• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "حج: وقوف در مشعر الحرام " حضرت آية الله‏
    العظمى فاضل لنكرانى " مد ظله العالى ""
    جلسه هشتاد و هشتم "
    بحث در رواياتى بود كه از آنها استفاده مى‏شد كه يك طوائفى مى‏توانند در وقوف به مشعر قبل طلوع الفجر از مشعر خارج بشوند و ظاهر آن هم اين است كه خارج بشوند للتالى، يعنى بروند و بدنبال خروج اعمال روز عيد قربانى را انجام بدهند. رواياتى كه خوانديم، از آنها روايت مربوط به حج نبى (ص) بود، تعبير اينطور بود:"و عجّل لضعفأ بنى‏هاشم بالليل " ضعفأ يك عنوانى است كه نسأ و صبيان و پيرمردها را هم شامل مى‏شود. عنوان ضعفأ اين افراد را مى‏گيرد. در بعضى از روايات تعبير به نسأ شده بود:"و رخص للنسأ " اينكه قبل از طلوع فجر اينها از مشعر كوچ كنند الى منى، و در ذيل همان روايت بود كه رسول خدا (ص) اسامه را مأمور كرد كه همراه زنها افاضه كند از مشعر به منى. لكن دو عنوان ديگر هم در كار است، يكى عنوان خائف و يكى عنوان مريض، كه در كلام امام بزرگوار اين دو عنوان هم ذكر شده، در رواياتى كه ديروز خوانديم - كه عمده روايات بود - عنوان خائف در آن روايات وجود نداشت، لكن دو روايت هست كه آنها عنوان خائف هست و توجيح يكى از اين دو روايت هم اين است كه حمل بر مريض بشود، و الا عنوان مريض در روايتى بالخصوص مطرح نشده. اين دو روايت را عرض كنيم تا بعد انشأ الله نتيجه بگيريم. در همين ابواب وقوف به مشعر باب 17 يك رويات مرسله‏اى هست كه مى‏شود ارسالش را به واسطه فتواى مشهور بر طبق اين روايت جبران كرد و او روايت اول باب 17 است كه كلينى نقل مى‏كند "عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن جميل بن دراج عن بعض اصحابنا عن احدهما (ع) قال: لا بأس ان يفيض الرجل بليلٍ اذا كان خائفا " اگر رجل خائف بود مى‏تواند در شب هم افاضه كند كه "ان يفيض الرجل بليلٍ "قرينه براين است كه همين وقوف به مشعر را مطرح مى‏كند، براى اينكه در افاضه از عرفات، اين "يفيض بليل "مطرح نيست، اينكه مى‏فرمايد مانعى ندارد كه رجل در صورتى كه خائف باشد در شب افاضه كند، همين تناسب حكم و موضوع اقتضأ مى‏كند كه مسئله در رابطه با وقوف به مشعر است و ذكر رجل هم به عنوان اين است كه اگر زن باشد لازم نيست كه خائف باشد، زن بودن خودش مجوز افاضه قبل طلوع الفجر است، اما در باب مرد كه "اذا كان خائفاً "مى‏تواند به ليل و قبل طلوع الفجر افاضه كند. در اين روايت خائف مطرح است ولى اين روايت مرسل است و عرض كرديم ارسال آن را هم مى‏شود به فتواى اصحاب جبران كرد، براى اينكه مرحوم محقق در شرايع مخصوصاً عنوان خائف را تصريح كرده و صاحب مدارك در شرح شرايع مى‏فرمايد اين مطلب شرايع‏
