شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 70
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين لا سيما بقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و لعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين
قبل از آنى كه (سؤال:...؟ جواب: آنجا را صدا بگوييد بيايند درست كند. حالا يك خورده آرام باشيد معلوم مىشود صدا يواش يواش...
قبل از آنى كه وارد بحث فقهى بشويم، توجه كنيد، ببينيد من مىخواهم در يك بحث كوتاه چند جمله در باره همين مسئله اخير دانشگاه اصفها صحبت كنم، اجمال قضيه اين است كه به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه ياهفته وحدت حوزه و دانشگاه از آقاى كه مىشناسيد دعوت كرده بودند در دانشگاه اصفهان سخنرانى بشود، فراموش نكنيد هفته وحدت بوده، عنوان سخنرانى هم اين بوده انتظارات دانشگاه از حوزهها چيست؟ دانشگاهها چه انتظارى از حوزهها دارند، در زير اين نام سمپاشى بسيار شديد و وسيعى بر ضد حوزه شده، كاش فقط بر ضد حوزه بود قابل تحمل بود به يك معنا، بر ضد علوم اسلامى و به يك معنا بر ضد خود اسلام شده كه حالا من عرض مىكنم و خواهيم ديد، اصفهانى كه سابقاً يك مسئلههاى داشته در گوشه و كنار افرادى هم منتظر بودهاند، به دنبال اين مسئله آن دسته گروهى كه يا بى بند و بار بودند يا ضد انقلاب بودند يا وابسته به گروهكها بودند خوب در همه جا افراد خوب است افراد بد هم است، آنها خوشحال شدند تحريك شدند و كف زدند و سوت كشدند و يك فضاى آن چنانى ايجاد كردند، و در اواخر بعضى بلند شدند و گفتند شما چرا اين سخنان رابا مخاطبين اصلى مان حوزويان نمىزنيد، شما در غياب آنها آمديد و سم پاشى مىكنيد، اين حرفها را مىزنيد اين يك چيز نه عادلانه است نه منصفانه، حقش بود در حضور خود آنها اين حرف را مىزديد تا مطلب روشن بشود جواب منطقى بر اين بحث نبود گفتند حاضريم كه با آنها هم صحبت كنيم و بحث كنيم، حاضريم يك معنا است و مىبايست اين كار بشود يك معنى ديگرى، به دنبال آن عده از دانشجويان مسلمان و مخلص دانشگاه اصفهان آمدند قم و بعضى از اساتيد دانشگاه هم قم آمدند و ابراز تنفر از اين مسئله كردند و در جرائد جسته گريختهاى از آن نوشته بودند ولى ما منتظر بوديم كه اطلاعات بيشترى پيدا كنيم كه اصل نوارها را آوردند و قسمت مهم از نوار را هم پياده كردند كه در بيست و چهار صفحه است الآن همراه من است، آن را هم آورده بودند دانشجويان، و نامهاى هم براى مقام معظم رهبرى نوشته بودند كه اين باعث پيامد سوئى براى اسلام و انقلاب خواهد بود، بعد انجمن اسلامى دانشجويان كه خود شان دعوت كرده بودند از ايشان خود آنها هم يك اعلاميه دادند تقبيح كردند سرزنش كردند و محكوم كردند اين حرفها را، ولى اين سم پاشى بالاخره اثر وسيع و دامنه دارى در دانشگاه اصفهان داشت، به دنبال آن دانشجويان اصفهانى همان انجمن اسلامى دانشجويان نامهاى براى من نوشتند و از من خواهش كردند كه شما هم صحبتى بياييد اينجا بكنيد و از اين قبيل حرفها، كه البته من جواب آنها را مىنويسم و يك سلسله مسائل مستدل را كه مىتواند جانشين سخنرانى باشد براى شان خواهم فرستاد ولى عمدتاً محور بحثها را من عرض كنم، من واقعش اين است فكر مىكنم بعد از اين در مقابل سم پاشىها لا اقل بايد فضلاى حوزه يك مقدار توجيه بشوند و هركدام از ايها بسيج بشوند در مقابل اين مسائل شايد عدهاى تا بحال خيال مىكردند اينها يك مسئله ساده است يك كج سليقگى است، كه دامن بعضىها را مىگيرد ولى اين اوضاع و احوال كه در اصفهان بوده نشان مىدهد چيزى بالاتر از كج سليقگى و نظر شخصى است. اگر آن فرد خودش هم آگاه باشد يا آگاه نباشد يك دستهاى است كه دارد اين مسائل را مىچرخاند. حالا من خدمت شما عرض كنم مجموعه محور بحثها كه من دى شب نشستم مدت زيادى مطالعه كردم و جاهاى حساسش راكاملاً خط كشيدم و تازه اين غير از
بخش پاسخ سؤالها است كه سؤال و جوابش خيلى زنندهتر گفتند هست كه در نوار است اينجا ما گفتيم پيادهاش كنند، اين قسمت غير از سؤال و جواب است.
