شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 64
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين لاسيما بقية الله المتنظر عجل الله تعالى له الفرج و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.
عدهاى از آقايان در چند تا نامه سؤال كردهاند.و نوشتهاند كه درباره مذاكرات كه در اين سفرى كه رئيس محترم جمهورى به قم داشتهاند در جلسات خصوصى يا نيمه عمومى با ايشان در مسائل مختلف شد يك توضيح اجمالى داده بشود.البته توضيح اجماليش اين است كه عرض مىكنم، ما بيشترين سخن را در همان جلسه جامعه مدرسين با ايشان داشتيم كه بعد از نهار كه ايشان مهمان جامعه مدرسين بودند در مدرسه فيضيه، مسائل را مطرح كرديم و بنا بود كه سه نفر،در سه بخش صحبت كند من در بخشهاى مربوط به احياى ارزشهاى اسلامى در كشور، و اينكه خداى نكرده در وسائل ارتباط جمعى ارزشهاى اسلامى زير سؤال نرود يك صحبتهاى دوستانهاى با ايشان در اين زمينه داشتيم.كه حالا شرحش مفصل است ولى اجمالش اين است، يكى از برادران هم در باره مسائل مورد ابتلاى قم،از جمله مسأله آب قم،و از جمله اين مسأله شهركى كه براى طلاب بايد ساخته بشود.و مسائلى از اين قبيل، يعنى يك بخشى كليات مربوط به مملكت و اسلام، بخشى هم مسائل مربوط به قم و يكى از آقايان هم درباره مسائل خصوص حوزه و نيازهاى كه حوزه دارد، و گسترش حوزه نياز به آن دارد صحبت كرديم كه قبلاًالبته برنامه ريزى شده بود كه هر كسى در چه بخشى صحبت كند، ايشان هم قولهاى مساعدى در تمام زمينهها دادند مخصوصاً در مسائل مربوط به قم و مربوط به حوزه، و مربوط به شهرك سكناى طلاب قولهاى خيلى مفصل و مساعدى ايشان دادند.در باره آن كلياتى مربوط ارزشهاى اسلامى هم باز تأييدى ايشان كرد.و قول مساعدى داد كه حالا شرح اينها مفصل است،ولى اجمالش را آقايان خواسته بودند عرض شد. در مجموع در آن جلسات بهره بردارى خوبى شد.و حرفهاى گفتنى تا حدى زيادى گفته شد.و ما از چيزهاى كه تأكيد كرديم گفتيم خوب است شما تماس بيشترى با قم و حوزه داشته باشيد.كه اين تماس براى طرفين مفيد است و ايشان هم گفت همين است .
(سؤال...وپاسخ استاد:)حالا،يك كسى از ماسؤال كرد كه اين كه در دعا داريم در باره حضرت فاطمه سلام الله عليها كه مىگوييم «اللهم صل على فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها»مراد از اين سر مستودع چه است. گفت اگر من و شما مىدانستيم.سر مستودع نمىشد. حالا اگر همه مسائل شرح داده بشود كه ديگر جلسه خصوصى نمىشود.مىشود جلسه عمومى. به هر حال شما مىگوييد اجمال؟ اما اگر و السر المستودع فيها باشد ديگر اگر بر فراض جلسات گفته بشود كه خوب خصوصى نخواهد بود «على كل حال»اين مجموعش اين سه مسأله بود كه عرض كردم مسائل ارزشهاى اسلام و مسائل مربوط به نيازهاى شهر قم و مسائل مربوط به حوزه هرسه قسمتش هم خوب بود و مفيد و به عقيده من نتيجه بخش بود.و اميد واريم آثارش در تمام زمينهها ظاهر بشود محيط بحثها هم كاملاًدوستان و توأم با احترام متقابل بود.
و اما بر گرديم به بحث فقهى مان، در بحث فقه،صحبت از مسأله اقرار به زنا بود.و اين كه مسأله اقرار به زنا شرائطى دارد تا حكم بر آن جارى بشود شرط اول و دوم كه صراحت و تعدد اربع مرات بوده باشد گذشت.
