شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود و تعزيرات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 300
متن
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين
و صلّى اللهُ على سيّدنا محمدٍ وآله الطّاهرين ولعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين ولا حول ولا قوّة الا بالله العلىّ العظيم
با توجه به اين كه فردا روز چهارشنبه، روزى كه ما حديث اخلاقى مىخوانيم به مناسبت شهادت بانوى اسلام فاطمه زهرا(سلام اللَّه عليها) احتمال شهادت در مثل فردا حوزه تعطيل است من يك حديث كوتاهى مىخوانم درباره اون حضرت و مىرويم سراغ بحث فقهى.
حديث در بحار الانوار(1)، حديث از ابن عباس است البته ابن عباس هم از پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآلهاست فرمود: لم يركَبَ يوم القيامه إلا اربعه روز قيامت فقط چهار نفر سواره وارد عرصه محشر مىشوند و نه بيشتر، أنا وعلىٌ وفاطمه وصالح نبى اللَّه، فأمّا أنا فَعَلَل بُراق وأمّا فاطمه ابنتى فعلى ناقتى الاضباء، شايد بعضى نسخ اضبا باشد بعضى نسخ اضباء باشد اينجا اضبا است. ديگه باقيمانده خبر را مرحوم مجلسى به جاى ديگرى موكول كرده است. مقامات فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) بسيار زياد است انسان وقتى مطالعه حالات آن حضرت مىكند مناقبى كه من بارها گفتهام در كتابهاى سنّى و شيعه تقريباً هر دو مساوى هم است آنچه در منابع معروف شيعه در باب بانوى اسلام فاطمه زهرا هست تقريباً تمامش در منابع اهل سنت و منابع معروف آنها هست. اين از مسائل عجيبى است كه كتب اهل سنت و شيعه دربارهاش هماهنگى دارند. در اون كتابى كه درباره فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) نوشتهام چهل تا
حديث از منابع اهل سنت نقل كردم آن چهل حديث را ببينيد عمده احاديثى است كه ما هم در منابعمان داريم مهمترين احاديث مناقب تقريباً همان چهل تا است كه ما هم در منابعمون داريم و اين نشان مىدهد به قدرى مناقب فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) روشن و آشكار بوده كه جاى انكار و كتمان و پردهپوشى نبوده. نكتهاى كه در اين حديث بود و من مى خواستم بهش اشاره كنم و اين نكته شايد قابل ملاحظه باشد اين است مىفرمايد پيغمبر بر براق سوار مىشود اون مركبى كه بوسيله آن به معراج رفت، كأنَّ مركب معراجش در دنيا مركب معراج او در آخرت است، حالا بُراق چى بوده؟ بحثهاى زيادى در مباحث معراج هست نشانههايش، صفاتش، ويژگيهايش، اون خودش بحث مستقلى دارد بُراق هم از مادّه برق گرفته شده خود اين هم پر معنى است و اما فاطمه بر ناقه اضباء، ظاهراً ناقه اضباء همان ناقهاى بوده كه پيغمبر اكرم در جنگها سوار مىشده يعنى مركب مبارزه او بوده فاطمه زهرا سوار مركبى مىشود كه مركب مبارزه پيغمبرصلى الله عليه وآلهبوده و اين معنى دارد كأنّ اشاره به آن بُعد مبارزات فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) است در اين دوران كوتاه عمرش، مبارزات سخت و سنگينى داشت اون دو خطبهاى كه از حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) نقل شده كه اهل علم و روحانيين با دقت هر دو خطبه بخوانند، مطالعه كنند، نكاتش را بررسى كنند، اوج افكار فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) در آن دو خطبه منعكس است و اوج مبارزات آن حضرت، تحليلهاى سياسى كه فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) از مسائل اون روز و اون زمان مىكند و اون شجاعت عجيبى كه با اون شجاعت با دستگاههاى ظلم و ستم مبارزه مىكند و برنامههاى عملى كه در اين زمينه داشت. فرزندانى كه براى مبارزه پرورش داد و ساخت، امام حسن و امام حسين و زينب
كبرى همه اينها نشان مىدهد كه چرا روز قيامت فاطمه زهرا بايد سوار مركب اون هم ناقه اضباء سوار بشود و وارد ميدان محشر بشود، آنچه در اونجاست پرتوى از اينجاست قيامت انعكاسى است از دنيا منتهى در يك بُعد بسيار بالا، مصائب اين دنيا در آن عرصه در يك صور بالاتر و والاترى منعكس مىشود كار بد، كار خوب، و همين جا من نتيجه اخلاقى را بگيرم و بحث را بگذارم براى يك وقت ديگر البته از امشب تا سه شب را ما اون برنامه را در منزل بعد از نماز مغرب و عشاء توسل را داريم درباره مسائل مربوط به حضرت فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) هر سال بحثى داشتم امسال هم در اين سه شب بحثى داريم. البته نماز مغرب و عشاء را مدرسه مىخوانيم و بعد مىآييم منزل نزديك مدرسه و توسّل بحث را خواهيم داشت.
