• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه
  • خلاصة درس 46:
    توضيح بيشتر کلام مرحوم شعراني و آقاي داماد دربارة عدم استثناي وجه و کفين موضوع اين جلسه مي باشند.
    الف) تغيير«مناطر» در کلام مرحوم آقاي شعراني و مرحوم داماد.
    1) احتمالات سه گانه: ماظهر: يعني مورد استثناي ظهور غير اختياري است ، بنا شخصي اختياراً اراده خود کرده، آنچه را که مردم عبادت به ظهور آن دارند.
    2) ب) مساحاتي در کلام مرحوم آقاي شعراني.
    1- تعبير آقاي شعراني به «مستوعب بودن» از دو جهت داراي مسامحه است.2) قيد متصل و منفصل در مستثني ج) جايگاه روايت در بيان مرحوم آقاي داماد ومرحوم آقاي شعراني
    مرحوم آقاي شعراني مطالب روايات را جرياً علي الغالب مي دانند. مرحوم داماد ظاهر روايات را خلاف عقل مي دانند.
    د) نظر استاد در معناي «ماظهر»
    1-«ماظهر»يعني آنچه بر حسب طبيعت شيري ظاهر مي شود.
    2-ماظهر علي وجه الاطلاق به اعضايي گفته مي شود که در تمام حالات آشکار باشد.
    قرآن در صدد بيان يک حکم تأميني است!
    «والسلام»
  •  متن

  • 10/9/1377سه شنبه

    درس شماره (46)سال اول

    كتاب النكاح

    خلاصه جلسات قبلى و اين جلسه :

    در جلسه قبل استدلال مرحوم آقاى حكيم ره را در تبيين مرادشان از غض
    بصر، پاسخ داديم: سپس بيان مرحوم آقاى شعرانى را در تفسير (ماظهر) عرض كرديم، اينك در اين جلسه، به توضيح بيشتر كلام ايشان و كلام مرحوم آقاى داماد و نقد و بررسى بخشى از فرمايشات ايشان مى پردازيم.

    الف - تفسير «ماظهر» دركلام مرحوم آقاى شعرانى و مرحوم داماد

    1) احتمالات سه گانه

    مرحوم آقاى شعرانى براى «ماظهر» در آيه شريفه، سه احتمال مطرح كردند: 1- ما يظهر بنفسه، يعنى مورداستثناء ظهور غير اختيارى است.
    زينت هاى خود را آشكار نكنند مگر آنكه به صورت غير اختيارى آشكار مى شود.
    2- شخص اختياراً اراده ظهور كرده باشد.
    زينت هاى خود را آشكار نكنند مگر آنچه را كه اراده كرده اند آشكار كنند.
    3- آنچه را كه مردم عادت به ظهور آن دارند.
    يعنى زينت هاى خود را آشكار نكنند مگر آنچه را كه مردم عادت به آشكار كردنش دارند.
    احتمال سوم را ممنوع شمردند، چون حكم حجاب در اسلام، يك حكم تأسيسى است.
    اسلام عادات و رسوم جاهليت را ردع نموده، نه اينكه تأييد وامضاء كرده باشد.
    «ولا تبرجّن تبرج الجاهلية الاولى» اين مطلب از احاديث و تواريخ به خوبى استفاده مى شود.
    احتمال دوم را هم بخاطر آنكه استثناء، مستوعب مستثنى منه است، غلط و
    مستهجن شمردند، فرمودند كه اگر مستثنى، مستوعب مستثنى منه باشد، مستهجن است، هر چند بعداً استثناء با فاصله بيايد.
    اكرم العلماء الاّ العلماء قبيح و مستهجن است هر چنداينكه چند روز بعد مستثنى را مقيد به «السوء» كند.
    در اين بحث هم استثناء «ماظهر» از «لايبدين زينتهن» مستهجن است، هر چند بعداً بخواهيم وجه و كفين را به عنوان تقييد براى مستثنى ذكر كنيم.
    پس بنظر ايشان احتمال صحيح، منحصر به همان احتمال اول است.
    سپس در توضيح روايات مفسره و كلمات مفسرين مى گويند: ذكر وجه و كفين و امثال آن جرياً على الغالب است، چون ظهور بنفسه معمولاً در در اين گونه امور است.
    مقصود اين نيست كه هر عضوى كه بدون اختيار منكشف شود،مورد نهى قرار نگرفته.
    بنابر اين استثناء منقطع خواهد بود نه متصل.
    و بعد مثال هايى را از قرآن به عنوان استثناى منقطع شاهد مى آورند.
    سپس مى فرمايد: بعضى از علماى ما به تبع شافعيه، وجه و كفين را در صورت اختيار هم استثناء كرده اند، با اينكه خصوصيتى در وجه و كفين نيست و اين مطلب شافعيه، اضعف مطالبى است كه گفته اند.
    سپس مى فرمايند:كسانى هم كه بين نظريه اولى ونظريه ثانيه تفصيل قائل شده ،نظريه ثانيه رابه عنوان نگاه اختيارى منع كرده اند و جزء مانعون بوده و با مشهور اماميه موافق هستند بنابر اين آيه مورد بحث، از آياتى است كه دلالت دارد كه وجه و كفين استثنا نيست.

