• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
    " جلسه هشتادم "
    ديه ولد الزنا
    كلام در مقادير ديات بود، به مسئله 29 كه درباره ديه ولد الزنا است، مى‏رسيم.
    متن تحرير الوسيله: «دية ولد الزنا، اذا أظهر الاسلام بعد بلوغه بل بعد بلوغه حدالتميز دية السائر المسلمين، و فى ديته قبل ذلك تردّد» ايشان مى‏فرمايند: ديه ولد الزنادو حالت دارد:
    1- يك وقت «بعد البلوغ» اظهار اسلام مى‏كند.
    2- يك وقت قبل از بلوغ امّا در حد تميز اظهار الاسلام مى‏كند، اسلام را مى‏فهمد،وارد هم نشده است اما اظهار اسلام مى‏كند، ديه اين مثل ديه ساير مسلمانها است. ولدالزنا است امّا به صفوف مسلمانان پيوسته است، ديه آن با ديه ساير مسلمين تفاوتى‏ندارد.
    امّا اگر قبل از اين باشد، بالغ نشده است، و به حد تميز هم نرسيده است بچه غيرمميزِ ولد الزنا است، آيا ديه آن ديه مسلمان است؟ يا اصلاً ديه دارد؟ يا هشتصد درهم‏است؟ و يا اصلاً ندارد؟، يا ديه مسلمان است؟ «فيه تردد» ايشان با ترديد از اينجامى‏گذرند.
    اين مسئله ديه ولد الزنا يك دريچه‏اى مى‏شود كه ما مباحث مربوط به ولد الزنا راعمدةً در اينجا مطرح كنيم، چون ما در باب نكاح، در باب ارث، در ابواب ديه، و ابواب‏ديگر، محرميت، نا محرم بودن نفقه، حضانت، مشكلات زيادى در باب ولد الزناداريم. و در فقه پراكنده است، رسيديم به اينجا، بد نيست يك مقدار مستوفاتر به بهانه‏ديه ولد الزنا احكام مختلف آن را كه مورد ابتلاء است و حتى در دادگاهها مورد ابتلاءواقع مى‏شود احكام آن را مشخص كنيم.
    اول برويم سراغ ديه، كه متن بحث ما است، مسئله ديه ولد الزنا معركة الآراى‏است، خيلى اختلاف در آن است، و حداقل چهار قول در اين مسأله است، در ابتدا به‏ذهن مى‏رسد كه دو قول دارد، اما مسئله «ذات اقوال اربعة» است.
    قول مشهور بين متأخرين
    قول اول اين است كه ديه ولد الزنا هنگامى كه اظهار اسلام كرد: «دية الحر المسلم».همان بيانى كه در متن تحرير الوسيله آمده بود، «دية ولد الزنا اذا أظهر الاسلام دية الحرالمسلم». حالا در حالى كه تميز دارد و درك مى‏كند خواه قبل از بلوغ باشد، و يا بعد ازبلوغ باشد، اين قول مطابق تصريحى كه صاحب رياض دارد، مشهور بين المتأخرين‏است.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): منظور اين است كه خودش مسلمان بشود، تبعيّت‏للمسلم را در نظر نگيريم، سؤال مى‏كنند كه منظور از «اذا أظهر الاسلام» چيست؟منظور اين است كه بچه مسلمانها هنوز هم اظهار اسلام نكردند تابع پدر و مادرهستند، بچه مسلمان حكم مسلمان دارد، امّا بچه ولد الزنا مشكل دارد، و خودش بايدبه صفوف مسلمانان بپيوندد، و شهادتين را جارى كند، و ابراز اسلام كند، و الا بحكم‏تبعيّت پدر و مادر مشكلى دارد، و به اين مشكل خواهيم رسيد، چون ازدواج، ازدواج‏قانونى نيست، يعنى: اصلاً ازدواج نيست و اين نسب، نسب غير مشروع است واحكام تبعيّت را جمعى بر آن جارى ندانسته‏اند.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): كفرش را ما نمى‏خواهيم اثبات كنيم، اسلامش را بايداثبات كنيم، ما مى‏خواهيم بگوييم كه ديه حر مسلم دارد، لذا بايد اسلام را ثابت كنيم،لازم نيست كفرش را ثابت كنيم.