و اما آن چيزى كه مى خواستم نتيجه اخلاقى بگيرم اين است كه هر كس در اين دنيا كارى بكند در قيامت منعكس مىشود. تصور نكنيم كه اعمال كه فراموشش كرديم فراموش شده در اين عالم چيزى نابود نمىشود، فراموش نمىشود، بنده فراموش كنم اون فراموش نخواهد شد در اين فضا مىماند در اين در و ديوار آثارش مىماند از همه مهمتر در اعماق روح و جانمان مىماند، من با اين روح مىآيم در آنجا با اين جسم مىآيم در آنجا، جسمى و روحى كه اون آثار را در خودش حفظ كرده آثار حسادتها، تكبرها، رياكاريها، هوىپرستيها، هوسرانيها، اون آثار را در خودش حفظ كرده با همان آثار وارد عرصه مىشوم منتهى آنجا يوم البروز است آنچه پنهان است آشكار مىشود. ببينيد من ميل دارم با چه قيافهاى با مردم در عرصه محشر روبرو بشوم، اون قيافه را از آنجا بايد درست كنم، تعمير كنم، اگر غير از آن در روح من است اينجا بايد از روحم پاكش كنم، محوش كنم، با يك استغفراللَّه هم از بين
نمىرود، آثارى كه مىماند رسوباتى كه مىماند در اعماق روح انسان، جسم انسان اينها را بايد از طريق خودسازى و تربيت و تهذيب نفس اين آثار را از بين برد تا اونجا كه يوم البروز است شرمنده و سرافكنده و سربزير نشوم، مثلاً تجسّم اعمال يك مسئله بسيار مهمى است مسأله چهرههاى مردمى در قيامت، چه چهرهاى خواهد بود؟ و در روايات چه تعبيرات عجيبى هست مسأله مهمى هست. بهرحال اين ايام، ايام يادآورى اين بزرگواران است و ايام يادآورى يعنى ايام اتّصال به مكتب اونها و بهرهگيرى از عنايات آنها، تعليمات آنها، الگوهاى آنها، اخلاق و سيره آنها، فضايل و مناقب آنها، يادآورى كنيم كه انشاء اللَّه بتوانيم بهرهاى بگيريم. خداوند همه ما را از پيروان مكتبشان انشاء اللَّه قرار بدهد.
