شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 80
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين لا سيما بقية الله المنتظر عجل الله تعالى له الفرج و لعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين
حديث اخلاقى امروز ما حديثى ديگرى است از كلمات قصار پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، «و قال صلى الله عليه و آله و سلم بادروا بعمل الخير قبل ان تشتغلوا عنه و احضروا الذنوب فان العبد يذنب الذنب فيحبس منه الرزق» در اينجا دو دستور داده شده، دستورى در باره طاعات، و دستورى در باره معاصى، در باره طاعات مىفرمايد عجله كنيد مبادرت كنيد هميشه توفيق رفيق شما نيست، هميشه اسبابش فراهم نيست، بادروا بعمل خير، به اعمال خير مبادرت كنيد، عجله كنيد، چرا؟ براى اينكه موانع بر سر راه است، حالا اين اعمال خير يك معنى وسيعى دارد، درس خواندن تحصيل علم كردن، تهذيب نفس كردن، نشر علوم كردن، دفاع از حوزه اسلام كردن، كمك به ديگران نمودن چه در جنبههاى معنوى چه در جنبههاى مادى، همه اينها عمل خير است، قبل از آنى كه گرفتار بشويد مبادرت كنيد، براى انجام يك كار خير، عوامل و اسباب زيادى لازم است، اينها بايد دست به دست هم بدهند تا انسان بتواند يك كار خير را انجام بدهد، گاهى ده تا عامل، بيست تا عمل، بيشتر، كمتر، بايد فراهم بشود تا انسان درسى بتواند بخواند، سلامت، امنيت، نداشتن گرفتاريهاى مختلف، بودن يك حوزه آماده، بودن نشاط، حوصله درس خواندن، خيلى چيز هاست بايد دست به دست هم بدهد تا انسان يك درس بخواند، اين مقدماتى كتابهاى علما را دقت كنيد، درد دلهاى اينها گاهى در اين مقدمات كتابهاى شان ميكنند آدم مىفهمد چه خبر است، خيلى از اين بزرگان مىگويند مىخواستيم فلان كتاب، فلان بحث، فلان مطلب اما عوائق دهر مجال نداد، موانع زمان مجال نداد، فراغت بال حاصل نشد، موانع جلوى ما را گرفت. معلوم مىشود هميشه اين درگيرى با مانع بوده، خيلى علما مىخواستند خيلى كارها بكنند، ولى همين عوائق و موانع و مشكلات جلوى شان را مىگرفت. حديث همين را مىگويد مىگويد خيال نكن هميشه سالمى، هميشه نشاط درس خواندن دارى، هميشه امنيت است، هميشه فراغت است، هميشه جوانى است، موانع بر سر راهت كمين كرده، الآن كه فرصتى است بزن و گوى را از ميدان ببر، ما غافليم از موانعى كه در گوشه و كنار كمين كردهاند. «لكل شىء آفة و للعلم آفات» اين واقعيت است، «و لكل خير آفات» نه تنها علم، تهذيب نفس آفات دارد، همه اينها آفات دارد، قبل از آنى كه آفات دامن شما را بگيرد از فرصتها استفاده كنيد و برويد جلو. يكوقت اشاره به شعر آن شاعر عرب كردم تعبير جالبى دارد مىگويد انسان امروز خودش مخبر از اخبار گذشته و حال است، فردا خودش جزء اخبار مىشود، «بينا يرى الانسان فيه مخبرا» «حتى يرى خبراً من الاخبارى» امروز مىنشيند راجع به اين و آن فردا مىشود جزء اخبار و خبر فوت او را اين طرف و آن طرف مىنويسند و نشر مىكنند. فاصله هايش هم گاه يك ساعت است بين مخبر بودن و خبر شدن. يك روز است، يك ساعت است، با اين عوائق و موانع، بايد قدر فرصت و توفيق را دانست، اين يك مسئله است. مسئله دوم كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اين عبارت به آن تكيه كرده يك مسئله مهمى است كه مكمل مسئله اولى است، مىفرمايد توبه كنيد از گناهان بترسيد چرا؟ براى اينكه گناه روزىها را حبس مىكند، اين روزى را فقط به معنى روزى مادى نگيريد، روزى مادى هم است ارزاق معنوى و مادى هردو بواسطه گناه حبس مىشود. دردعاى كميل تقاضا مىكنيم آن گناهانى كه دعاهاى ما را حبس مىكند در واقع توفيق ما سلب مىكند، روزىهاى معنوى و مادى، گناه مىكند قلب نورانيتش را از دست مىدهد، گناه مىكند توفيق نماز شب پيدا نمىكند، گناه مىكند توفيق نماز اول وقت هم پيدا نمىكند، گناه مىكند حضور قلب هم پيدا نمىكند، گناه مىكند نعمتهاى مادى و دنيوى اش هم حبس مىشود، گاه هم گيرش مىآيد نمىتواند ازش استفاده كند، فرمود بترسيد از گناهان
«احضروا الذنوب فان العبد يذنب الذنب فيحبس عنه الرزق» من يك تجربهاى در زندگى دارم، دلم مىخواهد اين تجربه را براى شما عرض كنم، گاهى مثلاً نگاه مىكنم امروز فلان توفيق از من سلب، حالا توفيق براى هرچه بود، كارى بود برنامهاى بود كه داشتم سلب شد، مىنشينم فكر مىكنم چه كردم من امروز، غالباً پيدا مىكنم يك چيزى لغزشى را كه پيوند بين اين دو را توجيه مىكند، نديدم يا كم ديدم محروميت از توفيقى را كه مقارن با لغزش و كار خطائى نباشد، حالا خطا نمىگويم هميشه گناه، خلاف اولى، خلاف وظيفه خلاف آنچه مترقب و انتظار از بنده و شما و امثال ما است. مىبينم هم يك چيزى بود كه اين شد نبايد يك چنين چيزى مىشد شد، حتماً علتش اين بوده. (سؤال:...؟ جواب: غالباً اين طور است، محروميتهاى. يك حديثى داريم از على عليه السلام اين حديث على عليه السلام را عرض كنم، شنيديد شايد يكى ازدوستان على عليه السلام آمد خدمت شان آنجا معلوم مىشود يك چهار پايهاى بود صندلى مانندى بود الآن مثل صندلى امروز كه نبوده كرسى چهار پايه، آمد نشست رويش و افتاد سرش شكست، حضرت فرمود فهميدى چرا اينطور شد؟ يك كار خلافى كردى، عرض كرد آقا من كارى نكردم فرمود بسم الله نگفتى، مىخواستى بنشينى بسم الله نگفتى، همين كه بسم الله نگفتى اين دنبالش بود. (سؤال:...؟ جواب:....) اينكه عرض مىكنم اينها همهاش يك واقعيت است، اين كلام على عليه السلام است، البته اين را بدانيد خيلى خوب است، اين لطف خدا است، اگر يك تخلفى كردى يك محروميتى پيدا كردى بدان خدا لطفى در باره ات كرده، مىخواهد بيدارت كند، و الا به خودت رهايت مىكرد، تخلفها روى هم متراكم مىشود، اين مال آنهايى است كه خدا مىخواهد به آنها لطفى بكند، اگر ديديد ذنبى گناهى تخلفى خلاف اولايى انجام دادى و به دنبالش محروم از رزقى شدى بدان جزء آن دستهاى هستى كه خلاصه خداوند مىخواهد لطف به شان كند، «لعلهم يرجعون» است. «احبناهم بالبأساء و الضراء لعلهم يتذكرون» است، «لعلهم يرجعون» است، اين خيلى خوب است بد نيست لطف خدا است، به هر حال آنچه من لازم مىدانم در اينجا عرض كنم اين است اين دو اصلى كه در اينجا فرمودند دو اصل بسيار مهم است كه غالباً هم ازش غفلت مىكنيم، فرصتها را از دست ميدهيم، بعداً همين كه از دست رفت پشيمان مىشويم پشيمانى هم فايدهاى ندارد، خلافهاى از ما حالا يا گناه به معنى معاصى الهيه كبائر صغاير يا تخلفات ديگر از ما سر مىزند، محروم از مواهب معنوى، مادى، امثال ذلك مىشويم، و توجه بهش نداريم، يكى از طرق تهذيب نفس همين توجه دائم است به اين گونه مسائل.
