دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 - 18 شوال 1445 - 29 آوريل 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب حدود (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 103
متن
بسم الله الرحمن الرحيم"
درآستانه ميلاد مبارك اميرمومنان على (ع) وچند روز بعد از ميلاد مبارك امام جواد (ع) هستيم. اميدواريم كه خداوند يادآورى اين ايام را سبب بيدارى همه ما و سبب توسل به اين بزرگواران قرار دهد، آن حديث معروف نبوى را كه مرحوم علامه امينى در الغدير نقل كرده است، فراموش نكنيم. فرمود: «عنوان صحيفه المومن حب على بن ابيطالب"اين تعبير عنوان صحيفه، بسيار مهم است. صحيفه همان نامه اعمال است، عنوان، تيتر درشتى است كه بالايش مىنويسند. به تعبير ديگر سر لوحه نامه اعمال مومنان، محبت على بن ابيطالب (ع) است. محبتى كه سبب نزديك شدن به اخلاق و گفتار و اعمال آن حضرت باشد، نه محبت ظاهرى و بدون ريشه كه فقط در اسم و زبان خلاصه شود. اگر سر لوحه نامه اعمال ما، محبت مولا على (ع) باشد، مطمئنا اعمالى كه زير اين عنوان نوشته مىشود، اعمالى است كه رنگ و بويى از اعمال على (ع) و شباهتى هر چند مختصر به اعمال آن حضرت دارد. به هر حال هم از كسانى كه اعتكاف مىكنند و هم از كسانى كه دلشان مىخواهد اعتكاف كنند و موفق نيستند، از همه التماس دعا داريم كه ان شا الله دعايى كنند براى فرج امام زمان، براى حل مشكلات جامعه اسلامى، براى خنثى شدن توطئههاى دشمنان و براى حسن عاقبت كه حسن عاقبت از مسائل بسيار مهم است و توفيق كه ان شا الله شامل حال همه ما شود، بتوانيم در اين چهار روزه عمرمان خدمتى كنيم كه از ما بماند و وسيله نجات يوم المعاد ان شا الله شود. بحثى كه داشتيم در باره اعمال آدم مست بود، هم در زمينه عقود و ايقاعات و هم در زمينه مجازاتها و در زمينه قصاص و اسلام و كفر و امثال ذلك كه اينها را شرح داديم. تا به اينجا آنچه در باره اعمال مست و سكران گفتيم، عنوان مساله و اقوال مساله و قسمتى از كلمات بزرگان و بيان مقتضاى قاعده بوده. در باره مقتضاى قاعده من امروز لازم مىدانم توضيح بيشترى عرض كنم كه قاعده اوليه و اصول شناخته شده مذهب ما در باره محورهاى چهارگانه اعمال مست چه اقتضايى مىكنند؟ گفتيم: اعمالى است كه در آنها قصد شرط نيست كه باب ضمانات است. اگر من عمدا يا سهوا يا در خواب يا در بيدارى در مستى در هوشيارى در بيهوشى هر كارى از كسى سر بزند در باب ضمانات، ضامن است، بزند، بشكند، ويران كند، خراب كند، در اين محور چهارم كه ضمانات است، قصد شرط نيست. اما در آن سه محور ديگر از مسلمات مذهب ماست كه قصد شرط است، هم اختيار، هم قصد. اگر
عقود و ايقاعاتى بدون قصد باشد، مكره باشد، مجبور باشد، غافل و ساهى باشد، مسلما عقود و ايقاعات اثر ندارد. اين جزو ضروريات شايد باشد، از اجماعيات هم بالاتر است. همچنين در محور دوم كه ابواب حدود است. در حدود هم قصد شرط است، طبيعت حد، مجازات است، مجازات براى قاصد است و غير قاصد و نائم، مغمى عليه، صبى، مكره، هيچ كدامشان مجازات نمىشوند لا فى الدنيا و لا فى الآخره، خدا نه در دنيا اينها را مجازات مىكند و نه در آخرت، اين هم از مسلماتى است كه هم بين عقلا مسلم است و هم در بزرگان شرع مسلم است و اجماعى است و شايد از ضروريات مذهب هم باشد كه قصد در اجراى حدود شرط