• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين‏
    و صلى الله على محمد و اهل بيته الطاهرين لا سيما بقية الله المنتظر عجل الله تعالى له الفرج و لا حول و لا قوة الا بللَّه العلى العظيم
    مشخص بودن مقدار حدود و عدم آن در تعزيرات‏
    كلام در مسأله حدود و تعزيرات رسيد، به مقدمه چهارم كه فرق بين حدود و تعزيرات بود. مرحوم شهيد رضوان الله تعالى عليه، در قواعد، ده تا فرق بين حدود و تعزيرات گذاشته بود، و عمده و مهم آن همان است كه، در فرق اول ايشان ذكر كرده است. فقهاء هم غالباً همين اولى را گفته‏اند، حدود از نظر اقل و اكثر معين يعنى، حد ثابتى‏است «لا اقل و لا اكثر» اما تعزيرات حد معينى ندارد، از نظر قلت كه هيچ محدوديت ندارد، از نظر كثرت هم كه حدش بيان شده است . انسان مى‏تواند به آن حد برساند. مى‏تواند نرساند، يعنى‏اين كه مى‏گويد اكثرش «ما دون الحد» « ما دون الحد» ممكن است نود ونه تا باشد، نودو هشت تا باشد، نود تا، باشد، هشتاد تا، باشد، بنابراين حد معينى در مجموع براى تعزيرات نيست. اما براى حدود هست، عمده تفاوتش همين است، يا به تعبير ديگر آن يكى بسته به نظر قاضى دارد. قاضى هم نه اين كه اختيار هوى و هوسى باشد، قاضى هم ملاحضه شدت و ضعف جرم را مى‏كند، تا تعزيرات را، وبه حسب آن انتخاب مى‏كند، ولى در حدود اختيارى براى قاضى نيست.
    (سوال... و پاسخ استاد:) اينها تعزيرات است، رواياتى كه مى‏گويد 30 تا 75 تا همه آنها تعزيرات است حالا مى‏گوييم آنها هم از باب ذكر مثال، احتمالاً هست، تعزيرات از نظر قلت، هيچ تعيين نكرده، پس چه كسى تعيين كرده، از نظر قلت، كجا تعيين كردند، از نظر قلت تعيينى نيست حالا اين بحث تعزيرات را مى‏رسيم ،آن تفاوتى كه مشهور گفته‏اند، اين است، و روايات هم «ما دون الحد» رامى گويد اين كه در روايات تعزيرات وارد شده «ما دون الحد» يعنى اكثرش معين است، و اقلش معين نيست. تفاوت معروف بين حدود و تعزيرات هم در كلمات فقهاء كه قبلا ذكر كرديم و گذشت ملاحظه كرديد كه اين تعريف مشهور هم همين است، حالا كلامى كه شهيد فرموده‏است . چند جاى آن قابل مناقشه هست، و اين‏كلام را بگوييم و از اين بحث رابع بگذريم‏
    اولين جاى آن كه قابل مناقشه هست، چيزى است كه ديروز هم به آن اشاره شد، و آن اين كه غير واحدى از اين عشرة، مداخلند. يعنى به هم برمى گردد، امر سوم و هشتم گفتيم متداخلند، براى اين كه «كونه على وفق الجناية» كه در امر ثالث آمده، با «اختلافه بحسب الفاعل و المفعول و الجناية» كه در امر ثامن آمده، اينها هر دو به يك معنى باز مى‏گردند، عبارات متفاوت است، بنابراين بعضى از اينها با هم متداخلند.
    عدم تخيير در حد محارب و تقسيم تعزيرات
    و دومين نكته اين است كه، حد در محارب كه فرمودند تخيير است، تخيير نيست، مرحوم شهيد فرمود در محارب، حد تخيير در هيچ كجا حد تخييرى نيست جز در محارب، هم تخيير نيست، «كما سياتى ا ن شاءالله» در مسأله لواط تخيير در بين انحاء كشتن، حد قتل است . اما با چه وسيله بكشند آن وسيله است لذا قتل كه تفاوت نمى‏كند، با شمشير بزنند از كوه پرتاب كنند، سرانجام همه آنها قتل‏است، حد قتل‏است .اينها اسباب مختلفه‏اى است، براى قتل، اين هم نكته دوم.