    اين قول اول، كه قول مشهور بين متأخرين بود كه صاحب رياض تصريح مى‏كندكه شهرت بين متأخرين دارد، «بل عليه عامتهم» همه متاخرين قائل به اين قول شده‏اندكه ديه حر مسلم دارد و مشروط به اظهار اسلام است.
    اين را از رياض نقل مى‏كنيم، (جلد دوم صفحه 531( مرحوم صاحب جواهر هم‏اين حرف را تأييد مى‏كند مى‏گويد: «بلا خلاف اجده بين من تأخر عن المصنّف» يعنى‏ميان كسانى كه بعد از محقق آمده‏اند، منظور از مصنف محقق است كه صاحب جواهراست، صاحب شرايع است، كسانى كه بعد محقق هستند احدى مخالفت نكرده‏اند،همه قائل به همين هستند.
    لازمه اين سخن اين است كه اگر اظهار اسلام نكند، اصلاً يا ديه نداشته باشد، و يااين است كه ديه كافر داشته باشد، هشتصد درهم كه ديه كافر ذمى داشته باشد.
    قول مرحوم صدوق و علم الهدى
    امّا قول دوم اين است كه «ديته كدية اهل الكتاب» ديه ولد الزنا مطلقا ديه اهل كتاب‏است، حتى اظهار اسلام بكند، حتى نماز بخواند، حتى حج بجا بياورد، حتى متدين ومقدس باشد، ديه آن ديه اهل كتاب است، ملحق به آنها است، به عقيده صاحبان اين‏قول اسلام آن پذيرفته نيست، عمده كسى كه اين قول از آن نقل شده است، مرحوم‏صدوق و سيد مرتضى است.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): ظاهر كلماتشان اين است كه اين مسلمان نيست، اين كافراست، ولد الزنا كافر است، اظهار اسلام هم بكند بيخود مى‏گويد.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): هيچ يك از احكام اسلام را اينها مترتب نمى‏دانند. كلام‏سيد مرتضى را خواهيم گفت كه ايشان بر اين مطلب دليل دارد و ادعا مى‏كند كه به هيچ‏وجه ولد الزنا امكان ندارد كه مسلمان شود.
    بنابر اين مطابق آن چه اين قول مال صدوق و علم الهدى است، ما باز اين را ازصاحب رياض نقل مى‏كنيم، كه صاحب رياض از سيد مرتضى و از صدوق نقل كرده‏است، صاحب رياض در همان مدركى كه الان گفتيم، اين قول دوم را از آنها نقل‏مى‏كند.
    قول ابن ادريس
    قول سوم: اين است كه اصلاً ولد الزنا ديه ندارد، يعنى در واقع خونش مباح است،حالا ممكن است كه مباح تكليفى نباشد، حرام باشد كه تكليفاً بريزند، ولى از نظروضعى و ديه چيزى ندارد، و اين عجيب است، اين قول مال ابن ادريس است كه ماعين عبارت سرائر ابن ادريس را از (جلد سوم سرائر صفحه 352( نقل مى‏كنيم،مرحوم ابن ادريس بعد از آنكه قول دوم را از سيد نقل مى‏كند، چنين مى‏گويد: «و الذى‏تقتضى الادله التوقف فى ذلك و ان لا دية له» اصلاً ديه ندارد، «لأن الاصل برائة الذمه»اصل برائت ذمه است نه ديه حرّ مسلم دارد و نه ديه اهل كتاب دارد. خونش مباح‏است. اينها مطالب عجيبى است كه چطور اين را فرموده‏اند.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): اول مى‏گويد: توقف و بعد مى‏گويد: «لا دية له». معيارذيل عبارت است، و دليل هم مى‏آورد: «لأن الأصل برائت ذمه»، كأن توقف در حكم‏واقعى است، و «لا دية» بمقتضاى اصل عملى كه برائت است، حكم ظاهرى است،حكم واقعى آن را «عند الله» ما نمى‏دانيم كه چيست؟ امّا حكم ظاهرى آن برائت ذمه‏است.
