جمعه 28 ارديبهشت 1403 - 7 ذيقعده 1445 - 17 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب قضا (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 11
متن
جلسه يازدهم
درس خارج فقه
بحث قضا
حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى «مد ظله العالى»
تاريخ 31 / 6 / 76
رشوه
بحث در رشوه
حضرت امام(ره) در تحرير الوسيله اينجور مىفرمايد:
مسأله 6 - «اخذ الرشوة و اعطاؤها حرام ان توصل بها الى الحكم له بالباطل، نعم لو توقف التوصل الى حقه عليها، جاز للدافع و ان حرم على الآخذ وهل يجوز الدفع اذا كان محقّاً و لم يتوقف التوصل اليه عليها؟ قيل: نعم، والاحوط الترك، بل لايخلو من قوة، و يجب على المرتشى اعادتها الى صاحبها من غير فرق فى جميع ذلك بين ان يكون الرشاء بعنوانه او بعنوان الهبة او الهدية او البيع المحاباتى و نحو ذلك.»
رشوه كه به فرموده صاحب جواهر(ره) «مثلثة الراء» است، رِشوه هم مىتوانيد بخوانيد و ظاهر اين عبارت مفتوح هم جايز است، اين رُشوه كه در تعبير عرفى رُشوه مىگويند؛ خصوصيّتش اين است كه هم اعطا و هم اخذش حرام است. آيا رشوه اختصاص به باب حكم دارد، يا در تعبيرات عرفى هم در غير باب حكم كلمه رشوه اطلاق مىشود. از روايت صحيحه محمد بن مسلم ملاحظه مىشود كه كلمه رشوه اختصاصى به باب حكم ندارد. چون از امام سؤال مىكند، كه كسى در منزلى سكونت دارد، حالا بخواهيم يك رشوهاى به او بدهيم، كه از اين منزل بلند شود، مثلاً مستأجر ديگر، يا خودمان در آن ساكن شويم. امام مىفرمايد: مانعى ندارد.
اختصاص رشوه به احكام
بحث در حكم رشوه نيست، در اين است، كه كلمه رشوه در غير باب حكم هم احياناً استعمال مىشود، لكن نوعاً رشوه مربوط به باب حكم و قضاوت است، آن وقت در رابطه با اين باب هم باز يك اختلافى هست، يك قدر متيقنى دارد و يك فرد مشكوكى دارد. قدر متيقنش اين است، كه رشوه به قاضى داده بشود، براى اينكه حكم به نفع اين رشوه
دهنده بدهد، و حكمش هم باطل باشد. يعنى حق با اين رشوه دهنده نيست، پول به قاضى مىدهد كه به نفع او حكم كند. در حقيقت دو خصوصيّت دارد: يكى اينكه در باب حكم اين معنا پياده مىشود. و يكى اينكه پول هم كه اين رشوه دهنده مىدهد به منظور اين است، كه اين قاضى و حاكم به نفع اين راشى و رشوه دهنده حكم كند و راشى هم در اين مسأله مدعى و منكر، محق نيست، يعنى در حقيقت پول مىدهد «بأن يحكم له بالباطل». اين قدر متيقن از رشوه است. لكن بعضى گفتهاند: معناى رشوه اختصاص به اين ندارد، اگر مثلاً مدعى، بينه و بين الله محق است، و اين خانهاى را كه مثلاً ادعا مىكند، حقيقتاً و شرعاً ملك براى مدعى است، لكن چون منكر قويتر است كه مدارك و ادلهاى را بيان كند، پولى به قاضى مىدهد كه خانهاى كه شرعاً هم، مال همين مدعى هست، قاضى به نفع او حكم كند. حالا اين مورد بحث واقع شده است، كه آيا اين هم رشوه هست، يا نه؟
اقوال فقها در رشوه
از بعضى فقها مثل مرحوم صاحب مفتاح الكرامة كه يك كتابى است، كه در حقيقت همه اقوال را در مسائل فقهيّه دارد، و خود صاحب جواهر علاوه بر اينكه شاگرد اين مرد بزرگ بوده است، نوع اقوالى را كه در كتاب جواهر آورده است، از ايشان گرفته است، نه اينكه خودش رفته باشد و تتبع كرده باشد، و اين كتاب مفتاح الكرامة در شرح قواعد علامّه كتاب بسيار خوبى است، كه از زمانهاى گذشته، داشت به وادى فراموشى سپرده مىشد، كه مرحوم آقاى برجرودى (ره)، اين كتاب را زنده كرد، و بعضى از مجلداتش كه چاپ نشده بود، به امر ايشان چاپ شد، ظاهراً دو جلد از كتاب مفتاح الكرامه، با هزينه خودشان چاپ شد، شايد ده جلد باشد، ايشان مىفرمايد: رشوه از نظر اصحاب در آنجايى است كه حكم به نفع اين راشى داده بشود، و فرقى هم بين حق و باطل نمىكند، «سواء كان الراشى باطلاً دعواه ام محقاً فى دعواه» مطلقا، كلمه رشوه استعمال مىشود لكن همانطورى كه صاحب مجمع البحرين مىفرمايد: نوعاً رشوه در حكمِ به باطل به كار مىرود.
