• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

مهدى و نسخ احكام

مهدى و نسخ احكام فهيمي: شما قبلاً فرموديد امام زمان مشرع نيست و احكام اسلام را نسخنمى كند.اين سخن باروايات ذيل سازش ندارد: حضرت صادق(ع) فرمود: دوخون دراسلام حلال است اما احدى حكم خدارا درآنها جارى نمى سازد تا اينكه خداوند متعال قائم اهل بيت را بفرستد و حكم خدا را بدون شاهد، درحق آنان جارى نمايد، يكى راجع به مردمحصن(زن دار) زناكار است كه سنگسارش مى كند وديگرى راجع به مانع زكوة است كه گردنش را مى زندحضرت صادق(ع) فرمود: وقتى قائم آل محمد قيام كرد همانند داود و سليمان، بدون شاهد و گواه، دربين مردم قضاوت خواهد كردــ بحارج 52 ص 3.25. بحارالانوار ج 52 ص 3.20اينگونه احاديث دلالت دارند كه احكام اسلام به وسيلهء امام زمان نسخ مى شود و احكام تازه اى اجرا مى گردد. شما با اين گونه عقائد نبوت مهدى را اثبات مى نماييد، گرچه پيغمبرش نناميد!! هوشيار: اولا مدرك اين مطالب، اخبار آحادى بيش نيست كه مفيد يقين نيستند. ثانياً چه مانع دارد كه خداوند متعال حكمى را به پيغمبرش وحى كند و بگويد: از اين زمان تا زمان ظهور قائم، تو ومسلمين بايد بدان عمل كنيد. ليكن دوازدهمين جانشين تو و پيروانش بايد به حكم دوم عمل نمايند. پيغمبراكرم(ص) هم، عين اين جريان را، به وسيله خلفايش به امام دوازدهم اطلاع بدهد. دراين صورت نه حكمى نسخ شده، نه حكم تازه اى به امام زمان(ع) وحى شده است، بلكه حكم اول، از ابتدا مقيد بوده و پيغمبر نيز، ازحكم دوم بااطلاع بوده است. مثلا صلاح اجتماع دراين بوده كه قاضى برطبق مدارك ظاهرى و با شاهد و قسم، بين اصحاب مرافعه قضاوت كند. پيغمبر و ائمه هم مأمور بودند بدين طريق قضاوت نمايند. ليكن وقتى مهدى اسلام ظهور نمود و دولت اسلامى را تشكيل داد مأموريت دارد كه برطبق علمش بين مردم قضاوت كند. پس اينگونه احكام از ابتداء جزء احكام اسلام بوده است ولى زمان اجراى آنها عصرظهورمهدى است

ازكجا كه مهدى قيام نكرده باشد؟

دكتر: ما اصل مهدويت را ازشما قبول مى كنيم ليكن ازكجا كه مهدى موعود تا حال ظهور نكرده باشد؟ ازصدراسلام تا كنون، افراد زيادى از قرشى و غيرقرشى و ازبلاد مختلف، خروج كرده، ادعاى مهدويت نموده اند، بعضى ازآنان هم عقيده مندانى پيدا كرده مذهبى باقى نهادند و بعضى ديگر، دولت هاى مختصرى هم تأسيس كردند. ما درانتظار مهدى موعود نشسته ايم درصورتى كه ممكن است يكى از آنان مهدى حقيقى بوده و ما بى اطلاع باشيم. هوشيار: چنانكه از سخنان گذشته معلوم شد، ما به وجود يك مهدى بى نام ونشان و مجهول الهويه اى عقيده نداريم تا درتطبيقش به فردى دراشتباه واقع شويم. بلكه پيغمبر اكرم(ص) و ائمه اطهارعليهم السلام، كه اصل وجود مهدى را خبرداده اند، آن وجود مقدس را ابن تغلب قال قال لى ابوعبدالله(ع): دمان فى الاسلام حلال من الله لا يقتضى فيهما احد حتى يبعث لله قائمنا اهل البيت فاذا بعث لله قائمنا اهل البيت حكم فيهما بحكم الله لا يريد عليهما بينة، الزانى المحصن يرجمه ومانع الزكوة يضرب عنقهكاملاً تعريف و توصيف نموده هرگونه ابهام و اجمالى را برطرف ساخته اند، كه خلاصه اش از اين قراراست: نام مهدي، محمد و كنيه اش ابوالقاسم است. مادرش كنيزى به نام نرجس و صيقل و سوسن بوده است. از بنى هاشم و فرزندان زهرا وازاولاد امام حسين و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى است. درسال 256 يا 255 درشهر سامره تولد يافته است. داراى دوغيبت است، يكى كوتاه و ديگرى طويل. غيبت دوم به قدرى طولانى مى گردد كه بسيارى از مردم دراصل وجودش ترديد مى كنند، عمرش بسيار طولانى مى گردد. آغاز دعوت وظهورش از مكه شروع مى شود. با شمشير وجنگ نهضت مى كند و تمام ستمكاران و مشركين را قتل عام مى نمايد. تمام اهل كتاب و مسلمين تسليمش مى شوند. يك دولت اسلامى و جهانى در سرتاسر زمين تشكيل مى دهد، ظلم و بيدادگرى را ريشه كن نموده دادگرى و عدالترا جهانگير مى كند. اسلام را دين عمومى و درترويج وتوسعهء آن كوشش مى نمايد و... مسلمين درانتظار ظهور چنين شخصى بسر مى برند.

