شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 94
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم
بحثى درمسئله دهم بود و كه داراى سه فرع بود، و فرع اول و سوم تقريباً دست در گردن هم مطرح شدند، و آن اين است در مسئله شهادت به تحقق زنا بايد صراحت باشد، و هكذا در مسئله تحمل و مشاهده آن هم بايد معاينه بالعين بوده باشد، تا به اينجا روايات را گفتيم و جمعى هم كرديم، و حاصل اين بود كه بالاخره روايات معاينه اينها اقوى است، و همه هم بر طبق اين فتوا دادهاند، عدول از اين هم مشكل است، به فرض كه يك دانه روايت هم بر خلافش گواهى دهد مشكل است ما بتوانيم، تفصيل علامه مجلسى هم كه بعنوان فتوا يا بعنوان احتمال ذكر كرده بود بين رجم و جلد اين تفصيل هم بالاخره مقبول نيفتاد، هرچند بعضى از آقايان نوشتهاند طبق بعضى از روايات است، ولى وقتى معرض عنها است اين تفصيل يك روايت هم موافقش باشد نمىشود حلش كرد.
حالا مرحوم آية الله خويى در مبانى تكملة در اينجا يك بيانى دارد، و من بيان ايشان را عرض كنم و نقدى در باره بيان ايشان داريم، همان چيزى كه در ذهنها باز مىآيد بطور مستوفىتر در بيان ايشان آمده بگوييم و نقد كنيم. در مبانى تكملة المنهاج جلد يك صفحه صد و هشتاد بيان ايشان، است جلد يك صفحه صد و هشتاد عبارت يك كمى طولانى است، ايشان مىفرمايد «و الظاهر انما ذكروه امر لا يتحقق فى الخارج» ظاهر اين است كه ماذكروه، ماذكروه چه است؟ اين است با چشم ببيند كالميل فى المكحلة «لا يتحقق فى الخارج الا فى فرض نادر» همان چيزى كه ما اعتراف بهش هم داشتيم. «و لازم ذلك صد باب الشهادة فى الزنا» لازمهاش اين است كه ديگر اصلاً شهادت در زنا، كجا چهار نفر عادل مقدس متدين مىروند كالميل فى المكحلة مىبينند، قابل مشاهده نيست. «لازم ذلك صد باب الشهادة فى الزنا نوعاً مع» اين را دقت كنيد چيزى تازهاى كه ايشان دارد اين است «مع ان كثيراً ما تحققت الشهادة على الزنا فى زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم» كثيراً ما در زمان پيغمبر شهادت واقع شد حد هم جارى شد. «و من بعده فى زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و من بعده و رتب على الشهادة اثرها» آثار شهادت را هم پيغمبر بار كرد چه است؟ «من رجم او جلد» رجم و جلد بار كرد. خوب اين چيزى كه عادتاً واقع نمىشود چطور كثيراما در زمان پيغمبر و بعدش واقع شد؟ و اينها رفتند رجم و جلد كردند؟ معلوم مىشود اينكه مشهور و معروف است درست نيست. بعد نتيجهگيرى ايشان مىكند مىگويد «فالجماع كغيره من الافعال اللتى يمكن الشهادة عليها من جهت رؤية مقدماتها» پس جماع، «و الجماع كغيره من الافعال التى يمكن الشهادة عليها من جهت رؤية مقدماتها الملازمة لها خارجاً» مىگويند جماع خصوصيتى ندارد مثل سائر افعال، افعالى كه مىگويند ديديم همهاش ديدن خود فعل نيست، خيلى جاها است مقدمات است، مقدماتى كه ملازم با آن است، اين درست مثل اين است كه مثلاً يك كسى يك جايى تيراندازى كرد طرف هم آنجا خورد زمين بلافاصله، خونى هم جارى شد، ما خود رد تير را نديديم، فرو رفتن در بدنش را هم نديديم، ولى مقارن آن زمين خورد، خون از بدنش جارى