جمعه 28 ارديبهشت 1403 - 7 ذيقعده 1445 - 17 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب قضا (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 69
متن
جلسه شصت و نهم
درس خارج فقه
بحث قضا
حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى «مد ظله العالى»
تاريخ 21 / 11 / 76
عدم لزوم قسم استظهارى و كفايت اقامه بينه براى مدعى
حضرت امام(ره) در ادامه مسائل اعتبار عدالت شاهدين مىفرمايند:
مسأله 28 - «لا يشترط فى الحكم بالبيّنة ضم يمين المدعى، نعم يستثنى منه الدعوى على الميت، فيعتبر قيام البيّنة الشرعية مع اليمين الاستظهارى، فان اقام البيّنة و لم يحلف سقط حقه، و الاقوى عدم الحاق الطفل و المجنون و الغائب و اشباههم ممن له نحو شباهة بالميت فى عدم امكان الدفاع لهم به، فتثبت الدعوى عليهم بالبيّنة من دون ضمّ يمين، و هل ضمّ اليمين بالبيّنة منحصر بالدين او يشمل غيره كالعين والمنفعة و الحقّ؟ وجهان لا يخلو ثانيهما عن قرب، نعم لا اشكال فى لحوق العين المضمونة على الميّت اذا تلفت مضمونة عليه.»
اين مسأله مفصل است و شايد مقدارى مبتلابه باشد. جهاتى در اين مسأله وجود دارد: اولين جهت - كه اين عمده جهات نيست. - اين است: ما تا به حال مىگفتيم كه مدعى اگر اقامه بينه شرعيه يعنى بينه محرزة العدالة عند الحاكم بكند، دعواى مدعى، به سبب اين اقامه بينه عند الحاكم ثابت مىشود. اين مسأله محل ان قلت هست، مخصوصاً با اينكه بعضى از علماى عامه، و بعضى از روايات ما هم دلالت بر اين معنا فى الجمله مىكنند؛ آيا براى مدعى در اثبات حق خودش، همين اقامه بينه كافى است و يا اينكه مدعى هم بايد علاوه بر اقامه بيّنه، قسمى هم بخورد كه اسم اين قسم را قسم استظهارى، مىگذارند، يعنى قسمى كه پشتوانه بيّنه مدعى است.
پس اولين جهتى كه ما ان شاء الله بحث مىكنيم - دقت بكنيد كه اين مباحث با هم مخلوط نشود، و عمده اشتباهاتى هم كه پيدا مىشود براى اين است كه مباحث با هم مخلوط مىشود والا اگر مباحث را از هم جدا بكنند و با هم مخلوط نشود كمتر اشتباه بوجود مىآيد. - ما فعلاً اين جهت را مىگوئيم كه آيا اين كه از اول كيفية الحكم و مسأله قضاء قاضى مىخوانديم كه قاضى به بينه مدعى علمش را تكميل مىكند؛ آيا بينه فقط يا بينه به ضميمه «حلف المدعى» بايد باشد، پس شما اين مسأله را به مسأله منكر و رد قسم و امثال ذلك ارتباط ندهيد، ما فعلاً در رابطه با بينه
مدعى و اينكه آيا بينه مدعى به تنهائى كافى است، يا اينكه براى مدعى علاوه بر بينه، يك قسم استظهارى كه پشتوانه بينهاش باشد، هم لازم است؟
ما ادعا مىكنيم كه خلافاً لبعض العامه بينه به تنهائى كافى است. عرض كردم كه اين فرموده رسول خدا(صلى الله عليه و آله) كه در روايات صحيحه متعدد وارد شده است كه فرمود: «انما اقضى بينكم بالبينات و الايمان» دلالت مىكند كه در باب قضاوت شرعيه، بينه و يمين لازم است، امّا بينه وظيفه كى است؟ بينه به تنهائى كافى است، يا بينه نياز به يمين هم دارد؟ اين فرموده رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) چيزى را دلالت نمىكند. رسول خدا فقط ملاك قضا را بيان كردهاند. ما از روايات متعدد ديگرى استفاده مىكنيم كه مىفرمايد: بينه به تنهائى براى مدعى كافى است و بعضى از اين روايات هم صراحت در اين معنا دارد، كه مدعى علاوه بر بينه، نيازى به قسم ندارد.
استدلال به روايت مشعر بر انضمام قسم به بيّنه
لكن روايتى در اين باب وارد شده است كه تا حدى اشعار دارد به اينكه علاوه بر بيّنه قسم مدعى هم لازم است. پس در حقيقت ما الان سه جور روايت عرض بكنيم: يك رواياتى كه ظهور دارد در اينكه بينه براى مدعى به تنهائى كافى است. روايتى هم كه سندش صحيح است كه احتياج مدعى را به قسم نهى مىكند، فقط مىگويد كه همان بينه به تنهائى براى مدعى كافى است، و آن روايتى هم كه مشعر به خلاف اين معنا است، تنها آنرا براى شما نقل مىكنيم. آن وقت نتيجه مىگيريم ان شاء الله كه به نحو اطلاق، همان بينه براى مدعى كافى است، و مدعى نياز به قسم ندارد.