و اما برگرديم به بحث فقهى، من يك نكته ملحق كنم به بحث سابقى كه داشتيم درباره جمع اخبارى كه در مورد قذف جماعت آمده، گفتيم سه طايفه از اخبار درباره قذف جماعت است بعضى مىگويند يك حدّ بيشتر ندارد بعضى مقيّد مىكنند به كلمه واحده و كلام متعدد بعضى هم مقيّد مىكند به شكايت دستهجمعى و انفرادى، جمع كرديم بين همه اينها بعد از تقييد مطلق و مقيد به اينجا رسيديم كه كلام مشهور كلام متينى هست اگر جمله واحده باشد تابع اين هستيم شكايت دستهجمعى باشد يا واحد باشد، و اگر به جملات متعدد باشد حدّ متعدد است خواه دسته جمعى شكايت كنند يا دونه دونه شكايت كنند. يك حديثى در دعائم الاسلام هست كه من غفلت كردم اين حديث را بخوانم اين حديث شاهد جمع است، يعنى دو قيد را با هم در يك روايت آورده، حديث شاهد جمع است، هر دو قيد در يك روايت با هم ذكر شده اين شاهد جمع مىشود، روايت دعائم الاسلام در
مستدرك(2)، عن ابى عبداللَّهعليه السلامسندى ندارد مرسله است معيّد است وإن قذف كلَّ واحدٍ منهم على الانفراد اگر هر كدام منفرد را حذف كند حُدَّ له، حدود جداگانه دارد اتوا به اجمعين أو منفردين يا مجتمعين، اگر قذف كند كل واحد را جداگانه حدّ جداگانه دارد مىخواهد مجتمعاً شكايت كنند يا منفرداً مفهومش اين است اگر يك جا قذف كند بين شكايت دستهجمعى و شكايت انفرادى، از اين ذيل حديث مفهوماً و منطوقاً مىشود تفسير مشهور را استفاده كرد كه اگر جدا جدا قذف كند كدام متعدد است مطلقا اگر بكلمةٍ واحده قذف كند فرقٌ بيناً اتيان بين مجتمعين أو متفرقين اين شاهد بحث ما است.
و اما بحث باقى مانده بود در امورى، دو امرش را گفتم، امر سوم باقى مانده بقيه هنا امور اشاره مىكنم به اون دو امرى كه گفتم منظور از مجتمعين و متفرقين چيست؟ آيا مجتمعين يعنى در شكايت در طرح دعوا يا نه، اجراى حدّ هم بشود متفرّقين يعنى در طرح دعوا يا اين كه اجراى حدّ هم بشود ما گفتيم ظاهر اين است هم طرح دعوا جدا باشد هم اجراى حدّ، چون معمول اين بوده هر وقت طرح دعوا مىشده اجراى حدّ هم بوده البته مصاديق نادر هم داشته ممكن است متّهم فرارى بوده ولى اينها مصاديق نادر بوده است. در اينجا يك جملهاى اضافه كنم بر بحث ديروز كه قد يقال مىشود تأييد كنيم اين نظريه را، كدام نظريه؟ معيار اجراى حدّ است، تأييد كنيم اين نظريه را به باب قذف كه در آينده مىآيد اگر كسى سه بار پشت سر هم قذف كند ده بار قذف كند يك نفر را، يك حدّ دارد مگر اين كه اجراى حدّ بشود تكرار مىكنم اگر كسى قذف انساناً مرّات عديده بقول بعضى از مردم چشمش هم بگذارد دهنش را باز كند پشت سر هم نسبت زنا بدهد، ده بار، يك
حدّ بيشتر ندارد. سيأتى، اما اگر حدّ جارى كردند براى قذف اولى، قذف دومى باز حدّ دارد براى دومى جارى كردند قذف سوّمى حدّ دارد بلواى زنا هم همينطور است اگر شخصى زناكارى گرفتيم صد بار، كمتر، بيشتر، العياذ باللَّه زنا كرده بود، زن است معروفه مشهوره است در طول عمرش به كرّات مرتكب شده حالا كه دستگير كرديم يك حدّ بيشتر ندارد بله اگر حدّ جارى شد بعدش دوباره حدّ دارد قد يقال اين يعيّد ما ذكرنا، شاهد بحث ديروز مىشود كه تا حدّ جارى نشود اين متفرقين حساب نمىشود ولكن يمكن أن يجاب، جواب بدهيد كه اين قياسها مع الفارق است، در آنجاها جرم درباره يك نفر واقع شد يك نفر را قذف كردند ولو صدبار اما يك نفر را قذف كردند شخص زناكار حق اللَّه را شكسته صد بار، يك نفر، مجرم يكى است به كسى هم كه ظلمى نكرده چون عن اختيارٍ بوده أن اكراهٍ كه نبود ولى ما نحن فيه، ظلم بر اشخاص متعدد واقع شده اين آمده قذف كرده زيد و عمر و بكر را، در واقع آبروى سه نفر را برده، بنابراين اگر حدّ درباره يكى جارى بشود آبروى دومى تأمين نمىشود اونهم حق دارد اونهم حدّ دارد غرض اين است كه اين قياس يك مقدار مع الفارق است مانحن فيه رفع الظلم والإهانه على اشخاص متعدده كلُّ واحد له حدّ، ولى آن امثله از اين قبيل نيست.
