• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه

  • خلاصة درس 12:
    ذکر شد احدي براي بودن غياث بن ابراهيم و اثبات ثقه بودن آن و ادامهء روايات دين مسئله مدابين حليه مورد بررسي قرار مي گيرد.
    الف) نقد استاد- به کلام مرحوم آقاي خوئي
    از غراب کلام مرحوم خوئي اين است که مي فرمايند جمع روايات غياث از حضرت صادق(ع) است يا اينکه غياث غير از امام صادق عليه السلام از عده اي از مشايخ روايت دارد.
    ب) تحقيق در مذهب غياث بن ابراهيم
    پنج شاهد براي امامي بودن غياث ذکر و بررسي مي شود در ادامه از چند نفر از احلهء اماميه که از غياث نقل روايت کرده اند رواياتي را نقل مي کنند که دال بر امامي بوده وي مي باشد.
    «والسلام»
  •  متن

  • 11/7/1377 شنبه درس شماره (12)سال اول

    كتاب النكاح

    خلاصه جلسات قبل و اين جلسه:

    در جلسات پيش گفتيم كه يكى از رواياتى كه براى «جواز نظر به زن به منظور ازدواج» استدلال شده روايت غياث بن ابراهيم است.
    چند شاهد بر عامى بودن غياث از قاموس الرجال نقل كرده آن را نقد نموديم.
    در اين جلسه شواهدى بر امامى بودن او اقامه مى كنيم، و اثبات مى كنيم كه غياث امامى و ثقه است، و رواياتش ارزش روايات صحيحه را دارد، و در ادامه بحث روايت اين مسأله را نقل كرده، مورد بررسى قرار مى دهيم».
    بحث در اين بود كه «هل يجوز لمن يريد تزويج امرأة ان ينظر اليها؟ أم لا؟»
    يكى از ادله مسئله، روايت غياث بن ابراهيم بود، كلام در سند روايت بود، «احمد بن محمد بن يحيى عن محمد بن يحيى الخزاز عن غياث بن ابراهيم عن الصادق عليه السلام» مرحوم آقاى خوئى گفته بودند كه اين غياث بن ابراهيم ممكن نيست كه همان كسى باشد كه شيخ طوسى او را از اصحاب حضرت باقر عليه السلام شمرده است، چون «حميد» كتاب غياث را با يك واسطه نقل مى كند، و اگر غياث از اصحاب حضرت باقر عليه السلام باشد لازم مى آيد حميد متوفاى 310 بتواند از امام باقر عليه السلام (كه در سال 114 رحلت فرمودند) با دو واسطه نقل كند، و اين امرى غير ممكن است.
    در جلسه قبل گفتيم به نظر ما چنين نقلى هر چند مستبعد است لكن غير ممكن نيست و از اسناد عاليه است و در بين سندهاى عالى امرى متعارف است.
    اصطلاح علو سند در روايت به معناى كمى واسطه است و منشأ آن اين است كه شخصى در اوائل جوانى حديثى را شنيده و در پيرى آن را به شاگردش بازگو مى كند، و نقل كردن از محدّثى كه در دويست سال پيش از ناقل فوت شده است البته با دو واسطه، در سندهاى عادى هر چند نادرست ولى در ميان سندهاى عالى امرى متعارف و معمولى است.
    بنابر اين بهتر است بگوييم چنين نقلى «مستبعد» است، و نگوئيم «غير ممكن» است.
    يكى از نمونه هايى كه براى سند عالى گفته شده اين است كه شيخ طوسى ره متوفاى 460 از «احمد بن حسن بن على بن فصال» متوفاى 620 با دو واسطه روايت مى كند و اين دو واسطه «ابن صلت اهوازى» و «ابن عقده» هستند.
    (جامع الرواة ج 1 ص 66، در پاورقى ترجمه ابن عقده) البته اين مثال قابل مناقشه است، چون نقل «ابن عقده» از «احمد بن حسن بن فضال» ثابت نيست، و اين مطلب كه در جامع الرواة ج 1 ص 45 آمده كه «ابن عقده از احمد بن حسن بن فضال درتهذيب باب ما يجوز الصلاة فيه من اللباس روايت دارد»، اشتباه است و آن محدثى كه ابن عقده در آن باب از او نقل مى كند «احمد بن محمد بن
    الحسن» است نه «احمد بن حسن بن على بن محمد بن فضال» (تهذيب ج 2 ص 219 حديث 268).
    (1) شاهد ديگرى بر مدعاى مرحوم آقاى خوئى ره: از شواهد اين مطلب كه «غياث بن ابراهيم» از اصحاب حضرت باقر عليه السلام
    نمى تواند باشد اين است كه «ابراهيم بن هاشم» بدون واسطه از «غياث بن ابراهيم» روايت دارد.
    «كتاب التوحيد صدوق، باب 60، باب قضا و قدر، حديث 33) و ابراهيم بن هاشم نمى تواند بى واسطه از اصحاب حضرت باقر عليه السلام روايت كند.
    نقد اين شاهد: به ظن قوى در اين روايت سقطى صورت گرفته است، چون چنين نقلى از ابراهيم بن هاشم در هيچ يك از كتب روائى موجود سابقه ندارد و تمام كسانى كه از مشايخ ابراهيم بن هاشم هستند در طبقه شاگردان غياث هستند، و هيچ كدام با خود غياث هم طبقه نيستند.
    (2) پس نقل ابراهيم بن هاشم نيز شاهد نيست.