اولاً نكتهاى كه در اينجا است اين است در هفته وحدت و روز وحدت واقعاً بزرگترين سرمايه گزارى در تضاد و نفرت و عدم وحدت شده، يعنى خلاصه چنان توصيف شده كه اتحاد حوزه و دانشگاه وحدت حوزه و دانشگاه غير ممكن است، در ايام وحدت كاملاً ضد وحدت و تخم نفاق پاشيدن و نفرت و ايجاد بدبينى و عداوت كردن، محور بحث بر سه جمله دور مىزند: و خلاصهاش اين است كه حوزهها سه تا اشكال دارد و با وجود اين سه اشكال امكان ندارد حوزه و دانشگاه باهم يكى بشود و اى دانشگاهيان فكر تان راحت باشد كه اين كار ممكن نيست مگر اين كه حوزهها از اين سه مسئله دست بر دارند. حالا ببينيد اين سه مسئله مجموعه ايست از دروغ و مغالطه، به هيچ وجه خارج از اين دو تا نيست، يا دروغ بين يا مغالطه.
اولين مشكلى كه در حوزهها است اين است حوزهها داراى علومى هستند كه اين علوم وقتى به يك نقطهاى مىرسد خط قرمز است و قابل چون و چرا نيست، و در باره مبانى آن علوم نمىشود سخنى گفت، و داراى يك نوع قداست است، و مادام كه علوم حوزوى چنين است، با علوم دانشگاهى كه در تمام مراحل چون و چرا بر مىدارد و قابل گفت و گو است تباين دارد تضاد دارد، اينها علوم مقدس است، اينها يك جا خط قرمز دارد از آن نمىشود جلو رفت، اما آن علومى است بشرى و به تمام معنا قابل نقد و انتقاد، بنابراين اين دو علم باهم ذاتاً تباين دارند، علوم غير قابل نقد و علوم قابل نقد، علومى در تمام مراحل قابل بحث و علومى غير قابل بحث، ولذا هم در حوزهها سؤال و جواب نمىشود كرد ايراد نمىشود كرد، اشكال نمىشود كرد.
و باز دريك عبارت اين است كه در حوزهها چيزى بنام شبهه وجود دارد اينها همهاش امر اول است، (سؤال:...؟ جواب: همه علوم فقه اصول همه علوم حوزوى كلام همهاش، عبارت را من بعداً حاصل عبارتها را در اختيار تان مىگذارم. و الآن هم يك عبارتش را مىخوانم، عين اين حرف است كه زدم، علومى كه در حوزهها آموخته مىشوند علومى هستند كه بر مبانى آنها انگشت نقد نمىتواند نهاد ولى علوم دانشگاهى علومى هستند كه از اين جهت با آنها تفاوت دارند و همين باعث مىشود كه دانشجوى اينجا و آنجا و مواد درسى اينجا و آنجا و فضاى درسى اينجا و آنجا تفاوت پيدا كند كه نزديك كردن شان به يك ديگر و اتحاد بخشيدن شان را به غايت دشوار مىكند. باز در تعبير ديگيرى علوم حوزوى را علوم غير نقدى مىخانيم، و علوم تفسيرى و تأويلى، در يك عبارت ديگر علوم نقدناپذير و مقدس، در يك عبارت محيط دانشگاهى محيطى است كه هيچ مرزى براى انتقاد و چون و چرا نمىشناسد و محيط حوزوى محيطى است كه چنين مرزى را مىشناسد، در عبارت ديگر: محيط حوزوى محيط تسليم است و محيط دانشگاهى محيط عدم تسليم.
