• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: اعمال منى " حضرت آية الله العظمى فاضل‏
    لنكرانى " مد ظله العالى " "
    جلسه يكصد و سوم " "
    القول فى واجبات منى "
    و هى ثلاثه: " الاول رمى جمرة العقبه بالحصى ، و المعتبر صدق عنوانها، فلا يصح بالرمل و لا بالحجاره و لا بالخزف و نحوها، و يشترط فيها ان تكون من الحرم، فلا تجزى من خارجه و ان تكون بكراً لم يرم بها و لو فى السنين السابقه و ان تكون مباحةً، فلا يجوز بالمغصوب و لا بماحازها غيره بغير اذنه، و يستحب ان تكون من المشعر " .
    در اعمال حج بعد از آن كه مسئله وقوفين تمام مى‏شود،وظيفه حاجى اين است كه ، براى اعمال منى در روز عيد قربان - كه از آن به يوم النحر و يوم الاضحى تعبير مى‏شود- وارد منى بشود، در رابطه با تسميه به منى وجوهى را صاحب جواهر ذكر كرده‏اند،ملاحظه فرموديد،بربعضى‏ازآنها هم روايت دلالت مى‏كند.
    يك روايت مى‏گويد: كه موقعى كه حضرت آدم به زمين حبوط كرد، وجبرائيل خواست در منى با او خداحافظى كند و جدا بشود، به آدم گفت:كه شما از خداوند چيزى را خواهش كن، آدم هم مسئله بهشت را از خداوند تقاضا كرد، روى اين تعبير جبرائيل، و تمنى آدم، عنوان منى براين سرزمين اطلاق مى‏شود.
    يا در روايت ديگرى كه صدوق در كتاب علل الشرايع از حضرت رضا (ع) نقل مى‏كند، متعرض شده كه از حضرت سوال شد كه چرا منى را منى ناميده‏اند، فرموده‏اند: كه بعد از آن كه آن جريان ذبح اسماعيل و امتناع كارد از اينكه نظر ابراهيم(ع) را پياده بكند و در نتيجه،اسماعيل محفوظ ماند، از خداوند تقاضا كرد كه حالا كه نشداسماعيل قربانى بشود، گوسفندى را براى او بفرستد،تابه جاى اسماعيل آن را ذبح كند، و عنوان فدا داشته باشد كه در قرآن مجيد به همين تعبير شده " و فديناه بذبح عظيم " ، خداوند هم اين حاجت و خواهش او را مستجاب كرد و گوسفندى را فرستاد و به جاى اسماعيل او را ذبح كرد.
    پس در حقيقت چون محلى است كه ابراهيم تمناى چنين مطلبى را از خداوند كرد و خواهش او مستجاب شد، لذا منى گفته ميشود، وجوه ديگر هم در باب تسميه مطرح است.
    اما واجبات منى، مى‏فرمايد: واجبات منى ثلاثه است، اول آن رمى جمره عقبه ، دومى ذبح ، سومى حلق يا تقصير است،آن هم به صورت ترتيب كه در كلام محقق در شرايع با كلمه ثم ذكر شده است.
    اولين واجب، رمى خصوص جمره عقبه است كه در روز عيد قربان يك جمره بايد رمى بشود، بخلاف روزهاى يازدهم و دوازدهم و احياناً روز سيزده كه بايد جمرات ثلاثه رمى بشود، اما روز عيد قربان خصوص جمره عقبه - كه آخرين جمراتى است كه در منى واقع است - بايد رمى بشود كه اين هم گاهى از آن به جمره عقبه تعبير مى‏شود، براى اينكه در آخر منى واقع شده است و گردنه‏اى وجود دارد ، به طورى آخر منى هست كه يك وقتى ازذهن بعضى از روحانيين كاروانها رفته بود كه جمره عقبه خارج از منى است، در حاليكه در منى است و در آخر آن قرار گرفته‏است.
    گاهى از آن تعبير به جمره عقبه، گاهى به جمره كبرى، جمره عظمى، جمره قصوى، مى شود به لحاظ اينكه در آخر قرار گرفته، روايت را كه مى‏خوانيم مى‏بينيد كه اين عناوين مختلف در رابطه با جمره عقبه وجود دارد.
