شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 99
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين لا سيما بقية الله المتنظر ارواح العالمين له الفداء و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و لعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين
گرچه ما روز چهار شنبه درس را شروع كرديم ولى خوب عدهاى زيادى نبودند و من عصاره و خلاصه چهار شنبه را امروز عرض مىكنم، و دراين وسط آن ضايعه بزرگ وفات آية الله العظمى آقاى آملى هم پيش آمد كه باعث تأسف همه شد باز يادى از ايشان لازم بود بكنيم، و يك فاتحهاى هم مجدداً همه براى ايشان بخوانند.
بحث در مسئله دوازده از مسائل ما يثبت به الزنا بود، در مسئله دوازده چهار تا فرع داشتيم، فرع اول اين بود كه اگر بعضى از شهود «شهدوا بالزنا فى غيبة بعض آخر» بعضى از شهود شهادت به زنا بدهند در غيبت بعضى ديگر، «حد من شهد» آنهاى كه شهادت دادهاند شاهدها را حد مىزنند؟ چه حدى؟ للفرية، براى قذف، «و لم ينتظر مجىء البقية» انتظار آمدن بقيه را نمىكشند، «لاتمام البينة» تا بينه كامل بشود، بعد واضحتر مىگويند همه اينها را «فلو شهد ثلاثة منهم على الزنا» سه نفر شهادت دادند «و قالوا لنا رابع سيجىء» نفر چهارمى دارد مىآيد «حدوا» اعتنا نمىكنيم به اينكه مىگويند نفر چهارم مىآيد، اين سه نفر حد مىخورند و آن شخص كه مورد اتهام است تبرئه مىشود. ما گفتيم در حقيقت يك بحثى كه در اين فرع مطرح است اين است كه آيا وحدت زمان در شهادت شرط است يا نه؟ «هل يعتبر اتحاد الزمان؟ او لا يعتبر» اگر ما باشيم و عمومات اطلاقات نه، اطلاقات مىگويد «اذا شهد اربعة فى زمن واحد» ندارد، پس اگر يكى امروز و يكى فردا و يكى پس فردا و يكى پستر فردا، چهار نفر در چهار وقت شهادت دادند شهود اربعه مىشود، وحدت زمان بحسب اطلاقات شرط نيست، ولى نه، فتاوا همه بر اين است كه وحدت زمان شرط است، دليل خاص در اينجا داريم، كلمات علما را ما نقل كرديم مرحوم صاحب جواهر با صراحت مىگويد «بلا خلاف اجده» همه وحدت زمان را در شهادت، در مسئله زنا شرط كردهاند، كه اگر وحدت زمان نباشد همان نفر اول و دوم و سوم كه مىآيند شهادت مىدهند، انتظار بقيه را نمىكشيم، و حد قذف را بر اين شهود جارى مىكنيم، وحدت زمان شرط است تنها كسى كه ازش مخالفت نقل شده عبارت است از يحيى بن سعيد است كه ايشان در كتاب جامع ايشان مخالفت كرده، ما كلام يحيى بن سعيد رانقل كرديم مراجعه مىفرماييد به سلسلة الينابيع الفقهية جلد بيست و سه صفحه سه صد و هفتاد و پنج. (سؤال:...؟ جواب: من ديروز صحيح نوشته بوديم در دفتر ولى من اشتباه نقل كردم، صحيحش سه صد و هفتاد و پنج است. آن تعبير آن مال سرائر بود كه من اشتباهاً مال يحيى بن سعيد گفتم، پس يحيى بن سعيد در سلسلة الينابيع الفقهية از جامع ايشان نقل كرده جلد بيست و سه سلسله ينابيع، صفحه سه صد و هفتاد و پنج و هفتاد و شش هم بعدش است. ما عبارات يحيى بن سعيد را خوانديم و گفتيم مقدار دو پهلو است، خيلى مخالفتش واضح نيست، ولى به عكس، يك مخالف ديگرى داريم كه صاحب جواهر بهش اشاره نكرده و مخالفت وا واضحتر است. و آن شيخ در خلاف است، شيخ در خلاف كتاب حدود مسئله سى و يك، ايشان مخالفت كرده وحدت زمان را شرط ندانسته، كتاب حدود مسئله سى و يك، از خلاف، البته عبارت شيخ هم يك خورده قابل توجيه است، چون من خواندم ديگر تكرار نمىكنم، مراجعه كنيد، ولى ظاهر عبارت شيخ اين است كه ايشان وحدت زمان را شرط نمىداند، چه خوب بود صاحب جواهر به كلام شيخ اشاره مىكرد كه معتبرتر است، از كلام جامع بن سعيد بخصوص كه كلام جامع بن سعيد هم يك مقدار تاب دو معنى دارد. بهرحال، حالا مخالف يك نفر، يحيى بن سعيد، يا دو نفر شيخ طوسى هم به آن اضافه بشود، على كل حال اين مخالف شاذ است، آنچه مسلم است مشهور و معروف اعتبار وحدت زمان است در مسئله شهادت در امر زنا، خوب چرا اين آقايان آمدهاند چنين فتواى را دادهاند؟ دو روايت در اين مسئله
است كه آن دو روايت سبب شده وحدت زمان را معتبر بدانند، يك روايتش از سكونى است و روايت دوم هم از عباد بصرى. دوباره عبارت هردو روايت را مىخوانم، اما روايت سكونى حديث هشت باب دوازده از ابواب زنا است، ما يثبت به الزنا، عبارت اين است «عن جعفر عن ابى عن على عليهم السلام فى ثلاثة شهدوا على رجل بالزنا» سه نفر شهادت دادند على رجل به اينكه مرتكب زنا شده، «فقال على عليه السلام اين الرابع» چهارمى كجا است؟ «قالوا الآن يجىء» گفتند الآن مىآيد، همين الآن مىآيد «فقال على عليه السلام حدوهم» حد شان بزنيد، «فليس فى الحدود نظرساعة» در حدود انتظار نمىشود كشيد. معلوم مىشود الآن مىآيد، يعنى تا نيم ساعت يك ساعت ديگر مىآيد نه اينكه الآن يعنى بلافاصله عرفى، چون ما بعداً در آنجاى كه بلافاصله عرفى باشد جزء همين فروع چهارگانه مسئله دوازده مىگوييم صحيح است. اولى شهادت داد تا تمام شد دومى هم آمد، دومى شهادت داد تا تمام شد سومى سلام عليكم وارد شد، تا آن سومى تمام شد چهارمى آمد، اين عدم تأخير است، اين وحدت زمان است، اين عرفاً يكى است. اين را بعد مىگوييم، اينكه الآن يجىء يعنى نيم ساعت يك ساعتى مىآيد. الآن نيستش. حضرت فرمود انتظار نمىكشيد ساعت هم كه مىدانيد در لغت به معنى برحة من الزمان است، ساعت به معنى شصت دقيقه نيست، «عشى عليه ساعة» نه معنيش اين است يك ساعت يعنى شصت دقيقه، ساعة بمعنى برحة من الزمان و «قالوا الآن يجىء قال ليس بالحدود نظرة نظرة ساعة» يعنى انتظار برحهاى از زمان را نمىشود كشيد، خوب اين روايت دلالتش خيلى واضح است، «و انما الكلام فى سنده» سكونى چطور آدم است كه الآن وارد بحثش مىشويم و انشاء الله براى هميشه يك بحث جامعى در باره سكونى بايد داشته باشيم چون سكونى از كسانى است كه كثير الرواية است. شايد صدها روايت در فقه دارد، و آقايان هم در باره سكونى خيلى مختلف گفتهاند و يك سرگردانى در امر سكونى و روايات سكونى است، ما فكر كرديم يك جا بايد اين مسئله را حل كنيم اينجا جاى مناسبى است.
