• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • با توجه به اين كه اين دروس در سالهاى 1374 و 1375 تدريس شده است مطالب نگاشته شده مربوط به آن سالها مى‏باشد كه بايد مورد توجه خوانندگان كتاب قرار گيرد كه در واقع بيان حال و اوضاع اجتماعى آن تاريخ مى‏باشد.
    حوادث واقعه در سالهاى گذشته اوضاع اجتماعى را به نحوى ديگر دگرگون ساخته كه متأسفانه خسارات فراوانى را براى انقلاب اسلامى به بار آورده است.
    نفوذ منافقين جديد در لباسهاى جديدتر و تسلط آنان بر برخى امور اجتماعى و سياسى در كشور و تهاجمات سازمان يافته بر عليه اسلام حتى در لباس روحانيت، از مسائلى است كه در سالهاى اخير رخ داده و اسلام و انقلاب اسلامى و تمامى مقدسات را مورد تهاجم قرار داده است.
    القاء دروغها و شبهات بى پايه و اساس و تهاجم تبليغاتى - مطبوعاتى عليه اسلام و انقلاب از ترواشات عملى تفكرى بيمار و منحرف است كه در جاى جاى كشور سايه انداخته و افكار عمومى را به بازى گرفته است.
    اجراى تفكر ماكياولى توسط شاگردان وفادار او كه برخى از آنان در لباس روحانيت وارد شده‏اند و با استفاده از قداست لباس روحانيت به نفوذ در دلهاى مردم پرداخته و با توطئه و تحريف در عرصه فكرى و فرهنگى جامعه جولان مى‏دهند، افكار جوانان را مورد تاخت و تاز قرار داده و با شعارهاى قانونگرايى، جوانگرايى، توسعه سياسى، پيشرفت، در واقع به خواب آلوده كردن آنان پرداخته و فرصتها را يكى پس از ديگرى بر عليه مصالح آنان به كار مى‏بندند. با تفكر ديكتاتورى و استبداد طلبانه خود، قانون اساسى و احكام صريح اسلام را زير پا مى‏گذارند ولى همچنان با حفظ ظواهر، به خواب و غفلت جوانان مى‏افزايند تا با نابود كردن تمام فرصتها راه برگشت و اصلاح و پيشرفت را بر آنان ببندند.
    امروز برخى نابخردان حكومت شاهى و سلطنت را در سر مى‏پرورانند.
    جلسه اول‏
    درس خارج فقه‏
    بحث قضا
    حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى «مد ظله العالى»
    سال تحصيلى 1375
    انتخاب كتاب القضاء و اهميت آن
    پيش درآمدى بر آغاز سال تحصيلى‏
    بحمد الله، خداوند عنايت كرد كه كتاب الحج را تمام كرديم، البته يكى دو فصل كوچكش ماند كه ما هم در نوشته ملحق كرديم و به عنوان جزء پنجم، آخرين جلد كتاب حج، تحت طبع است. از طرفى هم در اين ساليان دراز كه اين توفيق نصيب همه ما شد، معلوم شد كه دامنه فقه شيعه چقدر وسعت دارد كه اگر انسان بخواهد تنها كتاب الحجّ را بررسى كند، تقريباً هفت، هشت سال يا بيشتر وقت لازم دارد و تازه به قول صاحب جواهر(ره) معلوم هم نيست كه ما همه مسائل حج را توانسته باشيم بررسى كنيم. چون مسائل حج به تعبير ايشان «أجلّ من ان تستقصى‏» است و روايت صحيحه‏اى هم هست كه به عنوان تأييد اين مطلب ذكر مى‏فرمايند.
    ما اين حوزه را تشبيه به يك اقيانوس مى‏كنيم كه بحمدالله همه چيز در آن فراوان است و اين نعمت را بايد واقعاً قدردانى كرد، بحمدالله اجتماع زيادى در اين حوزه هست، شرايط هم مساعد با اين حوزه هست. بعداً به نظر ما رسيد كه چون كتابهاى ديگر يا ابتلاى به آن كم است يا تدريس آنها بحمد الله در قم هست لذا كتاب قضا را شروع كنيم.