امّا رواياتى كه ظهور در اين معنا دارد ولى در عين حال صراحتى نمىتواند داشته باشد. رواياتى داريم كه غير از فرموده رسول خدا كه فرمود: «انما اقضى بينكم بالبينات و الايمان» مىسازد كه بينه به «ضميمة اليمين» است، امّا روايات متعددى داريم كه مىفرمايد: «البينة على من الدعى و اليمين على من الدعى عليه» بينه بر مدعى است و قسم بر منكر است، كه ما آن روز عرض مىكرديم در تعبير اين روايات، مدعى عليه ذكر شده است، كلمه منكر در اين روايات ذكر نشده است.
لكن عدهاى از دوستان كه تفحص كرده بودند، در رواياتى كه در قصه فدك و محاجه امير المؤمنين(عليه السلام) وارد شده است، در بعضى كلمه (من انكر) وارد شده است نه كلمه (مدعى عليه) امّا اين رواياتى كه در اينجا در بحثهاى ما است، عنوان منكر ندارد، عنوان مدعى عليه دارد.
اين روايات صحيحه است و صاحب وسائل برايش يك باب مستقلى عقد كرده است كه بينه بر مدعى و يمين بر منكر است. اين ظهور در اين دارد كه مدعى تنها بينهاش كفايت مىكند امّا اينكه در طرف مقابل، منكر قسمش كفايت مىكند؛ منكر علاوه بر قسم نياز به چيزى ندارد، همان طورى كه در طرف مدعى عليه و منكر قسم كافى است، در طرف مدعى هم بينه كفايت مىكند.
اين روايات، رواياتى هستند كه صراحت ندارند بر اينكه مدعى قسم نمىخواهد، امّا ظهور در اين معنا دارند، «البينة على المدعى و اليمين على من انكر» معناى عرفى و متفاهم عرفى، ظهورش اين است كه مدعى فقط بينه لازم دارد، و براى مدعى عليه فقط يمين براى او كفايت مىكند و زائد بر يمين در مدعى عليه و زائد بر بينه در مدعى چيزى را نياز نداريم.
روايات دال بر اكتفاى به بيّنه
لكن اگر كسى بگويد كه اين براى ما خيلى ايجاد اطمينان نمىكند، دو روايت داريم كه صريح در اين معنا است: يكى از آنها صحيحه محمد بن مسلم(1) است. «قال: سألت ابا جعفر(عليه السلام) عن الرجل يقيم البينة على حقه»، يك مدعى در رابطه با حق خودش اقامه بينه كرده است، سؤال از چيست؟ «هل عليه ان يستحلف» آيا واجب است كه قسم هم از او بگيريم؟ كلمه عليه دارد، «هل عليه ان يستحلف» آيا حاكم شرع لازم است كه علاوه بر بينه، استحلاف بكند خود مدعى را؟ هل عليه ان يستحلف، نه عنه، هل يستحلف كه نسبت به منكر ما مسأله را پياده بكنيم، «قال : لا» امام فرمود: نه، وظيفه مدعى جز اقامه بينه در كار نيست، منتها بينه همان بينه محرزة العدالة است.
روايت دوم ابو العباس(2) از همين باب است، ابو العباس نقل مىكند، «عن ابى عبدالله(عليه السلام) قال: اذا اقام الرجل البيّنة على حقّه، فليس عليه يمين» اگر مدعى يك بينه بر حق خودش اقامه كرد، «فليس عليه يمين» ديگر لازم نيست كه علاوه بر بينه، يمينى هم داشته باشد، بله «و ان لم يقم البينة» اگر مدعى بر دعواى خودش اقامه بينه نكرد، «فرد عليه الذى ادّعى عليه اليمين» اگر منكر رد يمين بكند بر مدعى در آنجائى كه خود منكر قسم نمىخورد مدعى هم بينه ندارد، اينجا تكليف چيست؟ «فان ابى ان يحلف فلا حقّ له» بعد از آنى كه مدعى عليه قسم را به مدعى رد كرد و
مدعى هم ابا كرد، از اين كه قسم بخورد، و در نتيجه نه بينه دارد و نه قسمى بعد از رد منكر اينجا «فلا حق له»، اينجا نمىتواند حقى را براى خودش ثابت بكند.