    2) كلام مرحوم آقاى داماد

    آقاى داماد احتمال دوم از احتمالات سه گانه ياد شده را مطرح نكرده اند و تنها تصور سوم را به عنوان تصور باطل و تصور اول را به عنوان تصور صحيح مطرح نموده اند.
    بطلان تصور سوم به اين جهت است كه چه عادات و رسوم دوره پيامبر اكرم(ص) را در نظر بگيريم و چه عادات و رسوم دوره هاى بعدى را در نظر بگيريم، در هر صورت معنايش آنستكه اسلام آن عادات غلط را تأييد كرده باشد.
    در حاليكه يقيناً آيه شريفه در صدد بيان چنين مطلبى نيست كه اگر روزى مردم، بدون لباس و عريان رفت و آمد كنند، خداوند امضاء كرده باشد.
    (1) اسلام ظهور كرد تا با اين عادات و رسوم مبارزه كند.

    3) توضيح كلام مرحوم آقاى شعرانى و بيان تتمه فرمايش مرحوم

    آقاى داماد

    اختيارى بودن و منظور بودن حصول چيزى با استثناء متصل بودن آن ملازمه ندارد، مثلاً اگر كسى در خانه بماند، موردى پيش نمى آيد تا بر اثر باد لباسش كنار رود و صورتش ظاهر شود، اگر سلب اختيارى هم باشد، پس از آمدن به كوچه و خيابان و وزيدن باد است ولى اين سلب اختيار، مسبوق به اختيار است كه از خانه بيرون آمده است و از امور اختيارى مع الواسطه شخص است در عين حال معتقدند كه بنابر اين معنا، استثناء متصل نخواهد بود.
    زيرا گرچه امر اختيارى مع الواسطه است، اما در چنين فروضى «ابداء» صدق نمى كند و گفته نمى شود: «صورتش را به ديگران نشان داد»، «بدى وجه لزيد» اطلاق ميشود، اما «ابدى وجهه لزيد» اطلاق نمى شود.
    «ابدى» در صورتى است كه صورتش را باز كند يا با صورت باز به كوچه و خيابان بيايد.
    ولى كسى كه با حجاب از خانه بيرون آمده و بر پوشاندن صورتش تحفظ نموده، و اتفاقاً بر اثر باد، صورتش باز شده، «ابداء» در مورد چنين شخصى صدق نمى كند و استثناء، منقطع خواهد بود.
    اين توضيح فرمايش ايشان مرحوم آقاى داماد مى فرمايد: استثناء منقطع براى تأكيد حكم در مستثنى منه است، وقتى مى خواهند مؤكداً بگويند كه احدى نيامده، مى گويند: «ما جاءنى القوم الاّ حماراً»، فردى را به عنوان استثناء ذكر مى كنند، كه اصلاً جزء قوم نيست.
    مى فرمايند: اگر استثناء متصل باشد، مطلب را سست مى كند، ولى اگر منقطع شد، عموم مستثنى منه تأكيد مى شود.
    در مانحن فيه هم مى فرمايد: ابداء جايز نيست مگر اينكه خودش ظاهرو آشكار شود.
    يعنى هيچ مصداقى براى ابداء باقى نمانده كه ما آن را تجويز كرده باشيم.
    البته ايشان به روايات كه مى رسند، تسليم مى شوند كه وجه و كفين استثناء شده است.