است. هكذا محور بعد كه جنايات باشد. جنايات مساله ديه است كه در ديه قصد شرط نيست، خطا و شبه عمد و همهاش ديه دارد. اما در قصاص مسلم قصد شرط است. كسى كه عالم و عامد باشد قصاصش مىكنند، اگر عالم و عامد نباشد، قصاص نمىشود. فعلى هذا اين هم جزو مسلمات و اجماعيات است كه ادلهاش هم در هر جا داشتيم و بعدا هم در باب قصاص مىآيد ان شا الله الرحمان كه در قصاص عمد شرط است و بدون عمد نمىشود. اگر ما بر اين اساس حركت كنيم، مست لا يعقل، قصدى ندارد، لا يعقل است كالمغمى عليه و كالنائم و كالمجنون است، كالصبى است كه" قصده كالعدم" است، فعلى هذا نبايد در اين جا هيچ گونه احكامى جارى شود، نه عقود و نه ايقاعات و نه حدود و نه قصاص. ولى گفتيم دو استثنا در اينجا هست. باب سكران خصوصيتى دارد و آن اين است كه بسيارى از آدمهايى كه اقدام به شراب خوارى مىكنند، از قبل مىدانند كه شراب كه خوردند مست مىشوند، مست كه شدند اختيار از كفشان بيرون مىرود و ممكن است جنايتى كنند، چاقوكشى كنند، آدم كشى كنند، زنا كنند، تهمت بزنند، قذف كنند، همه اينها ممكن است. اينجاست كه رنگ و بويى از اختيار پيدا مىشود. ان قلت: در آن حالتى كه عمل از او سر مىزند، اين شخص اختيارى از خود ندارد و مست لا يعقل است. فعلى هذا چگونه خداوند مست لا يعقل را مجازات مىكند؟ قلنا: اسباب اين مستى در اختيارش بوده، مىخواست شراب نخورد، چرا خورد؟ احتمال مىداد چنين حوادثى پيش بيايد، عينا مثل اين است كه مىگويند در حال مستى رانندگى نكنيد. اگر در حال مستى رانندگى كرديد، هر جنايتى حاصل شود عمد حساب مىشود، چرا رانندگى كردى با اينكه مىدانستى تصادف مىكنى؟ اين شبيه همان است كه ديروز هم اشاره شد كه" الامتناع بالاختيار لا ينافى الاختيار"است ولو مىگويند عقابا نه تكليفا، «الامتناع بالاختيار لا ينافى الاختيار عقابا"يعنى از نظر عقاب، نه تكليف چون در حالت لا يعقل تكليف ساقط است ولى بحث ما در عقاب و
حدود و قصاص است. پس "الامتناع بالاختيار لا ينافى الاختيار عقابا"، يعنى از نظر عقاب حكم آدم مختار را دارد ولو در آن حالت مست لا يعقل است، تكليف هم به يك معنا ندارد ولى چون اسباب غير اختيارى بوده، نبايد اين كار را كند. اين شبيه همان است كه اگر نظر مباركتان باشد، اين تشبيه، تشبيه خوبى است، در اصول در باب "من توسط ارضا مغصوبه"، امر به شى نهى از ضد مىكند يا نه؟ در اينجا مثال" من توسط ارضا مغصوبه"را مىگويند. كسى رفته وسط زمين غصبى، حالا بيرون بيايد يا نيايد؟ اگر بماند عقابش بيشتر است، عقل به او مىگويد: بيرون برو، چون اقل العقابين است، پس بيرون آمدنش حتمى است و بايد بيايد چون به حكم عقل است. در عين حال به همين بيرون آمدن هم عقاب است چون نمىتواند بيرون نيايد، عقل به او مىگويد: برو بيرون، واجب است بيرون بيايى، در عين حال بر همين واجب عقلى عقاب مىشود. چرا؟ براى اينكه چرا آمدى كه در بيرون رفتن تصرفات جديدى كنى؟ از اول كه وارد شدى، لازمهاش خارج شدن هم بود. پس تو را عقاب مىكنند هم بر ورود در ارض مغصوبه هم بر خروجش هر چند خروجش واجب است و حكم عقل تو را بر اين واجب عقلى مجازات مىكند. چرا؟ براى اينكه از قبيل امتناع بالاختيار است و" لا ينافى الاختيار عقابا"الان ممتنع است كه به تو بگويند نرو، بايد بروى، اما در عين حال عقاب هم مىكنند چون اسبابش را خودت فراهم كردهاى.
