• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

محمدبن عثمان سلامت رسانيد و اين امانت را برايت فرستاد. وقتى اين مطلب را شنيد خداى را سپاس گفت و فرمود: محمدبن عبدالله عامرى وفات نموده. من اكنون براى تهيهء كفنش از منزل خارج شده ام. وقتى امانت را باز نموديم ديديم تمام مايحتاج دفن مرده اى در آن موجود است. پولها هم به مقدار مزد حمالان و قبركن بود.پس جنازه را تشييع كرده دفن نموديم.. بحارالانوار ج 51 ص 337.محمدبن على بن الاسودقمى مى گويد: محمد بن عثمان قبرى براى خويش تهيه كرده علتش را پرسيدم، پاسخ داد: از جانب امام مأمورم كه كارهايم را جمع و جور كنم. دو ماه بعد از اين واقعه دار دنيا را وداع كردبحارالانوار ج 51 ص 351.محمد بن عثمان در حدود پنجاه سال متصدى منصب نيابت بود و در سال «304» در گذشت.بحارالانوار ج 51 ص 3.52.

حسين بن روح

حسين بن روح حسين بن روح سومين وكيل امام زمان(ع) است. وى داناترين فرد عصرخويش بود. محمدبن عثمان او را به جانشينى خود و نيابت امام عصر منصوب گردانيد. مجلسي(عليه الرحمه) در بحار نوشته است: وقتى مرض محمد بن عثمان شدت يافت، گروهى از بزرگان و معروفين شيعه مانند ابوعلى بن همام و ابوعبدالله بن محمد كاتب و ابوعبدالله باقطانى و ابو سهل اسماعيل بن على نوبختى و ابوعبدالله بن وجنا خدمتش رسيده از جانشينش سؤال نمودند جواب داد: حسين بن روح جانشين من و وكيل و مورد اعتماد حضرت صاحب الامر است، در كارها به وى رجوع كنيد. من از جانب امام مأمورم كه حسين بن روح را به نيابت منصوب گردانم.. بحارالانوار ج 51 ص 3.55.جعفر بن محمد مدائنى مى گويد: من اموال امام را نزد محمد بن عثمان مى بردم. روزى چهارصد دينار خدمتش بردم فرمود:اين پول را نزد حسين بن روحببر. عرض كردم خواهشمندم خودتان قبول بفرماييد. فرمود: خدمت حسين بن روح ببر و بدانكه من او را جانشين خودم قرار دادم.عرض كردم: به امر امام اين كار را انجام ميدهيد؟ فرمود:آري. پس اموال را نزد حسين بن روح بردم. بعد از آن سهم امام را خدمت او مى بردمبحارالانوار ج 51 ص 3.52.در بين اصحاب و خواص محمد بن عثمان، افرادى وجود داشتند كه به مراتب از حسين بن روح موجه تر و آبرومند تر بودند مانند جعفر بن احمدبن متيل.همه يقين داشتند كه منصب نيابت به وى تفويض مى شود. ليكن برخلاف پيش بينى آنان، حسين بن روح به اين مقام برگزيده شد و تمام اصحاب حتى جعفر بن احمدبن متيل در مقابلش تسليم شدندبحارالانوار ج 51 ص 3.53.از ابو سهل نوبختى پرسيدند:چطور شد كه حسين بن روح به نيابت انتخاب شد در صورتيكه شما بدان مقام سزاوارتر بوديد؟ گفت:امام بهتر مى داند چه كسى رابدين منصب انتخاب كند.من هميشه با مخالفين مناظره دارم، اگر وكيل بودم شايد در مواقع بحث، براى اثبات مدعاى خودم، جاى امام را نشان مى دادم، ولى حسين بن روح مثل من نيست حتى اگر امام در زير لباسش مخفى باشد و اورابا قيچى پاره پاره كنند ممكن نيست دامنش را بگشايد تا امام ديده شود.بحارالانوار ج 51 ص 3.59.صدوق (عليه الرحمه) مى نويسد: محمد بن على اسود نقل كرده كه على بن حسين بن بابويه، بوسيلهء من به حسين بن روح پيغام داد كه از حضرت صاحب الامرعليه السلام تقاضا كند برايش دعائى بفرمايد شايد خدا پسرى بوى مرحمت كند. من خواستهء او را خدمت حسين بن روح عرض كردم بعد از سه روز اطلاع داد كه امام برايش دعا فرمود. بزودى خدا پسر پربركتى كه نفعش به مردم مى رسد به وى عطا خواهد نمود. درهمان سال محمد برايش متولد شد و بعد از او هم فرزندان ديگرى پيدا كرد. صدوق عليه الرحمه بعد از نقل داستان مى نويسد: هر وقت محمدبن على اسود مرا مى ديد كه در مجالس درس محمدبن حسن بن احمد رفت و آمد مى نمايم و شوق زيادى در خواندن و حفظ كتاب هاى علمى دارم،مى گفت چندان تعجب ندارد كه اين قدر به تحصيل علم علاقه دارى براى اينكه به بركت دعاى امام زمان به دنيا آمدي.. كمال الدين ج 2 ص 1.80.مردى در نيابت حسين بن روح شك داشت. پس براى روشن شدن موضوع، با قلم خشك و بدون مركب، نامه اى نوشت و براى امام فرستاد. پس از چند روز جوابش توسط حسين بن روح از ناحيهء مقدسه صادر شد.اثبات الهداة ج 7 ص 3.40حسين بن روح در ماه شعبان سال«326» از داردنيا رحلت نمودرجال ماقماني ج1ص 200.