    تحليلى پيرامون شرائط حاكم بر حوزه علميه پيش از انقلاب‏
    زمانهاى عجيب و غريبى بر اين حوزه گذشته است. نظام و حكومت هم با آن موافق نبوده است. قبلا همه اين قسمت رودخانه باغات بود و فضلا و اهل علم مجبور بودند كه از همين مدرسه فيضيه روزها خودشان را در اين باغات مخفى كنند و شبها براى خواب به مدرسه فيضيه برگردند. شرايط بدى بود، ولى حالا بحمد الله شرايط مساعد است، نظام، نظام اسلامى است، مسؤولين رده بالاى جمهورى اسلامى، از روحانيون و معمّمين هستند و نسبت به حوزه‏ها، نه تنها نظر موافق دارند، بلكه نظر عنايت و مساعدت دارند، اين نعمتها را بايد تقدير و تشكر كنيم. مخصوصاً بايد به زمان سابق توجه داشت كه تا همين اواخر، قبل از پيروزى انقلاب، شايد چهار سال دربِ مدرسه فيضيه بسته بود، به طورى كه من يك وقت حساب كردم، ديدم خودم شايد پنج سال مدرسه فيضيه را نديده‏ام.
    آن وقت آنها تصميماتى داشتند، مى‏خواستند مدرسه فيضيه را كه از بيوت آستانه هم هست، مى‏خواستند مقبره كنند و قبور را آنجا قرار بدهند،
    مثل اين دو صحنى كه اينجا وجود دارد. براى اينكه پايگاه روحانيت را به طور كلى مضمحل كنند، ولى از همين مدرسه فيضيّه كسى به نام امام خمينى(قدس سره) برخاست و نظام اينها را از بين برد و حاكميت را براى نظام اسلامى بحمد الله فراهم كرد. تنها نظام شيعى در دنيا كه هم مطابقِ با واقع است و هم دروغ نمى‏گويد، همين نظام اسلامى است، والاّ مى‏بينيد كه خيلى از اين ممالك اسلامى، اصلاً رؤسايشان معلوم نيست كه مسلمان باشند، ولى بحمد الله نظام اسلامى، نظام شيعى، روحانيت، علماى شيعه، شخصيتهاى علمى شيعه، اينها همه نعمتهايى است كه خدا به ما عنايت كرده است و ما در پرتو اين نعمتها هر چه بيشتر و بهتر بايد استفاده كنيم و درس بخوانيم.
    اهتمام به تربيت اسلام شناس در پرتو تحمّل سختيها
    درس خواندن هم مطلبى نيست كه كسى خيال كند كه احتياج به زحمت و رنج و مشقت ندارد. تاريخ علما و شخصيتهاى شيعه را ملاحظه كنيد كه چه رنجها و زحمتها، گرسنگى‏ها و بى‏خوابيها و عدم امكانات در آن زمان بوده است. اكثر يا عموم برادران و خود ما اينطور هستيم كه كسى ما را وادار نكرده است كه وارد اين رشته بشويم، ما به اختيار خودمان اين رشته را انتخاب كرديم، به قول شما التزام به شى‏ء، هم التزام به لوازمش است. روحانى مخصوصاً در اين زمان علاوه بر جهات تقوايى و معنوى، بايد سرمايه علمى فراوان داشته باشد. (مى‏دانيد كه در اين زمان، مراكز علمى در ايران، در تمام جهان فراوان است، مطالعاتشان فراوان است، شبهاتشان فراوان است، اين شبهاتى را كه در باره اسلام و ابعاد مختلف آن دارند، چه كسى بايد جواب بدهد؟ جوابگوى اين شبهات بايد من و شما باشيم و از غير از حوزه‏هاى شيعه انتظار نيست، حتى از الازهرها هم انتظار نيست، من خودم الازهر رفته‏ام، مباحثاتى با بعضى از اساتيد آنجا داشته‏ام، سطح علميشان را ملاحظه كرده‏ام، سطح علميشان پايين است.
    لذا حوزه‏هاى شيعه، خصوصاً شما كه در امّ الحوزات مشغول هستيد و به تعبير من بحمد الله يك اقيانوسى از علم و فضيلت و درس و بحث در حوزه قم وجود دارد، بايد آماده بشويد.
