• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

اقدام بزرگ منصرف سازد. در راه خدا جهاد كرد تا به فيض شهادت نائل گشت. امام رضا عليه السلام درباره اش فرمود: زيدبن على از علماى آل محمد بود. براى خدا غضب كرد و با دشمنان خدا جنگيد تا به شهادت رسيد و امام جعفر صادق عليه السلام درباره اش فرمود: خدا عمويم زيد را رحمت كند. او مردم را به شخص مورد توافق آل محمد دعوت مينمود و اگر پيروز ميشد حتماً بوعده اش عمل مى كرد.. بحارالانوار ج 46 ص174بحارالانوار ج 46 ص 17به اصل بحث برگرديم. چنانكه ملاحظه فرموديد روايت عيص بن قاسم را نمى توان از روايات مخالف نهضت و حركتهاى اسلامى محسوب داشت بلكه مى توان آن را از مؤيدات نهضتهاى صحيح اسلامى به شمارآورد. و حتى به وسيله اين حديث مى توان احاديث ديگر را توجيه و تفسيرنمود. كه مراد آنها نهى از نهضتهائى است كه رهبرى آن واجد شرائط لازم نباشد يا قيام و نهضت را قبل از تهيه مقدمات و امكانات لازم شروع كند، يا بانگيزه هاى باطل واردعمل شود. اما قيامهاى صحيح اسلامى كه مانند قيام زيدبن على باشد نه تنها ممنوع نيست بلكه مورد تأييد ائمه اطهارعليهم السلام بوده است. و با همين بيان روشن شد كه حديث يازدهم همين باب وسائل را نيز نمى توان از احاديث مخالف قيام محسوب داشت. حديث اينست: حديث دوم ـ احمدبن يحيى المكتب عن محمد بن يحيى الصولى عن محمدبن زيد النحوى عن ابن بى عبدون عن ابيه عن الرضا عليه السلام ( فى حديث) انه قال للمأمون: لا تقس اخى زيداً الى زيدبن علي. فانه كان من علماء آل محمد صلى الله عليه وآله. غضب لله فجاهد اعدائه حتى قتل فى سبيله ولقد حدثنى ابى موسى بن جعفر انه سمع اباه جعفربن محمد يقول: رحم الله عمى زيداً انه دعا الى الرضا من آل محمد و لوظفر لوفى بما دعا اليه. لقد استشارنى فى خروجه. فقلت ان رضيت ان تكون المقتول المصلوب بالكناسه فشأنك. ( الى ان قال) فقال الرضا عليه السلام ان زيدبن على لم يدع ما ليس له بحق وانه كان اتقى لله من ذالك انه قال:ادعوكم الى الرضا من آل محمدوسائل الشيعه ج 11 ص 3.9.

يعنى امام رضا عليه السلام به مأمون فرمود: برادرم زيد را بازيد بن على بن الحسين مقايسه نكن. زيد بن على از علماء آل محمد بود كه براى خدا غضب كرد و با دشمنان خدا جهاد نمود تا اينكه درراه خدا به شهادت رسيد. پدرم موسى بن جعفر فرمود كه از پدرم جعفربن محمد عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: خدا عمويم زيد را رحمت كند. او مردم را به سوى شخصى كه مورد توافق آل محمد قرارگيرد دعوت مى كرد. و اگر پيروز مى شد حتماً به وعده اش عمل مى كرد. و مى فرمود: زيد دربارهء قيامش با من مشورت نمود، به او گفتم: اگر راضى هستى كشته شوى و بدنت را دركناسه كوفه بدار آويزند هرطور صلاح مى دانى عمل كن.
(تا اينكه فرمود) پس امام رضا عليه السلام فرمود: زيدبن على مدعى چيزى نبود كه حقش نباشد. او پرهيزكارتراز اين بود كه چنين ادعاى ناحقى را داشته باشد. بلكه او به مردم مى گفت: شما را به شخصى دعوت مى كنم كه مورد توافق آل محمد قرار گيرد.

