شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 152
متن
1379/8/25
مكان: مسجد اعظم قم.
موضوع بحث: احكام نكاح.
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين. لا صيما بقية الله المنتظر ارواحنا فداه و لا حول و لاقوة الا بالله العلى العظيم.
و اما حديث اخلاقى امروز به تناسب ايام ميلاد مبارك مهدى حديث مربوط به آن بزرگوار است. قبلاً يك مقدمه كوتاهى عرض كنم.و نسبت به اين مقدمه دقت بفرماييد. اعتقاد به وجود حضرت مهدى و ايمان به وجود مبارك او اثار سازنده مهمى در جامعه اسلامىدارد جامعه را زنده نگه مىدارد. اميدوار نگه مىدارد. روبه جلو قرار مىدهد و اينها مسايلى است كه براى دشمنان سنگين است وبه همين دليل براى تخريب به آن حضرت از دو راه وارد مىشوند. راه اول شبحِ افكنى است شايد ده، پانزده تا شبحِ باشد كه دشمناندرباره ايمان به وجود مهدى افكندهاند و برادران اهل علم هم بايد به شبح هات آشنا باشند و هم به جواب آن شبح هات كه ال آن جاىاشكال به آنهانيست. ولى شبح هاتى است كه همه قابل دفاع و قابل جواب است. گاهى از اين راه وارد مىشوند مسأله طول عمر رامطرح مىكنم. مسأله فايده وجود امام در پشت پرده غيبت را من مطرح مىكنم مسائل علائم ظهور را مطرح مىكنم و مسائلى ديگر ازاين قبيل البته ما مقدارى از اين شبح هات را در كتاب انقلاب جهانى مهدى در آن جا نوشتهايم. و گاهى از راه دومى وارد مىشوند وآن اين است كه مىگويند حضرت مهدى آمد و رفت و ديگر در انتظار چه كسى هستيد؟ در طول تاريخ ادعاى مهدى بودن كم نبودنسوء استفاده از اين حالت انتظار مردم مىكردند و ادعاى مهدى بودن مىكردند و بعداً كه مهدى آمد تمام شد.
از جمله همين فرقه زاله است كه اينها اين ارعا را داشتهاند كسانى كه آشنا به افكار انحرافى زاله هستند كه به طور قطع و يقين تاريخآنهااز تاريخ استعمار سرچشمه مىگيرد در آغاز از انگلستان و سپس آمريكا كه ال آن هم مدافع قاطع فرقه زاله همان آمريكايىهاهستند كنگره آمريكا نسبت به آنهاحساسيت زيادى دارد به خصوص كه يك رابطهاى بين فرقه زاله و صهيونيستها است لابدمىدانيد كه مراكز مقدس فرقه زاله در اسرائيل است كه اينها با هم رابطه نزديك دارند. فرقه زاله سه رقم ادعا كردهاند اول ادعاىبابيت، باب المهدى كه اين شخصى كه آمده است مقدمه ظهور مهدى است و او را باب نهادند به عنوان اين كه مقدمه است. يواش،يواش اطرافيانى پيدا كردند و به دلايل مختلف كسانى اطراف آنهارا گرفتند كه از كلمه باب رفتند بالاتر گفتند كه خود حضرتمهدى، مهدى آمده است ديگر در انتظار چه كسى هستيد احاديث پيامبر را قبول داريم آنهامىگفتند و احاديث ائمه را قبول داريم آنمهدى كه در روايات اسلامى و سنى آمده است ظهور كرد. منتظر نمانيد ديدند كه افرادى پذيرا شدند از اين مرحله رفتند بالاتر وگفتند كه پيغمبر جديدى آمده است و اگر هم مهدى است يعطى به دين الجديد ادعاى دين جديد و كتاب جديد و احكام جديد وبرنامه جديد كردند. اول باب مهدى بعد خود مهدى و بعد پيغمبر جديد و ال آن اينها روى سومى متمركز مىشوند و ادعاى كتابجديد و ادعاى احكام جديد و كه خوب كسانى كه به كتابهاى آنهاو تاريخ آنهاو افكار آنهاو پيشوايان آنهاآشنا بشوند مىدانند كه ازمنحدترين اين را كه من مىگويم بدون هيچ تعصب عرض مىكنم از منحدترين گروههاى هستند كه ادعاى دين و مذهبيت كردند.تناقضها نمىدانم اشتباها نارسايىها و ارتباطهاى با بيگانگان و اينها خوب اين يك مسأله است كه اينها مىگويند مهدى آمد ورفت يعنى ادعاى آنهااين است. اين را داشته باشيد يك سؤالى در مورد مهدى است. سؤال دومى و سؤال اول ما اين شد كه ظهوركرده است يه نه و سؤال دوم اين است كه اذا جاع المهدى سلام الله عليه آيا وضع تمدن امروز بشر چه خواهد شد.
