• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

خلاصهء سخن و نتيجه گيري

دسته پنچم

دسته چهارم

سند حديث

حديث مذكور از حيث سند چندان قابل اعتماد نيست. زيرا على بن اسباط حديث را از بعض اصحاب نقل كرده كه معلوم نيست چه كسى است به علاوه جعفربن (محمدبن) مالك درطريق حديث واقع شده كه گروهى از علماى رجال اورا تضعيف نموده اند. حديث ششم ـ على بن احمدعن عبيدالله بن موسى العلوى عن محمدبن الحسين عن محمد بن سنان عن عماربن مروان عن منخل بن جميل عن جابربن يزيد عن ابى جعفرالباقر عليه السلام انه قال: اسكنوا ما سكنت السموات ولاتخرجوا على احد فانّ امركم ليس به خفاء الاّ انّها آية من الله عزّوجّل ليست من الناس.. مستدرك الوسائل ج 2 ص 2.48.يعنى حضرت باقرعليه السلام فرمود: مادام كه آسمان ساكن است ساكن باشيد و برهيچ كس خروج نكيند. بدرستى كه امر شما مخفى نيست. الاّ اينكه نشانه اى است از جانب خدا وامرش به دست مردم نيست.

سند حديث

حديث مذكور از حيث سند معتبرنيست. زيرا منخل بن جميل دركتب رجال به عنوان ضعيف و فاسدالروايه توصيف شده است.

بررسى معنا و مفاد احاديث

قبل از اينكه به بررسى مفاد احاديث مذكور بپردازيم، لازم است به يك مطلب توجه داشته باشيد كه شيعيان واصحاب ائمهء اطهار همواره درانتظار قيام ونهضت مهدى موعود و قائم آل محمد بودند. زيرا از پيامبراكرم وائمهء اطهارعليهم السلام شنيده بودند كه به هنگامى كه ظلم وجور جهان را فراگرفت ، مهدى دادگستر قيام مى كند، حكومت ظلم وكفرو استكبار را سرنگون مى سازد، اسلام را درجهان پيروزى مى دهد و عدل وداد را برپا مى دارد. شنيده بودند كه قيام چنين فردى پيروز است واز تأييدات الهى برخوردار خواهد بود. و به همين جهت در آن اوضاع بحرانى صدراسلام، موضوع قيام و قائم همواره دربين شيعيان مطرح بود. به ائمه اطهارعليهم السلام مى گفتند: ظلم و جور همه جا را فراگرفته چراقيام نمى كنيد. گاهى مى پرسيدند: پس قائم آل محمد كى قيام مى كند؟ گاهى از علائم قيام قائم سؤال مى كردند. ودر چنين اوضاعى بود كه بعض سادات علوى از اين موقعيت استفاده مى كردند و به عنوان مهدى موعود و قائم آل محمد قيام مى نمودند، وبراى سرنگون ساختن حكومتهاى طاغوت مى جنگيدند، اما چندى طول نمى كشيد كه با شكست مواجه مى شدند. احاديث مذكور دريك چنين اوضاع و شرائطى صادرشده است. پس اگر امام به يك نفر يا چند نفر ازاصحاب مى فرمايد ساكت باشيد و حركت نكنيد، و منتظر خروج سفيانى يا صداى آسمانى يا علائم ديگر باشيد، مى خواهد بفرمايد: شخصى كه اكنون قيام كرده مهدى موعود روايات نيست، ازمنهم انتظار قيام نداشته باش كه قائم معهود نيستم. صبركنيد تا قائم آل محمد قيام كند ، وقيام او داراى علائم و نشانه هاى مخصوصى است. هركس به عنوان مهدى و قائم قيام كرد و شما را به يارى طلبيد، ملاحظه كنيد اگر علائم مخصوص را دارد دعوتش را بپذيريد واگرعلائم مخصوص هنوز آشكار نشده فريب او را نخوريد و دعوتش را نپذيريد و بدانيد كه او مهدى موعود نيست. احاديث مذكور درواقع مى خواهند جلو سوءاستفاده بعض سادات علوى را كه به عنوان مهدى موعود وقائم آل محمد قيام مى نمودند، بگيرد. و تفهيم كند كه اينها مهدى موعود نيستندفريبشان را نخوريد و احاديث مذكور هرگز درصدد نيستند كه احكام و وظائف قطعى مسلمين را از قبيل وجوب جهاد ودفاع از اسلام و مسلمين و امربه معروف و نهى از منكر ولزوم مبارزهء با ظلم و بيدادگرى ودفاع ا زمحرومين و مستضعفين، ازاعتبار ساقط سازند. وبگويند: دربرابر انواع ظلم وستم و فحشاء و منكرات وكفر والحاد وحتى دربرابر توطئه هائى كه براى براندازى اصل اسلام چيده مى شود سكوت كنيد و درانتظار ظهور حضرت مهدى باشيد تا جهان را پرازعدل وداد نمايد. يك چنين مطلب ناروائى را نمى توان به ائمه اطهارعليهم السلام نسبت داد.اگر سكوت واجب بود پس چرا على بن ابيطالب عليه السلام با دشمنان اسلام جنگيد؟ و چرا امام حسين عليه السلام دربرابر دستگاه ستمگر يزيد قيام كرد؟ چرا قيام خونين زيدبن على مورد تأييد ائمه اطهارعليهم السلام قرار گرفت؟ بنابراين، احاديث مذكور را نبايد ازاحاديث مخالف قيام و نهضت و انقلابمحسوب داشت.

