شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 65
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.
قبل از آنى كه ادامه بحث را در باره اقرار در مورد زنا بدهيم سؤالى باقى مانده بود از بحثهاى گذشته آن سؤال را جواب عرض كنم، و آن اين بود كه حديثى خوانديم از باب سيزده از ابواب قذف، مضمون حديث اين بود، مردى به همسرش گفته بود «انت زانية» همسرش در جواب او گفته بود اولى گفته بود «انت زانية» دومى گفته بود «انت ازنى منى» (سؤال:...؟ جواب: يا زانية حالا مضمون را من دارم مىگويم، بحث در اين بود كه در ذيل حديث حد اين زن بيان شده كه حد قذف در باره اين زن جارى مىشود اما حد زنا تا چهار بار اقرار نكند جارى نمىشود، صحبت اين بود چرا راجع به آن حديث صحبت نشده، خوب مرد هم نسبتى داد، چرا در مقابل نسبت نارواى مرد حد قذف جارى نمىشود، ما اين را به صورت يك ان قلت مطرح كرديم كه لماذا دراين حديث لم يذكر حكم الرجل من حيث حد القذف.
دو تا جواب در اينجا مىتوان داد، جواب اول اين است كه درباب قذف گفتهاند چند چيز است كه گفتهاند حد قذف را از بين مىبرد، يكى اقامه شهود اربعه است چهار شاهد اگر بيارند اقامه بكنند حد قذف از بين مىرود ديگر، تبديل ميشود به حد متقابل آن طرف. و ديگرى لعان درباب زوجين كه لعان بكنند حد قذف از بين مىرود. و ديگرى اعتراف مقذوف، اگر مقذوف اعتراف كند بگويد بله من چنين كارى را كردهام اينجا حد قذف از بين مىرود. ديگرى اسقاط حقش بكند از بين مىرود. پس از چيزهاى كه حد قذف را از بين مىبرد اعتراف مقذوف است، كسى كه متهم شده و قذف شده، آن شخص مقذوف متهم اعتراف كند. مانحن فيه مصداق اعتراف است، وقتى زن مىگويد انت ازنى منى در ضمنش اعتراف كرده كه «انا زانية و انت ازنى منى» صيغه افعل تفضيل (سؤال:...؟ جواب: مرد اقرار نكرده مرد متهم كرده، زن با كلمه انت ازنى منى هم اتهام خودش را پذيرفته هم شوهرش را متهم كرده، اتهام خودش را كه پذيرفت يعنى اتهام نيست واقعيت است، يعنى انا زانية و انت ازنى منى پس اعتراف كرده به گناه خودش ديگر مرد از اين نظر تبرئه مىشود، متهم نكرده و واقعيتى را گفته خود زن هم قبول دارد. و اما علاوه بر اين نسبت زنا به مرد داد و مرد معترف به زناى خودش نبود. پس حد مرد ساقط شد به اعتراف زن به گناه خودش (سؤال:...؟ جواب: براى سقوط بله، يعنى براى اينكه حد قذف ساقط بشود نه چيز ديگر، براى ساقط شدن حد قذف يك بار مقذوف نه قاذف، مقذوف كسى كه متهم شده يك بار اعتراف كند كه راست مىگويد اين حد قذف از قاذف ساقط مىشود و اين مصداق آن است. اين يك مطلب. (سؤال:...؟ جواب: بله زن حد قذف را مىخورد دارد روايت ديگر ولى مرد حد قذف نمىخورد چون زن تصديقش كرده.