صنايع پيشرفتهاى تمدن بشر همه اينها برچيده مىشود و بر مىگردد به دوران ساده بشر منهاى تمدن كنونى و صنايع كنونى همهاينها محو مىشود. يا نه اينها است و تكامل مىيابد بسيار بيش از اين جنبههاى مثبتى مىماند و جنبههاى منفى مىرود. صنايع درمسير مثبت نيروى انسان در مسير سازندگى نه بمب قرار مىگيرد. آيا واقعاً برچيده مىشود يا نه پيشرفت مىكند اين هم يك سوال وسوال ديگرى كه در اين جا است اين است كه حكومت مهدى صرفاً جنبههاى دينى و مذهبى را تغير مىكند يا جنبههاى مادى را همسامان مىدهد سامان دهى به فرهنگ دين يا سامان دهى به دين و دنيا اين حديثى كه من مىخوانم در واقع جواب گوى ترس سوالاست آمده است يا نيامده سوال ديگر آيا تمدن كنونى برچيده مىشود يا نه صلاحهاى كنونى برچيده مىشود يا نه سوال سوم آياسامان دهى جنبههاى معنوى دارد و جنبههاى مادى و معنوى دارد جنبه مادى و معنوى تمامش در اين حديث است و اين حديثهم از محمد ابن مسلم است عن ابى جعفر عليه سلام از امام باقر عليه سلام است. نه امام صادق مرحوم محدث قومى در سفينه البهاردرباره مهدى حدايهدا، حدا يهدى در ماده حد دو چشم به تناسب اسم مهدى سلام الله عليه رواياتى نقل مىكنيم كه اين روايات ايناست. در اين روايت براى آن حضرت در واقع هشت نشانه بيان شده است و من فهرست وار مىخوانم و جلو مىروم. البته نام مباركآن حضرت با اسم فاعل از اسم قيام است كه من به جاى آن الحجَ مىخوانم امام باقر مىفرمايند: الحجَ منصور به رعب خداوند او رايارى مىكند به وسيله ترس دشمن رعب و وحشت ما تصيح مىكنيم مىگوييم كه شبيه همان لشكر رعبى كه خداوند در داستانجنگ احزاب و جنگ و بعد از آن با يهود كه وقصب فى قلوبهم و رعب يخربون وبيوتابيهم بعيد المومنين طعتب الرويا به افصارخداوند با اين لشكر نامرئى گاهى تأييد كرده است دوستانش را اين لشگر ترس در دل دشمن يكى از لشكريان حضرت مهدى استو كه صحيح آن را عرض كردم در قضاوات اسلامى هم بود كه دشمن به وحشت مىافتاده است. و ما گاهى از اين استنباط كرديم كهشايد اين براى اين است كه خونريزى كمتر بشود و برعكس حرفهاى ناجورى كه بعضىها مىزنند كه حضرت مهدى آمد آنقدرخون مىريزد كه خون صفحه زمين را پر مىكند تا ركاب حضرت مهدى مىآيد و بعد مىگويد كه اين خون بهاى نمىدانم چه چيزنيست و اينها اين قبيل نقلهاى باطل كه در كتب معتبر نيست اينها دور از شأن حضرت مهدى سلام الله عليه است. البته آنهايى كهاصلاحناپذير هستند حذف مىشوند اما نه چنان است كه بنابراين حذف باشد و اصلاح نباشد. بنابراين كه هدايت بشوند اين نصبتبه رعب هم اين فايدهاش همين است. الحجت منصور به رعب و معيد به نصر دومى آن اين است كه الهى مىشود نصرت و راهىالهى يك چيزى غير از آن لشكر رعب و ترس است.
