• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

اى مردم از پروردگارتان بپرهيزيدآن خدايى كه همه شما را از يك انسان پديد آوردهمسر آدم را از او آفريدخداوند از آدم و همسرش , مردان و زنان فراوانى به وجود آوردازخدايى بپرهيزيد كه در نظر شما عظمت دارد و بـه هـنـگـامـى كـه مـى خواهيد چيزى ازديگرى طلب كنيد نام او را مى بريداز خويشاوندان خود و (قطع پيوند آنها) بپرهيزيدخداوند مراقب شماستيا ايهاالناس اتقوا ربكمالذى خلقكم من نفس واحدة وخلق منها زوجهاوبث منهما رجالا كثيرا ونسواتقوا اللّه الذى تسئلون به والا رحام ان اللّه كان عليكم رقيبا

مبارزه با تبعيضها!.

روى سـخـن در نـخـسـتـيـن آيـه ايـن سوره به تمام افراد انسان است و آنها رادعوت به تقوى و پرهيزكارى مى كند و مى فرمايد: «اى مردم از پروردگارتان بپرهيزيد» (يا ايهاالناس اتقوا ربكم ).سـپس براى معرفى خدايى كه نظارت بر تمام اعمال انسان دارد به يكى ازصفات او اشاره مى كند كـه ريـشه وحدت اجتماعى بشر است «آن خدايى كه همه شما را از يك انسان پديد آورد» (الذى خلقكم من نفس واحدة ).«نفس وا حدة » اشاره به نخستين انسانى است كه قرآن او را به نام آدم پدرانسانهاى امروز معرفى كرده و تعبير «بنى آدم » در آيات قرآن نيزاشاره به همين است . سپس درجمله بعد مى گويد: «همسر آدم را از او آفريد» (وخلق منها زوجها).و معنى آن اين است كه همسر آدم را از جنس او قرار داد نه از اعضاى بدن اوو طبق روايتى از امام بـاقـر(ع ), خلقت حوا از يكى از دنده هاى آدم شديدا تكذيب شده و تصريح شده كه حوا از باقيمانده خاك آدم آفريده شده است . سـپس در جمله بعد مى فرمايد: «خداوند از آدم و همسرش , مردان و زنان فراوانى به وجود آورد» (وبث منهما رجالا كثيرا ونس).از ايـن تـعـبـيـر استفاده مى شود كه تكثير نسل فرزندان آدم تنها از طريق آدم وهمسرش صورت گرفته است و موجود ديگرى در آن دخالت نداشته است . سپس به خاطر اهميتى كه تقوا در ساختن زيربناى يك جامعه سالم داردمجددا در ذيل آيه مردم را به پرهيزكارى و تقوا دعوت مى كند و مى فرمايد: «ازخدايى بپرهيزيد كه در نظر شما عظمت دارد و بـه هـنـگـامـى كـه مـى خواهيد چيزى ازديگرى طلب كنيد نام او را مى بريد»(واتقوا اللّه الذى تسئلون به ).و اضافه مى كند: «از خويشاوندان خود و (قطع پيوند آنها) بپرهيزيد»(والا رحام ).ذكر اين موضوع در اينجا نشانه اهميت فوق العاده اى است كه قرآن براى صله رحم قائل است . در پايان آيه مى افزايد: «خداوند مراقب شماست » (ان اللّه كان عليكم رقيبا).و تمام اعمال و نيات شما را مى بيند و در ضمن نگهبان شما در برابر حوادث است .

اموال يتيمان را (به هنگامى كه رشد پيداكنند) به آنها بدهيدو هيچ گاه اموال پاكيزه آنهارا با اموال ناپاك و پست خود تبديل نكنيدو اموال آنها را با اموال خود نخوريداين گونه تعدى و تجاوز به اموال يتيمان , گناه بزرگى است و اتوا اليتامى اموالهم ولا تتبدلوا الخبيث بالطيب ولا تاكلوا اموالهم الى اموالكمانه كان حوبا كبيرا شان نزول : شخصى از قبيله «بنى غطفان » برادر ثروتمندى داشت كه از دنيا رفت , و او به عنوان سرپرستى از يتيمان برادر, اموال او را به تصرف درآورد,و هنگامى كه برادرزاده به حد رشد رسـيـد, از دادن حـق او امـتـنـاع ورزيـد, موضوع را به خدمت پيامبر(ص ) عرض كردند, آيه نازل گـرديد, و مرد غاصب بر اثر شنيدن آن توبه كرد و اموال را به صاحبش باز گرداند و گفت : اعوذ باللّه من الحوب الكبير: «به خداپناه مى برم از اين كه آلوده به گناه بزرگى شوم ».تفسير

خيانت در اموال يتيمان ممنوع ـ.

