• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين وصلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين لا سيما بقية الله المنتظر عجل الله تعالى له الفرج و لا حول و لا قوه الا باللّه العلى العظيم‏
    حديث اخلاقى‏
    اما خبر اخلاقى روز چهارشنبه حديث 186 از كلمات قصار رسول الله (ص)است «و قال:(ص) للكَسلان ثلاث علامات يتوانى حتى يفرط و يفرط حتى يضيع و يضيع حتى يأثم»آدم كسل و تنبل سه علامت دارد.علامت اول اين‏كه سستى مى‏كند تا به تفريط بكشاند و تفريط مى‏كند تا تضييع كند و تضييع مى‏كند تا گناه كند يعنى سه مرحله را طى مى‏كند.
    شرط پنجم در تحقق احصان: تمكن از وطى‏
    به شرائط احصان در حد زنا، حد رجمبرگرديم.تا به حال چهار شرط را ذكر كرديم. فعلاًمى‏رويم سراغ شرط پنجم كه شرط مهمى است.مخصوصاًقضاتو كسانى كه در اين مسائل دخالت مى‏كنند مراقب اين شرط پنجم باشند.خيلى جاها اين شرط پنجم نيست، نكند خدايى ناكرده خون بى گناهى،گناهكارى كه مستحق اين مجازات نبوده است ريخته شود.
    اما عبارت تحرير را قبلا بخوانم، بعد سراغ شرحش برويم. «الخامس أن يكون متمكناًمن وطءالفرج يغدو عليه و يروح»صبح و شام آزادى داشته باشد«اذا شاء» هنگامى كه اراده كند «أن يكون متمكناً من وطء الفرج يغدو عليه و يروح»غدات و غدوة صبح را مى‏گويند، رواح عصر را مى‏گويند، يعنى صبح و شام، آزاد باشد«فلو كان بعيداًو غائباً»دور باشد،غائب باشد«لايتمكن من وطئها فهو غير محصن» محصن نيست. خوب اين درباره آنجايى كه بعيد است. اما گاهى هم بعد مكانى ندارد وموانع ديگر در كار است «و كذا لو كان حاضرا و لكن غيرقادر»حاضر است اما به وطىقادر نيست «لمانع» حالا اين مانع هم اشكال و انواعى دارد «من حبسه او حبس زوجته» يا خودش يا زوجه‏اش در زندان است «أو كونها مريضة»آن‏چنان بيمارى است كه «لايمكن وطئها او منعه ظالم عن الاجتماع»ظالمى مانعى در كار است. در همه اين‏ها «ليس محصناً»اين مرد محصن نيست.حالا احصان زن بعداًمى‏آيد، شبيه احصان رجل است.اما راجع به حائض و عادت ماهانه، اين را در ذيل مى‏رسيم.اولاًبايد در اصل و اساس مسأله و بعد در
    فروعش بحث كنيم.قاعده اصلى اين است كه هر مسأله‏اى كه وارد مى‏شويم قبل از آن‏كه داخلشاخ و برگش بشويم كهحائض چطور است،اول بايد ببينيم ريشه مسأله چيست، معيار آن ريشه است، فروع را از آن ريشه مى‏گيريم.احاديث ما لحنش چيست؟عبارات روايت چهمى‏گويد؟وقتى اين ريشه را پيدا كرديم آن‏وقت فروع را بر اين ريشه مقايسه مى‏كنيم«يرد الفروع الى الأصول»هر فرعى در اين باره سؤال شد، آيا واقعاًاين مدت معينى دارد يعنى ممنوعيتش چقدر باشد، زندان بيست و چهار ساعتهكافى است يا زندان يكماهه؟به قول راوندى محروميت يكماه را گرفتهاست. اين‏ها را از كجا گير بياوريم، حالت حائض بودن، نبودن چقدر دخالت دارد؟اين‏ها را حتماًبايد برويم ريشه اصلى را ببينيم.بنابراين اول سراغ ريشه مى‏رويم يكمقدار كلمات بزرگان را من بگويم بعد دنبال روايات برويم كه دليل اصلى مسأله احاديث است،.
    كلام مسالك‏
    كلامى از مسالك مى‏خوانم. مى‏فرمايد «رابعها»آن شرط رابع قرار دارده ما شرط خامس قرار داديم «أن يكون متمكناًمن الفرج يغدو عليه و يروح بمعنى القدرة عليه فى أى وقت أراده يغدو و يروح»(1) صبح و شام كنايه است.
