جمعه 28 ارديبهشت 1403 - 7 ذيقعده 1445 - 17 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب قضا (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 36
متن
جلسه سى و ششم
درس خارج فقه
بحث قضا
حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى «مد ظله العالى»
تاريخ 12 / 8 / 76
حضرت امام(ره) در دنباله شرايط سماع دعوى مىفرمايند:
التاسع - «تعيين المدعى عليه، فلو ادعى على أحد الشخصين أو الاشخاص المحصورين لم تسمع على قول، و الظاهر سماعها، لعدم خلوّها عن الفائدة، لإمكان اقرار أحدهما لدى المخاصمة، بل لو أقيمت البيّنة على كون أحدهما مديوناً مثلاً فحكم الحاكم بأنّ الدين على أحدهما، فثبت بعد برائة أحدهما، يُحكم بمديونيّة الآخر، بل لا يبعد بعد الحكم الرجوع الى القرعة، فيفرق بين ما علما أو علم أحدهما باشتغال ذمة أحدهما فلا تأثير فيه، و بين حكم الحاكم لفصل الخصومة فيقال بالاقتراع.»
تعيين مدعى؛ آخرين شرط استماع دعوى
شرط نهم آخرين شرطى است كه در سماع دعوا ذكر مىشود كه محل اختلاف هم هست، آن چنين است كه مدعى عليه بايد تعيين شود، اگر شخصى ادعا كند مثلاً من دينى دارم، لكن مديون من مردد بين زيد و عمرو است، يا در مسائل ديگر مثلاً در باب سرقت كه امرى است كه مخفيانه نوعاً واقع مىشود، اگر ادعا كند كه سارق من يا زيد است يا عمرو، اما كدام يك از اينها تعيّن و تشخص دارند؟ من نمىدانم، فقط اين مقدار مىدانم كه سارق منزل من خارج از زيد و عمرو نيست، يا مثلاً در باب قتل كه اين مخفيانهتر از سرقت واقع مىشود، اگر ولىِ مقتول ادعا كند كه قاتلِ پدر من، مردد بين زيد و عمرو است، اما كدام يكى از اينها قاتل هستند «بينى و بين اللّه» من نمىدانم، اما خارج از اين دو نيست. كدام تعيّن دارند؟ روشن نيست.
آيا در مسائل و مواردى كه مدعى عليه از نظر اظهار خود مدعى تعيّن و تعيينى در آنها نيست، بلكه يك نوع ابهام و اجمالى در كار هست، اين دعواههاى اينجورى از نظر حاكم شرع قابل پذيرش است يا نه؟ بعضى گفتهاند: اين دعوا فايدهاى ندارد، براى اينكه اگر به دنبال اين دعوا بيّنه هم اقامه كند، بينه مىگويد كه اين يكى از اين دو مديون است، يكى از اين دو سارق است، يكى از اين دو قاتل است، اين ادعا
چه اثرى مىتواند داشته باشد؟ بعد از بيّنه اگر نوبت به يكى از اين دو نفر رسيد و اقرار كرد بر طبق همان دعواى مدعى، مثلاً زيد و عمرو يكى از آنها اقرار كرد كه اين مدعى راست مىگويد، پولى از من يا عمرو مىخواهد كه مردد بين من و عمرو است يا در مسأله قتل چنين اقرارى كند، در اين صورت نه بيّنه مدعى اثر دارد، نه اقرار منكر اثر دارد، پس ما چنين دعوايى را نمىپذيريم، مخصوصاً كه مثلاً اصالة البرائه هم در كار است كه نسبت به هر يك از دو مدعى عليه، اصالة البرائة جريان پيدا مىكند.
قول محقق(ره) در شرايع در مقابل قول به عدم سماع در شخص غير معين
لكن در مقابل اين قول به عدم سماع، مطلبى را مرحوم محقق در شرايع در كتاب القصاص مىفرمايد كه اگر يك نفر ادعا كرد كه قاتل پدر من يكى از اين دو نفر است منتها كدام يكى از آنها مشخصاً قاتل است؟ من نمىدانم ولى ادعا مىكنم كه قاتل پدر من خارج از اين دو نفر نيست و امر قتل بين اين دو نفر بوده، مرحوم محقق مىفرمايد: اين دعوا را مىپذيريم، براى اينكه اين مدعى يك وقت بينه ندارد، نوبتبه قسم مىرسد، آن وقت مىفرمايند: چه ضررى اينجا در كار است كه حاكم شرع هر دو اينها را قسم بدهد بر نفى دعوا، نتيجه اين مىشود او ادعايى كرده اما وقتى حاكم هر دو را قسم داد و قسم هم خوردند، زيد قسم خورد كه من قاتل نيستم، عمرو هم قسم خورد كه من قاتل نيستم، آيا اين مطلبى كمى است؟ اثر دعوا و سماع دعوا اين است كه بدون اينكه ضررى هم به كسى متوجه شود، حاكم اين دو را قسم داده و نتيجه قسم اين دو اين است كه دعوا بطور كلى ساقط مىشود.