(سوال و پاسخ استاد): اگر قصد داشته باشد كه از اول شراب بخورم و داغ و بىرحم شوم و ملاحظه دوست و دشمن نكنم و از خطر نترسم و بكوبم و جلو بروم. اين ديگر اشد مجازات است. اما اگر قصد هم نداشت ولى مىدانست 50%، 100%، 60%، 30% احتمال جنايت هست، پس چرا كردى؟ اين درست مثل اين است كه كسى مىداند اگر در فلان مجلس برود، 50%، 60%، يا 100% مجبورش مىكنند به شراب خوردن، وارد آن مجلس شود مجبورش مىكنند. چرا رفتى؟ تو كه احتمال قوى مىدادى يا صددرصد يا كمتر، چرا رفتى؟ عقابت مىكنند. فبنا على ذلك؛ در موارد مستىهاى بالاختيار كه خودش عالما شراب مىخورد و مست مىشود، بعيد نيست كه مجازاتها برداشته نشود. نتيجه چه شد؟ آخر بحث نتيجه گرفتيم كه اگر مستى بلااختيار باشد، ديگر اين مجازاتها نيست. نه قصاص است و نه حدود، چرا؟ به علت اينكه او نمىدانست شراب است، خورد و مست شد، يا مجبورش كردند و خواباندند و در دهانش ريختند، مست شد، اين مستى، مستى حرام و آگاهانه نيست. اين خلاصه مقتضاى قاعده و اصول شناخته شده در مذهب ما كه در باره آدم مست در افعالش در آن چهار محور، نتيجهگيرى مىشود. از اينجا برويم سراغ روايات.
(سوال و پاسخ استاد): اين است كه اگر كسى مىداند اين آقا را مست كند به اجبار، مىرود آدم مىكشت. اين شخصى كه مست كرده است نفر دوم را كه مىداند مىرود آدم مىكشت، جنايت تسبيبى كرده است، آدم اكراه كننده و اجبار كننده، مسئوليت دارد. اما برويم سراغ اخبار خاصهاى كه در گوشه و كنار در باره آدم مست است، ببينيم از اين اخبار چيزى بر خلاف اين قواعد استفاده مىشود يا نه؟ ما معتقديم كه اخبار را هم زير و رو كنيم، چيزى غير از آنچه كه مقتضاى قواعد بود، استفاده نمىشود. اخبار در ابواب مختلف فقه وارد شده است، اخبارى كه مىگويد: نماز خواندن در حال مستى باطل است، كار به عبادت نداريم، فقط اشاره مىكنيم، در كتاب و سنت، «لا تقربوا الصلاه و انتم سكرى"هست، ظاهرش شرطيت و بطلان است، روايت هم دارد. پس يك دسته اخبارى است كه در باب بطلان صلات سكران است. دوم: اخبارى است كه در باب بطلان حج سكران است، آدرس روايتش را مىدهم، متنش را نمىخوانم چون باب عبادت است. روايتى است كه على بن راشد مىگويد: از امام (ع) سوال كردم، گفتم كسى مناسك حج را در حالى كه مست بود بجا آورد. فرمود: «لا يصح حجه"، حجش باطل است. اين حديث در جلد نهم وسائل است، حديث يك از باب