• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

در آيهء مذكور امتناع از قبول حق را از علائم استكبار مى شمارد. ودر آيهء ديگر مى فرمايد: ..قال الذين استكبروا من قومه للذين استضعفوا لمن آمن منهم اتعلمون ان صا لحاً مرسل من ربه. قالوا انا بما ارسل به مؤمنون، قال الذين استكبروانّا بالذى انتم به كافرون ــ اعراف 76.درآيهء ديگر ترويج كفرو شرك را از علائم مستكبرين مى شمارد: چنانكه ملاحظه فرموديد در آيات مذكور چند نشانه براى مستكبرين ذكر شده است:

1ـ استكبار و برترى جوئي.

2ـايجاد اختلاف و تفرقه.

3ـ اسراف كارى و ولخرجي.

4ـ تحقير و كوچك كردن مردم.

5ـافساد.

6ـ امتناع از قبول حق.

7ـ ترويج واشاعه كفرو فساد.. وقال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكرالليل والنهار اذتأمروننا ان نكفربالله و نجعل له انداداًـ سبأ33از مجموع اين آيات چنين استفاده مى شود كه: مستكبرين گروهى هستند كه بدون جهت خودشان را برتر از ديگران معرفى مى نمايند. به مردم مى گويند: ما سياستمدار و كاردان وعاقل هستيم و مصالح شما را بهتر از خودتان مى فهميم . عقل شما بدان حدنيست كه بتوانيد مصالح خودتان را درك كنيد، بايد از ما اطاعت كنيد تا سعادتمند شويد. يكى از عوامل مهم استكبار ايجاد تفرقه و اختلاف است. به وسيلهء رنگ، نژاد، مذهب، زبان، قوميت، مليت، كشور، شهر، استان و صدها عوامل اختلاف انگيزديگر، در بين مردم تفرقه اندازى مى كنند. براى اينكه بتوانند برمردم حكومت نمايند، از كفر و شرك و فساد و گناه ترويج مى نمايند و بدين وسيله مردم را فريب مى دهند و به استثمار و استعمار مى كشند، همهء امورشان را درقبضه خويش در مى آورند، اموال عمومى را قبضه مى كنند و بر طبق دلخواه به مصرف مى رسانند به بهانهء دفاع از كشور نيرو و سلاح تهيه مى كنند، به بهانه ايجاد امنيت و تأمين نيازهاى عمومى تشكيلات قضائى وادارى به نفع خود به وجود مى آورند واز اموال عمومى و بيت المال طبق دلخواهخرج مى كنند و به همدستانشان مى دهند، درصورتى كه دروغ مى گويند وجز ادامهء رياست و خودخواهى هدفى ندارند. مستكبرين بزرگ نيستند و قدرت ندارند بلكه با فريبكاري، قدرت عظيم مردم را به عنوان خودشان جلوه مى دهند و آنان را تحقيرمى نمايند.

از اينجا معناى مستضعفين نيز روشن شد. مستضعف به معناى ضعيف و ناتوان نيست بلكه مستضعف به كسى گفته مى شود كه در اثر تلقينات و حيله گريها و تبليغات دروغين مستكبرين، نيرو و قدرت واقعى خودش را فراموش كرده و به بندگى وذلت كشيده شده است. قدرت واقعى مال خود مردم است. زمين و آب و هوا و منابع طبيعى ونيروى كار و نيروى علم و صنعت و اختراع، همه وهمه به خود مردم تعلق دارد. نيروى كارگر و توليدكننده، نيروى سپاه و ارتش، قواى نظامى و انتظامى و قضائى و ادارى همه اينها از افراد ملت به وجود مى آيد. نيروى علم و اختراع و صنعت نيز ازخود افراد ملت است. بنابراين خود مردم منابع قدرت هستند نه مستكبرين. اگر يارى و همكارى مردم نباشد مستكبرين چه قدرتى دارند؟ ليكن مستكبرين با حيله و فريب و تبليغات دروغين مردم را از خود بيگانه كرده و به استضعاف كشيده اند. به وسيلهء خودآنها برسر خودشان مى كوبند و استثمار و استعمارشان مى كنند. مستكبرين اقليتى بيش نيستند كه در طول تاريخ سعى كرده اند ملتها را درحال استضعاف و بى اطلاعى نگهدارند و بدين وسيله برآنان حكومت كنند. ولى پيامبران الهى مأموريت داشته اند كه مردم به استضعاف كشيده را بيدار سازند تا به نيرو و قدرت عظيم خويش پى ببرند و از قيد و بند مستكبرين آزاد گردند. پيامبران همواره سعى مى كردند كه برعليه مستكبرين افشاگرى كنند، قدرت دروغين و ابهت و جلال كاذب آنها را بشكنند، به مستضعفين جرأت بدهند تا در برابر قدرت دروغين مستكبرين و طاغوتيان قيام كنند و بندهاى استعمار و استثمار را پاره كنند.حضرت ابراهيم عليه السلام در برابر حكومت طاغوتى نمرود قيام كرد، حضرت موسى عليه السلام در برابر حكومت فرعون به پا خاست، حضرت عيسى عليه السلام دربرابرجباران عصرو بمنظور نجات محرومين قيام كرد وحضرت

