• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث " حج: وقوفين " حضرت آية الله العظمى فاضل‏
    لنكرانى " مد ظله العالى " "
    جلسه يكصد و يكم "
    مى‏فرمايند " التاسع درك اضطرارى عرفه فقط والحج باطل "
    يكى از اين اقسام اين است كه اگر يك حاجى از وقوفين فقط وقوف اضطرارى عرفه را درك كند، يعنى وقوف اختيارى عرفه لعذر فوت شد و وقوف به مشعر بانحائه الثلاثه و وقوفين اضطرارى و وقوف اختيارى همه اينها لعذر فوت شد، فقط تنها چيزى كه اين درك كرده وقوف اضطرارى عرفه در شب عيد قربان است كه يك لحظه در عرفه به عنوان وقوف اضطرارى وقوف كرد مع النية و غير از اين ديگر از وقوفين چيزى را ادراك نكرد، آيا حجش باطل است يا حجش صحيح است؟
    در آن مسأله‏اى كه ديروز و جلسه قبل بحث مى‏كرديم اين بود كه اگر كسى وقوف اختيارى عرفه را به تنهائى درك كند آيا حجش صحيح است يا باطل؟ اگر ما در آن مسأله قائل به بطلان شديم همانطورى كه از ادله تقريبا اين معنى را استفاده كرديم، اينجا به طريق اولى بايد قائل به بطلان شويم براى اينكه اگر وقوف اختيارىِ عرفه به تنهائى به درد صحت حج نخورد، وقوف اضطرارى عرفه به تنهائى به طريق اولى به درد صحت حج نمى‏خورد، لذا روى اين مبنا اگر ما آنجا قائل به بطلان شديم ترديدى نيست كه در اينجا مسأله بطلان مطرح است، اما اگر در آن مسأله ما نظريه مشهور را اختيار كرديم كه ملاحظه فرموديد مشهور در آنجا قائل به صحت شده بودند و وقوف اختيارىِ عرفه به تنهائى را براى صحت كافى مى‏دانستند، اگر در آنجا قائل به صحت شديم، آيا در وقوف اضطرارىِ عرفه مى‏توانيم قائل به صحت شويم؟ جوابش اين است كه نه، اينجا بايد قائل به بطلان شد ولو اينكه در آن مسأله قائل به صحت شويم. چرا؟
    اولاً از نظر فتاوى همان مشهورى كه در آنجا قائل به صحت شدند مشهور بلكه بالاتر (كه به تعبير صاحب دروس تعبير كرده قولاً واحدا) اينجا مى‏گويند حج باطل است، و تعابير اين چنينى لا خلاف فيه، فيه الاجماع، و الاجماع عليه و امثال ذلك در كلمات ملاحظه مى‏شود، تنها مرحوم فيض در كتاب مفاتيح يك عبارتى دارد كه از آن شهرت بر بطلان در ما نحن فيه استفاده مى‏شود كه تعبير به شهرت دليل بر اين است كه مخالفى هم وجود دارد ولو اينكه مخالف اسم برده نشده است، لذا آنكه به عنوان قدر متيقن مطرح است اين است كه همان شهرتى كه در آنجا قائل به صحت بود همان مشهور بلكه بالاتر در اينجا قائل به بطلان هستند، چرا؟ براى خاطر اينكه آن ادله‏اى كه مشهور در آنجا بر صحت اقامه كردند، آن ادله در اينجا جريان ندارد، يك دليلشان " الحج عرف‏ة " بود كه پيداست معناى " الحج عرف‏ة " متفاهم عرفىِ از او وقوف اختيارى به‏