من اين جمله را هم لازم مىدانم باز به عنوان يك مطلب عرض كنم، اخيراً يك كتابى آوردند پيش ما كسى گفت اين كتاب كتابى است كه جزء درس دانشگاه هم است و ديدم يك چيزهاى عجيبى در باره امام حسن مجتبى عليه السلام درش نوشته شده بود، و چيزهاى هم در باره حضرت سكينه سلام الله عليها دختر امام حسين خيلى چيزهاى زننده البته اين در منابع اهل سنت است، در عوانى ابو الفرج اصفهانى يك چيزهاى خيلى بدى در باره حضرت سكينه نوشته كرده كه آدم دلش نمىخواهد بگويد. يك چهرهاى از او ساخته چهره عجيبى، و يك دانشجو گفته بود من اينها را بايد بخوانم امتحان بدهم تا امتحان هم ندهم قبولم نمىكنند و اينها، گفتيم برويد بياوريد آنها را بعد رفتند و كجا....؟ (سؤال:...؟ جواب: بله رفتند و زيراكسش را آوردند و ديدم همينطور است، حالا من فكر كردم چند تا نسخه تكثير كنيم و براى مسئولين بالا بفرستيم و به اندازه توانايى خود مان و حالا من چه مىخواهم بگويم، ببينيد حكومت به تنهايى همه مشكلات را نمىتواند حل كند و نبايد هم انتظار داشت، حكومت يك بخشى را زير نظر دارد، مسئله مهم نظارت عمومى است، همه نباشد بنشينند انتظار داشته باشند كه تمام كتابها كلمه به كلمه از زير نظر آن نمىدانم مسئول ايرشاد و امثال اينها بگذرد، گاهى عملى نيست، شياطين هم كه اين گوشه و كنار نشستهاند، عده شان در مسائل اقتصادى كمين كردهاند، عدهاى در دانشگاهها كمين كردهاند، عدهاى در مراكز ديگر، شياطين همه جا هستند، تا يك زره غفلت مىكنى سمش را مىريزد در كتاب تاريخى، اسمش مىگذارد تاريخ عرب، بدترين تعبيرات را در باره امام حسن مجتبى يا در باره حضرت سكينه مىكند، من عرضم اين است شما فضلا علما طلاب، شما مرز داران اسلاميد، بايد دائماً مراقب باشيد، براى خود تان مسئوليت قائل باشيد، يك چيزى را كه ديديد فوراً به يك جايى اين را برسانيد، نگوييد يك نوچ نوچى بكنيد و دست روى دست هم بگذاريد و بائى به هرجهت نشود امروز حوزه شما را مورد تهاجم قرار مىدهند، سكوت كرديد همه تان ضربه مىخوريد، فردا امام حسن را مورد تهاجم قرار
مىدهند، ديگرى امثال او نه او، پس فردا حضرت سكينه سلام الله عليها و بعد و بعد و بعد. بايد شما بعنوان مرز داران اسلام احساس مسئوليت كنيد، شما آنچيزى را كه مىبينيد به يك جايى برسانيد، يك آقاى كه اين را ديده بود دبير يكى از مدارس يك مقدار احساس مسئوليت كرد و رفت فتوكپيش را گرفت و آورد به ما داد، مىگويد خوب من به يك كسى گفتم ديگر، من اين مقدار مسئوليت داشتم، ما هم مىگوييم به يك جاهاى مىرسانيم، شما هم اين كارها را بكنيد، مراقب باشيد، درست است حكومت اسلامى است، ولى شياطين در گوشه و كنار كمين كردهاند، غافل