• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: وقوف در مشعر الحرام " حضرت آية الله‏
    العظمى فاضل لنكرانى " مد ظله العالى ""
    جلسه هشتاد و نهم "
    در مسأله 2 مى‏فرمايند:"من خرج قبل طلوع الفجر بلاعذر و متعمداً و لم يرجع الى طلوع الشمس فان لم يفته الوقوف بعرفات و وقف بالمشعر ليلة العيد الى طلوع الفجر، صح حجه على المشهور و عليه شاة لكن الاحوط خلافه فوجب عليه بعد اتمامه الحج من قابل على الاحوط ".
    مسأله دو همان مسأله‏اى است كه در اوائل بحث وقوف به مشعر مطرح كرديم و همان چيزى است كه در روايت مسمع وارد شده است و منشأ اين فتواى مشهور هم همان برداشتى است كه از روايت مسمع داشتند، حالا با اينكه روايت مسمع را خوانديم و مفصل بحث كرديم، خواندن آن مخصوصاً براى جهتى كه قبلاً مورد بحث واقع نشده مفيد است خوانده بشود. در باب 16 از ابواب وقوف به مشعر است و تنها همين روايت هم در اين باب هست. ولو اينكه صاحب جواهر از آن تعيبر به حسنه مى‏كنند و با فتواى مشهور مقدار كمبودش را جبران مى‏كنند، لكن روايت صحيحه است. مسمع نقل مى‏كند عن ابى ابراهيم - نسخه بدل ابى عبدالله (ع) - "فى رجل وقف مع الناس بجمع " با مردم در مشعر الحرام وقوف كرد، "ثم افاض قبل ان يفيض الناس " قبل از اينكه مردم از مشعر افاضه كنند، اين زودتر از ديگران افاضه كرد تكليفش چيست؟ "قال ان كان جاهلاً فلا شئ عليه و ان كان افاض قبل طلوع الفجر فعليه دم شاة "مشهور از راه قرينه مقابله اين جمله شرطيه دوم را در مقابل جمله شرطيه اولى كه جاهلاً فرض شده اينطور معنى كرده‏اند، كه اين شرطيه دوم مربوط به عالم در مقابل جاهل است و آن وقت مفادش اين است كه اگر عالما عامدا قبل طلوع الفجر افاضه كند و معناى افاضه هم افاضه للتالى است، يعنى از مشعر برود و ديگر به مشعر برنگردد، معنائى است كه عرف آن را استفاده مى‏كند، اگر عالما عامدا قبل طلوع الفجر مشعر را ترك كرد و در نتيجه وقوف بين الطلوعين بطور كلى از بين رفت، اين روايت روى نظر مشهور مى‏گويد فعليه دم شاة، ديگر تكرار حج و بطلان آن در روايت مطرح نيست و ظاهر اين است كه حج او صحيح است، منتها بايد كفاره دم شاة را بدهد. اما ما عرض كرديم كه نه، با اينكه جمله شرطيه دوم با جمله شرطيه اولى مقابله دارد، لكن تقابل اقتضا نمى‏كند كه ما اين جمله ثانيه را حمل بر عالم متعمد كنيم، بلكه مقابله آنها به مقدارى است كه جمله شرطيه اولى، مال افاضه قبل طلوع الشمس است و جمله شرطيه دوم مربوط به افاضه قبل طلوع الفجر است و هر دو هم در مورد جاهل است و جاهل مشترك بين الجملتين است، منتها در شرطيه اولى افاضه‏اش قبل طلوع الشمس است، در شرطيه دوم افاضه‏اش قبل‏
    طلوع الفجر است، و لذا از روايت استفاده نمى‏شود كه عالم عامد اگر قبل طلوع الفجر افاضه كند من المشعر الحرام و ديگر برنگردد و در نتيجه وقوف بين الطلوعين به كلى ترك بشود، دلالت كند بر اينكه حجش صحيح است، منتها جبران لازم است و دم شاة را بايد به عنوان كفاره بپردازد. خوب اين را بحث كرديم و آن نكته‏اى را كه بيشتر براى آن نكته روايت را مجددا خوانديم اين است كه كلام محقق در شرايع و همينطور كلام امام بزرگوار در تحرير الوسيله، وقتى كه مسأله صحت حج را مطرح مى‏كنند، ولو اينكه حالا امام بزرگوار بر خلاف مشهور احتياط وجوبى در بطلان حج دارند، اما مرحوم محقق اين احتياط را هم ذكر نمى‏كنند. اما هر دو اين قيد را دارند كه اين عالم عامد كه قبل طلوع الفجر افاضه مى‏كند از مشعر، و اين روايت دلالت بر صحت حجش مى‏كند بنابر استنباط مشهور، اين مال جاى مخصوصى است كه وقوف به عرفات از اين آدم فوت نشده باشد، اين قيد عدم فوت وقوف به عرفات هم در كلام محقق است، هم در كلام امام بزرگوار.
