• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه

  • خلاصة درس 28:
    بررسي کلام مرحوم آقاي خوئي در خصوص نظر به کفار موضوع اين جلسه مي باشد.
    مسأله 20«يجوز نظر الي بناء اهل الذمه بل مطلق الفکار مع عدم تلذذ و الربيه- اي خوف الوقع في الحرامه.
    الف) ضرورت اول: نظر به کافر با تلذذ حرام است
    1) استفاده از آيه« غض بصر» براي حرمت مطلق نظر.
    2) فرمايش مرحوم آقاي خوئي:
    اولاً: ترک احد الضدين مقدمة تحقق ضد ديگر نيست به خصوص صديتي که«لها ثالث»
    ثانياً چنين استحالي غير متعارف است.
    ثالثاً: دستور«غضو الابصار در روايت محمد به معناي گوشه اي از مراسم تجليل از حضرت زهراء است.
    رابعاً معناي آيه بمعناي بين چشم به معناي حقيقي نيست و نحص بصرکنايه از نگاه کرده نيست مادهين در آيه تبعيضه نيست!
    3) نظر استاد
    براي از فرمايش ايشان براي ما قابل قبول نيست بلکه بسياري از جهات فرمايش ايشان هيچ صورت استدلالي ندارد.
    ب- صورت دوم
    نظر به کفار با ربيبه
    1- مرحوم آقاي خوئي: براي حرمت چنين نظري مي توان به آيه 5 سوره مومنون تمسيک کرده« والذين هم لضررجهيم حافظون الا...«
    2-نقد استاد: فرمايش ايشان احض از مدعي است.
    3-استدلال استاد بر حرمت نظر با ربيبه به آية شريفه«فلا تخضعن بالقول...»
    «والسلام»
  •  متن


  • 6/8/137چهار شنبه

    درس شماره (28)

    كتاب النكاح/سال اول

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خلاصه درس قبل و اين جلسه:

    بحث در اين بود كه از جواز نظر به كفار در دو مورد استثناء شده است:
    الف - نظر با تلذذ، بعضى از فقهاء و مرحوم آقاى خوئى (ره) بر حرمت نظر با تلذذ به آيه شريفه «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم» - با دو تقرين متفاوت - استدلال كرده اند، در اين جلسه به نقل و نقد كلام ايشان مى پردازيم.
    ب - نظر با ريبه، مرحوم آقاى خوئى (ره) براى حرمت نظر بات ريبه به ياه شريفه «والذين هم لفروجهم حافظون» تمس كرده اند.
    در اين جلسه كلام ايشان را هم بررسى مى كنيم.
    به نظر استاد مى توان به ايه شريفه «فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبيه مرض» استدلال كرد، هر ند دلالت اين ايه نيز محل تأمل است.

    مسأله 27: «يحجوز ا لنظر الى نساء اهل الذمة بل مطلق الكفار مع عدم التذّذ و الريبة - أى خوف الوقوع فى الحرام -» مرحوم سيد (ره) مى فرمايند: نظر به اهل ذمه بلكه مطلق كفار در دو صورت حرام است:
    صورت اول: نظر با تلذذ صورت دوم: نظر با ريبه، نظر با ريبه يعنى نظرى كه معرضيت برا وقوع در رام داشته باشد؛

    الف ) صورت اول: نظر به كافر با تلذّذ حرام است.


    1 ) استافده از آيه «غض بصر» براى حرمت مطلق نظر

    براى اثبات حرمت به آيه ريفه «قل للمؤمينن يغضوا من ابصارهم» تمسك شده است.
    به اين بيان: «باز بودن چشم» مقدمه است براى «نگاه كردن» و اگر بخواهيم جلوى «نگاه كردن» را بگيريم مى توانيم مستقيماً بگوييم «نگاه نكن» و مى توانيم نيه از مقدمه آن بكنيم و بگوييم كه «چشمت را ببند».
    و روشن است كه تعبير دوم ابلغ و رساتر است وحرمت را بهتر ميرساند.
    هم چنان كه در روات امحضر آمده كه هنگام عبور حرضرت صديقه طاهره (سلاام الله عليها) براى نگاه نكردن دستور داده شده كه «غضوا ابصاركم ياغضوا الابصار حتى تجوز فاطمة سلام الله عليها»
    بنابر اين آيه شريه، دلى حرمت نظر مطلقاً - عن شهوة و عن غير شهوة - مى باشد و از دليل خارج، جواز نظر غير شهوانى به اهل ذمه و كفار استفاده مى شود، پطن نظر با تلذذ در عموم حرمت آيه بافى مى ماند.

