ناظر به نظرى است كه مورد صحبت بوده است و حدودش معلوم بود.
    و به عبارت روشنتر «ال» در النظر، براى عهد است، چرا كه معمولاً ابتداء به ساكن اينگونه تعبير نمى شود «النظر سهم من سهام ابليس»، بدون آنكه به مطالبى در گذشته ناظر باشد.
    مثل اينكه چند روزى است كه بحث ما در باره نگاه به اجنبيه است، اگر گفته مى شود: «النظر»، همه شما نظر به اجنبيه به ذهنتان مى آيد نه نظر به آسمان، در روايت در صدد بيان حكم شرعى نظر نيست، بلكه نظرى كه از حدودش خارج شده، مفاسدش بيان مى شود.
    بنابر اين از اول نه براى آيه غضّ و نه براى چنين رواياتى اطلاق و عموم ثابت نيست و ما نمى دانيم مراد چه نگاهى است؟ آيا نگاه شهوانى مراد است كه سهم من سهام ابليس؟، يا نگاه به بدن اجنبيه مراد است؟ بعبارة اخرى محدوده «ال» عهد از اين روايتها بدست نمى آيد بلكه آن را روايات ديگر روشن مى كند، لذا قابل تمسك نيستند.

    « والسلام »

    1) - نقل كردند كه در اين اواخر رساله اى در موضوع مورد بحث ما نوشته شده تحت عنوان «اسداء الرغاء فى مسألة الحجاب» توسط فردى هندى بنام سيد محمد باقر لكهنويى كه همين مطلب مورد نظر آقاى خوئى در آنجا هست. رساله اى است در دو جلد و مفصل، كه بايد ملاحظه كرد، چنانچه مطلب قابل توجهى داشت، مطرح مى كنيم.
    2) - المبانى فى شرح العروة ص 41 در رد استدلال قائلين به جواز نظر به وجه و كفين بالآيه كه آيه شريفه از ادله حرمت نظر است نه جواز نظر.
    3) - توضيح: جمله احير يعنى حرمت كشف وجه و كفين در فرض يقين به وجود ناظر، مفاد اين بخش از آيه شريفه نيست و با بيانى كه آية الله خويى در بخش ديگر مى فرمايند، استفاده مى شود.
    4) -يعنى چه بدانى ناظر هست و چه ندانى و شك داشته باشى حق ابداء زينت ندارى.
    5) - الوسائل ج 20، كتاب النكاح باب 104 از ابواب مقدمات النكاح
    6) - المبانى ص 49

  •   پرسش و پاسخ
  • 1-در آيه شريفه(قل للمومنين يغضوا من ابصارهم(31نور) اگر(من) براي تبعيض باشد معناي آيه چيست؟


    معناي آيه شريفه آن است که از عين و بصر خائنه بايد چشم پوشيده چون(من)بر سر(بصر) آمده که اسم براي (ديده)است و چون ما دو نوع ديده و عين داريم عين خائفه ، مثل يد امينه و يد خائنه، لذا آيه شريفه مردم را از چشم خيانتکار بازداشته و فرموده که چشم خود را پايين بيندازد و مشاهد نکند اما اين چشم خيانتکار ، به چشمي است؟ بايد از سنت معلوم گردد مثلا اگر از روي شهوت باشد چشم خيانتکار است يا نه؟ يا چنانچه به مو و بدن و عورت نگاه کند چشم خيانکار است يا نه؟ اگر به وجه و کفين نگاه ک رد آيا چشم خيانتکار است يا نه؟ به لغت بايد مراجعه کرد و از آيه شريفه استفاده نمي شود؟


    2-نظر استاد مدظله در مورد معناي(من) در آيه 31 نور(قل للمومنين يغضوا من ابصارهم) چه مي باشد؟


    اگر(من) براي تبعيض نبود- کما هو المختار-مثل(واغضض من صوتک) است. در لغت هم غالب اهل لغت گفته اند(غض طرفه) و(غض من طرفه) و هر دو را به يک معنا دانسته اند . و چون مي دانيم آيه شريفه امر به چشم پوشي از همة موجودات نکرده است، بلکه به تناسب حکم و موضوع، حدّ و حدودي دراد و به نظر ما آن حد همين است که از آنچه که دستور ستر داده شده ، بايد چشم پوشي کرد. امر به ستر، مقدمه براي نيافتادن چشم ديگران است، لذا ديگران هم نبايد نگاه کنند. مراد، چشم پوشي از چيزهايي است که شارع مقدس عنايت به مستور بودنش داده و اما اينکه چه چيزهايي دستور ستر دارد؟ آيا به آن نظر ندارد. لذا نمي توان از آيه شريفه استفاده کرد که پس وجه و کفين استثناء نيست.


