• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • بسم الله الرحمن الرحيم"
    اين ايام مبارك، ميلاد مسعود سيد الشهدا (سلام الله عليه) و ميلاد مسعود امام سجاد (ع) و حضرت قمر بنى هاشم (ع) مطابق آنچه كه در بعضى از احاديث آمده بر همه مسلمانان ان شا الله مبارك باشد. بحث ما در احكام حيوان موطوئه بود. علاوه بر مساله تعزير در امر اول صحبت از اين بود كه حيوان موطوئه كه لحمش حرام است، آيا عموميت دارد؟ تمام حيوانات موطوئه را شامل مى‏شود، فاعل بالغ باشد، نابالغ باشد، عامد باشد، مشتبه باشد، مكره باشد، غير مكره باشد، عاقل، مجنون، آيا در همه اينها حيوان موطوئه لحمش حرام است يا نه؟ كلامى است از صاحب جواهر نقل كرديم كه نشان مى‏داد كه تمام اينها يكسان هستند و لحم همه اينها حرام هستند. دليلى هم بر اين مساله نداشتيم جز اطلاقات، اطلاقات كه مى‏گويند: لحمش حرام است، همه را شامل مى‏شود. منتها جاى يك سوال باقى است و آن اين است كه آيا تحريم لحم، نوعى مجازات است يا نه خاصيت اين عمل است؟ اگر مجازات باشد، منحصر به جايى مى‏شود كه عمل حرام باشد، اما اگر نه! اثر اين عمل باشد، موطوئه بودن داراى اين اثر است، اين سم است، اين ضرر و زيان است كه در اين گوشت پاشيده شده است، اگر اين باشد يعنى خاصيت عمل باشد، عموميت مى‏شود. اما اگر اين هم نوعى تعزيز است، نوعى مجازات است، علاوه بر اينكه بايد شلاق بخورد و تعزير شود، گوشتش هم حرام است، اين هم نوعى مجازات است. اگر اين باشد ديگر عموميت فهميدن كار مشكلى است. ظاهر بعضى از روايات اين است كه اين نوعى تعزير است. در حديث يك از باب يك از ابواب نكاح البهيمه، عبارت اين بود كه سوال كردند" و ما ذنب البهيمه؟"، گناه اين حيوان چيست كه اين حيوان را سر مى‏برند و گوشت اين حيوان را مى‏سوزانند، چه گناهى كرده؟" فقال: لا ذنب لها"، حيوان گناهى نكرده، «و لكن رسول الله (ص) فعل هذا و امر به لكيلا يجترى الناس بالبهائم و ينقطع النسل" رسول خداد "فعل هذا"، «فعل هذا"يعنى" هذا"به چه چيزى برمى‏گردد؟ كشتن حيوان و تحريم لحمش و سوزاندنش، «و امر به"دستور هم داده كه اين دستور اجرا شود، هم خودش عمل كرده و هم دستور داده است كه اجرا شود. چرا؟ براى اينكه مردم جرات به بهائم نكنند. معنايش اين است كه اين نوعى مجازات است، براى اينكه مردم اين عمل خلاف را انجام ندهند و اسباب قطع نسل حاصل نشود، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين دستورى را داده است. اگر ما اين را جزو شئون مجازات‏
    بدانيم، منحصر مى‏شود به كسانى كه شرايط چهارگانه در آنجا جمع باشد. عاقل باشد، بالغ باشد و مختار باشد، عالم باشد. نتيجه اينكه اگر حيوان موطوئه به واسطه مجنون، نابالغ، مكره، جاهل، حاصل شده باشد، گوشتش حرام نيست. به هر حال، البته ممكن است كه كسى بگويد: اينها حكمت است و علت نيست. اگر علت باشد حق با شماست، چرا؟ به علتى كه علت" يدور مدار الحكم"هر كجا تكليفا حرام است، گوشت هم حرام است، وضعا و هر كجا حلال است تكليفا، گوشت هم حلال است وضعا. اما از قبيل حكمت كه شد، ديگر داير مدار نيست، بلكه در مواردى اين عمل حرام است و در مواردى حرام نيست به خاطر بچه بودن و مجنون بودن و جهل و امثال ذلك، ولى حكم حرمت لحم عام است. چرا؟ به علت اينكه تعليلى كه در اين حديث است، جنبه حكمت دارد.
    (سوال و پاسخ استاد): معلوم است كه عمل شائع شود خطر است. احكام جنبه انفرادى ندارند، قوانين جنبه عمومى دارد، مصالح و مفاسد هم ناظر به عموم است. مثلا اگر مى‏گويند: وقتى چراغ قرمز است رد نشويد، مال اين است كه حرج و مرج پيدا مى‏شود، اين هم در صورتى است كه همه مردم چنين باشند، من يك نفر اگر بخواهم رد شوم، آسمان به زمين نمى‏آيد، طورى نمى‏شود. پس هر نفر مشمول حكم است به خاطر فلسفه‏اى كه در كل حكم است، فلسفه كل حكم سبب مى‏شود كه تاثير كند در تمام افراد، قوانين جنبه عمومى دارد، حالا اينجا جاى بحثش نيست، ان شا الله يك وقت شايد بحث بيشترى در اين باره داشته باشيم. به هر حال، آن چه كه مسلم است، اين است كه نص خاصى نداريم كه اين حكم عموميت داشته باشد بلكه همان اطلاقات است كه ما از آنها استفاده مى‏كنيم. حال در تصميم گيرى نهايى، بالاخره آيا حرف صاحب جواهر را كه ادعاى" لا اجد فيه خلافا"هم مى‏كند و ظاهرا چيزى جز اطلاقات دليل ندارد، آيا واقعا بپذيريم يا بگوييم: نه! اين نوعى مجازات است و مجازات مال آنجايى است كه كار حرام است. كار، جايى حرام است كه شرايط چهارگانه در آن جمع باشد.