    در اين عبارتى كه خوانديم مى‏فرمايد:"فان لم يفته الوقوف بعرفات " آن وقت ممكن است كسى اين حرف را بزند كه اگر شما (يعنى مشهور) به استناد اين روايت به صحت حج در مورد عالم عامد كه قبل طلوع الفجر افاضه مى‏كند حكم مى‏كنيد، در روايت كه چنين قيدى مطرح نشده و لقائل ان يقول كه روايت اطلاق دارد، كسى را كه وقوف به عرفات را درك كرده كسى را كه وقوف به عرفات را درك نكرده باشد را شامل مى‏شود، اين قيد در كلام محقق و در عبارت امام بزرگوار از كجا آمد؟ ممكن است كسى اين اشكال را داشته باشد، لكن جواب دارد، اگر ما فرض كنيم روايت را به همان گونه كه مشهور معنى كردند، اين اشكال قابل جواب است و جوابش اين است كه، (درست دقت بفرمائيد!) در مواردى كه در روايات حكم به بطلان مى‏شود، بطور ضابطه كليه، هر كجا حكم به بطلان يك عملى كردند، مثلا گفتند اگر كسى در نماز ركوعش را ترك كرد نماز او باطل است، جاى اين توهم نيست كه بطلان، بطلان اضافى باشد، نه بطلان مطلق است، لذا مى‏گويد كسى كه يك ركوع را در نماز ترك كند نماز او باطل است، و اگر مقابل آن را گفت، در ناحيه صحت مسأله‏اى مطرح شد گفت اگر كسى ركوع نمازش را ترك نكند، نمازش صحيح است، آيا معنايش اين است كه نماز او صحيح است ولو اينكه سجود را ترك كرده باشد، ولو اينكه اركان ديگر را ترك كرده باشد، يا اينكه در ناحيه صحت مسأله جهت و اضافه مطرح است، يعنى اگر بگويد كسى ركوعش را انجام بدهد نمازش صحيح است، يعنى من جهة الركوع، و من حيث الركوع نماز مشكلى ندارد، اما معنايش اين نيست كه به نحو اطلاق هيچ مشكلى ندارد ولو اينكه ساير اركان را كم و زياد كرده باشد. لذا يك فرق بين مسأله بطلان و مسأله‏
    صحت در اين جهت است كه بطلان امر اضافى نيست، وقتى عبادتى باطل شد يكون باطلاً اما صحت يك امر اضافى است، نماز صحيح است من جهة الركوع و باطلٌ من جهة غير الركوع. پس اينكه در روايت مسمع ولو روى تفسير مشهور مى‏فرمايد اگر فرضاً عالم عامد قبل طلوع الفجر افاضه كند، اين حجش صحيح است، يعنى از ناحية الوقوف بالمشعر در رابطه با وقوف به مشعر ديگر مشكلى ندارد، اما حج او صحيح است ولو اينكه عمداً وقوف به عرفات را هم ترك كرده باشد، اينكه ديگر اين روايت دلالت بر اين معنى ندارد، لذا كسى توهم اطلاق در اين روايت نكند كه بگويد اگر كسى قبل طلوع الفجر عالماً عامداً از مشعر بيرون رفت حجش صحيح است، يعنى سوأ اينكه وقوف به عرفات را انجام داده باشد يا وقوف به عرفات را انجام نداده باشد. اين روايت كارى به مسأله وقوف به عرفات ندارد، در رابطه با وقوف به مشعر اين معنى را دارد ذكر مى‏كند، يعنى من هذه الجهة و من ناهية الوقوف بالمشعر حج او صحيح است. حالا حج او يك مشكلى در ناحيه وقوف به عرفات يا مسائل ديگر دارد، به اين روايت مربوط نيست و كسى نمى‏تواند از اين روايت استفاده اطلاق بكند، لذا كسى نيايد به مرحوم محقق و امام بزرگوار اشكال كند كه اين قيدى را كه شما در كلامتان آورديد:"ان لم يفته الوقوف بعرفات " اين قيد را شما از كجا آورديد؟ شما دليلتان اين روايت است، كه اين قيد در آن نيست و شايد روايت اطلاق داشته باشد.