حديث مذكور از جهت سند صحيح نيست و راويانش دركتب رجال به عنوان مهمل توصيف شده اند. وازجهت معنا هم آن را نمى توان ا زاحاديث مخالف محسوب داشت. زيرا دراين حديث قيامهائى نظير قيام زيدبن على مورد تأييد قرار گرفته است. اما زيدبن موسى مورد انتقاد قرار گرفته است. زيدبن موسى دربصره خروج كرد و مردم را به سوى خودش دعوت مى نمود. خانه هاى مردم را به آتش كشيد. واموال مردم را به زور مى گرفت و سرانجام سپاهيانش شكست خوردند و خودش دستگير شد. مأمون او را مورد عفو قرار داد و خدمت امام رضا عليه السلام فرستاد. امام رضا عليه السلام دستور داد آزادش كردند ولى قسم خورد كه هيچگاه با او همكلام نشود.. بحارالانوارج48 ص 3.15.چنانكه ملاحظه مى فرمائيد دراين حديث از قيام زيدبن موسى انتقاد شده ليكن از هرقيام و نهضتى نهى نشده بلكه ازقيامهائى كه نظير قيام زيدبن على باشد تأييد به عمل آمده است.

دسته دوم

دسته دوم احاديثى كه دلالت دارند هرقيامى كه قبل از قيام جهانى حضرت مهدىعليه السلام انجام بگيرد سرانجام با شكست مواجه خواهد شد. حديث اول ـ على بن ابراهيم عن ابيه عن حمادبن عيسى عن ربعى رفعه عن على بن الحسين ليه السلام قال: والله لايخرج احد منّا قبل خروج القائم الاّ كان مثله كمثل فرخ طار من وكره قبل ان يستوى جناحاه فاخذه الصبيان فعبثوبه.وسائل الشيعه ج 11 ص 3.6 و بحارالانوار ج 52 ص 3.02يعنى امام سجاد عليه السلام فرمود:سند حديث ــ حديث مذكور به اصطلاح اهل حديث، مرفوع ناميده مى شود. و بعض راويان حذف شده اند كه معلوم نيست چه كسى يا كسانى بوده اند و به هرحال معتبر و مورد اعتماد نيست. حديث دوم ـ جابر عن ابى جعفر محمدبن على عليه السلام قال: مثل خروج القائم منّا كخروج رسول الله صلى الله عليه وآله و مثل من خرج منّا اهل البيت قبل قيام القائم مثل فرخ طارمن وكره فتلاعب به الصبيان.. مستدرك الوسائل ج 2 ص 2.48.

يعنى امام محمد باقر عليه السلام فرمود: مثل قيام قائم مثل قيام رسول الله خواهدبود. و مثل هريك از ما اهل بيت كه قبل از قيام قائم خروج كند مثل جوجهء پرنده اى است كه از آشيانه اش خارج گردد كه اسباب بازى كودكان قرار خواهد گرفت. حديث سوم ـ ابوالجارود قال سمعت ابا جعفر عليه السلام يقول: ليس منّا اهل البيت احد يدفع ضيماً ولايدعوا الى حق الاّصرعته البلية حتى تقوم عصابة شهدت بدراً،لايوارى قتيلها و لا يداوى جريحها، قلت: من عنى ابوجعفر عليه السلام؟ قال: الملائكة.. مستدرك الوسائل ج 2 ص 2.48.يعنى امام محمد باقرعليه السلام فرمود: هيچ يك از ما اهل بيت به منظور دفع ظلم و قيام به حق قيام نمى كند جز اينكه با گرفتاريها و شكست مواجه خواهد شد. تا هنگامى كه افرادى كه درجنگ بدر حضور يافتند و به يارى رزمندگان شتافتند، و كشته اى نداشتند تا مدفون شوند و مجروحى نداشتند تا معالجه گردند، قيام كنند.