حديث دوم را هم بخوانم بعد برويم بررسى اسناد هردو حديث، (سؤال:...؟ جواب: ايشان مىگويند جاهل به حكم بودند، جاهل به حكم جاهل به كدام حكم، (سؤال:...؟ جواب: اين هيچ مشكلى ايجاد نمىكند در باب حدود، كسى شراب خورده جاهل به شراب نيست، مىداند شراب حرام است، اما نمىداند شراب حد دارد، اين را حدش مىزنند، زنا مىداند حرام است، نمىداند زنا حد دارد، اين را حد مىزنند، جاهل به حكمى كه شنيديد حد ندارد، آن كسى است كه اصل حرمت را جاهل باشد، نه جريان حد عالم بودن به حد شرط نيست، عالم بودن به حرمت شرط است. (سؤال:...؟ جواب: شهود مىدانند قذف حرام است يا نمىدانند؟ (سؤال:...؟ جواب: قذف مىدانند حرام است يانمى دانند؟ مىدانند همين است قذف مىدانند حرام است، نمىدانند قاذف حد دارد، نمىدانند اگر اينجا آن شخص دير بيايد حد مىزنند، اينها را نمىدانند، و الا اصل اينكه قذف حد دارد اين را مىدانند، حالا عجله نكنيد بعضى از آقايان متأخرين و اينها وسوسههاى در اين مسئله كردند و دلسوزىهاى براى اين شهود و اين شهود آخر حيف است اينها آمدند كار خير كنند، مىخواهند ثواب كنند كباب بشوند چرا؟ حالا حرفهاى آنها را هم ما مىزنيم بگذاريد ما آن مسير فقهى معروف را طى كنيم، بعد استبعاداتى از اين دست كه شما مىگوييد، آن استبعادات را هم مطرحش مىكنيم انشاء الله رد نمىشويم. (سؤال:...؟ جواب: جاهل به موضوع هرنسبتى به ديگرى دادند قذف است، اين جاهل نيستند، مگر اين شهود اربع جمع بشود، و الا هر نسبتى به ديگرى دادند قذف است، مگر اينكه ثابت بشود اربع بودن. حالا عرض كردم استبعادات اين مسئله بعضىها اخيراً استبعاداتى كردهاند خيلى كم، آن را ما در پايان اشاره مىكنيم انشاء الله).
و اما حديث دوم حديثى است كه عباد بصرى دارد، حديث نه اين باب است، آن حديث هشت بود، حديث نه اين باب. «قال سئلت ابا جعفر عليه السلام عن ثلاثة شهدوا على رجل بالزنا» سه نفر شهادت دادند بر زد رجلى به زنا «و قالوا الآن نأتى بالرابع قال يجلدون حد القاذف ثمانين جلدة كل رجل منهم» اين ديگر از آن روايت سكونى واضحتر است صريحتر است، فرمود اگر اين سه نفر شهادت دادند و گفتند الآن چهارمى مىآيد، منتظر نمىمانيم و اين سه نفر را هركدام هشتاد تازيانه حد قاذف دانه دانه مىزنيم، اين هم حديث دوم سرمايه ما در اين بحث و سرمايه مشهور اين دو حديث است. كه دلالت اينها واضح است، سند هردو محل بحث است. عباد بصرى خودش ثقه است، ولى قبل از او كسى است نه اينكه آن محل بحث است و مجهول الحال است و مىرسيم بحثش
مىكنيم.
حالا برويم سراغ اسناد اين دو تا اول سراغ سكونى، اما سكونى اسمش اسماعيل بن ابى زياد است، سكون هم طايفهاى در يمن بوده، منتسب به طايفه سكون در يمن بوده، در دو چيز اين مرد بحث است، يكى اين است آيا شيعه است؟ يا اهل سنت است؟ ديگر اينكه آيا ثقه است يا غير ثقه است؟ كسانى كه در تشيعش ترديد كردهاند ظاهر راواياتش را گرفتهاند چون مىگويد «عن جعفر عن ابيه عن على عليه السلام» يعنى امام صادق را بعنوان امامت به رسميت نمىشناسند، بلكه امام صادق را بعنوان يك راوى عن على، همه رواياتش را بسيارى از رواياتش، نگوييم همه، بسيارى از رواياتش همين لحن است، «عن جعفر عن ابيه عن آبائه عن رسول الله يا عن على عليه السلام» تمام كسانى كه اين تعبير در روايات شان است ظاهرش اين است كه اينها شيعه نيستند، چرا؟ چون امام را بعنوان امام مفتض الطاعة نمىدانست، بلكه بعنوان راوى از جدش على عليه السلام كه خوب على را بعنوان خليفه چهارم يا بعنوان صحابى پيغمبر قبول دارند، يا عن رسول الله مثلاً روايت به آنجا برسد. و بعلاوه معروف اين است كه اين قاضى بوده در ميان اهل سنت، قاضى سنى بوده، «كان قاضياً عامياً» فعلى هذا، هم نقل داريم كه قاضى عامى بوده، و هم لحن رواياتش نشان مىدهد شيعه نيست، مخصوصاً يك تعبيرى هم يكى از بزرگان دارد ابن ادريس است در سرائر است، ما نقل مىكنيم از سلسلة الينابيع الفقهية جلد بيست و دو، صفحه سه صد و پنجا و نه، ابن ادريس مىگويد «السكونى منسوب الى قبيلة من عرب اليمن وهو عامى المذهب بلا خلاف» مسلم است كه اين سنى است، ابن ادريس با اين محكمى اين معنى را مىگويد، وللى بعضى بر خلاف او گفتند نه، اين مرد حتماً شيعه بوده، قرائنى هم بر تشيع او ذكر كردهاند، مرحوم علامه مجلسى، مجلسى اول مجلسى پدر، در كتاب روضة المتقين قرائن جالبى ذكرمى كند بر اينكه سكونى شيعه باشد، بله ظاهرش در بدو نظر اين است سنى است، و به قول ابن ادريس مىگويد همه مىگويند سنى است، ولى نه، ايشان قرائنى بر تشيعش ذكر مىكند. اولين قرينهاى كه ذكر مىكند مىگويد اين آقا امامى بوده و چون در بين عامه مشهور بوده تقيه مىكرده، شاهد براينكه شيعه است، اين است كه در تمام ابواب از امام صادق حديث دارد. در تمام ابواب از امام صادق حديث دارد، امام صادق هم از او تقيه نمىكرده، خوب كسى كه امام صادق ازش تقيه نكند در ابواب مختلف كتاب اصلاً دارد اين كتابش همهاش احاديث امام صادق است. سنى را چه رسد كه بيايد اين همه روايات، و اين همه اسرار داشته باشد در اين راه، و حضرت صادق از او تقيه نمىكرد اين يك قرينه. قرينه ديگر اين است كه روايات زيادى نقل كرده كه مخالف عامه است. اين هم خوب است. روايات زيادى سكونى دارد از امام صادق كه يخالف العامة چطور مىشود يك نفر سنى باشد اين همه روايات خلاف عامه را نقل كند امام صادق هم ازش تقيه نكند، اين همه مخالف عامه براى او بگويد. ولذا عدهاى را عقيده بر اين است كه ايشان، شيعه بوده و اين هم كه مىگويند سنى است اين «من المشهورات اللتى لا اصل لها» (سؤال:...؟ جواب: بله آن حديث هم تا اندازهاى مؤيد مىتواند باشد حديث نام گذارى فاطمه البته سنى هم مىتواند اسم دخترش را فاطمه بگذارد) (سؤال:...؟ جواب: باشد ديگر خوب...؟ يعنى بچه ات را چون اسمش فاطمه گذاشتى كتكش نزن، شما شيعهايد و منتقل مىشويد و گريز مىزنيد و انتقال پيدا مىكنيد، و الا خوب اين روايت با سنى هم مىسازد، ولى خوب ممكن است در عين حال مؤيد بوده باشد). بهرحال، خوب تا به اينجا ببينيد باز قرائنى بر تشيع، قرائنى بر تسنن و بينابين مسئله ماند. ولى حالا لايهمنا، ما شيعه و سنى بودن در راوى براى ما مهم نيست، مهم وثاقت است، كم من راوٍ كه ليس من الشيعة يا از به اصطلاح فتحيه هستند، ناووسيه هستند، زيديه هستند، كم من راوى كه ما داريم اينها ثقات اند و به روايات شان عمل مىشود و شيعه هم نيستند، اين مال زمانى