و گاهى مىشد كه خداوند با وسيلهاى پيغمبرانش را يارى مىداد كه مثلاً در همان جنگ احزاب آن طوفان عجيبى كه آمد و از شن وخاك و خيمههاى مشركان را از جاكند حتى آن ديگ هايى كه روى آتش داشتند و طوفان به قدرى شديد بود كه آنها را واژگون كرد.آنها همه چيزشان به هم خورد و ديدند كه طوفان ادامه دارد. و بمانند بيچاره مىشوند دست و پايشان را جمع كردند و رفتند آنهاتأييد به نصر است كه خداوند حوادث مىآفريند و به نفع دوستان و به زيان دشمنان سوم تطوى له الارض زمين براى او پيچيدهمىشود. اشاره به طى الارض است يا اشاره به مركبهاى بسيار سيريع و سيرى است كه در شرق به غرب و از غرب به شرق باسرعت زيادى مىتواند به پيمايد. از احاديث استفاده مىشود نه تنها خود مهدى تطوى له الارض اصحاب و يارانش هم طى الارضرا دارند. البته اينها هر كدامشان بحثهاى دارد. چهارم و تظهر له الكنو گنجها براى او ظاهر مىشود استخراج مىشود. و آنچه كه دراعماق زمين است بيرون مىآيد. خوب اينها ظاهر مىشود براى چه؟ نگا كنند و تماشا بكنند. بله براى اين كه در مسير رفاه مردم وعدالت به كار برده بشود. پنجم و يدلق سلطانُ المشرق و المغرب سلطه آن حضرت شرق و غرب آدم را مىگيرد يعنى تمام عالم زيريك پرچم و تحت يك نظارت قرار مىگيرند و مشكل بزرگ دنيا تقسيم شدن دنيا به كشورهاى مختلف است و هر كدام باهمسايهاش در حال جنگ است و تا اين مرزها و سر حدها برچيده نشود و دنياى پاكى نشود جنگها تمام نمىشود. مىدايند كهبيشترين نيروها و امكانات اقتصادى بشر صرف ساخت صلاحها است. صلاحها نيز اين است كه همه مىترسند براى اينمرزبندىها است و اگر اين مرزبندىها برچيده بشود و همه بشود دنياى عالم ديگر لشگر براى چه مىخواهد. نيروى انتظامىمىخواهد و اما آن صلاحهاى مخرب آن هزينههاى سنگين آنها ديگر مورد نياز نخواهد بود. قسمت عمده منابع بشر در اينمسيراست و اينها صرفه جويى مىشود و تبديل مىشود به وسايلهاى پيشرفته بشر. ششم و يظهر الله عّزوجل بهى دينَ خداوندعّزوجل به وسيله حضرت مهدى اين آئين خودش را يارى مىكند يظهر به معنى تقويت كردن است از زهر گرفته شده است كهپشت است و مىگويند كه پشت قوى شد. يظهر الله عّزوجل بهى دينَ ولاكره مشركان، مشركان نخواهند خداوند كمك مىكندبنابراين دين هم دين واحد مىشود. البته دين در اينجا به معنى آئين توحيد است. از آيات قرآن استفاده مىشود و يهود و نصارىمىمانند به صورت اهل ضمه در حكومت مهدى مىمانند اما آئين شرك برچيده مىشود و همه خداى يگانه را بر هر بقعهاى از بقاعامر شهادت لا اله الاّ الله و اما هفتم فلى يبغى فى الاارض خرابُ الى عمَر در تمام زمين نقطه خرابى نمىماند مگر آنكه آن حضرتتعمير مىكند آن نقطه خراب را يعنى ويرانى در تمام زمين نمىماند كه اگر خراب را شامل حال موات بگيريم كه كما اين كه هست وزمين مواتى هم نمىماند. تمام زمينها آباد مىشود. يعنى كره زمين برابر چندين كره كنونى را طبعاً جواب گو خواهد بود. هشتم وينضل روح الله عيسى ابن مريم فىُ سلى خلف و ينضل روح الله عيسى ابن مريم فىُ سلى خلف حضرت روح الله هم نازل مىشوداز آسمان و هم ما معتقد هستيم كه حضرت مسيح در آسمان است و هم مسيحيان كسى مىداند كه فرق ما با مسيحيان چيست دراعتقد به بقاع حضرت مسيح.