    اولين عمل در روز عيد قربان رمى جمره عقبه است، چيزى كه اول بايد روى آن بحث كنيم وجوب اين معنى است، آيا رمى جمره عقبه به عنوان يك وظيفه وجوبى مطرح است و از اعمال واجبه منى در يوم النحر است؟ ظاهر اين است كه از نظر فتاوى اگر كسى دقت بكند مخالفى در مسئله وجود ندارد، لكن دو چيز باعث شده كه بعضى از فقها تحت تأثير همان ظاهر قرار گرفته و احتمال داده‏اند،كه بعضى از فقهأ قائل به عدم وجوب رمى جمره عقبه در روز عيد قربان هستند
    يكى اينكه مرحوم شيخ طوسى در كتاب جمل تعبير كرده به اينكه " الرمى مسنون " ، تعبير به مسنون كرده، و اين تعبير سبب شده است كه بعضى از فقهأ متأخر، مثل ابن حمزه در كتاب وسيله، وقتى مسئله رمى را عنوان مى‏كند، مى‏گويد مسئله اختلافى است، شيخ طوسى قائل به استحباب رمى است، به لحاظ اينكه مى‏فرمايد " الرمى مسنون " ، اما ابو يعلى صاحب مراسم قائل به وجوب رمى جمره عقبه است، در حاليكه اين معنى مورد اعتراض شديد ابن ادريس قرار گرفته و حق هم با ابن ادريس است، او مى‏گويد كه شيخ طوسى- كه جد ابن ادريس صاحب سرائر است- كه در كتاب جُمل به " الرمى مسنون " تعبير كرده، اين مسنون به معنى مستحب نيست، بلكه معناى آن اين است كه اين واجبى است كه وجوب آن از كتاب الله استفاده نميشود، يعنى در كتاب خدا و قرآن شريف راجع به رمى چيزى مطرح نشده، بلكه وجوب آن از روايات استفاده مى‏شود، لذا شيخ طوسى تعبير به مسنون كرده كه مقصود از آن يعنى " علم وجوبه من السن‏ة " ،نه اينكه به معناى مستحب باشد.
    و ما احتمال بدهيم كه شيخ طوسى قائل به استحباب رمى است، (اين را ديگر من عرض مى‏كنم) شبيه همان روايتى است كه مكرر مى‏خوانديم، بين مشعر و بين عرفه از نظر وقوف اين فرق وجود دارد كه در بعضى از روايات مى‏گفت‏
    المشعر فريضة و العرفة سنة، مشعر فريضه است لكن عرفه سنت، در حاليكه جاى ترديد نبود در اينكه وقوف به عرفات واجب است، لكن اين فرق بين وقوف به مشعر و وقوف به عرفات وجود داشت كه وقوف به مشعر صريحاً در قرآن كريم مورد تعرض واقع شده، " فاذكر الله عند المشعر الحرام " ، اما وقوف به عرفات را شايد از كلمه " فاذا افضتم من عرفات " استفاده بشود و الا صريحاً قرآن كريم در رابطه با وقوف به عرفه چيزى را مطرح نكرده، و روى اين جهت بودكه از وقوف به عرفه دربعضى ازروايات تعبير به سنت مى‏كرد واز وقوف به مشعر تعبير به فريضه، با اينكه هر دو در وجوب مشترك بودند.
    همين معنى در باب رمى هم هست، حيث اينكه وجوب مسئله رمى از قرآن استفاده نشده لذا شيخ طوسى در كتاب جمل فرموده " والرمى مسنون " و معناى مسنونيت يعنى " ثبت وجوبه بالسنة لا انه علم وجوبه من الكتاب " ، اين جهت شده كه شبهه‏اى براى بعضى از فقهأ ايجاد كرده‏است .
    جهت دوم اين است كه مثل مرحوم شيخ مفيد در كتاب مقنعه و شيخ طوسى در كتاب مبسوط، در موقعى كه وارد بحث حج شدند اول فرائض حج رااجمالاً شمرده‏اند، كه احرام، وقوف به عرفات، وقوف به مشعر است، اينها را ذكر كردند، در اين بيان اجمالى براى فرائض حج ذكرى از رمى جمره عقبه به ميان نيامده‏است ،اين موجب تخيل اين معنى شده كه ، رمى جمره عقبه از فرائض حج خارج است و " هذا ليس بواجب " ، لكن وقتى كه‏انسان در همين كتاب مبسوط شيخ و همين كتاب مقنعه مفيد از بيان اجمالى عبور مى‏كند و مى‏رسد به مناسك منى، آنجا به صراحت مى‏گويند كه مناسك منى ثلاثه است و اول آن رمى جمره عقبه، بين اين دو چطور جمع مى‏شود؟ كه در بيان اجمالىِ فرائض حج اشاره‏اى به رمى جمره عقبه نشده، اما در مناسك منى و اعمال منى اولين چيز را رمى جمره عقبه ذكر كرده‏اند، جمع آن همين است كه بگوئيم مقصود از فرائض يعنى آن چيزهائى كه وجوب آن از كتاب الله استفاده مى‏شود، ولو اينكه اينجا هم يك اشكالى هست كه وقوف به عرفه از كتاب الله استفاده نمى‏شود، لكن با تصريحى كه در اعمال منى دارند،اولين عمل را رمى جمره عقبه مى‏شمارند با اينكه مستحبات فراوان است ،اين سه عمل را به عنوان اعمال منى مطرح مى‏كنند، اين ديگر كاملاً صراحت در اين معنى دارد كه رمى جمره عقبه از نظر شيخ در مبسوط و از نظر مفيد در مقنعه اشكالى در وجوب آن نيست ولو اينكه عنوان فرض برآن تطبيق نشود، اما در اصل لزوم و وجوب آن ترديدى وجود ندارد.