    2 ) فرمايش مرحوم آقاى خوئى (ره)

    اولاً: ترك احدا لضدين مقدمه تحقق ضد دييگر نيست، به خصوص در ضدينى كه «لهما ثالث».
    در مسأله ما نيز بيش از دو امر است كه با يكديگر متضادند: 1 - بستن چشم 2- نگاه كردن 3 - باز بودن چشم همراه با ايجاد مانع از نگاه كردن.
    ثانياً: چنين استعمالى غير متعارف است.
    ما هر چه تتبع كرديم وردى را نيافتيم كه براى نهى از ذى المقدمه از مقدمه آن نهى كرده باشند.
    بلكه چنين كاربردى در استعمالات متعارف بى معنى است، به خصوص در ضدينى كه «لهما ثالث».
    ثالثاً: دستور «غضوا الابصار» در روايت محشر به معناى نگاه نكردن ينست، بلكه گوشه اى از مراسم تجليل از حضرت زهرا - سلام الله عليها - را حكايت مى كند كه دستور مى رسد كه همه خلايق چشم ّها را ببندند وخود را در برابر عظمت حضرت چون نابينايان قرار دهند.
    معناى آيه شريفه چيست؟ ايشان مى فرمايند: پس، از اينكه مى دانمى: الف - مراد از آيه شريفه بستن چشم به معناى حقيقى آن ينست.
    ب - غض بصر كنايه از نگاه كردن نيست.
    زيرا اولت قرينه اى مى خواهد كه وجود ندارد.
    ثانياً كاربردى غريب و ناآشنا است.
    ثالثاً «من» در آيه شريه قرينه اى است كه چنين معنايى اراده نشده است.
    (توضيح اين مطلب خواهد آمد)
    بنابر اين معناى آيه شريفه اين است: از غير همسارن و كنيزكانتان صرف نظر كنيد و آنها را كالعدم فرض نماييد.
    ابته آيه شريفه مطلق ارتباطات (حتى ارتباطات غير شهوانى مثل خيد و فروش و صحبتهاى عادى) را نفى نمى كند بكله از كلمه «من» كه در آيه آمده، استفاده مى ب وشد كه استمتاعات جنسى از غير همسر و كنيزتان صرف نظر كنيد.
    (1) بنابر اين از كلمه «من» در آيه شريفه، دو نكته استفاده مى شود: الف - مخصوص استمتاعات جنسى و حرام است نه مطلق ارتباطات.

    ب - «يغضّوا من ابصارهم» به معين «ترك نظر» نيست.

    چون اگر آيه كنايه از ترك نظر باشد و بگويد 0از برخى از نگاه هايتان دست برداريد آيه مجمل مى شود و دليل حرمت نظر نمى بشد.
    (پايان فرمايش مرحوم آقاى خوئى ره)