و اما شرط سوم كه آيا در مجلس واحد بوده باشد اين اقرارات،يا در مجالس متعدد يعنى مطلقاًكافى است يا مشروط به اين است تعدد مجالس باشد، اين موضوع بحث امروز ما است. در مسأله بين اعلام و بزرگان و فقها اختلاف است، مقدارى از كلمات علما را نقل كنيم و ببينيم شهرت در كدام طرف مسأله است، مرحوم شهيد ثانى در مسالك جلد 2 صفحه 425، «اختلف القائلون بالاشتراط» عبارت اين است يك كمى با يك تفاوتى «اختلف القائلون بالاشتراط تكراره اربعاًفى اشتراط تعدد مجالسه» آنهايىكه قائل به چهار تا شده اند اختلاف كردند آيا مجالس متعدد باشد يا نباشد «بان يقع كل اقرار فى مجلس» هر اقرار در يك مجلس «ام يكفى وقوع الاربع فى مجلس واحد،فذهب جماعة منهم الشيخفى الخلاف» مرحومشيخ طوسى در كتاب خلاف «و ابن حمزةالى الاول» اول كدام بود؟ كه مشروط باشد به تعدد مجالس، وحدت كافى نيست، بعد از مقدارى كلام «الى ان قال»«و اطلق الاكثر و منهم الشيخ فى النهاية و المفيد و اتباعهما و ابن ادريس ثبوته بالاقرار اربعاً» معنايش اين است مطلقاًگفتهاند اربعه مقيد به مجالس متعدد نكرده اند، در مقام بيان فقها وقتى گفته اند تعدد مجالس را شرط نكرده اند معنايش اين است اشتراط نيست، تا آنجايى كه مىگويد «و الاقوى عدم الاشتراط» اقوى عدم اشتراط است «لعدم دليل يقتضيه» پس خلاصه كلام اين شد اكثر تعدد را شرط نكرده اند مطلق گذاشتهاند ولى اقليتى از بزرگان فقها،از جمله شيخ طوسى و
ابن همزه،تازه شيخ هم در همه كتاب هايش نه، در بعضى از كتاب هايش نقل كردهاند، اينها مقيد كردهاند به تعدد مجالس.
كلامى هم از صاحب رياض نقل كنيم، صاحب رياض هم كلام محقق را نقل مىكند چون متن رياض كدام كتاب محقق است؟ كتاب نافع مرحوم محقق است و اين شرح نافع است رياض، مرحوممحقق شرط نمىداند تعدد مجالس را، بعد صاحب رياض اين را مىگويد «وفاقاًلاطلاق الاكثر» عيناًشبيه مسالك «وفاقاًلاطلاق الاكثر» چيزى كه اضافه مىكند صاحب رياض،اين جمله است.«و به صرح عامةُمَن تأخر» يعنى همه متأخرين تصريح كردهاند از اطلاق هم در آوردهاند.تصريح كردهاند كه «لا فرق بين تعدد المجالس و وحدتها» اگر قدما مطلق گذاشته اند اكثر شان،متأخرين تصريح كردهاند «عامة مَن تأخر» تصريح كردهاند كه وحدت و تعدد فرق نمىكند. «خلافاًللخلاف و المبسوط» خلاف شيخ طوسى يك كتاب ديگرش است، شيخ طوسى هم اين جا اضافه شد كه مبسوط است «خلافاًللخلاف و المبسوط و ابن حمزة و يشترط» پس اقليتى قائل به اشتراط بوده اند. اين هم رياض است جلد 2 صفحه 462.
يك جمله هم از صاحب جواهر نقل كنيم.مسأله از نظر اقوال روشن مىشود، صاحب جواهر هم بعد از آن كه اين مسأله را نقل مىكند كلام محقق را نقل مىكند مىگويد «ربما يظهر من الاول» يعنى شيخ «ربما يظهر من الاول الاجماع عليه» يعنى بر قول اشتراط، ظاهر كلام شيخ اين است كه مسأله اجماعى است در حالى كه اكثر مخالفت كردهاند، اين ادعاى عجيبى است جواهر هم جلد 41صفحه 283، خود مرحوم صاحب جواهر رضوان الله تعالى عليه،بعد از آن كه اين جمله را نقل مىكند مىگويد اين ادعاى اجماع موهون است به مخالفت اكثر، موهون است اين چه ادعاى اجماع است اكثر مخالف اند، پس جمله اضافه صاحب جواهر را دانستيم.
