شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 53
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين لا سيما بقية الله المنتظر عجل الله تعالى له الفرج و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.
«و اما حديث اخلاقى روز چهار شنبه باز يكى از كلمات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است، و قال صلى الله عليه و آله و سلم لا يرد القدر الا الدعاء و لا يزيد فى العمر الا البر و ان الرجل ليحرم الرزق بالذهب يصيبه»
در اينجا سه جمله بيان شده اول اينكه قضا و قدر تنها به وسيله دعا ممكن است برطرف بشود، حتماً مراد قضاء حتمى و قدر حتمى نيست، مراد قضا و قدر غير حتمى است معلق است. دوم اين كه تنها چيزى كه باعث زيادى عمر انسان مىشود نيكو كارى است. سومين جمله هم اين است كه انسان محروم از رزق مىشود گاهى به واسطه دست رسى به طلا، يعنى چه؟ محروم از رزق مىشود بخاطر طلايى كه در دست رس او قرار مىگيرد، اين جمله آخر ممكن است اشاره به اين باشد، انسان وقت كه سرمايههاى باد آورده گيرش مىآيد طبعاً تنبل مىشود او را دعوت به تنبلى و نرفتن دنبال كار مىكند و همين باعث محروميت از رزق بيشتر مىشود، يواش يواش عادت مىكند به تنبلى و بطالت سرمايه باد آورده را هم مىخورد تمام مىشود، بعد مىماند و بد بختى مىماند و فقر، اين جمله اخير ممكن است اشاره به اين باشد. به هر حال، هر كدام از اين سه جمله مطلب فراوان دارد، چند جملهاى در باره همان دعا صحبت كنيم «لا يرد القضا» اينجا دارد «لا يرد القدر» در بعضى از روايات گويا «لا يرد القضاء» دارد «الا الدعاء» تنها دعا است كه سرنوشتها افراد را تغيير مىدهد، ما دعا را بعنوان يك مسئله ساده بهش نگاه مىكنيم در حالى كه دعا خودش يك كلاس مهم تربيت بشر است. دعا اگردرست انجام بشود خيلى در تربيت نفوس انسانى مؤثر است و از جهات مختلف اين اثر است اينكه در احاديث اين همه اهميت به دعا داده شده است قرآن مىگويد «قل ما يأبأ بكم ربى لولا دعائكم» اصلاً اگر دعا نداشتيد شما خداوند اعتنايى به شما نمىكرد يا تعبيرات ديگرى كه در باره دعا آمده است «الدعا مخ العبادة» ريشه عبادت دعا است. همه اينها بخاطر تأثير فراوانى است كه دعا دارد، دعا آثار زيادى دارد از نظر تربيتى حالا من دارم بهش نگاه مىكنم. اولين اثرى كه دارد اين است كه انسان را متوجه خدا مىكند، و ما مىدانيم «ذكر الله مصداق كل خير» ذكر الله مايه اطمينان قلوب است «الا بذكر الله تطمئن القلوب» ذكر الله از نماز هم بالاتر است «و لذكر الله اكبر» اصلاً فلسفه نماز ذكر الله است، جالب اين است كه در آيات قرآن يك جا مىگويد «اقم الصلوة لذكرى» يك جا هم مىگويد «ان الصلوة تنها عن الفحشاء و المنكر» نماز را بپا دار، به ياد من باش، يك جا مىگويد نماز تنها عن الفحشاء و المنكر، از اين دو آيه بخواهيم جمع بندى كنيم و نتيجه بگيريم چه نتيجه مىگيريم؟ اين است «ذكر الله ينهى عن الفحشاء و المنكر» ياد خدا جلوى گناه را مىگيرد، هرچه انسان به ياد خدا باشد از گناه دورتر است، هميشه گناهان در مواقع غفلت از خدا بى خبرى از خدا است دورى از خدا است، وقتى انسان غافل از خدا مىشود آلوده گناه مىشود. «لا يشرب الشارب حين يشرب هو مؤمن» شراب خوار در حال شراب خوردن ايمان به خدا دارد همان ذكر الله ندارد نه اينكه كافر مىشود غافل است. بنابراين توجه به خدا كه مفتاح كل خير است كه نهى از فحشا و منكر مىكند كه حاجبى ميان انسان و گناه است اين توجه به خدا يك وسيله مهمش دعا است، اين يك اثر تربيتى كسى كه دعا زياد كند توجه به خدا زياد دارد و قطعاً گناه كمتر مىكند. دومين اثر تربيتى كه دعا دارد اين است كه شخصى كه دعا مىكند مىداند اگر مىخواهد آن كسى كه ازش تقاضا مىكند، دعاى او را اجابت كند بايد كارى بكند كه او ازش راضى بشود، يعنى من شمشير بروى كسى بكشم و بعد هم تقاضا و خواهشى ازش كنم نه، به كسى العياذ بالله فحاشى كنم و در عين حال تقاضا كنم ازش به من كمك كند، با عصيان كه كمك نمىشود لابد اگر مىخواهيد بهت كمك كند بايد جلب رضاى او را كنى،
خود اين علاقه به دعا سبب مىشود كه انسان در مسير جلب رضاى خدا برود، چرا؟ چون مىداند تا كسب رضاى او نكند او هم كمك نخواهد كرد. اين دوم. سومين راه تربيتى دعا اثر تربيتى دعا اين است كه دعا شرائط دارد امام گفتهاند هر دعاى مستجاب نمىوشد سادهترين شرط استجابت دعا اين است كه غذاى حلال بخوريد، كسى خدمت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد «احب ان يستجاب دعائى» دلم مىخواهد دعايم مستجاب بشود، فرمود «قب مأكلك» غذيات را پاك كن «و لا تدخل فى بطنك الحرام» حرام نخور، ببينيد چه قدر اثر مىكند من مىخواهم دعا كنم دعايم مستجاب بشود.
مىروم سراغ اولين شرط يكى از اولين شرائطش عبارت است از مسئله پاكى غذا حلال بودن زندگى پاك بودن زندگى، و چه قدر پاك بودن محيط زندگى از حقوق ناس باعث پاكى انسان و جامعه مىشود.
باز يكى از شرائط هشت گانه كه على عليه السلام در دعا ذكر كرده ما هم در تفسير نمونه نوشتيم و هم در كتاب انگيزه پيدايش مذاهب، آن حديث كه داراى شرايط هشت گانه استجابت دعا است، مطالعه مىكنيد يكى از هشت شرط اين كه امر ربه معروف و نهى از منكر اگر نكنى دعايتان مستجاب نمىشود، شما ترك امر به معروف و نهى از منكر كرديد مىخواهيد دعاى تان مستجاب بشود؟! فرمود كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر نكنند اشرار بر آنها مسلط مىشوند اخيار شان دعا مىكنند دعاى اخيار هم مستجاب نمىشود، چرا؟ چون امر به معروف و نهى از منكر ترك شده، من در همينجا به اصطلاح يك پرانتزى باز كنم در بارهامر به معروف و نهى از منكر، بعضى از دست اندركاران اداره همين شهر آمدند در جلسهاى و گفتند خلاصه به داد قم برسيد كه گروههاى هستند گروهى كار مىكنند معلوم مىشود توطئه است، هميشه اگر در يك جامعه يك فساد فردى واقع شد زياد ازش نترسيد بد است يك قدر، اما اگر ديديد پشت سر اين قدر يك گروه است بترسيد، اگر العياذر بالله يك تجاوزى در مورد ناموس واقع شد يك فرد بى بند و بارى بود و تجاوز فردى بود بسيار بد شده اما وحشت ناك نيست، اما اگر ديديد متصل به يك گروه است بترسيد. و الآن اينهاى كه آگاهى دارند و اطلاع دارند مىگروهى دارند