    قول مرحوم مفتاح الكرامه
    قول چهارم: «ان ديته دية المسلم مطلقا» ديه آن ديه مسلمان است، مطلقا. منظور مااز مطلقا چيست؟ فرقى بين اظهار اسلام و عدم اظهار اسلام، حال تميز، بلوغ، عدم‏تميز، غير مميّز، هيچ فرقى نيست، ولد الزناى مسلمين، مثل ساير مسلمين است،ملحق به آنها است، همان احكام ساير بچه مسلمانها را دارد، بچه مسلمان چه حكمى‏دارد؟ اين هم مثل آنها است ديه آن ديه مسلم است، «من دون فرق بين البالغ مُظهرللاسلام و غير البالغ» اين قول را مرحوم صاحب مفتاح الكرامه در (جلد 10 صفحه366( نقل مى‏كند. كه اين قول را از ظاهر چند نفر از بزرگان، ظاهر النافع (نافع محقق)،و الارشاد (ارشاد علامه)، و كشف الرموز، و غايت المراد (شهيد رضوان الله تعالى‏عليه)، و غيرهم، نقل كرده است و بعضى ديگر هم نوشته است و من نقل‏نكردم.
    بيان اختلاف مسأله
    ريشه اين اختلاف چيست؟ ريشه اصلى اين اختلاف به عقيده ما ابهامى است كه‏در شخصيّت حقوقى ولد الزنا است. ما بايد وضع ولد الزنا را از نظر شخصيّت‏حقوقى مشخص كنيم كه چه كاره است؟ به پدر و مادر ملحق است يا نيست؟ مسلمان‏است يا نيست؟ اسلام آن قبول مى‏شود يا نمى‏شود؟ اگر وضع حقوقى و وضع ايمانى‏ولد الزنا مشخص شود ساير مباحثى هم كه در فقه در باب ولد الزنا داريم روشن‏مى‏شود.
    حالا يك جاهايى حديث داريم كما اينكه در مانحن فيه هم يك چند تا حديث‏داريم درباره اينكه احكام آن احكام اهل ذمه است، ولى منهاى احاديث خاصه‏اى كه‏در بعضى از موارد است، ما بايد به طور كلى ببينيم كه ولد الزنا واقعاً از نظر حقوقى‏ملحق به مسلمين هست يا نيست؟ و چه رقم آدمى است؟.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): مى‏گويند: «الولد بالفراش»؟ «فراش» يعنى نكاح، ولد مال‏صاحب النكاح است، يعنى اگر بچه‏اى از كسى متولد شد، شك داريم كه ولد الزنااست يا ولد الحلال است، آن را به حلال ملحق مى‏كنيم. آن مال شك است، در آنجايى‏كه شك داريم كه آيا مال نكاح شوهر است و يا مال ديگرى است «الولد للفراش»مى‏گويد: مال شوهر است، حتى اگر زنا كرده باشد، اگر بچه‏اى گيرش بيايد و شك‏كنيم، اين مال شوهر است.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): زنا يعنى: آميزش بدون عقد، آميزش غير قانونى. در هرعرفى عقدى است آميزش غير قانونى هم است، كمونيسمها هم زنا دارند، موازينى‏براى ازدواج و نكاح دارند، و يك موازينى هم خارج از آن دايره ازدواج و نكاح دارند،هر قومى نكاحى دارند و هر قومى زنايى دارند، يعنى نقطه مقابل فرزند قانونى، مإے؛پ‏پ‏ظظتعبير مى‏كنيم: ولد الزنا يعنى فرزند غير قانونى، حالا در قانون اسلام ازدواج است ودر قانونهاى ديگر هم ازدواجى مثل خودشان باشد، فرزندانى كه بر معيار غير قانونى‏متولد مى‏شوند ولد الزنا مى‏گويند.
    و امّا براى اينكه وضع حقوقى ولد الزنا از نظر قانونى روشن شود، اولاً منوط به‏اين است كه آيا ايمان او پذيرفته است يا نيست؟ اگر شهادتين جارى كرد، قبول كنيم يانكنيم؟ در اينجا سيد مرتضى رضوان خدا بر او باد، سفت و سخت ايستاده است ومى‏گويد: اصلاً ايمان ولد الزنا قبول نيست، محال است كه مسلمان شود، آن چه كه‏مى‏گويد: لقلقه زبان است، محال است مسلمان شود، اگر ما حرف سيد مرتضى راقبول كنيم، معنى آن اين مى‏شود كه بايد در نكاح، در ارث، در ديه، در طهارت ونجاست، و در مسائل ديگر، همه جا احكام كفار بر او جارى شود.