حالا يك جمع بندى در اقوال كنيم.جمع بندى اقوال اين شد كه اكثر از قدما و متأخرين قائل شده اند به عدم اشتراط،و اقليتى قائل شده اند به اشتراط تعدد مجالس،و وحدت مجلس كافى نيست.منتها جمعى از متقدمين مطلق گذاشته اند ولى متأخرين غالباًتصريح كردهاند كه فرقى نمىكند بين تعدد و وحدت بنابراين فكر ما از نظر اقوال روشن است.
حالا برويم ادلهاى كه براى هركدام از اين دو قول گفتهاند بگوييم و بعد جمع بندى ادله، دلائلى كه براى قول به اشتراط گفتهاند چند چيز است، اولين
دليل همين اجماع مدعاى شيخ بود، اولين دليل،براى اشتراط تعدد مجالس در اقرار به زنا اجماعى است كه در كلام شيخ در خلاف ادعا شده بود، جوابش را هم داديم، اجماع علاوه بر اين كه ممكن است مدركى باشد موهون به مخالفت اكثر است، اين ادعاى اجماع عجيب است، مسألهاى كه اين همه مخالف دارد چه اجماعى درآنادعا كنيم.
(سؤال...وپاسخ استاد:)حالا هرچه باشد بالاخره آن اجماعى كه بدرد بخورد مسلم در اينجا نيست.بين معاصرينش اجماع بوده تازه بين معاصرينش هم اجماع نبوده،بسيارىاز معاصرين شيخ مطلق گذاشتند مقيد نكردهاند، در معاصرينش هم موافق كم دارد.
و اما دليل دومى كه آوردهاند داستان مائز است چون يكى از ادلهاى كه در اينجا گفته شده بود روايت مائز بود كسى كه در زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم خدمت حضرت رسيد.و اعتراف كرد به زنا و تقاضاى تطهير و پاكى كرد و اهل سنت در كتب شان به طرق متعدد و شيعه هم اشاراتى در روايات شان به اين مسأله گفتيم هست، و مىخواهم بگويم داستان مائز در چهار مجلس بوده،و چون در چهار مجلس بوده است سندى مىشود بر تعدد مجالس. ولكن جواب اولى كه از اين داده مىشود.اين است كه سلمنا داستان مائز در چهار مجلس باشد، اين حكايت واقعه است،حكايت واقعه كه دليل بر تخصيص نمىشود.مثل شأن نزول است، شأن نزول يك آيه دليل بر تخصيص آن آيه مىشود؟ در مورد خاصى آمد و مائز رفت و برگشت و رفت و برگشت و بسيار خوب،حضرت نفرمودندكه رفت و برگشت شرط است داستان اين است قضيه اين است،قصه اين بوده،اگر يك حكمى در يك داستان خاصى وارد شد.موردش مخصص نمىتواند بوده باشد، سلمنا كه داستان مائز موردش تعدد مجالس بوده باشد.مورد مخصص نمىشود شأن نزول مخصص نمىشود اينها از واضحات است. هذا اولاً.
(سؤال...وپاسخ استاد:)در مقام بيان قصه بوده يك قصه خاصى، اگر يك عرب آمد سؤال كرد اين دليل نمىشود كه حكم مخصوص به عرب است. عمل رسول الله در يك داستان خاص است،نه اينكه حضرت شرط كرد گفت برو برگرد مشروط به رفتن و برگشتن است نيست،عمل در مورد خاص است مورد كه مخصص نمىشود هذا اولاً.
