• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • بسم الله الرحمن الرحيم"
    بحث در مقام اول، يعنى حرمت استمناء بود، كه در احاديث به چهار تعبير از آن تعبير شده بود. گاهى استمناء، و گاه خضخضه، و گاه "نكاح الانسان بنفسه"، و گاه دل. دلايلى از آيات و روايات آورديم كه قانع كننده بود و كافى بود. در اينجا ممكن است كه دليل سوم، يا مويد، براى اين معنا ذكر بشود از دليل عقل. بيانش اين است كه ما به يقين مى‏دانيم كه در اين عمل، يعنى در عمل استمناء، مضرات كثيره‏اى است، كه در تمام وجود مبتلايان به آن ظاهر مى‏شود. در مسئله ضعف بصر، ضعف اعصاب، تشنج، كم شدن حافظه، از دست دادن قدرت اراده، و خلاصه در تمام روح و جسم انسان اثر مى‏گذارد. هم در قواى فكريه و عقلانيه اثر مخربى دارد، و هم در قواى جسميه انسان، اثر تخريبى دارد. و اين مطلب براى ما به تواتر از كسانى كه مبتلا بوده‏اند، ثابت شده است. به اعتبار اينكه ما در بعضى از كتابهايمان درباره اين مساءله بحثهايى داشته‏ايم و تبعا نامه‏هاى زيادى براى ما آمد، از جوانانى كه مبتلا بودند. تمام آنها بالاتفاق شهادت مى‏دادند كه آثار سوء اين عمل را در تمام وجود خودشان ديده‏اند. جوانى كه سال گذشته، جزء شاگردان ممتاز كلاس بوده، بعد از اعتياد و ابتلاء به اين عمل، جزء مردودين در امتحانات شده. «و بناء على ذل"، چون داراى مضرات كثيره است، ما گفته‏ايم كه: هر چيزى كه داراى ضرر كثير و قابل ملاحظه‏اى باشد، به حكم عقل حرام است. «ان قلت": جمعى از آگاهان و خبرا و اطباء، در كتابهايشان نوشته‏اند كه اين، مطلقا ضررى ندارد، و اين ضرر بر اثر تلقين و خوفى كه براى جوانان حاصل مى‏شود، بوجود مى‏آيد. اگر آنها تلقين به خود نكنند و ما آنها را نترسانيم، اينها گرفتار اين مضرات نمى‏شوند. اين را، عده‏اى ما ديده‏ايم كه در كتابهايشان نوشته‏اند و در مطبوعات منعكس كرده‏اند. بنابر اين لعل اين مضراتى كه شما مى‏گوييد: واقعيت دارد، بر اثر همان تلقين و خوف و وحشتى است كه به آنها دست مى‏دهد و در اثر اين مسائل است. اينها را بالخصوص به صورت" ان قلت" درآوردم، كه مطمئنم بعضى از آقايان اين نوشته‏ها را ديده‏اند، بعضى هم ممكن است در آينده اين مباحث را كه عنوان كنيد، اين گونه ادعاها را در مقابل شما بكنند كه آگاهان فهم، خبرا و اطبا كرارا چنين شهادتى داده‏اند، البته بعضى از اطبا و بعضى از خبرا. و اين بعض، بيشتر آن خارجيها هستند كه در كتابهايشان نوشته‏اند و بعضى از ناآگاهان ما هم بدون اينكه بحث را بررسى كافى داشته باشند روى حرفهاى آنها،
    برمى‏دارند طوطى وار حرفهاى آنها را تكرار مى‏كنند. «قلنا": ما در جواب مى‏گوييم: جوانانى كه به ما اطلاع داده‏اند و شهادت داده‏اند نزد ما، كه بهترين سند همين جوانان هستند. خيلى‏هايشان مى‏گويند:ما اصلا آگاه نبوديم كه اين عمل بد است، حرام است، قبيح است، مضر است. وقتى كه ضررهايش پيدا شد، باخبر شديم. يعنى كسانى كه هيچ تقلينى به خودشان نكرده بودند و هيچ كسى هم آنها را نترسانده بود، و نه تحت تاءثير خوف و نه تلقين بوده‏اند. كرارا اين شهادت را به ما داده‏اند و بهترين علم، علمى است كه حاصل از تجربه است. ما سندمان اين مبتلايانى بوده كه نامه براى ما نوشته‏اند، با ما در تماس بوده‏اند، نه