شد، خوب اينها قرائن ملازمه است ديگر. ما شهادت به قتل مىدهيم ايشان مىخواهد بگويد خيلى جاها ديدنها ديدن مقدمات ملازمه است، در قتل، در خوردن شراب، ما از دور نگاهى مىكنيم هيچ شيشهاى شرابى ظاهراً شراب است و ريخت در ليوان و برداشت و بعد هم ليوان خالى گذاشت زمين، حالا اين از گلويش فرو رفت ريخت در يخهاش نمىدانم چه چه، اينها را ما نمىدانيم از دور نمىدانيم. ولى خوب اينها قرائن نشان مىدهد خورد ديگر. على كل حال افعال غالباً با مقدمات و ملازمات ديده مىشود، اينها آدم يقين پيدا مىكند و صدق شهادت حسى مىكند جماع هم همين است. اما كالميل فى المكحلة ببيند با چشم؟! نه. «المحققة لصدق الرؤية و الحس بالاضافة الى المشهود به عرفاً» يعنى
اين محقق صدق حس داريم، ديدن مقدمات سبب مىشود كه اين شهادت شهادت حسى بشود. آن وقت ايشان مىماند در مقابل دو تا حديث، كه كالميل فى المكحلة دارد، آن را چه كارش كند، ببينيد جواب اين دو حديث را ايشان چه مىگويد. و اما معتبرة ابى بصير، روايت ابو بصير كه از نظر ايشان معتبر است ولى قابل بحث است، «فلا دلالة فيها على اعتبار الرؤية فى الايلاج و الادخال كالميل فى المكحلة» روايت ابوبصير ولو و المكحلة دارد، اما مال ديدن نيست، مال صراحت شهادت است، مىگويد شهادت صريح باشد، نه تحملش. شهادت كه مىدهيد شهادت صريح بدهيد كالميل فى المكحلة شهادت بده. (سؤال:...؟ جواب:....) «و انما المعتبر فيها» يعنى در چه؟ در روايت ابوبصير «الشهادة على ذلك» شهادت مىگويد بايد كالميل فى المكحلة شهادت بدهد، نه تحمل و ديدن. «و قد عرفت ان الشهادة تتحقق برؤية الافعال» شهادت حاصل مىشود به ديدن افعال «الملازمة له خارجاً افعالى مىبيند كه از قرينه مىفهمد كه دخول حاصل شده، «فيشهد الراعى» بيننده شهادت مىدهد «على الادخال كالميل فى المكحلة» شهادتى كه مىدهد شهادت بر الميل فى المكحلة است، اما ديدن ديدن مقدمات است. خوب اين روايت ايشان درستش كرد.
و اما صحيحة حريز چطور يك روايت ديگر هم داريم كالميل فى المكحلة دارد، آن ديگر نمىشود حمل كنيم بر شهادت، آن روايت اين است «لاتقبل شهادتهم حتى يقول اربعة رئينا مثل الميل فى الكمحلة» رئينا نه شهدنا، مىگويد اصلاً ما اينطور ديديم، «و اما صحيحة حريز» ايشان مىگويد «فلابد من حملها على رؤية المقدمات» ديديم، يعنى مقدمات ديديم، «الملازمة له خارجاً» كه خارجاً ملازمه است. خوب حالا اول من يك جمع بندى خود كلام ايشان كنم بعد مشكلات كه در كلام مبارك ايشان است، اين كلام ايشان بر مىگردد به آن چيزى كه ما روز اول گفتيم در اين مسئله، تفكيك بين تحمل شهادت و اداء شهادت، تحمل شهادت شىء و ادائه شىء آخر، اداء بايد صريح باشد، دو پهلو نباشد، احتمال خلاف نداشته باشد، اين اداء است، ولى تحمل شىء آخر. ايشان مىخواهد بگويد روايات يا بعضى از اين روايات ناظر به اداء شهادت است، صراحت در اداء است. و اما در تحمل شهادت ديدن عين عمل لازم نيست. پس چه كافى است؟ مقدمات حسيهاى كه با مشاهده آنها انسان يقين پيدا مىكند. پس بيان ايشان متكى شد اولاً به تفكيك كردن بين مرحله اداء و مرحله تحمل، و متكى شد بر اين مسئله كه آقا اين فرض نادر است، ديدنش فرض نادر است، مشاهدهاش فرض نادر است، و اگر ما بخواهيم برويم سراغ اين احتمال و مشاهده را شرح كنيم در تحمل شهادت نه در اداء شهادت، تحمل هم بگويد بايد به چشم ببيند اين باعث مىشود تعطيل بشود باب شهادت بر زنا. خوب تعطيل بشود چه مىشود؟ ايشان مىگويد در زمان پيغمبر كراراً واقع شده. در من بعده واقع شده حد جارى كردهاند، آنها چطور كالميل فى المكحلة ديدهاند، اين فرض نادر چگونه اين همه تحقق پيدا كرد، حالا كجا در زمان پيغمبر واقع شده ايشان بيان نكرده، در كدام روايت كثيراً واقع شد، حالا اين يكى از اشكالات ما است كه بعداً مىآيد. پس چون در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و من بعده كراراً اين مسئله واقع شده و اگر ما بخواهيم تحمل شهادت را با رؤيت مشروط بدانيم، مصداقى پيدا نمىكند در حالى كه مصاديق زيادى پيدا كرده، ناچاريم همه اينها را حمل كنيم به اينكه در مقام اداء بايد صراحت باشد. اما در مقام تحمل همان رؤيت مقدمات كافى است، چرا؟ براى اينكه همه جا كافى است، در قتل ما خيلى وقتها خود قتل را نمىبينيم اما جزئياتش را مىتوانيم به وهم از مقدمات، بسيارى از افعالى كه آدم خيال مىكند حسى است متن مسئله حسى نيست، دور و برش لوازمش ملازماتش مقدماتش ذى المقدماتش، اينها حسى است، ولذا انسان مىگويد حسى پس بگوييم مانحن فيه هم مثل همه جا است. اين كل كلام مرحوم آية الله خوئى در كتاب مبانى تكملة المنهاج جلد اول صفحه صد و هشتاد. (سؤال:...؟ جواب:...) اين بيان شان كه مبتنى بر چه مبانى است و اينها همه روشن شد.
ولكن چند مناقشه در اينجا است. اول چيزى كه است اينكه اين روايت حريز سندش معتبر است، دلالتش هم صريح است، نمىشود كارش كرد، روايت ابوبصير را نمىگويد روايت حريز را مىگويم، كه هم سنداً هم دلالتاً روايت حريز اين بود، روايت حريز حريز پنج باب دوى قذف است، به تناسب آنجا ذكر شده، روايت اين است «لاتقبل شهادتهم حتى يقول اربعة رئينا مثل الميل فى المكحلة» رئينا، شما مىگوييد يعنى رئينا مقدماتها، آخر اينكه خيلى خلاف ظاهر است. رئينا (سؤال:...؟ جواب: خوب خود ميل فيس المكحله كه نبوده سرمه دان كه نبوده، ايشان مىگويد مثل دارد، خوب بايد مثل داشته باشد، چون ميل و مكحلهاى در آنجا نبودهن، سرمه دانى نبوده، «رئينا مثل الميل فى المكحلة» مىگويد رئينا، شما مىگويد يعنى رئى مقدمات است؟ اين خيلى خلاف ظاهر است، بگوييد اين روايت را طرح مىكنيم، اما حمل كردن اين روايت بر يك چنين خلاف ظاهرى خيلى مشكل است. اين (سؤال:...؟ جواب: نمىگويند «رئينا مثل الميل» كه مىگويد رئينا مثل الميل يعنى مقدماتش راديدم؟ (سؤال:...؟ جواب: من نمىگويم اين عبارت صدق نمىكند، اين عبارت را من مىگويم اگر كسى بگويد رئيت مثل الميل فى المكحلة معنيش اين است هيچ چه نديدم، «الميل فى المكحلة» نديدم مقدمات ديدم، آخر اينكه نمىشود اين روايت را حمل بر اين كنيم، «رئينا مثل الميل فى المكحلة» شما مىگوييد يعنى رئينا مقدمات، اصلاً نه مكحله نه ميل نه هيچ چه نديديم نه دخول نه خروج نديديم، مقدمات ديديديم، بعد بگوييم رئينا (سؤال:...؟ جواب:...) پس روايت حريز انصافاً قابل حمل بر اين معنا نيست خيلى تكلف است.
