جمعه 28 ارديبهشت 1403 - 7 ذيقعده 1445 - 17 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 107
متن
بسم الله الرحمن الرحيم"
وطى البهائم و الاموات
مسائل مرتد را ما در همين جا تمام مىكنيم. يك مساله باقى مانده بود كه "التاسعه" در جواهر بود كه بنا بود ما متعرض شويم، من ديدم غالب بحثهايش را در طى مسائل گذشته بيان كرديم، بنابر اين از آن هم صرف نظر كرديم و وارد بعد شديم كه عنوان مساله" وطى البهائم و الاموات"، مطابق آنچه كه در تحرير الوسيله آمده است، مساله اولى. عبارت را دقت كنيد، «فى وطى البهيمه تعزير و هو منوط بنظر الحاكم"، تا به اينجا يكى از احكام را بيان فرموده و آن اين است كه وطى بهيمه حرام است و هر گناه كبيرهاى تعزير دارد و تعزير هم بسته به نظر حاكم شرع است. در تحرير الوسيله احكام ديگر را بيان نكردند، سه حكم در اين مساله هست: يك حكم تعزير است. حكم دوم حرمت لحم است، لحم و نسلش. حكم سوم هم وجوب ذبح حيوان و احراق لحم است. حيوان را بايد ذبح كنند و آتش بزنند. يعنى مرده و ذبيحهاش را نه زندهاش. در تحرير تنها حكم اول را بحث كردند تا آخر، ولى ما بحث را گسترش مىدهيم و تمام احكام اين مساله را ان شا الله مىگوييم، گاه در بعضى از دهات و مناطقى كه افراد عقب افتادهاى از نظر فرهنگ اسلامى هستند، ابتلائات زيادى پيدا مىشود، نامه مىنويسند، استفتا مىكنند، مشكل ايجاد مىشود، بالاخره مسائلش در تمام ابعاد بايد روشن شود چون مورد سوال واقع مىشود. «فى وطى البهيمه تعزير و هو منوط بنظر الحاكم"، اين يك حكم تمام شد. حالا مىروند سراغ شرايط چهارگانهاى كه دارد. مىفرمايند: «و يشترط فيه البلوغ و العقل و الاختيار"، اين سه شرط" و عدم الشبهه"، «و يشترط فيه"، يعنى در تعزير و بقيهاش بماند، فعلا حكم اول را تحرير مىگويد و ما اين را تا آخر مىرسانيم. «و يشترط فيه"يعنى در تعزير "البلوغ و العقل و الاختيار و عدم الشبهه مع امكانها"، چهارمين شرط، عدم شبهه است. مراد از شبهه در اينجا كدام شبهه است؟ شبهه حكميه ممكن است، آدمى باشد خيلى عقب افتاده، تازه وارد در اسلام شده است، و نمىداند كه حرام است، تصورش اين بوده كه اين عمل حلال است. شبهه حكميه امكان دارد ولى شبهه موضوعيه كه كسى بهائم را با غير بهائم اشتباه كند، نمىشود، مگر اينكه خودش از بهائم باشد كه چنين اشتباهى را
در موضوع كند. شرايط اربعه را گفتند. مفهوم مخالفهايش را هم بايد بگوييم" فلا تعزير على الصبى"، شرط، بلوغ بود و بر صبى تعزيرى نيست. «و ان كان مميزا يوثر فيه التاديب ادبه الحاكم بما يرى"، صبى اگر مميز باشد، تعزير نمىكنند، اما تاديب مىكنند و آنجايى كه تاديب در او موثر است و تميز دارد، تاديب مىكنند. «و لا على المجنون ولو ادوارا"، تعزير بر مجنون نيست ولو مجنون ادوارى "اذا فعل فى دور جنونه و لا على المكره"، اين مفهوم شرط سوم است "و لا على المكره"، يعنى تعزير بر مكره نيست. «و لا على المشتبه"، مفهوم شرط چهارم است" و لا على المشتبه مع امكان الشبهه فى حقه حكما او موضوعا"، شبهه حكميه كمى امكان دارد، شبهه موضوعى آيا امكان دارد يا ندارد؟ اگر امكان داشته باشد. اين تمام كلام امام (ره) در مساله اولى در تحرير الوسيله در باره حكم وطى بهائم. ما در اينجا بايد اول مسالهاى را بحث كنيم كه ايشان صحبت نكردند. جواهر هم جاهاى ديگر صحبت مىكرد، اينجا مطرح نكرده است و آن اصل حرمت اين مساله است. در حد زنا در باره حرمت زنا بحث كرديم مستقلا، در حد لواط در حرمتش بحث كرديم، حرمت قذف را بحث كرديم و در اصل حرمت اين عمل هم بحث شود. شايد هم آقايانى كه نفرمودند، موكل بر وضوح كردند ولى در فقه مسائل را بايد متعرض شد و واضح هم باشد بالاخره احتياج دارد كه ابعادش تبيين شود و فراموش نشود. ظاهر اين است كه اين مساله، حرمت اصل اين عمل منهاى تعزير، بالادله الاربعه ثابت است. و اما از كتاب الله آيه 5 و 6 و 7 سوره مومنون است "و الذين هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين فمن ابتغى ورا ذلك فاولئك هم العادون"در اول سوره مومنون صفات زيادى براى مومنون بيان شده، بعضى مستحب است و بعضى واجب است. به همين دليل ما نمىتوانيم هر چه در صفات مومنون كه در آغاز سوره مومنون هست، دليل بر وجوب بدانيم. مثلا مىفرمايد: «قد افلح المومنون الذين هم فى صلاتهم خاشعون"آيا خشوع در صلات از مستحبات است يا از واجبات است؟ مستحب است. «و الذين هم عن اللغو معرضون"لغو به صورت مطلق، حرام نيست بلكه بعضى از مصاديقش حرام است؟ بنابر اين لغو به طور مطلق كه جزو محرمات نيست. پس اين هم مستحب است. بعد مىگويد: «و الذين هم لفروجهم حافظون"ما از اين جمله نمىتوانيم حرمت بفهميم. استثنا هم" الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين"، "غير ملومين"هم دلالت محكمى بر حرمت ندارد. آيه آخرى: «فمن ابتغى ورا ذلك فاولئك هم العادون"كسانى كه به سراغ ماوراى اينها بروند و نكاح وطى با غير اينها داشته باشند" اولئك هم العادون"اين ظاهر
در حرمت است. اينها عادون هستند، متعدى از احكام الهى هستند، سركش هستند. فعلى هذا؛ آيات سهگانه را كه شروع مىشود، از" و الذين هم لفروجهم حافظون"، بعدش" الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين"، بعدش "فمن ابتغى ورا ذلك فاولئك هم العادون"، از مجموع، حرمت استفاده مىشود. و ان قيل: اين منصرف به وطى انسان است. مستثنى و مستثنى منه، واجب وطى انسان است. قلنا: «لا وجه لهذا الانصراف"، مطلقا مىگويد: «و الذين هم لفروجهم حافظون"، متعلق حذف شده است و مطلقا شامل مىشود. حالا برسيم شايد حتى استمنا را هم بگيرد. نگوييم، بالاخره مطلق وطى را اعم از انسان و بهائم، شامل مىشود.
(سوال و پاسخ استاد): منظور حفظ فرج است، عن كل شى الا از طريق حلال. طريق حلال هم گفته دوتاست، به عبارت ديگر اشباع غريزه جنسى تنها از دو طريق حلال است: «ازواجهم"و" ما ملك ايمانهم».
(سوال و پاسخ استاد): «عادون"يعنى از حكم الله تجاوز كرده است و ظاهرش حرمت است، تعدى از حكم الله است. و اما من الروايات: تمام رواياتى را كه عن قريب در باب تعزير مىخوانيم، همه اينها دلالت دارند. پنج طايفه روايت است كه تعزير دارد، حد دارد، قتل دارد، تعبيرات مختلفى دارد. همه اينها بر حرمت دلالت دارند" لانه لا تعزير الا فى معصيه كبيره"، بعضى تعبير به حد دارد" لا حد الا فى معصيه كبيره على قتل". پس ديگر اينجا روايات را نخوانيم و بگذاريم كه عن قريب كه در تعزير بحث مىكنيم، رواياتش را دليل بر حرمت مىدانيم. و اما من الاجماع: ظاهر اين است كه بين شيعه و اهل سنت و تمام علماى اسلام، حرمتش مسلم است. چرا؟ براى اينكه همه بر آن تعزير يا حد قائل شدند. يا تعزير و بعضى هم قائل به حد هستند، حال حدش چيست؟ بحث خواهيم كرد ان شا الله. در ميان علماى سنت و شيعه نديديم كسى را كه تعزير يا حد را قائل نباشد. فتلخص من جميع ما ذكرنا، اينكه اصل حرمت وطى بهائم و حرام بودن آميزش با حيوانات بالادله الاربعه ثابت است. و اما دليل عقل: شكى نيست كه سرچشمه فساد اخلاق مىشود و سبب عدم حفظ نسل است. اگر اين طريق روى مردم گشوده شود، ممكن است نسل انسانى به خطر بيفتد، در حديثى اشاره به همين معنا شده است، حديثش را بخوانم كه حديث اشاره به حكم عقل است. حديث يك از باب يك از ابواب وطى البهائم. من آخر حديث را مىخوانم كه مربوط به بحث ماست. رواى سوال مىكند: چرا اين حيوان را مىكشند و آتش مىزنند؟ اين حيوان چه گناهى كرده است؟" فقال":امام صادق (ع) - اين حديث از امام رضا و امام كاظم هم نقل شده است - "فقال: لاذنب لها"بهيمه گناهى ندارد. «فقال: لا
ذنب لها و لكن رسول الله (ص) فعل هذا"يعنى چه؟ يعنى ذبح حيوان موطوئه و احراق لحمش" فعل هذا و امر به"هم خودش عملا حيوان موطوئه را كشت و آتش زد و هم امر كرد. «و لكن رسول الله (ص) فعل هذا و امر به لكيلا يجترى الناس بالبهائم" مردم جرات نكنند "بالبهائم و ينقطع النسل"اين تعليل به همان استدلال عقلى است. بنابر اين مىشود گفت اين مساله بالادله الاربعه، حرمتش ثابت است.