السادس را بحث كنيم، سادس يك فرعى است صاحب جواهر و مرحوم محقق در شرايع متعرضش شدهاند و عجب اين است كه در تحرير الوسيله اين طرح در ذيل اين مسأله نيامده، با اين كه تحرير را روز اول مىدانيد وسيلة النجات مال مرحوم اصفهانى، ايشان پيداست در سايه جواهر پيش رفته بعد هم امام (قدس سرّه الشريف) كه تكميلش كردند بنام تحرير الوسيله منتشر شد بحثهايى است در
سايه جواهر، جواهر در اينجا يك طرح مهمى دارد و اين طرح در اينجاها ذكر نشده ما به عنوان الامر الثالث بقياه هنا امور آورديمش اينجا و اون اين است كه اگر تعزير كه اگر موجب تعزير نسبت به جماعتى واقع بشود چه مىشود؟ به جماعتى در آن واحد فحاشى كرد گفت همه شما فاسقيد همه شما فاجريد همه شما شرابخواريد اينها كه حدّ ندارد تعزير ندارد آيا همين بحثهاى حدّ هم آنجا مىآيد؟ اگر به كلمةٍ واحده باشد به كلمات متعدده باشد يعنى موجب تعزير متوجه جماعت شد إما بكلمةٍ واحده أو بكلماتٍ متعدده آيا تفصيلى كه مشهور در باب قذف داشتند در دشنام و ناسزا و موجب تعزير هم جارى مىشود همان تفصيل؟ گفت كلكم شارب الخمر، كلكم الفاسقون، فاجرون، هتك و توهين و نسبتهاى دروغ و يا مقدمات زنا، نه خود زنا، يا الفاظ غير صريح كه اينها تعزير دارد اگر اينها بود همين وصف مىآيد؟ تفصيلى كه مشهور داشتند فرق بگذاريم بين كلمه واحد و متعدد، تعزير در آنجايى كه كلمه واحده باشد متعدده باشد مىگوييم تعزير هم متعدد است اما اگر كلمه واحده باشد تفصيل بدهيم بين شكايت واحد و شكايتهاى متعدد، تعزيرها هم بگوييم متعدد مىشود واحد مىشود، صاحب جواهر در اينجا كلامى دارد، نقل اقوال هم درش هست استدلالات هم درش هست كوتاه است من عين كلام ايشان را بخوانم بعد ما تحليلى داريم در اينجا، عرض مىكنم، كلام جواهر اين است مىفرمايد: هل الحكم فى التعزير كذلك قال جماعةٌ نعم، هم متن شرايع است هم عبارت جواهر است، هل الحكم فى التعزير كذلك قال جماعةٌ نعم منهم المفيد وسلّار على حكم، آنها گفتند بله همان تفصيلى كه در باب حدّ قذف جماعت بود درباره تعزير قذف جماعت هم مىآيد، بل فى المسالك نسبته الى المشهور، مشهور قائل به همان تفصيلاند در
باب تعزير، چرا؟ دليل هم آورده للاُولويه، يعنى وقتى قذف آنچنان باشد تعزير به طريق اولى است تعزير كه سبكتر است بايد همان تكرار و همان برنامهها باشد، خلافاً للمحكى عن ابن ادريس، ابن ادريس قبول نكرد، خلافاً للمحكى عن ابن ادريس من العدم، يعنى تكرار نمىشود، هيچى، تعزير واحد لكونه من القياس الممنوع، قياس نمىشود كأنى قياس ظنى است، اولويت قطعى اين نيست اولويت ظنيّه است ما قياس اولويت را حجّت مىدانيم به شرط اين كه اولويت قطعيّه بوده باشد نه ظنيّه، بسيار خوب، ونفى المصنف الخلاف، مصنف نفى خلاف كرده اين نفى خلاف يك معنى دارد من معنى كنم، منظور از نفى خلاف يعنى اين نزاع، نزاع بى فايدهاى هست خلاف بىفايده است ونفى المصنف الخلاف، يعنى ثمرهاى اين نزاع ندارد حالا مىگوييم چرا؟ چى گفته فقال يعنى محقق در شرايع گفته ولا معنى للاختلاف هنا، اين نزاع ثمرهاى ندارد حالا، حاصل كلام اين است كه اين نزاع، نزاع بيهودهاى است چرا؟ چون تعزير حدّ معين ندارد، حدّ است كه هشتاد تازيانه است تعزير حالا شما بخواهيد براى همه تعزير كنيد خيلى خوب، بالاخره مىزنيد شصت تا، شصت تا مىزنيد، پنجاه تا مىزنيد، حالا اين پنجاه سه تا براى اون حساب كن، چهار تا براى اون حساب كن، پنج تا براى اون حساب كن، تعزير واحد و متعددّى درش تصور نمىشود چون حدّش ثابت نيست، سه تا تعزير است، پنج، شش، هفت تا هم تعزير است، ده تا تعزير است، بيست تا تعزير است، سى تا تعزير است، تا بشود هفتاد و نه تا، همهاش تعزير است بنابراين چه نزاعى ما بكنيم تعزير متعدد مىشود يا نمىشود، مگر تعزير حدّ معينى دارد كه متعدد بشود يا متعدد نشود؟ بحث تعددّ آنجايى بدرد مىخورد كه حدّ ثابتى داشته باشد ما در آنجا مىگوييم اما وقتى تعزير
حدّ ثابتى نداشته باشد واحد و متعدد درش تصوّر نمىشود، هرچند تا شلاق بزند يك تعزير واحد است، تكرار مىكنم هر چند تا شلاق بزنه تعزير واحد است متعدد و واحد ندارد، مرز ندارد، ولى صاحب جواهر و مرحوم شهيد ثانى در مسالك به فكر اين افتادند كه نه، نزاع ثمره دارد، ثمره عمليه دارد، يك ثمره آنجايى پيدا مىشود كه عدد جماعت هشتاد بالا باشد يا هشتاد به بالا باشد اگر اين جماعتى كه تعزير كرده عدد هشتاد به بالا باشد ثمره پيدا مىشود، دقت كنيد بحث را، چرا؟ براى اين كه اگر صد نفر آمدند و مورد قذف واقع شدند، صد نفر حاضر بود گفت كلكم شارب الخمر، هر صد تا شرُب خمريد، خب اگر بخواهيم تعزير متعدد جارى كنيم هر كدام يك شلاّق بايد بزنيم يا نه؟ مىشود صد تا شلاّق، اما اگر تعزير واحد بخواهيم بكنيم مىشود بيش از شصت و نه تا نمىتوانيم بزنيم، نزاع تعدد و وحدت ثمره دارد محقق مىگفت نزاع تعدد و وحدت بى ثمره است فايدهاى ندارد، ما مىگوييم نزاع وحدت و تعدد در بحث تعزير هم مثمر ثمر است به شرط اين كه عدد بيش از تعزير باشد يعنى به اندازه هشتاد به بالا باشد. در اينجا نفرى يك شلاق هم بخواهد بزند، بايد هشتاد تا، نود تا، صد تا شلاق بزند اما اگر گفتيم واحده، شصت و نه تا بيشتر نمىتواند بزند، اما اگر گفتيم متعدده مىتوانيم حداقل صد تا بزند، يا دويست تا بزند، به هر كدام دو تا بزند، يا سيصد تا بزند، به هر كدام سه تا بزند اما اگر گفتيم حدّ واحد است شصت و نه تا بيشتر نمىشود پس اون تفصيل راجع به وحدت و تعدّد در تعزيرات هم متصوّر است و در تعزيرات هم ثمره دارد اون تفصيل، چرا مىگوييم ثمره ندارد؟ حالا فرض است كه شلاق دارد ثمره پيدا مىكند ديگه، ثمره پيدا مىكند. بلكه مىشود گفت اگر عدد كمتر از هشتاد باشد باز هم ثمره دارد اين را شهيد ثانى در مسالك گفته منتهى