و اما آن روايت ابوبصير و امثالش، چون بعضى شبيه هم دارد در مستدرك، روايت ابوبصير و امثالش، آن ولو رئينا ندارد، بنده عرض مىكنم آن هم قابل حمل بر مسئله اداء شهادت نيست، پس اولاً روايت حريز قابل حمل نيست، ثانياً روايات ديگر هم قابل حمل نيست، چرا؟ اين تشبيه اصلاً طبيعتش مناسب تحمل است، نه طبيعت اين تشبيه به اداء بخورد، نكته را دقت كنيد، اين تشبيه طبيعتاً به تحمل مىخورد نه به اداء، كالميل فى المكحلة كسى درموقع اداء شهادت، اين تعبير را نمىكند اين مال تحمل است، ولذا همه هم همين را فهميدهاند. خوب شاهد من است، همه فقها هم همين را فهميدهاند و بدست هر خالى الذهنى شما اين روايت را بدهيد كه آقا اين مال اداء شهادت است يا مال تحمل است، بدست هر آدم خالى الذهن بدهيد، تا بحال هرچه ما خوانديم مسئله تحمل شهادت را فهميديم و آقايان همه همين را فهميدهاند مشهور هم همين را فهميدهاند، دست هر آدم خالى الذهنى هم بدهيد همين را مىفهمد. بنابراين مشكل اين است كه اين تعبير «تناسب مقام تحمل الشهادة لا مقام ادائها» ولذا همه هم همين را فهميده، حالا ما بگوييم همه بد فهميدهاند (سؤال:...؟ جواب: در مقام اداء شهادت ديگر قطعاً جزماً اين زنا كرده ادخال و اخراج كرده، اما كالميل فى المكحلة اين مال مشاهده تحملى است. مىگويم شاهدش اين است شما اين روايت را دست هر عرفى بده، از اين چه مىفهمد؟ آيا مشاهده تحملى را مىفهمد؟ يا مسئله اداء را مىفهمد، تابحال هم ما هرچه خوانديم قبل از آنى كه اين احتمالات را بدهم هرچه تا بحال خوانديم رسيديم به اين بحث و اين را خوانديم ما همين را فهميديم، همه هم همين را فهميدهاند، حالا شما مىخواهيد يك چيزى كه خلاف فهم همه است بر اين روايات تحميل كنيد اين نمىشود، اين ثانياً. (سؤال:...؟ جواب: نه حالا آن مقدماتى كه ما لازم باشد ايشان مىگويد آن را بحث....؟
و اما ثالثاً (سؤال:...؟ جواب: اين يشهد دارد درست است، نه يشهد، ببينيد «يشهد كالميل فى المكحلة يعنى يشهد النار عينا كالميل فى المكحلة» عرض مىكنم تناسب تناسب مال تحمل شهادت است، نه تناسب تناسب اداء است، مىدانم كلمه يشهد دارد، ولذا حسابش از روايت حريز جدا كرديم. و اما ثالثاً اينكه مىفرماييد در زمان پيغمبر بعدش خيلى واقع شد و زدند و كشتند و شلاق زدند كجا است اين رواياتش، كثيراً ما واقع شده كجا كثيرا ما واقع شده؟ حالا اين روايات كه تابحال ما هرچه خوانديم در زمان پيغمبر و بعد از پيغمبر هرچه واقع شد اقرار بود، مائز بود آمد اقرار كرد، آن مرد آمد خدمت على عليه السلام اقرار كرد، آن زن آمد اقرار كرد، آنچه ما ديدهايم اقرارات است، شمامى گوييد شهود آمدند كثيراً حالا يك مورد هم پيدا كنيد ببينيم يك موردش هم پيدا بكنيم؟ كثيراً كجا واقع شد، كدام تاريخ است، روايت سنى است شيعه است، پيدا كنيد من احتمال مىدهم حالا بگرديم يك مورد پيدا بكنيم ولى ما هم هنوز پيدا نكرديم شما آقايان هم تفحص كنيد در تواريخ در روايات سنى و شيعه، آيا به صورت شهود آمدند؟ خبر دادند؟ و حد جارى شد؟ يا هرچه بوده اقرارات و اعترافات بوده كه واقع شده (سؤال:...؟ جواب: خوب آن هم جارى نكرد، ايشان مىگويد حد هم جارى كردند، ايشان مىگويد كثيراً آخر من عين عبارت را نوشتم كه نگوييد عبارت را بد نقل كرديم، مىگويد كثيراً واقع شد و حد هم جارى شد من الرجم و الجلد. (سؤال:...؟ جواب: حد هم جارى شد؟ آخر اين ايشان چه مىگويند من جواب ايشان را مىگويم كثيراً در زمان پيغمبر، و بعدش هردو واقع شد حد هم جارى كردند، اين كثير كجا است؟! كجا است اين كثير كه ما نديديم؟! پس اين هم ثالثاً.