    جواب اين است كه روايت اطلاق ندارد، بلكه محطّ نظر روايت همان جهت وقوف به مشعر است، اما در فتوى اگر يك مفتى بخواهد فتوى بدهد، بايد اين قيد را ذكر بكند، اما در روايت ضرورتى براى ذكر اين قيد ملاحظه نميشود
    .پس روايت براى همين نكته بود كه خوانديم و اين نكته را كه هم در كلام محقق و هم امام است ما ذكر كنيم.
    (س:...) (پاسخ استاد:) روايت روى فتواى اينها و استفاده مشهور مى‏گويد صحيح است، آيا صحيحى كه روايت مى‏گويد صحيح من هذه الجهة است، يا صحيح من جميع الجهات؟ كارى به ساير جهات ندارد، در رابطه به مشعر روى نظر اينها روايت يك چنين چيزى مى‏گويد، لكن ما عرض كرديم كه معناى روايت اين نيست و اصلا عالم عامد را نمى‏گيرد، نظر ما اين بود كه اگر كسى عالماً عامداً قبل طلوع الفجر از مشعر برود و برنگردد يكون حجه باطلا، هيچ و شبهه‏اى هم روى حرفهاى گذشته ما در اين معنى نبود، فقط تنها همين روايت بود كه مشهور را منحرف كرده بود به اين معنى، و باز كسى توهم نكند كه ما براى مشهور حساب قائل هستيم، نه در فهم مفاد روايت، اگر مشهور از روايتى يك معنائى را استفاده كنند و ما ملاحظه كنيم كه اين استفاده مشهور خلاف آن چيزى است كه خودمان استفاده مى‏كنيم، اينجا شهرت ارزشى ندارد
    و به عبارت ديگر در فهم مفاد روايات لازم نيست تبعيت از مشهور بكنيم، مشهور براى جبران ضعف سند روايت بدرد مى‏خورد، اما در كيفيت فهم مفاد روايت مشهور براى ما حجيت ندارد و بحث كرديم كه انصافاً آن معنائى را كه صاحب حدائق در مقابل مشهور از روايت كرده بود يك معناى خيلى لطيف و متناسب بود و راهى براى اين استفاده بهيچ وجه نيست.
    (س:...) و (پاسخ استاد:) براى اينكه ركن فقط همان است، يكى عرفات است يكى مشعر و ديگر ركنى نداريم.
    اين هم مسأله 2 كه ديگر خيلى بحث ندارد.
    (س:...) (پاسخ استاد:) بله! روى همين كه در رواياتى كه وقوف بين الطلوعين را واجب مى‏كند و ركنيت را دلالت دارد و اثر ركنيت در مسأله عامد عالم است، آنها هم تقريباً در مقابل اين روايت هست كه ما مفصل اين بحثها را كرديم.
    و اما مسأله 3:"من لم يدرك الوقوف بين الطلوعين و الوقوف بالليل لعذرٍ و ادرك الوقوف بعرفات فان ادرك مقدارا من طلوع الفجر من يوم العيد الى الزوال و وقف بالمشعر و لو قليلاً صح حجه "مسأله مربوط به اين مورد است كه اگر كسى بهيچ وجه وقوف به مشعر را لعذرٍ درك نكرد، مثل اينكه از عرفات افاضه كرد الى المشعر لكن به علت كثرت ازدحام، يا به علت اينكه راه را گم كرد و بى‏راهه رفت، هرچه سعى و تلاش كرد نتوانست خودش را در شب و بين الطلوعين به مشعر برساند. در نتيجه وقوف به مشعر هم در شب كه درباره عده‏اى كه ذكر كرديم كافى هست، هم در بين الطلوعين، همه اينها از دست اين رفت لعذر، بدون اينكه تقصيرى در اين رابطه داشته باشد، اين عذرها مانع از اين شد كه بتواند درك كند، حالا آيا اين آدم از نظر وقوف به مشعر به طور كلى محروم است يا اينكه نه؟ يك وقوف اضطرارىِ ديگرى براى مشعر وجود دارد كه اين وقوف اضطرارى براى يك چنين مواردى در نظر گرفته شده است، همانطورى كه در باب عرفات يك وقوف اضطرارى داشت، و آن عبارت از همان شب عيد قربان بود و براى كسى است كه لعذر وقوف به عرفات از دستش رفته است، در رابطه با مشعر هم همين معنى مطرح است، كه اگر كسى لعذر وقوف شب و بين الطلوعين از دست او رفت، يك وقوف اضطرارى براى او در نظر گرفته شده كه آن شروعش از طلوع شمس الى زوال يوم العيد است، يعنى از اول طلوع آفتاب تا اول ظهر روز عيد قربان، آن هم نه مجموع آن، بلكه جزئى از آن مجموع، اگر يك لحظه از اين مجموع را در مشعر باشد، با نيت وقوف وقوف به مشعر به عنوان وقوف اضطرارى تحقق پيدا كرده. پس محدوده واجب عبارت از طلوع و زوال شمس است، و واجب هم مجموع نيست، بلكه واجب عبارت از يك جز و يك لحظه وقوف به مشعر
    الحرام مع نية الوقوف به عنوان جز الحج براى او در نظر گرفته شده. از نظر فتاوا تقريبا همه فقها همين فرمايش را دارند. تنها ابن ادريس از سيد مرتضى (رحمهم الله) نقل كرده كه مرحوم سيد مرتضى در وقوف اضطرارىِ مشعر منتها را عبارت از زوال قرار نداده، بلكه منتها را عبارت از غروب شمس قرار داده كه روى اين نقل مجموع روز عيد قربان من اول طلوع الشمس الى غروب الشمس به عنوان وقت اضطرارىِ مشعر مطرح است، لكن علامه در كتاب مختلف شديداً اين نسبتى را كه ابن ادريس به سيد مرتضى داده انكار مى‏كند، و مى‏فرمايد سيد مرتضى هم از كلامش چنين معنائى استفاده نمى‏شود، بلكه نظر سيد هم همان نظر ديگران است كه منتهاى وقوف اضطرارىِ به مشعر، عبارت از زوال شمس روز عيد قربان است و روايات زيادى در اين باب وارد شده كه اين روايات را اكثراً در باب 23 از ابواب وقوف به مشعر صاحب وسائل قدس سره نقل كرده است، يكى دو تا از اين روايات را ملاحظه بفرمائيد.
    باب 23 روايت 6 عبدالله بن مغيره، "قال:"جائنا رجل بمنى، فقال انى لم ادرك الناس بالموقفين جميعاً الى ان قال، فدخل اسحاق بن عمار على ابى الحسن (ع) فسئله عن ذلك، فقال اذا ادرك المزدلفة فوقف بها قبل ان تزول الشمس يوم النحر "" اگر مزدلفه را به اين صورت درك كند كه وقوف كند "قبل ان تزول الشمس يوم النحر " قبل از آنكه زوال شمس روز عيد قربان تحقق پيدا بكند " فقد ادرك الحج "كه با رواياتى كه ما قبلا در باب وقوف به مشعر خوانديم جمعش اين است كه حمل بر عذر بشود، يعنى كسى كه معذور بوده و نتوانسته وقوف اختيارى را درك كند، اما اگر اين مقدار را درك كرد يعنى مزدلفه را قبل زوال الشمس روز عيد قربان "فقد ادرك الحج "و عمل او درست است.
