• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

باشد احاديث اين گونه افراد ردشود لازم مى آيد بسيارى ازآثار واحاديث نبوى از دست برود وفساد اين موضوع بركسى پوشيده نيست. قسم دوم بدعت كبرى است، مانند رفض كامل وغلو دررافضگى وبدگويى از ابوبكر وعمر، البته اقوال و احاديث قسم دوم را بايد مردود دانست و ارزشى ندارد. خلاصه، هركس درصدد تحقيق و ادراك حقائق باشد نبايد به صرف اين تضعيفات ترتيب اثر بدهد ، بلكه بايد بحث و كنجكاوى كند تاسبب تضعيف و صلاحيت وعدم صلاحيت آن برايش روشن گردد.ميزان الاعتدال ط دارالكتاب العربية ج 1ص 5.

صحيح مسلم و بخارى واحاديث مهدى

صحيح مسلم و بخارى واحاديث مهدى رابعاًُ : اگرحديثى درصحيح مسلم و بخارى موجود نبود، دليل ضعف آن روايت نمى شود ، زيرا مؤلفين كتب مزبور قصد استيفاى تمام احاديث را نداشته اند. دارقطنى مى گويد:«احاديثى وجود دارد كه مسلم و بخارى آنها را درصحاح خودشان نقل نكرده اند درصورتيكه سند آنها مانند سند احاديثى است كه نوشته اند. بيهقى نوشته است:مسلم و بخارى قصد استيفاى احاديث را نداشته اند. شاهد سخن اينكه، احاديثى درصحيح بخارى موجود است كه درصحيح مسلم نقل نشده و بالعكس احاديثى درصحيح مسلم وجود دارد كه بخارى ازنقل آنها خوددارى كرده است.صحيح مسلم ج 1 ص 2.4چنانكه مسلم ادعا نموده فقط احاديث صحيح را دركتاب خودش نوشته، ابوداود نيز همين ادعا را كرده است. ابوبكربن داسه مى گويد: از ابى داود شنيدم كه گفت: من دركتابم چهارهزار وهشتصد حديث نوشته ام كه همهء آنها صحيح يا شبه صحيح مى باشد. ابوالصالح مى گويد: ازابى داود نقل شده كه گفته است: من فقط احاديث صحيح و شبه صحيح را درسنن نقل كرده ام و نيز اگر روايتى ضعيف بود ضعفآن را تذكر داده ام. پس درمورد هرروايتى كه سكوت كرده ام بايد آن را معتبر دانست. خطابى مى گويد: سنن ابى داود كتاب گرانبهايى است كه مانندش تصنيف نشده و مورد قبول تمام مسلمين مى باشد و دربين تمام فقهاء و دانشمندان عراق و مصر و مغرب و نقاط ديگر مقبوليت يافته است.خلاصه، احاديث صحيح مسلم و بخارى با احاديث بقيه كتب دراين جهت يكسانند كه بايد رجال آنها مورد بررسى و تحقيق واقع شوند تا صحت و ضعف آنها واضح گردد.مقدمهء سنن ابى داود بقلم ساعاتى.خامساً: صحيح مسلم و بخارى كه به صحت آنها اعتراف داريد، نيز از احاديث مربوط به مهدى خالى نيست گرچه به لفظ مهدى تعبير نشده است از جمله اين حديث است: پيغمبر(ص) فرمود: چگونه خواهيد بود هنگاميكه عيسى بن مريم برشما نازل شود، درحاليكه امامتان ازخود شما باشد.عن ابى هريرة قال قال رسول الله(ص): كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم؟ صحيح مسلم ج2 باب نزول عيسى و صحيح بخارى ج 4 كتاب بدءالخلق باب نزول عيسى.قريبب به همين مضمون احاديث ديگرى درآن دوكتاب موجود است.

