• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: طواف " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى‏
    " مد ظله العالى " "
    جلسه سوم "
    در مسئله 10 خوانده شد به اينكه اگر كسى در اثنأ طواف بدون اختيار و بدون شرائط مقدارى حركت كرد بايد آن چند قدم را با شرائط دوباره انجام دهد، يك اشكال بوجود مى‏آيد كه چرا اين امر را در اينجا ذكر كرد، چون بحث از خصوصيات معتبره در طواف بود يعنى كون الكعبه على اليسار و در ذيل اين مسئله بحث از اين امر چندان ارتباطى ندارد، ولى به اين صورت است كه 7 شوط بايد با قصد خود طواف كننده انجام گيرد، به مناسبت كلام ديروز، به ذهن نيايد كه اگر مقدارى صورت طائف رو به كعبه قرار گرفت كه دليلى بر بطلان آن نداشتيم، با اين حرف هم چه فرقى مى‏كند.
    معمولا كم اتفاق مى‏افتد كه يك نفرى تمام شواط را بدون مشكل انجام دهد آنوقت شبهه اين است كه اگر گامهائى بدون اختيار به جلو برداشت چه اشكالى دارد؟ جواب - اينجا بخلاف بحث ديروز است كه دليل لفظى نداشتيم ولى امروز داريم، هم از كتاب و هم از سنت، "هل حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما" بقره آيه 154 "فلا جناح" فقط جواز تنها نيست بلكه فعل بايد به فاعل حاج مستند باشد مراحل سه گانه طواف.
    مرحله اول : طواف الشخص نيفسه تا اين امكان داشته باشد نوبت به مرحله بعد نمى‏رسد.
    مرحله دوم: "ان يطاف" به ديگرى متصدى طواف داده شود.
    مرحله سوم: "ان يطاف عنه" نائب از طرف منوب عنه طواف كند، با وجود سه مرحله و مقدم بودن اولى بر دومى و دومى بر سومى معلوم مى‏شود كه تمام اجزأ طواف بايد به خود شخص مستند باشد و اگر با فشار جمعيت حركت از اختيار خارج شد بايد گفت اين حركت ولو يكى دو گام هم باشد مستند به خودش نيست، فرق مسئله ديروز و امروز اين است كه، ديروز دليل لبى يعنى سيره بود ولى امروز دليل لفظى است "من الحج البيت ... فلا جناح" داشت يعنى در تمام اجزأ و گامها بايد طواف مستند به حاجى باشد و لذا اين دو مسئله از هم جدا مى‏شوند و آن مقدار كه بدون اختيار او انجام گرفت بايد اعاده كند تا با اختيار خود بودن ثابت شود كما اينكه در مسئله 11 "يصح الطواف باى نحو من السرعة و البط ماشيا و راكبا لكن الاولى المشى اقتصادا" آمده، اين شبهه در ذهن نيايد كه اگر كسى سوار بر شتر يا بر چرخ دستى طواف كرد اين طواف به او مستند نيست بلكه به او اسناد داده مى‏شود چونكه حركت، توقف، كند و تند رفتن در اختيار اوست كه دستور مى‏دهد ولى فرق نمى‏كند كه با حيوان و يا با چرخ دستى طواف كند، اگر پياده و معتدل حركت كند بهتر است و يا در صفا و
    مروه كه 5/1 كيلومتر است و رفت و برگشت 3 كيلومتر مى‏شود و سخت هم هست خوب با وسيله‏اى سعى مى‏كنند نه همه كس كه سالم هستند بلكه آنهائى كه مشكل دارند، اما اين طواف بنفسه است و لكن على البصير و غيره و منافات با طاف بنفسه - ندارد اگر چه اولا براى خشوع و خضوع بيشتر با پاى پياده بهتر است و ثانيا بعضى آن را ورزش ندانند و مشغول دويدن نشوند بلكه آهسته گام بردارند تا خشوع حفظ شود.