هم نيستند، برنامه ريزى هم دارند، دائماً هم مشغول كار اند. خيلى هم از ما بيشتر كار مىكنند شياطين، اگر مراقبت نكنى همه چيز از دست مىرود. اگر بله بى تفاوت بمانى همه چيز از دست مىرود، امروز بگوييم خوب آقاى مكارم يك چيزى گفت و يك مشت فحش هم بهش دادند و مىخواست نگويد، اين هم نتيجهاش همان بود، و خيال كنيم تمام شد، عافيت و سلامت در همين است كه از كنار اين مسئله ساده بگذريم، اين نيست كه ما خيال كنيم فردا نوبت امام حسن است، نوبت امام حسين است نوبت خود پيغمبر است، نوبت خود قرآن است، ما تجربه كرديم در قضاياى گذشته، در قضاياى گذشته گاهى اول مىآمدند، مرحوم حاج شيخ عباس صاحب مفاتيح را حمله مىكردند، بعد يواش يواش مىديديم امام صادق را حمله كردند، بعد يواش يواش ديديم گفتند قرآن داراى خرافات است، اين داستان ذو القرنين چه است در قرآن است، زدند به...؟ العياذ بالله، از اينجا شروع مىكنند يواش يواش خاك ريزهها را مىگيرند مىآيند جلو، آن «قل مواقيكم» بايد در كنار حكومت اسلامى در يك مسائلى ايستاد، بايد در اينجاها كمك كرد خبر داد، اين همان به اصطلاح آن بيدارى و آگاهى عمومى است، و آن مراقبت امر به معروف ونهى از منكر است. ما وظيفه داريم، بى تفاوت بمانيم و الله مسئوليت براى همه ما دارد، و همه چيز ما از بين خواهد رفت، من هرگز معتقد به كارهاى غير منطقى، جار و جنجال، و تحريك ساكن، اين عقيده به اين چيزها ندارم، ولى معتقد هم هستم بى تفاوت ماندن در مقابل ماجراهاى مختلف بيچاره خواهد كرد ما را. بايد هركسى به سهم خودش قدمى بر مىدارد، و دائماً مراقب كيدها باشد، دائماً مراقب شيطنتهاى شياطين باشد. نگوييم خوب اينها ديگر خاموش شدند از بين رفت، تمام شد، نه خير اينطور نيست، اين اشتباه است، اين ساده انديشى ما است كه خيال مىكنيم، و بدانيد اين آخرين جمله را عرض كنم خداوند افرادى را دارد كه حمايت از آئينش كند، «فان يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوماً ليسوا بها بكافرين» فرمود اى عربهاى كه اطراف پيغمبر را گرفتيد اگر شما حاضر نشويد كمك كنيد به او و اسلام را پيش ببريد خداوند اقوام ديگرى از بيرون منطقه عربستان مىآورد كه حمايت پيغمبر كنند، اين كارها مىشود، سعى كنيم ما افتخارش را داشته باشيم، جزء آن حلقه باشيم، سعى كنيم ما باشيم، حديث را بخوانيم اين بحث اخلاقى به درازا كشيد «و قال صلى الله عليه و آله و سلم بادروا بعمل الخير قبل ان تشغلوا عنه و احضروا الذنوب فان العبد يذنب الذنب فيحبس عنه الرزق» (سؤال:...؟ جواب: عبارت دقيقاً اين است «بادروا بعمل الخير قبل ان تشغلوا عنه و احضروا الذنوب فان العبد يذنب الذنب فحيبس عنه الرزق».