    چاره‏اى نيست يا مى‏بايست كه وارد اين رشته نشويم يا حالا كه به اختيار خودمان وارد شديم، بايد نيازهاى اسلام را برطرف كنيم، بايد شبهات اسلام را جواب دهيم، اشكالاتى كه ديگران به اسلام مى‏كنند، ما جواب بدهيم و اين جوابها نياز به سرمايه علمى دارد. همه ما بايد اسلام شناس باشيم، همه ما بايد پاسخگوى مشكلات ديگران و شبهاتى كه در باره اسلام دارند، باشيم. شما ببينيد كه امام صادق (عليه السلام) از آن جوانى كه هنوز مو به صورتش خيلى روييده نبود، يعنى هشام بن حكم، به عنوان اينكه او متخصّص در علم امام شناسى بود، چقدر از او تجليل و تعريف مى‏كند، در مجالس در مقابل ديگران به او احترام مى‏كند، براى اينكه او در يك بُعدى از ابعاد تشيّع به نام امامت، خوب وارد بود، خوب مى‏توانست استدلال كند و جواب مخالفين امام صادق (عليه السلام) را بدهد.
    حوزه علميّه و پاسخگويى به شبهات‏
    ما در زمانى قرار گرفته‏ايم كه دنيا در مقابل اسلام است، فضلاً عن التشيّع، ديگر تشيّع به طريق اولى. خود فِرَق مسلمين هم، بعضى‏ها با تشيّع مخالف هستند. من همين چند روزه يك نوشتجاتى از بعضى از اين وهابيين ديدم، يك تعبيراتى در باب تشيّع كرده بودند كه با اين تعبيرات، انسان واقعاً جا دارد كه گريه كند. اين ديدى است كه اينها نسبت به شيعه دارند، تا چه رسد به ديگرانى كه اصل اسلامش را قبول ندارند. بالاخره متوجه و مراقب باشيد، ما درست است كه در شرايط نظام اسلامى و حاكميّت اسلام در ايران قرار گرفته‏ايم، ولى بايد پاسخگوى دنيا باشيم، ما بايد در مقابل سلمان رشديها بايستيم، سلمان رشدى كه ايرانى نبود، سلمان رشدى يك جوان هندى بود كه در انگلستان درس خوانده بود، انگليسى‏ها ديدند كه آمادگى در او وجود دارد، به او تزريق كردند، اينطورى كه خودش نوشته است كه اگر مثلاً مى‏خواهى ما امكانات در اختيارت قرار بدهيم، مقامت را بالا ببريم، حتى نوشته است كه سرفصلهاى كتاب مرا به من القاء كردند، اينطور كلاه سرش گذاشتند، او نمى‏بايست اين كار را بكند. از قبيل سلمان رشديها فراوان است، منتها حكم ارتداد صادر از امام(ره) براى او مانع شد از اينكه ديگران بروز و ظهور كنند، والاّ بروز و ظهور مى‏كردند، حالا هم دستهاى سياست ضدّ اسلامى اينها را تقويت مى‏كند و ما بايد در مقابل اينها قيام كنيم، كسى نيست كه در مقابل سلمان رشديها بايستد و حرفهاى آنها را جواب دهد و كتابهاى آنها را جواب دهد.
    بالاخره شما متوجّه اوضاع باشيد، شرايط، شرايط بسيار سختى است، زندگى هم بسيار سخت است. در دنيا يا در ايران بالخصوص، تورّم هم خيلى زياد است، زندگى طلبگى مشكل است.
    در انديشه آخرت
    با اين شرايط سخت زندگى، بايد هر چه بيشتر از موقعيت زمان و درس و بحث و مطالعه و تدريس و نوشتن حداكثر استفاده را بكنيم و بدانيم كه اين ايام هم مى‏گذرد، بالاخره يك روزى مرگ سراغ همه ما خواهد آمد: «كلّ نفس ذائقة الموت»(1) كه خداوند تعبير به ذائقه كرده است، يعنى آن قدر موت به او نزديك است و آن قدر در مقابل موت بايد آماده باشد، مثل اينكه انسان چيزى را مى‏چشد كه نه انسان را سير مى‏كند و نه انسان را گرسنه نگه مى‏دارد، موت هم همينطور است. دير يا زود سراغ من و شما خواهد آمد، چيزى هم كه براى من و شما مى‏ماند، همين زحماتى است كه در رابطه با اسلام و تأييد اسلام - ان شاء الله - از من و شما باقى مى‏ماند، اين به نفع آخرت ما - ان شاء الله - خواهد بود. لذا ما اين مسائل را خيلى سطحى نگيريم، درس و بحثها و اين اشتغالات را يك امر جزئى و سطحى فرض نكنيم، اينها خيلى مهم است.