    مجمع عليه است، عند الاصحاب، و نظير اين مطلب را علامه در كتاب منتها دارد، لذا در مسئله خائف با اينكه آن روايات ديروز عنوان خائف ذكر نشده بود، اما همين مقدار كفايت مى‏كند، اما اشكال در مريض است. عرض كرديم ديروز در ابواب رمى جمره عقبه باب 14 روايتى است كه آن را شيخ نقل كرده از سعد از موسى بن الحسن عن احمد بن هلال - كه اين مشكل دارد - "عن محمد بن ابى عمير عن على بن عطيه " كه ظاهر اطلاق على بن عطيه همان على بن عطيه حناط كوفى است و ثقه است و در خود روايت هم رفيق خود را به عنوان كوفى معرفى مى‏كند، اين قرينه بر اين است كه همان على بن عطيه حناط كوفىِ ثقه است، لكن اشكال در آن احمد بن هلال است، على بن عطيه مى‏گويد، "افضنا من المزدلفة بليل " من و رفيقم قبل طلوع الفجر از مشعرالحرام افاضه كرديم "افضنا من المزدلفه بليلٍ انا و هشام بن عبدالملك الكوفى " از اينكه رفيق او كوفى بوده قرينه بر اين است كه خود على بن عطيه هم همان على بن عطيه كوفى است. خوب مى‏گويد ما اين كار را كرديم "فكان هشام خائفاً " يعنى در حقيقت منشأ اينكه ما افاضه بليل كرديم، خائف بودن هشام بود، حالا يك مسئله شخصى داشته است."فانتهينا الى جمرة العقبة طلوع الفجر "وقتى كه به جمره عقبه در منى رسيديم تقريباً مقارن با طلوع فجر بود كه پيداست خيلى قبل از طلوع فجر بوده، آن وقت مى‏گويد "فقال لى هشام اىّ شئ احدثنا فى حجنا " چيز بدى در حج خودمان احداث كرديم، چرا ما قبل از طلوع فجر از مشعر الحرام كوچ كرديم و به جانب منى آمديم، اين تقريباً يك بدعتى در باب حج است، "فنحن كذلك " ما در اين صحبتها بوديم كه "اذ لقينا ابوالحسن موسى " در حال صحبت به موسى بن جعفر(ع) برخورد كرديم در حاليكه "قد رمى الجمار انصرف " در حاليكه رمى جمره را هم انجام داده بودند و برمى‏گشتند. تا هشام رفيق من اين مطلب را متوجه شد "فطابت نفس هشام "آن وقت خيالش راحت شد و فهميد كه نه مشكلى را در باب حج احداث نكردند اين روايت از نظر مفاد در رابطه با خود هشام عنوان خوف بوده، و به علت خوف از مشعرالحرام افاضه كرده، اما در رابطه با عمل موسى بن جعفر (ع) كه مسئله خوف و مطرح نبوده، لابد ما بايد حمل كنيم بر اينكه يك كسالتى در ايشان وجود داشته و اين مانع از اين بوده كه همدوش مردم و در آن ازدحام بتواند از مشعر كوچ كند و اعمال منى مخصوصاً رمى جمره عقبه كه در روز عيد قربان بسيار جاى پرازدحام و پر جمعيتى هست، انجام بدهد. اگر اين روايت را با اين توجيه ما بتوانيم به آن استناد كنيم كه علاوه بر خوف مسئله مرض هم استفاده بشود، اما اگر كسى آمد و در اين روايت سنداً يا دلالةً مناقشه كرد و گفت قابليت استناد ندارد، ما در باب مريض از كجا مطلب را بدست بياوريم؟ آيا ما مى‏توانيم الغأ خصوصيت كنيم؟ بگوئيم عنوان ضعفأ
    وقتى مجوز براى افاضه قبل طلوع الفجر شد، مريض هم ولو موقتاً در عنوان ضعيف داخل خواهد شد، كه فرق نمى‏كند مقصود از ضعفأ آن نيست كه اين عنوان ضعف بر او هميشه صدق كند نه آن كه يك روز هم ضعيف باشد اين هم داخل در اين معنى خواهد بود، نمى‏شود استفاده ملاك كنيم، مخصوصاً اينكه در بعضى از روايات روى عناوين تكيه شده، در روايات ديروز ديديد كه روى عنوان نسأ در خيلى از روايات تكيه شده بود، آن وقت ما بخواهيم از اين يك حكم كلى استفاده كنيم و مريض هم قرار بدهيم، طورى نيست كه انسان بتواند به آن اطمينان پيدا كند، مگر با همين توجيه در روايت و رفع مشكل سند آن، لذا مسئله مريض يك قدرى مشكل است و در كلمات هم كمتر ذكر شده است، ولو اينكه تعبير به من له عذر در كلمات وجود دارد، اما صحبت از مريض كمتر در كلمات ملاحظه مى‏شود. (س:...) (پاسخ استاد:) اين خائفى كه شما مى‏گوئيد يعنى خائفاً من الافاضة فى الليل؟ ...."فقال لى هشام اى شئ احدثنا فى حجنا " اين مطلب بعدى است، اين "فكان هشام خائفاً منشأ افاضه بليل "است، و الا بايد وجه داشته باشد، خوب اگر كسى نه خائف است نه مريض و نه جز ضعفا، اين وجهى ندارد كه افاضه بليل بكند، در افاضه بليل بايد يك جهت عقلائى وجود داشته باشد، ظاهر اين است كه جهت عقلائى در مورد خائف بودن هشام بوده است. از اينكه آن "فقال لى هشام اى شئ " يعنى قبل از اينكه اين حرف را بزند مسئله‏اى معلوم نبوده، اين "فكان هشام خائفاً " اين به عنوان علت افاضه بليل است. حالا ما عمده روى خائف تكيه نداريم، براى اينكه روايت جميل بن دراج، به صراحت مسئله خائف را مطرح مى‏كند، آن مشكلى كه ما گرفتارش هستيم مسئله مريض است كه در هيچ روايتى اين عنوان مريض مطرح نشده، و الا بفرمايند در اين روايت هم خائف معنايش اين نيست كه ما استفاده كرديم، باز هم مطلبى نيست، روايت جميل بن دراج به صراحت مسئله خائف را مطرح كرده.
    (س:...) (پاسخ استاد:) سرش همين ضعفا بودن است، لذا شما وقتى در تعبيراتتان عنوان مى‏كنيد مثل همين تعبير امام بزرگوار، "للضعفأ " يك عنوان " من له عذر "يكى، و "لمن ينفر بهم " عنوان ديگر، "ضعفا " "من له عذر " مثل خائف، اگر ما دليل خاصى در مورد خائف نداشته باشيم مى‏توانيد خائف را داخل در عنوان ضعفأ كنيد؟ مريض هم همينطور است. ضعفأ يك عنوان خاصى دارد، لذا به بعضى از اينها طبق معمول تعبير خيلى جالب هم نيست، اصلا تعبير به ضعيفه يك تعبير مصطلحى هست كه در مورد نسأ مى‏شود، عرض كردم اين تعبير هم جايز نيست. اين در رابطه با اين عناوين. دو عنوان ديگر هست كه دقت بفرمائيد: يك عنوان عنوان ناسى است، اگر كسى نسياناً افاضه كند من المشعر قبل طلوع الفجر. يادش رفت كه بايد بين الطلوعين را در
    مشعر بماند، خيال كرد همينكه وارد مشعر شد، يك ساعت و دو ساعت كه بماند، همين كفايت مى‏كند، فراموش كرد. يكى هم مورد جاهل است. در مورد ناسى كه خوب على القاعده نه به مقتضاى اين روايات، بلكه به مقتضاى حديث رفع الخطأ و النسيان، بايد بگويد كه اگر كسى نسياناً قبل طلوع الفجر خارج شد، اين نه استحقاق عقوبتى بر او مترتب، نه كفاره‏اى در كار است، و نه بطلان عملى تحقق دارد. اما در مورد جاهل، يكى از ثمراتى كه در معناى روايت مسمع نظرتان هست، كه صاحب حدائق يك معناى خاصى را براى آن مى‏كرد، و ما هم همان معناى صاحب حدائق را ترجيح داديم و با اينكه مشهور خلاف آن معنى را استفاده كرده بودند، لكن ظاهر روايت با قرائنى كه ما ذكر كرديم همان معناى صاحب حدائق بود، آن روايت اينجا نتيجه مى‏دهد. مى‏گفت اگر قبل طلوع الفجر از مشعرالحرام افاضه كند، بايد يك كفاره بدهد و ما اين جمله را حمل بر جاهل كرديم، گفتيم اگر كسى جاهلاً قبل طلوع الفجر از مشعر افاضه كرد، بايد كفاره بدهد. خوب اين دليل بر اين است كه عنوان جاهل مجوز براى خروج از مشعر قبل طلوع الفجر نيست، براى اينكه اگر مجوز بود، روى قاعده نمى‏بايست كفاره‏اى بر او ترتب پيدا كند، معمولاً به قول صاحب جواهر (عليه الرحمه) مسئله كفاره در موارد