• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

قوانين و برنامه ها در تمام زمانها و ازجمله دراين زمان نظر داشته و دارد. نمى توان گفت: اسلام احكام و برنامه هاى سياسى و اجتماعى را تشريع نموده ولى نسبت به مجرى آنها يعنى حاكم شرعى نظر و عنايتى ندارد.

وظيفه مسلمين درزمان غيبت

وظيفه مسلمين درزمان غيبت درست است كه پيامبر وامام معصوم از جانب خدا، براى تصدى مقام زمامدارى و اداره امور مسلمين منصوب گشته اند و بايد دراين راه تلاش و جديت نمايند، ليكن وظيفه اصلى برعهدهء مسلمين نهاده شده كه درراه تأسيس و تحكيم حكومت اسلامى و به قدرت رساندن پيامبر يا امام جديت و كوشش كنند و پيرو فرمانها و رهنمودهاى آنان باشند. هم چنين درزمانيكه به وجود امام معصوم دسترسى نيست مسلمين موظفند براى تأسيس حكومت اسلامى و اجراى قوانين و برنامه هاى سياسى و اجتماعى اسلام تلاش و جديت نمايند. چون اسلام حتى درچنين زمانى هم ازاحكام خويش دست بردار نيست و عمل بآنها را از مسلمين خواستار است. اتفاقاً بسيارى از احكام و قوانين دين به صورت خطاب به عموم مسلمين توجه دارد. از باب نمونه خدا درقرآن مى فرمايد.. سوره حج ، آيه 78.و مى فرمايد:.سوره توبه ، آيه 41.. و مى فرمايد:له. سوره صف، آيه 11.و مى فرمايد:.سوره بقره، آيه 190.و مى فرمايد: ًسوره نساء، آيه 76.و مى فرمايد: .سوره انفال، آيه 39.و مى فرمايد:.سوره نساء، آيه 75..سوره توبه، آيه 12و مى فرمايد: .. سوره توبه، آيه 36.و مى فرمايد:.. سوره انفال،آيه 60.و مى فرمايد:.سوره مائده،آيه 38.. و مى فرمايد:سوره نور، آيه 2.. ومى فرمايد:.سوره آل عمران، آيه 104و مى فرمايد:سوره نساء، آيه 135.. دراين قبيل آيات كه نمونه هاى فراوانى دارد عموم مسلمين مورد خطاب قرار گرفته اند و ازآنان خواسته شده كه وظائف اجتماعى را كه در صلاحيت حكومت اسلامى است انجام دهند. مثلاً گفته شده كه با دشمنان بجنگيد و درراه خدا جهاد كنيد. با مستكبرين و سران كفر پيكار نمائيد. مردم جهان را به خير و صلاح دعوت كنيد. با فساد و گناه و ستمگرى مبارزه نمائيد، عدل وداد را در جهان برپا داريد و حدود الهى را اجرا سازيد. با اندكى تأمل روشن مى شود كه انجام اين قبيل كارهاى مهم اجتماعى بدون وجود دولت و تشكيلات وسيع اجرائى امكان پذير نيست و چون چنين امرى از مسلمين خواسته شده بنابراين موظفند در تهيهء مقدمات آن يعنى تأسيس و تحكيم حكومت صالح اسلامى تلاش و جديت نمايند. به عبارت ديگراقامه دين درتمام ابعاد بدون وجود حكومت اسلامى امكان پذير نيست، درحاليكه اقامهء دين از وظائف مسلمين است. خداوند در قرآن مى فرمايد:سوره شوري، آيه 13نموديم كه دين خداى را برپا بداريد و از تفرقه و اختلاف اجتناب نمائيد.

از خطابات عمومى قرآن و دوام و اسمترار احكام سياسى و اجتماعى اسلام و از اين آيهء قرآن چنين نتيجه مى گيريم كه درزمانيكه مسلمين به امام معصوم و مبسوط اليد دسترسى ندارند، خودشان موظفند درتأسيس و تحكيم حكومت اسلامى تلاش و جديت نمايند و بدين وسيله دين را درتمام ابعاد برپا داشته، همه احكام و برنامه هايش را باجرا درآورند. به عبارت ديگر، اگر اين مطلب عقلائى را قبول داريم كه با هرج و مرج و بدون حكومت نمى توان زندگى كرد، اگر عقيده داريم كه شارع مقدس اسلام نيز چون هرج و مرج را نمى پسنديده ، براى تأمين سعادت دنيا و آخرت انسانها حكومت خاصى را پيش بينى كرده و به همين منظور قوانين و برنامه هاى سياسى و اجتماعى راتشريع نموده است،اگر عقيده داريم كه وجوب تأسيس حكومت اسلامى واجراى قوانين و برنامه هاى سياسى واجتماعى اسلام مخصوص مدت كوتاه زندگى رسول خدا(ص) نيست بلكه براى هميشه و درتمام اعصار بايد تداوم يابد و اگرعقيده داريم كه اقامهء دين درتمام ابعاد برعهدهء خود مسلمين نهاده شده است، از اين مجموع چنين نتيجه مى گيريم كه در زمان غيبت امام زمان عليه السلام و دسترسى نداشتن به آن حضرت، مهم ترين و ضرورى ترين امرى كه برمسلمين لازم است سعى و جديت درتأسيس و تحكيم حكومت اسلامى و تداوم دادن حكومت پيامبرگرامى اسلام مى باشد، تا با اجراى احكام و برنامه هاى سياسى و اجتماعى اسلام محيط امن و امان و سالمى را به وجود آورند كه براى عبادت و اطاعت خداى بزرگ و پرورش نفس و سيرو صعود الى الله آماده باشد.