اگر مدعى اقامه بينه كرد، نوبت به منكر و قسم نرسيد، خود مدعى همراه دعوايش اقامه بينه كرد و بينه هم بر طبق همان ادعاى مدعى شهادت داد، نه اينكه بينه گفت كه زيد قاتل است، نه، بينه گفت: همانطورى كه مدعى ادعا مىكند، ما هم مىدانيم كه قاتل از اين دو خارج نيست، بر طبق همان دعواى مدعى اگر بيّنه شهادت داد، ايشان مىگويد: اثرش اين نيست كه ما اين دو را بگيريم و در قتل عمد مثلاً قصاص كنيم، يا در دو قسم ديگر قتل مسأله ديه را پيش بكشيم، بلكه اثر بيّنه همين مقدار است كه اثبات لوث مىكند براى حاكم شرع، در كتاب القصاص بحثى مطرح است، در مسأله لوث آنجايى كه قسامه مطرح است كه مسأله لوث موردش آنجايى است كه مطلبى براى حاكم
شرع راجع به قتل ثابت نشده، چيزى هم خود او بالفعل نمىداند، لكن اماره ظنيه برايش پيدا شده به اينكه مثلاً زيد قاتل است، اينجا نوبت به قسامه مىرسد، 50 قسم به كيفيتى كه در كتاب القصاص مطرح است.
محقق مىفرمايد: اثر بينه در اينجا اين نيست كه مسأله قصاص را پياده كند، اثرش اين است كه موضوع لوث تحقق پيدا مىكند و مسائل مربوط به لوث كه قسامه است و در كتاب القصاص مطرح است، آن مسائل پياده مىشود.
قول علامهدر پذيرش دعواى مردد
علامه هم در كتاب قواعد همين حرف محقق را زده، لكن محقق در مورد قتل اين معنا را فرموده، علامه فرموده: چيزهاى ديگرى هم هست كه مثل قتل است، مثل غصب، سرقت كه خصوصيت هر سه مورد و نظاير اين مورد در دو چيز است: يكى اينكه اينها عملى است كه از غير تحقق پيدا مىكند و يكى هم اين كه مخفيانه تحقق پيدا مىكند، قتل و سرقت و غصب در اين جهت مشتركند كه اولاً از غير صادر مىشود و ثانياً مخفيانه تحقق پيدا مىكند. لذا اگر عملى باشد به قول ايشان مثل اقتراض، بگويد: من مالم را قرض دادم، نمىدانم كه به زيد قرض دادم يا به عمرو قرض دادم، اين ديگر با آن موارد فرق مىكند، قرض دادن اولاً عمل خود انسان است، ثانياً عملى هم نيست كه به حسب غالب و متعارف، مخفيانه تحقق پيدا كند، يك عمل عادى متعارف است. ايشان مىفرمايد: در مثل قرض دادن و فروختن يك قدرى مسأله مشكل است كه آدمى كه قرض مىدهد به ديوار كه قرض نمىدهد به يك انسانى قرض مىدهد آن انسان را هم كه آدم چشمش را نمىبندد كه نداند آيا زيد است يا عمرو است؟ در موقع قرض دادن آدم مىفهمد كه به زيد قرض داده يا به عمرو، يادش رفته، ايشان مىفرمايند: چرا يادش رفته؟ ولى در عين حال مىفرمايند: قبول مىكنيم، اگر يك نفر ادعا كرد كه من 100 تومان قرض دادم، نمىدانم به زيد قرض دادم يا به عمرو قرض دادم، اين دعوا را مىپذيريم و مسأله فصل خصومت را در اينجا مطرح مىكنيم.