پنجاه و پنج از ابواب احرام. ظاهرا حديث منحصر به اين يكى هم نيست. سوم: رواياتى كه مىگويند: طلاق آدم مست باطل است. يك نمونهاش را مىگويم كه روايت ابو بصير است، جلد 15 وسائل، حديث چهار از باب سى و دوست، از ابواب طلاق" ما رواه ابوبصير عن ابى عبدالله (ع) قال: لا يجوز طلاق الصبى و لا السكران"عطف به هم هستند. حديث ديگرى هم هست كه مضمونش را عرض مىكنم كه حديث سيزده از باب ده از ابواب مقدمات طلاق و شرايطش است. امام على (ع) يكى از اهل سنت را مواخذه مىكند. مىفرمايد: شما كسانى هستيد كه طلاق مجنون و مست را صحيح مىدانيد، خيلى از اهل سنت طلاق مست را صحيح مىدانند، يعنى حضرت در رديف مجنون قرار مىدهد، شما كسانى هستيد كه طلاق مجنون و سكران را صحيح مىدانيد. پس در حديث قبلى، هم رديف صبى شد و در اين حديث هم رديف مجنون شد. همان است كه ما گفتيم، گفتيم: قواعد مىگويند مست لا يعقل است و مست لا يعقل هم رديف مجنون است، هم رديف صبى است كه "قصده كالعدم"است، هم رديف مغمى عليه است.
(سوال و پاسخ استاد): اگر كسى شراب بخورد، مىداند وقتى شراب خورد طلاق مىدهد، طلاقش درست نيست. مثل اينكه مىداند وقتى شراب خورد ديوانه مىشود. اين باب حقوق است و در باب حقوق چيزى نيست كه بگوييم: تو اسباب جنايت را
فراهم كردى، بايد مجازات شوى، مجازات نيست بلكه قرارداد است و قرارداد را آدم عاقل بايد ببندد، قرارداد را كه ديوانه و سكران مست لا يعقل نمىبندد ولو او مىدانست اثرى ندارد، آن باب قصاص و حدود است كه ما گفتيم اثر دارد. اما قسمت چهارم: رواياتى است كه در حدود وارد شده است، اين مهم است. من چند روايت مىخوانم كه بعضى را قبلا در مباحث ديگر خواندهايم و بعضى را هم نخواندهايم. در جلد 18، حديث عثمان بن مظعون است، حديث يك از باب دو از حد مسكر. مرحوم مفيد در ارشاد - قبلا هم به مناسبتى اين حديث را خوانديم مىگويد: «روت العامه و الخاصه"حديث مرسله است اما مرسلهاى است كه همه نقل كردند. «روت العامه و الخاصه ان قدامه بن مظعون شرب الخمر فاراد عمر ان يحده"عمر مىخواست حد بزند. روايت مفصل است، مضمون روايت اين است كه قدامه بن مظعون، آدم قالتاقى بود، گفت: نه من نبايد حد بخورم، قرآن مىگويد: هر كسى كه ايمان دارد، هر چه بخورد، حلال است" ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا" آدمى كه ايمان دارد و عمل صالح دارد، هر چه بخورد خورده است، هر