• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج " حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى " مد ظله العالى " "
    جلسه يكصد و پنجم "
    عرض كرديم كه يكى از خصوصياتى كه در آن سنگها براى رمى جمره عقبه معتبر است اين است كه بايد سنگها مباح باشند. تصرف در آنها براى اين رامى و حاج شرعاً جايز باشد.
    يكى دوبار عرض كرديم كه مسأله غصب با مسأله جواز تصرف اينها دو عنوان است، يك وقت شيئى تصرف در او به لحاظ اينكه صاحبش اجازه نداده جايز نيست در عين اينكه غصبى هم تحقق پيدا نكرده است، چون در ماهيت غصب استيلأ بر مال غير مدخليت دارد و هر تصرفى عنوان غصب ندارد، كما اينكه غاصب گاهى از اوقات متصرف نيست، مستولى هست بر مال غير اما متصرف در مال غير نيست. همان استيلأ حرام است و عنوان غصب بر آن منطبق است و در غير مورد غصب همان روايت معروفه " لايحل لاحد ان يتصرف فى مال غيره الا باذنه " ، اين مى‏گويد كه هيچ كسى در مال ديگرى بدون رضايت صاحب آن نمى‏تواند تصرف كند. لذا در همان مثال نماز در دار مغصوبه محققين اينطور مى‏گويند كه صلاة با غصب هيچگاه اتحاد پيدا نمى‏كند، دو مقوله متفاوت است، آنكه صلاة با او اتحاد پيدا مى‏كند آن تصرف در مال غير است و الا استيلأ كه عبارت از ماهيت غصب است، اين استيلأ هيچگاه با صلاة قابل اتحاد و اجتماع نيست. اما تصرف در مال غير گاهى به صلاة در مال غير است، گاهى به غير صلاة است، لذا صلاة با تصرف در مال غير اتحاد پيدا مى‏كند و همان مسأله اجتماع امر و نهى صغراى آن مسأله و موضوع آن مسأله تحقق پيدا مى‏كند.
    حالا اجمالا در ما نحن فيه ظاهر اين است كه ما يك دليل خاصى مثل امورى كه ديروز بحث كرديم كه هر كدام روايتى يا رواياتى دلالت بر اعتبارش مى‏كرد، مسأله بكر بودن، مسأله اينكه از داخل حرم اين سنگها استفاده شده باشد، مسأله اينكه عنوان حصى‏ بايد تحقق داشته باشند، اينها روايات دلالت بر آن مى‏كرد، اما مسأله اباحه تصرف اين چيزى نيست كه يك روايت خاصه‏اى دلالت بر اعتبارش كند، اين روى همان قاعده بايد بحث كرد كه اگر اين سنگها تصرف در او جايز نباشد و صاحب اين سنگها اجازه نداده باشد به لحاظ اينكه رمى يك عبادت است و لذا است كه در مسائل آتيه ان شأالله عرض مى‏كنيم كه اولين چيزى كه در باب رمى معتبر است همان نيتى است كه مشتمل بر يك خصوصيات است و از جمله آن خصوصيات قصد قربت مى‏باشد كه بايد حتماً نيت الرمى همراه با قصد تقرب باشد، براى اينكه عنوانش عنوان عبادت است و جزئى از اجزأ عبادى حج است، آن وقت رمى اگر عنوان عبادت پيدا
    كرد كه حتماً همين عنوان را دارد، اگر بخواهند با سنگهائى كه لا يجوز التصرف فيها به لحاظ اينكه صاحبش اجازه نداده و راضى نيست مثل اينكه يك حاجى سنگهائى را براى خودش از مشعرالحرام التقاط كرده، حالا يك حاجىِ ديگر بدون رضايت اين ملتقط و با علم به عدم رضايتش بيايد اين سنگها را بردارد و براى رمى خودش استفاده كند، اين رمى باطل است، براى اينكه اين عيناً مثل همان صلاة در دار مغصوبه يا صلاة با لباس مغصوب مى‏ماند، همانطورى كه صلاة با لباس مغصوب محكوم به بطلان است، رمى با چنين سنگهائى كه لا يجوز التصرف فيها، اين هم محكوم به بطلان است. روى قاعده نه روى دلالت دليل خاص.