سيد على محمد شيرازي

سيد على محمد شيرازي جناب آقاى دكتر! اكنون از شما سؤال مى كنم: آيا دربين كسانى كه تاكنون ادعاى مهدويت كرده اند، كسى را با اين اوصاف و علائم سراغ داريد تا صدق دعوايش مورد احتمال واقع گردد؟ مثلاً: شخصى كه دريكى از بلاد ايران ادعاى مهدويت كرد اما فرزند امام حسن عسكري(ع) نبوده، غيبت طولانى هم نداشته، طويل العمر هم نبوده، درتمام عمرش جنگى نكرده و خون ستمكاران را نريخته، حكومت اسلامى و جهانى را تشكيل نداده، نه تنها زمين را پرازعدل وداد ننموده، بلكه كوچك ترين دست ظلمى را هم از سرمردم كوتاه نكرده است، دين اسلام را نه تنها درتمام جهان بسط نداده بلكه همهء احكام و قوانينش را نسخ نموده وآيين تازه اى به جايش آورده است، ازعلم و دانش بهره اى نداشته، كارخارق العاده اى هم انجام نداده و با وجود اينكه ازكردهء خويش توبه كرده واظهار ندامت نموده، عاقبت، تسليم چوبهء دار گشته است. آيا هيچ عاقل باشعورى احتمال مى دهد كه: چنين فردى مهدى موعود مسلمين باشد؟!!. كتاب تلخيص تاريخ نبيل زرندى ص135 تا 138.داستان اين آقاى شيرازى مهدى نما، بى شباهت نيست به داستان مرد قزوينى پهلوان نمايى كه درمثنوى مذكور است:

  • سوى دلا كــى بشد قزوينيـــــــــى گفت: چه صورت زنم اى پهلوان چونكه او سوزن فروبردن گرفت پهلوان درناله آمد كــاى سنــــــى گفت:آخر شير فرمودى مـــــــرا گفت: ازدمـــگاه آغـــازيـــــده ام شيــر، بى دم باش گواى شيرساز جانب ديگر گرفت آن شخص زخم بانگ زد اوكان چه اندامســت ازاو؟ گفت: تا گوشش نباشد اى همـــــام جانب ديگر خلش آغــــاز كـــــرد كاين سوم جانب چه اندامست نيـز؟ گفت: گواشكم نباشــــد شيـــــــررا خيره شد دلاك و بس حيـــران بماند برزمين زد سوزن آنــــدم اوستاد شيربى دم و سرواشكم كه ديـــــد چون ندارى طاقت سوزن زدن از چنين شيـــــر ژيـــــــــانى دم مزن