    سيد مرتضى كتب متعددى دارد و اخيراً هم كتاب انتصار كه يك جلد است چاپ‏شده است، كه در (صفحه 544( آن به اين مضمون مى‏فرمايد: «ان ولد الزنا لا يؤمن‏باختياره» ولد الزنا به اختيار خودش ايمان نمى‏آورد. و به عبارت ديگر مجبور بر كفراست. اين فلز و اين ساختمان، ساختمانى است كه هيچ وقت به سوى ايمان و اسلام‏نمى‏رود، حالا دليل سيد چيست؟ و از كجا اين را آورده است مى‏رسيم؟ بعد سيدمرتضى علاوه بر اينكه فقيه ماهرى است، متكلم بسيار قوى و نيرومندى هم است،ولو در اين مسئله ما معتقد هستيم كه با تمام جلالت عقل، مرتكب اشتباه بزرگى شده‏است ولى ايشان معمولاً مسائل را در مباحث كلاميه خيلى خوب بيان مى‏كند، مثل‏اينكه در جو زمان است و دارد ان قلت و قلت مى‏گويد، يعنى مسائل روز ما رامى‏گويد، حالا هر چند در اينجا اشتباهى شده است.
    ايشان به خودش اشكال مى‏كند كه لازمه‏اش اين است كه ما قائل باشيم به اينكه ولدالزنا مكلف نيست. وقتى كه مجبور است تكليف با جبر نمى‏سازد ايشان جوابى‏مى‏دهد كه آن جواب هم عجيب است مى‏گويد: از كجا ما مى‏توانيم به مصداق ولد الزنإے؛پپظظيقين پيدا كنيم، حتى خود ولد الزنا به ولد الزنا بودن خودش نمى‏تواند يقين پيدا كند،شايد نكاح شبهه‏اى بوده است و شايد عقدى بوده است، از كجا ما مصداق ولد الزنا رامى‏توانيم پيدا كنيم تا بگوييم مكلف نيست، يعنى مسئله را از مقام ثبوت به مقابل‏اثبات مى‏برد. بحث ما بحث مقام ثبوتى است مى‏گوييم: «فى علم الله» ولد الزناموجود است، آيا اينها مكلف هستند يا نه؟ اگر مجبور به كفر است مكلف نيست. آيامى‏شود يك انسانى در حالى كه بالغ و عاقل است در اين دنيا پيدا كنيد كه قلم تكلف ازآن خارج باشد؟ نداريم.
    بنابر اين بر كلام سيد مرتضى سه تا اشكال وارد است: اولا: چه دليلى داريد براينكه كه ولد الزنا محال است كه ايمان بياورد؟ به يك چيزهايى كه مى‏تواند بهانه باشدمى‏رسيم، و ذكر مى‏كنيم، دليل ندارد.
    اگر به حكم اجبار «لا يؤمن»، بايد ولد الزنا مكلف نباشد، اين خلاف ضرورت‏مذهب ما است كه يك انسان بالغ عاقلى خارج از دايره تكاليف پيدا كنيم، معنايش اين‏است كه آزاد هم باشد، ولد الزنا آدم بكشد، نكشد، هر كارى مى‏خواهد بكند، اين‏مجبور به كفر است؟ و ثالثاً اين كه شما مى‏گويد: چه كسى به وجود ولد الزنا يقين پيدامى‏كند، ما بحث مقام اثبات نداريم، ما مى‏گوييم در مقام ثبوت ولد الزنا وجود خارجى‏دارد يا ندارد؟ دارد ولو مكلف نباشد، آيا شما انسان بالغ عاقلى پيدا مى‏كنيد؟ اين‏چيست كه شما از مقام ثبوت به مقام اثبات آمديد و مى‏گوييد كه كسى يقين ندارد.