نائب چهارم

نائب چهارم نائب چهارم امام عصر(ع) شيخ ابوالحسن على بن محمدسمرى بوده است. ابن طاوس در باره اش مى نويسد: امام حسن عسكرى و امام هادى عليهما السلام را خدمت نموده و آن دو امام باوى مكاتبه داشتندوتوقيعات زيادى برايش مرقوم فرمودند واز وجوه موثقين شيعيان بوده است..رجال ماقماني ج2 ص304احمد بن محمد صفوانى مى گويد: حسين بن روح، على بن محمدسمرى را به جاى خويش نصب كرد تا به كارهايش رسيدگى كند. اما هنگامى كه وفات على بن محمد نزديك شد جمعى از شيعيان خدمتش رسيدند تا از جانشينش سؤال نمايند فرمود.مأمور نيستم كسى را به نيابت منصوب كنم.بحار الانوار جلد 51 ص 3.60احمدبن ابراهيم بن مخلد مى گويد: روزى على بن محمد سمرى بدون مقدمه فرمود : خدا على بن بابويه قمى را رحمت كند.حاضرين تاريخ اين كلام را يادداشت نمودند. بعداً خبر رسيد كه على بن بابويه در همان روز از دنيا رفته است. خودسمرى هم در سال «329» وفات نمود.بحا رالانوار ج 51 ص360حسن بن احمد مى گويد: چند روز قبل از وفات على بن محمد سمرى خدمتش حاضر بودم نامه اى را كه از ناحيهء مقدسه صادر شده بود براى مردم قرائت نمود،بدين مضمون: اى على بن محمدسمري! خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند، زيرا تا شش روز ديگر اجلت خواهد رسيد. كارهايت را جمع و جور كن، ليكن كسى را جانشين قرار نده زيرا بعد از اين غيبت كامل واقع خواهدشد. من تا هنگاميكه خدا اذن ندهد و زمانى طولانى نگذرد و دلها را قساوت نگيرد و زمين از ستم پر نشود آشكار نخواهم شد. در بين شما كسانى پيدا خواهند شد كه ادعاى رؤيت نمايند ليكن آگاه باشيد كه: پيش از خروج سفيانى و صيحهء آسمانى هركس ادعاى رؤيت كند دروغگوست. بحارالانوار ج 51 ص 3.61.نيابت چهار نفر مذكور در بين شيعيان معروف است. گروهى هم به دروغ اين منصب را ادعا نمودند ولى چون برهانى نداشتند دروغشان ثابت گشت و رسوا شدند مانند: حسن شريعى ، و محمدبن نصيرنميرى ، و احمدبن هلال كرخى ، و محمدبن على بن بلال، و محمدبن على شلمغاني، و ابوبكر بغدادى. اين بود اطلاعات من راجع به نواب. از مجموع اين مدارك به صحت ادعاى آنان ، اطمينان حاصل مى شود. دكتر: من در اين زمينه سؤالاتى داشتم ولى اجازه دهيد براى جلسه بعد بماند، چون امشب بحثمان خيلى طولانى شد.