در هـر اجـتـماعى بر اثر حوادث گوناگون پدرانى از دنيا مى روند و فرزندان صغيرى از آنها باقى مى مانند.در اين آيه سه دستور مهم در باره اموال يتيمان داده شده است .

1ـ نخست دستور مى دهد كه : «اموال يتيمان را (به هنگامى كه رشد پيداكنند) به آنها بدهيد» (و اتوا اليتامى اموالهم ).يعنى , تصرف شما در اين اموال تنها به عنوان امين و ناظر است نه مالك .

2ـ دسـتـور بعد براى جلوگيرى از حيف و ميلهايى است , كه گاهى سرپرستهاى يتيمان به بهانه ايـن كـه تـبـديل كردن مال به نفع يتيم است يا تفاوتى با هم ندارد, و يااگر بماند ضايع مى شود, امـوال خوب و زبده يتيمان را بر مى داشتند و اموال بد ونامرغوب خود را به جاى آن مى گذاشتند قـرآن مـى گـويد: «و هيچ گاه اموال پاكيزه آنهارا با اموال ناپاك و پست خود تبديل نكنيد» (ولا تتبدلوا الخبيث بالطيب ).

3ـ «و اموال آنها را با اموال خود نخوريد» (ولا تاكلوا اموالهم الى اموالكم ).يـعـنى , اموال يتيمان را با اموال خود مخلوط نكنيد بطورى كه نتيجه اش تملك همه باشد, و يا اين كه اموال بد خود را با اموال خوب آنها مخلوط نسازيد كه نتيجه اش پايمال شدن حق يتيمان باشد.در پـايـان آيـه , بـراى تاكيد و اثبات اهميت موضوع مى فرمايد: «اين گونه تعدى و تجاوز به اموال يتيمان , گناه بزرگى است » (انه كان حوبا كبيرا).

اگر مى ترسيد به هنگام ازدواج با دختران يتيم رعايت حق و عدالت را در باره حقوق زوجيت و اموال آنان ننماييد از ازدواج با آنها چشم بپوشيد و به سراغ زنان ديگر برويداز آنها دو نفر يا سه نفر يا چهار نفر به همسرى خودانتخاب كنيداما اگرمى ترسيد عدالت را (در مـورد هـمـسـران مـتعدد) رعايت ننماييد تنها به يك همسراكتفا كنيدو يـا (بـه جـاى انتخاب همسر دوم ) از كنيزى كه مال شما است استفاده كنيداين كار (انتخاب يك همسر و يا انتخاب كنيز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت ,بهتر جلوگيرى مى كندوان خفتم الا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النسمثنى وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة او ما ملكت ايمانكمذلك ادنى الا تعولوا شـان نـزول : قبل از اسلام معمول بود كه بسيارى از مردم حجاز,دختران يتيم را به عنوان تـكـفـل و سـرپـرسـتـى به خانه خود مى بردند, و بعد با آنهاازدواج كرده و اموال آنها را هم تملك مـى كـردنـد, و چـون هـمه كار, دست آنها بودحتى مهريه آنها را كمتر از معمول قرار مى دادند, و هنگامى كه كمترين ناراحتى ازآنها پيدا مى كردند به آسانى آنها را رها مى ساختند.در ايـن هنگام آيه نازل شد و به سرپرستان ايتام دستور داد در صورتى بادختران يتيم ازدواج كنند كه عدالت را بطوركامل در باره آنها رعايت نمايند.تـفـسـير: در اين آيه اشاره به يكى ديگر از حقوق يتيمان مى كند و مى فرمايد:«اگر مى ترسيد به هنگام ازدواج با دختران يتيم رعايت حق و عدالت را در باره حقوق زوجيت و اموال آنان ننماييد از ازدواج با آنها چشم بپوشيد و به سراغ زنان ديگر برويد» (وان خفتم الا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النس).سـپـس مـى فـرمايد: «از آنها دو نفر يا سه نفر يا چهار نفر به همسرى خودانتخاب كنيد» (مثنى وثلاث ورباع ).سـپـس بلافاصله مى گويد: اين در صورت حفظ عدالت كامل است «اما اگرمى ترسيد عدالت را (در مـورد هـمـسـران مـتعدد) رعايت ننماييد تنها به يك همسراكتفا كنيد» تا از ظلم و ستم بر ديگران بركنار باشيد (فان خفتم الا تعدلوا فواحدة ).«و يـا (بـه جـاى انتخاب همسر دوم ) از كنيزى كه مال شما است استفاده كنيد»زيرا شرايط آنها سبكتر است , اگرچه آنها نيز بايد از حقوق حقه خود برخوردارباشند (او ما ملكت ايمانكم ).«اين كار (انتخاب يك همسر و يا انتخاب كنيز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت ,بهتر جلوگيرى مى كند» (ذلك ادنى الا تعولوا).در باره عدالت همسران , آنچه مرد موظف به آن است رعايت عدالت درجنبه هاى عملى و خارجى است چه اين كه عدالت در محبتهاى قلبى خارج ازقدرت انسان است «30».