غلطى مىخواهد بكند مانعى ندارد. عمر با شنيدن اين حرف تسليم شد. گفت: او به مقتضاى آيه قرآن مىگويد من حد ندارم. مساله به على (ع) رسيد و حضرت فرمود: اين استدلال از" الذين آمنوا و عملوا الصالحات"نيست و او دروغ مىگويد. «الذين آمنوا و عملوا الصالحات لا يستحلون حراما"، آدمى كه ايمان و عمل صالح دارد كه حرام را حلال نمىداند پس اين مصداق آيه نيست. عمر عرض كرد: پس حد را جارى كنيم؟ چقدر جارى كنيم؟ "اشر على"، يعنى مشورت مىكنم، شما بفرماييد، من نمىدانم چند تازيانه بزنم. «فقال":اينجا شاهد بحث ماست" فقال: حده ثمانين جلده"كه" ثمانين" غلط است، بايد" ثمانون"باشد چون مبتدا و خبر است، مگر اينكه" حده"فعل بخوانيم، «حده"امر باشد، امر از "حد، يحد"باشد. «حده ثمانين جلده"آن وقت مفعول مىشود و گيرى ندارد، «حده ثمانين جلده"يا" حده ثمانون جلده ان شارب الخمر اذا شربها سكر"شارب الخمر وقتى شرب خمر مىكند "سكر»."و اذا سكر هذى"، هذيان مىگويد، «و اذا هذى افترى، فجلده عمر ثمانين جلده"اين حديث چه مىگويد؟ آيا معناى اين حديث اين نيست كه هشتاد تازيانه حد او حكمتى دارد و آن اين است كه آدمى كه شراب مىخورد، هذيان مىگويد، آدمى كه هذيان مىگويد، فحش و فحاشى مىكند به مردم، نسبتهاى ناموسى خلاف به مردم مىدهد و حد قذف هشتاد تازيانه است، پس هشتاد تازيانه به او بزنيد؟ درست است اين حكمت است، علت نيست. شراب خوار ولو فحش هم ندهد، ما هشتاد تازيانه به او مىزنيم، حكمت است، ولى
آيا همين حكمت نشان نمىدهد كه آدم سكران در مقابل اعمالش مسئول است؟ جان مطلب اينجاست. آيا اين تعبير نشان نمىدهد كه آدم سكران در مقابل اعمال خلافش مسئوليت دارد؟ زيرا امير مومنان اين را حكمت هشتاد تازيانه قرار داده است چون آدم سكران وقتى كه مست شد در خيلى از اوقات فحاشى مىكند و در مقابل فحاشى، مسئول است، پس بنابر اين ما اين را تعميم مىدهيم چه فحش بدهد و چه ندهد. اين داخل در آن استثناست. اين كه من عرض كردم از روايات چيزى مافوق آنچه در قواعد و استثنائش گفتيم، استفاده نمىشود، ما استثنا زديم، گفتيم: در آنجايى كه مست مىداند كه وقتى مست شد، حداقل چيزى كه از او صادر مىشود، فحش است. ممكن است زنا نكند اما فحش كه مىدهد. بنابر اين در مقابل اعمالش مسئوليت دارد. اين داخل در همان استثنايى است كه ما گفتيم و از اين چيزى اضافه بر آن استثنا استفاده نمىشود. اين يك حديث.