    الامر الرابع" :
    الرابع ادخال حجر اسماعيل (ع) فى الطواف فبطوف خارجه عند الطواف على البيت فلو طاف من داخله بطل طوافه ... " از اموريكه در طواف معتبر است داخل قرار گرفتن حجر اسماعيل (ع) در طواف مى‏باشد يعنى با او مثل معامله بيت شود، يك بحثى صاحب جواهر دارد كه آيا حجر جز بيت است يا نه؟ مشهور علمأ اماميه بلكه ادعى اجماع هم شده كه حجر جز بيت نيست و حتى در روايتى آمده كه حتى باندازه سر ناخن حجر جزئ بيت نمى‏باشد بعد امام (ع) فرمود كه وقتى هاجر فوت كرد اسماعيل (ع) مادرش را همانجا دفن كرد، بعدها ديد كه هنگام عبور و مرور زيرپاها قرار مى‏گيرد - خوشش نيامد - لذا اين ديوار را ايجاد كرد و خودش كه فوت كرد و انبيأ ديگر هم در آنجا دفن شدند و عنوان همين هست و بس، و اگر كسى در كعبه نماز بخواند چون استقبال الى القبله در آن رعايت نمى‏شود درست نيست و لذا در باب 30 از ابواب طواف آمده است كه كسى از امام عليه السلام سؤال مى‏كند كه من مشغول نماز خواندن در حجر اسماعيل بودم، ديگرى به من گفت كه حق ندارى در اينجا نماز بخوانى چون جز بيت است ولى امام عليه‏السلام در جواب فرمود ميتوانى در آنجا نماز بخوانى، اشكالى ندارد و اين حجر جز بيت از اول نبوده و نيست كما اينكه عمل اسماعيل (ع) اين را نشان مى‏دهد كه حاجر را در آنجا دفن كرد، اگر جز بيت بود دفن جايز نبود و همچنين دفن انبيأ و عمل خود اسماعيل عليه‏السلام كه پيامبر صادق الوعد بود دليل بر عدم جزئيت آن براى بيت است ولى در جواهر از علامه در تذكره نقل شده كه در زمان قريش خانه كعبه خراب شد و تصميم بر تجديد بنا گرفتند، گشتند اموالى پاكيزه پيدا كردند و اين اموال و نذورات كفايت نمى‏كند و لذا خانه كعبه را كوچكتر بنا كردند و حجر از آن جدا ماند و بقول جواهر اين حرف بدون مدرك و دليل مى‏باشد، مخصوصاً روايات زيادى نقل شده و صريحا مى‏گويند كه حتى به اندازه سر ناخنى هم حجر جز كعبه نمى‏باشد ولى در عين حال و براى احترام افرادى كه در آنجا دفن شدند و يا روى جهات ديگر كه نمى‏دانيم و لازم هم نيست كه بدانيم شرعا بايد طواف از بيرون حجر اسماعيل باشد و با حجر در حال طواف مثل معامله كعبه بايد معامله شود. و از نظر فتوى يك امر
    مسلمى است ولى نه به اندازه تسلم بحث گذشته و لذا آمدند از امام عليه‏السلام سؤال كردند كه اگر كسى راه نزديكى را در طواف انتخاب كند و از داخل حجر طواف كند چه صورت دارد؟ و روايات متعددى آمده براى اصل اين مطلب كه "يعتبر ان يكون الطواف خارجا عن حجر (اسماعيل (ع " " و آيا در اين صورت كه از داخل حجر طواف كرد تمام طواف او باطل مى‏شود يا همان شوط، اين فرعى است كه فردا بحث مى‏شود جلد 9 حديث 1 باب 31 از ابواب طواف در صحيحه حلبى آمده "عن الحلبى عن ابى عبد الله عليه‏السلام قال: قلت: رجل طاف بالبيت فاختصر شوطا واحدا فى الحجر قال: يعيد ذلك الشوط" ولى صدوق در نقل خود از حلبى جواب بگونه‏اى ديگر آورده، "يعيد الطواف الواحد" از اين توصيف واحد به واحد فهميده مى‏شود كه مقصود از طواف شوط است چونكه طواف به شوط هم اطلاق مى‏شود و اگر مى‏گفت "يعيد الطواف" معلوم مى‏شد كه كل طواف باطل است ولى اين وصف به واحد مال شوط است نه طواف چون طواف يكبار واجب نيست و در روايت 2 باب 31 از ابواب طواف روايت صحيحه عن خفص ابن البخترى ان ابى عبد الله عليه‏السلام "فى الرجل يطوف بالبيت فيختصر فى الحجر، قال: يقضى ما اقتصر من طوافه". كه 8 يا 10 متر از مقدار طواف در اين مسير اگر باشد كم ميشود و اين حديث اطلاق دارد كه در يك شوط و يا در تمام اشواط هفت‏گانه اين اختصار انجام گيرد.
    حديث 3 باب 31 - كه قبلا خوانده شد در دو روز قبل - "صحيحة معاوية ابن عمار عن ابى عبد الله عليه‏السلام قال: من اختصر فى الحجر الطواف فليعد طوافه من الحجر الاسود الى الحجر الاسود.
    فرع ديگر اينكه آيا در اينصورت كل طواف باطل مى‏شود يا همان شوط مورد نظر، فردا بحث خواهد شد.
    پايان