دسته چهارم

احاديثى كه به شيعيان توصيه مى كند كه در قيام و نهضت عجله نكنيد. حديث اول ـ عدة من اصحابنا عن احمدبن محمدبن خالد عن محمدبن على عن حفص بن عاصم عن سيف التمارعن ابى المرهف عن ابى جعفر عليه السلام قال: الغبرة على من اثارها، هلك المحاضير. قلت: جعلت فداك، وماالمحاضير. قال: المستعجلون. اما انهم لن يريد وا الاّ من يعرض عليهم(الى ان قال) ياابالمرهف اترى قوماً حبسوا انفسهم على الله لا يجعل الله لهم فرجاً؟ بلى والله ليجعلن الله لهم فرجاً..وسائل الشيعه ج 11 ص 3.6.يعنى امام محمد باقرعليه السلام فرمود: گرد وغبار به چشم كسى مى رود كه آن را پراكنده مى سازد. عجله كنندگان به هلاكت مى رسند. بدرستى كه آنها(دولتها) اراده نمى كنند مگر كسى را كه معترض آنها شود. اى ابومرهف! آيا درباره كسانى كه درراه خدا خوشتن دارى مى كنند مى پندارى كه گشايشى برايشان حاصل نمى شود؟ چرا، به خدا سوگند برايشان گشايش به وجود مى آورد.

سند حديث

حديث مذكوراز حيث سندخوب نيست. زيرا محمدبن على كوفي(محمدبن على بن ابراهيم) در كتب رجال تضعيف شده است. وابوالمرهف نيزمجهول است.

بررسى مفاد حديث

ازحديث مذكوراستفاده مى شود كه درآن زمان گروهى برخليفه وقت خروج كرده و با شكست مواجه شده بودند. وبه همين جهت راوى حديث دروحشت واضطراب بوده كه شيعيان نيز مورد تعقيب قرار گيرند.وبه همين جهت امام عليه السلام به او دلدارى مى دهد كه نترس فقط خروج كنندگان مورد تعقيب قرارخواهند گرفت و به شما زيانى وارد نخواهد شد . شما صبر كنيد تا وقت قيامفرارسد و برايتان فرج حاصل گردد. بنابراين، روايت مذكور را نبايد از احاديث مخالف قيام محسوب داشت. حديث دوم ـ الحسن بن محمدالطوسى عن ابيه عن المفيد عن ابن قولويه عن ابيه عن سعد عن احمدبن محمدعن على بن اسباط عن عمّه يعقوب بن سالم عن ابى الحسن العبيدى عن الصادق عليه السلام قال: ماكان عبد ليجس نفسه على الله الاّ ادخله الجنة يعني: امام صادق عليه السلام فرمود: هركس كه براى خدا خويشتن دارى كند، اورا داخل بهشت مى كند.. وسائل الشيعه ج 11 ص 3.9

سند حديث

حديث مذكور ازجهت سند نسبتاً خوب است و راويان آن توثيق شده اند.

