جمعه 28 ارديبهشت 1403 - 7 ذيقعده 1445 - 17 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب قضا (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 97
متن
جلسه نود و هفتم
درس خارج فقه
بحث قضا
حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى «مد ظله العالى»
تاريخ 26 / 1 / 77
لزوم قطعى بودنِ قسم
حضرت امام(ره) در ادامه مسائل مربوط به احكام حلف مىفرمايند:
مسأله 11 - «يجب أن يكون الحلف على البت سواءٌ كان فى فعل نفسه أو فعل غيره، و سواء كان فى نفىٍ أو اثبات، فمع علمه بالواقعة يجوز الحلف، و مع عدم علمه لا يجوز الا على عدم العلم.»
در مسأله 11 اين مطلب را مىفرمايند كه قسم مثل قسمى كه از منكر صادر مىشود واجب است «أن يكون على البت» يعنى به صورت قطعى قسم بخورد، به صورت علم به واقعه قسم بخورد.
در اين رابطه عرض مىكنيم فرقى نمىكند بين اينكه در رابطه با فعل خودش باشد يا در رابطه با فعل غير باشد، كه به اين ارتباط دارد و در هر دو صورت فرقى نمىكند كه در رابطه با نفى باشد يا در رابطه با اثبات باشد، فرقى بين اين دو نمىكند و در تمامى صور مىفرمايند: اگر علم به واقعه دارد بايد قسم بر واقعيت آن واقعه معلومه بخورد و اگر علم ندارد قسم بر نفى علم بخورد.
در اين مسأله دو نكته و دو جهت قابل توجه هست: يكى اينكه بعضىها و شايد مشهور اين تفصيل را قائل شدند كه اگر انسان بر فعل خودش نفياً أو اثباتاً بخواهد قسم بخورد، مىتواند قسم بَتّى بخورد. براى اينكه انسان نسبت به وضع خودش آشناست كه اين فعل را مرتكب شده يا نشده است. لذا در رابطه با فعل خود انسان قسم بَتّى آسان است و امكان دارد. اما در رابطه با فعل غير اگر انسان بخواهد قسم بر اتيان فعل بخورد ولو در رابطه با غير، اين آسان است، براى اينكه انسان صدور فعل را از غير غالباً مىبيند، حس مىكند. اما در رابطه با غير اگر بخواهد قسم نفيى بخورد، اين از كجا مىداند كه غير اين فعل را مرتكب نشده است؟ مثلاً انسان مىخواهد قسم بخورد بر اينكه زيد نمازش را خوانده است، خوب ظهر مىرود مسجد مىبيند زيد هم آمد و به نماز ايستاد و تا آخر هم نمازش را خواند. اما اگر انسان بخواهد قسم بخورد، مثلاً بر اينكه اين روزهاش را گرفته در حالى كه روزه معنايش امساك و ترك مفطرات در آن ساعات معين است، چطور انسان مىتواند قسم بخورد؟ شايد اين در
خفاء آب خورده، غذا خورده، يا يكى ديگر از مفطرات روزه را انجام داده است، شبانه روز كه انسان با او نيست، ممكن است در يك لحظهاى بعضى از مفطرات را انجام داده باشد، ولى انسان اطلاعى نداشته باشد.