    3 ) نقد استا مد ظله

    جهاتى از فرمايش ايشان براى ما قابل قبول نيست.
    بلكه بسيارى از جهات فرمايش ايشان هيچ صورت استدلالى ندارد.
    1 - ايشان مى فرمايند: از «من» استفاتده مى شود كه از خصوص استمتاعات
    جنسى بايد صرف نظر شود و اترباطات ديگر مانعى ندارد.
    اين مطلب قابل مناقشه است چون حداكثر از «من» استفاده مى شود كه صرف نظر كردنِ مطلق مرود نظر نيست بلكه «فيه تفصيل» ولى چه تفصيلى؟ «من» مشخص نمى كند و از كجاى مفهوم «من» اختصاص به استمتاع جنسى استفاده مى شود؟ 2 - فرموده آند كه «امر به يكى از اضداد در مقام نهى از تحقق ضد ديگر غير عرفى است و ما چنين استعمالى را نيافتيم.
    بنابر اين «يغضوا من ابصارهم» به معناى «ترك نظر» نيست بلبكه به معناى «صرف نظر كردن» است و به منظور نيهى از
    «استمتعاع» گفته شده است.
    اين كلام هم خالى از مناقشه ينست چون «صرف نظر كردن» و «استمتاع» نيز ضدينى هستند كه «لهما ثالث»، پس بايد امر كردن به «صرف نظر» براى نهى از «استمتاع» نيز غير عرفى باشد.
    3 - مطلبى كه در باب ضد گفته شده كه «تضاد، تمانع نمى آورد و فعل هر ضدى مقدمه ترك ضد ديگر نيست وبالعكس»، يعنى نفس تضاد، قتضاى تمانع نمى كند و سبب نمى شود كه يكى از ضدين علت ترك ديگرى گردد ولى مانعى ندارد كهدر موردى يكى از ضدين به جهت ديگرى مقدمه ترك ضد ديگر باشد.
    كما اينكه «عدم
    الشرط» با «وجود مشروط» تضاد دارد، در حالى كه «تركِ عدم شرط» (يعنى وجود شرط) جزء العلة براى «وجود مشروط» است و مسأله ما از اين قببيل است، درست است كه بين «بستن چشم» و «نگاه كردن» تضاد هست لوى چون از شرائط و مقدمات نگاه كردن»، «باز بودن» چشم است، پس با بستن چشم، شرط نگاه كردن منتى مى باشد.
    بنابر اين «بستن چشم» سبب مى شود كه «نگاه كردن» محقق نشود و وجود يك ضد، علت ترك ضد ديگر مى شود و اين امرى وجدانى و واحض است.
    4 - براى نهى از «نگاه كردن» تعبير «غض بصر» و بستن چشم كاملاً عرفى است.
    مثلاً كسى كه مى خواهد لباسش را عوض كند، مى گويد: «چشمت را ببند تا لباسم را
    عوض كنم» و معلوم است كه بستن چشم كنايه از «نگاه نكردن» است، لذا اگر از اطلاق بيرون هم برود، كافى است.
    بلى چون ستن چشم راحت ترين راه است با اين تعبير باين شده و الا خصوصيتى براى آن فهميده نمى شود.
    و لذا اگر چشمش را ببندد يا بيرون برود يا پشتش را بكند يا پرده اى را بيندازد و .
    فرقى نمى كند.
    خلاصه: چشمت را ببند، يعنى نگاه نكن و اين كاملاً عرفى است.
    5 - در روايتِ عبور حضرت زهرا (سلام الله عليها) در روز محشر، بعيد است معناى حقيقى آن مراد باشد.
    مثلاً بگوييم اگر كسى را سرا پايين اندخت و چشم ها را
    به زانو چشبايند، عمل به احترام نشده است.
    عرف چنين نمى فهمد(2).
    6 - در كلام مرحوم آقاى خوئى بين غمض العين و غض العين خلط شده است.
    لفظى كه به معناى صرف نظر كردن است، غمض العين است نه غض العين.
    خلاصه ما در بين غض بصر (چشم بستن) و ترك نظر يك فرق معتنابهى نمى فهميم و هر دو دلالت بر نگاه نكردن مى كند.
    معناى آيه شريفه:
    «غض بصره» يعنى نگاهش را پايين انداخت، «غض نظر» يعنى پايين آوردن نگاه، خيره نگاه نكردن، نيم لا نگاه كردن و فرقى نيست بين «غض طرفه و غص من طرفه»، «غض عينه يا غض من عينه» تمام اين ها يعنى چشمش را زير انداخت(3) «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم» يعنى به مؤمنين بگو كه ديه اشان را پايين بيندازند، وقت پايين مى اندازند قهراً دست نمى بينند.
    خلاصه خيره نگاه نكنند.
    از آيه شريف بيش از اين ساتفاده نمى شود.
    آيا طبق اين تفسير، آيه شريفه اطلاق دارد، يا نه؟ برخى گفته اند حذغ متعلق دليلِ عموم است.
    نظرات ديگرى هم در مسأله هست كه به تناسب كلام سيد در مسائل آينده بحث خواهيم كرد.
    تفسير ديگر آيه شريفه: اگر غض البصر به معناى بستن چشم باشد و از «من» تنبعيض بفهميم آيه مجمل مى شود و به اطلاق آن نمى توان تمسك كرد، زيرا «بصر» دو معنى دارد: 1 - خود چشم 2 - قوه بينايى، تبعيض در خود اين ها كه معنى ندارد بلكه تبعى در استفاده از چشم ها قوه باصره است.
    و آيه شريفه استفاده از اين ها را محدود مى كند و
    مى فرمايد در نگاهتان د نگاه داريد و نگاههاى ناروا نكنيد.
    حد نگاه چيست؟ حد نگاه را سنّت مشخص مى كند.
    ممكن است حد نگها به اعتبار مرئى باشد كه به برخى امور نمى شود نگاه كرد و به برخى مانعى ندارد.
    و ممكمن است به اعتنبار كيفت رؤيت باشد كه نگاه با شهوت يا ريبه يا .
    جايز نيست و بدون اين ها مانعى ندارد.
    يا احد الامرين براى حرمت كافى است و يا .
    ، به هر حال آيه شريفه از اين جهت مجمل است و براى مشخص كردن گاههاى حرام بايد به سنت مراجعه كنيم.
    بنابر اين معنى آيه شريفه، قطعاً اطلاق ندارد كه به آن تمسك كنيم و بايد با
    مراجعه به سنت حد و حدودت نگاه حرام مشخص شود.
    مرحوم آقاى خوئى ره مى فرمايند: «بعد از اين كه از آيه شريفه حرمت نگاه شهوانى استفاده دش، پس چنان چه روايتى به طور مطلق دلالت بر واز نظر كرد، آنرا تقييد ميكنيم و حمل مى كنيم بر نظر غير شهوانى».
    نقد استاد مد ظله: اگر دلالت آيه را بپذيريم، اين كلام تمام نيست.
    زيرا نسبت آيه شرفه و ادله اى كه از آنها جواز نظر مطلقاً استفاده مى شود، عموم و خصوص من وجه است.
    توضيح آن كه ادله مجوزه، از نظر مورد، اخص هستند يا در خصوص كسى است
    كه قسد ازدواج دارد يا در مورد كار است يا در ورد خريد امه است يا در مودر اعراب است يا در مورد اهل تهامه است و يا . ، البته از نظر كفيت نظر، مطلق است و شامل «نظر عن شهوة» نيز مى شود.
    و در مقايل، آيه شريفه هر چند از نظر مورد اعم است لكن از نظر كيفيت نظر منع از خصوص نظر شهوانى مى كند، و در مدر اجتمع هيچ كدام بر ديگرى تقدم ندارند و حجت نيتسند و ما بايد به ادله ديگر مراجعه كنيم، و آن ادله عمومات جواز نظر است، اگر داشته باشيم والا اصالة الحل و خود مرحوم آقاى خوئى اصل اولى را جواز نظر مى داند.