بررسى مفاد حديث

امام صادق عليه السلام دراين حديث به توطين نفس و صبرو پايدارى سفارش مى كند و دليل لزوم سكوت و خوددارى از قيام نيست بلكه با قيام مناسبتر مى نمايد. حديث سوم ـ قال اميرالمؤمنين عليه السلام: الزموا الارض واصبرواعلى البلاء ولا تحركوا بايديكم وسيوفكم فى هوى السنتكم ولا تستعجلوا بما لم يعجل الله لكم فانه من مات منكم على فراشه وهوعلى معرفة حق ربّه وحق رسوله واهل بيته مات شهيداً ووقع اجره على الله واستوجب ثواب مانوى من صالح عمله و قامت النية مقام اصلاته بسيفه فان كان لكل شيئى مدة واجلاً.. وسائل الشيعه ج 11 ص40يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اززمين حركت نكنيد و بربلاها صابر باشيد.ودستهاو شمشيرهايتان را درطريق خواسته هاى زبانتان حركت ندهيد. و درامرى كه خدا عجله نكرده، عجله نكنيد. بدرستيكه هريك از شما كه دربستر خود بميرد درحاليكه به حق خدا ورسول و اهل بيتش معرفت داشته باشد، شهيد از دنيا مى رود و اجرش برخداست. وبه ثواب عمل صالحى كه درنيت داشته نائل خواهد شد. ودربرابر نيت شمشير زدن به ثواب آن خواهد رسيد. بدرستيكه هرچيزى وقت ومدت خاصى دارد.

سند حديث

حديث مذكور از كتاب نهج البلاغه نقل شده ومعتبرمى باشد. حديث چهارم ـ محمدبن يحيى عن محمد بن الحسين عن عبدالرحمان بن ابى هاشم عن الفضل الكاتب قال كنت عند ابى عبدالله عليه السلام فاتاه كتاب ابى مسلم فقال: ليس لكتابك جواب. اخرج عنا (الى ان قال) قلت: فما العلامة فيما بيننا و بينك فداك؟ قال: لا تبرح الارض يا فضيل حتى يخرج السفياني. فاذا خرج السفيانى فاجيبوا الينا، يقولها ثلاثاً. وهو من المحتوموسائل الشيعه ج 11 ص 3.7يعني: فضيل مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه نامهء ابومسلم به آن جناب رسيد. امام به حامل نامه فرمود: نامه تو جواب ندارد، از نزد من خارج شو. خدا براى عجله كردن بندگانش تعجيل نمى كند. به درستيكه كندن كوه از جايش آسانتر است از ساقط كردن حكومتى كه مدتش به پايان نرسيده است. راوى عرض كرد: پس علامت بين ما وشما چيست؟ فرمود]از زمين حركت نكن تا هنگامى كه سفيانى خروج كند. درآن هنگام به سوى ما بشتابيد و اين سخن را سه مرتبه تكرارفرمود ـ وخروج سفيانى ازعلائم حتمى خواهد بود.

سند حديث

حديث مذكور از جهت سند خوب است. حديث پنجم ـ محمدبن على بن الحسين باسناده عن حمادبن عمرووانس بن محمد عن ابيه عن جعفر بن محمد عن آبائه عليهم السلام(فى وصية النبى صلى الله عليه وآله لعلى عليه السلام) قال: يا علي! ازالة الجبال الرواسى اهون من ازالة ملك لم تنقض ايامه.وسائل الشيعه ج 11 ص 3.يعنى رسول خدا صلى الله عليه وآله به حضرت على فرمود: كندن كوهاى بزرگ از سرنگون ساختن حكومتى كه هنوز مدتش به پايان نرسيده آسان تر است.

سند حديث

حديث مذكور از جهت سند خوب نيست. زيرا حمادبن عمرومجهول است.وانس بن محمد مهمل مى باشد و پدرش محمد نيز دركتب رجال به عنوان مهمل توصيف شده است. حديث ششم ـ حميد بن زياد عن عبيدالله بن احمد الدهقان عن على بن الحسن الطاطرى عن محمدبن زياد عن ابان عن صباح بن سيّابه عن المعلى بن خنيس قال ذهبت بكتاب عبدالسلام بن نعيم وسدير وكتب غيرواحدالى ابيعبدالله عليه السلام حين ظهر المسودة قبل ان يظهر ولد العباس: بانّا قدّرنا ان يؤل هذاالامراليك فماتري؟ قال: فضرب بالكتب الارض، قال: اف اف ماانا لهؤلاء بامام. اما يعلمون انه انما يقتل السفياني.. وسائل الشيعه ج 11 ص 3.7.يعني: معلى مى گويد: نامه هاى عبدالسلام وسدير و چندنفر ديگر را خدمت امام صادق عليه السلام بردم، درهمان هنگام كه سياه پوشان ظاهر شدند. وقبل از اينكه بنى عباس آشكار گردند. مضمون نامه ها چنين بود كه ما تصميم گرفته ايم كه امررهبرى وحكومت به شما واگذار شود، نظر شما چيست؟ امام صادق عليه السلام نامه ها را برزمين زد وفرمود: اى واي، اى واي، من كه امام اينها نيستم( درقيامشان به من نظر ندارند)آيا نميدانند كه مهدى موعود كسى است كه سفيانى را به قتل مى رساند.