    4- تقريب استاد «مد ظله» از كلام مرحوم آقاى شعرانى

    (ره) دربيان آقاى شعرانى كه سه تصور براى «ماظهر» بيان كردند، مسامحاتى مشاهده مى شود و تقريب مدعاى ايشان با عبارت بهتر اين است كه: اگر «ماظهر» در آيه شريفه به ظهور فى نفسه و غير اختيارى، اختصاص نداشته باشد و ظهور شخصى مراد باشد نه ظهور نوعى دو گونه متصور است: اول، ظهور شأنى: ماظهر يعنى شأنيت ظهور داشته باشد، بنابر اين احتمال،استثناءمستوعب خواهدبودوچنين استثنائى غلطاست .
    چراكه همه زينتها،شانيت اظهاردارندوبه اظهارشخص ،ظاهرمى شوند .
    دوم ، ظهورفعلى :ماظهريعنى آنچه كه فعلاظاهرشده باشد،بنابراين احتمال اظهاراً زينت هاى كه بالفعل ظاهر نشده اند، حرام است.
    و اين معنا تحصيل حاصل است چرا كه زينت هاى كه ظاهر نشده باشند، خود بخود ظاهر نشده اند و تحريم آنها تحصيل حاصل است.
    مخصوص كردن امر و نهى به صورت عملى شده متعلق، معقول نيست مثل اينكه بگويند: «نماز بر شما واجب است، اگر نماز بخوانيد» يا «زنا حرام است اگر ترك كرده باشيد»، اگر شارع گفت: «صلّ»، معنا ندارد كه ما خطاب را به فاعل صلوة يا تارك صلوة مقيد كنيم، و هكذا در مورد نواهى، چون همه مكلف به انجام تكاليفند، چه شخص مطيع و چه شخص عاصى.
    بنابر اين اگر مورد استثناء، كسى باشد كه با اختيار زينت خود را آشكار كند، استثناء مستوعب مستثنى منه نخواهد بود، چون نهى فقط به چنين فردى تعلق نگرفته است.
    چه شخص اظهار زينت كند و چه اظهار نكند، مشمول حكم مستثنى منه است، ولى مبتلا به اشكال عقيل حاصل است.

    ب - مسامحاتى در كلام مرحوم آقاى شعرانى

    1- تعبير آقاى شعرانى به «مستوعب بودن» از دو جهت داراى مسامحه

    است:

    اولاً: چرا «ماظهر» را به ارادة الظهور تفسير كرده اند؟ ايشان درفرض دوم بجاى ظهوراختيارى ،مشيةالظهور و ارادة الظهور تعبير مى كنند در حاليكه «ارادة الظهور» جزء احتمالات وفروض «ماظهر» نيست، بلكه خود ظهور است كه يا اختيارى است و يا غير اختيارى، اگر ارادة الظهور شد، ممكن است مراد حاصل نشود و ظهور خارجى تحقق پيدا نكند.
    مثل شخصى كه قصد اقامه مى كند ولى اقامه عشره گاهى تحقق پيدا نمى كند.
    ثانياً: ارادة الظهور را مستوعب دانستند، در حاليكه مستوعب نيست، ممكن است ا شخاص اراده ظهور داشته باشند و ممكن است نداشته باشند، تكليف مخصوص شخص مريد للظهور نيست، تكليف عام است، هم شامل مريد است و هم شامل غير مريد.