اين ادعاى گزافى نخواهد بود؟! خوب دريك عبارت هم دارد كه شبهه در حوزهها يعنى چيزى كه در دل نگه بدار سر زبان نياور و اگر سر زبان بياورى همان و هزار درد سر براى انسان پيدا بشود همان، اين شبهه يعنى اشكالات را در دل بگير و حق ابراز ندارى، مغالطه واضح كه در اينجا است بر هيچ كس مخفى نيست، علوم حوزوى مملو از نقد و انتقاد است، يعنى فقه همهاش ان قلت و قلت است اصول ان قلت و قلت است، در درسهاى ما اين قدر ان قلت و قلت مىكنند كه صداى آقايان در آمده و مىگويند چرا اين قدر سؤال مىكند علوم حوزوى شكى نيست كه اينها تمامش ان قلت و قلت دارد و هر كسى غير از اين بگويد واقعاً آميست نا آگاه يا مغرض آن قدر كه اجازه اشكال و سؤال در حوزهها است در هيچ دانشگاهى در هيچ كجاى دنيا نيست نه دانشگاه ايران، در هيچ كجاى دنيا اين قدر ان قلت و قلت و سؤال و جواب در علوم نيست، هم در نوشتنها هم در گفتنها، كافى است يك روز يك نفر بيايد دريكى از اين حوزهها و ببيند در درسها دانشجويان دينى و طلاب چه قدر اشكال مىكنند، و اين اشكالات در همه چيز است، در بحث خداشناسى باشد اشكالات شان را طرح مىكنند، اعجاز قرآن باشد نبوت پيغمبر اكرم باشد فقه باشد اصول باشد در همه جا ان قلت و قلت هم در كتابها، هم در گفتار، ولى مىرسيم به يك مبانى قرآن و حديث معتبر، در قرآن مسئله كه مسلم قرآن است در هيچ حوزهاى نقد و انتقاد نمىشود يعنى كسى نمىگويد قرآن را قبول ندارم، يا مثلاً حديث پيغمبر اكرم و ائمه هدا را قبول ندارم اگر
حديث حديث ثابتى باشد، اين خط قرمز است؟! ولى بفرماييد ببينم شماى كه اين حرف را مىزنيد واقعاً از ديدگاه يك مسلمان بحث مىكنيد يا يك نا مسلمان اگر از ديدگاه مسلمان است مسلمان اين خط قرمزى دارد يعنى وقت رسيد به قرآن در مقابل وحى تسليم است، تسليم مقابل وحى است نه تسليم در مقابل قول اين فقيه و آن فقيه، در مقابل آنها ان قلت و قلت مىكند، خط قرمز ما اين است از ديدگاه مسلمان شما صحبت مىكنيد يا يك جامعه شناس مادى، بعد يك جامعه شناس مادى ملحد مىتواند اين حرف را بزند كه اينها يك جا كه مىرسند خط قرمز شان است. پس در علوم حوزوى اشكال فراوان سؤال جواب همه آزاد و بيش از همه...؟ هركسى يك روز بيايد در حوزهها اين را مىداند، كتابها را نگاه كند اين را مىداند و چيزى بنام شبهه در حوزهها نداريم اين خنده آور است شبهه چه است؟ درحوزهها شبههها در دل نگه دارى مىشود شبهه آكل و مأكول در همه كتابها نوشتهاند جواب هم دادهاند، شبهه ابن كمونه همه جا نوشتهاند شبهات اخبارىها در مسائل مربوط به اصول همه جا نوشتهاند، شبهه يعنى اشكال، همه كتابها مملو از شبهات و پاسخ به شبهات است چه چه است شبهات را بايد در دل نگهدار و سر زبان در نياوريد، اين يك حرف مسخره است اين خنده آور است اين نشان مىدهد گوينده اين سخن به الفباى حوزه آشنا نيست، ما كجا داريم شبهه يعنى راز مگو، در دل نگهدار حق ندارى بگويى، كتابها ما پر از اينها است، اين چه دروغ واضحى است اين چه تهمت واضحى است، در علوم دانشگاهى هم خط قرمز است به آنجا كه رسيدند مىايستند، علوم آزمايشى تجربى به تجربه كه رسيدند خط قرمز شان است، وقتى رسيدند تجربه گفتيم آب تركيب شده از دو موليكول هيدروژن و يكى اكسيژن چرا؟ در دانشگاه تجزيه كرديم ديديم، هيچ دانشجويى حق انتقاد بر اين ندارد. چرا خط قرمز آشمايش است، آزمايش كرديم علوم تجربى است، و همچنين علوم رياضى آنها فرمولها وقتى رسيد به علوم رياضى در فيزيك در شيمى در همه جا وقتى رسيد به رياضيات و گفتيم اين مسئله با اين معادله رياضى ثابت شده آن خط قرمز شان است نمىشود گفت آقا اين معادله را من قبول ندارم جدول ضرب را قبول نداريم، قبول ندارم مجموعه زواياى يك مثلث دو قائمه باشد، نه خير قبول ندارم، مىخندند اين خط قرمز آنجا است، خط قرمز يعنى اصل مسلم در علوم دينى اصل مسلم وحى است، در علوم تجربى اصل مسلم تجربه است، در علوم رياضى اصل مسلم آن معادلات رياضى است و اين خط قرمز آنها است، ببينيد مغالطه چه قدر روشن، منتها مىرود سر دانشجو كلاه مىگذارد و اغفال مىكند آنها را، غير از تهمت و دروغ و مغالطه در اين امر اول چه شما مىبينيد؟ حالا ببينيد اين جمله سم پاشى را تماشا كنيد دنبال همين است. (سؤال:...؟ جواب: در تمام اديان خط قرمز است در تمام علوم خط قرمز است همه جا يك اصول مسلمى است بدون آن اصول مسلم كه نمىتواند در همين زمينه مىگويد در حوزه علميه خدا ننشسته است كه فتوا دهد، مگر ما مىگوييم خدا نشسته فتوا مىدهد؟ ما مىگوييم علما هستند ولى مبانى كه قرآن و مسلمات قرآن و روايت است آنها خدا نشسته، در حوزه علميه خدا ننشسته است كه فتوا بدهد پيغمبر اكرم و ائمه اطهار هم ننشستهاند، فقيهان عالمان متكلمان كه خود شان هم انسان اند و بشر اند و خطاپذير اند نشستهاند، و هرچه اينهاتوليد مىكنند معرفت بشرى است و آن قداست كه روايات دارد و قرآن دارد زرهاى به اين علوم و معارف كه اينها مىآموزند و تعليم مىكنند سرايت پيدا نمىكند. (سؤال:...؟ جواب: اين عين عبارت، ديگر حالا متن عبارت را براى كه بگويند عبارت را خواند. ببينيد در علوم ما دو بخش است مغالطه اينجا است من دلم مىخواهد آقايان فضلا روشن بشوند در نحوه مغالطه ببينيم ريز كارى كجا است، ما يك علوم در علوم اسلامى يك مسلمات داريم، ضروريات داريم اجماعيات داريم قطعيات داريم و نظريات داريم، آنى كه عقلانىپذير است و احوط و اقوى و اشبه و اقرب و اينها اين است، و الا هيچ عالم اسلامى نمىگويد الاقوى ان الخمر حرام، اقوى نيست ديگر از بديهيات اسلامى است، در اينجا خدا فتوا داده پيغمبر فتوا داده امام نشسته فتوا داده، اين بخش از علوم اسلامى هممان قداست قرآن و حديث را دارد، اما در مسائل اختلافى نظريه بنده با زيد و عمرو تفاوت دارد، بله، نظريه بنده قداست ندارد، ولذا خود من عقيده خودم را گاهى نقد مىكنم فتوايم عوض مىشود علما فتواى شان عوض مىشود. نبايد مغالطه كرد، بخش مسلمات قرآن و فقه و حديث، آن حسابى دارد، بخش مسائل نظرى اختلافى هم حسابى ديگرى دارد، اين تعبير را كه گفته است در حوزه خدا نشسته است فتوا مىدهد؟ (سؤال:...؟ جواب: البته آن حق است بخش دوم هم قداست از نظر حكم ظاهرى دارد چون
احكام ظ...؟ قداستش از نظر وظيفه بودن است، وظيفه است وظيفه فعلى در حق ما همين است كه مجتهد نظرش آن گونه است ما مىگوييم آنها محترم است، منتها آن قداست وظيفهاى دارد، اما بخش اول قداست واقعى و مقام ثبوتى دارد نه تنها وظيفهاى، و خدا دارد فتوا مىدهد پيغمبر و امام دارد فتوا مىدهد. ما به اين وسيله بخواهيم همه چيز را ببريم مىدانى مفهوم اين سخن چه مىشود؟ مفهومش اين مىشود كه دربحثهاى ديگرش است، ما مىگوييم همه چيز در اسلام قابل انتقاد است، حتى اصل توحيد قابل گفتگو است با گذشت زمان ممكن است شكلش عوض بشود، يعنى نسبيت ادراكات در همه چيزها را.
و اما امر دوم: اجازه بدهيد و اما مسئله دوم حق با شما است اجازه بدهيد، و اما مسئله دوم، اين است كه يك فرقى بين دانشگاه و حوزه است فرق دوم، حوزويان دست رسى به حكومت پيدا كردهاند و مديريت مملكت در اختيار آنها قرار گرفته، دانشگاهيان يك همچنين دست رسى ندارند و اين تفاوت بين حوزهها و دانشگاه است، سه بار در سه جا مىگويد و اين كم تفاوتى نيست، و اين چيز كوچكى نيست و اين چيزى هى تحريك مىكند سم پاشى مىكند دانشگاهىها را در برابر روحانيين، يعنى دانشگاهىها بشتابيد كه روحانيت پستها را گرفت و شما را كنار زدند مثل اين كه يك جنگى بين ما و دانشگاه در گرفته است و در اين جنگ ما پيروز شديم و آنها را عقب زديم و سرمايهها و سهم دانشگاه از دست شان رفته بشتابيد و از دست غاصبين اينها را در بياوريد، يك هم چه چيزى، در اينجا چندين بار اين را تكرار مىكند و چندين بار روى اين مسئله سم پاشى مىكند و دانشگاهىها را تحريك مىكند بر ضد حوزهها، مسئله اين است يك جنبه ديگرى كه در حوزه ديده مىشود در حال حاضر در دانشگاهها ديده نمىشود عبارت است از دست رسى حوزههاى علميه به قدرت و نظير اين در دانشگاهها فعلاً وجود ندارد، اين مطلب كوچكى نيست، بعد