ما مىگويم كه ماقتلو و ما سلبواكشته نشده است و آنها مىگويند كه كشته شده است و دفن شد سه روز زير خاك بود بعد از قبربرخواست و به آسمان برگشت. انجيل اين طور مىگويد. پس آنها هم اعتقاد به بقاع مهدى دارند و آنها حق ندارند كه اشكالات او رابه ما بكنند. خيلىها عمرش طولانىتر از مهدى خواهد بود. و شايد يكى از دلايلى كه نازل مىشود به صلى خلفه براى همين استكه شبههاى در مسأله طول عمر براى افراد باقى نماند پس صفات ديگر را ممكن است كه داشته باشد. خوب من يك جمله را اشارهكنم بحث طولانى شد و طولانىتر از اين هم است. از اين معلوم مىشود كه ظهور آن حضرت باعث حذف تمدنها و صنايع نيست.
بلكه جنبههاى مثبت گرفته مىشود و قوىتر از وسايلى كه پيشرفتهتر از امروز كه به فكر ما نمىرسد در اختيار قرار مىگيرد و دوماين كه معلوم مىشود همان گونه كه سامان دهى به امور معنوى مىشود به مادى هم مىشود و تمام كره زمين آباد مىشود و گنجهاظاهر مىشود. و سوم هم معلوم مىشود كه اگر حضرت مهدى ظهور كرده بود اين همه ويرانىها و اين همه جنگها و اين همه ظلمو ستمها معنى نداشت. يمدعُ الله الارض عدن و قسطاً كجاست يملعُ به هر حال اميدوارم كه خداوند همه ما را از ياران باوفاىحضرت قرار دهد و بتوانيم، بله سوال مىكنند كه نماز پشت حضرت مىخواند... اجازه بدهيد كه من درباره نماز خواندن عيسىپشت سر حضرت مهدى يك وقت ديگر مفصل برايتان صحبت كنم و اين اصلاً چه نكتهاى دارد و اين نكته دارد و اما بحث امروز كهطولانى شد مسأله اخلاقى ما كه چارهاى هم نبود بحث امروز را كه داريم درمورد قول دوم است. قول اول را در مسأله گفتهايم. قولاول چه بود اين بود كه وصيح ولايت بر صغير و صغيره در امر ازدواج و نكاح دارد. اگر ضرورتى حاصل شده است كه نشد كه ديگرهيچ اگر شد ولايت دارد هم تحليل در معنى وصيت كردهايم و بناى عقلاء و سيره عقلاء و هم از آيات كمك گرفتهايم و هم ازروايات بسيار خوب و اما روايات درمورد روايات از جمله رواياتى كه استدلال شده است. روايت 1 باب 52 از جلد15 ابوابالمهور جلد 15 حديث 1 باب 52
يك حديث اولش است و حديث يك است. اين حديث را دقت كنيد اين حديث از سه بزرگوار نقل شده است و سه حديث است ويكى از كسانى كه سلسله سنات خيلى مفصل و شلوغ است را مطالعه مىكنيم ولى ميرسد يكى ابو بصير است و دوم سماء و سومحلبى است. ابو بصير و سماء و حلبى هر سه از امام صادق عليه سلام نقل كردهاند. چه چيز را نقل كردهاند متن حديث اين بود. عنابى عبدالله فى قول الله عّزوجل و ان فلقتمو هن من قبل التمصوحاً اگر زنان را طلاق داديد قبل از آنكه عروسى بشود واقعهاى بشودو قد فرضتن لهن نفريضه منظور از فرضتم نفريظه چيست؟ تعين مهر است و مهرى براى او تعين كرده باشد و نصف ما فرضتمنصف مهريه را بايد بپردازد. الى ان يعفون مگر اين كه عف كند چه كسى عف كند. زنان البته در يعفون بحث است ميان مصلين حالا مااين معنى رشن را مىگويم مگر اينكه زن به بخشد و بگويد كه من آن نصف را نمىخواهم چون احتمال هم دادهاند كه يغون مردها بهبخشنند يعنى نصف ديگر آن را به بخشد و تمام آن را بدهد. حالا الى ان يعفون خود زنان به بخشند او يعكف به الذى به يدهىعقدالبه نكاح يا آن كسى كه اختيار نكاح را دارد او به بخشد. سوال كردند كه اين الذى به يدهى عقدالبه نكاح كيست؟ گره نكاح دردست كيست؟ هو العب اوله پدر است يا برادر است اول يجل يوصى عليه يا كسى كه وصى است. پس سه كس شدند پدر، برادر،وصى و چهارمى هم دارد ولذى اين چهارمى كيست؟ ولذى يجز امر هو فى مال المرء فيب تاع لها فه توجيز بعضى جاها نيز و يتجردارد.