    آيا بالاخره غياث از اصحاب حضرت باقر سلام الله عليه است؟ غياث بن ابراهيم كثير الرواية است(3) و از غير از امام صادق عليه السلام از جماعتى از مشايخ روايت دارد، ولى ما در هيچ كدام از كتب حديثى موجود به عنوان نمونه موردى را نيافتيم كه غياث از كسى روايت كرده باشد كه زمان حضرت باقر عليه السلام را درك كرده باشد، و بسيار مستبعد است اين محدّث كثير الروايه در دوران امام باقر عليه السلام صلاحيت اخذ حديث داشته است ولى از حضرت و هيچ كدام از اصحابشان روايت نشنيده باشد.

    نكته رجالى :

    مرحوم آقاى خوئى ره مى فرمايند از غرائب كلام اين است كه شيخ طوسى در مورد غياث ابن ابراهيم فرموده «روى عن أبى الحسن عليه السلام» در حالى كه روايات غياث منحصر به حضرت صادق است، و لم نعثر على روايته عن الكاظم عليه السلام .
    نقد استاد - مدظله - : از غرائب كلام، سخن مرحوم آقاى خوئى است كه مى فرمايند: جميع روايات غياث از حضرت صادق عليه السلام است، بااينكه غياث غير از امام صادق عليه السلام از عده اى از مشايخ روايت دارد.

    1- ابو حمزه ثابت بن دينار (بحار ج 23 ص 125) 2- حسين بن زيد فرزند زيد شهيد (بحار ج 36 ص 242) 3- خارجة بن مسلم (بحار ج 2 ص 23) 4- صاعد بن مسلم (تهذيب ج 3 ص 269) و مراد از غياث در روايت تهذيب، غياث بن ابراهيم است، به قرينه نقل محمد بن يحيى الخزاز 5- اسماعيل بن ابى زياد (بحار 36 ص 383) (البته در برخى از مصادر چون بحار ج 79» ص 277 روايت غياث بن ابراهيم از اسحاق بن عمار نيز آمده است، ولى در اين نقل اشتباهى رخ داده است و صحيح آن غياث بن كلّوب عن اسحاق بن عمار» است.
    ) و عجيب است كه چون مرحوم آقاى خوئى ره روايت «غياث بن الكاظم» را در كتب اربعه نيافته اند، فرموده اند: كلام شيخ «روى عن ابى الحسن عليه السلام » من غرائب الكلام، در حالى كه كلام شيخ را نجاشى هم تأييد كرده است، و حال آن كه در مطلب ديگرى كه تنها شيخ نقل كرده است استغراب نمى كنند، شيخ طوسى ره غياث را در اصحاب الباقر عليه السلام آورده است، و اين مطلب از متفردات شيخ است، آن هم فقط در رجال نه در فهرست، و از نظر طبقه نيز مستبعد است، ولى مرحوم آقاى خوئى هيچ گونه استغرابى نمى كنند.