مهر زنان را بطوركامل به عنوان يك عطيه (الهى ) بپردازيداگر زنان با رضايت كامل خواستندمقدارى از مهر خود را ببخشند براى شما حلال و گواراستوا توا النس صدقاتهن نحلةفان طبن لكم عن شى منه نفسا فكلوه هنيئا مريئا

مهر زنان !.

بـه دنبال بحثى كه درآيه گذشته در باره انتخاب همسر بود, دراين آيه اشاره به يكى از حقوق مسلم زنان مى كند وتاكيد مى نمايد كه : مهر زنان را بطوركامل به عنوان يك عطيه (الهى ) بپردازيد» (وا توا النس صدقاتهن نحلة ).سـپـس در ذيـل آيـه براى احترام گذاردن به احساسات طرفين و محكم شدن پيوندهاى قلبى و جلب عواطف مى گويد: «اگر زنان با رضايت كامل خواستندمقدارى از مهر خود را ببخشند براى شما حلال و گواراست » (فان طبن لكم عن شى منه نفسا فكلوه هنيئا مريئا).تا در محيط زندگى زناشويى تنها قانون و مقررات خشك حكومت نكند,بلكه به موازات آن عاطفه و محبت نيز حكمفرما باشد.

«مهر» يك پشتوانه اجتماعى براى زن

در عـصـر جاهليت نظر به اين كه براى زنان ارزشى قائل نبودند, غالبا مهر راكه حق مسلم زن بود در اخـتـيار اولياى او قرار مى دادند, و آن را ملك مسلم آنهامى دانستند, گاهى نيز مهر يك زن را ازدواج زن ديـگـرى قـرار مى دادند, اسلام بر تمام اين رسوم ظالمانه خط بطلان كشيد و مهر رابه عنوان يك حق مسلم به زن اختصاص داد.و اگـر بعضى براى «مهر» تفسير غلطى كرده اند و آن را يك نوع «بهاى زن » پنداشته اندارتباط بـه قـوانين اسلام ندارد, زيرا در اسلام «مهر» به هيچ وجه جنبه بها و قيمت كالاندارد, و بهترين دلـيـل آن هـمـان صيغه ازدواج است كه در آن رسما «مرد» و «زن » به عنوان دو ركن اساسى پـيـمـان ازدواج بـه حساب آمده اند و مهر يك چيز اضافى و درحاشيه قرار گرفته است به همين دليل اگر در صيغه عقد اسمى از مهر نبرند, عقدباطل نيست , در حالى كه اگر در خريد و فروش و معاملات اسمى از قيمت برده نشود مسلما باطل خواهد بود.

اموال و ثروتهاى خود را به دست افراد سفيه نسپاريداين سرمايه هاى شما كه قوام زندگانى و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمى توانيدكمر راست كنيدخوراك وپوشاك آنها را از طريق اموالشان تامين كنيدبايتيمان بطورشايسته سخن گوييدولا تؤتوا السفها اموالكمالتى جعل اللّه لكم قياماوارزقوهم فيها واكسوهموقولوا لهم قولا معروفا

سفيه كيست ؟.