لذا در رابطه با فعل غير، جنبه اثباتيش غالباً محسوس و ملموس است. اما در جنبه نفيى غالباً براى انسان محسوس نيست. لذا بعضىها به صورت كلى اين مطلب را گفتهاند: شايد هم مشهور باشد، كه اگر در رابطه با نفى فعل غير مىخواهد قسم بخورد، همان قسم بر «عدم العلم» كفايت مىكند. اما ايشان مىفرمايند: ظاهر هم همين است به حسب دليل فرقى نمىكند، ممكن است در همانجايى كه نفى فعل غير باشد، انسان عالم باشد، مثل اينكه يك آدم متعهد، متدين، مسنّى را كه انسان يقين دارد كه زنا از او صادر نمىشود، عدم صدور زنا از يك فرد عادل متّقى مسن اين ديگر دائر مدار اين نيست كه انسان شبانه روز با او باشد تا بتواند اين معنا را بر آن قسم بخورد. خيلى از متدينين هستند كه انسان شايد در هفته و ماه و سال هم بيشتر از يك بار و دو بار با آنها برخوردى و ملاقاتى ندارد، مع ذلك انسان قسم مىخورد بر اينكه آنها مرتكب فلان گناه كبيره نيستند. يك نفر بازارى متدين كه دهها سال در بازار به كسب حلال معروف بوده است، خوب آدم مىداند كه اين ربا خوارى نكرده ولو اينكه همراهش هم نبوده تا اينكه اين معنا را از نزديك ببيند.
لذا ايشان مىفرمايند: هيچ فرقى نمىكند، ممكن است انسان علم به واقعه مطلقا، نفياً يا اثباتاً داشته باشد و قسم بَتّى بخورد. ممكن هم هست كه علم نداشته باشد، اگر علم نداشته باشد قسم بر «عدم العلم» مىخورد. در اين رابطه يك تذكرى لازم هست، آن تذكر اين است كه وقتى كه ما انواع و اقسام جوابهاى مدّعى را ذكر مىكرديم و خوانديم، گاهى از اوقات مدّعى عليه اقرار مىكرد، گاهى از اوقات انكار مىكرد، كه اكثراً اينطور است، گاهى از اوقات مدعى عليه سكوت مىكرد، كه همه اينها را احكامش را خوانديم، گاهى از اوقات هم مدعى عليه جوابش «انّى لا أعلم» بود مىگفت من نمىدانم، نه سكوت مىكرد، نه اقرار و نه انكار مىكرد، مىگفت: «انى لا أعلم» نمىدانم مطلب چطورى است؟ اگر هم مطلبى بوده من فراموش كردم، الان چيزى به خاطر ندارم و نمىدانم. مثلاً مدعى مىگويد كه يك سال پيش شما فلان مبلغ از من قرض كردى اين هم فراموش كرده، مىگويد «انى لا أعلم» من نمىدانم مسأله چيست، مطلب چيست؟ آيا به من قرض دادى، ندادى، من هيچ اينها را نمىدانم.
اين يك مسأله مفصلى بود كه بطور تفصيل در آن بحث كرديم و آن اين است كه اگر مدعى عليه گفت: «انّى لا أعلم» در اين قول «انّى لا أعلم»
يك وقت اين است كه مدعى تصديقش مىكند، يك وقت اين است كه مدعى مىگويد نه دروغ مىگويد، «انى لا أعلم»از او دروغ است. اگر مدعى تصديق كرد، گفت: اينكه مىگويد «انى لا أعلم» راست مىگويد، يادش نيست كه يك سال پيش فلان مبلغ از من قرض گرفته، اينجا در مسأله وجوهى بود و وجهى را كه امام بزرگوار(قدس سره) ترجيح مىدادند و به عنوان «اوجه الوجوه» اختيار كردند و ما هم مخالفت كرديم، اين بود كه امام فرمودند: در اينجايى كه «من الدعى عليه، لا أعلم» مىگويد و مدعى هم در «انى لا أعلم» تصديق مىكند «أوجه الوجوه» اين است كه بگوييم اين دعوا و اين ادعا و مسأله مدعى و «من الدعى عليه» همينطور سر جاى خودش باقى بماند، تا در آينده يا مدعى بر ادعاى خودش بينه پيدا كند يا منكر اين «لا أعلمش» تبديل به «انى أعلم» بشود و ما هم نكاتى را آنجا عرض كرديم و در اين جهت با نظر مبارك امام(قدس سره) مخالفت شد.