    و اما نكته سوم، اين است كه، ايشان فرمودند، تعزيرات سه قسم است «حق الله» «حق الناس» و «كلاهما» و براى كلاهما، هم مثال زدند، حق الله مثل كذب، حق الناس هم مثل شتم، و كلاهما،هم، مثل اهانت به صلحاى مومنين گذشته، كه هم جنبه حق الناسى دارد، هم جنبه حق الله ى دارد، چون مومنين و صلحاء علماء و بزرگان، متعلق به جامعه اسلام هستند، اهانت آنها اهانت اسلام است و جنبه حق اللهى پيدا مى‏كند، بنابراين تعزيرات سه گونه‏اند. در حالى كه حدود همه آن حق الله است مگر قذف، ايشان عبارتش اين بود، اين هم قابل بحث است، كه آيا حدود همه آن حق الله است الا القذف، پس حد سرقت چه مى‏شود؟ آياحد سرقت جنبه حق الناسى ندارد، در حالى كه مى‏رسيم ان شاءالله در حد سرقت، اگر مالك مال مسروقه، عفو كند سارق را حد ساقط مى‏شود، منتهى چه وقت ؟ قبل از آن وقتى كه به چنگال عدالت بيافتد، يا نه وقتش بماند، ولى مالك اگر عفو كند، حد سارق از بين مى‏رود، حد سرقت از بين مى‏رود، كه سرقت كرده، لااقل قدر مسلمش اين است، كه به چنگال عدالت بيافتد. سارق، اگر ببخشد اين هم كه حق الناس مى‏شود.
    (سوال... و پاسخ استاد:) ثابت نشده غير از اين است كه نبوده، سرقت بوده، چرا ديگر «السارق و السارقة فاقطعوا» اثبات نشده، و الا حكم سرقت قطع «السارق و السارقه فاقطعوا» قاضى براى اجرا است، شروط براى اثبات هست، حد مال سرقت است اين سرقت كرده است، ولى مالك مى‏بخشد حد ساقط مى‏شود بنابراين غير از قذف، مسأله سرقت هم است.
    (سوال... و پاسخ استاد:) بله يعنى من از حق خودم صرف نظر كردم، و شكايتى از او ندارم، چون تا شكايت هم نكند، در مسائل خصوصى تا شاكى خصوصى نباشد، دنباله‏گيرى نمى‏شود، نه پولم را هم مى‏گيرم، پولم را از سارق مى‏گيرم، اما شاكى نيستم، همين را مى‏گويند از بين مى‏رود، اين دليل بر اين است كه، بله جنبه حق الناسى دارد، و اما در مورد زنا ديروز بعضى از آقايان اشاره كردند، يك اشتباهى در غالب اذهان هست، كه اگر «العياذ بالله» كسى با زن شوهر دار زنا كند. اين هم گرفتار «حق الناس» مى‏شود و هم گرفتار «حق الله» در حالى كه اين مسأله نيست، زنا فقط حق الله است. مسأله حق الناس ندارد، و اين كه بعضى‏ها خيال مى‏كنند حالا كه اين شخص عمل شنيعى انجام داده است بايد به نحوى همسرش راضى بشود، خود اين منشاء مفاسد بسيار عظيمى ممكن است بشود، نه يك همچنين چيزى نيست كه به همسرش بگويند، و راضى شود. و امثال ذلك جنبه حق الناسى ندارد مسأله زنا «الى هنا تم الكلام» در امر رابع.
    تعريف حد در لسان شرع
    و اما امر خامس كه آخرين امر است، در اين مقدمات بگويم و بعد برويم سراغ مسائل بر سبك تحرير الوسيله، چون در تحرير اينها نبود، و اين مقدمات را ما ناچاريم قبلاً ذكر كنيم، امر خامس معنى حد در لسان شرع است، تا به حال، حد را در لغت معنى كرديم، حد را در اصطلاح علماء هم معنى كرديم، ولى در احاديث حد يعنى چه؟ در لسان شرع يعنى چه؟ آن هم بايد معلوم بشود، به علت اين كه احكام بر محور حد در لسان شارع مقدس و روايات دور مى‏زند، اصطلاح علماء را بدانيم. براى بحثهاى علمى خوب است، ولى براى فهم روايات بايد ببينيم، در لسان شارع مقدس حد، يعنى چه، در اينجا دو تا احتمال هست.