از انقلاب روحانيت مديريت كشور را به عهده گرفته است و نظريهاى كه اين كشور را هدايت مىكند نظريه ولايت فقيه است، و نظريه ولايت فقيه الزام مىكند كه رد رأس حكومت يك فقيه باشد و او زمام رهبرى و تدبير امور را به دست داشته باشد اما دانشگاهىها چنان نيستند باز مىگويد اين مطلب كوچكى نيست، يك بار ديگر باز تكرار مىكند اين نكته كوچكى نيست، توجه داريد؟ پيدا است كسى كه اين را مىگويد يك مشكل علمى ندارد واقعاً مىخواهد آن عقده خودش را حد اقل چيزى حالا ما بگوييم برنامهاى از تحريك مأموريت ما كارى به آنها نداريم، ما آن را نمىگوييم، ما مىگوييم حد اقل يك عقدهاى را در اين مسئله داشته، اگر واقعاً ما مسلمانيم ما معتقديم حكومت بايد حكومت مذهبى باشد خوب در رأس امور بايد يك آگاه مذهبى باشد، اگر نمىخواهيم حكومت اسلامى و مكتبى ما مىخواهيم برويم اين حكومت به اصطلاح دموكراسى غربى داشته باشيم بله، با ما تكليف را روشن كنيد طرف دار دموكراسى غربى هستيد يا يك حكومت مكتبى اسلامى؟ چرا دندان روى حرف مىگذاريد وانگهى در حوزهها به روى كه بسته است؟ همه تان بياييد حوزه درس بخوانيد برويد تا ولى فقيه بشويد؟ كه مزاحم شما است؟ مگر ما علوم حوزوى را انحصارى كرديم كه شما غصه مىخوريد؟ درهاى حوزهها از درهاى دانشگاهها خيلى بازتر است، دانشگاهها در كنكورش قبول شدن كار مشكل و طاقت فرصاى است ولى حوزهها خيلى با سماحت بيشترى مىپذيرند خود شما بفرمايييد بسم الله بخوانيد در هر كه لياقت دارد برود برسد ولى فقيه هم بشود انحصارى نيست كه. اگر ما مىگفتيم...؟ و اشخاص معينى است حق با شما است. پس اولاً ما قبول كرديم كه حكومت مكتبى است، در حكومت مكتبى نمىشود يك شخص آگاه به مكتب در رأس نباشد، محال است، كما اين كه كمونيستها كه حكومت مكتبى داشتند در آن زمان يك نفر ماركسيست آگاه درجه يك در رأس حكومت شان مىبايست باشد، يك حكومت مكتبى خواه مكتب اسلام باشد يا ماركسيست باشد بايد آگاه باشد، اگر مىگوييد اين نباشد معنايش اين است كه ما حكومت دموكراسى غربى مىخواهيم، آگر آن را پوست كنده بگوييد ما ببينيم خط اختلاف ما با شما چه است، وانگهى ما محدوديت براى حوزهها قائل نيستيم بياييد بخوانيد، همه دانشجويان بيايند حوزه كه بخيل است، ما كه خوشحال مىشويم ولى فقيه هم برويد بشويد و برويد تا حد اعلاى شايستگى واقعاً لياقت داشته باشيد يك روزى هم بشود ما هم خوشحال مىشويم. اين نكته دوم و اين مغالطه اولى مملو از دروغ بود دومى مملو از مغالطه است. و اين تحقيقات هم بوى اين مىدهد كه واقعاً در ولايت هم كسى كه اين حرفها را مىزند كاملاً مسئله دارد ديگر. حد اقل بوى اين را مىدهد كه مسئله دارد.