اين در صورتى كه مدعى اين منكر را در قول به «انى لا أعلم» تصديق بكند. اما اگر تكذيب كرد، گفت: بى خود مىگويد «انى لا أعلم»، اين مطلب را مىداند، لكن خودش را به بى خبرى زده است. اينجا اگر منكر قسم بخورد بر «عدم العلمش» اين قسم، قسم بتى مىشود. براى اينكه منكر قاطع به اين معناست كه نمىداند و اگر قاطع به اين معنا شد كه نمىداند و قسم هم خورد بر اينكه «انى لا أعلم»، «هذا قسمٌ بتى» نه در رابطه با اصل واقعه، در رابطه با اين ادعا و انكار كه مدعى مىگويد «هو أعلم» آن هم مىگويد «انى لا أعلم». و فرض اين است كه بينه و بين الله هم «لا يعلم المسألة». حالا اگر از شما به عنوان يك اهل علم مسألهاى را سؤال كردند و نظرتان نبود اين مسأله حكمش چيست؟ نمىتوانيد مثلاً قسم بخوريد كه «و الله انى لا أعلم» و اگر چنين قسمى خورديد، اين اسمش قسم بتى است. مقصود من اين است كه در اين مسأله يك رجوعى هم به آن مسأله مفصله كه دو قسمت هم بود، بشود آن هم ارتباط با اين مسأله دارد.
حضرت امام(ره) در مسأله بعد اينطور مىفرمايند:
مسأله 12 - «لا يجوز الحلف على مال الغير أو حقه اثباتاً أو اسقاطاً اذا كان أجنبياً عن الدعوى، كما لو حلف زيد على برائة عمرو، و فى مثل الولى الاجبارى أو القيم على الصغير أو المتولى للوقف تردد. و الاشبه عدم الجواز.»
آن مسألهاى كه ديروز خوانديم و بحث كرديم اين بود كه كسى نيابتاً يا وكالتاً از ناحيه منكر قسم بخورد، عرض كرديم كه حلف قابل استنابه
نيست مگر در آنجايى كه حاكم بخواهد يك كسى را نايب بكند در حلف منكر و عذرى در كار باشد، مثل مرضى يا حيضى كه مانع از دخول در مسجد است كه در همان مسأله هم اين نكته را ديروز يادمان رفت كه عرض كنيم.
نظر صاحب جواهر(ره) در تأخير محكمه تا زمان مناسب
صاحب جواهر اين احتمال را حتى در مسأله ديروز مىدهد كه اگر منكرى مثلاً روى تخت بيمارستان است و نمىتواند در محضر قاضى براى قسم خوردن حاضر بشود، ما گفتيم كه حاكم شرع براى احلاف و استحلاف اين مريض نايب بگيرد. ايشان اين احتمال را مىدهند، گرچه خلاف فتاواست كه محاكمه را تا زمانى كه كسالت اين خوب بشود، يا آن زن كه نمىتواند وارد در مجلس قضا كه در مسجد تشكيل شده، حيضش مرتفع بشود و بتواند در محضر قاضى حضور پيدا بكند، محاكمه تأخير بيفتد، ولى بايد مقيدش كرد به آنجايى كه خطر فرار منكر در كار نباشد و اين مقدار تأخير هم مستلزم تضرر مدعى «على فرض ثبوت حقه» نباشد.