بود كه روايت ثقه را به تنهايى قبول نمىكردند، مىگفتند حتماً امامى بودن هم شرط قبول روايت است. يك زمانى بود در بين علما مشهور بود كه امامى بودن علاوه بر عدالت شرط است، حالا متأخرين ما كه خود شان را راحت كردهاند از اين، مىگويند ماتابع وثاقتيم، نه تابع امامى بودن. بنابراين چون مبناى ما هم در مباحث علم اصول در حجيت خبر واحد، امامى بودن شرط نيست، آقايان فعلى هم هيچ كس امامى بودن را شرط نمىكند، و اين مسئله ديگر مسئله حل شده است، بنابراين لايهمنا كه الآن بحث كنيم آيا آقاى سكونى اسماعيل بن ابى زياد شيعه است، تقيه مىكرده چون قاضى سنى بوده، يانه واقعاً سنى هم بوده. لايهمنا. آنچه براى ما مهم است اين است ثقه است يا
نيست؟ و اينجا يك اويسه و بن بست مهمى است، و آن بن بست اين است، در هيچ يك از كتب رجال توثيق نشده، در هيچ يك از كتب رجال، يعنى منابع اصلى رجال، كشى نجاشى، علامه در خلاصه، شيخ در فهرست، بله در هيچ كدام از كتب اصلى رجال اين مرد توثيق نشده، ولى از اين طرف شيخ طوسى در عده، و محقق در غير واحد من كتبه مىگويد اين اجمع الاصحاب بر اينكه به روايات سكونى عمل نكنيد، از يك طرف هيچ كس در كتب رجال توثيقش نكرده و اگر كسى ثقه باشد بايد وثاقتش در كتب رجال بيايد، نيامده، ولى در مقابل بسم الله شيخ طوسى چه قدر محكم وثاقت اين را مىگويد، و محقق هم چه قدر محكم مىگويد، اينه هم دو نفر از كسانى هستند كه نمىشود حرف شان را نديده گرفت، شيخ طوسى شيخ الطائفه است، محقق از اساتين فقيه است رضوان الله تعالى عليهما، اينها با اين محكمى. يعنى در واقع روشنتر بگويم كاملاً روشن بشود يك تضادى بين كتب فتاوا و رجال افتاده، در كتب فقهيه با دست و دل باز، با روايات سكونى بعضىها برخورد كردهاند، در كتب فقهيه، در كتب رجال ابداً به اندازه يك زره هم توثيق ندارد. و ما كم جايى داريم يا نداريم لا اقل تا آنجا كه من يادم است كه اين قدر تضاد بين كتب رجال و كتب فتاوا در باره يك رجل باشد. حالا نمونههاى كلام شيخ طوسى و محقق را من مىخوانم نقل ما از تنزيه المقال است مال علامه ماماقانى، از ايشان من نقل مىكنم، بعد هم از ديگران من نقل مىكنم تا ببينيم چه مىشود. (سؤال:...؟ جواب: نه توثيق كه نكردند دليل بر اين است كه مجهول الحال است، همين كه توثيق نكنند خودش دلالت بر جهل مىكند). دقت كنيد من كلام تنزيه المقال را نقل كنم. (سؤال:...؟ جواب: ببينيد علماى شيعه كه ما مىگوييم توثيقش نكردهاند اينجا مال زمان تقيه نيست، مال زمان ائمه نيست، علماى رجالى كه ما داريم مىگوييم نه علماى كه هم عصر ائمه بودند، دقت كنيد شما سؤال مىكنيد بعد با ايشان حرف مىزنيد، توجه كنيد علماى هستند كه معاصر ائمه نيستند، علماى مال عصر بعد اند).
ببينيد من كلام...؟ را نقل كنم شيخ طوسى و محقق را، شيخ طوسى عبارتش اين است «ان الشيخ قدس سره فى العدة» عدة الاصول «و غيرها ادعا اجماع الشيعة على العمل برواياته» اين كلام تنزيه المقال است، مرحوم علامه ماماقانى در همين اسماعيل ابن ابى زياد، اگر مىخواهيد در اسماعيل پيدايش كنيد نه در سكونى، اسماعيل بن ابى زياد در ذيل آن مىگويد شيخ در عده و غير عده ادعاى اجماع شيعه بر عمل روايتش كرده است.