فيب تعالى و يغتظر، يغتظر بهتر است. فه اذا اتا فقط جال هر كدام اينها عف كنند جايز است. خوب به فرماييد به بينم اين چهارمىكيست؟ وكيل تمام اختيار است. وكيل تمام اختيار در امور مالى و من المور ماليه مهر چون وكيل تمام اختيار است مىبخشد. پسچهارتا شد خوب اين سه تا سند دارد حداقل و بعضى از اسنادش هم معتبر است. بنابراين اگر تمام اسنادش معتبر نباشد حداقلبعضى از اسنادش معتبر است. بنابراين حديث را حديث صحيحه بدانيم و جمعى از فضلى آن را نقل كردهاند كه ابو بصير و سماء وحدبى باشد. جد را نفرماييد ابوجد مثل هم است و هر حكمى در اب است. يك خورده حوصله كنيد مىرسيم به كلمه اب. بنابرايندلالت روشن است و سند هم روشن است. اما يك اشكال متوجه روايت است و آن اين است كه آن كلمه اخت را دارد. برادر به اجماءعلماء ما ولايت ندارد. بنابراين وجود اين برادر در اين حديث كه مىگويد كه ولايت دارد. پدر با برادر يكى است و يكسان استاحكامشان و برادر هم مىگويد و وصى هم مىگويد با اينكه اجماء بر اين است كه برادر سابقاً هم داشتهايم همه اصحاب ما اتفاق نظردارند كه برادر ولايتى ندارد. آن وقت ما با اين چه طور مىتوانيم به اين حديث عمل كنيم. تجزيه كنيم. مصتحب است كه كبير مستقلاجازه بگيرد. بحث ما در آن جا نيست. بحث ما در كبير مستقل نيست. يا صغير است و يا كبير مستقل بحث آنجا است و آنجا است كهپدر ولايت دارد و چه ربطى به استحباب است. كبير مستقل دارد. هم براى چه باشد بهترين راه جواب اين است كه بگوييم كهبرادرى است كه وكيل نيز باشد. يعنى اين دختر اختيارتش را داده است دست برادرش خيلىها اينطور است. در سابق كه بيشتر بود.مىگفت آقا اختيار من پدرم مرده است و اختيار من دست برادرم است. برادرانى كه تبديل به اختيار به آنها شده است و حالا اگر كبيرنيز وكالت به او بدهد. صغير هم هستند و ولايت ندارد برادر و اما قرينه به چنين معنى كه ايشان حوصله اشان كم است. دو تا قرينهداريم يكى زيد روايت زيد روايت وكيل را مىگويد وجود وكيل در زيد است منتها آن وكيل بىگانه است و اين وكيلى است كه برادراست. زيد روايت هم وكالت است تعجب نكنيد كه وكالت و روايت در يك حديث جمع نمىشود. نه خير وكالت و روايت در يكحديث جمع شده است. زيد حديث وكيل است و اين يك قرينه خوب كه مىشود وكالت و ولايت در يك حديث با هم ذكر بشود.