1. محمد صلى الله عليه وآله در برابر ابوجهلها و ابوسفيانها وابولهب ها و قيصرها و كسرى ها قيام كرد و براى نجات مردمان محروم و مستضعف به جهاد پرداخت. پيامبران برخلاف مستكبرين در بيدار ساختن مردم تلاش مى كردند. با شرك و بت پرستى و فساد مبارزه مى نمودند مردم را به توحيد و خداپرستى و وحدت دعوت مى كردند. باظلم و ستم و استكبار مخالفت مى كردند. خداوند در قرآن مى فرمايد: .مى فرمايد.ولقد بعثنا فى كل امة رسولاً ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت ـ نحل 36.فمن يكفربالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بلعروة الوثقى ـ بقره 256.قرآن قتال در راه خدا را براى نجات مستضعفين از وظائف مسلمين مى شمارد و مى گويد : .. و مالكم لا تقاتلون فى سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء والولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذاه القرية الظالم اهلها واجعل لنا من لدنك ولياً و اجعل لنا من لدنك نصيراً. الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفاً ـ نساء 76.از سخنان گذشته چند مطلب به اثبات رسيد.

1ـ مستكبرين كه برمردم

حكومت مى كنند اقليتى بيش نيستند و قدرت واقعى ندارند بلكه از قدرت مستضعفين استفاده مى كنند و خود آنان را به قيد و بند استضعاف و استثمار مى كشند.

2ـ مستضعفين همان اكثريت

مردم هستند كه قدرت واقعي، مال خود آنهاست. آنها ضعيف وناتوان نيستند بلكه در اثر تلقينات مستكبرين خودشانرا ضعيف مى پندارند.

3ـ مهم ترين عامل بدبختى

مستضعفين احساس ضعف وناتوانى آنها است چون خودشان را ضعيف و ناتوان و مستكبرين را نيرومند و مقتدر مى دانند آلت بلااراده آنان قرار مى گيرند ومطيع و فرمانبردارشان واقع مى شوند و بهرگونه رنج و محروميت وذلتى تن مى دهند و جرأت مخالفت ندارند. بزرگترين مشكل و بيمارى صعب العلاج مردم محروم ومستضعف اين است كه قدرت عظيم خودشان را فراموش كرده اند، مرعوب قدرت دروغين و پوشالى مستكبرين گشته اند و به دست خودشان راه ستمگرى و تعدى را براى طاغوتيان فراهم مى سازند.