    خلاصه اگرا طلاق ايه شريفه را تمام دبانيم و ادله مجوزه نظر را از جهت كفيت نظر، مطلق بدانيم و بگوييم شامل «نظر عن شهوة» هم مى شود، در ماده اجتماع بايد قائل به جواز نظر شويم.

    ب ) صورت دوم: نظر به كفار با ريبه (يعنى نظرى كه معرضيت براى وقوع در حرام داشته باشد.)

    1 ) مرحوم آقاى خوئى ره مى فرمايند:

    براى حرمت نظر با ريبه مى توان به اين آيه شريفه «والذين هم لفروجهم حافظون، الا على ازاواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين، فمن ابتغى وارء ذلك فاؤلئك هم العادون» (مؤمنون آيه 5) تمسك كرد.
    تقريب استدلال: حفظ هر چيزى به تناسب خودش غاست.
    اگر گفتند مالى را حفظ كيند يعنى بايد در معرض تلف شدن نباشد.
    از ايه استفا كه حفظ فرج لازم
    است «والا فاولئك هم العادن»، در روايات آمده كه مراد از آيه حفظ فرج از زنا است، يعنى بايد فرج از معرضيت براى زنا حفظ شود و از امورى كه چنين معرضيتى را ايجاد مى كند، پرهيز شود.
    پس نگاهى كه خوف وقوع در زنا در آن هست و با معرضيت زنا همراه است، حرام مى باشد.

    2 ) نقد استاد مد ظله

    فرمايش آقاى خوئى (ره) صحيح است، لكن اخص از مدعى است.
    «ريبه» خوف وقوع در محرمات است مطلقاً ننه خصوص زنا.
    و سيد مدعى است كه نگاهى كه خوف آن است كه مجر به لمس حرام، يا تقبيل حرام يا زنا و .
    شود،حرام ات و آيه شريفه فقط حرمت نگاهى را اثبات مى كند كه در آن خوف وقوع در زنا باشد.