  • كه كبودم زن بكن شيرينــــــــــــــي گفت: برزن صورت شير ژيــــــان درد آن درشانه گه مسكن گرفـــــــت مرمرا كشتي، چه صورت مى زني؟ گفت: از چه عضــو كردى ابتــــــــدا گفت: دم بگـــذار اى دوديـــــــــــده ام كه دلـم سستى گرفت از زخـــم گـــاز بى محابا بى مواسائــــــى ورحـــــــم گفت: اوگوش است اين اى نيك خـــو گوش را بگـــذار و كوته كن كــــلام باز قزوينــــــى فغانــــى ساز كـــــرد گفت: اين است اشكم شيــــــراى عزيـز خود چه اشكم بايـد اين ادبيــــــــــررا تا به دير انگشت بردندان بمــــــــاند گفت درعـالــم كسى را اين فتــــــــاد اين چنينشيرى خدا كـــى آفريــــــــد؟ از چنين شيـــــر ژيـــــــــانى دم مزن از چنين شيـــــر ژيـــــــــانى دم مزن

جالب اينكه: سيد على محمد شيرازى هنگامى كه هنوز هواىمهدويت و قائميت به سرش نزده بود، كتابى تأليف نمود بنام«تفسيرسورهء كوثر» ودرآن كتاب احاديثى دربارهء مهدى موعود نقل كرد كه هيچ يك از آنها با مهدويت خودش سازگار نيست و اين موضوع بعداً براى خودش و اتباعش دردسر و اشكالاتى توليد نمود. دركتاب مذكور مى نويسد :« موسى بن جعفربغدادى روايت نموده كه از حضرت امام حسن عسكري(ع) شنيدم كه فرمود: گويا شما را مى بينم كه بعدازمن درجانشينم اختلاف نموده ايد ليكن آگاه باشيد كه هركس به تمام امام هاى بعد از رسول خدا(ص) اقرار نمايد ولى فرزند مرا منكر شود، مانند كسى است كه همهء پيغمبران را قبول كند اما نبوت محمد(ص) را انكار نمايد. و هركس رسول خدا(ص) را منكر شود مثل كسى است كه تمام پيمبران را انكار كرده باشد. زيرا اطاعت آخرين فرد ما مثل اطاعت اولين فرد ماست و منكر آخرين فرد ما مثل منكراولين فرد ماست. بدانيد كه: فرزندم غيبتى خواهد داشت كه تمام مردم، جز كسانى كه خدا نگهداريشان كند، درشك واقع مى شوند..

موسى بن جعفرالبغدادى قال سمعت ابا محمدالحسن بن على يقول:كانى بكم وقد اختلفتم فى الخلف مني: اما ان المقر بالائمة بعد رسول الله المنكر لولدى كمن اقر بجميع انبياء الله ورسله ثم انكر نبوة محمد رسول الله، والمنكر لرسول الله كمن انكر جميع الانبياء لان طاعة آخرنا كطاعة اولنا والمنكر لاخرنا كالمنكر لاولنا، اما ان لولدى غيبة يرتاب فيه الناس الا من عصمه الله ــ تفسير سورهء كوثر.امام رضا(ع) به دعبل فرمود: امام بعدازمن فرزندم محمد است بعد ازمحمد فرزندش على به امامت مى رسد و بعد ازعلى فرزندش حسن امام خواهد بود و بعد از حسن فرزندش حجت و قائم است كه درايام غيبت بايد در انتظارش بود و هنگام ظهور بايد اطاعتش نمود. اگرازعمر دنيا روزى هم بيش باقى نمانده باشد، خدا آن را طولانى مى گرداند تا اينكه قائم نهضت كند و دنيا را پرازعدل وداد نمايد چنانكه از ظلم و جور پرشده است. اما اينكه كى خروج مى كند پس آن، خبردادن از وقت ظهوراست درصورتى كه پدارنم ازعلى روايت كرده اند كه به پيغمبر عرض شد: يا رسول الله قائم از اولاد تو كى خروج مى كند؟ حضرت درپاسخ فرمود: مثل خروج قائم، مثل قيامت است كه وقتش را جز خدا كسى آشكار نمى سازد، زيرا درآسمان و زمين بسى گران و سنگين است و ناگهان فرا.قال على بن موسى فى حديث الى ان قال: يادعبل! الامام بعدى محمد ابنى و بعدمحمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن و بعدالحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غيبته المطاع فى ظهوره؛ لولم يبق من الدنيا الايوم واحد لطول الله ذلك حتى يخرج فيملاءها عدلا كما ملئت جوراً، وامامتى، فاخبارعن الوقت ولقد حدثنى ابى عن ابيه عن آبائه عن على ان النبى قيل له يا رسول الله متى يخرج القائم من ذريتك؟ فقال مثله مثل الساعة لايجليها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات والارض لايأتيكم الابغتة ــ تفسير سورهء كوثر.