و اما يك راه دومى هم است، و آن اين است در باب تقاذف انشاء الله مىآيد تقاذف اين است كه اين اون را متهم اون اين را متهم كند هردو يكديگر را متهم كنند، اگر دو نفر دو نسبت ناروايى متقابل به هم دادند اين بگويد انت زانية آن هم بگويد انت زانى نه كمتر نه بيشتر، تقاذف مىگويند باعث سقوط حد مىشود. از جمله جاهاى كه حد ساقط مىشود تقاذف است و مىرسيم انشاء الله ولى تعذير است، طرفين تعذير مىشوند پشت منبر گفتم، هردو طرف تقاذف هر دو طرف تعذير مىشوند، اگر دو نفر به هم دشنام ناموسى دادند هردو تعذير مىشوند اما حد هشتاد تازيانه نيست، حد ساقط مىشود به وسيله تقاذف. (سؤال:...؟ جواب: اجازه بدهيد صبر كنيد تا من تطبيق كنم در مانحن فيه. در مانحن فيه بگوييم كه دو بار..؟ يك تقاذف است كه باعث سقوط حد از طرفين است و يك نسبت اضافى داده، زن مىگويد اگر من يك زنا كردن تو دو زنا كردى، پس يكش به وسيله تقاذف ساقط شد اما چون زن
مىگويد انت ازنى، يك چيزى اضافه مىگويد بخاطر اضافهاش حد بايد بخورد حد زن مال صيغه افعل تفضيل است مىگويد ازنى، آن مقدارش كه مساوى است با تقاذف ساقط مىشود، آن مقدار ازنى كه اضافى است بايد حد بخورد. (سؤال:...؟ جواب: من نمىگويم پنجاه بار قذف كرد اگر حد را جارى نكردند يك بار دارد، من نمىگويم پنجاه تا منتظر نمىنشينم اگر كسى پنجاه تا نسبت زنا به ديگرى داد، من مىگويم اگر كسى گفت انت زانية او گفت انت ازنى منى، اين آيه مصداق تقاذف است يا چيز اضافى؟ تقاذف اينجا است و يك چيز اضافى بخاطر تقاذفش از طرفين ساقط و بخاطر چيز اضافى اش بگوييم حد جارى مىشود. اين دو احتمال. ولى جواب اول شكى نيست بهتر است، جواب دوم هم بعنوان يك احتمال عرض كردم و الا جواب اول اولى است و بهتر است (سؤال:...؟ جواب: نه، لعان مال آن جايى است كه بعد از ازدواج باشد اينها نسبت قبل از ازدواج دارند به هم مىدهند، اينها ظاهرش مصداق قبل از لعان است چون آن مىگويد انت ازنى منى بعيد نيست كه مصداق قبل از آن باشد. حالا على كل حال بگذريم از اين بحث، اين دو تفسير بود دو تا جواب بود براى اين ان قلت. جواب اول اولى است، جواب دوم هم بعنوان يك احتمال در اينجا ذكر كرديم. برگرديم به دنباله بحث ديروز، بحث ديروز اين بود كه اگر چهار مرتبه اقرار در يك مجلس بكند، چهار بار در يك مجلس اگر اقرار بكند آيا حكم حد بر او جارى مىشود يا نه؟ عرض كرديم نه دلائلى هم كه آورديم عمده دليل ما اطلاقات بود، به علاوه روايات كه در موارد خاصه وارد شده بود (سؤال:...؟ جواب: ببخشيد براى كفايت كردن. براى انكه كافى است ولو در مجلس واحد بوده باشد عرض كرديم كافى است اگر چهار بار اقرار در مجلس واحد كند كافى است كه حدش بزنند تعدد مجالس شرط نيست عمده دليل ما دو چيز بود، يكى اطلاقاتى بود كه فرقى بين مجلس واحد و مجالس متعدد نمىگذاشت، و دوم هم روايات خاصهاى بود كه در همين مورد وارد شده بود، يعنى در مجلس واحد چهار بار اقرار بعد هم رجم، اينها گذشت تكرار نمىكنم. دو تا مؤيد امروز اضافه كنم بحث را دست و پايش را جمع كنيم (سؤال:...؟ جواب: اطلاق كه مؤيد به فتاواى اصحاب بوده باشد من المتقدمين و المتأخرين و مؤيد به صريح بعضى از روايات مجلس واحد باشد مجموع اينها را بهش فتوا مىدهيم بدون گفت و گو، بعضى روايات صريح است، بعضى اطلاق دارد، و كل اينها مفتا به است، مفتا به اصحاب بودن پشتوانه اينها است، بنابراين ما با اينها فتوا مىدهيم و بدون اشكال و دغدغه فتوا خواهيم داد، و اما اجازه بدهيد من دو مؤيد را ذكر كنم بعد، (سؤال:...؟ جواب:..) يكى از دو مؤيد اين است كه عموم اقرار العقلا على انفسهم، بعضى از آقايان به اين استدلال كردهاند بعضى از فقهاى بزرگ به عموم الاقرار، اقرار العقلا على انفسهم در مانحن فيه استدلال كردهاند. اقرار العقلا على انفسهم مىگويد همه جا اقرار حاكم است، الا ما خرج بالدليل، خرج بالدليل كمتر از چهار تا، سه تا دو تا يكى در مانحن فيه كافى نيست، خرج بالدليل كمتر از چهار تا، اما مجلس واحد باشد متعدد باشد خرج؟ نه، ديگر واحد و متعدد در عموم اقرار العقلاء على انفسهم جمع است، اين يك مؤيد.
مؤيد دوم اين است كه معمولاً مىگويند اقرار جانشين شاهد مىشود، هر اقرارى جانشين يك شاهد است، شهود اربعة در زنا بايد باشد اقرارات هم اربعة، از بعضى از روايات هم استفاده مىشود كه اين شهادت اين اقرار جانشين شهود است، خوب چهار شاهد در مجلس واحد اشكال دارد؟! نه، چهار اقرار هم در مجلس واحد اشكال ندارد. البته از كمى مؤيد است اين قابل چك و چك است، قابل گفت و گو است ولى بعنوان يك مؤيد بعضىها اشاره كردهاند بد نيست ما به صورت يك مؤيد در مسئله. خلاصه مؤيد اين مىشود «الاقرارات الاربعة تقوم مقام الشهود الاربعة و كما ان الشهود الاربع يكفى فى مجلس واحد فالاقرارات الاربعة تكفى مجلس واحد» اين خلاصه دو مؤيدى كه باقى مانده بود. (سؤال:...؟ جواب: حالا چون گفتيم مؤيد است ديگر چك و چك در بارهاش نكنيد مؤيد است نگفتيم دليل است. حالا در اينجا ما اين مسئله سوم و فرع سوم تمام شد، يعنى معلوم شد مجلس واحد و متعدد تفاوتى نمىكند.
فقط يك نكته باقى ماند بقى هنا شىء و آن احتياطى است كه در تحرير الوسيلة است، اول تأييد مىكند ايشان مىگويد مجلس واحد و متعدد فرق نمىكند، تقويت مىكند عبارت اين بود عبارت ايشان «اقربه الثبوت» يعنى ثبوت حكم در مجلس واحد «و الاحوط اعتبار اربعة مجالس» احوط اين است كه چهار مجلس باشد، عرض ما اين است كه ما معنى احوط را اينجا نمىفهميم، در