و اما رابعاً كه در اينجا است اين است كه ايشان گفتند لازمهاش تعطيل است، تعطيل اجراى اين حد من طريق شهادت است الا شاذاً (سؤال:...؟ جواب: صد باب شهادت است، خوب صد بشود چه مىشود؟ شارع مقدس نخواسته است اين مسئله زياد مشمولش بشوند همان روز گفتهام، يك سهل و ممتنعى خواسته، خواسته يك ترسى پاى همه بگذارد كه آقا در هزار مورد دو موردش ممكن است ثابت بشود در هزار مورد يك موردش ممكن است ثابت بشود، بترس، در عين حال نخواسته، شما هم كه شاذش را قبول داريد، لايتحقق الا شاذاً ما هم كه شاذش را قبول داريم، همان شاذش را شارع خواسته، صد اين باب شهادت به زنا بشود الا شاذاً خدا نخواسته حالا شما مىخواهيد؟ نخواسته. وقتى شارع مقدس نخواسته اين حد توسعه پيدا بكند بلكه در موارد نادرهاى اجازه داده بشود، خواسته من كه نمىتوانم ديگر مدعى خدا و پيغمبرش بشوم، آسمان هم زمين نمىآيد صد باب شهادت در باب زنا بشود الا شاذاً. اين تالى فاسدى نيست. خلاصه عرض چهارم ما اين است اين تالى فاسد نيست. «لايكون هذا تالياً فاسداً» (سؤال:...؟ جواب: شاذ و نادر كه ايشان اعتراف كرده شاذ و نادرش واقع مىشود، ايشان كه اعتراف كرده شاذ و نادر واقع مىشود. (سؤال:...؟ جواب: ما مىگوييم تعطيل نمىشود شاذ است. (سؤال:...؟ جواب: نه ثبت در تاريخ مسئله ايست، من اشكالم به ايشان اين است كه ايشان مىگويد ثبت شده در تاريخ و روايات، ما مىگوييم ثبت ياد ما نيست، ولى وقوعش ممكن است شاذاً واقع شده باشد حد هم جارى شده باشد ولو اينكه ثبت نشده باشد، همه حدود را كه در تواريخ ثبت نمىكردند، توجه داريد؟ فبنائاً على ذلك اين بشود يك فرد نادر. يك فرد شاذ و نادر چه مىشود؟ اين هم كه تالى فاسد نشد.
و بالجمله مسئله مسئله ايست كه تدرء الحدود بالشبهات است، اصلش اين است، شبهه هم كه بشود در...؟ مشهور هم كه اين طور فتوا دادهاند ظاهر احاديث هم كه همين است، با اين استبعاد و مستبعادات ما نمىتوانيم از اين مسئله جدا بشويم، پس شما استبعاد مىكنيد و چه و چه، ما نمىكنيم نمىتوانيم با اين استبعاد مسئله جدا بشويم فالحق اين است كه باب زنا خصوصيت دارد، (سؤال:...؟ جواب:...) خلاصه ببينيم حساب از دست ما در نرود چه شد؟ خلاصه اين شد كه ما از مجموع اين مسائل مىفهميم كه شارع براى اين مسئله خصوصيتى قائل شده، و شهادت در اينجا با شهادت در جاى ديگر فرق دارد، اينجا معاينه لازم است، بالعين و بدون مشاهده علميه شارع كافى ندانسته، شك هم بكنيم الحدود تدرء بالشبهات، بنابراين چارهاى نداريم جز اينكه ما اين مسئله را فتوا مطابق فتواى مشهور بدهيم. نتيجه چه شد؟ فرع اول ما و سوم ما حل شد، فرع اول ما اين بود شهادت صراحت، اينكه حل شد، فرع سوم ما هم اين است كه از مقدمات اگر علم پيدا بكند كافى نيست. بلكه از مقدمات اعتبارى ندارد بايد به چشم در اين مبحث ببيند ولو مصداق هم مصداق نادرى باشد چرا؟ براى اينكه روايت ما را بسوى اين مطلب دعوت مىكند و فرقى هم بين جلد و رجم هم نمىگذاريم. پس مسئله اولى و مسئله سوم حل شد.