شرح نداده گفته ولو كانوا اقل باز هم نزاع ثمره دارد - اون دو كل واحد هم حدّ است اگر قائل به وحدت بوديم براى همه يك حدّ است اگر قائل به تعدد بوديم براى كل واحد حدّ دارد هر كدامشان هشتاد تا مىزنيم، به كلُّ واحد مى زنيم ديگه بحث نداريم، - حالا اين كلام شهيد ثانى را چطور تصوير مىكنيم؟ فرض كنيم پنجاه نفر بودند گفت كلكم شارب الخمر، باز هم وحدت و تعدد ثمره دارد اگر حدّ واحد باشد بيش از هفتاد و نه تا نمىتوانيم بزنيم اما اگر حدّ متعدد باشد ده تا براى اولى، ده براى دومى مىزنيم، ده تا براى سومى مىزنيم، كى گفت يك شلاق بزنيم ده مىخواهيم بزنيم، قاضى صلاح مىداند ده تا بزنيم، براى هر كدام ده تا بزند، پنجاه تا ده تا مىشود پانصد تا، براى هر كدام دو تا بزند، پنجاه دو تا مىشود صد تا، بيش از هفتاد و نه تا است، باز ثمره تصور مىشود خيال كرديد اگر عدد كمتر از هشتاد باشد ثمره ندارد، صاحب جواهر ثمره را برده در هشتاد به بالا، مگر ما مجبوريم من قاضى به هر كدام يك شلاق بزنم در تعزير؟ نه، دو تا مىخواهم بزنم، خب اگر عدد كمتر از هشتاد تا باشد، پنجاه تا باشد به هر كدام دو تا بزند اگر متعدد قائل بشويم دو تا به خاطر اين، دو تابه خاطر اون، دو تا به خاطر اون مىشود صد تا، اگر حدّ واحد باشد هفتاد و نه تا بيشتر نمىشود، پس على كل حال، مسأله ثمره دارد.
بحث در اين است كه آيا ثمره عمليه براى نزاع سابق در مانحن فيه هست يا نيست؟ كدام طرف نزاع ما انتخاب مىكنيم، آيا قائل مىشويم تفصيلى هست يا نيست، اين بحث بعد است. لو قلنا اون نزاع در اينجاست ثمره عمليه داريم يا نداريم؟ محقق مىگويد نداريم. نتيجه اين شد در مانحن فيه تعدد تصور مىشود خواه كسانى كه مورد هتك واقع شدهاند به عددى مافوق هشتاد به بالا باشند يا هشتاد به پايين ولو
دو نفر هم باشند، حاكم شرع مىگويد آقا تو به دو نفر توهين كردى و ما هم قائل به تعدد هستيم جدا جدا در كلمات متعدد به اين گفتى يا شارب الخمر به اون گفتى يا شارب الخمر، در يك مجلس واحدى و ما قائل به تعدديم، پنجاه تا براى اين مىزنم، پنجاه تا براى اون، صد تا، تصور مىشود پس نزاع ثمره در اينجا دارد بله، اگر حاكم شرع آمد يك تعزير واحدى را جارى كرد، ديد به اندازه كافى متنبه شد دومى را نمىزند، چون منظور از تعزير منع است التعزير بمن المنع، اگر پنجاه تا زد بخاطر نفر اول، ديد آثار ندامت در اين نمايان است و همين كافيش است دومى را نمىزند اما اگر ديد نه پنجاه تا زد و بلند شد و لباسش را تكاند، گفت آقا باز هم آمادهاما، خب دوباره مىخواباننش پنجاه تا ديگه مىزننش، بحث حق الناس، حق اللَّه مىآيد در ادله، ادله را بگذاريد كنار، پس تلخّص اين كه در مانحن فيه تعدد تصور مىشود منتهى بايد برويم سراغ ادله، آيا اولويت در اينجا جارى مىشود يا نه؟ القاء مىشود يا نه؟ دو سه دليل براى اين مسأله مىتوان آورد، ادله را بگوييم بررسى كنيم انشاء اللَّه رحمن روز شنبه، وصلى اللَّه سيّدنا محمد.
1) . ج 43، ص 19.
2) ج 18، حديث 1، باب 10 از ابواب قذف.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...