• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

چرا نواب خاصى تعيين نكرد؟

پيمان عدم تعرض ببندد

سكوت كند تا محفوظ بماند

ستمكاران تسليمش مى شدند

مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟

چرا از مرگ مى ترسد؟

امام زمان(ع) اگر ظاهر بود چه محذورى داشت؟ مهندس: اگر امام زمان در ميان بشر ظاهر بود، در يكى از شهرهاى جهان زندگى مى كرد و رهبرى دينى مسلمين را به عهده داشت و با همين روش به زندگى ادامه مى داد تا هنگامى كه اوضاع عالم مساعد مى شد، با شمشير قيام مى نمود و دستگاه كفر و ستم را برمى چيد، اين فرض چه مانعى داشت؟ هوشيار: فرضيهء خوبى است ولى بايد حساب كرد كه چه نتائج و عواقبى را در بر دارد. من موضوع را بر طبق جريان عادي، براى شما تشريح مى كنم: چون پيغمبر اكرم و ائمه اطهارعليهم السلام كراراً گوشزد مردم كرده بودند كه دستگاه ظلم و ستم، عاقبت به دست مهدى موعود، برچيده مى شود و كاخهاى بيدادگرى را واژگون خواهد نمود، از اين جهت، وجود مقدس امام زمان، همواره مورد توجه دودستهء مردم واقع مى شد: يكى مظلومين و ستم ديدگان كه متأسفانه هميشه عدهء آنان زياد بوده و هست. آنان به قصد تظلم و اميد حمايت و دفاع ، دور وجود امام زمان اجتماع نموده تقاضاى نهضت و دفاع مى نمودند و هميشه گروه كثيرى اطرافش را احاطه نموده انقلاب و غوغايى برپا بود.

دستهء دوم زورگويان و ستمكاران خونخوارند كه بر ملت محروم تسلط يافته و در راه رسيدن به منافع شخصى و حفظ مقام خويش از هيچ عمل زشتى پروا ندارند و حاضرند تمام ملت را فداى مقام خود كنند. اين گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع و مقاصد شوم خود تشخيص مى دادند و رياست و فرمانروايى خويش را در خطر مى ديدند،ناچار بودند وجود مقدس آن جناب را از ميان بردارند و خودشان را از اين خطر بزرگ برهانند در اين تصميم اساسى كه حياتشان بدانبسته بود با هم متحد شده، تا ريشهء عدالت و دادخواهى را قطع نمى كردند هرگز از پاى نمى نشستند.

چرا از مرگ مى ترسد؟

جلالى : امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه و ترويج دين و دفاع از مظلومين كشته مى شد چه مانعى داشت؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزيزتر است؟اصلاً چرا بايد از مرگ بترسد؟ هوشيار: امام غائب نيز مانند پدرانش از كشته شدن در راه دين باكى نداشته و ندارد، ليكن در عين حال، كشته شدنش به صلاح جامعه و دين نيست. زيرا هر يك از پدرانش كه از دنيا رحلت مى نمودند امام ديگرى جانشينش مى شد، ولى امام زمان اگر كشته شود جانشينى ندارد و زمين از حجت خالى مى گردد. در صورتيكه مقدر شده است كه عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطهء وجود مقدس امام دوازدهم، دنيا به كام حق پرستان گردد؟ مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟ جلالى : مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهدارى كند؟. هوشيار : با اينكه قدرت خدا محدود نيست ليكن كارها را برطبق اسباب و از مجراى عادى انجام مى دهد. بنانيست براى حفظ وجود مقدس انبيا و ائمه و ترويج دين ، از روش عمومى اسباب و علل دست بردارد و بر خلاف جريان عادى عمل كند وگرنه دنيا، دار تكليف و اختيار و امتحان نخواهد شد.