(سوال و پاسخ استاد): قطع نسل معنايش اين است كه نسل بشر در تقليل قرار مىگيرد. قوانين را نبايد موردى حساب كرد، اگر قبح اين مساله از بين برود، عموميت پيدا كند، يواش يواش مثل زمان قوم لوط شود كه در هم جنس بازى نسل قوم لوط تدريجا داشت منقرض مىشد، براى اينكه هم جنس بازى عام شده بود و يواش يواش نسل منقرض مىشد. اين مسائل را در بعد يك نفر، دو نفر ملاحظه نكنيد بلكه در بعد قانون فراگير ملاحظه بفرماييد. اگر به صورت قانون فراگيرى در آيد، آن وقت قطعا "ينقطع النسل"خواهد شد. برويم سراغ احكام ثلاثه؛ حكم اول، مساله تعزير بود كه در تحرير الوسيله تنها به همين قناعت فرموده بودند. در اين مورد من مقدارى كلمات علما را بخوانم، بعدا هم برويم سراغ روايات. مرحوم شيخ طوسى (رضوان الله تعالى عليه) در كتاب خلاف در كتاب الحدود در مساله 23، در عبارات شيخ طوسى دقت كنيد، اقوال عامه هم هست، روايات ما ناظر به اقوال عامه است و بايد اين اقوال را دقت كرد. «اذا اتى بهيمه"، اتيان اشاره به وطى است، "اذا اتى بهيمه كان عليه التعزير دون الحد"تعزير مادون حد" و به قال مالك و الصورى"صورى هم از فقهاى عامه است "و ابو حنيفه"معلوم مىشود اكثريت موافق با قول ما هستند كه ما هم قائل به تعزير هستيم، يعنى علماى شيعه غالبا تعزير مىگويند، آنها هم تعزير مىگويند. «و للشافعى فيه ثلاثه اقوال"شافعى سه قول دارند. «احدها: مثل ما قلنا"اولى همان تعزير است. «و الثانى: مثل الزنا"، حكم زنا دارد. اگر محصن باشد يعنى اين مرد، زن دارد، رجم است و اگر مجرد است، جلد است. «و الثالث: مثل اللواط"، حكم لواط دارد و اعدام است. اين هم سه قول شافعى. شيخ مىفرمايد: «دليلنا اجماع الفرقه و ايضا الاصل برائه الذمه"برائت ذمه از چه؟ از بيش از تعزير يعنى ما فوق تعزير برائت است. «و ليس على ما قالوا دليل"يعنى اينكه گفتهاند: حد زنا دارد، اين زنا نيست، اين كه گفتهاند: حد لواط است، اصلا لواط نيست. بنابر اين حرف آنها دليلى ندارد و ما تعزيرى كه مىگوييم دليل دارد. كلامى هم از مسالك نقل كنم، جلد 2 مسالك، صفحه 453، ايشان عبارت مفصلى دارد، تا مىرسد به اينجا: «هذا"اشاره به قول تعزير است "هو المشهور بين اصحابنا"، بعد هم به دنبال آن به طور مفصل احاديث تعزير را نقل
مىكند. بعد هم احاديث حد و قتل را نقل مىكند و طريق جمعش را مىگويد كه حالا وارد آن نمىشويم. عبارتى هم جواهر (ره) دارد، در جلد 41، صفحه 637، مىفرمايد:" اما التعزير"از مسائل ثلاث، اول تعزير را مىگويد، ايشان مسائل ثلاث را متعرض شده، "اما التعزير فلا خلاف اجده فيه نصا و فتوى"هم در نصوص آمده هم در فتاوا، «بل يمكن تحصيل الاجماع عليه"بر تفصيل. بعد در ذيل عبارتش از مشهور نقل مىكند كه اندازه تعزير بيد الامام است، يكى اصل تعزير بحث است كه اجماعى است، اما مقدارش 25 تازيانه است يا بيد الامام است يا بيد القاضى است؟ مشهور گفتهاند: مقدارش به نظر قاضى است، شاذى هم گفته كه 25 تازيانه است، همه تعزير مىگويند، اما مقدار بيد قاضى و يا مقدار معين در 25 تاست و مشهور بيد القاضى مىدانند و بعضى 25 تازيانه. تا به اينجا اقوال را در مساله اجمالا روشن شد، برويم سراغ روايات باب. روايات متاسفانه در اين مساله مختلف است و به پنج گروه مىشود روايات را تقسيم كرد. طائفهاى مطلق تعزير را دارد. طائفهاى 25تا دارد كه آن يك حديث است. طائفهاى قتل دارد، دو حديث قتل را مىگويد. طائفهاى هم مطلقا حد دارد "فيه الحد". طائفهاى هم" حد الزانى"دارد. مىرويم سراغ گروه اول كه مهم آن است. روايات متعددى داريم كه اينها تعزير مطلق مىگويند. اين روايات ظاهرا پنج روايت است. روايت دو و سه و چهار و پنج و يازده، همه از باب اول از ابواب وطى البهائم است، اين روايات را ما شروع كنيم دانه دانه خواندن. حديث دوم: «عن سماعه"سند حديث هم ظاهرا معتبر باشد. «قال: سالت ابا عبدالله (ع) عن الرجل ياتى بهيمه شاه او ناقه او بقره". يك بحثى است كه ما در آينده مطرح مىكنيم ان شا الله، حيوانات دو قسم هستند: حيواناتى كه گوشت آنها مورد نظر است و حيواناتى كه ركوب آنها مورد نظر است. در اينجا هر دو را مطرح كرده است، شات و ناقه و بقره. شات، گوشتش است و بقره هم گوشتش است ولى ناقه هم ركوب است و هم گوشتش. بعضى از حيوانات هم هست كه گوشتش ولو حلال است اما مورد توجه نيست مانند حمار مثلا كه حيوانى است كه براى ركوب از آن بيشتر استفاده مىشود، اسب براى ركوب استفاده مىشود ولو اينكه گوشت اينها هم حلال باشد. آيا اين مساله تمام اين مصاديق را شامل مىشود يا نه؟ بحثى است كه در آخر كار ان شا الله در امورى كه باقى مىماند بحث مىكنيم ان شا الله. «قال: فقال: عليه ان يجلد حدا غير الحد"يعنى چه؟ يعنى تعزير دارد. مگر حد حدى بود ديگر "غير الحد"يعنى چه؟ "حدا غير الحد". «ثم ينفى من بلاده الى غيرها"واطى يا حيوان نفى مىشود؟ احتمال دارد به واطى برگردد و احتمال هم دارد به حيوان برگردد، اين بحث مسائل بعد است. «و ذكروا ان لحم تلك
البهيمه محرم و لبنها"اما على (ع) از چه كسانى نقل مىكند؟ آيا ذيل حديث مال سماعه است يا كلام امام است؟" و ذكروا ان لحم تلك البهيمه محرم و لبنها"اين كلمه لبن را هم يادتان باشد كه آيا لبن هم واقعا مفتىبه است يا نيست؟ به هر حال اين حديث اول بود. دو حديث ديگر هم بخوانم. حديث سه از همين باب را هم مىخوانيم. محمد بن سنان محل بحث است، عدهاى خيلى خوب مىدانند و عدهاى بد مىدانند و مختلف فيه است. «عن العلا بن الفضيل"علا بن فضيل از ثقات است. «عن ابى عبدالله (ع) فى رجل يقع على بهيمه"كلمه" يقع"هم از قبيل كنايات است، به معناى وطى است، همه اينها كنايه است، ما اصلا لفظ صريحى نداريم، وطى هم كنايه است. «لامستم النسا"هم كنايه است، مواقعه هم كنايه است، همه اينها كنايه هستند. «يقع على بهيمه"واقع مىشود بر بهيمه، "قال: فقال: ليس عليه حد و لكن تعزير"تعزير به او تعلق مىگيرد. حديث چهارم اين باب هم بخوانم" عن سدير، عن ابى جعفر (ع) فى الرجل ياتى البهيمه"كنايه از وطى است، «قال: يجلد دون الحد"اين هم صريح در تعزير است." يجلد دون الحد". بعد در ذيلش هم مىفرمايد: بايد قيمتش را به صاحبش بدهد چون گوشتش حرام شده، ذبح بايد شود، آتش زده شود و از مما يوكل لحمه است و اگر مما يركب ظهره است بايد قيمتش را بدهد. بعد هم بايد اين حيوان را از شهرى كه هست جاى ديگرى ببرند كه اينها از بحث ما خارج است. حديث آخرى را هم ان شا الله فردا مىخوانيم.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...