(سؤال...وپاسخ استاد:)اجازه بده هذا اولاً. ثانياًچه كسىگفتهداستان مائز در چهار مجلس بوده،اين اول الكلام، ظاهر بعض از روايات عكسش است، اين است كه داستان مائز در يك مجلس همهاش بوده، وسائل را لطف كنيد، هم در طرق عامه و هم در طرق خاصه،از بعضش شايد استفاده بشود كه داستان مائز در يك مجلس بوده مخصوصاًآنچيزى كه در طرق خاصه است
كه عرض كرديم روايتى داريم كه احتمالاًمحمول است بر همان داستان مائز كلمه مائز ندارد.ولى مطمئناًمربوط به مائز است كه اين در باب 15 بود، در باب پانزدهم همچيناست.كه مائز در مجلس واحدى بود، حديث 2 باب 15 «اتى النبى صلى الله عليه و آله و سلم رجل فقال انى زنيت فصرف النبى صلى الله عليه و آله و سلم وجهه عنه» صورت بر گرداند «فاتيه من جانبه الاخر» از آن طرف آمد «ثم قال مثل ما قال فصرف وجهه عنه» صورتش را بر گرداند، كه از ذيلش گفتيم استفاده مىشود اين همان داستان مائز است قرينهاى ذيلش داريم داستان زبير است كه در حديث قبل داستان زبير در باره حفيره آمده، و مربوط به مائز است.تصريح به اسمش شده،در اين روايت اگر چه تصريح نشده ولى به قرينه داستان زبير كه در ذيل هر دو يكى است،معلوم مىشود كه اين همان داستان مائز است، پس داستان مائز را كه شما تكيه گاه خود تان قرار مىدهد اين اول الكلام كه در مجلس واحده. در جلسه واحد بوده كه «مع ذلك» فرمود رجمش كنيد، اين دليل بر تعدد، چهار تا اقرار در يك مجلس است، بحث اين است چهار تا اقرار در چهار تا مجلس باشد،يا چهار تا اقرار در يك مجلس هم كافى است.
(سؤال...وپاسخ استاد:)تغيير وجه معنيش اين است كه يك اقرار كافى نيست، ما از آن گذشتيم تعدد اقرار، فعلاًدر اين هستيم يك مجلس شرط است يا چهار مجلس،اين روايت همهاش در يك مجلس واحد بوده.
(سؤال...وپاسخ استاد:)چهار مكان غير از چهار مجلس است، يعنى اين طرف و آن طرف و آن طرف و آن طرف كسى كه نمىگويد يعنى طرف دست راست پيغمبر دست چپ پيغمبر جلوى پيغمر عرض شود مجلس اين نيست كه، مجلس معنايش اين است تمام بشود اين جلسه برود بعداًزمان ديگر در همين مكان يا زمان ديگر در مكان ديگر، منظور از تعدد مجالس اين است كه زمان ديگر در مكان ديگر يا در همين مكان وقت ديگر. به هرحال. پس اين روايت دليل دوم شما هم كه داستان مائز بود اين هم كه بدرد نمىخورد.
و ثالثاًو همچنين استدلالى سومى شده است براى تعدد مجالس به فعل على عليه السلام «بفعل على عليه السلام» در داستان آن زن آن جا تعدد مجالس بود، فعل على عليه السلام در داستان آن زن،تعدد مجالس بود حالا برو تا كى بيا،بعد برو وضع حمل،بعد برو شير بده،بعد برو چه كن،اينها تعدد مجالس بوده است، در مورد فعلُعلى عليه السلام كه تعدد مجالس بوده علاوه بر جوابى كه الان داديم كه اين «قضية فى واقعة»و شأن ورودمثل شأن نزول مخصص نيست، علاوه بر اين در اين گونه روايات نكته ديگرى هم است و آن اين است مشكلى بوده،كه مجبور بوده اند تعدد مجالس كنند، مشكل وضع حمل است، برو وضع حمل كن،بعد برو شير بده،در يك مورد دارد برو تا
سؤال كنم در باره آن مرد،كه خدمت على عليه السلام اعتراف كرد برو تا از قومت سؤال كنيم تو سالم است عقلت يا سليم العقل نيستى. «اذهب حتى نسأل عنك» تحقيق مىخواستند.بكنند در مجلس نمىشد كه بايد برود، پس يك عوارض جنبى مثل وضع حمل و شير دادن و دوران صغر بچه را تربيت كردن و سؤال از سلامت عقل كردن،و تحقيقات ديگر، اين عوارض جنبى باعث تعدد مجالس شده،نه اين است كه تعدد مجالس موضوعيت داشته، «فعلى هذا»از اين روايات نه روايت مائز و نه روايت على عليه السلام در باره آن مرأه نه داستان آن رجل با على عليه السلام هيچ كدام اقتضاى تعدد مجالس نمىكند.همه اينها «قضية فى واقعة»است و شأن ورود و نزول مخصص نيست بعلاوه عوارض جنبى بوده كه ايجاب مىكرده مجالس متعدد بشود.