و اما نكته سوم: اين نكته سوم خيلى عجيب است، مىگويد حوزهها سر و كار شان با عوام است و دانشگاهها سر و كار شان با خواص است چرا؟ براى اينكه حوزهها بايد مبلغ بپرورانند، و از جمله چيزهاى كه مبلغ لازم دارد اين است كه از خطابه استفاده كند و از خطابه استفاده كردن معنايش اين است كه تعبير صريح دارد كلمات را بزك كردن، و جا انداختن و به خورد مردم دادن، تعبيرات نيش دار است دقت كنيد روى كلمه بزك كردن دو بار تكرار كرده دراين عبارت. و مىگويد بنابراين حوزهها يك مجموعهاى هستند يك مجموعه علمى در خطر عوام زدگى، از طرف ديگر به دليل اينكه در اغلب موارد روى سخن حوزه با توده است با عاميان است به نحوى با عوام زدگى يا با خطر عوام زدگى روبرو هستند، دانشگاهها عوام زدگى اصلاً ندارند روى سخن شان با خواص است و حوزهها با عوام. حالا مغلطه و دروغ و نيش اين سخن را دقت كنيد، شكى نيست كه يكى از بخشهاى حوزه تبليغ است، تبليغ هم معنايش اين است كه انسان «باللتى هى احسن» كه قرآن مىگويد بتواند سخن بگويد «جادلهم باللتى هى احسن» اگر بزك كردن است اين همين است كه قرآن مىگويد «و جادلهم» به پيغمبر اكرم دستور مىدهد «باللتى هى احسن» اصلاً اين ادبيات كه شما در دانشگاه مىخوانيد براى چه است؟ براى اين است كه سخن را بهتر بتوانيد ادا كنيد براى همان بزگ كردن است ديگر، پس دانشكده ادبيات شما دانشكده بزگ كردن است ديگر. اصلاً ما مىگوييم قرآن معجزه است از نظر فصاحت و بلاغت اين عيب است؟! در يك بعارتش دارد بزگ كردن هنر نيست، همينجا...؟ يعنى فصيح و بليغ صحبت كردن و سخنان را بجا گفتن و در دل مردم نفوذ صحيح كردن اين عيب است؟! اگر اين عيب است اول مال قرآن است. قرآن فصيح است، بليغ است «بلسان عربى مبين» است نافذ در دلها است، قلبها را به خودش جذب مىكند به ما هم دستور مىدهد «جادلهم باللتى هى احسن» اين چه مغالطهاى است، پس تمام اين شعرا كه آمدند مفاهيم مهم را در قالب زيباى شعرى ريختند و بيان كردند همه اينها عوام زده هستند، العياذ بالله قرآن عوام زده است، تمام صاحبان نثر و نظم خوب و خلاقان آثار ادبى همه شان عوام زده هستند، اين حرف است؟! سخن صحيح گفتن سنجيده گفتن نافذ گفتن از عواطف مردم حسن استفاده كردن در دلها نفوذ كردن كه معجزه پيغمبر اسلام نفوذ در دلها بود، از اين تعبير به عوام زدگى بكنيم! شما هم داريد مثل اين در دانشگاه، شما هم دانشكده ادبيات داريد، الآن اين دستگاه صدا و سيما خودش براى خودش يك دانشكده دارد، چه كار بكنند كه اين مسائل را بهتر بتوانند در افكار مردم جا بيندازند، پس تمام دستگاهها عوام زدگى است، هر چيزى كه تأثيرى در دلها مىگذارد عوام زدگى است؟! قسمت مهمى از علوم بشرى را بايد خط قرمز رويش بكشيم همه اينها در دكان است، اين سه تا مطلب بود. يكى قداست علوم حوزوى يا داشتن خط قرمز. ديگرى عدم دست رسى دانشگاهها به مقام ولايت فقيه و مديريت مملكت از طرف حوزهها. و سومى هم مسئله تبليغ كردن و تبليغ با مردم و در دل مردم نفوذ داشتن.