يكى، نه دو تا، نه ده تا، بسيار. براى ما به تواتر ثابت شده اين ضررها، و اينكه اين ضررها عليرغم جهل و بى‏اطلاعى و عدم تلقين حاصل شده است. حال اينها بيايند و اين ادعا را بكنند، ما به اين ادعاهايى كه بعضى از اطبا مى‏كنند واقعا بدبين هستيم. تصور مى‏كنيم كه سرچشمه‏اش، يك حركتهاى استعمارى باشد، كه بخواهند جوانان را آلوده كنند، به عنوان اينكه اين مسائل، مشكلى ندارد. نسل جوان هم وقتى آلوده اين مسائل شد، اراده و قدرت و قوت خود را از دست داد، براى سلطه بر آن جامعه راه هموار مى‏شود. ما واقعا به اين ادعاى آنها، جدا بدبين هستيم. و يا نه، بعضى‏هايشان مى‏خواهند مشترى براى خودشان پيدا كنند، مى‏دانند اگر جوانان بى‏بند و بار حرف آنها را بشنوند، جزء مشتريان آنها مى‏شوند، جزء طرفداران آنها مى‏شوند. در محيط بى‏بند و بارى دنياى امروز، طرفداران بى‏بند و بارى مشتريان زيادى دارند.
    (سوال و پاسخ استاد): من آمار را نمى‏گويم، كه چند درصد ابتلا هست، ولى ابتلاى به اين مساءله كم نيست، حتى در ميان بچه‏هاى خانواده‏هاى مذهبى متاءسفانه، و اين نوشته‏هاى مسموم اين بعضى از اين مفسدين غربى، اين دامن مى‏زند به اين مساءله و اين مساءله را افزايش مى‏دهد، و بايد شما برادران بيدار باشيد و اين توطئه‏ها را خنثى بكنيد و اين جوانان معصوم را از چنگال بعضى از اين طبيب نمايان، رهايى بدهيد، نجات بدهيد. به هر حال سند ما، من به عنوان كسى كه خيلى از اين نامه‏ها در آن مدتى كه مخصوصا آن مباحث نوشته‏هاى نشريه نسل جوان را، نامه فراوان مى‏آمد و هنوز هم بالاخره نامه‏هايى در لابلاى نامه‏ها در اين باره هست. به استناد اين نامه‏هايى كه اين مبتلايان براى ما نوشته‏اند، ما شك و ترديد نداريم، متواترا به ما نامه نوشته‏اند كه اينها گرفتار عواقب سوء زيادى شده‏اند، حتى آنهايى كه تلقين نكرده‏اند، حتى آنهايى كه جاهل بوده‏اند به عواقب شوم آن، حتى آنهايى كه اصلا از حرمت و ممنوعيت آن باخبر نبوده‏اند، و اين بهترين سند ما است. در اينجا يك" ان قلت"
    ديگرى هست، كه اين هم مهم است. و آن اين است كه آيا اين آثار سوئى كه شما مى‏گوييد، براى اعتياد به آن است و استمرار آن، يا مربوط به "مره واحده او مرتين"هم هست؟ باور نمى‏شود كه "مره او مرتين"، مثلا اين آثار را داشته باشد، اين براى اعتياد است. بله، اين كار، اعتياد به آن، اعتياد خطرناكى است، از اعتياد به مواد مخدر بدتر است. مواد مخدر احتياج به بدست آوردن آن مواد دارد، همه جا در اختيار نيست، اعتياد به مشروبات الكلى همه جا در اختيار نيست. اما اين مساءله، مساءله‏اى است كه هميشه ابتلاء به آن سهل و ساده و آسان است، و بنابر اين خطر اعتيادش، بسيار خطر گسترده‏اى است. بنابر اين اعتياد به آن را ممكن است ما قبول بكنيم، براى اينكه يك اشباع غير طبيعى است، هر اشباع غير طبيعى براى غريزه‏اى از غرائز، آثار منفى و نامطلوب دارد. يعنى فى المثل اگر انسان، آب و غذا كه براى بدن لازم است، به صورت غير معتاد مصرفش كند، بصورت لوله‏هايى كه به درون معده، از طريق بينى، دماغ، دهان، اين براى چند روز مى‏شود ادامه داد، ولى اين اگر ادامه پيدا بكند، به صورت غير معتاد غذا خوردن، آثار منفى زيادى دارد، عكس العمل دارد. از طريق سرم تغذيه كردن، براى يك مدتى