چرا از اول، غيبت كامل واقع نشد؟

با حضور همه برادران جلسه در خانه آقاى دكتر تشكيل شد. دكتر: غيبت صغرى اصلاً چه فايده اى داشت؟ اگر بنابود امام زمان غائب شود چرا از همان زمان وفات امام حسن عسكري(ع) غيبت و انقطاع كامل شروع نشد؟ هوشيار: غائب شدن امام و رهبر جمعيت، آنهم زمانى طولانى امريست بس غريب و غيرمأنوس و باور كردنش براى مردم دشوار است از اين جهت ، پيغمبر و ائمه اطهار عليهم السلام تصميم گرفتند كه: كم كم مردم را با اين موضوع آشنا سازند وافكار را براى پذيرش آن آماده نمايند لذا گاه بيگاه از غيبتش خبرداده گرفتاريهاى مردم آن عصر و انكار و سرزنش منكرين و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مى نمودند. گاهى هم با رفتارشان عملاً شبيه غيبت را فراهم مى ساختند. مسعودى در اثبات الوصية نوشته است: امام هادي(ع) با مردم كم معاشرت مى كرد و جز با خواص اصحاب با كسى تماس نمى گرفت. وقتى امام حسن عسكرى به جايش نشست در اكثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن مى گفت تا شيعيان براى پذيرش غيبت امام دوازدهم مهيا و مانوس گردند..اثبات الوصية ص 2.06.اگر بعد از رحلت امام حسن عسكري(ع) غيبت كامل شروع مى شد شايد وجود مقدس امام زمان مورد غفلت واقع شده كم كم فراموش مى گشت. از اين جهت، ابتدا غيبت صغرى شروع شد تا شيعيان در آن ايام ، به وسيله نواب با امام خود تماسگرفته علائم و كراماتى را مشاهده نمايند و ايمانشان كامل گردد.اما هنگامى كه افكار مساعد گشت و آمادگى بيشترى پيدا شد غيبت كبرى شروع گرديد.

كبرى حدى دارد؟

مهندس: آيا براى غيبت كبرى حدى تعيين شده است؟ هوشيارِ: حدى معين نشده ليكن احاديث دلالت مى كنند كه مدتش به قدرى طولانى مى شود كه گروهى به شك مى افتند.از باب نمونه: اميرالمؤمنين(ع) دربارهء حضرت قائم فرمود: غيبتش به قدرى طولانى مى شود كه شخص جاهل مى گويد: خدا به اهل بيت پيغمبر احتياجى ندارد...اثبات الهداة ج 6ص 393حضرت سجاد(ع) فرمود: يكى از خصائص نوح در قائم وقوع خواهد يافت و آن طول عمرش مى باشد.قال على بن الحسين عليه السلام فى القائم سنة من نوح و هو طول العمرــ بحارج51ص217

