• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • برداشتى از درس خارج فقه بحث "حدود "حضرت آيت الله العظمى مكارم "مد
    ظله العالى
    جلسه يازدهم "
    بحث در حرمت شرب مسكر بود گفتيم به ادله اربعه ثابت مى‏شود - كتاب و سنت گذشت - رسيديم به دليل اجماع ما كلامى را از عامه و كلامى را از خاصه نقل مى‏كنيم: اما كلامى از خاصه: در جواهر جلد 36 صفحه 373 در كتاب اشربه و اطعمه مى‏فرمايد:" «الاول الخمر» بلا خلاف فيه بين المسلمين بل هو من ضروريات دينهم على وجه يدخل متحلله فى الكافرين «و» كذا لا خلاف فى انه يحرم «كل مسكر» ولو قلنا بعدم تسميته خمراً بل الاجماع بقسميه عليه. انتهى كلامه".
    اين كلام دال بر اجماع مسلمين است فضلاً از اجماع خاصه بلكه از ضروريات دين است. بله اجماع در جايى كه دليل ديگرى هم هست مدركى است اما در ما نحن فيه از اجماع قوى‏تر است و از ضروريات دين است.
    اما كلامى از عامه: ابن‏قدامة در مغنى جلد 10 صفحه 321 (مذهب ابن‏قدامة حنبلى است) ميگويد: «أجمعت الامة على تحريمه و انما حكى عن قدامة بن مظعون و عمرو بن معدى‏كرب و ابى جندل ابن سهيل اًّنهم قالوا هى حلال لقول الله تعالى ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات"(سوره مائده آيه 93) فبين لهم علماء الصحابة معنى هذه الايه و تحريم الخمر و اقام عليهم الحد لشربهم اًّياها و رجعوا الى ذلك فانعقد الاجماع فمن استحلها الان فقد كذب النبى (ص) لانه قد علم ضرورة من جهة النقل تحريمه فيكفر بذلك. انتهى". داستان قدامة بن مظعون در روايات طرق خاصه به نحو واضح‏تر هست كه: قدامه شرب خمر مى‏كرد به آيه مذكور استدلال مى‏كرد حليت شرب را، و عُمر خليفه وقت در جوابش ماند و على عليه‏السلام به عمر فرمود قدامه كافر شده و اگر توبه كند حد بر او جارى كن والا بايد بخاطرارتدادش كشته شود و قدامه توبه كرد و حد بر او جارى شد. اما قبول شدن توبه مرتد، لابد براى اين بوده كه در صدر اسلام بوده و اينها مرتد ملى شده‏اند، لذا توبه ايشان پذيرفته شد، اما آيه در مورد كسانى است كه قبل از علم به حرمت شرب خمر مرتكب شده بودند و فرزندان آنها از پيامبر(ص) در مورد شرب اين چنينى پدرانشان سؤال ميكردند، آيه مذكور نازل شد و يا اين آيه تخصيص آيه 90 و 91 كه قبل از آن است، مى‏باشد.
    اينجا تذكرى لازم است كه مرتد كيست؟ مرتد كسى است كه انكارش به انكار خدا يا رسول(ص) برگردد.
    اما دليل عقل در حرمت شرب مسكر: حرف عقل اينجا روشن است، احدى از عقلأ شك نمى‏كند در قبح و حرمت عقلى آنچه داراى خطر شديد و مفاسد مهم در بدن و جسم، و يا در روح و نيز در نسل آينده باشد، اين از ناحيه خطر فردى است، اما از جهت خطر اجتماعى هم شكى نيست در اينكه شرب خمر دخالت زيادى در جرائم و مفاسد اجتماعى دارد، و علت عمده آن اين است كه با شرب خمر عقل زائل مى‏شود. در قرآن و روايات نيز استدلال به دليل عقلى شده است.
    در آيات مى‏فرمايد كه: «و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة"و يا مى‏فرمايد "اثمهما اكبر من نفعهما"كه اشاره به علت حرمت مى‏كنند كه همان دليل عقلى است، و در روايات زيادى استدلال به دليل عقلى شده است مانند روايت مفضل بن عمر حديث 25 باب 9 از ابواب اشربة المحرمه جلد 17 وسائل: «قال قلت لابى عبد الله عليه‏السلام لمن حرم الله الخمر؟ قال حرم الله الخمر لفعلها و فسادها لان مدمن الخمر تورثه الارتعاش و تذهب بنوره و تهدم مروته و تحمله على ان يجسر على ارتكاب المحارم و سفك الدماء و ركوب الزنأ و لا يؤمن اذا سكر ان يثب على حرمه و هو لا يعقل ذلك و لا يزيد شاربها الا كل شر"اين روايت هم علت حرمت را موارد عقلى شمرده است. همه اينها ادله حرمت شرب خمر به ادله اربعه بود و استثنائات آن هم بعد ذكر خواهد شد، اما اگر گفته شود اين ادله عقليه شامل شرب زياد مى‏شود، اما اگر مقدار كمى شرب شود چرا حرام است؟ جواب داده مى‏شود كه شرب مقدار هم هتك اين شى‏ء محرم است و وقتى حرمت هتك شد، ديگر فرقى بين كم و زياد نخواهد بود، لذا كم آنهم حرام است. اما مسئله اولى كه در تحرير الوسيله ذكر شده است داراى فروعى است: اما فرع اول: بر كسى كه مسكر تناول كند، حد شرب لازم و واجب است، نه فقط بر شارب خمر - در اين مورد روايات زيادى در ابواب اطعمه و اشربه و نيز در ابواب حدود وجود دارد - حديث يك باب 1 ابواب حد مسكر جلد 18 وسائل: «عن اسحاق بن عمار قال: سألت ابا عبد الله عليه‏السلام عن رجل شرب حسوة خمر قال يجلد ثمانين جلدة قليلها و كثيرها حرامٌ. (حسوة به معناى جرعة يا قطره است) و نيز روايات زيادى در ابواب حد مسكر در بابهاى 3، 4، 5، 6 و 7 و غير اينها وجود دارد.
    روايات بر دو طايفه‏اند: يك طايفه در مورد حد شرب خمر و يك طايفه در مورد حد شرب مسكر.
    پايان‏