برگردم به كلام تحرير الوسيله دقت كنيد، تحرير الوسيله ديديم در مسئله اول ظاهر عبارت شان اين است كه مىگويند اداء تحمل همهاش صريح و مشاهده، مسئله سوم كه شده ترديد كردهاند، آيا از مقدمات علم حاصل بشود كفايت مىكند؟ ايشان دارد «فيه وجه» اين «فيه وجه» ايشان دليلش چه است؟ همه حرفهاى كه آقاى خويى داشت، ايشان هم يك چنين مسائلى در ذهن مبارك شان بوده و بخاطر اين مسائلى كه در ذهن مبارك شان بوده اين حرف را زده، آخر كار هم بر مىگردد، مىگويد نه خالى از شبهه نيست. پس ايشان نپذيرفتهاند، فقط بعنوان احتمال ذكر كردهاند، همين مستبعد است واقع نمىشود فرضش شاذ است، فلان است، همين چيزها، اينجا با جاى ديگر فرق ندارد، در شهادت حسى مقدمات كافى است، همين چيزها هم در ذهن مبارك ايشان بوده، ايشان هم اين فرمايش را فرمودهاند، ولى آخر كار رويش نايستادهاند. تنها ايراد ما اين بود كه مىگفتيم آقا صدر و ذيل كلام يك خورده با هم هماهنگ نيست. صدر كلام با صراحت مىگويد مشاهده، ذيل مىگويد غير مشاهده هم فيه وجه. (سؤال:...؟ جواب: در غير از باب زنا، همه جا حجت، اما در غير باب، باب زنا روايت خاص دارد تخصيص خورده، باب زنا چون روايت خاص دارد تخصيص خورده، اين باب مستثنى است، (سؤال:...؟ جواب: اشاعه فساد چرا اشاعه فساد باشد؟ (سؤال:...؟ جواب: يعنى مقدمات را مىبينند تعذير مىكنيم؟ تعذير كه بد نيست، بر مقدمات نود و نه تا مىتوانيم بزنيم، اگر شهادت بر مقدمات آمدند دادند نود و نه تا مىزنيم، نود و نه تا برادر صد تا است. خيلى تفاوت ندارد. (سؤال:...؟ جواب: آمدند شهادت دادند گفتند مقدمات را ديديم، شما مثل اينكه اسرار اريد شارع گفته جارى نشود شما اسرار داريد جارى بشود، خوب ما كه نمىتوانيم وقت شارع گفته اجازه بدهيد من آن مسئله سوم را عنوان كنم. (سؤال:...؟ جواب: همان است ديگر، شهادت با يقين از مقدمات است ديگر، شهادت به يقين از مقدمات نه آقا جان نه، شهادت به يقين شهادت شهود، قاضى كه شهادت نمىدهد، شهادت شهود با يقين). اجازه بدهيد من قبل از آنى كه باقى مانده اين بحث را عرض كنم، امروز ما در آستانه بيست و دوى بهمن يعنى فردا بيست و يك است پس فردا هم بيست و دو است، و ما بخاطر همين كه شايد يكى از آقايان بخواهد بيست و دوى بهمن جاى باشند فردا كه بيست و يكم است ما فردا را تعطيل مىكنيم روز چهار شنبه را خوشحال باشيد ولى بدحال باشيد هفته آينده را ما درس تا دوشنبه حد اقل مىخوانيم سه روز دو درس حتماً مىخوانيم منتها يك عده از آقايان مىخواهند بروند براى بيست و دوى بهمن خوب اين هم يك وظيفه است، هم شرعى است، هم اجتماعى است هم انقلابى است، بايد همه هماهنگ باشند. اما الباقى كه بايد رويش مطالعه كنيد كه ديگر من بر نمىگردم، تنهاى چيزى كه باقى ماند مسئله دوم باقى ماند و آن اين است (سؤال:...؟ جواب:...) مسئلهاى كه باقى ماند تنها اين ماند كه آيا اينها محرم هم نيستند يا هستند يا نيستند آيا علم به عدم شرط است يا لا نعلم بالوجود كافى است، مطالعه مىكنيد تا شنبه انشاء الله.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...