ستمكاران تسليمش مى شدند

جلالي: اگر آن حضرت ظاهر بود، كفار و ستمكاران چون دسترسى به وى داشتند و مى توانستند سخنان حقش را استماع نمايند، احتمال داشت در صدد قتلش برنيايند بلكه به دستش ايمان بياورند و از رفتارشان دست بردارند. هوشيار: هر كسى در مقابل حق تسليم نمى شود بلكه از آغاز عالم تا حال، هميشه گروهى در بين بشر وجود داشته اند كه دشمن حق و درستى بوده و براىپايمال كردن آن با تمام قوا كوشيده اند. مگر پيمبران و ائمه اطهار حق نمى گفتند؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمكاران نبود؟ باوجود آن، در نابود كردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدايت از هيچ عملى پروا نكردند.حضرت صاحب الامر(ع) نيز اگر از ترس ستمكاران غائب نشده بود بسرنوشت آنان گرفتار مى شد.

سكوت كند تا محفوظ بماند

دكتر: بنظر من، اگر آن حضرت بكلى از سياست كناره گيرى مى كرد و با كفار و ستمكاران كارى نداشت و در مقابل اعمالشان سكوت اختيار مى نمود و به راهنمايى اخلاقى و دينى خود مى پرداخت ، از شر دشمنان محفوظ مى ماند. هوشيار: ستمكاران چون شنيده بودند كه مهدى موعود دشمن آنان مى باشد و به دست وى كاخهاى ستم در هم فرو مى ريزد، مسلماً به سكوت او اكتفا نكرده خطر را از خودشان رفع مى نمودند. علاوه بر اين، مؤمنين وقتى مشاهده مى كردند، آن حضرت در مقابل تمام جنايات و ستمها سكوت نموده آنهم نه يك سال و دو سال بلكه صدها سال، كم كم از اصلاح جهان و غلبهء حق مأيوس مى گشتند ودر نويدهاى پيغمبر اكرم(ص) و قرآن شريف شك مى كردند.علاوه بر همهء اينها ، اصلاً مظلومين اجازهء سكوت به آنجناب نمى دادند.