دوشاهد

دوشاهد ضرورت تأسيس حكومت و سعى و تلاش در تداوم آن، يك امر عقلائى است كه همهء عقول بدان گواهى مى دهند. اسلام نيز نه تنها اين امر عقلائى را مردود ندانسته بلكه آن را تأييد نموده است به همين جهت د رجنگ احد، هنگامى كه خبركذب كشته شدن پيامبر اسلام دربين مسلمين شايع گشت و در اثر شيوع اين خبر دروغ رزمندگان اسلام كه مشغول نبرد بودند، توان خويش را ازدست دادند و پراكنده شدند اين آيه نازل شد كه:يعنى با كشته شدن يا مردن او تشكيلات و نظم اجتماعى خودتان را از دست مى دهيد و از جهاد ودفاع دست مى كشيد؟ چنانكه ملاحظه مى فرمائيد آيهء مذكور ضرورت حفظ و تداوم نظام اسلامى و اجتماعى را به عقول سالم خود مسلمين واگذار نموده و به اين نكته توجه مى دهد كه مسلمين نبايد درهيچ حال ولو با كشته شدن يا مردن رسول خدا از نظام اسلامى و اجتماعى خويش دست بردارند و جهاد را رها سازند.

شاهد ديگر: در انجمنى كه بعداز وفات رسول خدا(ص) در سقيفهء بنى ساعده تشكيل شد، همه حاضرين درضرورت و لزوم تداوم دادن حكومت اسلامى پيامبر اتفاق داشتند و هيچكس نگفت نيازى به حاكم و خليفه نداريم، بلكه اختلاف درتعيين مصداق بود. انصار مى گفتند: بايد امير و خليفه از ما باشد و مهاجرين مى گفتند: ما به اين مقام سزاوارتريم. بعضى هم مى گفتند: ما امير باشيم و شما وزيرو گروهى ديگر مى گفتند: يك نفر ازما و يك نفراز شما باهم امير باشند. اما حتى يك نفر نگفت: وجود امير و خليفه ضرورت ندارد وبدون زمامدار مى توانيم به حيات اجتماعى خودمان ادامه دهيم. حتى حضرت على عليه السلام كه از جانب رسول خدا(ص) براى تصدى اين مقام منصوب گشته بود و حق الهى خويش را تضييع شده مى دانست و با جريان سقيفهء بنى ساعده به مخالفت برخاست و گروهى از اصحاب نيزاز او حمايت و دفاع مى كردند، بااصل ضرورت تداوم حكومت رسول خدا(ص) به مخالفت برنخاست و هيچگاه نفرمود: اصل تعيين خليفه چه ضرورتى داشت كه اين همه تعجيل كرديد؟ بلكه مى فرمود: من به امامت و خلافت سزاوارترم، زيرا پيامبر مرا بدين مقام برگزيده و از علم و عصمت ولياقت ذاتى نيز برخوردارم. حضرت على عليه السلام با اينكه حق خودش را تضييع شده و خلافت اسلامى را از مسير اصلى منحرف شده مى دانست، اما چون به ضرورت اصل حكومت ايمان داشت،هيچگاه درصدد خلاف و تضعيف خلفا برنيامد. بلكه به عنوان ثانوى و براى بقاء اصل كيان اسلام درموارد لازم به ياريشان مى شتافت و ازخيرانديشى و كمكهاى فكرى دريغ نداشت. خويشان نزديك و ياران باوفايش كه گاهى از جانب خلفا به مأموريتهائى گمارده مى شدند مى پذيرفتند و حضرت علي(ع) هيچگاه آنها را از پذيرفتن اين مناصب نهى نكرد. از رفتار آن حضرت چنين استفاده مى شود كه اصل وجود حكومت را درهرحال ضرورى ولازم مى دانسته است. چنانكه در جواب خوارج كه مى گفتند: لا حكم الاّ لله فرمود: كلمة حق يراد بهاالباطل نعم انه لا حكم الاّ لله ولكن هؤلاء يقولون: لا امرة الاّ لله. وانه لابدّ للناس من امير، براو فاجر، يعمل فى امرته المؤمن و يستمع فيها الكافر و يبلّغ الله فيها الاجل و يجمع به الفيئى و يقاتل به العدّو وتأمن به السبل و يؤخذ به للضعيف من القوى حتى يستريح برّ و يستراح من فاجر.. نهج البلاغه ج 1 كلام 39.بنابراين دراصل ضرورت تأسيس و تداوم حكومت اسلامى نبايد ترديد نمود. واين وظيفه سنگين و حساس برعهدهء عموم مسلمين نهاده شده است. درزمانيكه به پيامبر يا امام معصوم دسترسى دارند بايد درتأسيس و تحكيم حكومت او تلاش و جديت نمايند. و در زمانيكه به امام معصوم دسترسى ندارند بايد دربين فقها فرد شايسته اى را كه نسبت به مسائل اسلامى بالاخص مسائل سياسى و اجتماعي، كاملاً آشنا باشد و از مقام تقوا و مديريت و بينش سياسى نيز برخوردار باشد، شناسائى و به رهبرى و امامت برگزينند. زيرا حاكميت و رهبرى چنين فردى از