    تحقيق در مذهب غياث بن ابراهيم:

    صاحب قاموس الرجال شواهدى بر عامى بودن او ذكر كرده بودند كه در جلسه قبل نقل كرده، آن را نقد كرديم.
    شواهدى بر امامى بودن غياث: شاهد اول: از تأمل در رواياتى كه غياث نقل مى كند امامى بودن او استفاده مى شود.
    (4)
    شاهد دوم: در اكثر روايات غياث، نام مبارك حضرت على عليه السلام به تعبير امير المؤمنين برده مى شود و مى گويد: «نهى امير المؤمنين، قال امير المؤمنين و .».
    و معلوم مى شود كه امير المؤمنين از نظر راوى متعدّد نبوده است كه بدون مشخصه ذكر مى گردد، و اين امر اختصاص به اماميه دارد كه اصطلاح امير المؤمنين در ذهنيت و فرهنگ آنها از
    القاب خاصّه حضرت امير عليه السلام است، بلكه يك نحوه علميتى پيدا كرده است.
    و معمول نيست كه سنّى چنين تعبيرى كند.
    البته اين شاهد مى تواند مؤيد باشد، چون بسيارى از اوقات اين تعبيرات در روايات ما نقل به معنى شده است، و تعبير اصل آن محفوظ نمانده است.
    شاهد سوم: نجاشى در مورد غياث مى گويد: «ثقة»، و مكرّر گفته ايم كه ثقه به طور مطلق در كلام نجاشى، و شيخ، و مانند آنها دليل امامى بودن نيز مى باشد، يعنى از نظر جهاتى كه در اعتبار روايت دخيل است مورد اعتماد و اطمينان است.
    يكى از آن جهات مذهب راوى است، ثقة يعنى قولاً و مذهباً مورد اعتماد است.
    البته چون دلالت ثقة بر مذهب راوى، دلالت اطلاقى است نه وضعى، منافاتى ندارد كه مطلق نياورند و بگويند «واقفى ثقة، فطحى ثقة، و مانند اينها» از جهت ديگر نجاشى خود مى گويد من در اين فهرست بنا دارم كه آنچه را راجع به صحّت و فساد مذهب مؤلفين اطلاع دارم بياورم و چون غياث كثير الرواية است وكتابش را جماعتى از اماميه نقل مى كنند، و قريب العهد به زمان نجاشى، و شيخ است و بسيار مستبعد است كه مذهب او براى نجاشى، يا شيخ مخفى مانده باشد يا مذهب او را بدانند ولى در رجالشان تذكرى نداده باشند.
    شاهد چهارم: كلينى در دو باب از ابواب كافى، روايت غياث را ذكر كرده ولى روايات معارضش را با وجود اين كه از طريق اماميه بوده و در كتابهاى معروفى نقل شده كه در دست او بوده است، نقل نكرده است و بسيار مستبعد است كه كلينى روايات سنى ها را نقل كند ولى روايات امامى مقابل را نقل نكند.
    البته كلينى در بسيارى از جاهاى كافى رواياتى را كه مورد فتوايش نبوده نقل نمى كند، مثلاً در حدّ سفر شرعى، فقط روايات چهار فرسخ را ذكر مى كند، و روايات هشت فرسخ را با وجودى كه در كتابهايى بوده كه در اختيار كلينى بوده نقل نمى كند، ولى اگر غياث امامى نباشد عادتاً بعيد است به قول غياث سنى اعتماد كرده باشد و روايت معارض امامى را اصلاً نقل نكرده باشد، پس معلوم مى شود كه كلينى غياث را امامى مى دانسته است.
    شاهد پنجم: غياث از مشايخ ابن ابى عمير است، و طبق شهادت شيخ طوسى همه مشايخ ابن ابى عمير ثقه هستند، و گفتيم ثقه به نحو اطلاق دال بر امامى بودن است.
    هر يك از اين شواهد به تنهايى كافى است براى امامى بودن، تا چه رسد به مجموع آنها.
    فتحصّل كه غياث بن ابراهيم امامى است.

    اعتبار غياث بن ابراهيم:

    غياث بن ابراهيم ثقه و مورد اعتماد است چون:
    1- نجاشى صريحاً او را توثيق كرده است.
    2- از مشايخ ابن ابى عمير است.
    3- كتابش را جماعتى از اماميه روايت مى كنند.
    4- كلينى به او اعتماد كرده است.
    5- بزرگانى چون صدوق و مفيد و شيخ طوسى و .
    با اينكه قريب العهد به او هستند و با توجه به كثير الراويه بودنش او را مى شناخته اند در هيچ جا روايت او را رد نكرده اند.