اثم است، در مواردى است كه معصيت شده و خلافى تحقق پيدا كرده. پس وقتى كه ذيل روايت مسمع را روى فتواى مشهور معنى كنيم، كه روى عالم عامد پياده مى‏كرد و مى‏گفت اگر عالماً عامداً قبل طلوع الفجر از مشعر خارج بشود، حجش هم صحيح است، لكن بايد جبران كند و كفاره بدهد. اما ما كه روايت را اينطور معنى نكرديم، بايد اين حرف را بزنيم، در حقيقت اينجا يك ثمره‏اى بين ما و بين مشهور در تفسير روايت مسمع در مورد جاهل در ما نحن فيه ثمره پيدا مى‏شود. مشهور كه صدر روايت مسمع را مى‏گويند "ان كان جاهلاً فلا شئ عليه " چه قبل از طلوع فجر و چه بعد از طلوع فجر باشد. روى حرف مشهور بايد بگوئيم آدم جاهل هم اگر قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ كرد مثل همان نسأ و صبيان و شيوخ مى‏ماند، كفاره ندارد و عملش هم صحيح است، اما ما كه روايت مسمع را به لحاظ ذيلش منحصر به جاهل كرديم، گفتيم اگر جاهل قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ كند، بايد كفاره بدهد، خوب اين معنايش چيست؟ معنايش اين است كه الجاهل لا يجوز له الافاضه و اگر افاضه كند قبل طلوع الفجر؛ يترتب عليه الاثم و يترتب على الاثم الكفاره، لذا يك ثمره‏اى بين حرف ما و حرف مشهور در رابطه با جاهلِ مفيضِ قبل طلوع الفجر پيدا مى‏شود كه بنابر حرف ما جايز نيست و كفاره دارد، لكن بنا بر حرف مشهور جايز است و هيچ كفاره‏اى هم بر آن ترتب ندارد، اين يك خصوصيتى بود كه بايد به آن توجه بشود.
    نكته ديگر اين است كه اين عناوينى كه ما گفتيم بر آنها جايز است قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ كنند، اين عناوين مختلف است. ضعفأ عنوانى است كه هست عنوان زن بودن، عنوان پيرمرد بودن، عنوان بچه بودن، اين يك چيزى نيست كه با ورود به منى تغيير پيدا كند، اين عنوان به قوت خودش باقيست، لذا اين جواز افاضه براى اين طوائف يعنى زنها و بچه‏ها و شيوخ ديگر قيد و شرط ندارد. اينها وقتى كه از مشعر افاضه كردند، ديگر هيچ قيد و شرطى براى او نيست. اما در باب خائف و مريض: مسئله خوف و مرض يك عنوانى است كه للتالى باقى نيست، حالا اگر كسى به علت خوف از مشعر الحرام خارج شد، آمد وارد منى شد، خوف او برطرف شد، ديد نه اصلا زمينه خوفى وجود ندارد و الان مى‏تواند به مشعر برگردد و حداقل يك لحظه‏اى از وقوف بين الطلوعين را درك كند، آيا بر او واجب است برگردد يا نه؟ يا در باب مريض، مريض سختى بود و به علت مرض گفتيد جايز است كه از مشعر الحرام به منى افاضه كند، حالا وارد منى شد و تصادفاً كسالتش خوب شد، و الان طورى هست كه مى‏تواند برگردد به مشعر و حداقل يك لحظه وقوف بين الطلوعين را - كه عنوان ركنى هم دارد - را درك كند، آيا واجب است برگردد يا نه؟ به حسب قاعده واجب است، براى اينكه يك حكم وقتى كه روى عنوان مى‏رود، تا زمانيكه آن عنوان باقيست حكم هم باقيست. در باب نسأ حكم روى اين عنوان رفته، خوب اين عنوان سر جاى خود هست، تغييرى پيدا نمى‏كند. لذا وقتى گفتند بر زنها جايز است كه قبل طلوع الفجر افاضه كنند، معنايش اين است كه ديگر برگشتن هم براى او مطرح نيست و حتى در بين زنها هم، گاهى يك موجودات استثنائى ديده مى‏شود كه چه بسا به مراتب از مردها نيرومندتر، قوى‏تر، و در مسائل اجتماعى هم خيلى فعال‏تر و زرنگتر هستند، لكن بر او هم جايز است كه قبل طلوع الفجر افاضه كند، براى اينكه عنوان زن بودن سبب شده براى جواز افاضه. در باب زنها اين حكم هست چون عنوان باقيست، اما در باب خائف و مريض "اذارتفع خوفه فى منى " و مى‏تواند برگردد به مشعر و لحظه‏اى از وقوف بين الطلوعين را درك كند، از كجا استفاده كنيم كه بر او واجب نيست برگردد. و يا اگر مريضى در منى خوب شد، بطوريكه ديگر هيچ مشكلى براى او وجود ندارد و مى‏تواند با كمال نيرو و قوت برگردد به مشعرالحرام و لحظه‏اى از وقوف بين الطلوعين را درك كند، چه دليلى داريم بر اينكه بر او لازم نيست برگردد. لذا اين طوائف در اين جهت هم بينشان اختلاف وجود دارد و آن اين است كه آن عناوين اوليه مسئله برگشتن به مشعرالحرام براى آنها مطرح نيست. اما در باب خائف و در باب مريض، "اذا زال خوفه وارتفع مرضه و امكن له العود الى المشعر " بحيثى كه درك كند ولو لحظةً من الوقوف بين الطلوعين، ظاهر اين است كه بر او واجب است و اگر
    واجب شد و بر نگشت، ترك ركن محقق شده و ترك ركن عمدى در باب حج موجب بطلان حج است، همانطورى كه مكرر عرض كرديم.
    (س:...) (پاسخ استاد:) افاضه مشروع است، ولى مشروعيت موقته دارد، " مادام كونه مريضاً "چون حكم روى عنوان است، عنوان مريض است، لازم نيست كه حالا هر جزئى را اينها تصريح كنند، اين كه در منى نشسته، به اصطلاح هيچ ترديدى هم ندارد، مى‏تواند برگردد به مشعرالحرام و ركن را درك كند چه مانعى از اين معنى هست؟ چه به او اجازه مى‏دهد كه تو در منى بگير و بخواب بدون هيچ جهتى و عذرى، نه بايد برگردى به مشعرالحرام و وقوف بين الطلوعين را - كه يك لحظه‏اش ركنيت دارد - درك كنى.
    (س:...) (پاسخ استاد:) اگر ناسى وارد منى شد، و زال نسيانه، حق ندارد بگويد من چون افاضه برايم جايز بوده لاجل النسيان، پس ديگر بقيه را هم رها كنيم، نه! براى نسيان افاضه جايز بوده، حالا كه نسيانش زائل شد، بايد بى‏زحمت برگردد به مشعرالحرام و ركن را درك كند.
    آخرين مطلب كه ديگر اين مسئله را تمام كنيم همان بود كه ديروز اشاره كرديم، كه امام بزرگوار (قدس سره) مى‏فرمايند احتياط وجوبى، اين است كه اينهائى كه از مشعر كوچ مى‏كنند، اين است كه تا نصف شب را در مشعر باشند، و كوچ كردنشان بعد انتصاف الليل تحقق پيدا كند، در حاليكه در رواياتى كه خوانديم عرض كرديم تنها يكى از دو روايت ابوبصير اين كلمه اذا زال الليل وجود دارد، اگر مقصود از اذا زال الليل همان اذانتصف الليل باشد، كه بعيد هم نيست كه مقصود اين معنى باشد، اين مى‏تواند دليلى بر اين احتياط وجوبى باشد، اما اگر كسى در اين استظهار هم مناقشه كرد، ديگر بايد احتياط استحبابى باشد، همانطوريكه از فرمايش صاحب جواهر استفاده مى‏شود كه با كلمه ينبغى، آن هم بدون اينكه دليلش را ذكر كرده باشند، مى‏فرمايد و ينبغى للمعذورين اينكه كوچشان از مشعر بعد انتصاف الليل باشد، چرا؟ هيچ اشاره‏اى به علت هم در كلام صاحب جواهر نشده است. اين راجع به اين مسئله، تا مسئله بعد انشأالله والحمدلله رب‏العالمين.
    پايان