(سؤال...وپاسخ استاد:)خوب فرمود بعداًبخاطر اينكه وضع حمل بكند در مجلس واحد كه نمىشود وضع حمل بكند.شير هم بدهد همه كارها را يك جا بكند.
(سؤال...وپاسخ استاد:)مىدانم،فرمود برو بيا براى اين است كه برو وضع حملش بكند، اين مجبور بودند تعدد مجالس اگر حامل نبود نمىگفت برو از كجا معلوم كه مىگفت برو آن را بايد ثابت كند شما مىخواهيد تعدد مجالس را ثابت كنيد شما بايد بگوييد اگر وضع حمل هم نداشت به او مىگفت برو يك روز ديگر بيا. شما بايد ثابت كنيد.
و اما دليل چهارم: دليل چهارمى كه براى اين قول،يعنى قول به اشتراط تعدد،آوردهاند «الحدود تدرء بالشبهات»شك كرديم آيا تعدد شرط است. يا شرط نيست، قاعده الحدود مىآيد مىگويد قدر مسلم اگر مجالس متعدد باشد حد جارى مىشود «اما فى مجلس واحد»اگر چهار بار اقرار بكند حد مشكوك است، و چون مشكوك است «تدرء»پس در وحدت مجلس مشكوك است و تدرءاست، قدر متيقن تعدد مجالس است، بسيار خوب اين دليل روبه راهىاست ظاهرش، اما اين لولا با اطلاقات كه بعداًذكر خواهيم كرد اطلاقات قوى كه مىگويد «لا فرق بينهما»يعنى ظاهر اطلاق اين است، اگر دليلى نداشتيم شبهات مىشد ما مىگوييم شبهات نيست ادله آينده را ان شاء الله ذكر مىكنيم از ادله آينده معلوم مىشود مسأله،مسأله شبهات نيست، و چون مسأله شبهات نيست «الحدود تدرء»هم اينجا جارى نمىشود.
و اما دليل پنجم: اصالة البرائة، «اصالة البرائة عن الحد اذا كانت الاقرارات فى مجلس واحد» اگر اقرارات در مجلس واحد باشد ما نمىتوانيم حد جارى كنيم يا نه اصل برائت است، جواب مىدهيم كه اين اصل برائت هم خوب است اما لو لا الدليل است و سيأتى انشاء الله كه ما دليل داريم بر اين كه
مجلس واحد و متعدد يكسان است چون دليل داريم نه جاى اصل برائت است نه جاى قاعده الحدود تدرء بالشبهات است. اين آخرين ادله كه آوردهاند براى قائلين به اشتراط و ديديم كه اين ادله «لا يثمن و لا يغنى من جوع»اينها كفايت نمىكند و مشكلى را حل نمىكند. اين ادله رفت كنار.