    3 ) استدلال استاد بر حرمت نظر با ريبه به آيه شريفه «فلا تخضعن بالقول .».

    به نظر ما به ايه شريفه «فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض» (احزب 32) مى توان تمسك كرد.
    از آيه شريفه استفاده مى شود كه زنان نبايد با قنج و دلال صحبت كنند، به جهت آن كه دل ناپاك را به طمع مى اندازد و به تمتعات منهى بكشاند، جايز نيست.
    پس نگاهى كه معرضيت برايحرام دارد و دل ناپاك را به دنبال خود مى كشاند، بايد پرهيز كرد.
    تأملى در دلالت آيه شريفه: ظاهر فرمايش فقهاء (رضوان الله عليهم) اين است كه نظر با ريبه محرم نفسى است ولى از آيه شريفه بيش از حرمت طريقى استفاده نمى شود، بنابر اين نگاهى كه خوف وقوع درحرام در آن بود، اگر عملاً منتهى به وقوع در حرام نشد، كشف مى شود كه چنين گاهى حرام نبوده است.
    چون مفسده، مفسده طريقى بوده است و از انتفاء ذوالطريق كشف مى شود كه در طريق نيز مفسده اى نبوده است.
    منبع اصلى بحث: «قرآن كريم» 1 - عروة الوثقى 2 - مستند العروة الوثقث آية الله خوئى (ره) 3 - بحار الانوار مرحوم مجلسى (ره) 4 - كتب لغت « والسلام »

    1) - المبانى فى شرح العروة: والحاصل ان هذه الاية اجنبية بالمرة عن انظر الرجل الى المرأة أو العكس و انما هى واردة فى مقام الامر بقطع نظر كل من الجنسين عن الاخر و عدم الطمع فيه فيما يختص بالاستمتاعات الجنسيه.
    2) - شاهدكلام استاد مد ظله برخى از روايات محشر است و از آنها معلوم مى شود كه اين دستور براى ترك نظر است: روايت ابن عباس از حضرت امير المؤمنين (عليه السام) كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) به حضرت زهرا (سلام الله عليها) داستان محشر را فرمودند: ... ثم ينادى مناد من تحت العرض يسمع الخلئق: غضّوا ابصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد (صلى الله عليه و آله) و من معها. فلا ينظر اليكِ يومئذ الا اباهيم خليلى الرحمن و على بن أبى طاب و ... (بحار ج 8، ص 54 ) عن النبى (صلى الله ليه و آله): ... يا معشر الخلئق غضوا ابصاركم لتجوز فاطمة بنت محمد سيدة نساء العالمن على الصراط. فتغضّ الخلائق كلهم ابارهم .. لايبقى احد يوم القيامة الا غض بصره عنها الا محمد و لى و ... (بحار ج 8، ص 68 )
    3) - اصل الغعض النقصان والخفض، الغضاضة: الفتور فى الطرف، غض و اغض اذا دانى بن جفنيه و لم يلاق، غض طرفه و بصره كفه و اخفضه و كسره ياقل: غض من بصرك و غض من صوتك. غض من اى وضع و نقص من قدره و منه قوله تعالى: و اغضض من صورتك و فى حديث العطاس: اذا عطس غض صوته اى خفضه و لم يرفعه. فى الحديث كان اذا فرح غض طرفه اى كسره و اطرق و لم يفتح عينه و عن النبى (ص) فى غزوة احد: غضوا ابصاركم و غضوا على النواجحد يعنى در حمله كردن به دشمن خيره نشويد. و عن على (ع) فى غزوة صفين: غضوا الابصار فانه اربط للجأش و اسكن للقلوب در حمله كردن نگاه را پايين بيندازيد كه مايه شجاعت و قوت قلب است. (برگرفته از كتب لغت و حديث)

  •   پرسش و پاسخ
  • 1-از نظر مرحوم سيد نظر به اهل ذمه در چه صورت حرام است؟


    در 2 صورت: اول: نظر با تلذذ دوم نظر با ريبه يعني نظري که معرصنيت براي وقوع در حرام داشته باشد.