اجمالاً قدر متيقن موارد رشوه آن است كه دو خصوصيت داشته باشد: در باب حكم باشد، و مقصود رشوه دهنده، حكم به نفع او باشد، و او هم بر باطل باشد، حالا يا ادعايش يا انكارش باطل باشد، اين قدر متيقن از رشوه است. صاحب مسالك و صاحب مقاصد، ادعاى اجماع مسلمين كردند، بر اينكه اين معنا حرام است، و كتاب و سنت هم،
دلالت بر اين معنا دارد، در آيه شريفه مىفرمايد: «ولاتأكلوا اموالكم بينكم بالباطل و تدلوا بها الى الحكام لتأكلوا فريقاً من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون»(1) داريد كار حرام مرتكب مىشويد، مال مردم را داريد به وسيله رشوه پايمال مىكنيد، از بين مىبريد. اين رشوه حرام است، البته آيه شريفه، نسبت به راشى اين حرف را مىزند، چون راشى مىخواهد «فريقاً من اموال الناس» را بخورد، لكن يك ملازمه قطعى شرعى هم، در اينجا هست، كه هم راشى بر او حرام است، اين معنا، و هم رشوه گيرنده، بر او حرام است.
حكم راشى و مرتشى و رائش
دافع و آخذ هر دو عمل حرام مرتكب مىشوند. اعتقاد جمعى، در باب ربا، همين است، كه ربا هم دادنش حرام است، و هم خوردنش حرام است، هم ربا دهنده، كار حرامى انجام مىدهد، و هم ربا گيرنده مرتكب حرام و عمل غير جائز مىشود. لذا، قدر متيقن از حرمت رشوه كه روايات كثيره هم در اين باب هست و معروف است كه پيغمبر خدا(صلى الله عليه و آله) سه طائفه را لعنت كردند، راشى و مرتشى و رائش. رائش، آن كسى است، كه بين راشى و مرتشى رفت و آمد مىكند، يعنى دلال رشوه، مثل دلالهاى ساير معاملات كه سراغ مشترى مىآيند، سراغ بايع مىروند، كم و زياد مىكنند، تا مطلب را به يكجا، ختم كنند. رائش به آن دلال رشوه گفته مىشود كه مىخواهد از طرف راشى، رشوه را كم كند، از طرف مرتشى هم مىخواهد رشوه را زياد كند. بالاخره، به يك جايى مسأله را ختم مىكند. لذا، در بعضى از تعبيراتشان هم كلمه رائش نيست، تعبير «الذى يمشى بينهما» است. آنكه رفت و آمد مىكند تا مطلب را به يك جا ختم كند. عبارت (رائش) يا به تعبير اين روايت «الذى يمشى بينهما» در صحيحه عمار بن مروان بود.