    عرفات است و معنى ندارد كه بگوئيم " الحج عرف‏ة " مثلاً اطلاق دارد حتى وقوف اضطرارىِ عرفه را به تنهائى شامل شود، يا رواياتى كه مى‏گفت " الحج الاكبر الموقف بعرفة و رمى الجمار " آيا مقصود از اين " الموقف بعرف‏ة " همان موقف وقوف اختيارىِ به عرفه است، اين ديگر اطلاقى ندارد كه بخواهد بگويد " الحج الاكبر الموقف بعرفة ولو وقوف اضطرارى عرفة " اين متفاهم از او همان وقوف اختيارىِ عرفه است، و اما آن روايات خاصه‏اى كه مثل روايت محمد بن يحياى خثعمى و روايت محمد بن حكيم اگر از آن اشكالات ما صرفنظر كنيم و آنها را صالح براى استدلال بر صحت در مسأله گذشته بدانيم خوب آن روايات ما نحن فيه را شامل نمى‏شود، آن روايات موردش اين بود كه يك كسى، يك زن و مردى وقوف اختيارىِ به عرفه را درك كرده است، لكن با يك شتربان اعرابىِ بى‏اطلاع حركت كردند و آن شتربان اينها را در مشعر پياده نكرد، مستقيم اينها را به منى برد و در منى اينها را پياده كرد، نه خودشان مشعر را مى‏دانستند و نه شتربان اطلاعى از اين معنى داشت، اما موردش آنجائى است كه وقوف اختيارىِ به عرفه را درك كرده است، مثل همان تعبير آيه شريفه كه وقتى مى‏فرمايد " و اذا افضتم من عرفات " كلمه افاضه مخصوصاً وقتى كه تعبير مى‏شود ظهور در همان افاضه از وقوف اختيارىِ به عرفات هست، لذا اگر ما ادله مشهور را در فرض گذشته بپذيريم و تبعاً للمشهور قائل به صحت شويم، اين اختصاص به همان فرض گذشته دارد و ما يك دليل ولو سندش هم ضعيف باشد نداريم كه دلالت بر اين كند كه تنها وقوف اضطرارى به عرفه اين كفايت مى‏كند براى اينكه حج انسان صحيح باشد اگر چه وقوفهاى ديگر لعذر ترك شده باشد، لذا است كه اين با مسأله گذشته كاملاً متفاوت است، اگر آنجا هم ما قائل به صحت شويم به تعبير صاحب دروس " هو غير مجزٍ عن الحج قولاً واحدا " و كسى ترديدى در اين معنى نكرده‏است. فبالنتيجه وقوف اضطرارىِ به عرفه به تنهائى نمى‏تواند كفايت از حج كند، "والحج معه باطل " .
    و اما العاشر درك اختيارى المشعر فقط فصح حجه ان لم يترك اختيارىَّ عرفة متعمداً و الا بطل "
    اين فرض اين است كه اگر كسى از مجموع وقوفين وقوف اختيارىِ مشعر را درك كرد، از وقوف به عرفه نه اختياريش را توانست درك كند و نه اضطراريش را، فرضاً من طلوع الفجر الى طلوع الشمس در مشعر بود با نيت وقوف و وقوف اختيارى را درك كرد، باز فرض را بايد آنجا كنيم كه ترك وقوف اختيارى عرفه ناشى از تعمد و التفاط نباشد، و الا اگر وقوف اختيارىِ به عرفه را عالماً عامداً ترك كرده باشد خوب ما گفتيم كه وقوف به عرفه ركنيت دارد و معناى ركن در باب حج اين است كه اگر كسى عالماً عامداً ترك كرد حج‏
    اتصاف به بطلان پيدا مى‏كند، لذا بايد فرض را آنجائى قرار دهيم كه در رابطه با وقوف به عرفه هيچگونه تعمدى در كار نبوده است، لعذر ترك شده هم خودش و هم اضطراريش، اما وقوف به مشعر را كاملاً اختياريش را درك كرده است، اينجا از نظر فتاوى تقريباً مسلم است كه اين حجش صحيح است و بعضى از شبهاتى كه در آن مسأله گذشته بود و ما عرض كرديم در اينجا وجود ندارد.