    (سوال... و پاسخ استاد:) بله خيلى جاها دو تاست، بسيار جاها اصطلاح شرع با اصطلاح فقهاء مختلف است، فقهاء يك اصطلاحاتى دارند كه در لسان روايات آن اصطلاحات نيست، در اينجا دو احتمال هست دقت كنيد اين را، صاحب جواهر اشاره‏اى به او دارد، كه خيلى‏ها سراغ اين نرفتند، دو تا احتمال است، يكى اين است كه بگوييم حد نقطه مقابل تعزيراست در روايات، وقتى گفته مى‏شود حد، همان اصطلاح فقهاء است، همان اصطلاح فقهاء «الحد فى مقابل التعزير،و التعزير فى مقابل الحد» بنابراين رواياتى كه احكام حد را بيان مى‏كند، مى‏خوانيم الان روايات را ان شاءالله، روايات زيادى داريم، احكامى بر عنوان حد بار كرده است، اينها ناظر به حدود در مقابل تعزيرات است، شامل تعزيرات نمى‏شود، اين يك احتمال «كه الحد فى مقابل التعزير كما فى مصطلح الفقهاء» لسان روايات هم هماهنگ با اصطلاح فقهاء است، اما احتمال دوم اين است كه حد، در لسان روايات اعم از تعزيرباشد كه هر دو را شامل مى‏شود «كل عقوبات شرعيه، تسمى حدا» پس رواياتى كه خواهيم داشت، و احكامى كه بار شده بر حد، شامل حدود مصطلح فقهاء مى‏شود و هم شامل تعزيرات، و اين خيلى محل ابتلاء است. و اين خيلى مهم‏است، چرا؟ كم بحث كردند در مورد آن، احكام زيادى داريم حالا من نمونه هائى ازآن را بگويم بخشى از نمونه هايش را صاحب جواهر گفته است، بخشى هم ما اضافه مى‏كنيم، احكام كه در لسان روايات رفته روى حد، و بايد ببينيم حد بمعناى اعم است، يا بمعنى اخص، اين همه احكام، اگر قائل به اعم باشيم، توسعه پيدا مى‏كند، و اگر قائل به معنى اخص باشيم، اين احكام محدود مى‏شود، خيلى اثر دارد شرعاً، حالا نمونه‏هاى احكام را دقت كنيد، پنج نمونه‏اش را صاحب جواهر اشاره كرده است، يك «الحدود تدراء بالشبهات» حدود به شبهات «تدراء» آيا تعزيرات هم به شبهات تدراء؟ حدود معنى عام است، يا حدود معنى خاص است مقابل تعزيرات، ثمره‏اش در اين ظاهر مى‏شود كه آيا «التعزيرات تدرءا بالشبهات ام لا» معنى حدود هم «تدرءا بالشبهات» ان شاءالله به او مى‏رسيم، هم شبهات حكميه هم شبهات موضوعيه، حد بايد ثابت بشود، موضوعش قوى است حكمش هم قوى است آن مقدار ثبوتى كه در طهارت و نجاست و... هست آن هم كافى نيست، بايد بيش از آن ثابت بشود، خود مسأله «الحدود تدراء بالشبهات» يعنى چه؟ خود اين بحث دارد، اينجا جايش نيست، هم شبهات موضوعيه و هم شبهات حكميه، يعنى حدود آن باصطلاح استاندارد و ميزان اثبات موضوع و حكمش بالاتر از استاندارد ساير موضوعات است، ساير احكام قوى‏تر بايد ثابت بشود، و لذا «الحدود تدراء بالشبهات» آيا «التعزيرات هم تدراء بالشبهات» معلوم نيست كه، تابع همين بحث است كه ببينيم حد در لسان شارع مقدس اعم است يا اخص؟
    عدم كفالت و عدم يمين در حدود
    حكم دوم «انه لا كفالة فى الحدود» البته «الحدود تدرءا بالشبهات» روايتش را هم بگويم، حديث 4 باب 24، از همين ابواب مقدمات حدود «باب ان الحدود تدرءا بالشبهات» آنجا داريم، و اما حكم دوم «لا كفالة فى الحدود» كه اين هم در يك باب 21 آمده «لا كفالة فى الحدود» در امور مالى كفالت مى‏شود. كسى كه بدهكار شمااست يخه‏ى او را چسبيديد، كسى مى‏گويند بنده فعلا كفيلم، ما كفالت را مى‏پذيريم در امور مالى، آن بدهكار را رهايش مى‏كنيم، اما در حدود هم مى‏شود، كه كسى كفيل ديگرى بشود، خير «لا كفالة فى الحدود» در تعزيرات چه؟ آيا كلمه حدود شامل تعزيرات هم مى‏شود يا نمى‏شود،اينجا «اول الكلام»