4ـ تنها راه نجات محرومين

و مستضعفين اين است كه شخصيت گمشدهء عظيم و نيرومند خود را باز يابند، بايك انقلاب و يورش همگانى قيد و بندها را پاره كنند، حكومت مستكبرين وطاغوتيان را براى هميشه سرنگون سازند و خود، قدرت ادارهء جهان را دردست گيرند كه چنين امرى امكان پذيراست. زيرا قدرت هاى واقعى از آن مردم عادى است كه اكثريت دارند. اگر دانشمندان و مخترعين و كارگران و كارمندان و سپاهيان و كشاورزان و صنعتگران همه وهمه بخودآيند و نيروى عظيم خويش را در اختيار طاغوتيان و مستكبرين قرار ندهند حكومت پوشالى و كاذب آنان يك مرتبه درهم فرو مى ريزد.اگر همه نيروها و مغزها و سپاهيان و سلاحها به نفع مستضعفين بكار گرفته شود و همه دراين راه بسيج شوند، ديگر براى مستكبرين چه قدرتى باقى خواهد ماند؟. اين موضوع گرچه دشواراست ولى امكان پذير خواهد بود و قرآن چنين عصر نورانى و درخشانى را نويد مى دهد و مى فرمايد:. ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين و نمكن لهم فى الارض ـ قصص /5اين انقلاب جهانى توسط حضرت مهدى و اصحاب و ياران پيروزمند و فداكارش بوقوع خواهد پيوست. حضرت باقرعليه السلام درحديثى فرمود:بحارالانوار ج 52 ص 336.ازقرآن و احاديث استفاده مى شود كه اين انقلاب عظيم و همگانى به عنوان دين و براى اجراى قوانين الهى برپا مى شود. رهبرى آن را حضرت مهدى عليه السلام برعهده دارد و. مؤمنين شايسته و فداكار درركابش جهاد خواهند كرد. قرآن مى فرمايد: . سورهء نور آيه 55دراحاديث چنين آمده كه مراد ازآيهء مذكور حضرت مهدى واصحاب و يارانش مى باشند و به وسيله آنهاست كه اسلام در تمام جهان گسترش مى يابد و برتمام اديان غلبه مى كند. قرآن كريم و احاديث معصومين روزى را نويد مى دهند كه مستضعفين جهان از خواب غفلت بيدارمى شوند و به قدرت عظيم خويش و ضعف و ناتوانى مستكبرين و طاغوتيان پى مىبرند وبارهبريهاى حضرت مهدي(ع) همه زير پرچم نيرومند توحيد گرد مى آيند و با تكيه برنيروى ايمان و دريك صف، در برابر مستكبرين قيام مى كنند، با يك يورش همگانى بررژيمهاى استكبارمى تازند و براى هميشه آنها را سرنگون مى سازند. در چنين عصر درخشانى است كه كفرو شرك و ماديگرى و ستم از زمين ريشه كن مى شود، عدل و توحيد درجهان فراگير مى گردد، اختلاف وتفرقه از بين مردم برداشته مى شود، مرزهاى موهوم و اختلاف انگيز ازاعتبار ساقط مى گردد و همه جهانيان در صلح و صفا و آسايش و آرامش زندگى مى كنند.

چرا مهدى ظهور نمى كند؟

جلالي: اكنون كه ظلم و ستم و كفر وماديگرى همه جا را فرا گرفته چرا مهدى موعود ظاهر نمى شود تا باوضاع آشفتهء جهان خاتمه دهد؟ هوشيار: هرنهضت وانقلابى كه براى هدف معينى برپا شود درصورتى امكان پيروزى دارد كه زمينهء آن، از هرجهت فراهم باشد و اوضاع و شرائط كاملا آماده باشد. يكى از شرائط مهم موفقيت اين است كه عموم ملت خواستار آن انقلاب باشند وافكارعمومى براى تأييد و پشتيبانى آن مهيا باشد. درغيراين صورت انقلاب با شكست مواجه خواهد شد. نهضت و قيام مهدى موعود نيز ازاين قاعدهء كلى مستثنى نبوده در صورتى مى تواند پيروز گردد كه اوضاع و شرائط مساعد و زمينه فراهم باشد. نهضت آنجناب يك نهضت سطحى و كوچك نيست بلكه يك انقلاب همه جانبه و جهانى است. برنامهء بسيارعميق و دشوارى دارد. مى خواهد تمام اختلافات نژادى و كشورى و زبانى و مرامى و دينى را برطرف سازد و سرتاسر گيتى را بايك حكومت نيرومند اداره كند تا همهء بشر با صلح و صفا دركنارهم زندگى كنند. او مى داند كه آب را بايد از سرچشمه اصلاح كرد ولذا علل و عوامل اختلاف انگيز را از ريشه قطع مى كند تاگرگ صفتان، خوى درندگى را از دست بدهند و مانند گوسفندان دركنارهم زندگى كنند. مى خواهد كفر و ماديگرى را ريشه كن سازد و عموم جهانيان را بسوى قوانين و برنامه هاى الهى متوجه كند و دين اسلام را آيين همگانى گرداند.

مى خواهد افكار پريشان بشررا بسوى يك هدف متمركز كند و معبودهاى دروغين و فتنه انگيز را، مانند: مرزها، نژادها، كشورها، مرامها، حزبها، قاره ها، و شخصيتهاى كاذب را از مغز بشر ريشه كن سازد و بطور خلاصه، مى خواهد نوعبشرو جوامع انسانى را به سعادت و كمال واقعى برساند و اجتماع صالحى به وجود آورد كه برپايهء فضائل و صفات انسان و اخلاق نيك استوار باشد.