    لذا با توجه به اين معنى مى‏توانيم ادعا كنيم كه احدى از فقهأ شيعه،بلكه به تعبير ابن ادريس در كتاب سرائر تمام علمأ مسلمين من الشيعة و السنه، قائل هستند به اينكه رمى جمره عقبه در روز عيد قربان يكى از واجبات و اعمال‏
    منى است، لذا مى‏بينيد كه همان طورى كه روز عيد شيعه براى رمى جمره عقبه‏ازدحام مى‏كند،آنها هم به عنوان اينكه يكى از واجبات است آن را در روز عيد قربان انجام مى‏دهند كه بعد راجع به وقت آن‏ان شأالله صحبت مى‏كنيم كه مبدأ و منتهاى آن كدام است.
    اما اجمالاً اين يكى از احكام منى در يوم النحراست و همه قبول دارند، اگر كسى بگويد علاوه بر اين،بايد ادله‏اى از روايات براى اثبات اين مطلب‏اقامه بشود، روايات متعددى دلالت بر اين معنى مى‏كند كه در رأس آنها همان رواياتى است كه جريان حج رسول خدا(ص) در حجة الوداع، امام صادق (ع) بيان مى‏فرمايد، و پيداست كه نمى‏خواسته داستان سرائى بكند، بيان حج رسول خدا به منظور تفهيم و بيان حكم است، منتها بيان حكم در قالبهاى مختلف است ، و شايد بهترين قالب براى بيان حكم همين بيان عمل رسول خدا و كيفيت حج آن حضرت باشد كه در آنجا دارد كه حضرت آمدند و با هفت سنگ جمره عظمى را در منى رمى كردند.
    خصوصيات را هم در اين روايت بيان كرده، و روايات ديگرى در ابواب مختلف مبين اين معنى هست، مثلاً در باب سوم از ابواب رمى جمرة العقبه كه صاحب وسائل آورده، روايت صحيحه معاوية بن عمار عن ابى عبدالله (ع) است، " قال: خُذ حصى الجمار " سنگهاى جمرات رابردار و آماده كن " ثم ائت الجمرة القصوى التى عند العقبه " در روز عيد قربان سراغ جمره قصوى بيا،كه در آخر قرار گرفته " التى عند العقبه " و نزديك آن گردنه واقع شده، كه به آن جمره عقبه گفته مى‏شود، " فارمها " حتما اين جمره را رمى كن.
    امر ظهور در وجوب دارد و اگر هم اين ظهور مقيد باشد به اينكه دليل بر استحباب در مقابلش نباشد ، دليلى نداريم كه دلالت بر استحباب بكند، پس يا ظهور مطلق در وجوب دارد، يا اگر ظهور امر در وجوب معلق به اين باشد كه دليلى كه دلالت بر استحباب بكند در مقابل آن نباشد، ما نداريم دليلى كه دلالت بر استحباب بكند، لذا على كلا المبنيين، " فارمها " ظهور در وجوب رمى جمره عقبه دارد، منتها قيودى دارد " فارمها من قبل وجهها و لا ترمها من اعلاها " ، نه اينكه كنار گردنه واقع شده، مى‏گويد نرو بالا و از بالا سنگ بزن، اين حالا غير از شرائطى است كه در زمان ما وجود دارد، در زمان ما اگر كسى از بالاى پل هم برود رمى بكند به لحاظ اينكه اين جمره ارتفاع پيدا كرده، صدق نمى‏كند كه " من اعلى الجمره " رمى شده،نه جمره بالا رفته و اگركسى از بالا هم رمى بكند، تقريباً " من قبل وجهها " دارد رمى مى‏كند، اين خصوصيتى است كه بعداً عرض مى‏كنيم.
    آن كه فعلاً درباره‏آن بحث داريم اصل وجوب رمى جمرة العقبه است كه روايت هم من حيث السند صحيح است، و هم من حيث الدلاله ظهور دارد،
    مى‏تواند دليل بر وجوب رمى قرار بگيرد، اين يك روايت.