    حكم سوم«لا يمين فى الحد اين هم روايتش روايت 1 باب 24 از ابواب مقدمات حدود است حديث اين است، كسى آمد خدمت امير مومنان على عليه السلام مردى را با خودش آورد و گفت «هذا قذفنى» قذف كرده بينه هم نداشت، در اينجا كسى گفت يا اميرالمومنين «استحلفه» قسم بخورد كه «قذفنى، فقال لا يمين فى الحد» در حدود بينه مى‏خواهد با يمين ثابت نمى‏شود، اموال با بينه ثابت مى‏شود يمين مردوده اثبات مى‏كند مال را، اما در حدود ثابت نمى‏شود، اگر او گفت قسم نمى‏خورم كه قذف نكردم، و مدعى گفت كه من قسم مى‏خورم قذف كرده يمين فايده ندارد «لا يمين فى الحدود» حالا آيا اين شامل تعزيرات هم مى‏شود يا نمى‏شود. مبنى بر اين است كه حد و تعزير را چه طورى معنى كنيم، حد بمعنى اعم است يا بمعنى اخص است‏
    عفو توسط امام در حدود به وسيله اقرارو عدم شفاعت در آن‏
    حكم چهارم، امام مى‏تواند عفو كند از حد ثابت، البته بالاقرار، اگر حدى ثابت شده بود بالاقرار، امام مى‏تواند عفو بكند به بينه، اگر اقرار كرد من زنا كردم، امام مى‏تواند عفوش بكند، آيا اگر تعزيرات هم به اقرار ثابت شد قابل عفو هست يا نيست، اين را روايت داريم، روايت 1 باب 18 مى‏رسم مى‏گويم اولويت، چرا؟ كه در اينجا عنوان باب هم اين هست «انه لا يعفى عن الحدود التى لللَّه الا الامام لا يعفو الا الامام مع الاقرار» در روايت هم دارد «لا يعفى عن الحدود التى لللَّه دون الامام» كلمه حدود داريم آيا حدود شامل مى‏شود، تعزيرات را؟
    و اما پنجمين حكم «انه لا شفاعة فى الحدود»، در حدود شفاعت نيست، حديث ام سلمه را تازگى خوانديد كه كنيزش دزدى كرده بود و ثابت شد و آمد شفاعت بكند حضرت فرمودند «لا شفاعة فى الحدود» حديث 1 باب 20 « فقال النبى صلى الله عليه و آله و سلم يا ام سلمه هذا حد من حدود الله لا يضيع» حد است حد نمى‏شود شفاعت كنند تضييعش بكنند از بين نمى‏رود، اينها احكام خمسه‏اى بود كه صاحب جواهر دارد، و اما احكام ديگر هم زياد داريم صاحب جواهر هم بيان نفرموده، ايشان هم مى‏فرمايد «الى غير ذلك» چند نمونه ديگر عرض كنم‏
    به ارث نرسيدن حدود به خلاف ديات‏
    حكم ششم اين است كه «الحد لا تورث كما تورث الديه» ديه به ارث مى‏رسد. آيا حد هم به ارث مى‏رسد، اگر كسى قذف كرده، كسى پدرى را قذف كرده و از دنيا رفته، پسر مى‏تواند شكايت بكند و حد قذف جارى بشود، روايت داريم «الحد لا يورث كما تورث الديه» ديه تورث اما حد لا يورث، اين حديثش در باب 23 از ابواب مقدمات حدود حديث 1، حالا «الحد لاتورث» تعزيرات را هم مى‏گيرد يا نمى‏گيرد؟
    عدم جواز تاخير در اقامه حدود
    و اما حكم هفتمى اينجا هست «لا يجوز تاخير اقامه الحد، لا يجوز تاخير اقامه الحد»، حد را نمى‏شود تاخيرش انداخت، اين در حديث يك باب 25 از ابواب مقدمات الحدود، حالا تعزيرات را هم تاخير نبايد انداخت امروز به فردا بياندازيم يك هفته تاخير كنيم يا آن طورى كه الان معمول است به تعليق در مى‏آورند مى‏گويند پنج سال تعليق بشود تعزير يكسال تعليق شود، دو سال تعليق بشود، در حدود تعليق نمى‏شود، آيا تعزيرات را مى‏شود تعليق كرد، نمى‏شود با اين كه روايت داريم «لا يجوز تاخير
    الحد»
    (سوال... و پاسخ استاد:) نه، قصاص غير از حد است قتل قاتل قصاص.