است، و الا خيلى آثار نامطلوب دارد، و خيلى زود اين دستگاههاى بدن را از كار مى‏اندازد. بنابر اين، اين چون يك اشباع غير طبيعى است، و اشباعهاى غير طبيعى، هميشه آثار منفى دارند، در دراز مدت قابل قبول است كه آثار منفى داشته باشد، اما در كوتاه مدت و براى مره و مرتين، ما نمى‏توانيم بگوييم: اين ضرر دارد. اين را من به صورت" ان قلت"، عمدا درآوردم كه كاملا روشن بشود. «قلنا": جواب مى‏دهيم كه درست است. ما هم ادعا نمى‏كنيم كه تمام اين آثار منفى، از دست دادن حافظه، ضعف بصر، ضعف اعصاب، تشنج و غيره، ما اينها را نمى‏گوييم كه در يك مرتبه يا مرتين حاصل مى‏شود، اينها براى دراز مدت است. ولى آيا بقيه محرمات شرعيه هم اينچنين نيست؟همه قبول دارند كه شراب مضر است. اين ديگر چيزى نيست كه بعض الخبرا بيايند شهادت بدهند. طرفداران دين و مخالفان مذهب و همه و همه معتقدند كه مشروبات الكلى، ضرر دارد. ولى آيا يك قطره‏اش هم كسى بخورد آن آثار سوء هست؟ مواد مخدر را همه مى‏گويند: بلاى خانمانسوز جامعه بشرى امروز است. آيا يك ذره‏اش، آن هم براى يكبار، تمام آن آثار منفى را دارد؟ ندارد. همه محرمات همينطور هستند. اگر بنا بشود كه ما قليلش را اجازه بدهيم، قليل منتهى به كثير مى‏شود. اگر بنا بشود مره‏اش را اجازه بدهيم، منتهى به مرات مى‏شود. به همين دليل است كه چيزهايى كه مضر است، مطلقا ممنوع است، هم بين عقلا و هم در شرع. مثلا مواد مخدر كه الان ممنوع است در بسيارى از جوامع‏
    بشرى، يك ذره‏اش هم ممنوع است. نمى‏گويند: آقا! اين قليلش، آن آثار زيان بار را ندارد، پس رخصتى بدهيد براى قليل. چرا؟" لان الرخصه فى القليل يعدى الى الكثير". در مشروبات الكلى، در امور ديگر زيانبار، چه در شرع اسلام، چه در ميان عقلا و حكم عقل، اينها وقتى زيانبار شد مطلقا جلويش گرفته مى‏شود، ولو آثار براى كثير بوده باشد. چرا؟ چون رخصت در قليل، منتهى به رخصت در كثير مى‏شود.
    (سوال و پاسخ استاد): هر چيزى كه زيان كلى داشته باشد، زيانهاى جزئى را كه همه چيز زيان دارد، ممكن است دو لقمه غذا اضافى بخورد انسان، يك زيان جزئى داشته باشد. دو جرعه آب خيلى سرد آدم بخورد، زيان جزئى دارد. زيان جزئى را همه چيز ممكن است داشته باشد. اما زيانهاى كلى به حكم عقل قبيح است، «و كل ما حكم به العقل، حكم به الشرع". شما مواد مخدر را از كجا مى‏گوييد: حرام است؟ همه فقها امروز مى‏گويند: حرام است. چرا؟ آيه داريم؟ نه، روايت داريم؟ نه. از طريق همين دليل عقلى زيان است. ما هم كه سيگار را به آن ملحق كرديم، گفتيم: اگر اهل اطلاع بگويند: زيان كلى دارد كه مى‏گويند: زيان كلى دارد، صد و بيست و سه نوع بيمارى، از آن دامن انسان را مى‏گيرد، خوب حالا آن هم مى‏گوييم: زيان كلى داشته باشد. بعضى به" لا ضرر"هم مى‏چسبند. مى‏گويند: «لا ضرر"، فقط ناظر به مسائل حقوقى نيست، ناظر به مسائل تكليفى هم هست. ناظر به ضرر" على الغير"تنها نيست، ناظر به ضرر "على النفس"هم هست. حالا آن دليل در جاى خودش كه" كل ما يوجب الضرر الكثير فهو حرام". اينها را در جاى خودش ثابت كرديم، خوب اين هم مصداق آن مى‏شود. قليلش ضرر ندارد، كثيرش ضرر دارد، و اگر بنا شود كه نهى بشود، بايد از قليل و كثير، هر دو جلوگيرى بشود، تا مقدمه‏اى براى آلودگى حاصل نشود.