    در ذيل بحث ديروز هم يك استحبابى را ذكر كردند كه ما اشاره كرديم كه مستحب است كه اين سنگها از مشعرالحرام التقاط بشود هم فتوا دلالت بر اين استحباب مى‏كند و هم يكى دو روايت هست كه استحباب التقاط سنگها را از مشعرالحرام بالخصوص دلالت مى‏كند، و در بعضى از رواياتش هست كه اگر از مشعرالحرام التقاط نكرد در درجه بعد نوبت به منى مى‏رسد. يعنى منى از ساير اجزأ حرم تقدم دارد، لكن صاحب جواهر مى‏فرمايد با اينكه روايت يك چنين مطلبى را دلالت دارد اما در فتاوى به يك چنين چيزى من برخورد نكردم، آنكه در فتاوى مطرح است همان استحباب التقاط از مشعر الحرام است، ديگر درجه دوم در فتاوى ذكر نشده اما در بعضى از روايات تعرض به اين معنى شده است. اين راجع به اصل مطلب رمى.
    در مسأله 1 امام بزرگوار اينطور مى‏فرمايند: " وقت الرمى من طلوع الشمس من يوم العيد الى غروبه ولو نسى جاز الى يوم الثالث عشر و لو لم يتذكر الى بعده فالاحوط الرمى من قابل ولو بالاستنابة "
    در اين مسأله چند مطلب را بيان مى‏كنند، اولين مطلبش اين است كه " رمى جمرة العقبه " وقت آن چه موقع است؟ مبدأ و منتهاى وقتش چه زمانى است؟
    مى‏فرمايند وقت آن اول آفتاب روز عيد قربان تا غروب شمس و مغرب شرعى است. اين محدوده زمانىِ رمى جمره عقبه است. دليل بر اين چيست؟
    دليل آن قطع نظر از رواياتى كه ان شأالله عرض مى‏كنيم، اين است كه بعد از آنكه وقوف اختيارىِ مشعر تا اول طلوع شمس ادامه پيدا مى‏كند و از طرف ديگر اعمال منى بعد از وقوف به مشعر شروع مى‏شود و عنوانش هم اعمال منى در يوم النحر است، يعنى آن اعمال ثلاثه‏اى كه در روز عيد قربان بايد انجام بگيرد، خوب از طرفى ما استفاده مى‏كنيم كه اولاً اين اعمال ثلاثه كه عبارت از رمى و ذبح و حلق يا تقصير است اين اختصاص به يوم النحر دارد، يعنى منتهاى آن غروب شمس و مغرب شرعى است.
    از طرف ديگر استفاده مى‏كنيم كه اين يوم مثل يوم در باب روزه نيست. يوم در
    باب روزه از اول طلوع فجر شروع مى‏شود. اما اين يومى كه اعمال و مناسك منى در يوم النحر در آن واقع است، شروعش از اول طلوع فجر نيست، براى اينكه اين اعمالى است كه بعد الوقوف بالمشعر مطرح است و وقوف به مشعر وقوف اختيارى آن تا طلوع شمس ادامه دارد. لذا اين دو را كنار هم بگذاريم خودش ما را ارشاد مى‏كند به اينكه مقصود از اين اعمال ثلاثه‏اى كه در يوم النحر بايد واقع بشود، مقصود از يوم النحر ظرف اين اعمال از اول طلوع شمس تا غروب شمس است. طلوع شمس را به لحاظ اينكه وقوف اختيارى به مشعر تا طلوع شمس ادامه دارد و اين اعمال هم بعد وقوف به مشعر تحقق پيدا مى‏كند. غروبش هم به لحاظ اينكه اين اعمال مربوط به يوم النحر است و منتهاى يوم عبارت از غروب شمس است. لذا خود همين معنى ما را راهنمائى مى‏كند به اينكه " رمى جمرة العقبه " ظرف زمانيش از طلوع شمس شروع مى‏شود و تا غروب شمس ادامه پيدا مى‏كند.