سند حديث

حديث مذكورازحيث سند خيلى قابل اعتماد نيست زيرا صباح بن سيّابه مجهول الحال است.

بررسى معنا و مفاد احاديث

قبل از بررسى مفاد احاديث به نكات زير توجه داشته باشيد:

1ـ شيعيان درزمان ائمه

اطهارعليهم السلام همواره درانتظار ظهور وقيام حضرت مهدى بودند كه اخبارش را از پيامبراكرم وائمه اطهارعليهم السلام شنيده بودند.

2ـ شيعيان درآن زمانها،

درشرائط بسيار دشوارى زندگى مى كردند. مورد تعقيب خلفاى جور بودند. به زندان مى افتادند يا تبعيد يا كشته مى شدند

3ـ هرچند يكباريكى از سادات علوى دربرابر حكومتهاى ستمكار قيام مى كرد

و گروهى از مردم كه جانشان بستوه آمده بود، به گمان اينكه مهدى موعود و نجات دهندهء انسانهاست به ياريش مى شتافتند ولى بعداز چندى سركوب و كشته مى شدند. 4ـ خلفاى وقت نسبت به موضوع قيام وقائم حساسيت خاصى داشتند و همواره در بيم وهراس و مراقب اوضاع بودند. از سادات علوى وبالاخص افراد سرشناس آنها كاملاً مراقبت مى كردند. احاديث مذكور در چنين اوضاع و شرائطى صادرشده است. شيعيان كه به انواع گرفتاريها مبتلا بودند، با اصرار از ائمه مى خواستند كه قيام كنيد و مسلمين را ازبند حكومتهاى غاصب و ستمكار آزاد سازيد، يا اجازه مى خواستند كه به يارى بعض سادات علوى كه به عنوان مهدى موعود قيام كرده اند بشتابند. ائمه اطهارعليهم السلام به شيعيان مى فرمودند درقيام مهدى موعود عجله نكنيد كه زمان آن هنوز فرانرسيده است. خروج كنندگان به عنوان مهدى موعود و قائم آل محمد خروج كرده اند درصورتى كه قائم معهود نيستند. قيام قائم معهود علائم خاصى دارد كه هنوز آشكار نشده است. براى تثبيت و تحكيم امامت ما هم قيام نكرده اند. قيام آنها هم به پيروزى نخواهد رسيد. زيرا اسباب ومقدمات سقوط حكومتهاى غاصب فراهم نشده است. و سرنگون كردن حكومتها بسيار دشوار است. مى فرمودند صبر كنيد تا فرج حاصل شود. ودرامر قيام مهدى عجله نكنيد كه به هلاكت مى رسيد. وچون نيت قيام واصلاح داريد و درصدد تهيهء اسباب و مقدماتش هستيد به ثواب آن نائل خواهيد شد. و به هرحال، اين احاديث ازعجله كردن واقدام به يك حركت خام و ناپخته نهى مى كند، ولى نمى گويد كه درصدد تهيه اسباب و مقدمات يك نهضت كامل براى مبارزه با ظلم و استكبار و كفرو بى دينى نباشيد. مفاد احاديث اين نيست كه تكليف جهاد و دفاع و امربه معروف و نهى ازمنكر ووجوب دفاع از محرومين و مستضعفين، درزمان غيبت امام زمان عليه السلام از مسلمين ساقط شده بايد تماشاگر صحنه هاى فساد باشند و فقط براى تعجيل درظهور حضرت مهدى دعا كنند. بنابراين، احاديث مذكور را نيز نمى توان از احاديث مخالف قيام و حركت محسوب داشت.