    علاوه بر اينكه انسان بعضى از جاها يقين پيدا مى‏كند. بعضى از جاها پدر و مادريقين دارند، حداقل مادر مى‏داند، آميزش جنسى جز با يك فرد غير زوج نداشته است،ازدواج نكرده است و فرزندى هم از آن متولد شده است يقين دارد كه اين ولد الزنااست، مگر مى‏شود كه مادر نداند، گاهى پدر هم مى‏داند، و گاهى خود ولد الزنا هم‏مى‏داند، و گاهى اطرافيان هم مى‏دانند كه اين زن هيچ كس را نديده است جز اين مردغير مشروع را، و بچه‏اى هم متولد شده است و بچه ولد الزنا است.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): خود مادر چه احكامى بر اين بار مى‏كند؟ بالاخره احكام‏فقهى مى‏گويد پاك است يا نجس است؟ ارث مى‏برد و يا نمى‏برد؟ محرم است يامحرم نيست؟ چه كار بكند؟ خود مادر مى‏فهمد، پدر مى‏فهمد، حاكم شرع مى‏فهمد.اينكه ما نمى‏فهميم و يقين پيدا نمى‏كنيم اين فرار از جواب است، كشاندن مقام ثبوت‏به مقام اثبات است آن هم فرار از جواب. و اين درست نيست، با تمام عظمت مقام‏ايشان اينجا راه، راه درستى پيموده نشده است.
    دليل بر مسلمان شدن ولد الزنا
    و امّا ما معتقد هستيم كه ولد الزنا مى‏تواند مسلمان شود، دليل هم اولا: عمومات‏عنوان المسلم است، در روايات داريم «دية الحر المسلم»، مسلم چيست؟ همين كسى‏كه اظهار اسلام مى‏كند، آيا مسلم مفهومى غير از اظهار اسلام دارد؟ «دية المؤمن»داريم، «دية المسلم» داريم، اين عناوين بر ولد الزنا بعد اظهار الاسلام صدق مى‏كند،عرفاً صادق است.
    ثانياً: ما روايات داريم كه «الاسلام هو الشهادتان»، كه در كافى يك بابى دارد، اسلام‏شهادتان است، ايمان علاوه بر شهادتين آن ولايت است، ولد الزنايى پيدا شده است وشهادتين را مى‏گويد، و مقيد به تمام احكام اسلام هم هست. عمومات از اسلام «هوالشهادتان»، چرا شامل ولد الزنا نشود؟ چه دليلى بر تخصيص داريد.
    و على هذا، اگر ولد الزنا اظهار اسلام كند، ما نمى‏توانيم آن را مشمول احكام اسلام‏ندانيم.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): ولايت هم پيدا مى‏كند. مى‏گويد: «اشهد ان على ولى الله»،ما مأمور به ظاهر هستيم، ما مأمور به باطن نيستيم.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): ما دليلى نداريم كه ولد الزنا نمى‏تواند شيعه بشود.
    ما بحث فقهى مى‏كنيم، در اينجا ما بحثهاى منبرى را نمى‏توانيم در مباحث فقهى‏دخالت بدهيم، روايت مى‏آورى، بايد سند داشته باشد، بايد دلالت داشته باشد، بايد«معرض عنه» اصحاب نباشد، هر چه مى‏خواهيد تمسك كنيد، بايد روى همين‏موازينى كه در فن فقه خوانديم و داريم باشد.
    بله، چيزى كه ممكن است توى ذهن بيايد اين است كه ولد الزنا از نظر فقهاء به‏طور مسلم از بعضى از مناصب محروم است، ولد الزنا امام جماعت نمى‏تواند باشد،ولد الزنا امام جمعه نمى‏تواند باشد، در مرجعيّت طاهرت مولد شرط كرده‏اند، درقاضى طاهرت مولد شرط كرده‏اند، ممكن است كه محروم بودن ولد الزنا از اين‏مناصب، نظر سيد مرتضى و موافقين ايشان را به سوى اين مسئله جلب كرده، اينكه‏اين مناصب را به آنها نمى‏دهند به خاطر اين است كه كافر هستند.