نظر مرحوم شيخ انصارى(ره) در باره رشوه
مرحوم شيخ انصارى، بحث رشوه را در مكاسب محرمّه، خيلى مفصل عنوان كرده است، و روايت عمار بن مروان را اينجور نقل كرده است، «منها ما اصيبت من اعمال ولاة الظلمة» مىگويد. بعضى از اشكالاتى كه به بعض الاعلام ذكر كرديم، روى اين نقل مرحوم شيخ،
آن اشكال وارد نيست، ولى اشكالات ديگر به قوت خودش باقى است. در آن روايت مىبينيد، دو تعبير است، قضات را، خصوص قضات جور بگيريم يا كسى از او استفاده عموم كند، بگويد جمع محلى به لام است و افاده عموم مىكند، اختصاصى به قضات جور ندارد. ما به اين بحثش كارى نداريم، من به تعبيرش كار دارم. در صدر روايت مىفرمايد: «ومنها اجور القضاة»، در ذيلش مىفرمايد «واما الرشاء فى الاحكام» يا «اعمال» كه مىبينيد دو تعبير دارد. كلمه رشوه را از كلمه اجور جدا كرده است و ظاهر تعبير به «أما الرشاء فى الاحكام» در آخرش مىفرمايد: «فهو شرك» يا «او الكفر بالله العظيم و برسوله» از اينجا معلوم مىشود كه مسأله رشوه موضوعاً اختصاصى به احكام ندارد، ولى از نظر حكم شرك و كفر اين كلمه بالاحكام اينجا اضافه شده است، امام هم اضافه كرده است و مىفرمايد: «واما الرشاء فى الاحكام» مىتوانست بفرمايد: «واما الرشوه» كلمه فى الاحكام را، به عنوان قيد براى موضوع ذكر نفرمايد، لكن ذكر كردهاند.
تعبير عبارت ديروز اين بود «فاما الرشاء يا عمار، فى الاحكام فان ذلك كفر بالله العظيم و برسوله» از اين روايت هم استفاده مىشود، كه رشوهاى كه حرمتش اينقدر غليظ و شديد است، تا سر حد كفر و شرك است. همه اينها تعبيرات مجازيه است، نه تعبيرات حقيقيّه، كه اگر كسى يك رشوه واقعى داد، اين كافر مىشود يا يك قاضى يك رشوهاى گرفت، كافر مىشود، اينطور نيست كه كافر واقعى و مشرك واقعى باشد. اين بيان علو مرتبه اين حرام است، خيال نشود كه مثل يك محرم صغيرهاى است كه افراد مرتكب مىشوند و هيچگونه نگرانى ندارند.
اين از محرمات كبيره است كه انسان را تا سرحد كفر و شرك از نظر عظمت گناه و عظمت معصيت بالا مىبرد، و علتش هم اين است كه اگر بنا شد رشوه بخواهد حكم به غير حق را مخصوصاً عنوان كند، اصلاً معنايش اين است كه كم كم اين دستگاه قضايى الهى، كه هدفش اقامه نظام الهى است، هدفش برقرارى عدالت اجتماعى است، هدفش اين است كه حق به حقدار برسد، رشوه اين معنا را از بين مىبرد، تمام حقها پايمال مىشود «اقامة العدل و اقامة المعروف» عدالت اجتماعى و امثال ذلك اينها همه از بين مىرود. با پول، حق و ناحق زياد تحقق پيدا مىكند، كم كم تمام ذى حقها منصرف مىشوند از اينكه حقشان را دنبال بكنند، مأيوس مىشوند از اينكه حقشان به دستشان برسد و يك افرادى كه مىدانيد هميشه در جامعه هستند، يك تعبيرى هم نمىدانم قمىها اين تعبير را دارند، يا عموماً اين تعبير را دارند، يك افرادى
هستند كه در اين مواقع ميان مدعى و منكرها مىروند، از طرف مدعى يا از طرف منكر، يك پولى را مىدهند، و خودشان را طرف دعوا مىكنند، و بعد هم با يك حقهبازى حكم به نفع خودشان را مىگيرند، كه اينها را قمىها شَرخَر مىگويند، تعبير زشتى هم هست، يعنى خريدار شرّ هستند. مردم بيچاره كه قدرت گرفتن حق خودشان را ندارند، اينها مىروند، و به مقدار كمى، حق اينها را مىخرند، و خودشان را طرف دعوا مىكنند، و مثلاً با دادن يك رشوههايى اين باطل را موجب مىشوند، كه مال را تصاحب كنند و حكم به نفع آنها داده بشود.