(سوال و پاسخ استاد): اگر علت بود حق با شماست. اگر حكمت بود دوتا بايد حد زده شود، يك حد شراب و يك حد افترايى كه زده ولى فرضمان اين نيست، حالا ممكن است ما آن را هم بگوييم، اگر كسى در حالى كه شراب خورده، فحاشى كند و نسبت ناموسى دهد، ممكن است ما دو حد بر او جارى كنيم، يك حد جارى كنيم به خاطر شرب خمرش و يك حد هم به خاطر قذفش. او را در مقابل هر دو عمل مسئول بدانيم، آن را هم خيلى تعجب نكنيد كه اگر ما بگوييم. و اما حديث دوم از زراره از امام باقر(ع) است، باز در باره همين مطلب، منتها داستان قدامه بن مظعون نيست. اين حديث، حديث چهار از باب سه از همين ابواب است، "عن زراره"، حديث صحيح و معتبرى است. «عن ابى جعفر (ع)، ان عليا(ع) كان يقول: ان الرجل اذا شرب الخمر سكر و اذا سكر هذى"هذيان مىگويد، "و اذا هذى افترى، فاجلدوه حد المفترى"اين حديث واضحتر است، «فاجلدوه حد المفترى"يعنى او در مقابل اعمالش مسئول است. حالا يك حد دارد، دو حد دارد، حكمت است، علت است؟ اينها را من كار ندارم. من مىگويم: اين حديث قدر متيقنى دارد كه اين شخص مست در مقابل اعمالش مسئول است، اين داخل در استثنايى مىشود كه ما گفتيم. حالا اگر شرب خمر عمدى و اختيارى نبود، داخل اين حديث است؟ اگر عمدى و اختيارى نبود و اجبارى بود، براى مداوا بود، اضطرار داشت، موضوع را نمىدانست كه خمر است، داخل در اين احاديث مىشود؟ نه نمىشود. پس عينا تطبيق مىكند بر همان مستثنى و مستثنى منه كه ما داشتيم كه مستنثى منه آنجايى بود كه غير اختيارى بود و مستثنى آنجايى بود كه اختيارى بود. حديث سوم: حديث هفت از باب چهار از همين ابواب،
همان حديث زراره است از همان امام باقر (ع)، منتها از على (ع) نقل نشده است، لحن روايت يك مقدار فرق دارد، ولى مضمون همان مضمون است. حديث چهارم: روايت عبدالله بن سنان است، اين حديث چهارم ما، حديث پنج از باب سه است از همين ابواب كه داستان عبدالله بن سنان همان داستان قدامه بن مظعون است. منتها فرقى دارد كه آن فرق براى ما ارزش دارد، با احاديثى كه تا به حال خوانديم تفاوتى دارد كه براى ما ارزش دارد. و آن اين است كه قدامه را پيش عمر بردند، بينه هم قائم شد، از على (ع) سوال كرد، چه كنيم؟ حضرت دستور داد هشتاد تازيانه بزنند، قدامه عرض كرد: اى امير مومنان من حد ندارم!! من اهل آن آيه هستم كه مىفرمايد: «ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا"على (ع) فرمود: «لست من اهلها"- اينجا شاهد است تو اهل آن آيه نيستى، چرا؟" ان طعام اهلها لهم حلال"، اهل آن آيه ايمان و عمل صالح دارند، طعامشان حلال است" ليس ياكلون و لا يشربون الا ما احل الله لهم"، اهل آن آيه جز حلال چيزى نمىخورند. «ثم قال: ان الشارب اذا شرب" اين ديگر مساله هذيان و افترا نيست بلكه چيز ديگرى است و اضافه دارد" ان الشارب اذا شرب لم يدر ما ياكل و لا ما يشرب"وقتى شراب خورد، گوشت خوك مىخورد، غصبى مىخورد، حرام مىخورد، حلال مىخورد، مرتكب كارهاى خلاف مىشود، در مقابل آن اعمالش مسئول است. به خاطر آن مسئوليت هشتاد تازيانه به تو مىزنيم. بنابر اين حضرت مىگويد: اين اعمالى كه در حال مستى انجام مىشود، خواه فحش و ناسزا و قذف باشد يا خوردن محرمات و شرب محرمات ديگر، انسان در مقابل آنها مسئوليت دارد. «تلخص"عرض كنم باز اين مساله دنبالهاى دارد كه ان شا الله روز شنبه عرض خواهيم كرد. تلخص مما ذكرنا؛ اينكه مجموع احاديثى را كه ما تا به اينجا -حديث باب قصاص را نخواندم در ابواب حدود و عقود و ابواب ديگر خوانديم، از اينها چيزى كه مخالف قواعد اوليه باشد، استفاده نمىشود. مقتضاى اينها اين است كه مست لا يعقل مسئول نيست، مگر آنجايى كه عالما عامدا كارى مىكند كه در معرض جنايات و جرائمى هست و در مقابل جرائمش مسئول است.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...