    2) قيد متصل و منفصل در مستثنى

    اشكال ديگرى كه در كلام ايشان هست و نوعى مسامحه مى باشد، اين است كه ايشان ذكر قيد را همراه استثناء مستوعب لازم مى دانند و اگر بخواهند قيد را به تأخير انداخته و يكى، دو روز بعد ذكر كنند، قبيح است، اگر قيد وجه و كفين را متصلاً ذكر كنند، بلامانع است ولى اگر منفصلاً ذكر كنند، قبيح است.
    بنابر تقريبى كمه ما عرض كرديم، اين نكته نه ارتباطى به مستوعب بودن و مستوعب نبودن دارد و نه ارتباطى به متصل و منفصل بودن قيد، به نظر ما اگر قيد را متصل هم ذكر كنند، باز هم صحيح نيست، مثلاً: اگر بگويند: «زنا حرام است مگر زناى حاصل شده در فلان روز» به قيدالحصول صحيح نيست، يا امر به نماز كنند به قيد حصول نماز.
    زيرا همه تكاليف، بايد لااقتضاء باشند، نمى توان، تكليفى را مقيداً بالفعل، يا مقيداً بالترك جعل كرد، اينكه بگويند: «اگر نماز خواندى، مأمورى كه بخوانى» يا «اگر زنا را ترك كردى، منهى هستى كه انجام دهى»، مستحيل است، چه قيد متصل باشد و چه منفصل.
    اين مطلب خاصيت استيعاب نيست، بلكه همانطور كه گذشت بعضى از فروضش اشكال استيعاب دارد و بعضى از فروضش اشكال تحصيل حاصل.