    ولى ما عرض مى‏كنيم محروم بودن آنها از اين مناصب دليل بر كفر آنها نيست. يك‏مناصبى است كه بايد موقعيّت پذيرش مردمى داشته باشد، كسى كه ولد الزنا است به‏خصوص اينكه مشهور هم باشد كه ولد الزنا است، هر چند كه شما بخواهيد بگوييدكه اين عالم درجه يكى است، اين به عنوان قاضى پذيرفته نيست. و به عنوان مرجع‏پذيرفته نيست، به عنوان امام الجمعة و الجماعة پذيرفته نيست. عيناً مثل اين است كه‏مى‏گوييم بعضى از بيماريها با امام جماعت بودن نمى‏سازد. بعضيها مى‏گويند: كه‏جزامى امام جماعت نمى‏تواند بشود، حالا اگر فتوا داديم، اين نه معنايش اين است كه‏جذامى كافر است و «لايكون امام الجماعة و الجمعة» اين امام جمعه و جماعت‏نيست، اين نه معنايش اين است كه كافر است، اين معنايش اين است كه يك حالتى‏دارد كه مورد پذيرش مردم واقع نمى‏شود.
    يك نكته ديگر عرض كنم و بقيه بحث براى پس فردا بماند، چون فردا به مناسبت‏شهادت امام صادق (سلام الله عليه) امام المذهب، آن بزرگوارى كه ما هميشه بر سرخوان علم و دانش ايشان نشسته‏ايم و ريزه خوار خوان علم دانش اين بزرگوارهستيم، به همين مناسبت حوزه‏هاى علميه و ساير مراكز تعطيل است و لذا بقيه بحث‏براى دو شنبه مى‏افتد.
    مسأله اين است كه ولد الزنا ضميمه روحى او براى پذيرش كفر و گناه آمادگى‏دارد، معنى آن اين نيست كه مجبور است، ضمينه آن با ضيمنه ديگران فرق دارد، مثل‏لقمه حرام، بچه‏اى كه حلال زاده است اما لقمه و غذايى كه تشكيل نطفه او را داده‏است لقمه حرام است، لقمه حرام يك اقتضائاتى دارد، يك ضمينه‏هاى نامساعدى درفرزند متولد از لقمه حرام ايجاد مى‏كند، ولد الزنا هم يك ضمينه‏هاى نامساعدى دارد،اما زمينه نامساعد داشتن به معنى اين است كه از اين احتياط كند، نه اين است كه اين‏محال است آدم پاك و درست و با تقوايى بشود.
    كأن شارع مقدس هم خواسته است احتياط كند، منصبهاى كليدى را به دست ولدالزنا ندهد، ظاهراً مؤمن است، مقدس است، متدين است، عادل است، عالم است،مجتهد است، امّا چون زمينه‏هاى نامساعد دارد، ممكن است كه به آن طرف كشيده‏شود، احتياط آن است كه اين منصبهاى كليدى را به آن ندهيم، من يك مثال خوبى‏براى اين دارم و آن اين است كه بعضيها متولد از پدر و مادرهاى مبتلا به سل مى‏شوند،بچه‏هاى مسلول زمينه ابتلاى به سلشان قوى است، اين معنايش اين نيست كه‏نمى‏توانند از اين بيمارى پاك شوند، مى‏توانند بر اثر بهداشت از سالمها هم سالمترشوند، ولى زمينه نامساعدى دارند، با بچه‏اى كه از پدر و مادرش سالم متولد شده‏است فرق دارند، زمينه‏هاى بيمارى جسمانى مى‏شود، در ولد الزنا زمينه‏هاى بيمارى‏روحانى است، اما دليلى بر الزام ابتلاء او به اين بيمارى معنوى يا جسمانى نه در آنجااست نه در اينجا است. اين يك مسئله‏اى است كه خيلى از مشكلات باب ولد الزنا راحل مى‏كند، بعداً شرح خواهم داد انشاء الله.
    پايان
    پرسش
    1- مقدار ديه ولد الزنايى را كه قبل از بلوغ، اظهار اسلام كند بنويسيد؟
    2- مقدار ديه ولد الزنايى را كه بعد از بلوغ، اظهار اسلام كند بنويسيد؟
    3- نظر مرحوم صدوق و علم الهدى پيرامون ديه ولد الزنا چيست؟
    4- نظر ابن ادريس را در رابطه با ديه ولد الزنا بنويسيد؟
    5- نظر مرحوم مفتاح الكرامه را بنويسيد؟
    6- ريشه اصلى اختلاف در مسأله ولد الزنا را بيان كنيد؟
    7- آيا ايمان ولد الزنا پذيرفته مى‏شود يا نه؟ اقوال در آن را بيان كنيد؟
    8- دليل بر اينكه ولد الزنا مى‏تواند مسلمان شود را بنويسيد؟