    و اما هشتم، در روايت آمده «اقامة الحدود الى من اليه الحكم» يعنى حاكم شرع حق اقامه حدود دارد، تعزيرات چطور؟ آيا از اين روايات در مى‏آيد يا نه، اين هم روايتش را بخواهيد، حديث يك باب 28 از همين ابواب مقدمه حدود است
    و اما حكم نهم «انه يولى الشهود الحدود» روايت داريم، كه حالا متعين نباشد ولى بهتر است شهود بيايند اجراى حد كنند، قاضى قضاوت مى‏كند. اما چه كسى شلاق بزند، شاهدها بيايند شلاق بزنند اگر راست مى‏گويى بيا شلاق بزن، خود اين سبب مى شود كه شهود دروغ نگويند، به علت اين كه خودش دارد ميرود شلاق بزند، خودش اعدام مى‏كند خودش گردن ميزند، روايات داريم كه شهود اجراى حد كنند به فرمان قاضى، آيا تعزيرات را هم شامل مى‏شوديانمى شود، اين هم روايت 1 باب 33 هست، از همين ابواب مقدمات حدود حالا اين 9 تا حكم كه پنج تا از آنها در جواهر بود، و چهارتاى آنها هم عرض كرديم منحصر اينها هم نيست باز هم احكام زيادى هست، در روايات رفته روى عنوان حدود.
    (سوال... و پاسخ استاد:) آن هم داريم زياد منظور اين است كه اگر بخواهيم جمع كنيم بيش از اينها هست بنابراين يك مسأله ايست محل ابتلاش شديداً كه كلمه حد، آيا يك معناى وسيعى دارد شامل حد و تعزير مى‏شود، يا فقط شامل حدود در مقابل تعزيرات، بعنوان مقدمه براى اين بحث، حالا براى كشف اين مسأله بايد برويم سراغ روايات، ببينيم حد به معنى عام يا به معنى خاص است از احاديث چه چيزى مى‏فهميم، در واقع برويم سراق اطراد، كه از علائم حقيقت و مجازاست، ما گفتيم اطراد و عدم اطراد آيا در لسان روايات اطراد كدام است، حد بمعنى اعم يا حد بمعنى اخص به كار رفته، ما دو گروه روايت داريم، گروه اول آنهايى كه به معناى اعم استعمال شده‏اند، حد اعم است، تمام عقوبات شرع حد است، روايات متعددى داريم، به اين مضمون، كه حالا نمونه رواياتش را مى‏خوانيم، سير بحث را فراموش نكنيد، اول آمديم ثمرات اين مسأله را ذكر كرديم كه اگر قائل به اعم باشيم چه مى‏شود، اگر قائل به اخص باشيم چه مى‏شود، بعد گفتيم دو طايفه روايات داريم، رواياتى كه حد را به معناى اعم استعمال كرده‏است. و رواياتى كه حد را بمعناى اخص استعمال كرده‏است. صحبت اين است در مقابل اين دو طايفه روايات چه مذهبى را انتخاب كنيم، و از لحن روايات حد را مى‏فهميم در مصطلح شرع چه بوده است . حالا طائفه اولى را داريم ذكر مى‏كنيم تا بعد برويم سراغ طائفه ثانى، ما روايات متعددى داريم در همان باب يك، در همان باب اول از ابواب مقدمات الحدود، روايات متعددى داريم كه حد بمعنى «كل عقوبة شرعية» عام است، از جمله حديث اول، حديث 1 باب 1، از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده «ان الله قد جعل لكل شى‏ءحدا و جعل لمن تعدى ذلك الحد حدا» هر كسى از قانون تخلف بكند حد و عقوبتى قرار داده است، حالا آيا اين حد دومى كه در اين روايت هست بمعنى «مطلق العقوبه» هست يا خصوص آن حدود معين شرع، مسلم اينجا عام است ،خداوند براى هر چيزى يك قانونى قرار داده است و هر كسى تخلف از آن بكند. عقوبتى قرار داده است، اين پيداست تعزيرات را شامل مى‏شود. حدود را هم شامل مى شود.