پيمان عدم تعرض ببندد

مهندس:ممكن بود با ستمكاران وقت، پيمان عدم تعرض و معاهده به بندد كه در كارهايشان هيچگونه دخالتى ننمايد و چون به امانت و درستى معروف بود معاهداتش محترم و اطمينان بخش بود و با وى كارى نداشتند. هوشيار: برنامهء مهدى موعود، با سائر ائمه اطهار(ع) تفاوت دارد. ائمه مأمور بودند كه در ترويج و انذار و امر به معروف و نهى از منكر تا سرحد امكان كوشش نمايند ولى مأمور به جنگ نبودند ليكن از اول بنا بود كه سيره و رفتار مهدى دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل و ستم سكوت نكند و با جنگ و جهاد، جور و ستم و بدبينى را ريشه كن نمايد و ستمگران را از كاخ خودسرى سرنگون سازداصلاً اين گونه رفتار از علائم و خصائص مهدى شمرده مى شد. به هر امامى گفته مى شد: چرا در مقابل ستمكاران قيام نمى كني؟ جواب مى داد: اينكار به عهده مهدى ماست. به بعضى از امامان اظهار مى شد: آيا تو مهدى هستي؟ جواب مى داد: مهدى با شمشير جنگ مى كند و در مقابل ستم ايستادگى مى نمايد ولى من چنين نيستم و توانايى آنرا هم ندارم. به بعضى عرض مى شد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ مى داد: من قائم بحق هستم، ليكن قائم معهودى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى كند نيستم. به بعضى اظهار مى شد: اميدواريم تو قائم باشى. مى فرمود: من قائم هستم اما قائمى كه زمين را از كفر وستم پاك كند غير من است. از اوضاع آشفتهء جهان و ديكتاتورى ظالمين و محروميت مؤمنين شكايت مى شد، مى فرمودند: قيام مهدى مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمكاران انتقام گرفته خواهد شد. از كمى عدد مؤمنين و كثرت كفار و قدرت آنان سخن رانده مى شد، ائمه(ع) شيعيان را دلدارى داده مى فرمودند : حكومت آل محمد(ص) حتمى است و پيروزى و غلبه با حق پرستى خواهد شد، صبركنيد و در انتظار فرج آل محمد باشيد و دعا كنيد. مؤمنين و شيعيان هم باين نويدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محروميتى را برخود هموار مى كردند. اكنون از شما تصديق مى خواهيم، با اين همه انتظاراتى كه مؤمنين بلكه بشريت از مهدى موعود داشتند ، آيا امكان داشت آن جناب، با ستمكاران عصر پيمان مودت و دوستى ببندد؟! و اگر چنين عملى را انجام مى داد، آيا يأس و نا اميدى بر مؤمنين چيره نمى شد وآن جناب را متهم نمى كردند كه با ستمكاران سازش نموده قصد اصلاح ندارد؟. به نظر من اين عمل اصلاً امكان نداشت و اگر انجام مى گرفت ، آن جمعيت قليل مؤمنين هم در اثر يأس و بدبينى از اسلام و درستى خارج شده طريق كفر وستم را پيش مى گرفتند. علاوه بر اين، اگر با ستمكاران قرارداد دوستى و عدم تعرض امضا مى كرد، ناچار بود به عهد و پيمان خويش وفا دار باشد و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگنكند، زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل بآن را لازم دانسته است...در سوره مائده آيه 1 مى گويد: يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود. و در سورهء اسراء آيهء 34 مى گويد: واوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا.ودر سورهء مؤمنون آيهء 8 مى گويد:الذين هم لاماناتهم وعهدهم راعوناز اين جهت است كه در احاديث تصريح شده كه يكى از اسرار غيبت و مخفى شدن ولادت حضرت صاحب الامر(ع) اين است كه ناچار نشود با ستمكاران بيعت كند تا هر وقت خواست نهضت كند بيعت كسى در گردنش نباشد، از باب نمونه: حضرت صادق(ع) فرمود: ولادت صاحب الامر مخفى مى شود تا اينكه وقتى ظاهر گشت پيمان هيچ كس در گردنش نباشد. خدا كارش را در يك شب اصلاح مى كندبحارالانوارج 52 ص96علاوه برهمهء اينها، ستمكاران و زمامداران خودخواه، چون رياست و منافع خودشان را در خطر مى ديدند ، باين پيمانها مطمئن نمى شدند و چارهء نهايى را در قتلش تشخيص مى دادند و زمين را بى حجت و امام مى گردانيدند.