البته گفتن و نوشتن اينگونه مطالب دشوار نيست ليكن دانشمندان و اهل تحقيق مى دانند كه به وقوع پيوستن يك چنين انقلاب جهانى و عميق كارى است بسيار دشوار و چنان نيست كه بدون تهيه اسباب و مقدمات و آمادگى افكار عمومى و فراهم بودن زمينه، امكان وقوع داشته باشد. يك چنين انقلاب عميقى بايد از اندرون دلهاى جهانيان سرچشمه بگيرد وهمهء انسانها بالاخص مسلمانان كه مى خواهد پرچمدار آن نهضت باشند، آمادگى داشته باشند. قرآن كريم نيز شايستگى و صلاحيت را شرط آن انقلاب دانسته مى فرمايد:. سورهء انبياء آيهء105بنابراين، تا نوع بشر به حد كمال و رشد نرسد و براى پذيرفتن حكومت حق آماده نگردد مهدى موعود ظاهر نخواهد شد.البته رشد فكرى يك حادثهء آنى نيست بلكه در طول ايام وبه واسطهء پيش آمدهاى روزگار پيدا مى شود وروبه كمال مى رود. بايد جهانيان آنقدراين كشور و آن كشور بگويند، و برسرمرزهاى موهوم كشورى بجنگند و خونريزى كنند تا بستوه آيند و بفهمند كه حدود و مرزها ساخته و پرداخته افكار كوتاه و خودخواهى انسانهاست. درآن صورت ازآن حدود اعتبارى و اختلاف انگيز منزجر مى شوند، و تمام جهان را يك كشور و همهء افراد بشر راهموطن ودرنفع وضرر و سعادت و بدبختى شريك مى دانند. درآن هنگام سياه وسفيد،زرد وسرخ، آسيائى وآفريقائي، امريكائى و اروپائي، شهرى و دهاتي، عرب و عجم را مى توانند به يك چشم نگاه كنند.

بايد دانشمندان، براى اصلاحات عمومى و سعادت و آسايش انسانها آنقدر قانون تدوين كنند و تبصره بآنها بزنند و بعداز مدتى آنها را لغو كنند و قوانين تازه ترى را به جاى آنها بگذارند تا خسته شوند و جهانيان به نقصان و سستى قوانين بشر وافكار كوتاه قانونگذاران پى ببرند واز اصلاحاتى كه به وسيلهء آن قوانين مى خواهد انجام بگيرد مأيوس شوند وبدين مطلب اعتراف كنند كه يگانه طريق اصلاح بشر پيروى از پيمبران واجراى قوانين الهى است. بشر هنوز حاضر نيستدر مقابل برنامه هاى خدا تسليم شود.گمان مى كند كه به وسيلهء علوم و اختراعات مى تواند اسباب سعادت انسانها را فراهم سازد، لذا برنامه هاى الهى و معنويات را كنار گذاشته و دواسبه دنبال ماديات مى دود. بايد آنقدر بدود تا جانش به ستوه آيد و سرش به سنگ بخورد. آنگاه بدين مطلب اعتراف مى كند كه علوم و اختراعات گرچه مى توانند انسان را به فضا پرواز دهند و كرات آسمانى را مسخرش گردانند و سلاحهاى كشنده و ويران كننده را دراختيارش قراردهند اما نمى توانند مشكلات جهانى را حل كنند، استعمار و بيدادگرى را ريشه كن سازند و بشر را بسعادت وآسايش روانى برسانند.

ازآن وقتى كه بشر حاكم و زمامدار وفرمانروا پيدا كرده و حكومتشان را پذيرفته است همواره از آنان انتظارها داشته است. هميشه اميدوار بوده و هست كه آن افراد زورمند و زيرك جلو تعديات را بگيرند و اسباب رفاه و آسايش عموم را فراهم سازند. ليكن كمترشده كه به اميد و آرزويش برسد و به حكومت دلخواه دست يابد. درهرعصرى آن رابه صورتى درآورده شكل تازه اى بدان داده اند، اما بعد از چندى مشاهده شده كه وضع همان وضع سابق است و چندان تفاوتى نكرده است. بايد آنقدر حكومتهاى رنگارنگ درجهان تأسيس شود و مرامها و احزاب فريبنده به وجود آيد و بى لياقتى آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأيوس گردد و تشنهء اصلاحات خدايى شود وبراى پذيرفتن حكومت توحيد آماده گردد. هشام بن سالم ازحضرت صادق(ع) روايت كرده كه فرمود: تا همهء اصناف مردم به حكومت نرسند صاحب الامر قيام نمى كند. براى اينكه وقتى حكومتش را تشكيل داد كسى نگويد:اگرماهم به حكومت مى رسيديم باعدالت رفتارمى كرديمبحارالانوار ج 52 ص 2.44امام باقر(ع) فرمود: دولت ما آخرين دولت است. هر خاندانى كه لياقت حكومت داشته باشند قبل از ما به حكومت مى رسند، تا وقتى حكومت ما تأسيس شد و رفتارآن را ديدند نگويند: ماهم اگر به حكومت رسيده بوديم مانندآل محمد عمل مى كرديم و اينست معناى آيهء: والعاقبة للمتقينبحارالانوار ج 52 ص 3.32.