    سبب انتخاب كتاب القضا جهت بحث خارج فقه‏
    چيزى كه به نظر رسيد، اين بود كه براى جهاتى، كتاب القضاء را شروع كنيم: يكى اينكه در اين روزها خيلى مورد ابتلاست و ديگرى اينكه آن روزهايى هم كه مورد ابتلا نبوده است، از روش علماى ما استفاده مى‏شود كه اهتمام عجيبى نسبت به قضا و شهادات داشتند. مثلاً از زمان صاحب جواهر - كه يك جلد از چهل و سه جلد جواهر، مربوط به قضا و شهادات است - به بعد اهتمام خيلى شديدى به مسأله قضا پيدا شده است، به طورى كه مرحوم شيخ انصارى(قدس سره) كه بعد از صاحب جواهر مسأله حوزه‏ها و زمام حوزه‏ها را در دست گرفته است - كتابهاى شيخ(قدس سره) هم مثل رسائل و مكاسب معروف است - يك جلد كتاب در قضا و شهادات دارد و مرحوم حاج ملا على كَنى(قدس سره) شاگرد صاحب جواهر(قدس سره) هم يك جلد كتاب مفصّل دارد، از شاگردهاى مرحوم شيخ انصارى است، چون خود شيخ انصارى تدريس كرده است و چند تا از شاگردهاى او كه كتابهايشان چاپ شده، در دست است. بعضى اشاره كرده‏اند به اينكه اين تقرير مرحوم شيخ است، مثل آخوند ملا حسين قلى همدانى درجزينى(قدس سره) كه معروف به عرفان و كشف و استاد عرفان بوده است و ما هيچ فكر نمى‏كرديم كه در فقه آن قدر مهارت داشته باشد. ايشان دو جلد كتاب قضاء را به عنوان تقريرات شيخ(قدس سره) نوشته است. مرحوم حاج ميرزا حيبت الله رشتى(قدس سره) البته در كتاب ايشان اشاره‏اى نيست به اينكه تقريرات شيخ است، ولى ظاهر اين است كه تقريرات است و همينطور مرحوم حاج ميرزا حسين آشتيانى(قدس سره) صاحب كتاب بحرالفوائدى كه شرح رسائل است، يك كتاب مستقلّى هم در قضا دارد، ايشان هم اشاره نمى‏كند به اينكه تقريرات شيخ(قدس سره) است، ولى ظاهرش اين است كه مطالب، همان مطالب شيخ و استاد بزرگوار است، مرحوم آقا شيخ ضياء الدين عراقى(قدس سره) ايشان هم كتابى در قضا دارد، با اينكه خيلى مختصر است، ولى خيلى هم دقيق و پر استفاده است. همينطور ديگر متأخرين از ايشان، بعض الاعلام(قدس سره) در كتاب «مبانى تكملة المنهاج» هم مسأله قضا و شهادات مطرح است.
    همينطور كتابهاى ديگر مرحوم حاج سيد محمد كاظم يزدى، صاحب عروة، در تتمة العروة، كه جزء ثانى و ثالث عروة است و اتفاقاً تتمة العروة يك كتاب نيمه استدلالى است، آنجا هم يكى از بحثهايى كه عنوان مى‏كند، عبارت از كتاب القضاء است و تتمة العروة هم خيلى كتاب خوب و بسيار پر فايده‏اى است به لحاظ اينكه متعرض استدلال هم هست، ولو اينكه استدلالاتش كامل نيست، اما به صورت كتاب نيمه استدلالى مطرح است.
    ما متنى را كه در اينجا داريم، مثل بحثهاى سابق، تحرير الوسيله حضرت امام(ره) است. ان شاء الله متن را عنوان مى‏كنيم و شرحش را آن مقدارى كه در توان ما باشد و خداوند اراده كرده باشد، خدمت شما عرض مى‏كنيم.