    (سوال و پاسخ استاد): اگر عقل، دسترسى به علت تامه در چيزى پيدا كرد، هيچ استثناء ندارد. ظلم علت تامه قبح است، ما هيچ ظلم مباح نداريم، استثنا هم نداريم. ولى دروغ، مقتضى قبح است، گاهى ممكن است در اصلاح ذات البين به مانعى برخورد كند و مباح بشود. در موارد ضرر هم كه ما مى‏گوييم، اينها مقتضى حرمت است. گاه ممكن است يك ضروراتى پيدا بشود و به خاطر ضرورت، همانطور كه شراب را در موارد ضرورت ممكن است كه بعضى‏ها اجازه بدهند و قبلا هم صبحتش را داشته‏ايم. «فعلى هذا"، اين دليل عقلى را مى‏شود با آن شرحى كه عرض كردم و آن سندى كه ما در دست داريم براى اين مطلب، و روى آن دو تا" ان قلت و قلت"، مى‏توان اين را به يك جايى برسانيم. «اضف الى ذل"، اين است كه يك زيانهاى جانبى هم دارد و آن اين است كه ممكن است سبب بشود براى تضعيف يا قطع نسل، و اين،
    منتهى به اين بشود. چرا؟ به علت اينكه افراد قناعت بكنند به اين طريق، و به سراغ ازدواج و امثال آن نروند؟ اين شبيه همان چيزى مى‏شود كه در مسئله بهايم، سابقا داشتيم در يك حديث، تكه جالبى بود كه ما آن حديث را دوباره اشاره مى‏كنم. حديث 1 باب 1، از ابواب" تحريم نكاح البهائم". در حديثى از پيغمبر اكرم (ص) خوانديم كه خداوند اين سختگيرى را درباره حيوان موطوئه كرده "لكيلا يجترى‏ء الناس بالبهائم و ينقطع النسل"، يا" لكيلا يجتزى. «، "يجترى‏ء"بود عبارت، ولى" يجترى"هم مى‏شود.
    (سوال و پاسخ استاد): ببينيد اين مسائل اجتماعى، يك وقت به صورت موضعى است، يعنى يك مورد، دو مورد مبتلا مى‏شود به اين مساءله، خوب مهم نيست. اما يك وقت فراگير مى‏شود. الان در مساءله همجنس گرايى كه در بعضى از كشورهاى غربى، در يك مناطقى فراگير شده، در آنجا واقعا نسل دارد تهديد مى‏شود. در آنجا مى‏گويند: تعداد متولد شده‏ها كمتر از تعداد مرگ و مير است، يعنى مرگ و مير بيشتر از نوزاد است، يعنى تدريجا رو به انقراض دارد مى‏رود. چرا؟
    (سوال و پاسخ استاد): ما در مساءله لواط هم داريم كه اگر اين سرايت بكند، اين باعث قطع نسل مى‏شود، يعنى باعث مى‏شود كه جامعه بشرى رو به زوال برود. اين خطر است كه اين امر غير طبيعى، بخشى از يك جامعه را، يك كشور را، يك شهر را، ديار را بگيرد، خوب اينها تدريجا رو به انقراض نسل مى‏روند. مساءله نكاح بهائم همين است، اين "لكيلا يجترى‏ء"است، اشكال به حديث نكيند، كلام درست است. زمينه براى گسترش و انقراض هست، كما اينكه مساءله استمناء هم اگر فراگير بشود در يك جامعه‏اى، خوب رو به زوال خواهند رفت. نبايد اين خطرات بالقوه را ناديده گرفت. مخصوصا كه تجربه نشان داده كه مبتلايان به اين مساءله، نسبت به ازدواج در آينده، يواش يواش بى‏ميل مى‏شود. يعنى يك نوع سردى، يك نوع ضعف در قواى جنسى، يك نوع ضعف در تمايل به جنس مخالف، در اينها پيدا مى‏شود كه بعضى از جوانها در نامه‏هايشان مى‏نويسند كه اين حالت براى ما پيدا شده، از آينده‏امان مى‏ترسيم، از ازدواج كردن هراس داريم، الان پدرمان، مادرمان اصرار مى‏كنند كه ازدواج كنيم، اما مى‏ترسيم. چرا؟ به علت اينكه در خودمان تمايلى نمى‏بينيم، ضعف مى‏بينيم. ما به اينها مى‏گوييم: چون جوان هستيد، ممكن است كه موقتا اين حالت باشد، ولى وقتى كه قطع شد اين اعتياد، تدريجا برطرف مى‏شود، و واقعا هم همين است. در جوانان اين مسائل، بعد از قطع اين عادت شوم، تدريجا آثار سوئش هم حتى در بدن، حتى در قواى فكرى، حتى در مسائل جنسى، حتى عدم تمايل به جنس مخالف، اينها يواش يواش برچيده مى‏شود، چون جوانند از آنها ريشه كن مى‏شود، و
    اگر هم يك وقت از شما سوال كنند به آنها اطمينان بدهيد كه تدريجا با برطرف شدن آن حالت، اينها از بين خواهد رفت. ولى اگر ادامه پيدا كند، مساءله ضعف قواى جنسى در آن هست، عدم تمايل به جنس مخالف در آن هست. اين مساءله انقطاع نسل، يك تهديد جدى مى‏شود براى مبتلايان به اين امر.
    (سوال و پاسخ استاد): آيا زياد شدن، به خاطر اين قبيل افراد است، يا به خاطر آنهايى كه آلوده نيستند زياد مى‏شود؟
    (سوال و پاسخ استاد): نه، تركيب نيست. كسانى كه عادت به اين بكنند، اينها تدريجا، واقعا اگر يك جامعه‏اى همه مبتلا بشوند خيلى زود اينها منقرض مى‏شوند. اين به خاطر اين است كه درصدى از مردم آلوده بوده‏اند، ديگران آلوده نبوده‏اند، و كثرت نسل از ناحيه ديگران بوده است. شما هميشه احتمال مى‏دهيد كه اين آتش كه يك گوشه روشن شد، شعله ور بشود. عينا مثل اين است كه شما بگوييد: اين كسانى كه معتاد به مواد مخدر هستند، اينها هيچ تمايلى به خانواده و زن و بچه ندارند، در عين حال مى‏بينيم كه جامعه بشرى دارد تكثير پيدا مى‏كند. تكثيرش براى غير معتادان به مواد مخدر است، نه اينكه براى معتادان به مواد مخدر است. به هر حال نبايد به وسوسه‏هاى اين و آن گوش داد در اين مساءله، و اين مساءله را جدى بايد پذيرفت. ولى من اينجا لازم مى‏دانم كه اين جمله را خدمت شما عزيزان عرض كنم. با جوانان در اين مسائل كه روبرو مى‏شويد، زياد اگر آنها را بيش از اندازه بترسانيد، اين، آثار منفى در آنها مى‏گذارد. به آنها بگوييد: اگر واقعا ترك بكنند، مطمئنا در آينده مشكلى نخواهند داشت. «مع الاسف"كه بر اثر اين تبليغات شوم دشمنان و بعضى از نوشته‏هاى مسموم، و بعضى از فيلمهاى آلوده، اين مساءله خود ارضايى نه تنها در ميان پسران، بلكه در ميان دختران هم احيانا در گوشه و كنار، آنها هم نامه‏هايى كه مى‏نويسند نشان مى‏دهد كه گرفتار عواقب شوم و سوئش شده‏اند و در موقعى كه مى‏خواهند شوهر كنند احساس ناامنى مى‏كنند، و عدم تمايل در خودشان مى‏بينند. خطرات خيلى زياد است، چه دختر باشد و چه پسر باشد، تفاوتى نمى‏كند. منتهى اينها را اگر زياد بترسانيم از عواقب، ممكن است از آن طرف بيفتند، ماءيوس بشوند و آدم ماءيوس هم آلوده‏تر خواهد شد. خوب، حالا مجموع اينها را اگر پذيرفتيم به عنوان يك دليل عقل، چه بهتر، و اگر نه، مويدى قرار بدهيد براى آيات و رواياتى كه قبلا داشتيم، در سر حد يك تعيين، كه هيچ كس نمى‏تواند اين مساءله را انكار كند، ولو اينكه احتمالا بيش از تاييد بوده باشد، چيزى در سر حد مواد مخدر و شراب و امثال اينها مى‏تواند محسوب بشود. «هذا تمام الكلام فى المقام الاول"، راجع به اصل‏