    ج) جايگاه روايت در بيان مرحوم آقاى داماد و مرحوم آقاى شعرانى

    1) در خصوص بيان آقاى داماد كه حكم حجاب را تأسيسى دانسته، چنانچه همگان تأسيسى مى دانند، ولى به همان بيان مورد نظر آقاى شعرانى، معذلك، به روايات كه رسيده اند، وجه و كفين را با استفاده از روايات استثناء كرده اند، ولى اين شبهه را پاسخ نداده اند كه با بيانى كه شما داشتيد، روايات بر خلاف حكم عقل است.
    ، چون اگر (ماظهر) را در آيه شريفه، ظهور اختيارى بدانيم، به بيانيكه گذشت، خلاف عقل خواهدبود، و اگر (ماظهر) را ظهور نوعى بدانيم، حكم حجاب، حكم امضايى و تقريرى خواهد بود كه نپذيرفتند.
    پس به ناچار (ماظهر) متعين در «ظهور بنفسه» خواهد بود، در اين صورت چگونه بايد روايات را معنا كرد؟ ايشان به بيانى مفصل استثناء وجه و كفين را استفاده كرد و از اين شبهه پاسخ نداده اند، ولى آقاى شعرانى در مقام حلّ مسأله برآمده اند: 2) آقاى شعرانى معتقد شده اند كه ذكر اين موارد در روايات، «جرياً على الغالب» است.
    چون غالباً وجه و كفين، به طور غير اختيارى ظاهر مى شود، لذا در روايات آنها را ذكر كرده اند.
    عبارت را ملاحظه كنيد: «وقد فسّر فى هذه الاخبار ما يظهر بنفسه من غير اختيار بالوجه والكفين و ذلك لانّ المرأة ليست بمعذورة أن ظهر بعض أعضائها الآخر كالجيد والصدر والسّاق لانّها لاتظهر بنفسها فى غالب عادات النساء الاّ أن يكون فى بيتها فيطلع عليها رجل أجنبى بغير اختيار و يرى غير الوجه والكفين و يشمله قوله تعالى الاّ ما ظهر منها ولكن اتفاق وقوع مثله قليل، و انّما يتفق الظهور بنفسه من غير اختيار غالباً فى الوجه والكفين والقدمين لخروج المرأة فى حوائجها و عدم اعتياد لبس الجوارب و ستر الكف و زوال النّقاب عن بعض الوجه بالريح و مثلها، فقيّد فى هذه الاخبار الزينةالظاهرة والحاصل أنه لافرق بين الوجه والكفين وساير الاعضاء، اما اختياراً فلايجوز ابداً هما والنظر اليها، و امّا اضطراراً فهو خارج عن التكليف ولا حرج فيه، وانّما خص ذكر الوجه والكفين فى الاستثناء لغلبة الاضطرار والظهور بنفسها فيها»(2) 3) اشكال بر بيان مرحوم آقاى شعرانى چگونه مى توان اين همه روايات را بر صور نادر حمل كرد؟ آيا صرف اينكه پوشيدن جوراب و پوشاندن كف دست، معمول و متعارف نيست، آن را از اختيار انسان خارج مى كند؟ مگر عادت نداشتن مردم به پوشيدن جوراب و دستكش، اضطرار را محقق مى كند؟ با پوشيدن جوراب و دستكش به دست كردن، اضطرارى پيش نمى آيد، اگر كسى براى پوشاندن دست و صورتش تحفظ نمايد و سعى كند تا آشكار نشود، مواردى كه بر اثر - مثلاً - باد، دست و صورت كه آشكار مى شود، بسيار نادر است و اين همه روايات را نمى توان بر افراد نادر حمل كرد.
    پس اگر تصورات آقايان صحيح باشد، لازمه اش آن است كه اين همه روايات را كنار بگذاريم، آيا اين همه روايات مسلّم كه از معصومين صادر شده، مى توان ناديده گرفت؟ بايد آنها را حل كرد.
    4) حلّ مسأله از نظر استاد مد ظلّه - دو تصور ديگر نيز در معناى (ماظهر) وجود دارد كه معيار در روايات هم همين هاست و مغفول عنه اين آقايان واقع شده و روايات در واقع شاهد بر آن است.
    1- «ماظهر» يعنى آنچه بر حسب طبيعت بشرى ظاهر مى شود، در تفسير كشاف و جاهاى ديگر نيز همين معنا را ذكر كرده اند كه علت اينكه وجه و كفين را استثناء كرده اند، اين است كه بالاخره زن، بشر است و مى خواهد رفت و آمد كند نمى تواند درخانه محبوس باشد، بيرون نرفتن و در خانه ماندن، براى زن، حرج است، بالطبع بايد دست و صورت آشكار باشد، گويا آيه شريفه مى گويد: اعضايى كه پوشاندن آنها حرج نوعى و حرج طبيعى است، لازم نيست، بپوشاند.
    ناظر به آنچه كه بين مردم متعارف است نيست.
    اگر احياناً در زمانى با بدن عريان بيرون مى آيند، آيه ناظر به وضع خارجى افراد نيست، بلكه معيار طبع بشر است كه اگر عضوى را بپوشاند، بر حسب حرج و مشقت فراوان مى شود، لذا استثناء شده است.
    البته اين مفاهيم در بعضى از مرزها قابل تشكيك است، لذا در روايات، مرزى برايش قرار مى دهند.
    2- اعضاى بدن انسان از جهت پوشيده بودن يا آشكار بودن متفاوت است، صرف نظر از مسأله حرج، همه اعضاى بدن انسان آشكار نيست، در گذشته هم اينطور نبوده كه مثل حيوانات همه بدن انسان عريان باشد، عورت، سينه، بدن و سر در زمستان معمولاً پوشيده بوده است.
    ولى به حسب طبع بشرى، صورت پوشيده نمى شود حتى در زمستان، برخلاف اينكه وقتى انسان حمام مى رود، همه اعضاى بدنش، كشف مى شود، به بدن، (ماظهر) گفته نمى شود، ماظهر على وجه الاطلاق به اعضايى گفته مى شود كه در تمام حالات آشكار باشد.
    قرآن در صدد بيان يك حكم تأسيسى است، اينكه در تابستان سر و گردن آشكار است، بايد بپوشانند، مثل صورت نيست كه هميشه آشكار باشد، بعضى از اعضاء در تابستان بخاطر گرما آشكار مى گردند، مى گويد: اگر عضوى به حسب طبع بشرى در همه حالات ظاهر باشد، استثناست.
    ولى اعضايى كه معمولاً پوشيده است يا در بعضى از مواقع پوشيده و در بعضى از مواقع آشكار است، استثناء نيست و بايد پوشانيده شود.
    « والسلام »