    3-به نظر استاد مدظله آيا آيه(ولايبدين و ينتهن الا لبعولتهن)و(ولايبدين زينتهن الا ماظهرين)ناظر به صورت شکل اطمينان و يقين است يا خير؟


    آيه شريفه(ولايبدين زينتهن الالبعولتهن) در مقام بيان حکم واقعي است و صورتي را فرض کرده که ناظري باشد، ولي اينکه وجود ناظر معلوم باشد يا مشکوک؟ دخالتي در اين حکم ندارد و آيه درصدد آن نيست، (کشف)در مقابل ناظر، مبغوض شرع است، چه علم به وجود ناظر داشته باشد و چه احتمال وجود ناظر را بدهد، البته مقام تنجز، مقام ديگري است و مربوط به صورت علم است و در اين صورت ، اگر شخص کشف نمود به مجازات مي شود، ولي قيد (ان يکون معلوماً) جزء موضوع نيست. وجداناً چنين نيست که (لايبدين زينتهن الاماظهر منها) صورت شک را متعرض باشد و صورت قطع هم بالاولويه فهميده شود، بلکه صورت شک و علم به وجود ناظر در بيان حکم ملاحظه نشده است، در هر صورت شخص مشمول حکم (لايبدين زينتهن) است. لذا اختصاص استثناء(ماظهر)به صورت شک به وجود ناظر وجهي ندارد.


    4-براي اثبات حرمت نظر به اجنبيه به چه رواياتي استدلال شده است؟


    به رواياتي هم چون« النظر سهم من سهام ابليس»،«النظر زنا العين»،«کم من نظره اورثت حسره طويله»براي اثبات حرمت نظر به عنوان ادله عامه صرف نظر از موارد استثناء استدلال شده است. هم چنين رواياتي که مي گويد: کسي که به فانه همسابه نگاه کند و چشمش به موي زن يا بدن او بيفتد، لعنت خداوند بر او باد. در روايت محمد بن سنان مي گويد: علت اينکه نگاه به مو حرام شده، بخاطر آن است که مردان تهييج مي شوند. لذا مو و آنچه تشبيه به مو است حرام است .


    5-به نظر استاد مدظله رواياتي که نظربه اجنبيه را مهمي از شيطان مي دانند مقصود از آنها چه مي باشد؟


    مقصود اين است که نظر، تير شيطان است که به شخص اصابت مي کند و شخص به نگاه کردن، در واقع يصد شيطان مي شود و در اختيار او قرار مي گيرد. بنابراين منحصر به نگاهي که خوف وضوح در زنا در او باشد نمي شود. (ال) در (النظر)، براي عهد است ، چرا که معمولاً ابتداء به ساکن اينگونه تعبير نمي شود(النظر سهم من سهام ابليس) بدون آنکه مطالبي در گذشته ناظر باشد. مثل اينکه چند روزي است که بحث ما دربارة نگاه به اجنبيه است. اگر گفته مي شود.(النظر)، همه شما نظر به اجنبيه به ذهنتان مي آيد نه نظر به آسمان،در روايت درصدد بيان حکم شرعي نظر نيست، بلکه نظري که از حدودش خارج شده، مفاسدش بيان مي شود. بنابراين از اول نه براي آيه غض و نه براي چنين رواياتي اطلاق و عدم ثابت نيست و ما نمي دانيم مراد چه نگاهي است؟ آيا نگاه شهواني مراد است که سهم من سهام ابليس ؟ يا نگاه به بدن اجنبيه مراد است؟ به عباده اخري محدودة(ال)عهد از اين روايتها به دست نمي آيد بلکه آن را روايات ديگر روشن مي کند،لذا قابل تمسک نيستند. والسلام


  •   خودآزمایی
  • 1 - نظر آقاي داماد از آيه غض را بيان فرمائيد.
    2 - تقريب استاد از آيه غض را بيان فرمائيد.
    3 - استفاده آقاي خويي از آيه ابداء زينت را توضيح دهيد.
    4 - نقد استاد بر کلام آقاي خويي را توضيح دهيد.
    5 - کلام آقاي خويي دربارة روايات مسأله را ذکر فرمائيد.
    6 - ايراد استاد بر کلام آقاي خويي در روايات را ذکر فرمائيد.
    7 - تقريب استاد از روايت«النظر» را بيان فرمائيد. ((والسلام))