    (سوال و پاسخ استاد): چرا احرام هم مال مجازات است. ممكن است حرامش كنند ولى مردم بروند گوشت حرام بخورند. مى‏گويد: بسوزان كه چيزى نماند كه كسى بخورد. بعضى هستند در عين حرام بودن گوشتش را مى‏خورند ولى مى‏گويد: بسوزان كه چيزى نماند كه گوشتش را بخورند، يعنى به عبارت ديگر دستور مى‏دهد كه شما علاوه بر اينكه مثلا مى‏گويد: ايها الواطى علاوه بر اينكه بايد بيست و پنج ضربه شلاق يا بيشتر بخورى، بيست هزار تومان، سى‏هزار تومان، چهل‏هزار تومان‏
    هم بايد ضرر كنى، اگر حيواناتى باشد، قيمتش بيشتر باشد، صد هزار تومان هم بايد ضرر كنى. آن مجازات مالى ضامن اجرا مى‏شود. چرا؟ چون سرش را ببر، گوشتش را بسوزان تا نماند كه كسى بخورد. و على كل حال فتواى نهايى را بگوييم و رد شويم، من بعيد مى‏بينم كه بتوانيم گردن ادله، عموميت بگذاريم و بگوييم: گوشت همه جا حرام است. اصاله الحليه هم كه مى‏گويد: همه چيز حلال است الا ما خرج بالدليل، قدر متيقن آنجاهايى است كه عمل از مكلف بالغ مختار عالم صادر شده باشد و زايد بر آن مشكل است به قرينه حديث يك از باب يك و به قرينه اينكه تعزير و ساير احكام با هم ذكر شده است، وقتى با هم ذكر شده، مثل اين است كه همه‏اش اتحاد سياق دارد و يكنواخت است.
    (سوال و پاسخ استاد): آن روايات اطلاق دارد ولى ما قرينه مى‏خواهيم اقامه كنيم، مى‏گوييم: از اين روايت استفاده مى‏شود كه نوعى مجازات است، و مجازات هم مال عاقل بالغ است، فعلى هذا آن "البهميه التى تنكح"تقييد مى‏خورد به بهائمى كه عاقل بالغ واطى آنها بوده باشد. به هر حال، مشكل است عموميت فهميدن با قرينه‏اى كه عرض كردم.
    (سوال و جواب استاد): اجماعى نيست، بلكه" لا يجد خلافا"است. در واقع اطلاقات فتاواست، و تصريح نكردند، فتاوا مطلق است مثل نصوص، ما فتوا هم مى‏گوييم: شامل به حال وضع خاص است، چون در فتاوا با هم ذكر شده‏اند. در فتاوا مى‏گويند: تعزير بشوند، گوشتش هم حرام است، چنين هم شود و با هم اينها را ذكر مى‏كنند، لا يبعد كه فتاوا هم ناظر به موارد حرمت بالفعل بوده باشد. و اما امر ثانى: راجع به نسل چه دليلى داريم؟ مرحوم صاحب جواهر و بعضى ديگر از بزرگان با صراحت مى‏گويند: نسل حديثى ندارد. روايتى در باره نسل وارد نشده است، بلكه مى‏خواهيم از جاهاى ديگر مساله را استفاده كنيم. عبارت جواهر اين است البته با كمى تلخيص، اجازه بدهيد من مضمون را بگويم، بعد عبارت جواهر را خودتان مى‏بينيد. مضمون كلام جواهر (ره) اين است كه حرمت نسل از رواياتى است كه مى‏گويد: حرمت انتفاع، از آن استفاده مى‏شود. به علت اينكه مى‏گويد: «يحرم الانتفاع بها"، معنايش اين است كه هر گونه استفاده‏اى بخواهيم از اين حيوان موطوئه كنيم، حرام است ولو اينكه اين حيوان را نگه داريم، براى اينكه براى ما فرزند بياورد، آن فرزندى را هم كه اين حيوان مى‏آورد، آن هم حرام است. پس از احاديث حرمت انتفاع استفاده مى‏شود. و هكذا حديثى كه مى‏گويد: "افسدها على صاحبها"، اين بهيمه را فاسد كرد، نابود كرد، اگر بهيمه خودش حرام باشد، اما نسل آينده‏اش حلال باشد،
    بهيمه را نگه مى‏دارند براى پرورش نسل و تكثير نسل، اينكه مى‏گويد: «افسدها"دليل بر اين است كه نسل آينده‏اش هم به درد نمى‏خورد. و هكذا رواياتى كه مى‏گويد: آن را بسوزان، معنايش اين است كه هيچ فايده‏اى ندارد. اگر نسل آينده‏اش بدرد مى‏خورد، نبايد بگويد كه اين را بسوزان. اين مضمون كلام صاحب جواهر در جلد 36 در صفحه 284 دارد. ولى ما از بعضى از عبارات علما استفاده كرديم كه در روايتى هم نسل وارد شده است، من عبارتى از شرائع مى‏خوانم، مرحوم ابن ادريس در سرائر عبارتى دارد، عبارت ايشان را دقت كنيد، جلد 21، صفحه 187، عبارت ابن ادريس عينا اين است، «و من وط شيئا من الاجناس التى يحل اكل لحمها حرم ذلك لحمها"يا" حرم ذلك لحمها"، يا "حرم ذلك"اين عمل تحريم مى‏كند لحمش را" و لحم ما كان من نسلها على ما رواه اصحابنا».
    پايان‏