برگرديم به همان صفحه صد و شصت و نه. به بحث فقهى مان، بعضى مدارك ديگر هم بعض آقايان راجع به مسئله قبل آوردند و با تشكرى كه از همه آقايان داريم كه جمب و جوشى در تحقيقى از مسائل دارند، من گفتم آن را هم بررسى كنند ببينيم آن مدرك چطور است، تا چه اندازه مىشود رويش تكيه كرد. بحث در اين بود كه امام حق دارد در آنجاى كه زانى توبه كند او را عفو كند در مواردى كه ثبوت زنا با اقرار باشد. امام حق دارد او را ببخشيد يا او را مجازات كند البته بخشيدن به شرط توبه. اين مسئله مشهور و معروف است اجمالاً ادلهاش هم ذكر كرديم تا رسيديم به روايت چندم؟ روايت چهارم كه همان دليل پنجم باشد. دليل چهارم روايتى طلحة بن زيد؟ بله «عن الصادق عليه السلام» اين حديث حديث پنج باب سه از ابواب سرقت بود، اين را كه خوانديم، و اما پنجمى مرسله تحف العقول است، البته اشكالش هم كه ياد تان نرفته اشكال آن حديث اين است كه در باره سرقت است، ما ميخواهيم در بحث زنا استفاده كنيم كليت از آن استفاده نمىشود، اگر هيچ اشكالى نداشته باشد جز اين اشكال اختصاص به بحث سرقت كافى است. (سؤال:...؟ جواب: كدام تعبير اعم است؟ (سؤال:...؟ جواب: تعبيرش باز مىخورد به قطع (سؤال:...؟ جواب: چون بينه اقامه نشده امام مىتواند ببخشد يا قطع كند، باز هم بر مىگردد به مسئله سرقت. و اما پنجم را دقت كنيد «مرسله تحف
العقول عن ابى الحسن السادس فى حديث قال» دنباله يك حديث است، آنش كه مربوط به ما است اين است «و اما الرجل الذى اعترف باللواط فانه لم يقم عليه البينة» بينهاى قائم نشده بود، «و انما تتوع بالاقرار» اين كلمه تتوع را در خاطر خود بسپاريد كه بعداً مورد استناد است، «و انما تتوء بالاقرار من نفسه» خودش تتوع كرد، بعضى ازكلمه تتوع مىخواهند توبه در بياورند، آيا در مىآيد از كلمه تتوع توبه، يا حد اكثر اشعار است، اين مال بحث بعد است، «و انما تتوع بالاقرار من نفسه و اذا كان للامام الذى من الله ان يعاقب عن الله كان له ان يمن عن الله» هنگامى كه جايز است براى امامى كه از سوى خدا مىتواند جزا بدهد و كيفر بدهد از سوى خدا «كان له ان يمن عن الله» مىتواند هم عفو كند منت بگذارد. «اما سمعت قول الله» آيا نشنيدهاى؟ قول الله «هذا اتى هنا فممنن او امسك بغير حساب» اين ولو مخاطب ظاهراً سليمان است ولى خوب يك معنى است كه عام است و شامل همه حكام الهى مىشود، حديث حديث چهار باب هجده از مقدمات است. اين حديث به عقيده من از نظر دلالت بهترين احاديث است، عام است، مىگويد همانطور كه امام مىتواند در حق الله مجازات كند، همانگونه مىتواند. اين يك عموميت استفاده مىشود، منحصر به باب لواط نيست چون تعليل است، مىگويد اين مصداق هذا اتيهنا فمنن او امسك است «هذا اتيهنا فمنن او امسك بغير حساب» چون حق الله است «و امام له ان يعاقب له ان يمن بالعفو» اين منحصر به باب لواط نيست، يك معناى عامى است همه موارد را شامل مىشود. مشكلى كه حديث دارد مشكل سند است، سندى ندارد، مىدانيم تحف العقول كتابى است واقعاً كتاب خوبى است، چه با سليقه بوده است نويسنده اين كتاب، چه قدر خوب انتخاب كرده چه قدر خوب جمع كرده، و خوب تبويب كرده، همچنين نمونه اتم ذوق و سليقه است. فقد يك اشتباه واقع شده به اينكه كتابى به اين پر ارزشى كم ارزش شده، سندها را تمام حذف كرده از او تا آخر. سندى نيست درش. (سؤال:...؟ جواب: حالا، تنها روايتى كه از نظر دلالت بى اشكال بود همين بود بقيهاش بحث داشت، سند ندارد، تنها چيزى كه شما مىتوانيد بگوييد بگوييد منجبر به عمل مشهور است. همين است ديگر. بگوييد سندش ينجبر بعمل المشهور.