    از پيغمبر حديث مفصلى است من آن يك خط آخرش را خواندم ،حديث يك باب دو، حديث 2 باب 2، را هم بخوانم « قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ان الله عزو جل جعل لكل شى‏ء حدا و جعل على من تعدى حدا من حدود الله حدا» همه آنها مى‏گويد خداوند براى هر چيزى حدى قرار داده، و براى كسى كه از آن تعدى كند حدى قرار داده است، و همچنين حديث 3 باب 2 حديث از عمربن غيث از امام صادق (ع) حديث مفصل است من اين مقدارش را مى‏خوانم «و جعل لكل شى‏ء حدا و لمن جاوز الحد، حداً» آن دو تا حديث 1 و 2 از پيغمبراكرم (ص)بود حديث 3 از امام صادق عليه السلام و حديث پنج اين باب، سه تا حديث در اين باب است يك اين باب، اينها 4 تا حديث بودند. كه به ترتيب ، 1 اين باب 2 اين باب، 3 اين باب، پنج اين باب، حديث پنج را مى‏خوانم اين حديث از امام باقر(ع) است همان حديث آن از امام صادق بود راويش هم هر دو عمربن غيث « عن الصادق عمرو بن غيث عن الباقر مى‏شود دو حديث «چون مروى عنه» دو نفر هستند حديث دو تا شد، تا اينجا كه فرمود «و جعل لكل شى‏ء حداً و جعل عليه دليلا يدل عليه و جعل على من تعدى الحد، حداً» اين هم چهار تا حديث بود، كه همه آنهادر باب دو عرض شد. حتى ممكن در ابواب ديگر هم به مناسبت نقل كرده باشند ولى همه اينها در باب دو بود، يك و دو و سه و پنج، و اما حد در اينجا پيداست كه بمعنى «مطلق العقوبه» هست نه حد در مقابل تعزير.
    (سوال... و پاسخ استاد:) سوال من از شما اين است حد در اينجا بمعنى آن هشت تا حد معروف است؟ تخصيص اكثر لازم مى‏آيد تخصيص اكثر لازم مى‏آيد، خداوند براى همه چيز آن حدود هشت گانه را قرار داده‏است ،پس دو هزار تا از اينها داريم اينها چيست تخصيص مى‏خورد، اين كه نمى‏شود تخصيص بزنيم تخصيص اكثر، بايد حد را بمعنى وسيع كلمه بگيريم تا تخصيص اكثر لازم نيايد من مى‏گويم حد در اين روايت اعم از تعزيراست. ما براى چه استدلال مى‏كنيم، مى‏خواهيم بگوييم حد در اصطلاح فقهاء غير از حد در لسان روايات هست، حد در لسان روايات «كل عقوبة» هست چه مقدر چه غير مقدر، شاهدش هم اين چهار حديث هست، كه اين چهار حديث عقوبت نمى‏شود مقدر باشد، به علت اين كه همه تخلفات قانونى همه آنها حد مقدر ندارد، اكثرش تعزيرات هست، ما كه نمى‏توانيم اين عمومات را تخصيص اكثر بزنيم، بنابراين بايد قبول كنيم كه در لسان روايات حد غير از آن حدى است كه در لسان فقهاست، و معنيش منحصر است به مقدر، نه اين كه «كل عقوبة» را مى‏گيرد اعم از مقدر و غير مقدر، كه عموم به هم نخورد «ان الله قد جعل لكل شى‏ء حداً و جعل على من تجاوز الحد حداً» اين كل عقوبات شرع بايد داخل اين باشد، حد بمعنى عقوبت، حد بمعنى منع، ايشان خيال مى‏كنند حد بمعنى اندازه است، حد بمعنى منع است، عقوبت است، يعنى خدا براى همه چيز يك عقوبت مانعه قرار داده است، حد غير حديث هم به معنى همين‏است، خدا براى هر چيزى حد اولى بمعنى قانون قرار داده است، حد دومى بمعنى عقوبت هست «ان الله جعل لكل شى‏ء قانوناً» اين حد است «و جعل لمن تخلف القانون عقوبة» حد اولى قانون است، حد دومى مطلق عقوبت هست نه آن عقوبت هشتگانه كه اگر اين بشود، تخصيص اكثر لازم مى‏آيد فردا به مناسبت ميلاد مسعود پيغمبر اكرم تعطيل است.
    پرسش:
    1 - تعزيرات بر چندگونه است ؟
    2 - حدود را در لسان شارع مقدس بيان كنيد؟
    3 - تفاوت حدود و ديات در چه چيزهائى است؟
    4 - آيا اجراى حدود را مى‏توان به تأخير انداخت؟