نظر امام (ره) در قبول قول مدعى بدون تعيين طرف مقابل
امام بزرگوار(ره) هم مىفرمايند كه حق با اين قول است، براى اينكه ما دليل مثل آيه و روايت نداريم كه يكى از شرايط سماع دعوا، «تعيين المدعى عليه» باشد. بايد حساب كنيم كه آيا اين دعوا اگر مطرح بشود
و حاكم شرع در آن حكم كند، اثرى دارد يا ندارد؟ ايشان مىفرمايند: بله، اثر دارد، اين خالى از فايده و اثر نيست. حالا بفرمائيد اثرش چيست؟ ايشان مىفرمايند كه اثرش اين است كه اگر اين شخص بينه اقامه كرد بر اينكه من مالم را قرض دادم، يا به زيد يا به عمرو و در نتيجه يكى از اين دو مديون من هستند، ايشان دو اثر ذكر مىكنند: يك اثر اينكه حاكم شرع اگر با قيد اگر بينه همراهش باشد، حكم كرد كه يكى از اين دو نفر، به اين مدعى بدهكارند، نتيجه فصل خصومت، نتيجه قضا اين شد كه يكى از اين دو نفر به اين مدعى بدهكارند. اگر ثابت شد كه يكى از اين دو نفر به اين بدهكارند، بعداً اگر ثابت شد كه يكى از اين دو نفر مديون به مدعى نيستند، اين را ضميمه مىكنند به آن حكم اولى كه گفت: أحدهما مديون نسبت به اين مدعى هستند و نتيجه مىگيرند مديونيت ديگرى را، كما اينكه ممكن است يكى از اينها به حسب واقع مدعى راست بگويد، اين دو مدعى عليه هم يكى از آنها كه مثلاً به حسب واقع مقروض است، يك آدم متدينى باشد، نزد حاكم در دادگاه در محاكمه اقرار كند، بگويد: بله اين كه مىگويد يكى از اين دو مديونند، بينه و بين اللّه من هستم كه به اين مديونم. اين اقرار نتيجه اين است كه حاكم به نفع اين مدعى حكم بكند و نتيجه سماع دعواى اوست، و اگر دعوايش را نپذيرد، چنين مسائلى مطرح نمىشود و علاوه اگر حاكم همين مقدار حكم كرد «بأنّ أحدهما مديون» بعد بيايد از راه قرعه تعيين كند كه كدام يك از اينها مديون هستند، اشكالى ندارد «القرعة لكل امر مجهول او مشتبه» اينجا را شامل بشود.
نقش علم اجمالى در مسأله پذيرش ادعاى مردد
ايشان مىفرمايند: اگر دو نفر يا يكى از دو نفر علم اجمالى داشته باشند، به اينكه يكى از آنها مديون زيد است، حالا يا هر دو اين علم اجمالى را داشته باشند يا يكى از آنها اين علم اجمالى را داشته باشد، اينجا روى قواعد، هر كدامشان مستقلاً مىتوانند اصل برائت جارى كنند و اصل برائتى كه مثلاً زيد جارى مىكند ارتباطى به اصل برائتى كه عمرو جارى مىكند، ندارد.
مرحوم شيخ(ره) هم در كتاب رسائل در مباحث قطع، مثالهايى ذكر مىكنند: مثل جنابت مُردّده، اگر ثوبى مشترك باشد بين زيد و عمرو مثل زمانهاى سابق كه مسأله ثوب و پارچه خيلى وضعش بد بود، حالا اگر ثوبى مردد بود بين زيد و عمرو و دو تاى آنها در اين ثوب مشترك، جنابتى را ديدند، علم اجمالى دارند كه اين منى از اين دو خارج نيست،
اما مسأله غسل جنابت چطورى است؟ بر هر كدام لازم است، مثل ساير موارد علم اجمالى مىماند؟ يا اينكه اينجا چون پاى دو نفر در كار است و اصل برائت هر كدام ربطى به ديگرى ندارد، هم زيد اصالة البرائه از وجوب غسل جنابت جارى مىكند و هم عمرو فى نفسه اصالة البرائة از وجوب غسل الجنابة، اينجايى هم كه دو نفر هر دو، يا يكى از دو نفر علم اجمالى دارند به اينكه مديون زيد هستند، هم همينطور است، هر كدامشان «اصالة البرائة عن الدين و عن وجوب اداء الدين» جارى مىكنند و ديگر جاى قرعه هم نيست، دليل قرعه آنجايى است كه يك نفر به بن بست رسيده باشد يا مثل قاضى شرع در ما نحن فيه.
اما حاكم شرع بعد از آنكه حكم كرد بأنّ أحدهما مديون، مىتواند قرعه بكشد، چرا؟ براى اينكه حاكم شرع با هر دو اينها كار دارد، مسأله رفع تنازع و فصل خصومت مربوط به هر دو است. لذا حاكم شرع در رابطه با حكمش كه عبارت از فصل خصومت بين اين دو نفر است، حالا هم حكم كرده است كه يكى از اين دو مديون اين مدعى هستند براى اينكه اين فصل خصومت تكامل پيدا كند و ديگر جاى نزاعى نباشد، حاكم شرع قرعه مىكشد، براى اينكه از ديد حاكم شرع و از نظر قضا و فصل خصومت اين دو يك حساب دارند مثل يك مكلف مىماند، اگر يك مكلف در يكى از لباسهاى مختصه خودش مسأله جنابت را رؤيت كرد، اينجا نمىتواند بگويد من اصل برائت جارى مىكنم، اين لباس، لباسهاى خودت است در لباس خودت «رأيت جنابة و منياً» و اين را نمىشود مقايسه كرد با آنجايى كه در ثوب مشترك منى ديده شود، در ثوب مشترك اگر منى ديده شد، من ديگر اينجا ننشستهام كه حساب ديگران را بكنم يا ديگران حساب مرا بكنند، من خودم فى نفسه شاك در جنابت هستم، علم اجمالى هم ندارم و علم اجمالى كه يك طرفش من باشم و يك طرف شخص ديگرى باشد، اين علم اجمالى اثر ندارد، علم اجمالى خودم اثر دارد، من چه قاطع تفصيلى باشم در رابطه با خودم، چه قاطع اجمالى باشم در رابطه با خودم، اين علم اجمالى اثر دارد.