شارع مقدس اسلام، يكى از راههاى مهمى كه اين راه را بسته است، مسأله رشوه است كه كسى پول بدهد كه به نفع او حكم داده بشود، و حكمش هم باطل است، اگر حكم به نفع او داده بشود، براى اينكه قاضى بيچاره معصوم نيست، علم غيب هم ندارد، بين خودش و بين خداى خودش مىداند، اين حكم، حكم به باطل است، نمىشود اين محق در دعوا يا در انكارش باشد، اين قدر مسلم از موارد رشوه است.
استثناى در رشوه
از مسأله رشوه يك صورت استثنا شده است، اولاً در ذهنتان نيايد، كه حرام به اين غليظى و شديدى، چرا استثنا خورده است؟ گاهى مواردى پيش مىآيد، كما اينكه در غير مورد بحث ما اگر فرض كنيد كه يك اكراهى تحقق پيدا كند، يك كسى آبرويش در خطر است، اگر رشوه بدهد، آبرويش حفظ مىشود، مسأله اكراه تحقق پيدا مىكند، حديث «رفع ما استكرهوا عليه» همانطورى كه اكراه بر شرب خمر، اكراه بر غيبت، اكراه بر تصرف در مال غير كه اينها بالذات حرام هستند، حرمتشان را برمىدارد، اگر كسى هم در دادن رشوه مكره شد، يا در گرفتنش مكره شد، اكراه، او را برمىدارد. منتها ما در جاى خودش روى عنوان اكراه يك بحثى داريم، اين طور نيست، كه هر ضرر مالى يا هر ضرر جانى همه محرمات اكراهى را حلال بكند، حالا اگر خداى نكرده به يك كسى گفتند، كه اگر تو مثلاً اجازه ندهى كه با يكى از محارم تو مثلاً زنا محقق نشود، ما هزار تومان ضرر مالى به تو مىزنيم، ده هزار تومان ضرر مالى به تو مىزنيم. با يك اكراه بر هزار تومان، و ده هزار تومان، كه زنا با محارم حلال نمىشود. اگر كسى را اكراه بر قتل كردند، اين اكراه مجوز قتل نمىشود در ساير محرمات هم بعضى از محرمات مهم، به مجرد توعيد بر يك ضرر مالى جزئى، يا يك ضرر نفسى جزئى، به يك كسى خداى نكرده بگويند كه يا اجازه بده كه ما با محارم
تو زنا كنيم، و الا يك سيلى در گوش تو مىزنيم، خوب بزنيد. سيلى زدن كه مجوز اين نيست، كه با اكراه بر اين زنا به اين كيفيّت، زنا حلال بشود. اين يك تحقيقى است، در محل خودش، و ارتباطى هم به اينجا ندارد.
در باب رشوه، اينطور خيال نشود كه رشوه، با اين غلظت و شدت چطور مورد استثنا دارد، يكى از مواردش، اكراه است. اگر اكراه نباشد، اين مسألهاى كه امام بزرگوار(ره) عنوان كردند: اگر كسى، توصل به حقش از راه رشوه ممكن مىشود، يعنى دو خصوصيّت در كار باشد: يكى اينكه، محقّ است، يكى اينكه، رسيدن به حقش هم، غير از راه رشوه، راه ديگرى ندارد. راهش راه منحصر است. اگر رشوه بدهد، به حقش مىرسد، حالا «عيناً كان او دينا» اما اگر رشوه ندهد، به حقش نمىرسد. اينجا، به لحاظ اينكه، خودش را بينه و بين الله، محق مىداند و معتقد است كه راه منحصر رسيدن به حقش هم عبارت از رشوه دادن است، براى دهنده رشوه، كه ايشان تعبير به دافع مىكنند، پرداختن اين رشوه، مانعى ندارد، اما آن حاكم هم، مىتواند بگيرد؟ براى حاكم حرام است، براى اينكه هيچ حسابى ندارد، اما براى اين، چون حق دارد، حقش هم منحصر به اين است، كه رشوه بدهد و راه ديگرى براى او نيست.