    روايت مسأله:

    (اين روايات از كتاب جامع الاحاديث الشيعه ج 20 ص 31 به بعد نقل مى شود)
    روايت اول : (كافى) على بن ابراهيم عن أبيه عن ابن أبى عمير عن أبى ايوب الخزّاز عن محمد بن مسلم قال سألت ابا جعفر عليه

    السلام عن الرجل يريد ان يتزوج المرأة أينظر اليه؟ قال نعم، انما يشتريها باغلى الثمن.
    از اين روايت استفاده مى شود كه كسى كه قصد ازدواج با خانمى را دارد مى تواند به او نگاه كند، و نسبت به متعلق نظر مطلق است و اسمى از وجه و كفين و . نبرده است.
    روايت دوم : (علل الشرايع) أبى ره عن سعد بن عبدالله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن البزنطى عن يونس بن يعقوب قال: قلت لابى عبدالله عليه السلام الرجل يريد أن يتزوج المرأة يجوز ان ينظر اليها؟ قال نعم و ترقّق له الثياب لانه يريد ان يشتريها باغلى ثمن.
    روايت سوم : (الجعفريات) باسناده عن على ع قال: قال رسول الله ص اذا اراد احدكم ان يتزوج المرأة فلا بأس ان يولج بصره فانما هو مشترى.
    يعنى مى تواند نگاه خريدارى و نگاه نافذ داشته باشد و به نحو دقيق نگاه كند.
    البته جعفريات از نظر سند قابل اعتماد نيست.
    روايت چهارم : (كافى) الحسين بن محمد بن معلّى بن محمد عن بعض اصحابنا عن أبان بن عثمان عن الحسن السكرىّ عن أبى عبدالله (ع) أنه سأله عن الرجل ينظر الى المرأة قبل أن يتزوجها، قال نعم، فلم يعطى ماله؟!
    او خرج مى كند تا با كسى ازدواج كند كه بتواند با او زندگى كند، لذا مى تواند او را نگاه كند.
    روايت پنجم: (تهذيب) احمد بن محمد بن عيسى عن محمد بن يحيى عن غياث بن ابراهيم عن جعفر عن أبيه عن على عليه السلام

    فى رجل ينظر الى محاسن امرأة يريد ان يتزوّجها قال لابأس، انما هو مستام فان يقض امر يكون (يكن).
    يعنى اين كسى است كه موردش را ارزش يابى مى كند، البته هر چه خدا قسمت
    كند همان مى شود ولى خداوند مى خواهد با انتخاب و پسند خودش صورت بگيرد، چون مى خواهند زندگى كنند، البته بقيه هم مربوط به قسمت است.
    روايت ششم : (قرب الاسناد) هارون بن مسلم عن مسعدة بن اليسع الباهلى عن أبى عبدالله عليه السلام عن آبائه قال: قال امير المؤمنين عليه السلام لا بأس ان ينظر الرجل الى محاسن المرأة قبل أن يتزوّجها انّما هو مستام فان يقض امر يكن.
    مضمونش با روايت قبلى يكى است.
    از نظر سند هم اشكالى در آن نيست چون هارون بن مسلم ثقة است، و مسعدة بن يسع بنابر فرمايش مرحوم آقاى بروجردى ره با مسعدة بن صدقه، و مسعدة بن زياد، و مسعدة بن فرج ربعى متحد است، و چون مسعدة بن زياد توثيق شده است بنابر اين از ناحيه مسعدة بن اليسع نيز اشكالى در سند نيست.
    روايت هفتم : (المجازات النبوية) قوله عليه الصلاة والسلام للمغيرة بن شعبه و قد خطب امرأة ليتزوجها، و لو نظرت اليها فانّه احرى أن يؤدم بينكما.
    اگر نگاه كند و بپسندد و بعد ازدواج كند، ضمانت تداوم ازدواجش بيشتر مى شود.
    روايت هشتم: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد خالد عن أبيه عن عبدالله بن الفضل عن أبيه عن رجل عن أبى عبدالله عليه السلام قال: قلت له أينظر الرجل الى المرأة يريد تزويجها فينظر الى شعرها و محاسنها قال لا بأس بذلك اذا لم يكن متلذّذاً.
    محاسن يعنى مواضعى كه در زيبائى و جلب توجه دخالت دارد، و عطف محاسن به شعر از باب عطف كل به جزء است، همچنان كه در عبارت سيد نيز عطف محاسن به وجه
    و كفين و شعر از همين باب است نه اينكه محاسن امرى در مقابل وجه و كفين و شعر باشد، و عطف كل به جزء امرى است رائج و عرفى، مثلاً مى گوييم: «نماز خواندن در مقام ابراهيم عليه السلام و حجر اسماعيل و همه جاى مسجد الحرام خيلى فضيلت دارد» مراد از هر جاى مسجد الحرام در مقابل مقام ابراهيم عليه السلام و حجر اسماعيل عليه السلام نيست بلكه از باب عطف عام بر خاص، و اشكال آقاى خوئى به سيد وارد نيست، مضافاً كه خود ايشان هم رقبه را از محاسن شمرده است در حاليكه در روايات وارد نشده است.