    حرمت اين عمل. برويم سراغ مقام ثانى، راجع به مجازات و عقوبتش. مشهور در ميان اصحاب ما، اين است كه عقوبت دارد و عقوبتش هم در حد مساءله تعزيرات است، يعنى حكم تعزير درباره‏اش جارى مى‏شود. هيچ كس از اصحاب ما قائل به اجراى حد زنا و امثال ذل در اين نشده است، ولو در بعضى از روايات تشبيه به زنا شده، ولى اين تشبيه به زنا است در حرمت، نه در حد. مشهور قائل به تعزير شده‏اند. مرحوم محقق در شرايع دارد، كاشف اللثام در كشف اللثام دارد، صاحب رياض دارد، صاحب مسال دارد، ديگران دارند. مشهور و معروف، اين است كه تعزير دارد اين مساءله. و اما دليل بر تعزيرش چيست؟ همان قاعده كليه معروفه‏اى است كه بارها به آن اشاره كرده‏ايم كه معاصى كبيره، عموما داراى تعزير هستند، و اگر كسى بخواهد شك كند در بعضى از معاصى، مثلا بگويد: دروغ هم آيا تعزير دارد؟ما مى‏گوييم: دارد، به فرض كه آنجا شك كند، در منكرات شكى نيست كه همه‏اش تعزير دارد، كه اين هم جزء منكرات است، و تعزير دارد. پس داخل در آن قاعده كليه است، كه هر كسى" ارتكب كبيره من الكبائر"، تعزير برايش جارى مى‏شود. مقدار تعزير را هم در بحث تعزير گفته‏ايم: بدست حاكم شرع است. اين هم كه مى‏گوييم: بدست حاكم شرع است، بارها گفته‏ايم: نه، به ميل مبارك او هست، بلكه بايد شرايط را در نظر بگيرد، عوال مخففه و عوال مشدده. گاهى آلودگى بيشتر است، مجازات شديدتر. گاهى كمتر است خفيف‏تر. گاهى اين شخص، كم سن و سال است، خفيف‏تر، گاهى پر سن و سال است خفيف‏تر. گاهى متاءهل است، گاهى مجرد است، گاهى با سواد است، گاهى بى سواد است. افراد فرق مى‏كنند، سابقه، شرايط، سن، سال، معلومات، فرق مى‏كند. و با توجه به تفاوتهايى كه هست، حاكم شرع بايد درجات را در نظر بگيرد و مجازات مناسبى براى چنين اشخاصى قرار بدهد، اين دليل اصلى.
    (سوال و پاسخ استاد): اينها همه‏اش براى جايى است كه توبه نكرده باشد و پيش حاكم شرع، قبل از توبه ثابت بشود. اگر توبه كند قبل از آنى كه به حاكم شرع برسد، مشكلى نخواهد داشت. در كنار اين قاعده كليه، دو تا حديث هم داريم كه هر دو حديث از على (ع) است، كه آن بزرگوار، يك تعزير مشخصى را در اينجا عمل كرده‏اند و آن تعزير اين بود: كسى كه با دستش مبتلاى به اين كار شده بود و حضرت باخبر شدند از اينكه اين مرتكب شده، آنقدر با تازيانه كف دستش زدند كه سرخ شد. دو تا حديث داريم، هر دو همين تعزير را بيان كرده است.
    (سوال و پاسخ استاد): دردش را هم دوا كردند، بعد هم فرمودند: از بيت المال زوجه‏اى برايش انتخاب كنيد. و اينها دليل بر اين است كه در كنار مجازات، بايد
    ريشه‏اى هم با مسائل برخورد كرد. تنها با شلاق و زندان و اعدام و امثال اينها مشكلات اجتماعى را نمى‏شود حل كرد، آن يك بخش كار است، يك بخشش هم بايد ريشه يابى كرد و سراغ ريشه‏ها رفت. حالا يك بحثى هم داريم، يعنى ما نداريم، قبل از ما اين بحث را دارند كه آيا واقعا اين تزويج بيت المال، امر واجبى بر حاكم شرع بوده يا نه، آن بحث بعد.
    پايان‏