و اما برويم سراغ ادله قائلين به اين كه فرق نمىكند فى مجلس واحد اقرار بكند و فى مجالس متعددة، براى آنها چند تا دو تا دليل عمده مىشود آورد، دليل اول،اطلاق روايت جميل است، ما دو تا روايت داشتيم از جميل در باب 16و 12، سه باب شانزده بود و پنج باب دوازده، كه از جميل داشتيم، و روايتش هم صحيحه بود، اين روايت حالا آن روايت صحيحهاش را من مىخوانم سه باب شانزده را مىخوانم ببينيد اطلاق خوبى دارد ديگر چرا شك مىكنيد «عن ابى عبد الله عليه السلام لا يقطع السارق حتى يقر بالسرقة مرتين» مىگويد دو مرتبه، دو مرتبه در يك مجلس .1111
(سؤال...پاسخ استاد:)بله؟ عام است مطلق است «و لا يرم الزانى حتى يقر اربع مرات» اطلاق دارد يا نه؟ مقام هم مقام بيان است چرا نفرمود «اربع مرات فى مجالس متعددة» فى مقام البيان بوده نه سارقش فرمود فى مجالس متعددة نه اقرار زانى را فرمود فى مجالس متعددة، فى مقام البيان قيدى هم نگفته اطلاقى است كه همه جا ما به او تمسك مىكنيم خوب اينجا اطلاق در مقام بيان است مىگويند تعداد اقرارات بود نه مجلس و مجالس حضرت عباسى شما خودت اگر بخواهيد مسأله بگوييد اين رقم مسأله مىگوييد كه اما صادق اين طور مسأله بگويد؟ بگوييم آقا چهار تا اقرار حالا برو بعداًمىگوييم در چهار مجلس باشد شما داريد در مقام بيان كل حكم ايد نه در مقام بيان بعض حكم، ظاهر اين است كل حكم را امام مىگويد نه بعض حكم.
(سؤال...وپاسخ استاد:)سؤال نداريد روايت سؤال ندارد خوشبختانه سؤال هم ندارد چون سؤال ندارد اطلاقش قوىتر مىشود آن روايت كه سؤال دارد باز احتمال دارد به سؤال بخورد محل ابتلاء آن بوده اين سؤالى هم ندارد روايت.اولاًاقرار معلوم است عند الامام است، اصالةاين مسائل همهاش اسمش قرينهاش همراهش است كه تمام اينها بايد عند الامام باشد، اين يكى از مسائل مسلم است كه تمام شهود، شهود كجا اگر گفتيم اربع شهود، يعنى عند الامام على اقرارات، يعنى عند الامام اينها همهاش معلوم است پيش قاضى بايد ثابت بشود، برفرض اينكه از آن نظر تقييد بخورد خوب خيلى عمومات داريم يك تخصيص كه خورد نسبت به جاهاى ديگرى كه شك كرديم تمسك به عمومعام مىكنيم يا نمىكنيم؟ مىكنيم، اطلاق هم يك تقييد بهاووارد بشود اين سبب نمىشود كه ما در جايى تمسك به او نجوييم؟ اطلاق قابل استناد است فرض كنيد دو تا تقييد هم بهاوخورد، سومى شك كرديم به
اطلاق تمسك مىكنيم «على كل حال»يك دليل عمده ما اين بود.
و اما دليل عمده ديگر رواياتى است كه قضية فى واقعة است و در آن واقعه مجلس واحد بوده، يعنى چهار تا اقرار در يك مجلس كرده پيغمبر يا امام عليهما السلام رجم كرده فى مجلس واحد، «قضيه فى واقعه»مخصص نمىتواند باشد ولى خود مورد را كه از حكم نمىشود خارج كنيم مورد مجلس واحد بوده، ببينيد «قضيه فى واقعة»دو تا مطلب درآناست يكى اين است دليلى بر تخصيص به آن واقعه نيست و ديگرى هم مورد را نمىشود از حكم خارج كرد، من آمدم سؤال كردم در باره غنم صائمه شما جوابى كه مىدهيد بخورد به غنم معلوفه اين كه نمىشود، اين سؤال كرده از مجلس واحد امام گفته رجمش كن.پيغمبر فرمود.رجمش كن حالا سه چهار تا روايت ما در اينجا داريم كه همهاش «قضيه فى واقعة»است اما داستان مجلس واحد است در اين مجلس واحد چهار تا اقرار كرده اند فرمود رجم، اينها صريح در مسأله است مال جميل اطلاق بود، اما اينها صراحت است. حالا اين روايات را اشاره مىكنيم همهاش در گذشته داشتيم با اشاره رد مىشويم.