    مثلاً علامه در بعضى از كتابهاى خود همانطورى كه صاحب مدارك نقل مى‏كرد ايشان اينطورى مى‏فرمود كه اين وقوف اختيارى اگر آنكه فوت شده مشعر است اين حج باطل مى‏شود، اما اگر عرفه باشد محل ترديد است. اين اختلاف بين دو وقوف اختيارىِ مشعر و عرفه وجود دارد كه اگر وقوف اختيارىِ عرفه ترك شد اما وقوف به مشعر درك شد اين را احدى قائل به بطلان نشده است، اما در عكسش ترديد وجود دارد كه اگر كسى وقوف به مشعر را به طور كلى از دست داد اما وقوف اختيارىِ به عرفه را درك كرد، اين همانى بود كه علامه در بعضى از كتابهايش درش ترديد كرده بود و صاحب مدارك هم تنها كسى بود كه به صراحت فتواى به بطلان داد و ما هم تقريباً همان راه صاحب مدارك را طى كرديم، پس در اين طرف از نظر فتاوى هيچ ترديدى نيست كه اين كاشف از اين معنى است كه وقوف به مشعر در رابطه با حج اهميتش بيش از وقوف به عرفات است، براى اينكه اگر كسى وقوف به مشعر را درك كند اين بلا اشكال حجش اتصاف به صحت دارد، اما به خلاف وقوف اختيارىِ به عرفه. و اما دليلى كه دلالت بر اين مطلب مى‏كند اين رواياتى بود كه ما در بحثهاى خودمان اين روايات را ملاحظه كرديم، روايات متعددى بود كه مى‏گفت اگر كسى مشعر الحرام را در بعضى‏هايش اين معنى بود: " الى طلوع الشمس " درك كند، " فقد ادرك الحج " ، در بعضى‏ها اين تعبير بود در صحيحه جميل كه اگر كسى مشعرالحرام را " الى زوال الشمس من يوم النحر " درك كند " فقد ادرك الحج " ، همه اين روايات ما نحن فيه را دلالت دارد. براى اينكه ما نحن فيه آن قدر متيقن را درك كرده كه آن عبارت از وقوف بين الطلوعين است و وقوف بين الطلوعين به عنوان وقوف اختيارى مطرح است و آن طورى كه ما بحث كرديم و ما نتيجه گرفتيم ركن هم در همين محدوده وجود دارد يعنى مسماى از وقوف بين الطلوعين عبارت از ركن است، پس اين آدم كاملاً وقوف اختيارىِ مشعر را درك كرده و حجش اتصاف به صحت دارد و رواياتى كه دلالت بر اين معنى مى‏كند فراوان است و ما هم در ضمن بحثها اين روايات را خوانديم، لكن يك روايتش چون خيلى ظاهر و واضح الدلاله است آن را براى تثبيت بيشتر مطلب ما عرض مى‏كنيم.