    « والسلام »

    منابع درس:

    1- معجم رجال الحديث.
    2- جامع احاديث الشيعة.
    3- بحار الانوار.
    4- كافى.
    5- رجال نجاشى.
    6- جامع الرّواة.

    1) - جهت اطلاع از اختلافات بزرگان در اعتبار و عدم اعتبار غياث به كتاب حاوى الاقوال و منتهى المقال و تنقيح المقال مراجعه شود، و نكته قابل توجه اينكه غياث بن ابرهيم طبقه اش منعى ندارد از اينكه از اصحاب امام باقر شمرده شود، و با توجه به اينكه لفظ غياث بن ابراهيم از الفاظ غريبه است و به اين نام راوى خيلى كم است (و ظاهراً 2 نفر در مجموع روايت عامه و خاصه مسمى به اين نام مى باشند) ممكن است اتحاد غياث بترى مذكور در اصحاب الباقر، با غياث التميمى گفته شود (به اين نكته حضرت استاد در درسهاى قبلى در سنوات گذشته اشاره فرموده اند)، ولى با توجه به ادله وثاقت و دلائل امامى بودن اين راوى يا بايد قائل به تعدد شويم، و يا اينكه قائل به اتحاد راوى باشيم و توجيهاتى را كه براى رد بترى بودن غياث بزرگان اصحاب متعرض اش شده اند بپذيريم، و در صورت تعدد هم غياث بن ابراهيم موجود در اسناد منصرف به غياث، ثقه، امامى است و مشكل اشتراك بين ثقه و ضعيف پيش نخواهد آمد.
    2) -قابل تأمل است كه ابراهيم بن هاشم در حدود 15 مورد در كتب اربعه و كتب صدوق و مصادر بحار الانوار با يك واسطه از غياث بن ابراهيم نقل روايت مى كند و هيچ كجا بدون واسطه از او نقل نمى كنند.
    3) - ايشان در كتب اربعه حدود 190 مورد و كتب صدوق 35 مورد و حدود 60 مورد در ساير مصادر بحار الانوار روايت دارند.
    4) - تعدادى از روايات مورد نظر حضرت استاد ذيلاً ذكر مى شود. 1- غياث بن ابراهيم عن الصادق عليه السالم عن ابائه عن الحسين عليه السلام قال سئل امير المؤمنين عليه السلام عن معنى قول رسول الله (ص) «انى مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى» من العترة؟ فقال: انا والحسن والحسين و الائمة التسعة من ولد الحسين، تاسعهم مهديهم و قائمهم، لا يفارقون كتاب الله و لا يفارقهم حتى يردوا على رسول الله (ص) حوضه (بحار ج 23 ص 1247 ) 2- غياث بن ابراهيم عن ... قال رسول الله (ص): ابشروا ثم ابشروا ثلاث مرّات ... كيف تهلك امة انا أولها واثنا عشر من بعدى من السعداء و اوالالباب و المسيح عيسى بن مريم آخرها ...» (بحار ج 36 ص 242 ) 3- غياث نقل مى كند: «قال رسول الله (ص) لعلى بن ابيطالب عليه السلام: يا على، انا مدينة العلم و أنت بابها، و لن تؤتى المدينة الا من قبل الباب، و كذب من زعم انه يحبّنى و يبغضك لانّك منّى و أنا منك، لحمك من لحمى ... و أنت امام أمّتى و خليفتى عليها بعدى ... مثل الائمة من ولدك بعدى مثل سفينة نوح من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق ... (بحار ج 23 ص 125 ) 4- پيامبر فرموده: أنا سيد الناس و لا فخر، و على سيد المؤمنين، اللهم وال من والاه ...» (بحار ج 24 ص 322 ) 5- قال سألت الحسن بن على عليهما السلام عن الأئمة قال «عدد شهور الحول» (بحار ج 36 ص 383 ) 6- «أصبحت يوماً أمّ سلمة (رض) تبكى، فقيل لها: ممّ بكاؤك، فقالت: لقد قتل أبنى الحسين الليلة ...» (بحار ج 45 ص 230 ) 7- قال رسول الله (ص): «من أنكر القائم (عج) من ولدى فقد أنكرنى، (بحار ج 51 ص 73 ) 8- قال رسول الله (ص): «من أنكر القائم (عج) من ولدى فى زمان غيبته مات ميتة جاهلية (بحار ج 51 ص 253 ) 9- قال رسول الله (ص): ... نظرت فى السماء كلها فلما رأيت، رأيتك يا علىّ، فاستغفرت لك و لشيعتك الى يوم القيامة، (بحار ج 68 ص 38 )