يكى روايت ابو مريم بود راجع به داستان زنى كه خدمت حضرت آمد آن زن باردار نبود حامله نبود برو برگرد نداشت، اين حديث،حديث پنج باب شانزده است، مىخوانم حديث را يك بار خوانديم باز هم مىخوانم «عن ابى مريم عن ابى جعفر عليه السلام قال اتت امرأة امير المؤمنين عليه السلام فقالت انى قد فجرت فأعرض بوجهه عنها» صورتش را بر گرداند «فتحولت» تحولت يعنى چه؟ آن زن رفت آن طرف «حتى استقبلت وجهه» حضرت صورت را اين طرف كرد و آمد آن طرف «فقالت انى قد فجرت فأعرض عنها» باز صورت بر گرداند «ثم استقبلت فقالت انى فجرت» همينطور، اين صريح در مجلس واحد است ذيلش هم داريم كه حضرت «ثم امر قمبر فرميها بحجر» و دستور داد به اينكه اين را رجمش كنند مورد هم مجلس واحد بوده، خوب روايت با اين صراحت اكثراًكه فتوا دادهاند اين ديگرى ما معطلى ما چه است كه فتوا ندهيم به اين روايت، اين يك روايت كه مورد شك نيست.
دومين روايت هم همان روايت مائز بود بدون تصريح به نام مائز روايت ابو العباس بود، ديگر حالا دنبال سندش هم خيلى نمىرويم چون چهار تا روايت در اين جا حكايت واقعه داريم روايات متضافر است عمل مشهور هم مطابقش است، بنابراين نيازى به بررسى سند بخاطر تضافر و تكاثر روايت و عمل اكثر نداريم، آن هم روايت 2باب 15بود كه الان خواندم. 2باب 15 مردى آمد خدمت پيغمبر اكرم اعتراف كرد صورتش را بر گرداند آمد اين طرف
اعتراف كرد صورتش را بر گرداند.آمد آن طرف اعتراف كرد اينها مجلس واحد است. اين دو تا حديث.
(سؤال...وپاسخ استاد:)مخالفت عامه؟ عامه اصلاًچهار تا را قبول ندارند، اكثر عامه چهار تا را قبول ندارند. حالا اجازه بده ببينم. اين هم دو تا روايت شد. علاوه بر اينها دو تا اطلاق ديگر هم بود كه من غير از روايت جميل آن دو تا اطلاق را هم ذكر نكردم. اين را در كنار همان اطلاقات بنويسيد، روايت يك و سه باب سيزده قذف، خوانديم، در باب قذف بود، آن هم با صراحت مىفرمود:«اما اقرارها على نفسها فلا تحد حتى تقر بذلك عند الامام اربع مرات» راجع به مرد هم فرمود «الا ان يشهد على نفسه اربع شهادات بالزنا عند الامام» اربع ندارد فى اربع مجالس. پس دو تا روايت هم در باب قذف بود كه در ذيلش مىفرمود اگر بخواهد اقرار به زنايش پذيرفته بشود بايد چهار بار بشود عند الامام اما نمىگويد چهار مجلس، و من مىخواهم بگويم اين دو روايت قذف بهتر از روايت جميل است بفرماييد چرا؟ قيد عند الامام دارد معلوم مىشود جزئيات را هم مىخواسته بيان كند حتى قيد عند الامام دارد، خوب عند الامامش دارد اربع مراتش چرا ندارد؟ در مقام بيان جزئيات بوده كه قيد عند الامام را مىگويد و در عين حال قيد فى اربع مجالس نمىگويد. فتلخص من جميع ما ذكرناه اين كهما هم اطلاقات متعدد داريم چهار تا روايت مطلقه داريم و هم رواياتى در موارد خاصه داريم و هم شهرت فتوايى بر طبق اينها داريم از مجموع اينها ما مىتوانيم فتوا بدهيم به اينكه چهار مجلس شرط نيست، اگر در يك مجلس هم باشد كافى است. حالا يك خورده ريزى باقى مانده فردا انشاء الله تكميلش مىكنيم.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...