روايت سلمة بن كهيل دال بر لزوم قسم با بيّنه و اشكالات آن
لكن روايت سومى، حديث سلمة بن كهيل(3) هم چنين است كه مىفرمايد: «و فى حديث سلمة بن كهيل، عن على(عليه السلام) فى آداب القضاء»، وارد شده است «و رد اليمين على المدعى مع بينته» يعنى خود حاكم نه منكر، يعنى امير المومنين فرمود: كأنه مدعى علاوه بر بينه خودش بايد قسم ضمميه بكند و تعليل را هم بر حسب اين روايت اين جور فرمودند: «فانّ ذلك اجلى، للعمى و اثبت فى القضاء»، فرمودند: اگر قسمى ضميمه بشود يك ستون محكمترى براى قضاى شرعى ايجاد مىكند، امّا اين روايت به قول صاحب وسايل كه در ذيل آن «اقول» مفصلى دارد؛ اولاً مشتمل بر يك سلسله زيادى از مستحبات قضا است. لذا مىگويد روايت وارده در آداب القضاء نه روايتى كه در كيفيت قضاى شرعى وارد شده باشد و به قرينه روايات قبلى ما مىتوانيم حمل بر استحباب بكنيم. مؤيد آن اين است كه كثيرى از اقوال ديگرى كه در اين روايت ذكر شده است، به عنوان آداب القضاء و احكام مستحبه قضاء وارد شده است. ثانياً خود اين تعليل «فانّ ذلك اجلى، للعمى و اثبت فى القضاء» تعليل بر عدم وجوب است، براى خاطر اينكه اجلائيت و اثبتيت در باب قضا لزوم ندارد، آن كه در باب قضاء است مثلا فصل خصومتى بشود، به اصطلاح عوام، حق به حق دار برسد، امّا اين كه «فانّ ذلك اجلى، للعمى و اثبت فى القضاء» خود تعليل هم مناسب با استحباب است، نه اينكه تعليل براى يك حكم وجوبى باشد.
علاوه بر اينها يك جهتى كه صاحب وسايل ذكر نكرده است، خود اين سلمة بن كهيل، ضعيف است و نظرم هست كه وقتى كتاب الدياتِ تحرير الوسيله را شرح مىكردم و مراجعه به جواهر مىكردم، مرحوم محقق در متن شرايع آنجا تصريح مىكند به اينكه سلمة بن كهيل ضعيف است و يك روايت ضعيفه اين جورى در مقابل آن همه روايت كه بعضى از آنها روايات صحيحه بودند، نمىتواند مقاومت بكند. پس به حسب كلى مطلب به نحو اطلاق كه با قطع نظر از مخصص و مقيد است كلى مطلب «هل يحتاج المدعى» علاوه بر اقامه بينه، «الى ضم اليمين» و لو يمين
استظهارى است، جواب آن نفى است، اين است كه هيچ احتياجى ندارد، فقط اقامه بينه به تنهائى براى مدعى كافى است. لكن مسأله عمده اين است كه اين كلى يك مقيد و مخصصى دارد، منتها دايره تخصيص و تقييد آيا وسيع است و يا ضيق است؟ اينها را بعد ان شاء الله عرض مىكنيم.
مراد از مخصص اجمالى
آن مخصص اجمالى اين است: اگر كسى بر ميت ادعايى داشته باشد، عَمرى مرده است، زيد ادعا كرده از اين عَمرى كه مرده است، هزار تومان طلب داشتم، و طلب من را هم نداده است، تكليف چيست؟ دائره تخصيص و تقييد توسعه دارد يا نه؟ آن باشد براى بعد ان شاء الله. آيا علاوه بر فتاوى به حد شهرت و اجماع هم مىرسد يا نه؟ بعد عرض مىكنيم. بعضى از روايات دارد كه اگر مدعى عليه مرد، مدعى علاوه بر بينه بايد يك قسم هم بخورد، امام مىفرمايد: علتش اين است ما چه مىدانيم كه قضيه چيست؟ شايد اين مرده است و دين اين را هم به او داده است و شايد موقعى كه دينش را با حضور بينه اداء كرده است اگر زنده بود و يك زبان دفاعى مىداشت، بينه را معين مىكرد، شواهدى اقامه مىكرد كه مثلاً براى حاكم كانه علم پيدا مىشد كه اين زيد، دين خودش را از عمر گرفته است، لكن حالا كه مرده است و زبان دفاع ندارد، مطلبى هم براى ما معلوم نيست، گفتهاند در خصوص اين مورد، علاوه بر بينه، قسم استظهارى هم كه به كمك بينه بشتابد، لازم است.
مسأله اصلى ما هم فعلاً همين است، مطالعه بفرمائيد؛ چون در كتاب جواهر در مباحث قضاء(4)، خيلى نامرتب بحث شده است، البته ايشان هم به تبع محقق در شرايع اين كار را كرده است، اين بحث را با طول و تفصيل عنوان كرده است. براى روز شنبه مطالعه بفرمائيد ان شاء الله.
پرسش
1 - مراد از يمين استظهارى چيست؟
2 - توضيح دهيد آيا اقامه بينه براى مدعى كفايت مىكند؟
3 - دسته بندى روايات در اكتفاى به يمين يا عدم آن را بيان كنيد.
4 - روايت دال بر لزوم قسم با بينه و اشكالات آن را توضيح دهيد.
5 - بحث در سند روايت سلمة چگونه است؟
6 - مراد از مخصص اجمالى چيست؟
1) - وسائل الشيعة، ج 18، ابواب كيفية الحكم، باب 8، ح 1.
2) - وسائل الشيعة، ج 18، ابواب كيفية الحكم، باب 8، ح 2.
3) - وسائل الشيعة، ج 18، ابواب كيفية الحكم، باب 8، ح 4.
4) - جواهر الكلام، جلد 40، صفحات 194 و 195.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...