در قم كار مىكنند، باندهاى است، و مىخواهند چهره شهر را در هم بريزد، وقت آنها كار مىكنند جاهاى ديگر مطمئن باشيد بيشتر ولى اينجا را رويش عنايت داشته باشيد، و چه قدر دردناك است كه بيايند در قلب جهان تشيع نفوذ و رخنه كند، يكى از بهترين راهها در اين گونه مسائل همان بسيج نيروهاى مردمى است، مردم وقت وارد ميدان بشوند هيچ عوارضى ندارد، دولت وقتى سختگيرى بكند اين طرف آن طرف حقوق بشر، غير حقوق بشرش نق مىزنند، ولى مردم وقت وارد صحنه شدند با مردم كه نمىشود چيزى گفت، بسيج مردمى براى امر به معروف و نهى از منكر همين برنامه كه خوب اخيراً هم به صورت يك برنامه منظم دارد در مىآيد، گروههاى تشكيل شدهاند كه يك نمونه عمده و مهمش در قم است، براى اينكه به صورت سازمان يافته مسئله امر به معروف و نهى از منكر را در دو مرحله نصح و برخورد به اصطلاح محكمتر در دو مرحله پياده كنند، مادامى كه با نصح و پند و اندرز مىشود مقدم است، نشد برخورد آسانتر كنند، و رهبر بزرگوار انقلاب هم روى اين مسئله تأكيد داشته سرمايه گذارى كرده، مسئله ايست كه هميشه اسلام در دل خود داشته چه بهتر اين كه در شرائط فعلى كه دشمن مىخواهد واقعاً از طريق تشكيل باندها آن تهاجم عجيب خودش را شروع كند ادامه بدهد، اين وظيفه است كه واقعاً ما هم به صورت متمركز و سازمان يافته به مبارزه برويم، نكند خداى نكرده حالا من بعض چيزهاى كه نقل كردند در آن جلسه نمىتوانم اينجا خدمت شما نقل كنم، واقعاً اگر اين مسائل تكرار بشود و توسعه پيدا كند فاجعه است، بنابراين مسئله امر به معروف و نهى از منكر را آقايان خيلى بهش اهميت بدهند، از روحانيين بيشتر از ديگران انتظار مىرود بى تفاوت از كنار صحنههاى گناه نگذريم دعوا لازم نيست اين آقايان كه دست اندركار اند (سؤال:...؟ جواب:...) اجازه بدهيد من عرض كنم، نقل كردند از صد مورد كه نهى از منكر كردند و در مورد زنان و بد حجاب و كم حجاب و بد حجاب و مفاسد ديگر نود و پنج موردش با نصيحت قبول كردند، پنج مورد نكردند از آن پنج مورد سه موردش بوده است بى اعتنا گذشتند، دو مورد درگير شدند، اعتراض كردند به شما چه مربوط است داد و فرياد راه انداختند. از صد مورد نود و پنج مورد پذيرفتهاند سه مورد بى اعتنايى كردند دو مورد مقاومت كردند پس بدانيد مؤثر است نگوييد آقا گوش نمىدهند، (سؤال:...؟ جواب: آن دو مورد را خلل دادند با آن تشكيلات ديگرى كه بايد در اينجا برخورد قاطعانه كند آمدند سراغ شان بله آن دو مورد را آمدهاند، هستند بهانه نكنيم بگوييم آقا نمىشود درگيرى مىشود چنين مىشود چنان مىشود، درگيرى هم شد هستند كسانى كه مسئول اين كار اند بالاخره اين مسئله در قم بشود و من عقيدهام اين است كه يك خورده به اين گونه تشكيلات آقايان نزديكتر بشوند و بتوانيد دقت كنيد براى ماه مبارك رمضان كه در پيش است و به مناطق ديگر مىرويد هستههاى همين ناصرين و آمرين به معروف و ناهين عن المنكر را در جاهاى ديگر هم تشكيل بدهيد، يعنى در مقابل اين كار يك بسيج مردمى لازم است. همهاش زور دولت در اينجاها فايدهاى ندارد. عرض كردم آنها يك عوارضى دارد اين عوارض ندارد. (سؤال:...؟ جواب: حالا موانعى است مشكلاتى است، چيزهاى خنثى كننده اينها را نمىشود بهانه قرارداد، ما بايد وظيفه مان را انجام بدهيد برويم جلو بعداً جاهاى ديگر هم مشكلاتى است آنها را هم تذكر بدهيم. على كل حال مىخواهيد دعاى تان مستجاب بشود امر به معروف و نهى از منكر كنيد و الا اشرار بر شما مسلط مىشوند، اشرار كيا هستند؟ اوباش اند، آمريكا است دشمنان اسلام و اسرائيل اند اشرار بر سر شما مسلط مىشوند اخيار و زهاد تان هم دعا كنند دعاى شان مستجاب نمىشود. به هر صورت فرمود «لا يرد القدر» يا در بعض از روايات ظاهراً «لا يرد القضاء الا الدعاء» دعا مىتواند مشكلات بزرگ را حل كند. دعا مىتواند مايه سعادت بشود معلوم مىشود دعا يك چيز سادهاى نيست كه بگوييم اللهم ارزقنى خير الدنيا و الآخرة و اصرف عنى شر الدنيا و الآخرة با يك جمله كوتاهى تمام خير دنيا و آخرت جذب، تمام شر دنيا و آخرت دفع، اين طور نيست. دعا يك مكتب است كه اگر به اين مكتب عمل بشود انشاء الله الرحمن خداوند الطاف و عناياتش شامل حال ما خواهد شد. روايت در جلد هفتاد و چهار بهار است صفحه صد و شصت و شش. (سؤال:...؟ جواب: اينجا بالذهب است و يحرم الرزق بالذهب يصيبه، اگر بالرمل باشد كه مىگويند در بعض از نسخ است آن كه ديگر معنايش خيلى واضح است من فكر مىكنم بالذهب است، نتوانستند يك تفسير درستش پيدا كنند ماها معمولاً وقتى يك عبارت را خوب نتوانستيم تفسير كنيم مىگوييم حتماً غلط است، اولين احتمالى كه مىدهيم غلط بودند است، و زحمت به خود مان خيلى نمىدهيم، در حالى كه معنى دارد آن معنى كه من ذكر كردم ظاهراً معناى بدى براى روايت نيست. خوب اجازه بفرماييدبر گرديم به بحث فقهى مان.
در بحث فقهى داشتيم نتيجهگيرى مىكرديم كه از اين مسئله پر غوغا يواش يواش ولى خوب هنوز اين مسئله يكى دور روز ديگر كار دارد، در نتيجهگيرى اولين نتيجه كه ما گرفتيم اين استكه مسئله معانقه و نمىدانم ملامسه و تقبيل و اينها روايت خاصى ندارد، ماييم و عمومات تعذير، هرچه در باره تعذير در گناهان گفتيم در اينجا هم مىگوييم، اين را ازش گذشتيم بحث ندارد .(سؤال:...؟ جواب:...) و اما نكته دوم اين بود كه خوب آن مسئله حالا كه ما رسيديم به اينجا مسئله تحت لحاف واحد را هم حلش كنيم چون تمام روايتش را خوانديم الآن درش هستيم، ولو اينكه در تحرير الوسيله مىآيد اين مسئله بعدها، مسئله هفت تحت عنوان الحد فى اللواط، حد لواط را كه ذكر مىكنند مسئه هفت «المجتمعان تحت لحاف واحد» در تحرير الوسيله، ولى ظاهرش فقط دو رجل است المجتمعان، از ذيلش هم استفاده مىشود و مىخواهد كه بر مىگردد راهش اين است كه رجل به تناسب بحث چيز هم است لواط، بله. ولى آن مسئله هفتم، مسئله هشت ما الآن هستيم در اين مسئله، تمام رواياتش را هم خوانديم بحث هايش را هم كردهايم، همينا بايد مسئله را حل كنيم رد بشويم دوباره اونجا ميرسيم تجديد مطلب و تجديد طوايف روايات و دو مرتبه از نو بحث نكنيم، ولذا ما اينجا چون روايات را خوانديم بحث را در مجتمعان تحت لحاف واحد مذكران باشند مؤنثان باشند مذكر و مؤنث باشند فرق نمىكند، در اينجا