  •   پرسش و پاسخ
  • 1-چرا در روايتي که ابراهيم بن هاشم بدون واسطه از غياث بن ابراهيم نقل ميکند به احتمال زياد قطعي رخ داده؟


    به 2 دليل: الف: چنين نقلي از ابراهيم بن هاشم در هيچ يک از کتب در اين موجود سابقه ندارد. ب: تمام کساني از مشايخ ابراهيم بن هاشم هستند در طبقة شاگردان غياث هستند.


    2-مويداتي ذکر کنيد که نشان دهد غياث بن ابراهيم اصحاب صادق غير از غياث اصحاب امام باقر (ع) است.


    غياث بن ابراهيم کثير ا لروايه است و از غير امام صادق(ع) از جماعتي از مشايخ روايت دارد ولي در هيچ کدام از کتب حديثي موجود به عنوان نمونه موردي فياقسيم که غياث از کسي روايت کرده باشد که زمان حضرت باقر (ع) را درک کرده باشد و بسيار مستبعد است اين محدث کثير الروايه در دوران امام باقر(ع) صلووحيت اخذ حديث داشته است . ولي از حضرت و هيچ کدام از اصحابشان روايت نشنيده باشد.


    3-چرا مراد از غياث در روايات تهذيب غياث بن ابراهيم است؟


    مراداز غياث در روايت تهذيب غياث بن ابراهيم است به قرينه نقل محمد بن يحيي الخزار.


    4-شواهدي بر امامي بودن غياث ذکر کنيد.


    الف: از تامل در رواياتي که غياث نقل مي کند امامي بودن را استفاده مي شود. ب: در اکثر روايات غياث نام مبارک حضرت علي (ع) به تعبير اميرالمومنين برده مي شود. ج:نجاشي وي را توثيق کرده وثقه به طور مطلق در کلام نجاشي و شيخ و مانند آنها دليل امامي بودن نيز مي باشد. د: کليني در دو باب از ابواب کافي روايت غياث، را ذکر کرده ولي روايات معارفش را با بوجود اين که از طريق اماميه بوده و در کتب معروفي نقل شده ذکر نکرده و بسيار مستعبد است که کليني روايات سني ها را نقل کند ولي روايات امامي مقابل را نقل نکند. ه: غياث از مشايخ ابن ابي عمير است و طبق شهادت شيخ طوسي همه مشايخ ابن ابي عمير ثقه هستند. و: بزرگاني چون صدوق و مفيد و شيخ طوسي و... با اينکه قريب العهد به ارهستند و با توجه به کثير الروايه بودنش او را مي شناختند در هيچ جا روايت او را رد نکرده اند.


    5-دلالت وثاقت بر صحت مذهب چه نوع دلالتي است؟


    دلالت اطلاقي دارد. يعني وقتي بطور مطلق فردي را توقيق د يکي از اموري که در اعتماد به وارسي تاثير دارد صحت مذهب است بنابراين اطلاق آن اقتضا ميکند که وي صحت مذهب هم داشته باشد. والسلام


  •   خودآزمایی
  • 1 - ايرادات آقاي خويي به اتحاد غياث بن ابراهيم با اصحاب امام باقر(ع) را بيان فرمائيد.
    2 - تقريب استاد از اسناد عاليه و نقد ايشان از مثالي ارائه شده را بيان فرمائيد.
    3 - استفاده استاد از عدم نقل غياث از حضرت باقر(ع) را بيان فرمائيد.
    4 - ايراد استاد بر استغراب آقاي خوئي را با ذکر مشايخ غياث توضيح دهيد.
    5 - شواهد پنج گانه استاد را بر امامي بودن غياث تقرير فرمائيد.
    6 - روايت جعفريات در مسأله نقل و ايراد استاد را بيان فرمائيد.
    7 - روايت قرب الاسناد را نقل و نظر استاد در سند آن را بيان فرمائيد.
    8 - روايت هشتم مسأله را نقل و کلام استاد در عطف کل به جزء را تقريب فرمائيد.((والسلام))