تذكر لازم

تذكر لازم ناگفته نماند كه اين مطلب صحيح نيست كه دربارهء ابن خلدون گفته شود كه احاديث مربوط به مهدى را بطور كلى مردود دانسته و اصلا آنها را قبول ندارد. زيرا اولاً چنانكه ملاحظه فرموديد اين دانشمند درصدر بحث نوشته: دربين تمام مسلمانان مشهور بوده وهست كه مردى از اهل بيت پيغمبر درآخرالزمان نهضت مى كند وعدل و داد را برپا مى سازد. دراينجا بطور اجمال اين مطلب را پذيرفته كه عقيدهء به مهدى موعود درميان مسلمانان شايع و مشهوراست. ثانياً بعدازرد وايرادها وجرح و تعديل راويان، درذيل بحث مى نويسد: «اين وضع احاديثى است كه دربارهء مهدى موعود وارد شده و دركتابها ديده مى شود چنانكه ملاحظه فرموديد همه آنها مخدوش است جز مقدار بسيار كمى از آنها.مقدمهء ابن خلدون ص 322.دراينجا نيز احاديث را بطور كلى مردود ندانسته بلكه به صحت اندكى از آنها اعتراف نموده است. ثالثاً احاديث مربوط به مهدى موعود منحصر نيست به همان احاديثى كه درمقدمهء ابن خلدون مورد جرح و تعديل قرارگرفته بلكه احاديث فراوان ديگرى نيز دركتاب هاى سنى و شيعه موجود است كه متواترو مفيد يقين هستند. بطورى كه مى توان حدس زد كه ابن خلدون هم اگر به آنها دسترسى داشت هرگز دراين مطلب ترديد نمى كرد كه عقيدهء بوجود مهدى موعود ريشهء عميق مذهبى دارد و از مصدر وحى سرچشمه گرفته است. بنابرآنچه گذشت، اين مطلب صحيح نيست كه بعضى از نويسندگان نوشته اند: ابن خلدون احاديث مربوط به مهدى را مردود دانسته پنبهء آنها را زده است. اينگونه افراد را بايد كاسهء داغ تراز آش ناميد.

سخنى ديگرازابن خلدون

سخنى ديگرازابن خلدون ابن خلدون درخاتمهء اين بحث مى نويسد: ماقبلاً اين مطلب را به اثبات رسانديم كه هركسى بخواهد نهضتى برپا كند و جمعيتى را بردور خويش گرد آورد و كسب نيرو و قدرت كند و حكومتى تأسيس نمايد درصورتى مى تواند به هدف برسد و پيروز گردد كه داراى اقوام و خويشان بسيار و متعصبى باشد كه به طور جدى ازاو حمايت كنند و درراه رسيدن به هدف مددكارش باشند و به عنوان تعصب قومى و طائفگى از وى دفاع كنند، در غير اين صورت موفقيت و پيروزى برايش امكان ندارد. دراينجا نيز مشكلى براى عقيدهء به مهدى موعود به وجود مى آيد، زيرا فاطميين بلكه طائفه قريش پراكنده و متلاشى شده اند و عصبيت طائفگى درميانشان وجود ندارد بلكه تعصب هاى ديگر جايگزين آن شده و برآنها غالب آمده است. بله ، فقط گروهى از اولاد حسن و حسين درحجاز و ينبع باقى مانده كه بى نفوذ و قدرت نيستند. البته آنان هم بدوى هستند و دربلاد پراكنده اند، و اتحاد و اتفاق كامل دربينشان حكمفرما نيست. ليكن اگر موضوع مهدى موعود را صحيح بدانيم بايد بگوئيم كه: آنجناب درميان آنان طلوع مى كند، آنها نيز متحد و متفق مى شوند و به عنوان تعصب قومى ازاو حمايت مى كنند و درراه رسيدن به هدف و تأسيس قدرت و شوكت، مددكارش مى شوند.با اين وجه مى توانيم ظهور و نهضت مهدى را تصور نماييم ولى به غير ازاين وجه، تصور ندارد.مقدمهء ابن خلدون ص 3.27.