چرا نواب خاصى تعيين نكرد؟

جلالى : ما اصل لزوم غيبت را از شما قبول مى كنيم ليكن چرا در غيبت كبرى نيز، مانند غيبت صغرى ، نوابى را براى خويش تعيين نكرد تا شيعيان به وسيلهء آنان با وى تماس گرفته مشكلاتشان را حل نمايند؟ هوشيار: دشمنان، نواب را آزاد نمى گذاشتند بلكه آنان را شكنجه و زجر مى دادند تا مكان امام را نشان دهند يا تحت شكنجه ودر كنج زندان جان سپارند. جلالي:ممكن بود اشخاص معينى را به وكالت منصوب نكند، ليكن گاه گاهى براى بعضى از مؤمنين ظاهر شود و به وسيلهء آنها دستورات لازم را براى شيعيان صادر كند. هوشيار: اينكار نيز صلاح نبود زيرا ممكن بود همان شخص، امام و مكانش را به دشمنان نشان دهد و اسباب دستگيرى و كشته شدنش را فراهم نمايد. جلالي: احتمال خطر در صورتى بودكه براى هر فرد مجهول الحالى ظاهرمى شد، اما اگر فقط براى علماو مؤمنين مورد وثوق ظاهر مى شد هيچ احتمال خطرى نداشت. هوشيار: اين فرضيه را ازچند راه مى توان پاسخ داد: اول: امام زمان براى هركس مى خواست ظاهر شود، ناچار بود براى معرفى خودش معجزه اى اظهار نمايد بلكه براى اشخاص دير باور چندين معجزه انجام دهد، تا در صحت ادعايش يقين كنند. در اين ميان اشخاص حقه باز و ساحر هم پيدا مى شدند كه مردم را فريب مى دادند و با ادعاى امامت و اظهار سحر و جادومردم عوام را گمراه مى نمودند، تميز بين معجزه و جادو هم كار هر كسى نيست وخود اين قضيه مفاسد و اشكالات زيادى براى مردم توليد مى كرد. دوم: افراد ظاهرالصلاح و حقه باز از اين موضوع سوءاستفاده مى كردند. در ميان جهال و عوام افتاده، ادعاى رؤيت امام مى كردند و احكام خلاف شرع را به وى نسبت مى دادند تا به مقاصد شوم خودشان نائل گردند.هر كس هر عمل خلاف شرعى را مى خواست انجام دهد، براى تصحيح و پيشرفت كار خودش مى گفت: من خدمت امام زمان رسيدم و ديشب منزل ما تشريف آورد و به من فرمود: فلان كار را انجام ده و در فلان كار از من تأييد و پشتيبانى كرد. مفاسد اين موضوع بركسى پوشيده نيست. سوم: ما دليل قاطعى نداريم كه امام زمان براى هيچ كس حتى افراد صالح و مورد اعتماد، ظاهر نشود بلكه ممكن است بسيارى از صلحا و اوليا خدمتش برسند ولى مأمور به اخفا باشند و به احدى اظهار نكنند در اين موضوع هر كس از حال خودش فقط اطلاع دارد و راجع به ديگران حق قضاوت ندارد.

مهندس: امام اگر پيشواى مردم است بايد ظاهر باشد. بروجودامام ناپيدا چه فايده اى مترتب است؟ امامى كه صدها سال غائب بماند، نه دين را ترويج كن، نه مشكلات جامعه را حل كند، نه پاسخ مخالفين را بدهد، نه امر به معروف و نهى از منكر كند نه از مظلومين حمايت كند، نه حدود و احكام الهى را جارى سازد و نه مسائل حلال و حرام مردم را روشن سازد، وجود چنين امامى چه سودى دارد؟! هوشيار: مردم در زمان غيبت ، آنهم به واسطهء اعمال خودشان از فوائدى كه شمرديد محرومند ليكن فوائد وجود امام منحصر به اينها نيست بلكه فوائد ديگرى نيز وجود دارد كه در زمان غيبت نيز مرتب است از جمله، دو فائده ذيل را مى توان شمرد: اول: برطبق سخنان گذشته و براهينى كه دركتب دانشمندان اقامه شده است و احاديثى كه در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غايت نوع وفرد كامل انسانيت و رابطهء ميان عالم مادى و عالم ربوبى است. اگر امام روى زمين نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد.اگر امام نباشد خدا به حد كامل شناخته و عبادت نمى شود. اگر امام نباشد رابطهء بين عالم مادى و دستگاه آفرينش منقطع مى گردد. قلب مقدس امام به منزلهء ترانسفورموتوريست كه برق كارخانه را به هزاران لامپ مى رساند. اشراقات و افاضات عوالم غيبي، اولا برآينه پاك قلب امام و به وسيله او بردلهاى ساير افراد نازل مى گردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و مربى نوع انسان است و معلوم است كه حضور و غيبت او، در ترتب اين آثارتفاوتى ندارد.آيا بازهم مى شود گفت: امام ناپيدا را چه نفعى است؟! گمان مى كنم شما اين اشكال را از زبان كسانى مى گوئيد كه به حقيقت معناى ولايت و امامت پى نبرده و امام را جز يك مسئله گو و جارى كنندهء حدود نمى داند ، در صورتى كه مقام امامت و ولايت از اين مقامات ظاهرى بسيار شامختر است. امام سجاد(ع) فرمود: ما پيشواى مسلمين و حجت بر اهل عالم و سادات مؤمنين و رهبر نيكان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم چنانكه ستارگان امان اهل آسمانند. به واسطهء ماست كه آسمان بر زمين فرود نمى آيد مگر وقتى كه خدا بخواهد. به واسطهء ما باران رحمت حق نازل و بركات زمين خارج مى شود. اگر ما روى زمين نبوديم اهلش را فرو مى برد وآنگاه فرمود: از روزى كه خدا آدم را آفريده تا حال هيچگاه زمين از حجتى خالى نبوده است ولى آن حجت، گاهى ظاهر و مشهور و گاهى غائب و مستور بوده است، تا قيامت نيز از حجت خالى نخواهد شدو اگر امام نباشد خدا پرستش نمى شود. سليمان مى گويد عرض كردم: مردم چگونه از وجود امام غائب، منتفع مى شوند فرمود: همانطور كه از خورشيد پشت ابر انتفاع مى برند.