راوى مى گويد: مقصود امام از اين افراد چه كسانى است؟ گفت: ملائكه كه درجنگ بدربه يارى سپاهيان اسلام فرود آمدند. حديث چهارم ـ ابوالجارودعن ابى جعفرعليه السلام قال قلت له اوصنى فقال اوصيك بتقوى الله و ان تلزم بيتك وتقعد فى دهمك هؤلاء الناس وايّاك والخوارج منّا فانّهم ليسوا على شيئى (الى ان قال) واعلم انه لا تقوم عصابة تدفع ضيماً او تعزّ ديناً الاّصرعتهم البلية حتى تقوم عصابة شهدوا بدراً مع رسول الله صلى الله عليه وآله لا يوارى قتيلهم و لا يرفع صريعهم ولايداوى جريحهم. فقلت : من هم؟ قال : الملائكة. مستدرك ج 2 ص 2.48يعنى ابوالجارود مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: مرا وصيت بفرمائيد. فرمود به تو سفارش مى كنم كه تقوا را پيشه خود سازى و ملازم خانه ات باشي. و در خفا باهمين مردم زندگى كني. واز افرادى از ما كه قيام مى كنند، اجتناب كن. زيرا آنها برباطل هستند و هدف درستى ندارند(تا اينكه فرمود) وبدانكه هيچ گروهى براى دفع ظلم يا عزت واقتداراسلام قيام نمى كنند جزاينكه بلا يا و گرفتارى ها آنها را برزمين مى زند تا وقتى گروهى قيام كنند كه در جنگ بدر حضور داشتند و كشته نمى شدند تا مدفون گردند و برزمين نمى افتادند تا برداشته شوند و مجروح نمى شدند تا معالجه شوند. راوى گفت: اين افراد چه كسانى هستند؟ فرمود: ملائكة.

سند حديث

اين سه حديث از جهت سند معتبر نيستند. زيرا راوى آنها ابوالجارود است كه زيدى مذهب بوده و مؤسس فرقهء جاروديه مى باشد. ودركتب رجال تضعيف شده است.

بررسى معنا ومفاد احاديث

امام عليه السلام دراين احاديث دربرابر اصرار بعض شيعيان كه چرا شما قيام نمى كنيد از يك واقعيت خارجى خبرمى دهد كه هريك از ما(امامان) كه قبل از قيام قائم معهود قيام كند پيروزى ندارد و كشته مى شود و شكست او به مصلحتاسلام نيست. از ما اهل بيت تنها قيام مهدى به پيروزى نهائى مى رسد كه فرشتگان الهى نيز به ياريش فرود مى آيند. بنابراين، اين احاديث از قيام امامان خبرمى دهد وعلت عدم قيام آنها را تبيين مى كند و به قيام سائرين نظر ندارد. واگر مقصود امام عليه السلام از كلمه(منّا) سادات علوى باشد، و بفرمايد: هرقيامى كه به رهبرى هريك از علويين انجام بگيرد در نهايت با شكست و كشته شدن مواجه خواهد شد، بازهم دلالت برممنوعيت قيام ندارد. زيرا فرضاً كه چنين باشد.احاديث از يك واقعيت خارجى خبر مى دهند كه قيامهائى كه قبل از قيام حضرت مهدى عليه السلام انجام بگيرد به پيروزى كامل نمى رسد ورهبرش كشته مى شود، اما اين احاديث وظيفه شرعى و قطعى وجوب جهاد درراه خدا و دفاع از اسلام و مسلمين و امربه معروف و نهى ازمنكر و مبارزه با ظلم وبيدادگرى واستكبار را از عهده مسلمين ساقط نمى سازند اطلاع از كشته شدن مطلبى است وانجام وظيفه مطلب ديگر. امام حسين عليه السلام نيز با اينكه از موضوع شهادتش اطلاع داشت اما درعين حال براى دفاع از كيان اسلام دربرابر دستگاه طاغوتى يزيد قيام كرد. به وظيفه اش عمل نمود گرچه درنهايت به شهادت رسيد. وهم چنين زيدبن على بن الحسين بااينكه خبرشهادتش را از امام جعفر صادق عليه السلام شنيده بود بازهم به وظيفهء شرعى خودش عمل كرد و براى دفاع از اسلام وقرآن قيام نمود. گرچه درنهايت به شهادت رسيد. جهاد درراه خدا و دفاع از اسلام و امربه معروف و نهى از منكر ودفاع از محرومين ومستضعفين برمسلمين واجب است گرچه دراين راه كشته ها بدهند. زيرا كشته شدن مرادف با شكست نيست. اصولاً اگر اسلام درجهان گسترش يافته و باقى مانده است، دراثر جهاد و ايثارگرى هاى امام حسين عليه السلام واصحاب و يارانش وجهاد و فداكارى هاى انسان هاى از خود گذشته اى همانند زيدبن على و يحيى بن زيد وحسين شهيد فخ و ديگر ايثارگران تاريخ اسلام بوده است. بنابراين، احاديث مذكور تكليف شرعى جهاد و دفاع و وجوب امر به معروف و نهى از منكر را از مسلمين ساقط نمى سازند. دراينجاجلسه خاتمه يافت و شب شنبه بعد درمنزل آقاى فهيمى تشكيل شد.فهيمي: جناب آقاى هوشياربه بحث خود ادامه بدهيد.