    ديگر آن بحثهائى كه در باب نماز مطرح است، در رابطه با وقت اختصاصى و وقت اشتراكى اين حرفها ديگر اختصاص به باب نماز دارد، اينطور نيست كه اين يوم حالا تقسيم بشود، بگوييم يك مقدارش وقت اشتراكى است، يك مقدارى آن هم وقت اختصاصى، اين ديگر در اين جور موارد يك چنين عناوينى مطرح نيست. اين تنها در باب نماز است كه در آن نمازهاى مشترك مثل ظهرين و عشائين آنجا هم اوقات مختصه وجود دارد و هم اوقات مشتركه وجود دارد. لذا اگر به اندازه چهار ركعت به غروب شمس، غروب شرعى باقى بماند تنها ديگر وقت اختصاصى نماز عصر است. ديگر كسى حق ندارد در آن وقت اختصاصىِ نماز عصر نماز ظهر را بخواند، و همينطور در اول زوال شمس، آن چهار ركعت اول وقت اختصاصى نماز ظهر است و جائى براى نماز عصر در آن وقت اختصاصىِ نماز ظهر نيست، لكن عرض كردم كه اين مباحث اختصاص به باب نماز دارد، اگر ما گفتيم در يوم النحر اين سه عمل بايد انجام بگيرد، ولو اينكه بين اينها ترتيب هم قائل باشيم كه قائل هستيم، اول رمى جمرة العقبه، بعد ذبح، بعد حلق و تقصير. لذا در كلام محقق در شرايع با كلمه ثم تعبير مى‏شود در رابطه با اعمال يوم النحر منى، اما در عين اينكه ترتيب معتبر است، معناى ترتيب اين نيست كه مثلاً حالا اگر فقط به اندازه وقت رمى باقى مانده است، بگوييم كه خوب اينجا ديگر اختصاص به رمى دارد، اينجا ديگر مسأله ديگرى نمى‏تواند در آن واقع بشود، بطورى كه اگر كسى رمى را فراموش كرد و در آن لحظه آخر روز عيد قربان آمد ذبح را انجام داد، بگوييم اين ذبح فى غير محله واقع شده و فى غير وقته واقع شده و اين ذبح ليس بصحيح، نه آن هم فى وقته كه عبارت از يوم النحر است تحقق پيدا كرده‏است.
    علاوه بر اين دليلى كه عرض كرديم روايات صحيحه متعدده‏اى هست كه دلالت بر اين معنى مى‏كند كه مبدأ عبارت از طلوع الشمس است و آنكه يك مقدار از بعضى از كلمات استفاده مى‏شود اين است كه كسى نيامده بگويد قبل طلوع الشمس هم اين ظرفيت زمانىِ براى رمى دارد، بلكه آنكه يك مقدار اختلاف در آن ملاحظه مى‏شود به لحاظ بعضى از كلمات اشكال در اين است كه آيا قبل زوال الشمس هم رمى جايز است يا جايز نيست؟ مشهور بلكه بالاتر از مشهور قائل به جواز شدند لكن عبارتى از خلاف مرحوم شيخ نقل شده و بعض قليلى از فقها هم تبعيت كردند از آن استفاده مى‏شود كه نه، وقت رمى جماراز زوال شمس شروع مى‏شود كه ظاهر آن اين است كه هم در روز عيد قربان و هم در روزهاى ديگرى كه رمى جمرات ثلاثه مطرح است و بايد همه جمرات رمى شود اين حكم مطرح است.
    رواياتى را كه دلالت بر اين حرف مى‏كند كه مبدأ طلوع شمس است و منتهى هم غروب شمس است، اين روايات را ملاحظه كنيم، ببينيم كه در مقابل اين روايات آيا روايات مخالف واحد يا متعدد وجود دارد يا اينكه وجود ندارد
    . روايات در باب 13 از ابواب رمى جمرة العقبه، يكى روايت 2 از اين باب روايت محمد بن الحسن باسناده عن موسى بن القاسم عن عبدالرحمان عن صفوان بن مهران قال: " سمعت ابا عبدالله (ع) يقول: ارم الجمار ما بين طلوع الشمس الى غروبها "
    شبيه همان رواياتى است كه ديروز داشتيم. اين هم تعبيرش همان تعبير است:" ارم الجمار " ، اين يك حكم كلى را بيان مى‏كند، يعنى همه جمرات را، جمار عام است و دلالت عام بر مصاديقش به مقتضاى اصالة العموم روشن است. لكن اطلاقى را هم بايد به آن تمسك كنيم، ارم الجمار (خوب دقت بفرماييد) اين شامل جمره عقبه هم مى‏شود، جمره عقبه يكى از مصاديق جمار است، يكى از افراد جمار است، آن وقت جمره عقبه دو حالت دارد، كه اين دو حالت را ما بايد به اصالة الاطلاق روايت تمسك كنيم، يك حالت انضمامىِ با جمرات ديگر دارد كه اين مربوط به روز يازدهم و دوازدهم است و يك حالت استقلالى و عدم انضمامى دارد كه اين مربوط به يوم النحر است، در يوم النحر فقط رمى جمره عقبه واجب است، اما در روز يازدهم و دوازدهم جمره عقبه به ضميمه جمرتين اخريين، ما به اصالة العموم جمره عقبه را از اين استفاده مى‏كنيم و به اصالة الاطلاق حكم جمره عقبه در يوم النحر از آن استفاده مى‏شود، لذا كسى نمى‏تواند ادعا كند كه گويا به صاحب الوسايل اشكال كند كه شما اين ابوابى را كه منعقد كرديد اسمش را گذاشته‏ايد ابواب رمى جمرة العقبه، اما اين رواياتى كه در اين باب 13 داريد ذكر مى‏كنيد كلمه جمره عقبه در آن ذكر نشده است مثل همين روايت " ارمى الجمار ما بين طلوع الشمس الى‏
    غروبها " ، خوب ايشان به همان اصالة الاطلاق در باب رمى جمره عقبه كه رمى جمره عقبه هم همين حكم را دارد، " سوأ لم يكن منظماً الى رمى جمرة آخر ام كان منظماً الى رمى الجمرتين اخريين " مثل روز يازدهم و دوازدهم كه همه جمار بايد رمى بشود، لذا ما از اين روايت همانطورى كه حكم رمى جمار را در روز يازدهم و دوازدهم استفاده مى‏كنيم حكم رمى جمره عقبه را در روز دهم هم استفاده مى‏كنيم كه مابين طلوع الشمس الى غروبها است.