    2-مرحوم آقاي خويي به از کلمة من در آية شريفه چه نکاتي را استفاده مي کنند؟


    الف: آية شريفه مطلق ارتباطات حتما ارتباطات غير شهواني مثل خريد و فروش و صحبتهاي عادي را نفي نمي کند بلکه از کلمة من که در آيه آمده استفاده مي شود که از استمتاعات جنسي از غير همسر و کنيزتان صرف نظر کنيد. ب: مراد از يغضوا من ابصارهم، ترک نظر نيست. چون اگر آيه کنايه از ترک نظر باشد و بگويد از برخي نگاه هايتان دست بر داريد آيه مجل مي شود.


    3-نقد استاد مدظله بر فرمايش مرحوم آقاي خويي را بنويسيد.


    الف) از مفهوم من اختصاص به استمتاع جنسي استفاده نمي شود. ب: صرف نظر کردن و استمتاع نيز ضديني هستند که لهما ثالث پس بايد امر کردن به صرف نظر براي نهي از استمتاع نيز غير عرفي باشد. هر چند تضاد، تمانع نمي آورد ولي مانع ندارد که در موردي يکي از ضدين به جهت ديگيري مقدمه ترک ضد ديگري باشد. در سکه ما هم چون از شرايط و مقدمات نگاه کردن ، باز بودن چشم است پس باد بستن چشم شرط نگاه کردن منتفي مي باشد. د: براي نهي از نگاه کردن تعبير غض بصر و بستن چشم کاملاً عرفي است.


    4-چرا نمي توانيم به اطلاق آيه شريفه تمسک کنيم؟


    آية شريفه از اين ناحيه که نگاه به اعتبار مرئي است يا کيفيت رؤيت مجمل مي باشد. لذا از اين ناحيه اطلاق ندارد. يعني نمي توانيم بگوئيم از آية شريفه حرمت نگاه کردن شهواني بطور مطلق استفاده مي شود .


    5-اگر اطلاق آيه شريفه را بپذيريم نسبت آن با ادله جواز نظر چيست؟


    نسبت آنها عموم و خصوص من وجه است و چون در مورد اجتماع هيچ کدام بر ديگري تقدم ندارند و حجت نيستند ما بايد به ادله ديگر مراجعه کنيم و آن ادله عمومات جواز نظر است والا مجراي اصاله الحل مي باشد.


    6-استادمدظله براي حرمت نظر با ريبه به چه آيه اي استدلال کرده اند؟


    به آيه شريفة فلا تخصعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض مي توان تمسک کرد . از آيه شريفه استفاده مي شود که زنان نبايد باقنح و دلالن صحبت کنند به جهت آنکه دل ناپاک را به طمع مي اندازد و به متتعات منهي بکشاند.


    7-حرمت نظر با ريبه يحرم نفس است يا طريقي؟


    از آيه شريفه بيش از حرمت طريقي استفاده نمي شود بنابراين نگاهي که خوف وقوع در حرام در آن بود اگر عملاً منتهي به وقوع در حرام نشد کشف مي شود که چنين نگاهي حرام نبوده است. والسلام


  •   خودآزمایی
  • 1 - بيان استاد در استفاده از آيه غض هر را توضيح دهيد.
    2 - استفاده آقاي خويي از آيه غض بصر را بيان فرماييد.
    3 - ايراد استاد به استفادة آقاي خويي از من در آيه شريفه را بيان فرماييد.
    4 - تقريب استاد از مقدمت يک چند براي ضد ديگري را توضيح دهيد.
    5 - اختلاف استاد و آيه خويي را در غض بصر روايت حضرت زهرا(س) را بيان فرماييد.
    6 - تقريب استاد در اجمال آيه شريفه را ذکر فرماييد.
    7 - نظر آقاي خويي در نسبت بين آيه شريفه و روايت را بيان فرماييد.
    8 - نقد استاد بر نسبت آيه و روايت بيان فرماييد.
    9 - دليل آقاي خويي در حرمت نظر با ربيبه را توضيح دهيد.
    10 - د استاد بر آقاي خويي را توضيح دهيد.
    11 - استدلال استاد در حرمت نظر با ربيبه به کلام آيه است؟
    12 - نوع حرمت نظر در آيه فوق را توضيح دهيد.((والسلام))