در روايتى خوانديم كه چنين داشت كه «واما الرشاء فى الاحكام» رشوه در احكام به لحاظ اينكه كلمه «فى» در اينجا، استعمال شده است، و از آن طرف وجوه القضات و امثال ذلك هم، قبلاً ذكر شده است، پيداست، كه ناظر به آن كسى است، كه رشوه مىگيرد، دريافت مىكند، اما رشوه دهنده، مشمول اين تعبير نيست، اگر مىگفت: «واما الرشاء للاحكام» كلمه لام را، به جاى كلمه «فى» به كار مىبرد، شايد ما اين استفاده را مىكرديم، اما حالا كه به جاى لام كلمه «فى» را به كار برده است، و «اما الرشاء فى الاحكام» اين شرك و كفر بالله العظيم است، و اصولاً آدم بيچارهاى كه، از يك طرف، محق است و مىبيند، كه راه رسيدن به حقش، انحصار به رشوه دارد، چطور مىشود عملش را، تا سرحد كفر، و تا سرحد شرك، كسى بالا ببرد، پيداست، كه اين مربوط به حكم كننده است، نه مربوط به كسى كه رشوه مىدهد. براى اينكه حكم، به نفع او داده بشود.
حكم به جواز رشوه براى توصل به حق از علامه(ره) و محقق(ره)
فرع ديگر اين است: اگر كسى، با رشوه توسل به حق پيدا مىكند، لكن راه رسيدن به حقش منحصر به رشوه نيست، اگر با اين قاضى
رفاقت هم كند، به نفعش حكم مىكند. اگر مقدمات ديگر هم فراهم بكند، باز به نفعش حكم مىدهد، لكن رشوه هم يكى از راههاست. آيا در اين صورت رشوه دادن و گرفتن حلال يا حرام است؟ اين مسأله مورد اختلاف واقع شده است، فاضلين، كه عبارت از علامه و محقق در شرايع باشند، قائل به جواز هستند، صاحب مسالك هم در شرح شرايع مىفرمايد «ولعله كذلك» شايد اينجا هم مانعى نداشته باشد، لكن امام بزرگوار(ره) مىفرمايد: «والاحوط الترك و لايخلو من قوة» براى خاطر اينكه اطلاقات ادله رشوه، حرمتش را همه موارد را ظاهراً مىگيرد. فقط آنجايى كه توصل به حق، توقف بر رشوه دادن داشته باشد، مثل صورت اكراه بر رشوه خارج است. اما غير از آن مورد اطلاقات ادلّه رشوه با اين كثرتى كه دارد، همه اينجا را شامل مىشود، و در اينجا هم بايد حكم به حرمت بشود.
اختصاص نداشتن رشوه به پول
خيال نشود رشوه مثل پول و درهم و دينار و اينهاست، هر چيزى كه در اين مسير باشد، حالا عنوان رشاء باشد، هبه و هديه باشد، حتى بيع محاباتى، يك خانهاى را كه مثلاً ده ميليون مىارزد عمداً به اين قاضى مىگويد، پنج ميليون براى خاطر اينكه در رابطه با آن پنج ميليون ديگر، حكم به نفع اين داده بشود. محاباة از همان حبوه در كتاب الارث است، حبوه هم، اصلش به معناى عطيّه است، بيع محاباتى، يعنى آنكه در ضمنش اعطاء و عطيّه تحقق پيدا مىكند، اين هم، حكم رشوه را دارد. كسى خيال نكند كه رشوه، اختصاص به پول دارد، اينها هم، اگر به همين منظور باشد، همين حسابها، بر او داده مىشود. خدا رحمت كند، يكى از بستگان ما در زمان سابق ادارى بود. يك رئيس ادارهاى براى آنها آمده بود، خيلى مقدس مآبى مىكرد، و پول نمىگرفت، يك وقت من از او پرسيدم: اين پول نمىگيرد، اما اگر گونى برنج ببرند در خانهاش چطور؟ گفت: نه آنها مانعى ندارد، آنها را مىگرفت. اينها يك حكم دارد، حالا چه فرق مىكند، كه پول باشد، يا هبه و هديه و امثال ذلك باشد، در اين مسائلى كه ذكر كرد، همين حكم هست. تا مسأله بعدى انشاء الله.
پرسش
1 - آيا رشوه اختصاص به احكام دارد؟
2 - حكم راشى و مرتشى و رائش را بيان نمائيد.
3 - اقوال فقها در رشوه را بيان كنيد.
4 - آيا مراد از قاضى، فقط قضات جور هستند؟
5 - مورد استثناى در رشوه را ذكر كنيد.
6 - آيا رشوه اختصاص به پول دارد؟
1) - بقره / 188.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...