چنانكه ملاحظه مى فرماييد دراين دوحديث، به چند مطلب تصريح شده است. اول، قائم ومهدى موعود فرزند بلافصل امام حسن عسكرى است. دوم، داراى غيبتى است بسيار طولانى. سوم، وقتى ظاهر شد زمين را پرازعدل وداد مى كند. چهارم، براى ظهورش نمى توان وقتى تعيين كرد.

اعتراف به وجود امام غائب

اعتراف به وجود امام غائب سيدعلى محمد، درچند جاى تفسير سورهء كوثر به وجود امام غائب اعتراف نموده آثار و علائمش را نوشته است: دريك جا مى نويسد:« دروجود امام غائب شكى نيست. زيرا اگر او وجود نداشته باشد ديگرى هم وجود نخواهد داشت و امرش مانند خورشيد آسمان، روشن است. زيرا لازمهء شك در وجودش انكار قدرت خداست و هركس دروجود خداشك كند كافراست. ــ تا اينكه مى نويسد ــ اما نزد مسلمين و مؤمنين فرقه دوازده امامي، روز ولادتش اثبات شده است ــ روح من و هركس درملكوت امر وخلق وجود دارد فداى آنجناب گردد ــ و غيبت صغراى او و معجزات آن ايام و علامات سفيرانش نيز برايشان به اثبات رسيده است». درجاى ديگرهمان كتاب نوشته است:« او خلف صالح است. كنيه اش ابوالقاسم مى باشد و اوست قائم بامرالله وحجت خدا و باقيمانده آل الله و مهدى كه مردم را به امورمخفى هدايت مى نمايد. ولى من دوست ندارم كه نامش را ببرم مگر به همان جور كه امام از وى نام برده است يعنى م ح م د، و نصوصى دراين باره ازناحيه مقدسه صادرشده است. خود امام درتوقيع شريف فرموده: «هركس درمجمع عمومى مرا نام ببرد لعنت خدا براو باد». درجاى ديگر همان كتاب نوشته است: «براى حضرت ولى عصر دوغيبتاست درغيبت صغرى وكلاء ونواب مورد اعتماد و مقربى داشته است. نواب آنجناب (روحى فداه)عبارتند از عثمان بن سعيد عمرى و فرزندش محمد بن عثمان و حسين بن روح و على بن محمد سمري». درجاى ديگر مى نويسد:« روزى درمسجدالحرام، درجانب ركن يمانى مشغول نماز بودم، جوان فربه و زيبايى را ديدم كه با كمال خضوع مشغول طواف بود وعمامهء سفيدى برسر و عباى پشمى دربرداشت و بهيئت تجار فارس بود. بين من واو چند قدمى بيش فاصله نبود، ناگهان به خيال من خطور كرد كه شايد صاحب الامر باشد اما خجالت كشيدم نزديكش بروم. وقتى از نماز فارغ شدم او را نديدم، ليكن درعين حال، يقين ندارم كه او صاحب الامر بوده است.»