هوشيار: دسته سوم

هوشيار: احاديثى كه دستور مى دهند كه قبل از ظهور علائم مخصوص قيام حضرت مهدى عليه السلام از هرگونه حركت و قيامى خوددارى نمائيد. حديث اول ـ عدة من اصحابنا عن احمدبن محمد بن عثمان بن عيسى عن بكربن محمد عن سدير قال، قال ابوعبدالله عليه السلام: ياسدير! الزم بيتك وكن حلساً من احلاسه واسكن ما سكن الليل و النهار فاذا بلغك ان السفيانى قدخرج فارحل الينا ولوعلى رجلك. يعنى حضرت صادق عليه السلام به سدير فرمود: ملازم خانه ات باش و مادام كه شب وروز ساكن هستند تو نيز ساكن باش. وقتى شنيدى كه سفيانى خروج كرده به سوى ما بيا، گرچه پياده باشي.وسائل الشيعه ج 11 ص 3.6.

سند حديث

حديث مذكور از جهت سند چندان قابل اعتماد نيست. زيرا عثمان بن سعيد كه درسند واقع شده واقفى بوده است. درزمان حيات موسى بن جعفر عليه السلام وكيل آن حضرت بود ولى بعداز وفات آن جناب واقفى مذهب شد و از فرستادن سهم امام به سوى امام رضا عليه السلام خوددارى نمود و به همين جهت مورد خشم امام رضا قرار گرفت. گرچه بعداً توبه كرد و اموال را خدمت حضرت فرستاد. وهم ثقه بودن سدير بن حكيم صيرفى مورد ترديد مى باشد. حديث دوم ـ احمدعن على بن الحكم عن ابى ايوب الخزازعن عمر بن حنظله قال سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: خمس علامات قبل قيام القائم: الصيحة والسفيانى والخسف وقتل النفس الزكية واليماني. فقلت جعلت فداك ان خرج احد من اهل بيتك قبل هذاه العلامات انخرج معه؟ قال: لا.. وسائل الشيعه ج 11 ص 3.7يعنى امام صادق عليه السلام فرمود: قبل از قيام قائم پنج علامت واقع خواهد شد: 1ـ صداى آسمانى 2ـ خروج سفيانى 3ـ فرورفتن نقطه اى از زمين 4ـ كشته شدن نفس زكيه 5ـ خروج يمانى. راوى عرض كرد: يابن رسول الله!

اگر يكى از اهل بيت شما قبل از اين علائم قيام كرد ماهم با او خروج كنيم؟ فرمود: نه

سند حديث

حديث مذكور چندان قابل اعتماد نيست. زيرا توثيق عمربن حنظله به اثبات نرسيده است. حديث سوم ـ محمدبن الحسن عن الفضل بن شاذان عن الحسن بن محبوب عن عمروبن ابى المقدام عن جابر عن ابى جعفرعليه السلام قال: الزم الارض و لا تحرك يداً ولا رجلاً حتى ترى علامات اذكرها لك و ما اراك تدركها: اختلاف بنى فلان و مناد ينادى من السماء ويجيئكم الصوت من ناحية دمشق.. وسائل الشيعه ج 11 ص 41.يعني: جابرمى گويد حضرت باقرعليه السلام فرمود: ملازم زمين باش ودست و پايت را حركت نده، تا اينكه نشانه هائى را كه برايت مى گويم ظاهر شوند. و گمان نكنم كه توآنها را درك كني: اختلاف بنى فلان(شايد بنى عباس) و منادى كه از آسمان ندا مى كند. و صدائى كه از جانب دمشق مى آيد.