اما آن چه در اين مسأله 12 ايشان مىفرمايند، مسأله نيابت و وكالت نيست، مسأله اين است كه منكر بايد خودش قسم بخورد، حالا اگر كسى آمد نه به عنوان نيابت و امثال ذلك، گفت من قسم مىخورم بر اينكه ذمّه اين منكر از اين دينى كه مدعى ادعا مىكند برىء است، من چون اطلاع دارم و مسأله را مىدانم خودم حاضرم براى اين معنا قسم بخورم كه ذمّه زيد نسبت به عمرو برىء است، هيچگونه دين و امثال آن بر عهده او نيست. آيا اين قسم كفايت مىكند؟ پيداست كه اين قسم كفايت نمىكند در آنجايى كه اين شخص هيچ ارتباطى به اين قصه نداشته باشد و وجود و عدم دين هيچ نفع و ضررى براى او نداشته باشد و به طور كلى از اين دعوا اجنبى باشد چه معنا دارد كه او قسم بخورد بر اينكه ذمه اين منكر در برابر اين مدعى برىء است؟ اين يك آدم اجنبى است، يك آدمى است كه با اين دعوا و انكار هيچ ارتباطى ندارد، سر و كارى ندارد، در روايات قسم هم مىگويد «اليمين على من الدعى عليه» يا به تعبير معروف و مشهور «على من أنكر» اينكه نه مدعى عليه است، نه منكر است و نه ارتباطى با اين دعوا دارد چه وجهى دارد كه قسم بخورد؟ پس چرا اين مسأله را عنوان كردند؟
قسم ولىّ و متولى
عنوان كردن اين مسأله براى فروعى است كه ممكن است پيش بيايد و
آن اين است كه آيا قيّم بر صغير، حالا يا قيّم اجبارى و ولى اجبارى باشد، مثل پدر و جدّ پدرى يا يك قيّمى باشد كه به عنوان ولايت شرعيه مطرح نيست يا در باب عين موقوفه يك متولّى عين موقوفهاى كه اين دعوا اثبات و نفيش هيچ ضرر و نفعى براى اين متولى ندارد، مثلاً يا براى اين متولى سهمى قائل نشدند يا براى اين متولى گفتهاند شما مثلاً سالى فلان مقدار از منافع اين عين موقوفه بردار و فرقى هم نمىكند كه حالا كسى يك مقدار از اين عين موقوفه را غصب كرده باشد يا نكرده باشد. اينها چطورى قسم مىخورند؟ پدر در رابطه با مال شرعى صغير، متولى عين موقوفه در رابطه با عين موقوفهاى كه قسم اين متولى هيچ نفع و ضررى براى اين متولى ندارد، آيا مىتواند قسم بخورد؟ يا اينكه اينجا از مصاديقى است كه اصلاً جاى قسم نيست و ارتباطى هم به باب قسم ندارد، ولو اينكه بحث دعوا و انكار هم در كار است، مثل اينكه يك عين موقوفهاى داريم يك كسى پيدا شده نصف اين عين موقوفه را «افرازاً او مشاعاً» ادعا مىكند. اين شخص هم متولى اين عين موقوفه است و هيچ هم ضرر و نفعى براى او در كار نيست. آيا صرف اينكه متولى عين موقوفه است و عين موقوفه مربوط به موقوفٌ عليهم است و اين در اين دعوا سهمى ندارد، مىتواند در برابر يك مدعى قسم بخورد يا نمىتواند؟ ايشان مىفرمايند: در مسأله ترديد است بعد هم عدم جواز را اختيار مىكنند.