    1) - مرحوم آقاى مطهرى در رساله حجاب مى فرمايند: بعضى از غربيها، افكار جاهليت را ترغيب مى كنند. راسل مى گويد: وظيفه پدر و مادر است كه عورت خود را به بچه هايشان نشان دهند و اين امر، يكى از فرائض است. كتمان كردن يكى از خلقهاى بى منطق است. اقلاً ازباب قاعده ميسور هفته اى يكى، دو مرتبه بايد نشان دهند. اينكه در آيه الجاهلية الاولى تعبير شده و در روايات جاهليت ديگرى خواهد آمد، مقصود همين است كه امروز در بين غربيها رواج دارد، و همان وحشيگرى و وضع حيوانات است، با اينكه خلاف آن را مخالف تمدن و وحشيگرى مى پندارند، ولى در حقيقت، وضع خود آنها وحشيگرى و جاهليت است.
    2) - الوافى ج 22، ص 818

  •   پرسش و پاسخ
  • 1-مرحوم آقاي شعراني براي(ماظهر) در آيه شريفه، چند احتمال مطرح کرده اند؟


    سه احتمال


    2-مايظهر بنفسه، يعني مورد استثناء ظهور غير اختياري است. زينتهاي خود را آشکار نکنند مگر براي آنکه به صورت غير اختياري آشکار مي شود.



    3-شخص اختياراً اراده ظهور کرده باشد زينتهاي خود را آشکار نکنند مگر آنچه را که اراده کرده اند آشکار کنند



    4-آنچه را که مردم عادت بهظهور آن دارند يعني زينتهاي خود را آشکار نکنند مگر آنچه را که مردم عادت به آشکار کردنش دارند. احتمال سوم را ممنوع شمردند چون حکم حجاب در اسلام، يک حکم تاسيسي است، اسلام عادات و رسوم جاهليت را ردع نموده است احتمال دوم را هم بخاطر آنکه استثناء ، مستوعب مستثني منه است، غلط و مستهجن شمردند. پس به نظر ايشان احتمال صحيح، منحصر به همان احتمال اول است.



    5-به نظر استاد-مدظله- تفسير آقاي شعراني از (ماظهر)در آيه شريفه 31 نور، از چند جهت داراي مسامحه است؟


    اولاً: چرا(ماظهر) را به اراده الظهور تفسير کرده اند؟ ايشان در فرض دوم بجاي ظهور اختياري، مشيه الظهور و اراده الهظور تعبير مي کنند در حاليکه (اراده الظهور) جزء احتمالات و فروض(ماظهر) نيست بلکه خود ظهور است که يا اختياري است و يا غير اختياري، اگر اراده الظهور شد ممکن است مراد حاصل شود و ظهور خارجي تحقق پيدا نکند مثل شخصي که قصد اقامه مي کند ولي اقامة عشره گاهي تحقق پيدا نمي کند. ثانياً: اراده الظهرو را مستوعب دانستند، در حاليکه مستوعب نيست، ممکن است اشخاص اراده ظهور داشته باشند و ممکن است نداشته باشند، تکليف مخصوص شخص مريد الظهور نيست ، تکليف عام است، هم شامل مريد است و هم شامل غير مريد.