    روايت سوم هم ايشان مى‏فرمايد " و بهذا الاسناد قال " منتهى ايشان اسمش را روايت ديگر گذاشته، لكن چون سند يكى است و همه هم از امام صادق (ع) است به نظر ما اين يك روايت بايد شمرده بشود نه دو روايت، لكن در اين تعبير به جاى ارم الجمار اين تعبير را بكار برده " قال: الرمى ما بين طلوع الشمس الى غروبها " ، اين تعبير بهتر از آن تعبير اولى است، آن تعبير چون ارم الجمار داشت يك قدرى ولو فى بادى النظر، يك قدرى به ذهن مى‏زد كه شايد مقصود آن جاى است كه جمار با هم بايد رمى بشود و آن مربوط به روز يازدهم و دوازدهم است، اما اين تعبير الرمى، ديگر كلمه جمار هم ندارد كه آن شبهه در آن وجود داشته باشد، " الرمى ما بين طلوع الشمس الى غروبها " هر كجا عنوان رمى مطرح است، خوب روز دهم عنوان رمى مطرح است، روز يازده و دوازده هم عنوان رمى مطرح است، هر كجا اين طبيعت تحقق دارد اين مابين طلوع الشمس الى غروبها است. لذا اين تعبير در شمول براى رمى جمره عقبه واضح‏تر ازآن تعبير ارم الجمار است، كه ممكن است در بادى نظر يك قدرى به ذهن بزند.
    روايت چهارم روايت منصور بن حازم است، " قال: سمعت اباعبدالله (ع) يقول رمى الجمار ما بين طلوع الشمس الى غروبها " شبيه همان روايت اول.
    روايت پنجم صحيحه زراره و ابن اذينة است عن ابى جعفر (ع)، " انه قال للحكم بن عتيب‏ة " كه از فقهاى اهل تسنن است، امام باقر به آن حكم بن عتيبه فرمودند كه: " ما حد رمى الجمار؟ " حد رمى جمار چيست؟ مبدأ و متنهايش كى است؟ " فقال الحكم عند زوال الشمس " حكم بن عتيبه جواب داد كه شروع رمى و مبدأ رمى زوال شمس است، " فقال ابو جعفر (ع) " امام باقر به او فرمودند " يا حسن ارايت لو انهم كانا اثنين " اگر دو تا حاجى با هم رفاقت داشته باشند و با هم باشند " فقال احدهما لصاحبه " يكى از اين دو رفيق به رفيق ديگرش گفت: " احفظ علينا متاعنا حتى أرجع " گفت اين اثاثيه‏ام را حفظ كن تا من بروم و رمى كنم و برگردم، " أ كان يفوته الرمى؟ " تو كه آنقدر ظرف زمانى رمى را كوتاه مى‏كنى، آن هم در آنجائى كه سيل جمعيت وجود دارد و رفت و آمد به كمال مشكلى انجام مى‏گيرد پس از يك طرف آن مشكلات، از يك طرف هم ظرف زمانىِ رمى را در يك مدت كوتاهى تو قرار مى‏دهى، آيا معتقد
    هستى كه در چنين موردى كه يك نفر اثاثيه خودش را به صورت امانت پيش رفيقش گذاشت تا محفوظ بماند و بخواهد برود و برگردد و اين ظرفيت زمانى از بين مى‏رود " أ كان يفوته الرمى؟ " آيا تو معتقد هستى كه لا محاله رمى از اين فوت مى‏شود؟ بعد امام باقر فرمودند: " هو و الله ما بين طلوع الشمس الى غروبها " چرا مسأله زوال شمس را تو مطرح كردى و تازه در كلام حكم بن عتيبه غروب شمس هم مطرح نشده، تعبير اين است كه عند زوال الشمس كه شايد ظاهرش هم اين باشد كه همان زوال فقط ظرفيت براى رمى را دارد، باز نه من الزوال الى الغروب كه باز يك وقت بيشترى هست، چون وقتى كه امام سؤال مى‏كند " ما حد رمى الجمار؟ " مى‏گويد " عند زوال الشمس " لعل مقصود اين است كه همين زوال شمس ظرفيت براى رمى دارد كه اگر از زوال بگذرد يا قبل الزوال تحقق پيدا كند ديگر مسأله رمى كنار مى‏رود، كما اينكه عملاً هم مخصوصاً نسبت به روز يازدهم و دوازدهم انسان ملاحظه مى‏كند كه برادران اهل تسنن يك هجوم عجيبى به رمى عند زوال دارند، يك لحظه قبل از زوال رمى نمى‏كنند و در اول زوال هم گويا همه‏شان مقيد هستند كه رمى تحقق پيدا كند، و لذا است كه امام باقر مجبور شدند به اينكه قسم ياد كنند، " هو و الله ما بين طلوع الشمس الى غروبها " يعنى هيچ محدوديتى وجود ندارد، مبدأش عبارت از طلوع است، منتهايش هم عبارت از غروب، معمولاً هم مى‏دانيد كه در عربستان و مكه و مدينه به لحاظ اينكه در خط استوا واقع شده روز و شبش كمتر بينشان اختلاف وجود دارد، معمولاً روزها دوازده ساعت، شبها هم دوازده ساعت است، شايد يك نيم ساعت در ايام سال بين شب و روزش اختلاف پيدا كند، به خلاف اينجاهائى كه ما هستيم، گاهى به دو ساعت هم اختلاف شبانه روز منتهى مى‏شود يا بيش از دو ساعت، لذا در آنجا فاصله بين طلوع شمس و غروب شمس معمولاً يك زمان حدود دوازده يازده ساعت است، آن هم در همه ايام سال با يك مختصر تفاوتى كه وجود دارد.
    روايت ديگر تنها يك روايت هست كه اين را عرض كنيم دنباله بحث مربوط به بعد ان شأالله. در باب دوازدهم از ابواب رمى جمره، صحيحه هم هست، معاوية بن عمار عن ابى عبدالله (ع) قال: " ارم فى كل يومٍ عند زوال الشمس " خوب اگر ما باشيم و ظاهر اين روايت همان مسأله عند الزوال را دلالت دارد، لكن با قطع نظر از اينكه رواياتى كه خوانديم كاملاً در نقطه مقابل واقع شده‏اند، اين هم مشعر به همان حرف حكم بن عتيبه است، براى اينكه مى‏گويد " ارم فى كل يوم عند زوال الشمس " احدى از علماى ما حتى شيخ در خلاف هم اين معنى را قائل نشده است، براى اينكه شيخ در خلاف مى‏گويد من زوال الشمس شروع مى‏شود الى غروب الشمس، اما ظاهر اين روايت تعين همان زوال است، يعنى " لا قبله و لا بعد الزوال ارم فى كل يوم عند زوال الشمس " يعنى لا
    قبله و لا بعده، احدى از علمأ ما چنين مطلبى را نگفته و روايات متعدد ديديد كه امام باقر (ع) قسم ياد فرمودند كه مسأله من طلوع الشمس الى غروب الشمس است، " و قل كما قلت حين رميت جمرة العقب‏ة " ، منتهى اضافه‏اى كه اين روايت دارد كه اين يك تأييدى نسبت به استفاده‏اى است كه از روايات گذشته ما كرديم اينجا به صراحت مى‏گويد، مى‏گويد كه موقعى كه سنگ رمى جمره عقبه را حمل مى‏كنى به همين صورت و به همين كيفيت باشد، يعنى در باب رمى وقتى كه ما زمان را معين مى‏كنيم خيال نشود كه اين مربوط به روز يازدهم و دوازدهم است، نه رمى جمره عقبه در يوم النحر هم همان زمان براى او مطرح است كه در رمى جمار در روز يازدهم و دوازدهم مطرح است.
    فبالنتيجه اين قسمت اول مسأله 1 كه وقت الرمى من طلوع الشمس من يوم العيد الى غروبه باشد، اين مطلب روشن شد، ضمناً بدانيد كه صاحب جواهر هم تفصيل اين مسأله را در جلد بيستم جواهر در همان اوائل حدود صفحه هفده يا هيجده تفصيل اين مسأله را بيان كرده است.
    پايان