.عن جعفر الصادق عن ابيه عن جده على بن الحسين عليه السلام قال: نحن ائمة المسلمين و حجج الله على العالمين و سادات المؤمنين و قادة الغرالمحجلين و موالى المسلمين و نحن امان لاهل الارض كما ان النجوم امان لاهل السماء و بنايمسك السماء ان تقع على الارض الا باذنه و بنا ينزل الغيث و تنشر الرحمة و تخرج بركات الارض و لولا ما على الارض منالساخت باهلها. ثم قال: ولم تخل منذ خلق الله آدم من حجة الله فيها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، و لا تخلوالارض الى ان تقوم الساعة من حجة ولولاذلك لم يعبدالله. قال سليمان: فقلت لجعفرالصادق عليه السلام كيف ينتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال: كما ينتفعون بالشمس اذا سترها سحاب. ينابيع المودة ج 2 ص 2.17.در اين حديث و چندين حديث ديگر، وجود مقدس صاحب الامر و انتفاع مردم از وي، تشبيه شده به خورشيد پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبيه از اين قرار است: در علوم طبيعى و فلكيات ثابت شده است كه خورشيد مركز منظومهء شمسى است، جاذبه اش حافظ زمين وآن را از سقوط نگه مى دارد. زمين را بدور خود چرخانده شب وروز و فصول مختلف را ايجاد مى كند. حرارتش سبب حيات و زندگى حيوانات و گياهان و انسانيت و نورش روشنى بخش زمين مى باشددر ترتب اين آثار بين اينكه ظاهر باشد يا پشت ابر، تفاوتى وجود ندارد. يعنى جاذبه و نور و حرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه كم و بيش دارد.هنگامى كه خورشيد در پس ابرهاى تيره پنهان است يا شبانگاه،جهال گمان دارند كه موجودات از نور و حرارت خورشيد بى بهره اند، در صورتى كه سخت در اشتباهند، زيرا اگر دقيقه اى نور و حرارتش به جانداران نرسد يخ زده هلاك مى گردندو به بركت تأثيرات همان خورشيداست كه ابرهاى تيره پراكنده مى شوند و چهره حقيقى آن نمايان مى گردد. وجود مقدس امام هم خورشيد و قلب عالم انسانيت و مربى و هادى تكوينى اوست و در ترتب اين آثار، بين حضور وغيبت آنجناب تفاوتى نيست. از دوستان عزيزم تقاضا مى كنم بحث چند جلسه قبل را كه درباره نبوت عامه و امامت بود، در نظر داشته و يكبار ديگر با كمال دقت و تأمل آنرا مرور كنند، تا به حقيقت معناى ولايت پى ببرند و مهم ترين فائدهء وجود امام را دريابند و بفهمند كه نوع بشر هم اكنون هرچه دارد به بركت وجود همان امام غائب است.. بحث نبوت عامه و امامت:از صفحه 70 تا صفحه 83 همين كتاب.