فلسفه غيبت

مهندس: امام زمان اگر در بين مردم ظاهر بود و ميتوانستند در مواقع احتياج خدمتش برسند و مشكلاتشان را حل كنند، براى دين و دنياى آنان بهتر بود.پس چرا غائب شد؟. هوشيار: البته اگر مانعى وجود نداشت، ظهور آن حضرت اصلح و انفع بود.ليكن چون مى بينيم كه خداوندمتعال آن وجود مقدس را ازديده ها پنهانى داشته است و افعال خدا هم با نهايت استحكام و بر طبق مصالح و حكم واقعى صادر مى شود، غيبت آن جناب را نيز علت و حكمتى خواهد بود، گرچه تفصيلش براى ما مجهول باشد.حديث ذيل دلالت مى كند كه : علت وسبب اساسى غيبت ،براى مردم بيان نشده و بجز ائمهء اطهار(ع) كسى از آن اطلاع ندارد. عبدالله بن فضل هاشمى مى گويد:امام صادق(ع) فرمود:حضرت صاحب الامر ناچار غيبتى خواهدداشت، بطورى كه گمراهان در شك واقع مى شوند.عرض كردم: چرا؟فرمود: مأذون نيستيم علتش را بيان كنيم. گفتم: حكمتش چيست؟ فرمود همان حكمتى كه در غيبت حجتهاى گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حكمتش ظاهر نمى شود مگر بعد از ظهور او، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتى و كشتن جوان و اصلاح ديوار به دست خضر(ع) براى موسي(ع) آشكار نشد جزهنگامى كه مى خواستنداز هم جداشوند.اى پسر فضل! موضوع غيبت سرى است از اسرار خدا و غيبتى است از غيوب الهي. چون خدارا حكيم مى دانيم بايد اعتراف كنيم كه كارهايش ازروى حكمت صادرمى شود، گرچه تفصيلش براى ما مجهول باشد.از حديث مذكور استفادهبحار الانوار ج 52 ص 91مى شود كه علت اصلى و اساسى غيبت بيان نشده است، يا براى اينكه اطلاع برآن صلاح مردم نبوده يااينكه استعداد فهمش را نداشته اند. اما در احاديث، سه حكمت براى غيبت بيان شده است: فائدهء اول: امتحان و آزمايش است. گروهى كه ايمان محكمى ندارند باطنشان ظاهر شود و كسانى كه ايمان در اعماق دلشان ريشه كرده به واسطهء انتظار فرج و صبر برشدائد و ايمان به غيب ارزششان معلوم شود و به درجاتى از ثواب نائل گردند.موسى بن جعفر(ع) فرمود: هنگامى كه پنجمين فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسى شما را از دين خارج كند.اى پسرك من! براى صاحب الامر ناچار غيبتى خواهدبود، به طوريكه گروهى از مؤمنين از عقيده برمى گردند. خدا به وسيلهء غيبت، بندگانش را امتحان مى كند.. قال موسى بن جعفر عليه السلام: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمة فالله الله فى اديانكم لا يزيلنكم عنها احد، يا بنى انه لا بد لصاحب هذاالامر من غيبة حتى يرجع عن هذا الامر من كان يقول به، انما هى محنة من الله امتحن الله بها خلقه ــ بحار ج 52 ص 1.13.فائدهء دوم: به وسيلهء غيبت از بيعت نمودن با ستمكاران محفوظ مى ماند. حسن بن فضال مى گويد: على بن موسى الرضا(ع) فرمود: گويا شيعيانم را مى بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم(امام حسن عسكري) در جستجوى امام خود همه جا را مى گردند اما او را نمى يابند. عرض كردم : چرا يابن رسول الله؟ فرمود: براى اينكه امامشان غائب مى شود. عرض كردم: چرا غائب مى شود؟ فرمود: براى اينكه وقتى با شمشير قيام نمود بيعت احدى در گردنش نباشد. بحارالانوار ج51 ص 1.52فائدهء سوم: به وسيله غيبت از خطر قتل نجات مى يابد. زراره مى گويد: حضرت صادق(ع) فرمود: قائم بايد غائب شود. عرض كردم! چرا؟ فرمود: از كشته شدن مى ترسد، و با دست به شكم خود اشاره كرد. سه حكمت مذكور، در احاديث اهل بيت منصوص استزرارة عن ابى عبدالله عليه السلام قال يازرارة لا بد للقائم من غيبة قلت: و لم؟ قال يخاف على نفسه واومى بيده الى بطنه ، اثبات الهداة ج 6 ص 4.37.