سيدعلى محمد واحاديث توقيت

سيدعلى محمد واحاديث توقيت حديث ذيل نيز درتفسير سورهء كوثر نقل شده است: «ابوبصير مى گويد: خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: فدايت شوم، قائم كى خروج مى كند؟ فرمود: اى ابامحمد! ما اهل بيت وقت ظهور را تعيين نمى كنيم ومحمد(ص) فرموده است تعيين كنندگان وقت ظهور دروغ مى گويند».ابوبصيرعن ابيعبدالله(ع) قال قلت: جعلت فداك متى خروج القائم؟ فقال يا ابا محمد انا اهل بيت لانوقت وقد قال محمد كذب الوقاتون ــ تفسيره سورهء كوثرمقتضاى اين حديث و امثالش اين است كه ائمه اطهار هرگز وقت ظهور را تعيين نكرده اند و تعيين كنندگان را تكذيب نموده اند. ليكن اتباع سيدعلى محمد اين تصريحات را ناديده گرفته و برخلاف نص صريح پيشواى خودشان، دركتب جستجو نموده اند و حديث ضعيف ابولبيد مخزونى را يافته و با توجيهات و تأويلات بسيار، سنهء ظهور سيدعلى محمد را ازآن استنباط كرده اند. كتابهايى كه درمورد اين فرقه نگاشته شده است حديث ابولبيد را مورد بحث قرارداده اشكالات بسيارى بدان كرده اند. اگر ما بخواهيم درآن مباحث وارد شويم از مقصد دورمى گرديم. لذا طالبين تحقيق را بكتب رديه حواله مى دهيم و فعلا به همين نكته اكتفا مى كنيم كه برطبق حديث ابوبصير كه سيدعلى محمدنيزبه صحت آن اعتراف دارد و دركتاب خويش ثبت نموده است. هرحديثى كه سنهء ظهور قائم را تعيين كرده باشد بايد مردود شود و تمسك بآن جائز نيست، چه حديث ابى لبيد باشد چه غيرآن.

حديث ذيل نيز درتفسير سورهء كوثر نقل شده است: امام صادق(ع) درحديث مفصلى فرمود:«غيبت قائم ما نيز مورد انكار امت واقع مى گردد. يكى بدون اطلاع مى گويد: امام اصلا متولد نشده است. ديگرى مى گويد: به دنيا آمده ولى مرده است. ديگرى كافر مى شود و مى گويد: امام يازدهم اصلا اولاد نداشته است. ديگرى به واسطه گفتارش ايجاد تفرقه مى كند و ازدوازده امام تجاوزنموده وآنها را سيزده يا زيادتر مى داند و ديگرى خداى را عصيان ورزيده مى گويد: روح قائم دربدن شخص ديگرى تكلم مى كند». قال الصادق(ع) فى حديث مفصل الى ان قال: كذلك غيبة القائم فان الامة تنكرها فمن قائل بغير هدى بانه لم يولد و قائل بانه ولد ومات و قائل يكفر بقوله ان حاديعشرنا كان عقيماً وقائل يمزق بقوله ان يتعدى الى ثلاث عشر فصاعداً وقائل يعص الله بقوله ان روح القائم تنطق فى هبكل غيره ــ تفسير سورهء كوثر.

پيروانش چه مى گويند؟

پيروانش چه مى گويند؟ باوجود اين تصريحاتى كه سيدعلى محمد درتفسيرسوره كوثر نموده و ما بخشى از آن را از باب نمونه نقل كرديم، نمى دانم پيروانش چه عقيده اى دارند؟ اگر اورا مهدى موعود و قائم مى دانند، اين موضوع علاوه براينكه با روايات اهل بيت سازش ندارد، با تصريحات خودش نيز مخالف است زيرا او امام زمان و قائم را فرزند بلافصل امام حسن عسكرى(ع) و بنام«م ح م د» و كنيهء ابوالقاسم معرفى نموده و غيبت صغرى و كبرى را برايش ضرورى دانسته و نام نواب چهارگانه اش را ذكرنموده و گفته است جوانى را درمسجدالحرام ديدم و احتمال دادم كه امام زمان باشد ولى يقين نداشتم. اگر مى گويند: روح امام زمان درسيدعلى محمد حلول نموده و مظهر قائم است اين عقيده نيز باطل است، زيرا اولا اين قول به تناسخ و حلول است و بطلان تناسخ و حلول درعلوم ثابت گشته است ، ثانياً عقيده مذكور با حديثى كه خود سيدعلى محمد از حضرت صادق(ع) روايت نموده سازش ندارد، زيرا امام صادق درآن حديث فرمود: دسته اى از مردم عصيان مى ورزند و مى گويند: روح قائم