اما راجع به فوائد ديگرى كه ذكر نموديد، گواينكه عامهء مردم در زمان غيبت ،از آنها محرومند ليكن از جانب خداوندمتعال و وجود مقدس امام، منع فيضى وجود ندارد بلكه تقصير و كوتاهى از ناحيهء خود افراد انسان است. اگر موانع ظهور را برطرف مى ساختند و اسباب و مقدمات حكومت توحيد و دادگسترى را فراهم مى نمودند و افكار عموم جهانيان را آماده و مساعد مى كردند،امام زمان ظاهر مى شد و جامعهء انسانيت را از فوائد بى شمارى بهره مند مى گردانيد. ممكن است بگوييد: درصورتى كه شرائط عمومى مساعد ظهور امام زمان نيست پس كوشش نمودن در اين راه سخت و پرخطرچه سودى براى ما دارد؟! اما بايد بدانيد كه همت مسلمين نبايد محدود به جلب منافع شخصى باشد، بلكه وظيفهء هر فرد مسلمان است كه در راه اصلاح امور اجتماعى جميع مسلمين و حتى عموم جهانيان كوشش كند. جديت در راه رفاه عمومى و مبارزهء با بيدادگرى از بزرگترين عبادات به شمار مى رود. بازهم ممكن است بگوييد: كوشش كردن يكنفر يا چند نفر معدود به جايىنمى رسد و اصولاً من چه گناهى دارم كه از فيض ديدار امام محروم شده ام؟!

در جواب مى گويم: ما اگر در راه رشد افكار عمومى وآشنانمودن جهانيان با حقائق اسلام و نزديك شدن به هدف مقدس امام زمان كوشش كنيم وظيفهء خودمان را انجام داده ايم و در مقابل، به ثواب بزرگى نائل مى شويم و جامعه انسانيت را گرچه يك قدم باشد، بسوى هدف نزديك نموده ايم كه ارزش اينكار بر دانشمندان پوشيده نيست. لذا در روايات زياد وارد شده كه انتظار فرج يكى از بزرگترين عبادات است.. بحارالانوار ج 52 ص 1.22-150.

فائده دوم: ايمان به مهدى غائب و انتظار فرج وظهور امام زمان مايهء اميدوارى و آرامش بخش دلهاى مسلمين است واين اميدوارى يكى از بزرگترين اسباب موفقيت و پيشرفت در هدف مى باشد.هر گروهى كه روح يأس و نا اميدى خانهء دلشان را تاريك نموده باشد وچراغ اميد و آرزو در آن نتابد،هرگز روى موفقيت را نخواهند ديد. آرى اوضاع آشفته و اسف بار جهان وسيل بنيان كن ماديت و كسادى بازار علوم ومعارف و محروميت روز افزون طبقهء ضعيف و توسعهء فنون استعمار و جنگهاى سرد وگرم و مسابقهء تسليحاتى شرق و غرب، روشنفكران و خيرخواهان بشر را مضطرب كرده است به طوريكه ممكن است گاهى در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد نمايند. تنها روزنهء اميدى كه براى بشر مفتوح است و يگانه برق اميدى كه در اين جهان تاريك جستن مى كند همان انتظار فرج و رسيدن عصر درخشان حكومت توحيد و نفوذ قوانين الهى است. انتظار فرج است كه قلبهاى مأيوس و لرزان را آرامش بخشيده مرهم دلهاى زخمدار طبقهء محروم مى گردد. نويدهاى مسرت بخش حكومت توحيد است كه عقائد مؤمنين را نگهدارى نموده در دين پايدارشان مى كند.ايمان به غلبهء حق است كه خيرخواهان بشر را به فعاليت و كوشش وادار نموده است.استمداد از آن نيروى غيبى است كه انسانيت را از سقوط در وادى هولناك يأس و نااميدى نجات مى دهد و در شاهراه روشن اميد و آرزو وارد مى كند. پيغمبراسلام(ص) به وسيلهء طرح برنامهء حكومت جهانى توحيد و تعيين و