    روايت ديگر در باب اول از همين ابواب رمى جمرة العقبه حديث دوم اين باب، مشكل سندى دارد كه لعل با استناد مشهور هم درست بشود لكن اين هم مشكل داشته باشد چون دليل منحصر نيست، مانعى ندارد، چون هم سهل بن زياد در اين روايت واقع است و هم على بن ابى حمزه ،كه اين مردد بين على بن ابى حمزه ثمالى است يا على بن ابى حمزه بطائنى كذاب معروف است، عن احدهما (ع) قال: " اىّ امرأة او رجل خائف " يكى از طوائفى كه در شب مى‏تواند از مشعر كوچ بكنند مرد يا زن خائف بود، حالا مى‏فرمايد: " اىّ امرأة او رجل خائف افاض من المشعر الحرام بليل " در همان شب مى‏تواند بعد از وقوف مختصرى از مشعرالحرام افاضه بكند " فلا بأس " مانعى نيست، شب از مشعرالحرام كوچ كرد و در همان شب وارد منى شد، مى‏فرمايد " فليرمى الجمره " بجاى اينكه حالا صبر كند صبح بشود، نه همين واجب را شب مى‏تواندانجام بدهد، بايد رمى جمره كند، منتها قبل يوم اما وجوب رمى به قوت خود محفوظ است" .
    فليرمى الجمره ثم ليمض " نه اينكه خائف است، مى‏گويد مى‏تواند منى‏را رها كند و برود، رمى جمره را انجام داده، مسأله ذبح او چه مى‏شود؟ " واليأمر من يذبح عنه " ، انسان درذبح لازم نيست كه مباشرت داشته باشد، براى مختار قادر هم حتى استنابه در ذبح جايز است، " واليأمر من يذبح عنه و تقصر المرأه و يحلق الرجل " مرأه بايد تقصير و مرد بايد حلق كند، پس اين روايت هم به صورت يك اصل مسلم وجوب رمى جمره را دلالت دارد كه بحث ما هم در همين است.
    در ابواب وقوف به مشعر باب 17 روايتى بود كه قبلاً هم خوانديم حديث دوم صحيحه سعيد اعرج، " قال: قلت لابى عبدالله (ع) جعلت فداك معنا نسأ " همراه ما يك گروهى از زنها هستند، " فافيض بهن بليل؟ " آيا در شب مى‏توانم اينها را از مشعرالحرام به منى كوچ بدهم؟ " قال نعم " فرمود مانعى ندارد، بعد امام، فرمودند: " تريد ان تصنع كما صنع رسول الله " دلت مى‏خواهد همان طورى كه رسول خدا در حجة الوداع انجام داده‏اند تو هم انجام بدهى؟ " قلت نعم قال " امام فرمود: " افض بهن بليل " همه زنها را در شب به جانب منى كوچ بده " و لا تفض بهن حتى تقف بهن بجمع " اما قبل از آن كه وقوف به مشعر را ولو فى الجمله انجام بدهند، حق ندارى اينها را از مشعر به منى كوچ بدهى ، اما اگر وقوف به مشعر را ولو فى الجمله انجام دادند اينجا مانعى ندارد.
    محل شاهد اينجا هست " حتى تأتى الجمرة العظمى " تا اينكه اينها را به جمره عظمى برسانى ، " فترمين الجمره " حتماً بايد جمره را رمى بكنند، ظاهر آن وجوب رمى جمره است، پس اين هم دلالت بروجوب رمى جمره عظمى، يا
    قصوى،يا كبرى،يا عقبه - كه تعبيرات مختلفى از اين معنى شده-دارد و همينطور روايات ديگرى هست در مورد مريض، مجذور، مكسور، مبطون و امثال ذلك كه از آنها استفاده مى‏شود كه اگر كسى مريض شد، " يرمى عنه " بايد از ناحيه او رمى تحقق پيدا بكند، ظاهرآن اين است كه مريض چون قدرت ندارد كه رمى بكند حتماً بايد استنابه بكند، كلمه يرمى عنه ظهور دارد " فى وجوب عنه " ، وجوب الرمى عنه، معنايش وجوب الاستنابه است، وجوب الاستنابه جز با وجوب رمى سازگار نيست، نمى‏شود كه رمى فى نفسه واجب نباشد لكن در عين حال استنابه‏اش وجوب پيدا بكند، و لازم باشد كه نائب از طرف منوب عنه رمى بكند.
    لذااز روايات متعدد، در موارد مختلف، مسأله وجوب رمى جمره عقبه در روز عيد قربان استفاده مى‏شود، اقوال را هم ملاحظه كرديد حتى يك نفر كه قائل به عدم وجوب رمى جمره عقبه شده باشد در بين فقهأ مسلمين وجود نداشت، لذا نصّاً و فتواً " رمى جمرة العقبه واجب يوم العيد " ، خصوصيات رمى چيست؟ در مباحث بعدى ان شأالله ملاحظه مى‏كنيم.پايان درس
    پايان