دليل ششم را بخوانم «ما رويه زريس الكناسى» اين روايت از رواياتى است كه سندش خوب است، روايت زريس الكناسى، زريس هم مسمى به كناسه است در كناسه بخشى از كناسه كوفه بود آنجا مركز تجارت و كسب و كارش بود زريس كناسى بهش مىگفتند، و ثقه است، قبلش هم ثقات معروفى هستند، (سؤال:...؟ جواب:...) رجال سند رجال خوبى هستند حديث حديث يك باب هجده است، كجايش است شما (سؤال:...؟ جواب: آقا عن على بن ابراهيم عن ابيه جميعاً عن ابن محبوب عن ابن ارعاب عن زريس همه شان بزرگان اند، على بن ابراهيم ثقه است پدرش ابراهيم بن هاشم ثقه است، ابن محبوب ثقه، ابن ارعاب ثقه، زريس الكناسى ثقه، على بن حديد اينجا ندارد، گاهى شما خلاصه يك..؟ اين هم از كافى نقل كرده از غير كافى نيست فقط در سندش سعد بن زياد است دو تا سند دارد، اين سند هيچ مشكلى درش نيست. حالا روايت اين است «عن ابى جعفر قال عليه السلام لا يعفى عن الحدود التى لله دون الامام» معنايش چه است؟ حدود حق الله كسى پايين از امام نمىتواند عفو كند. «لايعفى دون الامام» يعنى پايينتر از امام كسى حق عفو كردن از ذيلش معلوم مىشود «فاما ما كان من حق الناس فى حد» حق الناسى كه حدى داشته باشد «فلا بأس ان يعفى عنه دون الامام» اگر حق الناس باشد مانعى ندارد، مردم دخالت كنند اما حق الله تنها امام مىتواند عفو كند. خوب اين روايت اطلاقى ندارد، ولى اجمالاً استفاده مىشود كه امام حق عفو فى الجمله دارد، اما كجاها دارد كجاها ندارد، مىگويد حق الله مادون الامام عفو نمىكند، حق الناس را مادون الله عفو مىكند، مردم عفو مىكنند ولى حق الله را غير امام عفو نمىتواند بكند، از اين معلوم مىشود امام حق عفو دارد، اما همه جا بشرط توبه بدون توبه، ولذا اين روايت با اينكه سندش خوب است از نظر دلالت يك دلالت اجمالى بيشتر نمىتواند داشته باشد، نمىگويد كجاها، مگر اينكه بگويد قدر متيقنش آنجايى است كه توبه بكند و قدر متيقنش براى ما كافى است. آيا همين است؟ (سؤال:...؟ جواب: احاديث ديگر كار نداشته باش، اين حديث چه دلالت دارد؟ اين حديث نه بينه دارد نه اقرار دارد نه توبه درش است، نه زنادرش است نه نمىدانم مصاحبه درش است، هيچ چيز درش نيست، يك چيزى سربسته مىگويد امام است كه حق دارد در حدود الهى دخالت كند. مردم نمىتوانند، اما حق الناس را غير امام مىتواند دخالت كند. يك دلالت فى الجمله و اجمالى در اينجا است.
و اما در مستدرك الوسائل هم (سؤال:...؟ جواب: بله؟ حق الله است ولى اين عموميت دارد كه كل حق الله را امام يا فى الجمله دارد مىگويد مىگويد غير امام حق ندارد، دارد نفى غير امام مىكند، اما امام همه جا حق دارد. (سؤال:...؟ جواب: الحدود جمع محلى به الف و لام است ذيلش رادقت كنيد مىگويد مردم حق ندارد. بگذاريد من به عبارت طلبگى خود مان بگويم، يك سالبه كليهاى است، مىگويد مردم در حدود الله، حدود الله هم عام، حق ندارند عفو كنند، اين سالبه كليه، نقيض سالبه كليه چه است؟ موجبه جزئيه است، يعنى امام فى الجمله حق دارد، اما كجا حق دارد ندارد همه جا حق دارد، ولذا است كه من عرض مىكنم اين روايت با آن قوت سندى كه دارد مشكلش مشكل اجمال و ابهام است. مرحوم حاجى نورى در مستدرك الوسائل باب شانزده را (سؤال:...؟ جواب:...) و اما احاديث ديگرى نقل كرده در پنج تا حديث است در باب شانزده مستدرك كه اينها را جلد هجدهم است چاپ جديد است باب شانزدهم، از همين ابواب مقدمات الحدود است، حديث اولش از دعائم الاسلام است كه اين را ما شماره هفتم قرار مىدهيم، «عن ابى جعفر محمد بن على عليهما السلام انه قال» شبيه همين خبرى است كه داشتيم در واقع همين را تلخيص كرده، «انه قال لا يعفى عن الحدود التى لله دون الامام» همين. ظاهرش اين است اين همان حديث سابق است، به صورت مرسله در دعائم الاسلام نقل شده، (سؤال:...؟ جواب: لايعفى قديمها نداشتيم يعفوا داشتيم، عفا يعفوا، عفا يعفى هم داريم؟ نداشتيم سابقاً. حالا مگر اينكه اخيراً پيدا شده باشد. بله. اين حديث يك اين باب است.