اصلاً يكى از افتخارات حوزهها اين است كه مردمى است با مردم دائماً در تماس است، دانشگاه هم اگر مردمى نباشد كارش زار است، مردمى بودن عيب است؟! عوام زدگى شما توده مردم كه اين همه جان دادند و اين همه قربانى دادند اينها را به عنوان عوام...؟ يك اسم عوام رويش مىگذاريد و كل مردم را حذف مىكنيد براى اينكه چهار نفر دانشگاهى آنجا نشستند جلب آنها كنيد اين را مىگويد. به عقيده من مجموعه سخنرانى عوام زدگى عجيبى است، عوام زدگى خوب اينها همه اش عوام زدگى است، انسان خودش دروغ بگويد تهمت بزند تفسيرهاى غلط بكند و بعد هم عوام زده نباشد اينها خودش عوام زدگى است، عوام زدگى چه است؟ ما در كنار مردميم مردم در كنار ماهستند، افتخار ما است، اصلاً در كنار ناس بودن از نظر منطق قرآن اين افتخار است، اين چه مغلطه ايست شما مىكنيد روى سخن آنها با خواص است روى سخن ما با عوام است، روى سخن اينها با كل مردم است.
و اما من يك آخرين نكته هم بگويم بحث مثل كه به درازا كشيد. در لابلاى بحث ايشان يك نيشى به نهج البلاغه زده، يك نيش هم به مفاتيح، مخصوصاً مفاتيحش گفتند و بچهها خنديدند و (شعار طلاب و روحانيون) اجازه بدهيد من تكميل كنم، ما مىخواهيم يك بحث داشته باشيم در حد همان بحثهاى منطقى علمى ما نه اسم كسى را برديم نه به كسى هم فحش داديم نه بد نه بيراه نه چيزى، مىبينيد بحث ما شكلش همان منطقى صحبت كردن است. و اما نيشى كه زده به نهج البلاغه راجع به مسئله زنها است، كه زنها را چنين و چنان دانستن و نهج البلاغه را بايد گذاشت جلو و آن خطبههاى كه مربوط به زنها است تفسير دارد ما
نوشتيم، منتشر شده، بياييد شما اينطور نيش نزن، بيا بگو معنى اين جملهها چه است، اين كلمات يعنى چه، و آن وقت مسخرهاى كه كرده از مفاتيح گذشت آن زمانى كه بنشينند، بله همينجا هم است بنشينند و بگويند نمىدانم براى فلان درد بايد فلان دوا را خورد يا فلان دعا را بخوانيد و اگر دندان كسى كرم خوردگى داشت بله اين كتاب مفاتيح الجنان را نگاه بكنيد يك نفر از حوزه ما، شما قبول داريد كه امروز از حوزه ما شما قبول داريد كه امروز كسى باشد كه معتقد باشد دندان آدمى درد مىگيرد يك كرمى رود توش، و بعد براى اين كه دندان خوب بشود بايد يك دعاى خواند كه اين كرم بيرون برود از اين دندان و توى اين دعا اين باشد كهاى كرم كه در دندان رفتهاى بإذن الله بيرون برو عين اين دعا در مفاتيح وجود دارد خنده حضار. حضار هم خنديدند و مسخره كردند. ببينيد؟ اين شبيه همان كارهاى است كه سابقاً امثال كسروىها و امثال آنها داشتند عيناً شبيه اين است. حالا من خلاصه كنم آخرين سخن اين است كه اينها همهاش بنام وحدت و در هفته وحدت بوده و براى نزديك كردن حوزه و دانشگاه، اينها همهاش در حالى است كه دشمن از گوشه و كنار بهانه جزيره ابو موسى، جزائر ديگر، بهانه تسليحات اتمى، بهانههاى حقوق بشر، هى مىخواهند از اطراف ما را بكوبند و درهم بكوبند در بيرون آمادهاند يك ضربه بزنند، بنام اين كه تسليحات اتمى داريد، بنام اين كه شما حقوق بشر را رعايت نمىكنيد، بنام اين كه جزائر چنين و چنان است، به اين نامها مىخواهند در داخل هم ببين بين اين دو كانون، ما به دانشگاهىها احترام مىگذاريم برادر ما هستند ما گوش به اين حرفها نمىدهيم ما دست به دست هم مىدهيم ما هميشه دركنار هم بوديم و دركنار هم خواهيم بود و نمىگذاريم اين نفاق افكنان در ميان تفرقه بيندازند.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...