اما آنجايى كه علم اجمالى دارم بر اينكه من يا زيد مديون به عمرو هستيم، ديگر اينجا علم اجمالى در رابطه با شخص من وجود ندارد. لذا من مىتوانم اصالة البرائة جارى كنم، او هم مىتواند اصالة البرائة جارى كند. سپس مىفرمايند: فرق است بين صورتى كه هر دو يا يكى عالم باشند و بين اينكه قاضى حكم بدهد «بأنّ أحدهما مديون» اگر قاضى حكم كند، «بانّ احدهما مديون» به دنباله قضا خودش قرعه
مىكشد، اما اگر خودشان هم فى نفسه عالم باشند «بأنّ أحدهما مديون لا يجب عليهما القرعة» بلكه اصالة البرائة را هر كدام جارى مىكنند و نتيجه اصالة البرائة اين است كه ذمه هيچ كدام مشغول نيست.
قول مرحوم سيد(ره) در مسأله ادعاى مردد
مرحوم سيد به تناسب اين مطلب البته ايشان يك حرف ديگر هم مىزند مىفرمايد: اگر اين مسأله عكس شد، يك نفر خودش به تناسب اين مسأله علم اجمالى دارد به اينكه يا به زيد مديون است يا به عمرو، عكس اين مطلب ما نحن فيه، من عالمم به اينكه يا زيد از من پول مىخواهد يا عمرو، روى قاعده احتياط واجب است، مثل احتياط در همه موارد و مقتضاى احتياط در اينجا جمع است، يعنى هم بايد دين را به زيد بپرازد، هم بايد به عمرو بپردازد. آنجايى كه پرداختن هر دو مستلزم ضرر نباشد، مقتضاى قاعده احتياط در علم اجمالى اين است كه بايد احتياط كرد. اما اگر مستلزم ضرر است، مثلاً كسى يقين دارد، يا 10 ميليون به زيد بدهكار است يا 10 ميليون به عمرو بدهكار است، آيا مىشود اينجا اجبار كنيم به اينكه «يجب عليك» كه به هر دو بدهى، براى خاطر اينكه فراغت ذمه حاصل بشود؟
مرحوم سيد از باب همين استلزام ضرر، مسأله توزيع را مطرح كرده، مىگويد: مانعى ندارد، اين 000/10 تومان بيشتر ندهد، منتها 000/10 تومان را تقسيم كند بين اين شخص با آن شخص. لكن مىگوييم كه اين ضرر مخصوصاً با مبنايى كه بعضى در قاعده لا ضرر دارند و ما هم در بحثهاى گذشته اشاره كرديم، مناسبت ندارد لذا اينجا بعيد نيست كه ما مسأله قرعه را پياده كنيم، اگر كسى علم اجمالى دارد به اينكه يا 10 ميليون به زيد بدهكار است يا 10 ميليون به عمرو بدهكار است، و راهى هم براى تعيين ندارد، اينجا هيچ مانعى ندارد كه مسأله قرعه را پياده كند براى اينكه اگر 5 ميليون به اين داد و 5 ميليون به آن داد، يقين دارد كه آن داين واقعى به دين واقعى خودش نرسيده، دين واقعىاش عبارت از 10 ميليون بوده، 10 ميليون به او داده نشده، ضمن اينكه اين آدمى هم كه داين نبوده، مقدارى پول همين جورى نصيبش شده، اما به خلاف اينكه مسأله قرعه در اينجا پياده شود، ديگر هيچ اشكالى از اين نظر وجود ندارد.
پرسش
1 - آيا دعوايى كه مدعى عليه در آن تعين ندارد از نظر حاكم شرع قابل
بررسى است؟
2 - قول محقق در شرايع كه در مقابل عدم سماع است، چه چيزى را اثبات مىكند؟
3 - اثر قول محقق در دعواى مردد را بيان نمائيد؟
4 - فرق قول علامه و محقق در چيست؟ نظر امام(ره) را ذكر كنيد؟
5 - علم اجمالى چه كمكى در مسأله مىكند؟ و مقتضاى آن چيست؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...