    روايت 8 اين باب: از جميل بن دراج است "عن ابى عبدالله (ع) قال: من ادرك المشعر يوم النحر قبل زوال الشمس فقد ادرك الحج " كسى مشعر را در روز عيد قربان قبل زوال الشمس درك كند، و درك هم به يك لحظه و به مسمى تحقق پيدا مى‏كند، ديگر لازم نيست استيعاب در وقوف اضطرارى يكى از خصوصيات وقوفهاى اضطرارى اين است كه استيعاب در آنها لازم نيست، همينكه يك لحظه، يك يا تو دقيقه درك كند، كفايت مى‏كند."من ادرك المشعر يوم النحر قبل زوال الشمس فقد ادرك الحج، و من ادرك يوم عرفه قبل زوال الشمس، فقد ادرك المتع‏ة ". اين بحثى بود كه ما قبلاً خوانديم در رابطه با عمره تمتع كه تا چه زمانى وقتش ضيق مى‏شود؟ گاهى از اوقات است كه كسى در ميقات به عنوان عمره تمتع مُحرم شده، لكن حالا كه وارد مكه شد، فرض كنيد كه بعد از ظهر روز عرفه است، او نمى‏تواند اعمال عمره تمتع را انجام بدهد و بعد برود به وقوف به عرفه برسد. بحث مفصلى در اين رابطه بود كه وقت عمره تمتع كى‏ة ضيق مى‏شود كه اگر از آن وقت بگذرد نمى‏تواند عمره تمتع را
    انجام بدهد. در كلام امام (قدس سره) بود كه بايد وقوف اختيارىِ عرفه را بتواند درك كند، لكن ما در بحث به اين نتيجه رسيديم كه اگر جزو ركنىِ از وقوف به عرفه را هم بتواند درك كند، اين معنى كفايت مى‏كند. لذا گفتيم اگر كسى فرضاً ظهر روز عرفه از ميقات مُحرم شده به احرام عمره تمتع و وارد مكه شد و با سرعت اعمال عمره را انجام داد و از احرام بيرون آمد و بعد مُحرم به احرام حج شد، اگر ده دقيقه قبل از غروب بتواند وقوف به عرفات را درك كند، همين مقدار كفايت مى‏كند در اينكه حج او تمتع باشد و عمره تمتع او صحيحاً واقع شده باشد. اين ذيل روايت ناظر به اين مسأله است كه مى‏گويد " و من ادرك يوم عرفه قبل زوال الشمس فقد ادرك المتع‏ة " اگر كسى روز عرفه را قبل زوال شمس درك كند و قبل زوال الشمس به عرفات برسد به حج تمتع او هيچ لطمه‏اى نخورده و به قوت خودش باقى است كه عرض كرديم اين بحث مفصل جداگانه دارد.
    روايت ديگر كه همان روايت قبلى است، منتها در كلام صاحب وسائل دو روايت ذكر شده و عجيب است كه علاوه بر اينكه راوى آن جميل است، راوىِ از جميل هم در هر دو روايت ابن ابى عمير است كه پيداست يك روايت است، روايت 9 جميل "عن ابى عبدالله(ع) قال: من ادرك المشعر الحرام يوم النحر من قبل زوال الشمس فقد ادرك الحج " عبارت تقريباً همان عبارت قبلى است و در اين باب روايات مفصل و فراوان است. از جمله روايت 13 "محمد بن عيسى عن يونس ان عبدالله بن مُسكان، لم يسمع من ابى عبدالله (ع)" عبدالله بن مسكان راوى معروف نشنيده از امام صادق (يعنى بدون واسطه) " الا حديث من ادرك المشعر فقد ادرك الحج " به اين عبارت شنيده "من ادرك المشعر "اما كى مشعر را درك كند؟ ديگر در اين حديث نيست. آن وقت مى‏گويد "قال: و كان اصحابنا يقولون " و روات ديگر مى‏گفتند:"من ادرك المشعر قبل طلوع الشمس فقد ادرك الحج ". بر خلاف آن حديثى كه ابن مسكان از امام صادق (ع) شنيده كه "من ادرك المشعر فقد ادرك الحج " اصحاب اينطورى مى‏گفتند كه "من ادرك المشعر قبل طلوع الشمس فقد ادرك الحج " باز اين هم به كار ما نمى‏خورد، و ذيل آن مقصود ما است. كه مى‏گويد " فحدثنى محمد بن ابى عمير و احسبه رواه " من فكر مى‏كنم كه اينطورى روايت را محمد بن ابى عمير نقل كرده، "ان من ادركه قبل الزوال من يوم النحر فقد ادرك الحج " اين چيزى است كه بر ما نحن فيه تطبيق مى‏كند، كه "من ادركه قبل الزوال من يوم النحر "كه دائره به وقوف به مشعر، منتها به صورت اضطرارى ادامه پيدا مى‏كند به زوال يوم النحر، و اگر كسى قبل از زوال وقوف اضطرارىِ به مشعر را درك كند، منتها لعذرٍ فى ترك آن وقوفهاى قبلى، كانه قد ادرك الوقوف بالمشعر.
    فبالنتيجة براى وقوف به مشعر علاوه بر وقوف به ليل براى آن طوائفى كه ديروز ذكر كرديم، يك وقوف اضطرارىِ متأخر از طلوع شمس است و مبدأ آن طلوع شمس و منتهايش عبارت از زوال شمس است و كسى هم ظاهراً در اين معنى مخالفت نكرده. والحمدلله رب العالمين.
    پايان