منافات با وحدت ثياد كه آقايان مىگويند كه ندارد. و اما قرينه دوم كه از اين بهتراست. حديثى داريم حديث 6 اين باب 5 اين بابببخشيد. عن اسحاقن عمار قال سعلت ابو جعفر ابن محمد عليه سلام عن قول الله الى ان يعفونَ سوال كرديم كه ان يعفونَ چيست؟يعنى عَفونت آخر قال خوب دقت كنيد شاهد خوبى است. المرعت تعفو ان مثل السباع زن از نصف سباع خودش صرفه نظر مىكنداين الى يعفونَ اين الى يعفونَ است. قولت اويعف ولذى عقدتُ نكاح اين چيست؟ قولت اويعف ولذى به يديع العقدتُ به نكاح آنعقدت نكاح دست كيست؟ قال ابوها كارى به اب نداريم اذا عطا جازء اله و اخوها دقت كنيد اذا كان يقيم بها و اخوها اذا كان يقيمُ بهاآن برادرى كه قيمش است و اختيار دارش است و هول قائم عليها باز تكرار و هول قائم عليها قيام به امر اين دختر برادر مىكند. فههو به منزلت العب اين برادرى كه قائم به امر است درباره خواهرش به منزلت العب است و اذا كان اخت اين ديگر ضلش واضحترشد و اذا كان اخت لا يهتم بها برادرى است و كار به كار خواهر ندارد و خواهر هم اختياراتش را در دست اين برادر نداده است.وكالتى نداده است و اذا كان الخت لا يهتمها ولا يقومُ عليها قيام به امور او نمىكند و از طرف او معذور نيست. لم يجز عليها امر كاراين برادر در كار اين خواهر تأثيرى ندارد و معلوم مىشود كه برادر دو حالت دارد يك برادر يقوم المر است و خواهر راضى است ومىگويد كه اختيارم در دست برادرم است. يك برادر بى گانه است ول كرده است و هيچ ربطى به او ندارد و يقوم به امر خواهر نيزاختيارش را در دست او نداده است. يعنى خواهر راضى نيست يعنى برادر اقدام مىكند و خواهر ناراضى است. معنىاش اين استمىدانم عرف اين را مىفرمايد از اين عبارت يا خواهريى است يا برادرى است كه آمده حمايت خواهرش را بر عهده گرفته است.خوب اگر حمايت خواهرش را بر عهده گرفته است. كارش اين است معنىاش اين است كه خودش را تحت حمايت او قرار دادهاست. يعنى وكالت دارد. از اين روايت وكالت، حمايت، به خوبى استفاده مىشود. منتها سنداش مرسله است. اياشى مىدانيد كهتفصير اياشى تفصير بسيار خوبى است. روايات نابى دارد ولى افسوس و صد افسوس كه ايشان گفته است كه مختصر مىخواهمبشود سندها را انداخته است.
نمىدانست كه ما امروز در به در دنبال اين سندها مىگرديم. روايا بسيار خوب و مهمى در روايات است. هم اسنادش را حذف كردهايشان براى اختصاص. بنابراين مرسله شده عملاً براى ما چند تا روايت در اين جا اياشى دارد كه يكى از اينها همين روايت پنجم عناسحاقن عمار است. سند مرسله است. ولى به هر حال معيدى مىشود مقيدى ميى شود. براى بحث ما نتيجه اين شد كه ما روايت رانجات دادهايم. اين كه كلمه اخت در اين روايت آمده است. مشكلى نكرد. برادر به عنوان وكالت بر كبيره اما وصيع معلوم است كه برصغير است وصيع ؛ قرينه همهاش براى صغير است و براى كبير نيست. وصيع وكالت ندارد قيم بر ثقال است. اين عبارت به اينخوبى سند دارد متعدد و يك روايت ديگر هم است چون من مىخواهم شنبه بر نگردم روى اين مىرم سراغ قول دوم يك روايتدومى نيز است به همين مضموم توجه داريد در همين جلد14 است و رابى آنهم دو نفر است. يكى ابو بصير است و يكى محمد ابنمسلم. حديث 5 باب 8 عين همين مطالب است. منتها يك خورده كم و زياد دارد و من احتمال مىدهم كه آن عبارت ابو بصيرشهمين ابو بصيرى باشد كه در ابواب الوهور است. منتها محمد ابن مسلم اضافى است. يعنى به اين ترتيب مىشود چهار تا روايتمحمد ابن مسلم مىشود و ابو بصير و جناب حلبى مىشود و سماء بود آنهم همين مشكل اخت مىشود و جوابش نيز همان جواباست. مشكل نيزحل مىشود. بنابراين ما چهار تا روايت داريم در اينجا كه اسناد بعضى آنها اگر نگوييم كه اسناد همه است معتبراست و مشكل اخت در اين جا هست كه ما به اين ترتيبى كه عرض كرديم. پس قول اول با آيات و عبارات و سيره اقولات صابت شد.شنبه انشاء الله سراغ قول دوم مىرويم و صلى الله على سيدنا محمداً وآل طاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...