    توضيحى پيرامون معناى «قضا»
    در باب قضا، از نظر لغت مى‏گويند كه هم بالمدّ است و هم بالقصر، مثل كلمه «بكاء»، هم بكاء صحيح است، هم بكا صحيح است. ولى در بكاء، به لحاظ اينكه مراتب دارد، مى‏توانيم بگوييم: آنجايى كه با مدّ است، آن مراتب بالاتر را مى‏گويد، به لحاظ مطلبى كه در ادبيات است كه «زيادة المبانى تدلّ على زيادة المعانى». بكاء آن مرتبه بالاتر را مى‏گويند؛ لكن در باب قضا، به لحاظ اصطلاحى‏اش كه - ان شاء الله - صحبت مى‏كنيم، مراتب تصوّر نمى‏شود. براى اينكه براى فصل خصومت مراتب تصوّر نمى‏شود. قضا از نظر لغت، غير از اصطلاح فقهى است. قضا از نظر لغت، معانى متعددى دارد. صاحب جواهر مى‏فرمايد كه شايد به ده معنا مى‏رسد، اتفاقاً در آيات قرآنيه هم در معانى مختلفه استعمال شده است. جايى به معناى حتميّت است، جاى ديگرى به معناى خلقت است، جاى ديگرى به معناى امر است، مثل «و قضى‏ ربّك ألاّ تعبدوا إلاّ إيّاه»(2) و جاى ديگرى با كلمه وطر - مفعولش وطر - آمده است، مثل داستان زيد كه خداوند در قرآن به پيغمبر مى‏فرمايد: «فلمّا قضى زيدٌ منها وطراً زوّجناكها»(3). آيات ديگرى كلمه قضا دارد، مثل «فقضاهنّ سبع سموات»(4)، «اى خلقهنّ» يا در داستان موسى و شعيب(عليهما السلام) وقتى كه دخترهاى شعيب(عليه السلام) به پدرشان گفتند كه يك جوانى در سقى گوسفندان ما را كمك كرد، او را به عنوان اجير بياوريم، وقتى كه موسى(عليه السلام) پيش شعيب آمد و او ديد كه جوانى است كه از قيافه‏اش پيداست كه گويا زمينه رسالت در او هست، خيلى هم نيرومند است، شعيب(عليه السلام) به موسى(عليه السلام) گفت كه من يكى از اين دو دختر را مى‏خواهم به تو تزويج كنم، مهريه‏اش هم اين باشد كه هشت سال اجير من باشى و اگر ده سال باشد، بهتر است، ليكن اين يك لطفى است كه تو كردى.
    در اينجا دو بار كلمه قضا استعمال شده است، يكى اينكه موسى(عليه السلام) گفت: «ايما الأجلين قضيت فلا عدوان علىّ»(5) جاى ديگر هم خداوند استعمال مى‏كند كه «فلما قضى موسى الاجل»(6) كه اين دو تا قضا با هم فرق مى‏كند، معناى يكى فراغ است و معناى ديگرى اتمام است، «فأن اتممت عشراً فمن عندك»(7). همين طور كلمه قضا در «و اللّه يقضى بالحق»(8).
    كلمه قضا اصطلاحاتى هم دارد كه خودمان هم آنها را استعمال مى‏كنيم، قضاء دِين، گاهى قضاء را در مقابل اداء استعمال مى‏كنيم «اداء الصلاة و قضاء الصلاة»، اينها معانى مختلفه است كه - ان شاء الله - در جلسه بعد عرض مى‏كنيم كه آيا اين معانى به يك معنا برمى‏گردد يا نه؟ مثلاً قضا مثل عين مى‏ماند، عين داراى معانى مختلفه است، قضا هم معانى مختلفه دارد و همينطور تعريف اصطلاحى قضا.
    با توجه به اين كه متن بحث، تحرير الوسيله است، ان شاء الله در ضمن اين متن، مطالبى را عرض مى‏كنيم.
    پرسش‏
    1 - معانى لغوى «قضا» را بيان كنيد.
    2 - به سه مورد از آيات قرآن كه كلمه قضا در آنها بكار رفته اشاره كنيد.
    3 - معانى اصطلاحى قضا چيست؟

    1) - آل عمران / 185.
    2) - اسراء/23.
    3) - احزاب/ 37.
    4) - فصلت / 12.
    5) - قصص / 28.
    6) - قصص / 29.
    7) - قصص / 27.
    8) - غافر / 20.