لكن مرحوم سيد(ره) در ملحقات عروه مىفرمايد: چه مانعى دارد كه ما بگوييم متولى قسم بخورد، پدر صغير يا جد پدرى صغير يا قيم صغير در رابطه با مال صغير قسم بخورد، اين چه مانعى دارد، براى اينكه ملاك در مدعى عليه و در منكر عرف است. متولى موقوفه وقتى كه كسى مىآيد يك مقدار از مال موقوفه را مىخواهد تصاحب كند و متولى هم انكار مىكند «يصدق على المتولى أنه منكرٌ» و در روايات «اليمين على من أنكر» دارد و اين عنوان صادق است بر ولى اجبارى و متولى عين موقوفه و امثال ذلك است. بعد يك فرمايشى را از مرحوم نراقى در كتاب مستند الشيعه - كه مكرر عرض كرديم از كتابهاى بسيار نفيس و ارزنده فقه شيعه است و مخصوصاً بحث حجش را كه ما گذرانديم اين بحث حج از نظر اهميت در اين كتاب خصصوصيتى داشت. ولى روى هم رفته كتاب، كتاب نفيس و ارزشمندى هست. - دليلى نقل كرده كه مىفرمايد: قسم در جايى مطرح است كه اگر اين منكر به جاى انكارش اقرار بكند اقرارش پذيرفته است يا اگر نكول از قسم كرد و قسم را رد به مدعى كرد و مدعى قسم خورد بتواند حق ثابت بشود و در اينجا اينطور نيست، براى اينكه
متولى عين موقوفه اگر اقرار بكند كه مثلاً اين نصفى را كه مدعى ادعا مىكند مال مدعى است، روى چه ملاكى اين اقرار پذيرفته بشود؟ يا اگر قسم را «رد الى المدعى» كرد خودش يا حاكم و حاكم قسم را مدعى خورد روى چه ملاكى بتواند عين موقوفهاى كه مربوط به «موقوف عليهم» و در قبل مربوط به واقف بوده بتواند بگيرد؟
لكن اشكالى كه خود مرحوم سيد بر دليل ايشان مىفرمايد، اين است كه مىفرمايد: شما از كجا مىگوييد كه قسم جايش عبارت از جايى است كه اگر اقرار بكند اقرارش پذيرفته است، آيا دليلى بر اين مطلب قائم شده است؟ يا مجرد اينكه در نوع موارد مسأله اينطور است، نمىتوانيم به عنوان يك دليل شرعى و ضابطه كليه اين مطلب را استفاده بكنيم، گرچه در كلمات فقها «ارسلوه ارسال المسلّمات» و مسأله را به صورت يك مسأله مسلّم قرار دادند، اما روى ادله لفظيه و روى دليلهايى كه در دست ما وجود دارد ما بايد بگوييم قسم متولى هم پذيرفته است. البته اجنبى به تمام معنا بخواهد قسم بخورد نه، لكن همين مقدار كه اين متولىِ عين موقوفه است، ولو اينكه در اين دعوا نفع و ضررى هم به او توجه پيدا نمىكند، يا ولى شرعى صغير نسبت به مال صغير ولو اينكه كم و زيادى مال صغير ارتباطى به ولى پيدا نمىكند، اما چون مسئول صغير پدر است و متولى در عين موقوفه عبارت از اين شخص است، بعيد نيست كه حكم بكنيم به اينكه اين با قسم اجنبى به تمام معنا فرق دارد و قسم اين پذيرفته مىشود، ولو اينكه قسم بخورد يا نخورد نفع و ضررى براى شخص اين حالف توجه پيدا نمىكند. پس با اينكه ايشان مىفرمايند: «و الاشبه عدم الجواز» همان ناظر به فتواى مشهور بلكه ارسلوه ارسال المسلّمات است.
روى قاعده و روى ادله لفظيه عرفاً هم الان هم اينطور است، اگر يك متولى عين موقوفه برود در دادگاه و حمايت از اين عين موقوفه بكند، اين را به عنوان يك اجنبى تلقّى نمىكنند، گرچه نفع و ضرر شخصى هم براى او تحقق نداشته باشد. تا مسأله بعدى ان شاء الله.
پرسش
1 - قسم بتّى چه نوع قسمى است؟ چه موقع اين قسم خورده مىشود؟
2 - آيا در رابطه با غير مىشود قسم بتى خورد؟ چرا؟ نظر امام(ره) را بيان نماييد.
3 - آيا قسم تبرعى كفايت از قسم منكر مىكند؟ چرا؟
4 - آيا قيم صغير يا متولى موقوفه مىتوانند نيابتاً قسم بخورند؟ مختار امام(ره) چيست؟
5 - به نظر مرحوم نراقى(ره) قسم در چه جايى مطرح است؟ اشكال سيد بر نراقى و نظر استاد را ذكر كنيد.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...