بـه دنبال بحثى كه در آيات پيش در باره يتيمان گذشت اين آيه و آيه بعد, آن را تكميل مى كند, و مـى فـرمايد: «اموال و ثروتهاى خود را به دست افراد سفيه نسپاريد» (ولا تؤتوا السفها اموالكم ) و بگذاريد در مسائل اقتصادى رشد پيداكنند تا اموال شما در معرض مخاطره و تلف قرار نگيرد.منظور از «سفاهت » در اين جمله , عدم رشد كافى در خصوص امور مالى است بطورى كه شخص نتواند سرپرستى اموال خود را به عهده گيرد و در مبادلات ,منافع خود را تامين نمايد.در جمله بعد قرآن تعبير جالبى در باره اموال و ثروتها كرده و مى گويد: «اين سرمايه هاى شما كه قوام زندگانى و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمى توانيدكمر راست كنيد» به دست سفيهان و اسرافكاران نسپاريد (التى جعل اللّه لكم قياما).از اين تعبير به خوبى اهميتى را كه اسلام براى مسائل مالى و اقتصادى قائل است روشن مى شود, و بـه عكس آنچه در انجيل كنونى «31» مى خوانيم كه «شخص پولدار هرگز وارد ملكوت آسمانها نمى شود» اسلام مى گويد ملتى كه فقير باشد هرگزنمى تواند كمر راست كند و عجب اين است كـه آنـهـا بـا آن تـعـلـيمات غلط به كجارسيده اند و ما با اين تعليمات عالى در چه مرحله اى سير مى كنيم !.در پـايـان آيـه دو دسـتور مهم در باره يتيمان مى دهد نخست اين كه «خوراك وپوشاك آنها را از طريق اموالشان تامين كنيد» (وارزقوهم فيها واكسوهم ).تا با آبرومندى بزرگ شوند و به حد بلوغ برسند.ديگر اين كه : «بايتيمان بطورشايسته سخن گوييد» (وقولوا لهم قولا معروفا).يعنى , با عبارات و سخنان دلنشين و شايسته هم كمبود روانى آنها را برطرف سازيدو هم به «رشد عقلى » آنها كمك كنيد تا به موقع بلوغ از رشد عقلى كافى برخوردارباشند, و به اين ترتيب برنامه سازندگى شخصيت آنها نيز جز وظايف سرپرستان خواهد بود.

يتيمان را بيازماييد تا هنگامى كه به حد بلوغ برسندو اگـر در ايـن مـوقـع در آنـهـا رشـد (كـافى ) براى اداره اموال خود يافتيد,اموالشان را به آنها بازگردانيدو پيش از آن كه بزرگ شوند اموالشان را از روى اسراف نخوريدسـرپرستان ايتام اگر متمكن و ثروتمندند نبايد به هيچ عنوانى از اموال ايتام اسـتـفـاده كنند و اگر فقير و نادار باشند تنها مى توانند (در برابر زحماتى كه به خاطر حفظ اموال يـتيم متحمل مى شوند) با رعايت عدالت و انصاف ,حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند هنگامى كه مى خواهيد اموال آنها را بـه دسـت آنـهـا بسپاريد گواه بگيريدو خداوند براى محاسبه كافى است وابتلوا اليتامى حتى اذا بلغوا النكاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا اليهم اموالهم ولا تاكلوها اسرافا وبدارا ان يكبرواومن كان غنيا فليستعفف ومن كان فقيرافلياكل بالمعروف فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهموكفى باللّه حسيبا در اين آيه دستور ديگرى در باره يتيمان و سرنوشت اموال آنها داده و مى فرمايد: «يتيمان را بيازماييد تا هنگامى كه به حد بلوغ برسند» (وابتلوا اليتامى حتى اذا بلغوا النكاح ).«و اگـر در ايـن مـوقـع در آنـهـا رشـد (كـافى ) براى اداره اموال خود يافتيد,اموالشان را به آنها بازگردانيد» (فان آنستم منهم رشدا فادفعوا اليهم اموالهم ).سپس بار ديگر به سرپرستان تاكيد مى كند, مى گويد: «و پيش از آن كه بزرگ شوند اموالشان را از روى اسراف نخوريد» (ولا تاكلوها اسرافا وبدارا ان يكبروا).و ديـگـر ايـن كـه : «سـرپرستان ايتام اگر متمكن و ثروتمندند نبايد به هيچ عنوانى از اموال ايتام اسـتـفـاده كنند و اگر فقير و نادار باشند تنها مى توانند (در برابر زحماتى كه به خاطر حفظ اموال يـتيم متحمل مى شوند) با رعايت عدالت و انصاف ,حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند»(ومن كان غنيا فليستعفف ومن كان فقيرافلياكل بالمعروف ).سپس به آخرين حكم در باره اوليا ايتام اشاره كرده , مى فرمايد: «هنگامى كه مى خواهيد اموال آنها را بـه دسـت آنـهـا بسپاريد گواه بگيريد» تا جاى اتهام و نزاع وگفتگو باقى نماند» (فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم ).در پـايان آيه مى فرمايد: اما بدانيد كه حساب كننده واقعى خداست و مهمتر ازهر چيز اين است كه حساب شما نزد او روشن باشد, اوست كه اگر خيانتى از شماسر زند و بر گواهان مخفى بماند به حساب آن رسيدگى خواهد كرد «و خداوند براى محاسبه كافى است » (وكفى باللّه حسيبا).