و اما محقق فى المسائل الغرية، كتاب فقهى در مسائل غريه مسائلى كه از يك جا از ايشان سؤال مىكردند علما از نجف، از كربلا، از كجا از كجا، از موصل، جواب مىدادند و بعد متشر مىشد تحت موصليات، مسائل الغرية، ايشان در مسائل غريه «ذكر حديثاً عن السكونى» يك حديث نقل مىكند عن السكونى «فى ان الماء يطهر» آيا آب پاك مىكند يا نمىكند؟ «و ذكر انهم صرحوا بانه عامى» بعد مىگويد علما تصريح كردهاند كه اين عامى المذهب است، «ثم اجاب» كه اجاب؟ محقق «بانه و ان كان كذلك» عامى بودنش را محقق قبول كرده، «بانه و ان كان كذلك فهو من ثقات الروات» تصريح كرده به اينكه اين از ثقات است، آن كلام محقق، آن كلام..؟ اينها در تنزيه المقال است جلد يك صفحه صد و بيست و هشت.
يك عبارت ديگر را هم باز از شيخ نقل مىكند، «عن الشيخ قدس سره فى مواضع من كتبه ان الامامية مجمعة على العمل بروايته و روايت عمار» كدام عمار؟ عمار ثاباتى چرا؟ چون فتحى مذهب است، معتقد به امامت عبد الله بن افتح بوده، «و من ما صلهما من الثقات» شبيه سكونى و عمار «من الثقات و لم يقدح بالمذهب فى الرواية» و قدحى در مذهب به روايت نكردهاند «مع اشتهارها» اين مع اشتهارها را در نظر تان بسپاريد، با شهرت روايت. «و كتب جماعتنا مملوة» كتب شيعه «مملوة من الفتاوا المسنتدة الى نقله» يعنى نقل سكونى. خوب تا به اينجا اين دو بزرگوار با اين قوت و قدرت دفاع كردهاند از سكونى.
باز از كسانى كه دفاع كردهاند از سكونى عبارت است از از مرحوم علامه امين. صاحب اعيان الشيعه در جلد سه صفحه چهار صد و سى و سه، وقتى به سراغ سكونى مىرود چند جمله نقل مىكند، جملهاى نقل مىكند از علامه بحر العلوم، اعيان الشيعه مال مرحوم سيد امين عاملى است، جلد سه صفحه چهار صد و سى و سه، در آنجا يك جمله از علامه بحر العلوم نقل مىكند، مىدانيد بحر العلوم هم از كسانى است كه در علم رجال احاطه داشته آن رجال معروف بحر العلوم هم كتابى است كه مورد اعتماد است. از بحر العلوم
دررجالش نقل مىكند بعد از آنى كه در باره سكونى صحبت كرده بعد مىگويد، عبارت بحر العلوم را دقت كنيد به نقل از علامه امين «و مما ذكرنا ذهب ان ما اشتهر الآن من ضعف السكونى» معلوم مىشود در زمان بحر العلوم مشهور بوده كه سكونى ضعيف است، «من المشهورات اللتى لا اصل لها» پس بحر العلوم قبول داشته كه فقهاى زمان او سكونى را تضعيف مىكردهاند، منتها ايشان مىگويد كه نه.
كلامى هم نقل مىكند علامه امين از مستدركات وسائل، باز كلام كلام مستدركات وسائل است آن آخر كتاب وسائل و ما بوسيله اعيان الشيعه نقل مىكنيم اين عبارت را، مىگويد «اما السكونى فخبره صحيح او موثق و ما اشتهر من ضعفه» آنچه مشهور است كه سكونى ضعيف است فهو كما صرح به بحر العلوم و غيره من المشهورات التى لا اصل لها» باز در مستدركات كلام بحر العلوم است كه اينكه مىگويند سكونى ضعيف است از مشهوراتى است كه لا اصل لها. پس مرحوم شيخ طوسى اين را قوى دانست، مرحوم محقق فى غير واحد من كتبه، مرحوم شيخ طوسى فى غير واحد من كتبه، مرحوم بحر العلوم، و همچنين مستدركات وسائل و غير اينها، اينها اين را تقويتش كردهاند و مىگويند اينكه تضعيف كردهاند نيست، ولى با اين حال دقت كنيد عرضم را، سكونى كسى است كه در فقه خيلى روايت دارد، اگر بتوانيم اين را ثقهاش كنيم خيلى جاها روايتش زنده مىشود، ولى مع ذلك كله ما معتقد هستيم كه مشكل است، و قرائنى بر زد آنچه اين بزرگواران گفتهاند كه فردا انشاء الله مطرح مىكنيم و بحث خواهيم كرد يك مطالعه دقيقى روى بحث بكنيد.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...