دسته پنچم

رواياتى كه صاحب هرپرچمى را كه قبل از قيام حضرت قائم برافراشته شود به عنوان طاغوت معرفى مى كند. حديث اول ـ محمد بن يحيى عن احمدبن محمد عن الحسين بن سعيد عن حمادبن عيسى عن الحسين بن المختار عن ابى بصيرعن ابيعبدالله عليه السلام قال: كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاجها طاغوت يعبد من دون الله يعنى امام صادق عليه السلام فرمود: هرپرچمى كه قبل از قيام قائم برافراشته شود و صاحبش طاغوتى است كه دربرابر خدا مورد پرستش قرار مى گيرد.. وسائل الشيعه ج 00 ص 3.7.

سند حديث

حديث مذكور از جهت سند خوب است وراويان آن توثيق شده اند. حديث دوم ـ محمدبن ابراهيم النعمانى عن عبدالواحد بن عبدالله قال حدثنا احمدبن محمد بن رياح الزهرى قال حدثنا محمدبن العباس عن عيسى الحسينى عن الحسن بن على بن ابى حمزه عن ابيه عن مالك بن اعين الجهنى عن ابى حعفرعليه السلام انه قال كل راية ترفع قبل راية القائم فصاحبها طاغوت. مستدرك الوسائل ج 2 ص 2.48يعنى امام محمدباقرعليه السلام فرمود: هرپرچمى كه قبل از پرچم مهدى برافراشته شود صاحبش طاغوت است.

سند حديث

حديث مذكور از حيث سند خوب و قابل اعتماد نيست زيرا حسن بن على بن ابى حمزه، در كتب رجال به عنوان كذاب و ملعون واز سران واقفيه معرفى شده است.

بررسى معنا و مفاد حديث

«رايه» به معناى پرچم است. ورفع رايه كنايه است از اعلان جنگ دربرابرنظام حاكم وتأسيس حكومت جديد. وصاحب پرچم عبارتست از رهبر نهضت كه براى سرنگون ساختن حكومت موجود مردم را به يارى مى طلبد. طاغوت يعنى شخص جبار و ستمگرى كه به حريم مقدس الهى تجاوز كرده و بندگان خدارا مجبور مى كند كه حاكميت اورا دربرابر حاكميت الله بپذيرند و بدون چون و چرا تسليم فرمانهايش باشند. جمله«يعبد من دون الله» بهترين شاهد است كه صاحب پرچم، مى خواهد دربرابر حكومت الله حكومتى را تأسيس كند و خواسته هاى خودش را به اجرا درآورد. صاحب چنين پرچمى به عنوان طاغوت معرفى شده است. بنابراين معناى حديث اين مى شود كه: هرپرچمى كه قبل از قيام قائم برافراشته شود ورهبر آن، مردم را به سوى خودش دعوت كند. صاحب چنين پرچمى طاغوت است كه به حريم حاكميت الله تجاوز نموده و مردم را به اطاعت خويش دعوت مى كند. بنابراين مفاد حديث اين مى شود كه نهضتهاى غيردينى مردود مى باشند. ليكن اگر نهضتى به عنوان دفاع از دين و حاكميت احكام و قوانين قرآن به وجود آمد مردود نخواهد بود. زيرا دراين صورت پرچمى دربرابر پرچم دين برافراشته نشده و رهبر چنين نهضتى طاغوت نيست بلكه ضدطاغوت است. چنين رهبرى مردم را به پرستش و اطاعت خودش دعوت نمى كند بلكه به اطاعت پروردگار جهان دعوت مى نمايد. چنين پرچمى نه تنها دربرابر پرچم قائم آل محمد قرار نگرفته بلكه درمسير حكومت جهانى آن جناب و زمينه ساز آن خواهد بود. آيا مى توان گفت هرپرچمى كه قبل از قيام قائم برافراشته شد صاحبش طاغوت است؟! مگر على بن ابيطالب عليه السلام دربرابر حكومت طاغوتى معاويه قيام نكرد؟! مگر امام حسن عليه السلام با معاويه اعلان جنگ نداد؟ مگر امام حسين عليه السلام براى دفاع از اسلام و مبارزه با دستگاه ستمگر يزيد قيام نكرد؟ مگر زيد بن على بن حسين براى دفاع از قرآن و مبارزهء با ستمگرى قيام نكرد؟

خلاصهء سخن و نتيجه گيري

چنانكه ملاحظه فرموديد اكثر احاديث اين بخش ضعيف و غيرقابل اعتماد هستند و نمى توان به آنها تمسك جست. به علاوه احاديث مذكور از چند قسم