    «بمعنى القدرة عليه فى أىوقت أراده ممّا يصلح لذلك»قيدى بهآنزده در حافظه تان باشدتا برسيم «ممّا يصلح لذلك»اين كه مى‏گوييم هر زمان يعنى هر زمان صالح براى اين برنامه، نه هر زمان از شب و روز، نه،اين منظور نيست «والغدو و الرواح كناية عنه»كلام مسالك است يغدو و يروح كنايه است.
    «والى هذا المعنى أشار الشيخ فى النهاية فقال:أن يكون له فرج يتمكن من وطئه»بجاى يغدو و يروح،يتمكن من وطئه، تمكنرا گفتهاست.حالا اين احتمال «يغدو و يروح»را صاحب مسالك مى‏گويد احتمالش اين است كه كنايه از آزادى، آزادى مطلق باشد. بعد مى‏گويد «يحتمل اعتبار حقيقته»احتمال دارد نه واقعاًمنظور صبح و شام باشد، نه كناية «و يحتمل اعتبار حقيقتةبمعنى التمكن منه اول النهار و آخره»معناكنايى نباشد «يغدو و يروح»معناى حقيقى باشد «فلو كان بعيداًعنه»نقطه دوردستى باشد «لايتمكن من الغدو عليه و الرواح»نمى‏تواند صبح و شام به سراغش بيايد «أو محبوساً»محبوس باشد «لايتمكن من الوصول اليه»نمى‏تواند برسد «خرج من الاحصان»محصنة نيست.خوب اين عبارت شهيد ثانى بود خيلى واضح است.
    عبارت كشف اللثام‏
    عبارتى هم از كشف اللثام بگوييم بعد هم عبارتى از سيد مرتضى از انتصار، تكميل مى‏شود «و قال فى كشف اللثام مثل ما ذكره فى صدر هذا الكلام»يعنى همان تكه اولى كلام شهيد را كشف اللثام هم دارد«يغدو و يروح يتمكن»تعبيراتى تقريباًاينچنين از كشف اللثام جلد دو، صفحه 401 نقل مى‏كند و اما كلام سيد مرتضى را دقت كنيد، جامعتر است «و قال السيد المرتضى فى الانتصار»كتاب انتصار را از سلسلة الينابيع الفقهيه نقل مى‏كنيم چون سلسلة الينابيع الفقهيه مجموعه‏اى از كتب قدماء است. در آنجا عبارت انتصار عيناً نقل شدهاست.عبارت انتثار است كه مى‏خوانم.فرمودهاست«و ممّن فردت به الامامية»معلوم شد از منفردات امامية است، شرط براى اماميه است «و ممّن فردت به الامامية القول بأن الاحصان الموجب فى الزانى الرجم»آن احصانى كه باعث رجم است «هو أن تكون له زوجة او ملك يمين يتمكن من وطئها متى شاء من غير حائل»بدون مانع «أن ذلك»مانعى «أن الوطى»نباشد«بغيبة» غائب باشد «أو مرض منهما»يا بيمارى شوهر يا بيمارى زن «أو حبس دونه»محبوس است «دون هذا العمل الى ان قال و فرقوا» ضمير جمع به چه كسى برمى گردد «امامية»فرق گذاشتند بين «الغيبة و الحيض»(2)اين محل دعوا است مى‏رسيم ايشان مى‏گويد: فرق گذاشتند، كأن مسلّم است فرق بين غيبت و حيض گذاشتند. چرا؟ «لأن الحيض لايمتد»حائض طولانى نمى‏شود «و ربما امتدت الغيبة»اما غيبت ممكن است طولانى بشود.از اين عبارت معلوم مى‏شود اين مدت هفت هشت روز فاصله‏اى كه دوران عادت است اين را مانع نمى‏دانستهاست.