مردان از اموالى كـه پـدر و مـادر و نـزديـكـان بـه جـاى مى گذارندسهمى دارند و زنان نيز از آنچه پدر و مادر و خـويشاوندان مى گذارند سهمى , خواه آن مال كم باشد يا زياداين سهمى است تعيين شده و لازم الاداللرجال نصيب مما ترك الوالدان والا قـربـون ولـلـنسانصيب مما ترك الولدان والا قربون مما قل منه او كثرنصيبا مفروضا شـان نزول : در عصر جاهليت عرب , رسم چنين بود كه تنها مردان را وارث مى شناختند, و زنـان و كودكان را از ارث محروم مى ساختند و ثروت ميت را (درصورتى كه مرد نزديكى نبود) در مـيـان مردان دورتر قسمت مى كردند, تا اين كه يكى از انصار به نام «اوس بن ثابت » از دنيا رفت , عـمـوزاده هـاى وى امـوال او را ميان خودتقسيم كردند, و به همسر و فرزندان خردسال او چيزى ندادند, همسر او به پيامبر(ص ) شكايت كرد.در ايـن مـوقع آيه نازل شد و پيامبر آنها را خواست و دستور داد در اموال مزبور, هيچ گونه دخالت نكنند و آن را براى بازماندگان درجه اول او بگذارند.تفسير

گام ديگرى براى حفظ حقوق زن ـ.

اعـراب بـا رسـم غـلـط و ظـالـمـانه اى كه داشتند زنان و فرزندان خردسال را ازحق ارث محروم مى ساختند, آيه مورد بحث روى اين قانون غلط خط بطلان كشيده , مى فرمايد: «مردان از اموالى كـه پـدر و مـادر و نـزديـكـان بـه جـاى مى گذارندسهمى دارند و زنان نيز از آنچه پدر و مادر و خـويشاوندان مى گذارند سهمى , خواه آن مال كم باشد يا زياد» (للرجال نصيب مما ترك الوالدان والا قـربـون ولـلـنسانصيب مما ترك الولدان والا قربون مما قل منه او كثر) بنابراين , هيچ يك حق نداردسهم ديگرى را غصب كند.سـپـس در پـايـان آيه براى تاكيد مطلب مى فرمايد: «اين سهمى است تعيين شده و لازم الادا» تا هيچ گونه ترديد در اين بحث باقى نماند (نصيبا مفروضا).

هرگاه درمجلس تقسيم ارث , خـويـشاوندان و يتيمان و مستمندان حاضر شدند چيزى از آن به آنها بدهيدبه اين دسته از محرومان , با زبان خوب و طرزشايسته صحبت كنيدواذا حضر القسمة اولوا القربى واليتامى والمساكين فارزقوهم منه وقولوا لهم قولا معروفا

يك حكم اخلاقى !.

اين آيه مسلما بعد از قانون تقسيم ارث , نازل شده , زيرا مى گويد: «هرگاه درمجلس تقسيم ارث , خـويـشاوندان و يتيمان و مستمندان حاضر شدند چيزى از آن به آنها بدهيد» (واذا حضر القسمة اولوا القربى واليتامى والمساكين فارزقوهم منه ).كـلمه «يتامى » و «مساكين » اگرچه بطورمطلق ذكر شده ولى منظور از آن ايتام ونيازمندان فاميل است . در پـايـان آيـه دستور مى دهد كه «به اين دسته از محرومان , با زبان خوب و طرزشايسته صحبت كنيد» (وقولوا لهم قولا معروفا).

كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند از آيـنـده آنان مى ترسند بايد (از ستم در باره يتيمان مردم ) بترسنداكنون كه چنين است بايد سرپرستان ايتام , ازمخالفت با احكام خدا بپرهيزند و با يتيمان , با زبان ملايم و عباراتى سرشار ازعواطف انسانى سخن بگويندوليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهمفليتقوا اللّه وليقولوا قولا سديدا

جلب عواطف به سوى يتيمان !.

قـرآن بـراى بـرانگيختن عواطف مردم در برابر وضع يتيمان اشاره به حقيقتى مى كند كه گاهى مردم از آن غافل مى شوند, مى فرمايد: «كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند از آيـنـده آنان مى ترسند بايد (از ستم در باره يتيمان مردم ) بترسند» (وليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم ).اصـولا مـسـائل اجـتـمـاعـى هـمـواره به شكل يك سنت ازامروز به فردا, واز فردا به آينده دوردست سرايت مى كند بنابراين ,آنهاكه اساس ظلم وستم بر ايتام را دراجتماع مى گذارند بالاخره روزى اين بدعت غلط, دامان فرزندان خود آنهارا خواهد گرفت . در پـايـان آيـه مـى فـرمـايد: «اكنون كه چنين است بايد سرپرستان ايتام , ازمخالفت با احكام خدا بپرهيزند و با يتيمان , با زبان ملايم و عباراتى سرشار ازعواطف انسانى سخن بگويند» (فليتقوا اللّه وليقولوا قولا سديدا).تا ناراحتى درونى و زخمهاى قلب آنها به اين وسيله التيام يابد.ايـن دسـتـور عالى اسلامى اشاره به يك نكته روانى در مورد پرورش يتيمان مى كند و آن اين كه : نيازمندى كودك يتيم , منحصر به خوراك و پوشاك نيست , بلكه بايد علاوه بر مراقبتهاى جسمى از نـظـر تـمـايـلات روانـى نيز اشباع شود وگرنه كودكى سنگدل , شكست خورده , فاقد شخصيت و خطرناك به عمل خواهد آمد.

كسانى كه اموال يتيمان را به ناحق تصرف مـى كـنند (در حقيقت ) در شكمشان تنها آتش مى خورندبه زودى در جـهـان ديـگـر داخـل در آتـش بـرافروخته اى مى شوندان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم ناراوسيصلون سعيرا

چهره باطنى اعمال ما!.

در آغـاز ايـن سـوره تـعـبـيـر شـديدى پيرامون تصرفهاى ناروا در اموال يتيمان ديده مى شود كه صـريـحـتـريـن آنـها آيه مورد بحث است مى گويد: «كسانى كه اموال يتيمان را به ناحق تصرف مـى كـنند (در حقيقت ) در شكمشان تنها آتش مى خورند»(ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا).سـپـس در پـايان آيه مى گويد: علاوه بر اين كه آنها در همين جهان در واقع آتش مى خورند «به زودى در جـهـان ديـگـر داخـل در آتـش بـرافروخته اى مى شوند» كه آنها رابه شدت مى سوزاند (وسيصلون سعيرا).از ايـن آيه استفاده مى شود كه اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود, يك چهره واقعى نيز دارد كه در اين جهان از نظر ما پنهان است اما اين چهره هاى درونى درجهان ديگر ظاهر مى شوند و مساله «تجسم اعمال » را تشكيل مى دهند.

خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى كند كه براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شويداگـر فرزندان ميت , منحصرا دو دختر يا بيشتر باشند دوثلث مال از آن آنهاست ولـى اگـر تـنـهـا يـك دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست شخص متوفى , فرزند يا فرزندانى داشته باشد كه در اين صورت براى پدر و مادر او هر كدام يك ششم ميراث استفـرزندى در ميان نباشد و وارث , تنها پدر و مادر او باشند در اين صورت سهم مادر يك سوم مجموع مال و بقيه از آن پدر است ولى شخص متوفى بـرادرانـى (از طـرف پـدر و مـادر, يـا تنها از طرف پدر)داشته باشد, در اين صورت سهم مادر از يـك سوم به يك ششم تنزل مى يابد وپنج ششم باقيمانده براى پدر استهمه اينها بعد از انجام وصيتى است كه او (ميت ) كرده است و بعد از اداى دين است شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كداميك بيشتر به نفع شما هستنداين قانونى است كه از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حكيم است يوصيكم اللّه فى اولادكم للذكر مثل حظ الا نثيين فان كن نس فوق اثنتين فلهن ثلثا ما ترك وان كانت واحدة فلها النصف ولا بويه لكل واحد منهماالسدس مما ترك ان كان له ولدفان لم يكن له ولدورثه ابواه فلا مه الثلث فان كان له اخوة فلا مه السدس من بعد وصية يوصى به اودينآبؤكم وابنؤكم لاتدرون ايهم اقرب لكم نفعافريضة من اللّه ان اللّه كان عليما حكيما شـان نزول : در مورد نزول اين آيه و آيه بعد, از «جابربن عبداللّه » نقل شده كه مى گويد: بـيـمـار شده بودم , پيامبر(ص ) از من عيادت كرد, من بى هوش بودم ,پيامبر(ص ) آبى خواست و با مـقـدارى از آن وضو گرفت , و بقيه را بر من پاشيد, من به هوش آمدم , عرض كردم اى رسولخدا ! تـكـلـيـف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟ پيامبر(ص ) خاموش گشت , چيزى نگذشت كه آيه نازل گرديد و سهم وراث در آن تعيين شد.تفسير

سهام ارث ـ.

ر اين آيه حكم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران ) بيان شده است .در جـمـله نخست مى گويد: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى كند كه براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شويد» (يوصيكم اللّه فى اولادكم للذكر مثل حظ الا نثيين ).و ايـن يـك نـوع تـاكـيد روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است كه آنها را بكلى محروم مى كردند.سـپـس مـى فـرمـايـد: «اگـر فرزندان ميت , منحصرا دو دختر يا بيشتر باشند دوثلث مال از آن آنهاست » (فان كن نس فوق اثنتين فلهن ثلثا ما ترك ).«ولـى اگـر تـنـهـا يـك دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست » (وان كانت واحدة فلها النصف ).اما ميراث پدران و مادران كه آنها نيز جز طبقه اول و هم رديف فرزندان مى باشند, سه حالت دارد.حالت اول : «شخص متوفى , فرزند يا فرزندانى داشته باشد كه در اين صورت براى پدر و مادر او هر كدام يك ششم ميراث است » (ولا بويه لكل واحد منهماالسدس مما ترك ان كان له ولد).حـالـت دوم : «فـرزندى در ميان نباشد و وارث , تنها پدر و مادر او باشند در اين صورت سهم مادر يك سوم مجموع مال و بقيه از آن پدر است » (فان لم يكن له ولدورثه ابواه فلا مه الثلث ).حالت سوم : اين است كه وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در كارنباشد, «ولى شخص متوفى بـرادرانـى (از طـرف پـدر و مـادر, يـا تنها از طرف پدر)داشته باشد, در اين صورت سهم مادر از يـك سوم به يك ششم تنزل مى يابد وپنج ششم باقيمانده براى پدر است » (فان كان له اخوة فلا مه السدس ).در واقع برادران با اين كه ارث نمى برند, مانع مقدار اضافى ارث مادرمى شوند و به همين جهت آنها را «حاجب » مى نامند. سپس قرآن مى گويد: «همه اينها بعد از انجام وصيتى است كه او (ميت ) كرده است و بعد از اداى دين است » بنابراين , اگر وصيتى كرده يا ديونى دارد بايد نخست به آنها عمل كرد (من بعد وصية يوصى به اودين ).الـبـتـه انسان فقط مى تواند در باره يك سوم از مال خود وصيت كند و اگر بيش از آن وصيت كند صحيح نيست مگر اين كه ورثه اجازه دهند.و در جـمـلـه بـعـد مـى فـرمايد: «شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كداميك بيشتر به نفع شما هستند»(آبؤكم وابنؤكم لاتدرون ايهم اقرب لكم نفعا).و در پـايـان آيه مى فرمايد: «اين قانونى است كه از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حكيم است » (فريضة من اللّه ان اللّه كان عليما حكيما).اين جمله براى تاكيد مطالب گذشته است , تا جاى هيچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانين مربوط به سهام ارث باقى نماند.