باب حدود امر دائر بين المحذورين است، و هر كجا امر دائر بين المحذورين باشد جاى احتياط نيست، مثلاً كسى بگويد نماز جمعه يا واجب است يا حرام، بعضىها مىگويند واجب بعضى مىگويند حرام، اين راه عمل به احتياط ندارد، حتماً بايد بروند سراغ مجتهدى چرا بعلت اينكه امر او دائرٌ بين الوجوب و الحرمة اذا دار الامر بين الوجب و الحرمة احتياط معنى ندارد. باب حدود همهاش همين است، اگر حد بر اين جارى بشود واجب است دليل داريم واجب است اگر نه حرام است، اگر دليل كافى داريم واجب است واجب را نمىشود رهايش كرد (سؤال:...؟ جواب: بله؟ دم؟ خون بسيار خوب شما مىگوييد اقربه الثبوت مگر فتوا نداديد كه اين خون بايد ريخته بشود؟ (سؤال:...؟ جواب: اقربه الثبوت فتوا ايشان داده، صحبت فتوا است اگر فتوا است اين حد واجب الاجرا است لازم الاجرا است، حدى كه لازم الاجرا است كه احتياط مستحبى در مقابلش نمىشود قائم بشود دقت نكرديد عرضم را، اگر دليل كافى داريم براى اينكه اقرارات اربع فى مجلس واحد كافى است اين خون ريختنش واجب است اجراء حد واجب است تأخيرش هم جايز نيست، شما مىفرماييد اقربه الثبوت، اقرب فتوا است، اقرب اين است كه مجلس واحد هم اعتراف كند ثبوت است، حالا كه اين فتوا را بيان فرموديد معنايش اين است چنين حدى بايد اجرا بشود اين واجب مىشود، واجب را كه نمىشود احتياط مستحبى در تركش بدهيم بگوييم اين واجب احتياط مستحب تركش است مىشود؟! احتياط مستحب ترك واجب است، تمام باب حدود همين است، اگر دليل كافى داشته باشى واجب الاجرا است نداشته باشى حرام است، احتياط مستحب در باب حدود يك جا هم تصور نمىشود (سؤال:...؟ جواب: قاضى مجبور نيست اقرار بگيرد آمد در يك مجلس چهار اقرار كرد، مىخواهم ببينم حد اينجا واجب شد يا نه؟ قاضى حق تأخير ندارد، چه احتياط مستحبى آمديم در چهار مجلس اقرار نكرد باز احتياط مستحب تركش است؟! و الاحوط ترك گفت ديگر. در چهار مجلس اقرار نكرد در يك مجلس اقرار كرد واجب است اجراى اين حد يا مستحب است تركش؟ (سؤال:...؟ جواب: صحبت اين است آمد در يك مجلس مثل زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و زمان على عليه السلام، از اين طرف آمد گواهى داد از آن طرف آمد اقرار كرد از طرف چپ، راست، شمال، جنوب، حالا قاضى بگويد برو، (سؤال:...؟ جواب: در همينجا ايشان مىگويد احوط اين است كه اجراى حد نكند، همينجا عبارت اين است احوط اين است در اينجا اجراى حد نكند (سؤال:...؟ جواب: تا برسم به عفو، الآن به عفو هم مىرسم همين جا ببينيد «اقربه الثبوت» بعدش مىگويد «و الاحوط اعتبار اربعة مجالس» يعنى همينجا هم اجراى حد نكند، عرض بنده اين است ما در باب حدود احتياط مستحب نمىتوانيم تصور كنيم احتياط وجوبى بله اما احتياط مستحب نه، اگر فتوا داديم و چيزى ثابت شد اجراى حد واجب است، اگر لم يثبت اجراى حد حرام است، (سؤال:...؟ جواب: احوط بعد از فتوا استحباب است ديگر، هر احوطى بعد از فتوا است احوط استحباب است اين ديگر، از بديهيات است در عالم طلبگى، (سؤال:...؟ جواب: حالا اجازه بدهيد مىگويم حالا در يك جلسه اقرار كرد چه كارش كنيم؟ ندارد اينجا دارد احتياط اين است نكند اين روايت اين است نكند، احتياط اين است كه اقرار نكند، قاضى موظف نيست اقرار بگيرد، قاضى اصلاً نبايد اقرار بگيرد اقرار خود مردم بايد بكند، بعداً مىگوييم قاضى نبايد جستجو بكند براى اينكه اقرار بكند، به قاضى چه مربوط كه اقرار بكند باب حق الله است حق الناس كه نيست. حالا ان قلت كه اين شايد استفاده از عفو قاضى است، چون قاضى در باب اقرار حق دارد عفو كند آن وقت احتياط مستحب اين مىشود احتياط مستحب اين است كه اگر در مجلس واحد چهار بار اقرار كرد قاضى از حقش استفاده كند و عفو كند، (سؤال:...؟ جواب: اجازه يك خورده حوصله كنيد فعلى هذا بگوييم راه توجيه اين احتياط آن است كه قاضى از حق عفوش در آنجاى كه در مجلس واحد اقرار كرده استفاده كند پس هم حكم خدا زمين نماند چون عفو كرده، هم عمل به اين احتياط مستحب شد. قلنا جواب مىدهيم كه سيأتى در مسئله ششم يا هفتم در آينده، مسئله ششم است، در مسئله ششم همين باب، كه عفو قاضى در اقرار مشروط به تاب است، لو تاب قاضى حق عفو دارد، اما ان لم يتب قاضى حق عفو ندارد. ايشان در آن مسئله شرط توبه مىكند، در مسئله ششم. ما يك خورده چك و چك داريم در شرط توبه كه آيا حق عفو قاضى مشروط به توبه است يا مشروط به توبه نيست، ما در آنجا بحث داريم مىرسيم انشاء الله، ولى ايشان تحرير الوسيله كه مشروط دانستهاند عفو قاضى را به توبه مشكل حل نمىشود به علت اينكه در مانحن فيه ايشان مطلقا مىگويد احوط تاب او لم يتب، تكرار
كنم مطلقا ايشان مىگويد احوط اين است كه در مجلس واحد اجراى حد نكند تاب او لم يتب قيد نكردند اذا تاب (سؤال:...؟ جواب:...؟ پس چرا آنجا مىگويد تاب پس چرا قيد تاب مىكند نگويد آنجا تاب چرا مىگويد، اگر هميشه توبه كرده است اقرار با توبه همراه است، اقرار هميشه با توبه همراه نيست در اين دادگاهها سؤال كنيد از اين آقايان، كسى اقرار با توبه همراه است كه باپاى خودش به قصد طهرنى باشد، بعضىهاى شان به قصد شجاعت است، دادگاه بپرسيد آقايان كه در دادگاهها هست، بله، بهش مىگويند تو اين كار را كرديد مىگويد اولين كارم نيست، ما خيلى از اين كارها كردم، اين آدمهاى كله شق نفهم از خود راضى گاهى در دادگاهها يك اعترافهاى عجيب و غريب هم مىكند و اين هم يك نوع شهامت و شجاعت مىدانند گاهى هم پشت شان از يك جاهاى خيال مىكنند گرم است به گمان خود شان كه به داد شان مىرسند و امسال ذلك يا نه گاهى اين طورى مىآيند تمام حالات شان را نقل مىكنند و شجاعت شان را هم بيان مىكنند و من يك وقت نوارى را از كسى گوش مىدادم اعترافى به شصت بار يا بيش از شصت بار اين گونه اعمال را كرده بود و فلان و اينها خيلى وقيح و خيلى بد، و اينها را هم شجاعت خودش راداشت قملداد مىكرد كه من كسى بودم كه توانستم شصت نفر را به دام بندازم، يا همچنين چيزى، اين هميشه توبه نيست اقرار كردن كه شما خيال كنيد هركسى اقرار كرد معنيش توبه كردن است به هر حال. منظورم دقت كنيد از بيان اين مطلب اين است كه اگر بخواهيم از راه توجيه عفو وارد بشويم اين مشروط به توبه است به فتواى ايشان در حالى كه فتواى مانحن فيه مطلق است، مطلقا احوط مىگويند تاب او لم يتب، ولذا اين راه حل هم مشكل است بله اگر ما در اين مسئله چك و چك كرديم و توبه را شرط ندانستيم آن وقت احتمال دارد كه يك راهى براى احتياط در اين گونه مسائل باز كنيم، در حق الناس احوط معنى دارد كه احوط اين است كه مقذوف از حق خودش بگذرد، در مقذوف در باب قذف بگوييم احوط اين است مقذوف در فلان جا از حق خودش بگذرد او مىشود حق الناس مىتواند بگذرد ولى حق الله را كه قاضى نمىتواند بى خود بگذرد چه رقم قاضى از حق الله بگذرد؟ (سؤال:...؟ جواب: بله بسيار خوب نه اين در مجلس واحد حق ندارد، آه بله خيلى خوب، پس معلوم مىشود هردو جايز است هم تعدد مجالس هم وحدت مجالس فرقى نمىكند مىگويند حضرت على عليه السلام رواياتى كه خوانديم روايت يك باب شانزده راست است مال مجالس متعدد بود، دوى باب شانزده مال مجلس واحد بود، توجه داريد خيلى خوب. گاهى مال مجلس واحد است گاهى مال مجلس متعدد است يعنى هردو است يعنى لا يشترط المجالس المتعددة و يكفى المجلس الواحد، معنيش همين است ديگر. على كل حال قلنا تا اينجا حالا حمل مىكنيم بر قصور خود مان نتوانستيم توجيهى براى احوط دراينجا پيدا كنيم و نگاه كنيم بعض جاهاى ديگر ببينيم كسى كلمه احوط در اين گونه موارد در اين باب حدود دارد احوط مستحبى يا نه، حالا نمىگويم نيست ولى من تا اينجا كه نگاه كردم احوط مستحبى را در باب حدود در بعض موارد نگاه كردم نديدم، حالا اگر ديديد بعضىها احوط مستحبى در باب حدود به كار بردهاند آن را هم مرقوم بداريد به من بدهيد. (سؤال:...؟ جواب: اون احتياط وجوبى است آقا احتياط استحبابى من دارم مىگويم، كسى اول يك فتوا بدهد بعد از اين فتوا مىگويد اين حكم اجرا نشود (سؤال:...؟ جواب: خيلى خوب بگذرم اقرب فتوا است، آيا اقرب فتوا است يا نه الاقرب همه جا در اصطلاح فقها فتوا است حالا چرا شما اسرار مىكنيد. حالا عرض كرديم ما شايد قصور داريم در فهم محتواى مسئله ولى از نظر ما مسئله تا اينجايش احتياط صاف نيست. بگذرم.
و اما بروم سراغ مسئله بعد، مسئله بعد مسئله چهارم است يا فرع چهارم، فرع چهارم از مسئله يك، ما مسئله يك را شش تا فرعش كرديم و دونه دانه داريم جلو مىرويم فرع چهارميم از مسئله اولى باب اقرار (سؤال:...؟ جواب: مسئله دوم مسئله ثانيه بود بله، شش تا فرع داشت فرع چهارم (سؤال:...؟ جواب: شش تا است، بله مسئله دوم شش تا است، فى المسئلة فروع ستة حالا مىرسيم، و اما مسئله فرع چهارم، در فرع چهارم مسئله معروفى است و آن اين است «هل يجب التعذير ان كان الاقرار دون الاربعة» سه بار اقرار كرد دو بار اقرار كرد يك بار اقرار كرد، آيا حد كه جارى نمىشود تعذير جارى مىشود يا تعذير جارى نمىشود اين مسئله خلافى است حد مسلم است مادون الاربعه جارى نمىشود كالاجماع است قبلاً اقوال را نقل كرديم، اما تعذير چه؟ محل اختلاف است يك مقدار از كلمات علما را من در اينجا مىخوانم كه بدانيد مسئله اختلافى است، اولين كلامى كه نقل مىكنيم از