    سيد مرتضى با اين تعبير، مسأله بيست و چهار ساعت ممنوعيت و چهال و هشت ساعت ممنوعيت نيست، حتى دوران قاعدگى هم كه ممنوع بوده باشد اين را مانع نمى‏داند.آن غيبتى كه «ربما امتد»اين نظر مباركتان باشدتاآنجا برسيم «و لأنه»نكته دوم هم داردكه در حائض ممكن است تمتعات ديگر باشداما در غائب نيست «و لأنه قد يتمتع من الحائض بما دون موضع الحيض و ليس كذلك الغيبة» سيد مرتضى از كسانى بوده كه خيلى در تنقيه مطالب،يد طولائى داشته وانسان كتاب‏هايش را كه مى‏خواند مثل اينكه كسى امروز دارد اين كتابها را مى‏نويسد.بس كه زنده بحث مى‏كندو مى‏خواهد تفصيل كند.دو تفاوت بين حائض و غائب ايشان ذكر كردهاست«و خالف باقى الفقهاء فى ذلك»فقهاء عامه هيچ كدام اين شرطهايى را كه مى‏گوييم نكردند «الى ان قال:دليلنا على صحة ما ذهبنا اليه بعد اجماع الطائفة»شاهد من اينجا بود كه مسأله از نظر سيد مرتضى اجماعى است «دليلنا على صحة ما ذهبنا اليه بعد اجماع الطائفةأن الاحصان اسم شرعى»معلوم مى‏شود ايشان بر محصن و محصنه حقيقت شرعية قائل است، اماما گفتيم، حقيقت شرعية نيستوحقيقت عرفيه است.ايشان مى‏گويد «أن الاحصان اسم شرعى تحته حكم شرعى بقيد شبهة»زير احصان حكم شرعى استوحكم شرعى هم نبايد آميخته با شبهة باشد.بعد مى‏گويد قدر متيقن اين است كه بايد متمكن باشد.اين بلاشبهه است، اگر متمكن نبود،شبهه دارد«و لاخلاف أن الحر المسلم اذا كان عنده زوجة كذلك يتمكن من وطئها بغير مانع عنه فانّه محصن»حالا از مجموع يعنى قدر متيقن است بقيه‏اش ثابت نيست «الحدود تدرء»است.
    جمع بندى بحث‏
    از مجموع اين بحث چهفهميديم؟فهميديم اولاًادعاى اجماع در مسأله شدهاستو مشهور هم كه قطعاًمى‏باشد.مخالفى هم كه براى ما نقل نشده، حداقل «لانعلم خلافاً»نمى‏گوييم «لاخلاف» مى‏گوييم «لانعلم»كلمات زيادى را ما ديديم كسى مخالف نيست و ضمناًفهميديم عامه هم با ما در اين مسأله مخالفند.آن‏ها اين شرط پنجم را ندارند.بنابراين اقوال را كاملاًشناختيم و روشن شديم.
    حالا سراغ مدارك مسألهبرويم.چند مدرك است كه من يكى دوتا را اشاره مى‏كنم، بقيه‏اش مى‏ماند.دلايلى كه مى‏توانيم ذكر كنيم اولين دليل رواياتى است كه سابقاًدر باب دو خوانديم و ديگرتكرار نمى‏كنم.در باب دو از ابواب حد رجم خوانديم كه مى‏گفت:بايد استغناء داشته باشيم «أن يكون عنده ما يستغنى به عن الزنا»احاديث استغناء متعدد، اين‏ها خودش بهترين دليل بر بحث ما است.براى اين‏كه اگر زندان باشد ياغائب باشديا مسافر باشد، استغناء ندارد چه استغنايى؟پس تمام روايات استغناء ما مى‏گوييم اطلاقات روايات استغناء اين خودش يكدليل است.
    دليل دومى كه داريم صريح صحيحه اسماعيل بن جابر(3) است. همه عبارتشان را تقريباًاز آنگرفتند.عبارت چهبود «عن أبى جعفر قال:قلت:ماالمحصن رحمك اللّه؟»به امام باقر (ع) عرض كردم محصن چه كسى است؟ «قال:من كان له فرج يغدو عليه و يروح»اين عبارت از اين عبارت گرفته شدهاست«فهو محصن»چنين كسى را محصنمى‏گوييم.حالا حرف سيد مرتضى را فراموش نكنيد حرف مسالك را ببخشيد.آيا يغدو و يروح كنايه است از آزادى متى شاء، يا نه،موضوعيت دارد، معنايش چهميشود؟اگر دوازده ساعت بيشتر دور بماند محصن نيست، به 24 ساعت نمى‏كشد «يغدو يروح»است ديگر، آيا واقعاًمعناى حقيقى مراد است يا معناى كنايى مراد است. اين دو دليل از ادله ما.ادلهديگرى هم داريم كه انشاءالله روز شنبه


    پرسش‏
    1 - شرط پنجم و دلائل آن را در تحقق احصان بيان كنيد.
    2 - كلام مسالك را در مورد اين شرط بنويسيد.
    3 - نظر اهل سنّت در مورد اين شرط چيست؟



    1) -مسالك، ج‏2، ص‏424.
    2) -سلسلة الينابيع الفقهية، ج‏23، ص‏179.
    3) -وسائل الشيعة، ج‏18، ابواب حد الزنا«باب‏2»، ص‏351، ح‏1.