پاسخ

پاسخ درپاسخ اين كلام بايد گفت: البته اين مطلب قابل ترديد نيست كه اگر كسى خواست نهضت كند و قدرتى به دست آورد و حكومتى تأسيس نمايد درصورتى پيروزى برايش امكان دارد كه گروهى به طور جدى ازوى حمايت و طرفدارى كنند و دررسيدن به هدف يار و ياورش باشند. درمورد مهدى موعود و انقلاب جهانى او نيزهمين شرط هست. ليكن اين مطلب درست نيست كه طرفداران و حمايت كنندگان او را فقط سادات علوى و قريش بدانيم. زيرا حكومت و زمامدارى اگر طائفگى و قومى باشد البته حمايت كنندگان و طرفدارانش نيز بايد به عنوان قوم و طائفه ازاو حمايت كنند و درمورد دفاع از او تعصب به خرج بدهند. چنانكه درروزگار ملوك الطوائفى حكومت ها به همين عنوان تأسيس مى شد. به طور كلى، هرحكومتى كه درشعاع محدود و به عنوان خاصى برپا شد حمايت كنندگانش نيز از افراد همان عنوان خواهند بود، چه حكومت قومى باشد چه كشورى، چه اقليمى، چه مرامى. ولى اگر حكومت بعنوان مرام و برنامهء معينى خواست تأسيس شود، بايد آن تز و برنامه و مسك طرفدار داشته باشد. درصورتى امكان پيروزى دارد كه گروهى، آن طرح و نقشه را شناخته جداً خواستار اجراى آن باشند و درطريق رسيدن به هدف و حمايت از رهبرشان فداكارى كنند. حكومت انقلابى و جهانى مهدى موعود نيزاز همين قبيل است. برنامهء او يك برنامهء عميق جهانى است. مى خواهد جهان بشريت را كه دواسبه بسوى ماديگرى مى تازد و از قوانين الهى اعراض مى كند به جانب احكام و برنامه هاى خدايى متوجه سازد. با اجراى آن برنامه هاى دقيق مشكلاتشان را حل و فصل كند. مرزهاى موهوم را كه منشاء اختلافات و كشمكشهاست از مغز بشربيرون كند و همه را تحت پرچم نيرومند توحيد گرد آورد. دين اسلام و خداپرستى را آيين همگانى گرداند. با اجراى قوانين واقعىاسلام، ظلم و بيدادگرى را ريشه كن سازد. صلح و صفا و عدل و داد را درجهان گسترش دهد. درمورد يك چنين نهضت عميق و انقلاب جهانى نمى توان به اين مقدار اكتفا كردكه گروهى از سادات علوى كه درحجاز و اطراف مدينه يا ساير نقاط پراكنده اند، به عنوان تعصب قومى از مهدى موعود حمايت كنند و درراه رسيدن به هدف ياريش نمايند. بلكه دراين مورد آمادگى جهانى لازم است. درصورتى امكان پيروزى براى مهدى موعود هست كه علاوه برتأييدات غيبى، يك جمعيت قابل توجه و نيرومندى درجهان پيداشود كه امتياز و مزاياى قوانين و برنامه هاى الهى را درك كنند، واز جان و دل خواستار اجراى آنها باشند. اسباب و مقدمات يك چنين انقلاب جهانى را فراهم سازند ودرراه رسيدن به هدف و آرمان انسانى از هيچگونه فداكارى دريغ نكنند.درآن صورت اگر رهبرمعصوم و نيرومندى را پيدا كردند كه متن قوانين و برنامه هاى الهى را دراختيار داشت و از تأييدات غيبى بهره مند بود، ازوى حمايت خواهند نمود و در راه تأسيس حكومت عدل وداد، فداكارى خواهند كرد.