كشف اللثام فاضل اصفهانى در كشف اللثام، كشف اللثام شرح قواعد الاحكام است، قواعد علامه جلد دوم از كشف اللثام صفحه سه صد و نود و چهار، كلام علامه را نقل مىكند، كلام علامه اين است «ولو اقر من جمع الصفات اقل من اربع» من جمع الصفات يعنى كه؟ عاقل و بالغ و مختار و قاصد و آن شرائط كه گفتيم «اقل من اربع لم يثبت الحد» حد ثابت نمىشود «و عُذِّر» تعذير مىشود، اين كلام علامه است در قواعد، حالا كشف اللثام شرح اين قواعد است عبارت كه پشت سر اين عبارت دارد كشف اللثام اين است مىگويد «وفاقاً للشيخين و ابن ادريس» شيخ طسوى شيخ مفيد، ابن ادريس حلى صاحب سرائر يك همچنين فتوائى دادهاند كه تعذير بشود، با مراجعه به مقنه معلوم شد كه مفيد بله اين فتوا را دارد شيخ مفيد، مرحوم شيخ مفيد در مقنعه اين را نقل مىكنيم از سلسلة الينابيع الفقهية جلد بيست و سه صفحه بيست و سه، بله شيخ مفيد تصريح كرده «عذّر» تعذير مىشود، ابن ادريس حلى هم در سرائرش در همان سلسلة الينابيع الفقهية جلد بيست و سه صفحه دويست و دوازده، آنجا هم ابن ادريس حلى تصريح كرده به اين كه «عذّر»، صاحب جواهر، كلامى هم از جواهر نقل مىكنيم رضوان الله تعالى عليه در جلد چهل و يكم صفحه هشتاد و دو صاحب جواهر در ذيل كلامش مىگويد «تودد المحقق الاردبيلى و الاصفهانى» (سؤال:...؟ جواب: دويست و هشتاد و دو، جواهر جلد چهل و يك صفحه دويست و هشتاد و دو مىگويد «تردد المحقق الاردبيلى و الاصفهانى» محقق اردبيلى و اصفهانى تردد، محقق اردبيلى را ما عبارتش را نگاه نكرديم ولى محقق اصفهانى كه مراد كاشف اللثام است فاضل اصفهانى مىگويد تردد المحقق الاردبيلى و الاصفهانى، محقق هم شايد ندارد تردد الاردبيلى و الاصفهانى، ما اين كشف اللثام را كه دقت كرديم ذيل كلامش نه، كشف اللثام منكر است ظاهر عبارت كشف اللثام انكار است تردد نيست، چرا؟ چون در ذيل كلام كشف اللثام مىگويد «فيه نظر» در كلام شيخين و ابن ادريس فيه نظر، چرا؟ چون نصى نداريم اجراى نداريم «و الاصل البرائة» كشف اللثام ذيل همين عبارتى كه الآن خواندم بعد از آنى كه كلام شيخين و ابن ادريس را اشاره مىكند بعد فيه نظر مىگويد دليلش هم اين است مى گويد نصى نداريم اجماعى نداريم اصل برائت است، اين تردد نيست. اين ظاهرش انكار است. (سؤال:...؟ جواب: بله برائت از حد است برائت از تعذير است، حد كه ندارد برائت از تعذير است حد كه سه بار اعتراف كرده يك بار اعتراف كرده حد كه ندارد برائت از تعذير است تعذير هم اصل برائت است، پس ترددى نيست. اين كلام جواهر را ما قبول نداريم.
معاصرين هم بعضى از آقايان بزرگ هم ما ديديم اينها هم انكار كردند كه تعذير ندارد، ما هم معتقديم تعذير ندارد، يعنى جاى نيست كه ما تعذير جارى كنيم، بنابراين يك بار دو بار سه بارش هيچ چه ندارد نه حد نه تعذير. حالا اينها اقوال بود ادله طرفين را ببينيم چه است تا يك قضاوت صحيح منطقى بتوانيم در اينجا بكنيم. اجازه بدهيد ادله را فردا ذكر كنيم.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...