    6-استاد مدظله تعبير(ماظهر)در آيه 31نور را چگونه اساس لاحرج تفسير مي کنند؟



    7-ماظهر يعني آنچه بر حسب طبيعت بشري ظاهر مي شود در تفسير کشاف و جاهاي ديگر نيز همين معنا را ذکر کرده اند که علت اينکه وجه کفين را استثناء کرده اند، اين است که بالاخره زن، بشر است و مي خواهد رفت و آمد کند نمي تواند در خانه محبوس باشد بيرون نرفتن و در خانه ماندن، براي زن، حرج است، بالطبع بايد دست و صورت آشکار باشد، گويا آيه شريفه مي گويد: اعضايي که پوشاندن آنها حرج نوعي و حرج طبيعي است لازم نيست بپوشانند. ناظر به آنچه که بين مردم متعارف است نيست.اگر احياناً در زماني که با بدن عريان بيرون مي آيند، آيه ناظر به وضع خارجي افارد نيست ، بلکه معيار طبع بشر است که اگر عضوي را بپوشاند، بر حسب حرج و مشقت فراوان مي شود، لذا استثناء شده است . البته اين مفاهيم در بعضي از مرزها قابل تشکيک است لذا در روايات ، مرزي برايش قرار مي دهند.



    8-استاد مدظله تعبير(ماظهر)در آيه 31نور را چگونه به ملاک طبع بشري تفسير مي کند؟


    اعضاي بدن انسان از جهت پوشيده بودن يا آشکار بودن متعارف است ، صرف نظر از مسأله حرج، همه اعضاي بدن انسان آشکار نيست، در گذشته هم اينطور نبوده که مثل حيوانات همة بدن انسان عريان باشد، عورت، سينه، بدن و سرد زمستان معمولاً پوشيده بوده است. ولي به حسب طبع بشري، صورت پوشيده نمي شود حتي در زمستان ، بر خلاف اينکه وقتي انسان حمام مي رود همه اعضاي بدنش کشف مي شود، به بدن ، (ماظهر) گفته نمي شود ، ماظهر علي وجه الاطلاق به اعضايي گفته مي شود که در تمام حالات آشکار باشد. قرآن در صدد بيان يک حکم تاسيسي است، اينکه در تابستان سرو گردن آشکار است بايد بپوشاند مثل صورت نيست که هميشه آشکار باشد، بعضي از اعضاء در تابستان بخاطر گرما آشکار مي گردند، مي گويد: اگر عضوي به حسب طبع بشري در همه حالات ظاهر باشد استثناست . ولي اعضايي که معمولاً پوشيده است يا در بعضي از مواقع پوشيده و در بعضي از مواقع آشکار است، استثناء نيست بايد پوشانيده شود. والسلام


  •   خودآزمایی
  • 1 - احتمالات سه گانه بيان آقاي شعراني را نام ببريد.
    2 - تقريب آقاي شعراني در احتمالات سه گانه را بيان فرمائيد.
    3 - کلام آقاي داماد در احتمالات مذکور را بيان فرمائيد.
    4 - تقريب استاد در عدم ملازمه استثناء متصل و اختياري بودن حصول چيزي را بيان نمائيد.
    5 - بيان آقاي داماد در استثناء منقطع را تقرير فرمائيد.
    6 - نظر استاد در ظهور شأني و فعلي را تقرير فرمائيد.
    7 - ايراد استاد به مستوعب بودن در کلام آقاي شعراني را توضيح دهيد.
    8 - بيان استاد در لزوم ذکر قيد همراه مستثني مستوعب را ذکر فرمائيد.
    9 - تقريب آقاي داماد از روايات و اشکال وارد بر ايشان را ذکر فرمائيد.
    10 - بيان آقاي شعراني از روايات را ذکر فرمائيد.
    11 - ايراد استاد به بيان آقاي شعراني را ذکر فرمائيد.
    12 - تصورات استاد از معناي «ماظهر»را بيان فرمائيد.((والسلام))