چه بگوييم، گفتيم كه اين سه طايفه روايت طايفه اوليش كه ادعا مىكنند معرض عنها است، از نظر عمل كسى بهش فتوا نداده، كلام جواهر را هم عن قريب الآن من نقل مىكنم براى تان، و چون معرض عنها است، بايد بگذاريم طايفه اولى را كنار، باقى مىماند طايفه ثانيه و ثالثه، يعنى نود و نه ضربه و سى ضربه، جمع بينهما كنيم بگوييم، تعذير در اينجاها جارى مىشود و اين تعذير هم حد اكثرش نود و نه، حد اقلش سى ضربه شلاق است، چرا؟ طايفه اولى را گذاشتيم كنار چون معمول بها نيست، و طايفه دوم و سوم را جمع كرديم و يك همچه چيزى بدست آمد، اگر اين را قبول كنيد اين جمع را بسيار خوب، اگر هم گفتيد اين جمع دل چسب ما نيست براى اينكه طايفه سوم حديث ضعيف است، بنابراين فقط طايفه دوم را بايد بگيريم و عمل كنيم و روى نود و نه بايستيم، آن ممكن است كسى بگويد، بگويد اشكالى ندارد اگر تحت لحاف واحد بودند دو مذكر دو مؤنث يا يك مذكر و مؤنث،
حالا با شرائطى كه مىآيد، مجرد باشند نباشند چه باشد، شبهه زنا باشد نباشد آن شرائطى...؟ اجمالاً دو نفر غير از دو همسر تحت لحاف واحد بگوييم نود و نه ضربه مىزنيم، نه كمتر نه بيشتر، خوب اين هم با آن جمع مىسازد چون اون جمع حد اكثر داشت و حد اقل داشت اين فقط حد اكثر را چسبيده، «فعلى هذا» از نظر فتوا ما مىتوانيم روى اين مسئله بايستيم، البهت اينها همه در صورتى است كه ما طايفه اولى را حمل نكنيم بر ثبوت زنا، كه من سابقاً اشارهاى كردم از اينجا مىخواهم مفصلتر صحبت كنم، طايفه اولى را حمل بر طريق اثبات زنا نكنيم، اما گر گفتيم طايفه اولى دارد راه اثبات زنا را مىگويد، مىگويد راه اثباتش اين است كه مجردين تحت لحاف واحد باشد، از جمله كسانى كه اين احتمال را داده مرحوم علامه مجلسى است، صاحب جواهر كلام علامه مجلسى را نقل كرده، كجا نه اينجا، در بحث طرق ثبوت الزنا، آن بحث كه بعداً مىگويم، صفحه سى صد، جواهر جلد چهل و يك صفحه سى صد، در آنجا كلام مجلسى را نقل كرده، ظاهراً كلام مجلسى در حاشيه تهذيب شيخ است، كتاب تهذيب شيخ در اخبار، علامه مجلسى حاشيه دارد در حواشى علامه مجلسى بر تهذيب آنجا است، ولى من از جواهر نقل مىكنم عبارت علامه مجلسى را در صفحه سى صد جواهر، ببينيد علامه مجلسى با صراحت وارد اين بحث شده، مىگويد «و الاظهر فى الجمع بين الاخبار» بين همين سه طايفه «مع قطع النظر عن الشهرة» چرا مىگويد مع قطع النظ عن الشهرة؟ مجلسى متوجه بوده كه طايفه اولى مشهور اعراض كردهاند، مشهور ازش اعراض كردهاند، مىگويد اعراض مشهور را معيار قرار ندهيد «مع قطع النظر عن المشهور ان يؤخذ بالاخبار الدالة على تمام الحد» اخذ كنيد به اخبار كه دال بر تمام حد است، كدام اخبار دال بر تمام حد بود؟ طايفه اولى كه مىگفت صد تا مىگفت هذا حد الزنا، اصلاً اسم زنا رويش مىگذاشت، «بأن يقال» خيلى لطيف بيان كرده مرحوم علامه مجلسى «بأن يقال لا يشترط فى ثبوت الجلد المعاينة كالميل فى المكحلة» در جلد معتبر نيست معاينه، همين تحت لحاف واحد اين طريق براى اثبات است، اونى كه معاينه درش لازم است رجم است نه جلد، «بأن يقال لا يشترط فى ثبوت الجلد المعاينة كالميل فى المكحلة و تحمل الاخبار الدالة على ذلك» حمل مىكنيم اخبارى كه دال على ذلك است كه ذالك اشاره به چه است؟ كالميل فى المكحله و معاينه، آ» را حمل مىكنيم «على اشتراطه فى الرجم» آن در رجم معتبر است «كما هو الظاهر من اكثرها» يعنى اكثر روايات معاينه و الميل فى المكحله اكثرش در رجم است، اين كلمه اكثر در نظر مبارك تان باشد تا من الآن رويش صحبت كنم، خوب پس اين اخبار را حمل كرديم بر طريق ثبوت زنا، (سؤال:...؟ جواب: بله مىگويند اگر محصنه بود باز صد ضرب شلاق بله، اينجا از رجم تخفيف پيدا مىكند به صد ضربه شلاق براى اينكه طريق ثبوتش ضعيف است، بخاطر ضعيف بودن طريق ثبوت از رجم آمديم به صد ضربه شلاق ولو محصن بود محصن هم باشد، بله. «و اما اخبار النقيصة» اين آخر كلام مجلسى است، «و اما اخبار النقيصة» اخبار نقيصه چه بود؟ نود و نه تا بود، «فتحمل على التقية» يا اخبار سى تا يا نود و نه تا بود. «تحمل على التقية» چرا؟ چون از عامه نقل شد آنها مىگويند حد تعذير بايد جارى كرد جميع عامه معتقد به حد تعذير اند، اين دو تا را حمل بر تقيه مىكنيم، آن يكى را عمل مىكنيم فقط علامه مجلسى در ذهنش اين بوده يك شهرتى مزاحم است باز، اين همان چيزى است كه صاحب جواهر حالا رويش مانور مىدهد و همچنين سرمايه گذارى مىكند. حالا در اينجا آن نكته كه گفتم نظر مبارك تان باشد اكثر اخبار مراد اخبار باب دوازده است، باب دوازده از ابواب حد الزنا اكثر اخبار معاينه مشاهده الميل فى المكحله، معاينة الادخال و الاخراج اين تعبيرات كه دارد، اينها همهاش مال رجم است، جز يك دانه روايتش، و آن يك دانه روايت هم مشكوك است، حالا مىگويم، روايت يازده باب دوازده، بقيهاش را نمىخوانم چون بعداً مىخوانم در باب خودش انشاء الله، بقيه مىگويد رجم معاينه مىخواهد ميل فى المكحله چه چه،؟ فقط يك دانه روايت است آخرين روايت باب دوازده است حديث يازده باب دوازده، مىگويد چه؟ مىگويد «محمد بن قيس» سند حديث محل است، «محمد بن قيس عن ابى جعفر قال قال امير المؤمنين عليه السلام لا يجلد» يرجم نيست آه «لا يجلد رجل و لا امرئة حتى يشهد عليهما اربعة شهود على الايلاج و الاخراج» چهار شاهد بيايند معاينه ادعا كنند، «لا يجلد» تنها يك دانه مزاحم جمع است، ولى اين روايت روايت كه بود؟ محمد ابن قيس، از كه؟ از ابى جعفر باقر عليه السلام از كه؟ از امير المؤمنين، همين روايت محمد بن قيس در حديث دو آمده، دوى همين باب، آنجا عوضش لا يرجم دارد، مىخوانم حديث دوى همين باب را، اين يازده بود خواندم، دو را مىخوانم، «عن عاصم بن حنيد عن محمد بن قيس عن ابى جعفر قال قال امير المؤمنين عليه السلام لا يرجم رجل و لا امرئة» آنجا لايجلد بود رجل و لا امرئه اينجا لا يرجم است، «حتى يشهد عليه اربعة شهود على الايلاج و الاخراج» عين همان عبارت است بى كم و زياد. آن را صدوق نقل كرده اين را كلينى. حديث يازده مال صدوق بود، حديث دو مال كلينى است كافى است، عليه آنجا عليهما بود اينجا عليه است، خوب...؟ حالا شما واقعاً احتمال مىدهيد اين دو تا حديث بود محمد بن قيس دو بار اين حديث را نقل كرده يك بار لا يرجم يك بار لا يجلد؟ بسيار بعيد است، ظاهرش اين است هردو يك حديث است، يا بايد مال كلينى را بگيريم يا مال صدوق، اذا دار الامر بين كلينى و صدوق كدام يكى از اين دوتا اضبط هستند؟ ضبط شان كلينى معروف اين است كه كلينى اضبط است، موقعى كه تعارض بشود بين نسخ او و نسخ ديگران نسخ كلينى را ترجيح مىدهند، پس اگر ترجيح بدهيد گفتيد روايت محمد بن قيس يك روايت بيشتر نيست راويش هم عاصم بن حنيد است، هردو روايت هم عن ابى جعفر الباقر است، كلام هم كلام على عليه السلام است عبارت هم عبارت عين هم است، مگر يك زره، اذا دار الامر بنيهما خوب ترجيح مىدهيم نسخه كافى و كلينى را. سلمنا مردد شديم مىشود يك حديث مجمل كه آيا نسخه يرجم است يا يجلد است، پس اين يك دانه حديث هم نمىتواند ديگر مزاحمتى با ما بكند. به ابهام و اجمال كشيده شد، قدر مسلم اين است در جاهاى كه رجم است معاينه است، جاهاى ديگر نه. تا اينجا جمع مرحوم مجلسى را آمديم خلاصه يك خورده تكميل هم كرديم، و لكن اين حرف حرف خوبى است پانزده تا روايت داريم، روايات كالصريح است، مخالف عامه است ولى يك مشكل بزرگى كار ما دار، همان مشكلى است كه صاحب مىگويد، صاحب جواهر وقت اين كلام را نقل مىكند در ذيلش مىگويد اين چيزى است كه كسى قائل بهش نشده، اين خلاف مطالبى است كه اصحاب ما اينجا و در بار شهادت گفتند، در شهادت گفتند بايد مشاهده باشد، يا لا اقل علم، در اينجا هم گفتهاند مشاهده باشد، شما مىآييد چيزى كه كالاتفاق است بين اصحاب رهايش مىكنيد بخاطر اين روايات نمىشود، «يعتبر فى الشهادة الشهود» زير لحاف بودن كه دليل نيست، دليل نمىشود آن وقت چه رقم شما مىخواهيد اين حرف را بزنيد. فعلى هذا ما نمىتوانيم به روايات در اينجا عمل كنيم، چرا؟ چون خلاف شهرت يا اجماعى است كه اصحاب ما در باب شهادت و در باب مخصوصاً حدود زنا و امثال ذلك دارند مىگويند تا معاينه و مشاهدهاى در كار نباشد نمىشود كار كرد، فعل هذا چه كار كنيم؟ صاحب جواهر مىگويد دو راه داريد، در همان صفحه سه صد است، دو راه داريد يك راهش اين است كه حديث صد تا را بگيريد، منتها بگوييد تعذير است اين، ما يك جا هم تعذير صد تايى داريم، اسمش حد نمىشود (سؤال:...؟ جواب: ايشان استثنا شده تعذير همه جا دون حد است، اين يك دانه تعذير مساوى حد است، تصريح مىكنيم اين يك راه دارد، و يك راه هم بگوييد اصلاً ما به صد تايى عمل نمىكنيم چون معمول به اصحاب ما نيست، مىگذاريمش كنار بريم سراغ نود و نه، نتيجه بگيريم جمع بندى كه بحث به يك جا برسد و رهايش كنيم براى شنبه انشاء الله نتيجه اين شد ما نمىتوانيم به اين روايات صد تا بالاخره عمل كنيم، راه حمل خوبى مجلسى پيش نهاد كرده ماهم سابقاً احتمالش را مىداديم بعداً كلام مجلسى را پيدا كرديم، ولى على كل حال اين راه راهى است كه با مذاق اصحاب در اين جا در باب شهادات نمىسازد، پس نتيجه اين شد بايد رها كنيم باز هم برويم سراغ نود و نه تا، تحت لحاف واحد نود و نه تا مىشود، حالا شرائطش چه است انشاء الله شرائطش را شنبه ادامه خواهيم داد.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...