حديث دوى اين باب، جانم حديث سه اين باب، از فقه الرضا، حالا، فقه الرضا خودش محل بحث است، اما درش دارد «اروى عن العالم» ظاهر كلمه اروى عن العالم، عالم اشاره به امام است، يعنى امام عليه السلام «انه قال لا يعفى عن الحدود التى لله عز و جل دون الامام فانه مخير انشاء عفى و انشاء عاقب» اين ذيلش يك خورده عموميت دارد بهتر از آن روايت است، چون تنها مفهوم آن سالبه كليه نيست يك موجبه كليه هم آمده. «فانه» امام مخير است «انشاء عفى و انشاء عاقب» ظاهرش هم اطلاق دارد در تمام حدود اين ذيل ذيل خوبى مىشود منتها حديث حديث مرسله است، خوب اين دو تا حديث كه اضافه به آن شش تا شد.
و اما حديث چهارمش هم دلالت ندارد حديث دوم هم دلالت ندارد، حديث پنجم اين باب مىخوانم كه تمام بشود. حديث پنجم عين همان حديثى است كه مااز تحف العقول نقل كرديم اينجا از مناقب نقل شده، «و اما الرجل الذى اقر باللواط فانه اقر بذلك متبرعاً» آنجا متتوعاً اينجا متبرعاً «من نفسه و لم تقم عليه بينة و لا اخذه سلطان» نه حكومت گرفتدش نه بينه بوده متبرع بوده «و اذا كان للامام الذى من الله ان يعاقب فى الله فله ان يعفو فى الله اما سمعت الله يقول لسليمان هذا اتيئنا فمنن او امسك بغير احسان» اين سه تا روايت اضافه شد به آن شش تا ولى اين روايات غالبش همان روايات سابق است.
جمع بندى: حالا از مجموع اينها با همه اشكالات كه اين ادله نه گانه ما داشت، آيا ضم ببعضها ببعض، به انضمام قول مشهور آيا از مجموع مىتوانيم مادليلى كه اطمينان بخش باشد براى اين مسئله پيدا كنيم يا نه؟ بله مىتوانيم، بعضش دلالتش خيلى خوب بود بعضى سندش خوب بود، همه اينها هم كه منجبر به عمل اصحاب است، (سؤال:...؟ جواب: خوب ديگر حالا آن حرف قديمى را بگذاريد كنار كه مىگوييد عمل اصحاب آنجايى معتبراست كه استناد كرده باشند ما استناد به عمل اصحاب را لازم نمىدانيم همين اندازه كه روايات در مرئى و مسمع آنها بوده فتوا هم بر طبقش دادند ما مىگوييم ظاهر اين است كه استناد به اين بوده، والا قدماى ما اصلاً استدلال به روايت نمىكردند كه استناد كنند. (سؤال:...؟ جواب: صد تا روايت باشد وقتى مجموع من حيث المجموع را ما مىبينيم در مرئى و مسمع شان بوده بر چه دلالت نداشته بعضش سند نداشته، از اين مىفهميم آنش كه سند نداشته منجبر به عمل اصحاب باشد. انصاف اين است در اين مسئله اين نه تا با همه اشكالات كه داشت مجموع من حيث المجموع براى فقيه اعتماد و اطمينان ايجاد مىكند كه اجمالاً امام اين حق را دارد. حالا شرائطش چه است خصوصياتش چه است انشاء الله شنبه مىرويم دنبال اين معنا.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...