سندحديث

حديث مذكور از جهت سند چندان قابل اعتماد نيست زيرا عمربن ابى المقدام مجهول است. وشيخ الطائفه احاديث را از دو طريق از فضل بن شاذان روايت مى كند كه هردو طريق تضعيف شده است. حديث چهارم ـ الحسن بن محمد الطوسى عن ابيه عن المفيد عن احمدبن محمد العلوى عن حيدربن محمدبن نعيم عن محمدبن عمرالكشى عن حمدويه عن محمدبن عيسى عن الحسين بن خالد قال قلت لابى الحسن الرضا عليه السلام ان عبدالله بن بكيريروى حديثاً وانا احبّ ان اعرضه عليك فقال: ما ذالك الحديث؟ قلت: قال ابى بكير: حدثنى عبيد بن زراة قال: كنت عند ابى عبدالله عليه السلام ايام خرج محمد«ابراهيم» بن عبدالله بن الحسن اذ دخل عليه رجل من اصحابنا فقال له: جعلت فداك ان محمد بن عبدالله قدخرج فما تقول فى الخروج معه؟ فقال: اسكنوا ماسكنت السماء والارض. فما من قائم و ما منخروج؟ فقال ابوالحسن عليه السلام: صدق ابوعبدالله عليه السلام وليس الامرعلى ما تأوله ابن بكير. انما عنى ابوعبدالله عليه السلام اسكنواما سكنت السماء من النداء والارض من الخسف بالجيش.. وسائل الشيعه ج 11 ص 3.9.يعنى حسين بن خالد مى گويد به امام رضا عليه السلام عرض كردم: عبدالله بن بكير حديثى را نقل كرده كه دوست دارم خدمت شما عرضه بدارم. فرمود: حديث چيست؟ گفتم: ابن بكير ازعبيد بن زراه نقل كرده كه گفت: هنگامى كه محمدبن عبدالله بن حسن خروج كرده بود من درخدمت امام صادق عليه السلام بودم. يكى از اصحاب خدمت رسيد و عرض كرد: فدايت شوم! محمد بن عبدالله بن حسن خروج كرده شما درباره خروج با او چه مى فرمائيد؟ فرمود: مادام كه آسمان وزمين ساكن هستند شما هم حركت نكنيد. بنابراين اگر امر چنين باشد نه قائمى خواهد بود نه خروجى. پس امام رضا عليه السلام فرمود: حضرت صادق عليه السلام درست فرموده ليكن مطلب چنين نيست كه ابن بكير فهميده است. بلكه مقصود امام اين بوده كه مادام كه آسمان از نداء و زمين از فرو بردن سپاه ساكن هستند شماهم ساكن باشيد.

سند حديث

حديث مذكور از حيث سند خيلى خوب نيست، زيرا احمدبن محمدعلوى دركتب رجال به عنوان مهمل يادشده است. وهم چنين حسين بن خالد دونفر داريم: يكى ابوالعلاء ديگرى صيرفي. و هيچيك از اين دونفر توثيق نشده اند. حديث پنجم ـ محمدبن همام قال حدثنا جعفربن مالك الفزارى قال حدثنى محمدبن احمد عن على بن اسباط عن بعض اصحابه عن ابى عبدالله عليه السلام انه قال: كفوّا السنتكم والزموا بيوتكم فانه لايصيبكم امر تخصّون به ولا يصيب العامة ولايزال الزيديه وقاءً لكم.مستدرك الوسائل ج 2 ص 2.48.يعنى حضرت صادق عليه السلام فرمود: زبانتان را نگهداريد و ملازم خانه باشيد. زيرا به شما چيزى نمى رسد كه به عموم مردم نرسد و زيديه همواره سپر بلاى شما خواهند بود.