    در باب 23، روايت سوم محمد بن فضيل، قال: " سئلت ابا الحسن (ع) عن الحد
    الذى اذا ادركه الرجل ادرك الحج " آن حد و عمل و در حقيقت جهتى كه اگر رجل آن را درك كند حج را درك كرده كدام است، آن چيست كه در باب حج تقريباً با ادراك الحج ارتباط و بستگىِ تمام دارد؟ " فقال " امام فرمود: " اذا اتى جمعاً و الناس فى المشعر قبل طلوع الشمس فقد ادرك الحج و لا عمرة له " ديگر تبديل به عمره مفرده كه در مورد فوت الحج مطرح است در اينجا مطرح نيست، خوب حالا اين اذا اتى جمعاً و الناس فى المشعر آيا معنايش اين است كه اذا اتى جمعاً در حالى كه وقوف به عرفات را انجام داده باشد؟ آيا معناى اين عبارت اين است، آن هم در مقام جواب از سؤال اين نحوى كه اين سؤال خيلى سؤال لطيفى است، مى‏گويد " سئلته عن الحد الذى اذا ادركه الرجل فقد ادرك الحج " در مقام جواب از اين سؤال مى‏فرمايد اذا اتى الناس در مشعر در حاليكه قبل طلوع الشمس است، آيا اين معنايش اين است كه اتى جمعاً؟ در حاليكه وقوف به عرفه را انجام داده باشد؟ يا حتى وقوف اضطرارىِ به عرفه را انجام داده باشد؟ منتهى در ذهن شما مى‏آيد كه خوب لازمه اطلاقش اين است كه حتى اگر وقوف به عرفه را عمداً ترك كرده باشد، مى‏گوئيم اين مورد را ما دليل از خارج داريم، هر كجا از خارج دليل بر بطلان داشته باشيم، بحثى ندارد، و الا ما باشيم و ظاهر اين روايت اطلاقش اقتضأ مى‏كند كه اگر كسى وقوف اختيارى به عرفه را عمداً هم ترك كرده باشد اگر وقوف به مشعر را درك كند فقد ادرك الحج، لكن اين مورد بالخصوص دليل خارجى دارد، دليل خارج آن دليلى است كه وقوف به عرفه را ركنيت قائل است، و لازمه ركنيت اين است كه اگر عالماً عامداً ترك شد حج اتصاف به بطلان پيدا مى‏كند، اما نسبت به موارد ديگر آيا مى‏توانيم اين قيد را به اين روايت تحميل كنيم؟ بگوئيم معناى اذا اتى جمعاً يعنى فى حالى كه وقوف به عرفات را درك كرده؟ اين قيد ديگر هيچ درش وجود ندارد مخصوصاً با توجه به اينكه جواب از سؤال با آن خصوصيت واقع شده است، لذا اين روايت كاملاً دلالت دارد كه اگر كسى وقوف به مشعر را قبل طلوع الشمس كه ما از آن تعبير به وقوف اختيارى مى‏كنيم، اگر كسى وقوف اختيارى را درك كرد اين بلا اشكال كفايت مى‏كند، و براى ما كه ديگر مسأله خيلى روشن‏تر است، براى اينكه اگر نظرتان باشد ما در بحث گذشته به مناسبت اين فرض را ذكر كرديم كه اگر كسى از مجموع پنج وقوفى كه در رابطه با عرفه و مشعر هست، اگر وقوف اضطرارى يومى مشعر را هم درك كند به تنهائى اين كفايت مى‏كند براى صحت حج، خوب اگر وقوف اضطرارى كفايت مى‏كند براى صحت حج، بلا اشكال وقوف اختيارىِ به مشعر به طريق اولى براى صحت حج كافى است، اما آنهائى هم مثل امام بزرگوار و بعض ديگر كه وقوف اضطرارىِ يومى مشعر را براى صحت كافى نمى‏دانند، آنها ديگر لازمه‏اش اين نيست كه در وقوف اختيارى هم قائل به بطلان بشوند، لذا
    ملاحظه مى‏كنيد با اينكه در وقوف اضطرارىِ يومى مسأله بطلان را ذكر كردند اما در وقوف اختيارىِ مشعر حكم به صحت مى‏كنند به استناد اين روايت و روايات ديگرى كه قدر متيقن آنها اين است كه كسى كه ادراك كند مشعر را قبل طلوع الشمس در رابطه با ادراك حج هيچ مشكلى براى او وجود ندارد، فبالنتيجه اين خصوصيت براى وقوف اختيارىِ به مشعر هست كه حتى احدى احتمال بطلان را هم در اين معنى نداده است اما به خلاف وقوف اختيارىِ به عرفه كه آن محل ترديد بود ولو اينكه مشهور قائل به صحت بودند.