وجود مهدى مسلم بوده

وجود مهدى مسلم بوده راجع به مهدى موعود احاديث زيادى از پيغمبراكرم(ص) صادر شده كه سنى و شيعه آنها را نقل كرده اند. هركس درآنها دقت كند برايش روشن مى شود كه :موضوع مهدى و قائم، درزمان پيغمبراسلام امرمسلمى بوده است. مردم درانتظار شخصى بوده اند كه براى اقامهء حق و ترويج وبسط خداپرستى و اصلاح عالم و دادخواهى قيام كند. به طورى اين عقيده دربين مردم شايع بود كه اصلش را مسلم دانسته از فروعاتش بحث مى كردند. گاهى مى پرسيدند : مهدى موعود از چه نسلى به وجود خواهد آمد؟ گاهى از نام و كنيه اش سؤال مى نمودند. گاهى مى پرسيدند چرا مهدى ناميده شده است؟ گاهى زمان نهضت وعلائم ظهورش را مى پرسيدند. گاهى مى گفتند: آيا مهدى و قائم يكى است يانه؟ گاهى ازعلت غيبت و وظائف آن ايام جويا مى شدند. پيغمبر(ص) هم گاه و بى گاه ، ازآن وجود مقدس خبر مى داد. مى فرمود: مهدى موعود از نسل من واز فرزندان فاطمه وحسين به وجود خواهد آمد. گاهى نام و كنيه اش را بيان مى داشت و گاهى علائم و مشخصات ديگرش را بيان مى كرد.مذاكرهء صحابه وتابعين پس از وفات رسول اكرم(ص) داستان مهدويت همواره بين اصحاب بزرگ آن جناب و تابعين، مورد تسلم و بحث بوده است. از باب نمونه اسامى گروهى از آنان را تذكر مى دهيم: ابوهريره مى گويد: دربين ركن و مقام با مهدى بيعت مى شود.. ترجمهء كتاب الملاحم و الفتن تأليف ابن طاوس ص 4.6.ابن عباس به معاويه مى گفت: مردى ازما، درآخرالزمان، مدت چهل سال خلافت مى كند.ملاحم ص 6.3.ابومعبد مى گويد: به ابن عباس گفتم: از مهدى برايم چيزى بگو، گفت: اميدوارم چندى نگذرد كه خدا جوانى را ازخانوادهء ما مبعوث كند تا فتنه ها را ازبين ببردملاحم ص 1.69.ابن عباس مى گفت: مهدى از قريش و از فرزندان فاطمه است.ملاحم ص 1.55.عمارياسر مى گويد: هنگامى كه نفس زكيه كشته شود منادى از آسمان ندا مى كند كه: اميرشما فلان شخص است. بعدازآن، مهدى ظاهر مى شود ودنيا راپرازعدل وداد مى كند.ملاحم ص 4.4.عبدالله بن عمرنامى ازمهدى برد پس عربى گفت: مهدى معاوية بن ابى سفيانست. عبدالله گفت: چنين نيست بلكه مهدى كسى است كه عيسى بوى اقتدا مى كندملاحم ص 1.59.عمربن قيس مى گويد: به مجاهد گفتم:آيا راجع به مهدى خبرى دارى ؟زيرا من قول شيعيان را تصديق نمى كنم. گفت: آرى، يكى از اصحاب رسول خدا بهمن خبرداد كه مهدى خروج نمى كند تا اينكه نفس زكيه كشته شود.آن گاه قيام مى كند و زمين را پرازعدل و داد مى نمايد.ملاحم ص 171.عميره دختر نفيل مى گويد: از دختر حسن بن على شنيدم كه مى گفت: اين امريكه درانتظارش هستيد واقع نمى شود مگر وقتيكه بعضى از شما از بعض ديگر برائت جويند و همديگر را لعنت كنند.بحارالانوار ج 52 ص 2.11.ابوالفرج اصفهانى مى نويسد: فاطمه دختر حسين بن على قابلگى زنان بنى هاشم را افتخاراً انجام مى داد، فرزندانش اعتراض نموده مى گفتند: مى ترسيم جزء قابله هاى رسمى شمرده شوى. درپاسخ مى گفت: گم شده اى دارم هروقت آن را يافتم از اين شغل دست مى كشم.مقاتل الطالبين تأليف ابى الفرج ط نجف سال 1385 ص 1.60قتاده مى گويد: بابن مسيب گفتم: وجود مهدى حق است؟ پاسخ داد: آرى از قريش و فرزندان فاطمه است.ملاحم ص 1.70.طاوس مى گفت: آرزو دارم زنده بمانم تا مهدى را درك كنم.ملاحم ص 5.4.زهرى مى گفت: مهدى از اولاد فاطمه است.ملاحم ص 6.9ابوالفرج مى نويسد: وليد بن محمد موقرى نقل كرده كه با زهرى بودم كه صداى غوغايى بلندشد. پس به من گفت: ببين چه خبراست؟ من جستجو نموده گفتم: زيدبن على كشته شده سرش را آورده اند. زهرى با ناراحتى اظهارداشت: چرا اين خانواده عجله مى كنند؟ عجله، بسيارى از آنان را به هلاكت افكند. گفتم آيا سلطنت به ايشان خواهد رسيد؟ پاسخ داد: آرى. زيرا على بن الحسين از پدرش واو از فاطمه برايم روايت نموده كه پيغمبر اكرم(ص) به فاطمه فرمود: مهدى موعود از اولاد تو خواهدبودمقاتل الطالبين ص 9.7.ابوالفرج از مسلم بن قتيبه روايت كرده كه گفت: روزى برمنصور وارد شدم،