    (س:...) (پاسخ استاد:) اطلاق ندارد، متفاهم عرفيش همان است، " الحج عرف‏ة " حالا آنها كه استدلال به آنها هم درست نبود، ولى بر فرض هم كه درست باشد جاى ترديد نيست، هيچ وقت الحج الاكبر موقف اضطرارىِ به عرفه نيست، اين قطعى است، براى اينكه خود عرفه‏اش هم محل ترديد است تا چه برسد به وقوف اضطراريش، الحج الاكبر الموقف به عرفه معناى عرفى و متفاهم عرفيش وقوف اختيارىِ به عرفه است، علاوه ما گذرانديم چرا شما برگشتيد به آن مسأله؟! فبالنتيجه در اين العاشر كه مسأله وقوف اختيارىِ به مشعر مطرح است، علاوه بر اينكه از نظر فتاوى حتى احتمال بطلان در اينجا مطرح نيست روايات متعدده متضافره كه قدر متيقنش همين ما نحن فيه است كه وقوف اختيارىِ به مشعر را درك كرده باشد كفايت مى‏كند در صحت حج.
    باقى ماند دو قسم ديگر: يك قسمش را ما قبلاً بحث كرديم به مناسبت يكى از اقسامى كه گذشت، ديگر تكرار نمى‏كنيم بحثش را، و اين قسم حادى عشر بود و او درك اضطرارى المشعر النهارى فقط، كه امام بزرگوار مى‏فرمايند فبطل حجه، لكن ما از صحيحه جميل و روايات ديگر، صحيحه جميل هم همينطور تعبير درش بود كه اگر كسى وقوف به مشعر را منتهى تعبيرش اين بود: الى زوال الشمس من يوم النحر درك كند، اين فقد ادرك الحج، ما از اين روايت و امثال اين روايت استفاده كرديم كه اگر كسى اضطرارىِ نهارىِ مشعر را به تنهائى بدون اينكه هيچ يك از وقوفهاى ديگر را درك كرده باشد قاعدتاً لعذر، همين كفايت مى‏كند براى صحت حج، مفصل بحث كرديم راجع به اين قسم.
    قسم دوازدهم كه آخرين قسم است عبارت از اين است كه اگر كسى از مجموع اين وقوفات پنجگانه فقط وقوف اضطرارىِ ليلى را درك كند، " الثانى عشر درك اضطرارى الليلى فقط " اضطرارىِ ليلى مشعر را درك كند، مى‏فرمايد " فان كان من اولى الاعذار و لم يترك وقوف عرفة متعمداً صح على الاقوى و الا بطل " ، مى‏فرمايد با دو قيد اين حجش صحيح است، حالا يك قيدش كه روشن است، اگر وقوف به عرفه را اختياراً ترك نكرده باشد، و الا اگر عالماً عامداً وقوف اختيارىِ به عرفه را ترك كرد ديگر نوبت به اين حرفها نمى‏رسد و حجش همانجا باطل شده است و قبل از اين مسايل اتصاف به‏
    بطلان پيدا كرده است، پس يك قيد اين است كه وقوف اختيارىِ به عرفه را عالماً عامداً ترك نكرده باشد، بلكه تركش لعذر باشد، قيد دوم اين است كه از همان اولى الاعذار باشد كه وقوف اضطرارىِ ليلى برايشان كفايت مى‏كند، از آن طوايف چندگانه كه رسول خدا به اينها اجازه دادند كه قبل طلوع الفجر مشعر را ترك كنند و به مجردى كه نيمه شب تمام شد به جانب منى‏حركت كنند، كه يك طائفه از آنها نسأ هستند، خود همين عنوان زن بودن ولو اينكه يك زن قويه مقتدره باشد، لكن عنوان زن بودن خودش مجوز اين معنى است كه قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ كند به منى، مريض، خائف و امثال ذلك، اينها عناوينى بودند كه مجوز كوچ كردن از مشعر به منى قبل طلوع الفجر بودند، حالا امام (قدس سره) اينطور مى‏فرمايد كه كأنّ اگر زنى (كه اين از اولى الاعذار است) وقوف اضطرارىِ ليلى مشعر را درك كرد و وقوف اختيارى عرفه هم تعمداً از او فوت نشده و اگر فوت شده لعذر است، خوب حالا اين وقوف اختيارى و اضطرارىِ به عرفه از دستش رفته لعذر، زن هم هست، تنها وقوف اضطرارىِ ليلى مشعر را درك كرده، مى‏فرمايند اين حجش اتصاف به صحت دارد، چرا؟ براى خاطر اينكه آن رواياتى كه دلالت بر ترخيص مى‏كرد كه رخص للنسأ والصبيان و امثال اينها، اينكه قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ بكند، آيا قيدى در آن بود، آيا اين ترخيص مقيد بود به اينكه زنى باشد كه وقوف به عرفات را درك كرده باشد، زنى باشد كه لااقل وقوف اضطرارىِ به عرفات را درك كرده باشد، يا اينكه ادله ترخيص اطلاق داشت، مريض مى‏تواند قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ كند، همين مقدارى كه در مشعر مانده براى وقوف به مشعرش كفايت مى‏كند، اما هيچ قيدى هم همراهش بود كه اين مال مريضى است كه وقوف اختيارىِ به عرفه را درك كرده باشد؟ يا مريضى كه حداقل وقوف اضطرارىِ به عرفه را درك كرده باشد كه اگر مريضى باشد كه نه وقوف اختيارى و نه وقوف اضطرارى را درك كرده منتهى لعذر، بگوئيم اين از دايره ترخيص و ادله ترخيص بيرون است، در هيچ يك از ادله ترخيص يك همچين قيدى وجود نداشت، لذا مقتضاى اطلاق ادله ترخيص صحت اين عمل را اقتضأ مى‏كند، يعنى وقتى شارع به زن (كه زن بودن جز عناوين مرخصه است) اجازه داد (حتى در آنجائى كه وقوف به عرفات از او فوت شده) و گفت تو مى‏توانى وقوف اختيارىِ مشعر را درك نكنى، تو مى‏توانى قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ كنى، آيا شارع مى‏خواهد اقرأ به جهل نعوذ بالله كند، يعنى بگويد از مشعر برو و حج تو هم باطل است، اينها كه با هم جمع نمى‏شود، لازمه اطلاق ادله ترخيص و تجويز كوچ كردن از مشعر به منى قبل طلوع الفجر من دون فرقٍ بين آن كسى كه وقوف به عرفات را درك كرده يا درك نكرده، اين است كه حج او صحيح باشد، و الا معنى ندارد در صورت كوچ كردن حج باطل باشد و
    مع ذلك شارع هم اجازه كوچ كردن بدهد، پس جاى ترديد نيست كه در اينجائى كه دو قيد وجود داشته باشد (يكى اينكه وقوف اختيارىِ به عرفه را عمداً ترك نكرده باشد و يكى اينكه اين كسى كه وقوف اضطرارىِ ليلى را انجام داده از همانهائى باشد كه رخص لهم عن نفر قبل طلوع الفجر من المشعر) بلا اشكال بايد حكم كنيم به صحت حج. اما در آنجائى كه اين دو قيد نباشد، يك صورتش روشن است، آنجائى كه وقوف اختيارى به عرفه را عمداً ترك كرده، خوب اين حج باطل است. انما الاشكال در يك فرض فقط و آن اين است كه كسى وقوف اختيارىِ به عرفه را عمداً ترك نكرده لكن در اضطرارىِ ليلى به مشعر هم از آن ذوى الاعذار و طوائف چندگانه نبوده، با اينكه از آنها نبوده قبل طلوع الفجر از مشعر كوچ كرده، آيا اين حجش باطل است يا صحيح؟ امام بزرگوار مى‏فرمايد اين حجش باطل است لكن نياز به يك تأملى دارد كه شما هم دقت بفرمائيد براى بحث بعد ان شأ الله.
    پايان